بررسی اهداف جنگ و پیامدهای آن برای عراق و ایران

حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی

در این مقطع،  وضع جنگ و جبهه ها  و نتایجی که دشمن جنگ افروز  به دست آورده و پی آمدهای مثبت یا منفی جنگ برای ما همچنین نتایج منفی یا مثبتی که جنگ می تواند برای ما وعراق در آینده داشته باشد مورد ارزیابی قرار می گیرد.

 

اهداف استراتژیک عراق درآینده

بدون شک رژیم حاکم بر عراق در همان ماه اول جنگ متوجه شد که رسیدن به هدف اصلی از جنگ برایش مقدور  نیست که هدف  اصلی سقوط جمهوری اسلامی یا تاسیس دولت دست نشانده ای به  نام  عربستان در  شمال خلیج فارس  به جای خوزستان و تجزیه کشور جمهوری اسلامی بود  و یا  لااقل  تعویض حکومت جمهوری اسلامی به نحوی که متناسب با اهداف ابر قدرتها باشد لیکن متوجه شدند که نمی توانند به این هدف برسند و جمهوری  اسلامی میماند و  می تواند جنگ را  ادامه دهد.

بعد از روشن شدن این وضع در همان اوائل جنگ،  آنها روش جدیدی را در پیش گرفتند وآن عبارت بودازسیاست رذیلانه ای که شعار صلح بدهند و برنامه خاصی را تعقیب کنند.

آنها فکر می کردند اگر اهداف اصلی شان تأمین نمی شود لااقل با حضور مستقیم در استانهای خوزستان،  ایلام،  باختران تا عمق نزدیکی اهواز  و اشغال  شهرهائی مانند خرمشهر، سوسنگرد، هویزه،  بستان، قصر شیرین،  مهران، دهلران و. . .  و غیر قابل استفاده بودن شهرهایی مانند آبادان،  دزفول،  اندیمشک و. . . و  مورد تهدید بودن  ایلام و باختران و با توجه به وجود نیروهای تجزیه طلب ضد انقلاب دمکرات،  کومله،  منافقین،  پیکاریهاو. . . ــ که همگی در اختیار رژیم عراق بودند و همان نقش مطلوب عراق را  بازی می کردند ــ در کردستان و  آذربایجان غربی مجموعا چهار یا  پنج استان را فلج کرده و فکر می کردند با حضور در این مناطق می توانند به اهداف استراتژیک درجه دوم دست یابند آنها  این گونه

محاسبه می کردند که جمهوری اسلامی بدون در اختیار داشتن این استانها و با داشتن یک و نیم میلیون آواره در آن روزها و با مشکلات دیگر جنگ نمی تواند به طور طولانی صبر کند و خیلی آسان زیر بار خواسته های آنها می رود که حداقل آن گرفتن شط العرب و بدست آوردن امتیازاتی در غرب بود یعنی ارتفاعات سوق الجیشی و گرفتن سه جزیره معروف در خلیج فارس که می بایست درمبادله ای که قبلا انجام شده  بود درازاء مخارجی که کشورهای خلیج فارس برای تامین جنگ می دادندبه آنها می داد.

 

خواسته ها و مقاومتهای ما

سیاست این بود که همان هائی که جنگ افروز اصلی بودند و برای گرفتن امتیازمانع اصلی صلح، شعار صلح بدهندو دیدید که  ناگهان اوج حرکت میانجیهاشروع شدمبعوثان کنفرانس اسلامی، نماینده سازمان ملل متحد، متفرقه ها و شخصیتهای چاق و چله دنیابایدوارد مذاکره شوند.

روشن بودکه برای ماجای مذاکره نبودبامذاکره روح حماسی وجهادی مردم راازدست میدادیم و حالت ضعف و رخوت بر ما حاکم می شدو ملت احساس ضعف وذلت می کرد چرا که دشمن آمده و چند استان ما را اشغال کرده و از ما امتیاز می خواهد طبعا یک ملت انقلاب کردۀ مغرور با روح  و نشاط  به یک ملت ضربه خورده تحت فشار برای دادن امتیاز تبدیل میشد و در نتیجه شاید برایتان چنین مطرح می شد که اگر حکومت شاه بود چنین چیزی نبود. این ازضعف مدیریت حکومت انقلاب اسلامی است. . .  و کل مسأله را  زیر سئوال می بردند.

