آیت الله شهید سید مصطفی خمینی از زبان برخی یاران

آنگاه که لطف خفی الهی با شهادت آیت الله مصطفی خمینی تجلی یافت
فرصتی دست داد تا با حضرات آیات آقایان خاتم یزدی و ابطحی کاشانی دو تن از دوستان و یاران قدیمی و صمیمی مرحوم آیه الله شهید سید مصطفی خمینی و همچنین حجه الاسلام آقای احمدی خمینی یکی از بستگان آن مرحوم گفتگوئی داشته باشیم گرچه زبان حال آنان چنین بود که:
یک عمر هزار ساله باید
تا من یکی از هزار گویم
ولی در این فرصت کوتاه از باب ما لایدرک کله لایترک کله فقط گوشه هائی اندک از آنچه که بالبداهه دراین جلسه کوتاه میسور شد تقدیم امت پاسدار اسلام می شود:
اوائل تدریس:
آقای ابطحی: موقعی که به قم آمدم، مرحوم حاج آقا مصطفی به دیدار من آمد. آن مرحوم هرکس را می دید خوشحال می شد و چون اخلاق پسندیده و شیرینی داشت لذا قهراً انسان مجذوبش می شد و همین اخلاق بود که من هم مجذوب او شدم و کم کم با هم مأنوس شدیم، گاهی به حجره ما می آمد و گاهی من به منزل ایشان می رفتم و با هم به درس می رفتیم (درس آقای سلطانی درس آقای شیخ عبدالجواد اصفهانی) و از آن پس نیز با هم به درس خارج می رفتیم (درس امام، درس آقای بروجردی، درس آقای داماد) و خارج از درسها هم با هم مباحثه ای داشتیم (تقریرات آقای نائینی، رساله های شیخ انصاری در آخر مکاسب و…)
خصوصیتی که در محروم حاج آقا مصطفی سراغ داشتم، این بود که از همان اول حالت تعبد نسبت به مطالب علمی نداشت یعنی مثلاً اگر شیخ انصاری با هر بزرگواری مطلبی را گفته است، سربسته نمی پذیرفت بلکه مانند خود امام در مقام تجزیه و تحلیل برمی آمد و می توان گفت که از همان اوائل روح اجتهاد داشت و همین هم باعث ترقی او شد.
ایشان تنها به فقه و اصول بسنده نمی کرد بلکه در فنون مختلف مطالعه داشت و کار می کرد، در ادبیات خیلی وارد بود. به هر کلمه ای که برخورد می کرد، در آن دقت می نمود و ریشه آن را در لغت می یافت، اگر در خلال بحث به یک جمله مبهمی برمی خورد مانند آقای منتظری – فوراً کتاب را می آورد و ابهام را برطرف می ساخت. و خلاصه با این دقت و موشکافی که داشت، در علوم و فنون گوناگون از قبیل: فقه، اصول، فلسفه، رجال، ادبیات ( نحو و صرف و معانی) متبحر شده بود.
حافظه و نبوغ فوق العاده
آقای خاتم: جهانی را که من در حاج آقا مصطفی دیدم در کمتر کسی دیده ام. اولاً- ایشان حافظه شدید و فوق العاده ای داشتند. مطالبی که برخورد می کرد، فراموش نمی نمود. مثلاً قسمتهای آخر “مغنی” که کمتر کسی مطالعه می کند، ایشان دیده بود و به حافظه سپرده بود و از آن قسمتها، مطالب نقل می کرد. گذشته از این حافظه اش شدید بود، استعداد و نبوغ قوی و فوق العاده ای نیز داشت. و اینکه برخی می گویند: اگر کسی حافظه اش قوی باشد، استعدادش کم است (و بالعکس)، در مورد ایشان چنین نبود، حافظه خیلی قوی و استعداد بالاتر از متوسط.
یکی از خصوصیاتش این بود، که در هر جلسه ای شرکت می کرد، از مسائل علمی سخن می گفت و مجلس را به یک مجلس علمی مبدل می ساخت و دنبال هر مطلبی که می گرفت، خیلی بحث می کرد و بحث را طولانی می نمود.