دشمن آینده روشنی را برای خود پیش بینی می کرد بویژه آن که در همان موقع تحت محاصره و  فشار اقتصادی نیز بودیم و بنادر ما هم از سوی ابر قدرتها تحت فشار بود ودر داخل نیز  عوامل  فراوانی داشتند که روی ما فشار می آوردند و بدین  ترتیب تصور می کردند پذیرش خواسته های آن ها سرنوشت محتوم ما است.  در آن شرائط هر قدر هم مذاکرات طول می کشید برای آن ها مشکلی نداشت چون آن ها فرض می کردند با تحمیل آتش بس نمی شود آن را  به آسانی نقض کرد و  با  قبول  آتش بس از  سوی ما،  با شروع مجدد جنگ،  ما جنگ افروز معرفی می شدیم  و از طرفی تجدید روحیه برای رزمندگان کار آسانی نبود و  به یقین مراکز شناخته شده بین المللی هم  با راه انداختن هیاهو  نمی گذاشتند چنین کاری بشود و اگر جنگ سرد می شد، عراقیها و محرکین آنها و ارتجاع منطقه و هر دو ابر قدرت خواسته های شان را تحقق یافته می دیدند وما می بایست امتیاز می دادیم و امتیاز چیزی کمتر از دادن سه جزیره و شط العرب و ارتفاعات غرب و شاید هم تجزیه منطقۀ کرد نشین کردستان نبود.

این ها همه از انگیزه های جنگ بود و بعید بود بدون آن ها ازجنگ صرفنظر کنند و البته در آن صورت شاید بلوچستان و آذربایجان و ترکمن صحرا نیز می توانست همان وضع را داشته  باشد.

با همین مقدار  توضیح،  خیلی خوب روشن می شود که راه منحصر به فرد این بود که در آن زمان  پیشنهادهای میانجی را قبول نکنیم و حالت جنگ را حفظ کنیم و از ملتمان بخواهیم که جنگ را  به خوبی پیش  ببرند.  البته  لازم  بود که ما میانجی و میانجی گریها را به کلی رد نکنیم تا جلو بعضی تبلیغات آنها گرفته شود ما با سیاست صحیحی آنها را پذیرفتیم آنها آمدند و ما حرفهایمان را صریح بیان کردیم و چیزهائی را مطرح کردیم که هیچ یک از آنها نمی توانستند بگویند شما زور میگوئید،  خواسته های  صریح  و مشخص و عادلانه ای را  مطرح کردیم: نیروهای اشغالگر تا همان نقطه ای که شروع کرده بودند بیرون

بروند، خساراتی که وارد آورده اند بپردازند و کیفر مناسبی هم برای کسی  که این ظلم وتجاوزرا مرتکب شده واین همه انسان کشته شده است در نظر گرفته شود، این سه شرط اصلی ما بود البته در کنار آن بازگشت آواره های عراقی و چیزهای دیگری هم بود که همه مسائل انسانی است که گفته ایم و همیشه باید بگوئیم و چیزی نیست که بتوانیم از آن صرفنظر کنیم.

در آن موقع، ما موضع بسیار روشنی گرفتیم.  هرکس آمد و با ما در جلسات صحبت کرد وقتی بحث می شد غیر از این نمی توانست بگوید که شما گذشت کنید حتی یک مورد برخورد نکردیم که یک میانجی بگوید حرفهائی که شما میگوئید حقتان نیست.  چون روشن  بود که عراق،  متجاوز است و روشن بود که متجاوز باید برگردد و دست از تجاوز بردارد و هم چنین روشن است خسارت از هم باید بپردازد.  البته  گاهی میانجی ها این را می گفتند که عراق امکانات و پول دارد و حمایت می شود ارتجاع عرب به او

پول  می دهد،  ابر قدرتها به او اسلحه می دهند و کشورهای دلال  مانند سودان،  مصر و اردن به او سرباز می دهند و  شما نمی توانید مقاومت کنید آن ها با این تعبیرات می گفتند پذیرفتن صلح مصلحت خودتان است و مصلحت جویانه برخورد میکردند.

ما که خودمان را می شناختیم و  به نیرو های عظیم مردممان ایمان داشتیم می گفتیم این به خود ما مربوط  می شود.  شما روی خط  عدالت رفتار کنید.  اگر تسلیم حق نشوید ما خود حق خودمان رامی گیریم.  مردم تایید بسیار خوبی داشتند، و آنچه ما
می گفتیم خواست  مردم هم بود،  و به این راه ایمان داشتند و حاضر بودند روی آن مایه بگذارند و فداکاری کنند.  البته  این خط مشی روشن خیلی ساده به دست نمی آمد و درآن کوران گرفتاری ها وتبلیغات عظیمی که می شد،  پیدا کردن این راه نیاز به یک  ژرف اندیشی و آینده نگری صحیحی داشت که ما خوشبختانه با  برخورداری از راهنمائی های امام موفق به آن شدیم که این خود برای انقلاب جزء مواهب الهی است که خداوند راهنمائی های امام را دراختیار این انقلاب قرار داده است،  در بسیاری از مقاطع بود که امام به موقع خط مشی را روشن می کردندو سخن لازم رامی گفتند که اگر کوچک ترین اشتباهی رخ می داد یک  انحراف کلی در جنگ به وجود می آمد.

در اینجا خیلی لازم  نیست دیگر  مسائل را  توضیح دهم ما  با همین شیوه  مدتی دفاع را  ادامه دادیم تا توانستیم حالات  تهاجمی بگیریم،  جبهه داخلی را محکم کردیم،  مسئله لیبرالها را حل کردیم مشکلی را که در ارتش با فرماندهی بنی صدر داشتیم حل شد،  اتحاد بین سپاه و ارتش بوجود آمد.  وضع آوارگان را در حدی که می شد در شهر های مختلف سروسامان دادیم. مسئله مهمات و اسلحه را در حداقل مورد نیاز تامین کردیم و ارزاق عمومی،  بنادر،  راه ها و. . .  را تاحدی منظم ومسئله ارز را که کار بسیار مشکلی بود، کم کم حل کردیم.  لازم بود همه این امور انجام گیرد.

اخیرا عراقیها روی شوروی ها بیشتر تکیه کرده اند و شورویها با کمک بیشتر،  برای آینده شروع به باج گیری کرده اند.

تهیه تدارکات و ادامۀ جنگ به این شکل برای عراق بسیار دشوار است،  ابر قدرتها هم تا زمانی پول واسلحه میدهند که بیشتر استفاده کنند.

 

 

تهاجم ها شروع میشود

آنگاه تهاجم ها شروع شد و قدم به قدم و میدان دشمن را تحت فشار،  بیرون راندیم. عملیات کوچک نامنظم در عمق جبهه ودر صفوف دشمن آغاز کار بود و به محض خلع بنی صدر اولین  عملیات بسیار خوب دارخوین  و  بعد از آن عملیات بسیار بزرگ خوب