خارج فقه را که امام در نجف اشرف شروع کردند و مدت ۱۵ سال تقریباً ادامه داشت ۰از شروع بیع تا بحث خلل در نماز) مرحوم آقا مصطفی بیشترین اشکال را می گرفتند و حضرت امام هم به اشکالهای ایشان کاملاً توجه داشتند.
علاقه به طلاب
آقای خاتم: مرحوم آقا مصطفی علاقه شدیدی نسبت به طلاب داشت، مخصوصاً آنهائی که کوشش بیشتری به درس و بحث داشتند و حتی گاهی برای تشویق آنها مسأله را مطرح می کرد و برای هرکس که بتواند آن را حل کند، جایزه ای نیز تعیین می نمود و نظرشان این بود که به طلاب ممتاز و با استعداد باید اضافه بر “شهریه”، هر ماهه هدیه و جایزه ای بدهند که بیشتر تشویق شوند.
در هر صورت ایشان در تمام جهات ممتاز بود و به همین دلیل امید امام به او بود چون هم از نظر علمی و هم از نظر اخلاقی بر دیگران امتیاز داشت ولی صلاح حق بر این شد که او را نزد خود ببرد. خدای رحمتش کند.
مباحثه پدرو فرزند
آقای رحیمیان: امام با اینکه در تمام کارهایشان منظم بودند و هر شب سر ساعت خاصی به بیرونی می آمدند و همچنین در وقت معینی نیز آنجا را ترک می کردند،مع ذلک، یک شب برای اولین بار دیدیم که امام بیش از وقت نشستند و دلیلش هم این بود که من آن شب مسأله ای از امام پرسیدم و امام هم جوابی دادند ولی مرحوم آقا مصطفی اشکال کردند و خلاصه بحث بین پدر و فرزند طولانی شد و هر یک با دلیل و برهان می خواست نظر خود را بیان کند و آنقدر مباحثه ادامه پیدا کرد که اگر ناشناسی می رسید، خیال می کرد پدر و فرزند دارند با هم دعوا می کنند!
جاذبه و دافعه
آقای احمدی: مراتب علمی و اخلاقی مرحوم حاج آقا مصطفی را آقایان تذکر دادند و اما مرحله انقلاب ایشان:
اگر درباره امام می گویند، حرکتهای ایشان پیامبرگونه است، باید درباره مرحوم حاج آقا مصطفی نیز گفته شود که حرکت ایشان علی وار بود نسبت به پیامبر گونه بودن امام.
هنگامی که امام را به ترکیه تبعید کردند درآغاز آن مرحوم می خواست به ترکیه برای ملحق شدن به امام برود ولی پس از آن منصرف شد. ولی حرکت امام را دنبال می کرد. روزی درگیری لفظی شدیدی بین ایشان و سرهنگ مولوی بوسیله تلفن رخ داد. و کار به جائی رسید که مأمورین ساواک و رئیس سازمان امنیت قم با عده ای دیگر آمدند، و به منزل ایشان یورش بردند و ایشان را با اهانت شدید از آنجا بردند و سببش این بود که آنها تشخیص داده بودند که ایشان همگام و یار باوفای پدر است و جاذبه و دافعه علی وار دارد، لذا چاره ای جز این نداشتند که ایشان را هم تبعید کنند.
آقای رحیمیان: این مطلب را که می خواهم عرض کنم، یادم نمی آید از خود آن مرحوم شنیدم یا کسی برایم نقل کرد که: وقتی می خواستند ایشان را به تهران ببرند، مأمورین خیلی هراس داشتند و وحشت زده بودند همانطور که در مورد امام نیز چنین بود. در هر صورت مرحوم آقا مصطفی می گفت: هنگامی که در ماشین نشستیم، آنها خیلی مضطرب و وحشت زده بودند ولی من از همان اول حرکت،به صندلی ماشین تکیه زدم و خوابیدم. و از خواب بیدار نشدم تا اینکه ماشین به تهران رسیده بود و آنها مرا بیدار کردند!