و زیبای  شکستن محاصره آبادان و گرفتن شرق کارون که ضربه عظیمی به عراقیها وارد آورد و سپس گرفتن بستان در عملیات طریق القدس که دو جبهه شمال و جنوب عراق را  از هم جدا کرد  مشکلات عظیم  تدارکاتی و مواصلاتی برای دشمن به وجود آورد  و عملیات بسیار موفق فتح المبین و بعد عملیات موفق تر بیت المقدس که به فتح خرمشهر انجامید این مرحله  تهاجمی شدید  برای گرفتن شرائطی بود که دشمن در اختیار داشت و  با آن عملیات  عوامل فشار دشمن را از  بین  بردیم.  بعد از فتح خرمشهر و استقرار در بعضی نقاط سوق الجیشی در مرز و حرکتهای نسبتا خوب در غرب و به موازات آنها پاک سازی بسیاری از مناطق آلوده در کردستان این ها همه کارهائی بود که موجب شد جای پای دشمن و عمالش ازایشان گرفته شود و هر یک از این ها به ما روحیه و به ملتمان نشاط می داد و از سوی دیگر ضربه روحی و مادی شدیدی بر عراقی هابود چون درهر یک از این عملیات تعداد زیادی از نیروهای انسانی و مقدار زیادی مهمات و اسلحه آنها از دست می رفت.  افرادشان یا کشته میشدند یا اسیر و امکانات جنگی زیادی هم به دست ما می افتاد ولااقل سپاه که نیروی عظیمی را همراه با بسیج درجبهه ها متمرکز کرده بود و امکانات زیادی لازم داشت، امکاناتش را از زرهی سنگین تا سلاح های سبک از غنائم تامین می کرد.

از آن مرحله به بعد وضع جنگ عوض شد و سیاست جدیدی در جنگ و هم وضع جدیدی در دنیا پیش آمد و اوضاع کاملا معکوس شد تا آن موقع سیاست دشمن بر این بود که در خاک ما باشد و  شعار صلح بدهد و ما را برای گر فتن خواسته هایش تحت فشار بگذارد ولی

از آن به بعد سیاست دشمن این شد که راهی برای نجات خود پیدا کندو خود را خلاص  نماید. دولت بعث عراق تحت فشار قرار می گیرد و در پی آن دولتهای مرتجع منطقه نیز تحت فشار قرار می گیرند چرا که آنها خودسرنوشت شان رابه هم دوخته بودند فکر می کردند اگر ما در یک جا پیروز  شدیم بقیه شرکای جنگ را معاف نمی کنیم و سرنوشت خودشان را یکی می دیدند هم آنها و  هم  ابر قدرت ها دست پاچه شدند اما ارتجاع منطقه، برای این که مستقیما در معرض خطر قرار گرفتند و اما  ابر قدرتها برای این که اهدافی که در سرکوبی انقلاب اسلامی ایران داشتند درست معکوس از آب درآمدوصیادی که می خواست ماهی را در دامش ببیند خود در دام افتاد و تور در دست رقیب.

در چنین شرائطی این ما بودیم که باید سیاست جنگ را تنظیم کنیم و تصمیم بگیریم که چه بکنیم البته با تفاوت بسیار زیاد زیرا که آن زمان که عراق می خواست تصمیم بگیرد از سوی شرق وغرب ارتجاع منطقه و دلال ها حتی اسرائیل ــ که آن را باید جزء غرب به حساب آوردــ حمایت میشد و پشتش به آنها گرم بود ولی،  ما باید به تنهائی در مقابل همه این ها تصمیم بگیریم در این مرحله راههای مختلفی در پیش ما بود. ورودبه خاک عراق اسقاط نظام صدام،  فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی روی عراق ــ بدون ورود در خاک آنها ــ ویا گرفتن امتیازاتی غیرازاینها. این مرحله هنوز به همان حال باقی است و از آن مدت هم نزدیک یک سال گذشته که وضع جبهه ها علی رغم عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، محرم، والفجر مقدماتی و الفجریک هنوز به صورت ظاهر تغییر مهمی نکرده است و پیش روی چشمگیری نداشته ایم،  در بعضی مناطق که لازم دیدیم مقداری از خاک عراق را گرفتیم، بعضی از مناطق سوق الجیشی خودمان که در مرز دست عراق بود گرفتیم و خودمان را به اهدافی که داشتیم نزدیک تر کردیم،  به بصره در حدی که لازم بود و به عماره،  زر باطیه، علی غربی،  مندلی و خانقین نزدیک شدیم. بخشی از مناطق را از زیر تیر رس مستقیم یا تیر رس توپهای دورزن خارج و آنهارابرای بازسازی امن کردیم تا بتوانیم مقداری از نیروهای موجودمان را برای بازسازی مناطق تخریب شده به کار گیریم وهم بخشی از مهاجرین جنگی را ــ که بار سنگینی برای ما بودند و برای زندگی کلی جامعه وبرای ما بودند و برای زندگی کلی جامعه و برای خودشان هم دردسر فراوانی بود هنوز هم هست ــ بر گردانیم.

 

وضع موجود

اکنون باید به بررسی وضع موجود خودمان وعراقیهابپردازیم چرا که ارزیابی این مرحله مهم در تصمیم گیریهای آینده مان بسیار مؤثر است. یک دسته مسائل هست که الان نمی توان بیان کرداینها از اهداف سری واسرار جنگ است وممکن است دشمن سوء استفاده کند ولی چیزهای روشنی هست که از دید دشمن هم دور نیست و شاید بسیاری از آنها واکثر ملت ما هم آنها  رامیدانند و بدنیست ما هم مطرح کنیم تا مورد رسیدگی و  توجه قرار گیرد. به نظر می رسد که حالت تدافعی وجنگ و گریز یک ساله برای عراق و حالت  تهاجم و دست بالای ما در جنگ در این مدت در یک بخش اثرات خود را گذاشته و نتایج بسیار خوبی را به بار آورده است وشاید مطلوب تر این بود که زودتر مسئله حزب عراق حل شود و منطقه از شر آن راحت شود عراقیها آزاد شوند و جنگ تمام شود و اسرا آزاد شوند و زندگی عادی در منطقه آغاز شودو این بسیار زیبا و شیرین، مطلوب وایده آل است امامی دانیم برای نیروهای شیطانی دنیا مخصوصا ابر قدرتها و ارتجاع وحشتناک است البته دولتهای ارتجاعی بیجهت وحشت می کنندچون ما که برنده جنگ هستیم برای آنها اگر حاضر باشندزندگی شرافتمندانه ای داشته باشند خطرآنچنانی نخواهیم داشت و میتوانند زندگی کنند و نباید از ما وحشتی داشته باشندبلکه آن ها باید نفس راحتی بکشند چون رژیم عراق به خاطر اغراض و اهداف  توسعه طلبانه ای که در منطقه داشت بیش تر برای آن ها خطر داشت می دانید که عراق در مرزهای کویت،  سوریه، اردن  و حتی عربستان سعودی ادعای ارضی دارد بلکه با ترکیه هم دعوا دارد. منطقه  نمی توانست از  شر حزب بعث توسعه طلب و دست نشاندۀ ابر قدرتها وضع روشنی داشته باشد در حالی که ما در مورد هیچ یک از جاهای حساس ادعائی نداریم غیر از این که از آن ها میخواهیم که عامل استعمار نباشند و همراه ملتهایشان باشند و علیه اسرائیل واردمعرکه شوند این خواسته هم ضرری برای آنها ندارد بلکه به نفع آنها است و بهر حال آنها بیخود می ترسند.  ولی ابر قدرتها از حکومت ملتها می ترسند، چون منافعشان تهدید میشود و اگر بخواهند حقوق ملت ها را  بدهند با ماهیت استعماری آنها سازگار نیست،  ابر قدرتها برای حفظ مهره هائی  مثل عفلقیها در عراق حتی سرمایه گذاری می کنند و به آسانی حاضر نیستند آنها را از دست بدهند به ویژه که با رفتن  بعث عراق امکان تداوم  وجود اسرائیل هم  زیر سئوال می رود چون ممکن است با رفتن بعث عراق یک دستی و  یک پارچگی در منطقه به وجود آید  و در چنین وضعی در منطقه مشکل است اسرائیل  بتواند دوام داشته باشد،

اسرائیل نان تفرقه مسلمانها و کشورهای منطقه را می خوردو عوامل تفرقه همین رژیمهاهستند روی این حساب ابرقدرت ها و خود بعثیها حق دارندوحشت داشته باشند.  اما کشورهای ارتجاعی منطقه اگر نترسند بهتراست زیرا ما مطمئنا برای آنها و برای  اهداف اسلامی در منطقه مفیدتر  از دیگران  هستیم حال چرا  از  چنین وضعی می ترسند و  الان جنگ می خواهد  بر سرعراق چه بیاورد؟ وضع اینطوراست که عراق درست در تنگنا قرار گرفته و هر روزی که می گذرد تنگنابرای عراق شدیدترمی شود که برای ما  این تنگناها نیست.  البته ما هم  از جنگ صدمه  می بینم  با  نداشتن بندر خرمشهر و آبادان و  فعال  نبودن بندرامام مشکلات زیادی داریم، گر چه مقداری  با بندر جدیدی که ساخته ایم و توسعه بندرهایمان واستفاده بیشتر از راههای زمینی  و کم کردن میزان مصرف وریاضتی که به خاطرجنگ می کشیم  وهمکاری وتشخیص صحیح  مردممان جبران کرده ایم،  بعلاوه مخارج سنگینی که برای جنگ می پردازیم ومسائل انسانی جنگ شهدای فراوان، معلولها و جانبازان فراوان، مهاجرین و آوارگانی که به این درد سر افتاده اند،  همه این ها برای ما مشکلات جنگ است ولی ما به خاطر همکاری مردممان و  وسعت کشور و تعددمراکز امکاناتی که داریم این وضع برایمان قابل تحمل است ودر بخشی قابل استفاده وسازنده است برای عراقیها این وضع نیست والان از چندجهت سخت در مضیقه قرار گرفته اند.

 

مشکلات عراق

نیروی انسانی جنگ

عراق از جهت تامین نیروی انسانی برای جنگ دچار مشکل است در یک جبهه هشتصدــ نهصدکیلومتری باید به مقدار وسیعی آمادگی داشته باشد که در هر گوشه از آن اگر آماده نباشد احتمال ورود ما را می دهد و با این وضع باید از نظر نیروی انسانی سرمایه گذاری بسیاری بکند با توجه به این که جمعیت عراق  یک سوم جمعیت ما است و مردمش هم همکاری  نمی کنند و سربازان زیادی از جبهه فرار می کنند و الان سرباز گیری در عراق کار بسیاردشواری است گرچه دوره سربازی آنها چهار ساله است ولی در عین حال سربازهای فراوانی نمی توانند به دست بیاورند.  جوانها به روستاها وبستانها و باغها و نخلستانها  فرار می کنند و گاهی هم در گیری به وجود می آید برخی به کشورهای مجاور رفته اند و تازه بردن چنین افرادی به جبهه دردی را دوا نمی کند. از طرفی بخش عظیمی از مردم عراق یا شیعه هستند یا کرد که آنها اصولا حاضر نیستند جنگ کنند و حضورشان

در جبهه اجباری است و اهل سنت نیز دل خوشی از بعثیها ندارند زیرا آنها هم می دانند بعث، مسلمان نیست و به آن ها هم دروغ میگوید و اصولا مایه اش الحادی است بنابراین برای رژیم عراق تامین نیرو کار بسیار مشکلی است.

 

تأمین اسلحه و مهمات

جنگیدن عراق نظیر جنگیدن ما نیست،  عراق  بسیار گران  می جنگد چون متکی به اسلحه های پیچیده ای است که  قیمت آن ها سرسام آور است یک موشک که پرتاب می کندبا  محاسبه قیمت خود موشک و موشک انداز و کارشناسانی که به کار می گیرد و امتیازهائی که برای دریافت آن می دهد و آموزش های قبلی، هزینه مجموع اینها چیزی در حد یک عملیات محدود برای پرتاب  یک موشک می شود  و این کار آسانی نیست.  با هواپیماهای بسیار گران جنگیدن که در هر عملیاتی یکی دو  تا از آن ها را باید از دست بدهد باز کار بسیار دشواری است. حتی جنگ  زمینی برای عراق بسیار گران است:مین کاری، سیم خاردار زدن، کانال زدن، ابزار پیچیده برای استفاده از آن هاکه باید همه آنهارابا دلار بخرند و گلوله هائی که شبانه روز بکار میبرند این  همه دلار را باید دود کنند.  بنابراین تامین  این همه تدارکات جنگی برای  عراق کار  بسیار  سختی شده است، تا  مدتی

متکی به  ارز های ذخیره اش بود که می گفتند سی و  پنج میلیارد دلار  بود و مبالغ  عظیم که از کشورهای همسایه اخاذی  کرده بود که کم کم این ها هم تمام شده، متکی بود به سه ونیم ملیون بشکه نفت که روزانه صادر می کرد که حالا اگر راست بگویند  به ششصد هزار بشکه در  روز رسیده است  آنهم با  یک خط  لوله که هر لحظه در خطر است از خلیج فارس و سوریه نفت نمی تواند صادر کند و ادعای این که ما از عربستان خط لوله می کشیم می دانیم که احداث آن سالها به طول می کشد و تا  آن موقع  رژیم  موجود عراق ماندنی  نیست و اگر  هم احداث  شود به  درد آینده  ملت عراق می خورد که خوب است  و بهتر است انجام گیرد، از طرفی با  توجه به این که احداث چنین خط  لوله ای میلیارد ها دلار خرج دارد که نه عراق چنین پولی را الان دارد و نه امکانات فنی آن را و نه شرکت های بزرگ دنیا حاضرند چنین سرمایه گذاری و ریسکی را  بکنند. بنابر این تهیه

تدارکات و ادامه جنگ به این شکل برای عراق بسیار دشوار است ابر قدرتها هم تا زمانی پول و اسلحه می دهند که بیش تر استفاده کنند ولی اگر احتمال دهند که آن چه را می دهند فردا نمی توانند پولش را  پس  بگیرند یاممکن است دولت  دیگری روی کار بیاید یا در تامین  اهدافشان اثر نداشته باشد هرگز چیزی نمی دهند  به علاو ه اصولا طبع سرمایه دارها و شرکتهای بزرگ دنیا این است که یک لحظه هم حاضر نیستند ریسک کنند مادیگر اینهارا خوب می شناسیم.  طبع سرمایه دار این است که هر جا پول نقد به دستش بیاید، می دهد و این که زیاد گفته می شود که عرق می تواند از هر جهت برای همیشه  تامین شود بسیار اشتباه است حفظ  سلاح های پیچیده  مشکل است،  قطعاتش بسیار گران است  قطعه گذاری این ها از اصلشان گرانتر تمام می شود تعمیر و نگهداری این ها احتیاج به کارشناسان ورزیده و در سطح بالای تخصص دارد که تامین آن همیشه آسان نیست و بسیار گران تمام می شود نگهداری، تامین قطعات، موشکها وامکانات راداری یک اسکادران هواپیمای سطح بالا بسیار گران  تمام می شود، این کار مثل تامین یک  گردان سرباز از جان گذشته ای که از مرز حفاظت میکنند نیست. یکی  از تنگناهای بسیار مهم عراق که همیشه به عنوان نقطه  قوت آن نام برده می شود همین است. این  نقطه ضعفی است که از همین ناحیه دارند به بن بست می رسند.

برای ما تشدید بحران در داخل عراق بازیر گلولۀ توپ گرفتن شرق عراق، آسان است ولی تاکنون چنین ضرورتی راتشخیص نداده ایم و اگر امام تشخیص دهند و اجازه فرمایند این کار انجام خواهد شد.

 

مشکلات داخلی عراق،  بحران اقتصادی

کارهای عمرانی و ساختن کشور که قبل از جنگ در سطح وسیعی درعراق راه افتاده بود با امکانات زیادی که در اختیارداشتند و همانگونه که گفتیم سه ونیم میلیون بشکه نفت در روز با قیمت بالای نفت که در پرتو انقلاب اسلامی حاصل شده بودو برای سیزده میلیون جمعیت، یک منبع عظیم اقتصادی به حساب میرفت واز سوئی زمینه های طرحهای عمرانی، بسیار فراوان بود و سرزمین عراق هم نسبتا بزرگ و جائی بود که کشورهای مختلف شرق و غرب به سرمایه گذاری در آن  و پیاده کردن طرح ها  مشغول بودند ولی اکنون با این وضعی که پیش آمده ازیک سو امنیت در آن جا نیست و آینده روشنی نداردو ازسوی دیگر عراق نمیتواند ارز لازم را برای ادامه راه سازیها، کارخانه سازیها،  سد سازیهاو ساختمان های بزرگ و امثال آنها پرداخت کند. طرحهای کشاورزی، طرحهای نفتی و پتروشیمی و امثال آنها را دیگر نمی تواند ادامه دهد و بدیهی است که تعطیل شدن این کارها چه صدماتی میزند، شرکتها قراردادها را طوری چهار میخ می کنند که برای هر روز تعطیلی کار، خسارت عمده ای را برکشور میزبان تحمیل می کنند و صدمات خودشان را  نیز به این طرف منتقل می کنند و  نوعا شیوه قرار دادهای استعماری این گونه  است.

اکنون  عده زیادی متخصص، کارمند و کارگر بیکار  شده اند. کارگرهای خارجی به  سرعت از عراق بیرون میروند. اصولا خود طرح با  معطل ماندن خسارت  می بیند از طرفی این شرکتها بیکار نمی مانند به جاهای دیگر می روند و کارهای دیگری می گیرند.

و دوباره آمدنشان مشکل می شود و درنتیجه این وضع باعث شده است که یک بحران بسیارقوی در عراق پدید آید.

درسال اول جنگ که امیدوار بودند عراق در ایران امتیاز خواهد گرفت شرکتها روی کارشان فشار آورده بودند و وضع کار بسیار خوب بودولی الان معکوس شده و  همه کارها خوابیده و با  فرار اکثر نیروهای خارجی که نزدیک دو میلیون  کارگر  و کارمند و متخصص بودند

زمینه کار به جائی رسیده که حتی سربازان فراری را هم  نیاز دارند به کار گیرند.

خبرهای بسیار موثقی از  منابع خود عراقیها داریم که حزب بعث که مدعی سوسیالیستی کردن کشور بود و بسیاری از طرح ها،  دولتی بود حتی به خاطر تامین دینار یعنی پول داخلی طرحهای دولتی را به بخش خصوصی منتقل میکند،  کارخانه های سیمان سازی و فروشگاههای بزرگ را  به خاطر پول و این که نمیتواند اداره کند و بخاطر این که مجبور شده نیروهای شاغل در آنجا را به جبهه منتقل کند و فلج شده، به بخش خصوصی منتقل کرده است. این مشکلات برای عراق کمرشکن است و قابل دوام نیست.

 

مشکل تأمین ارزاق

مشکل دیگری که تدریجا دارد سر و صدای آن بلند می شود مسئله تامین ارزاق است.  در اوائل جنگ با تهیه قبلی و کمکهای فراوانی که میشد بازار عراق را از اجناس مصرفی پر کرده بودند تا مردم رنج جنگ را احساس نکنند. آن ها فکر می کردند دوران کوتاهی در پیش دارند کمی  روحیه مصرف را در  مردم بالا بردند تا مردم را راضی کنند ولی الان منابع  تولید داخلی بسیار کم شده کارخانه ها به وضعی که اشاره کردیم افتاده، شرق عراق امنیت ندارد و بندرهای آن درخلیج فارس ازدستش گرفته شده است و به بندرهای کشورهای جنوب خلیج فارس و اردن و عربستان سعودی متکی است.  سوریه هم کار بسیار به جائی کرد و با بستن بنادر و راههای خود بر عراق، عراق را قفل کرد چون عراق مقدارزیادی از امکاناتش را ازبنادر لبنان یا بنادر خود سوریه می آورد یا از بندرهای ترکیه و راههای زمینی و راه آهن ترکیه می آورد و از سوریه عبور می داد وبا این کار همه این ها بر روی عراق بسته شد.  