آقای خاتم: مرحوم آقا مصطفی در عین حال که خیلی خوش اخلاق بود و با افراد زیادی رفاقت داشت، و نسبت به کوچک و بزرگ احترام قائل بود، مع ذلک اگر کسی در هدف با او مخالف بود و نسبت به انقلاب کینه و دشمنی داشت، آنچنان بی تفاوت از او می گذشت که اگر در مجلسی وارد می شود – و مثلاً تمام مردم به احترام او بلند می شدند – او از جایش حرکت نمی کرد و به هیچ وجه حاضر نبود او را تعظیم کند. از یک طرف آنقدر خوش برخورد و خوش اخلاق و از اینطرف آن همه قاطع و خشن و با صلابت!
آقای ابطحی: من یادم می آید که پس از حادثه ۱۵ خرداد بود، روزی یک منبری درباری – که ضمناً درویش مسلک هم بود- به منزل امام آمده بود و می خواست خودشیرینی کند ولی مرحوم آقا مصطفی آنچنان با او با خشونت برخورد کرد که منجر به بیرون کردن آن منبری شد. آن انسان والا با اینکه تمام وجودش را تواضع و اخلاق فرا گرفته بود، در برابر چنین افرادی کوچکترین مجامله و تعارف نداشت.
آقای خاتم: در رابطه با علاقه امام به فرزندانش، من از مرحوم حاج آقا مصطفی شنیدم که می گفت: امام بچه ای داشت که فلج بود و چندسالی زنده بود و سپس وفات کرد. با اینکه آن بچه، فلج بود و زود هم از دنیا رفت، مع ذلک هر وقت امام یادش از او می آید، خیلی متأثر و ناراحت می شود” چه رسد به اینکه امام، فرزندی همچون حاج آقا مصطفی را از دست دهد که گذشته از علاقه فرزندی که به او داشت، او را امید آینده اسلام می دانست و خدا می داند که چقدر امام متأثر شده است ولی در برابر امر خدا آنچنان بردبار و صبور است که اصلاً اظهار نمی کند، چه رسد به اینکه گریه کند. ولی در آن طرف، تا نام امام حسین (ع) را می شنود، بی اختیار اشک از چشمهای مبارکش سرازیر می شود.
شهامت
در آن دورانی که بعثیها به نجف خیلی فشار آوردند به مرحوم آیت الله حکیم اهانت کردند و آن مرحوم را خانه نشین نمودند. روزی از بغداد، یکی از مأمورین احمد حسن البکر آمد و مرحوم آقا مصطفی را به بغداد برد. معلوم شد ایشان را تهدید کرده بودند که با آقای حکیم تماس نگیرد! ایشان که برگشتند و مردم از قضیه مطلع شدند و فهمیدند که منزل آقای حکیم تحت کنترل شدید دستگاه قرار دارد، خیلی وحشت کردند و کسی جرأت نمی کرد به منزل آیت الله حکیم برود. ولی به عکس همه، رفت و آمد مرحوم آقا مصطفی به منزل ایشان بیشتر شد و بدون هیچ خوف و وحشتی همواره به آنجا می رفت و آنها را دلداری می داد.
اهمیت به عزاداری امام حسین
آقای رحیمیان: یکی از خصوصیتهای حاج آقا مصطفی – که کمتر گفته شده- این بود که ایشان مقید بود به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین (ع). در سال معمولاً چند مناسب بود (۱۵ شعبان- عرفه- اربعین – اول رجب و نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده می رفتند و ایشان هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا می رفتند گاهی می شد که کف پای ایشان تاولهائی می زد که خونابه از آن راه می افتاد، و کاملاً مجروح می شد ولی باز هم به راه رفتن ادامه می داد. با اینکه ایشان خیلی با ذوق و خوش مجلس بود و در مجالس دوستانه منتهای ظرافت و لطافت در سخنانش بکار می برد، مع ذلک وقت دعا و عزاداری هم که می شد، در بین تمام افراد نظیر نداشت. هنگامی که دعای توسل شروع می شد، همانطور که به پیاده روی خود ادامه می داد، با کمال توجه دعا می خواند و تمام مدت دعا، اشک می ریخت. و تا ذکر مصیبت می شد زار زار گریه می کرد و شانه هایش از شدت گریه به لرزه می افتاد. شخصی بود به نام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام – درمسجد شیخ – چند جمله ای ذکر مصیبت اباعبدالله می کرد و روضه می خواند. حاضرین چندان اعتنائی نداشتند و کم کم متفرق می شدند و می رفتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *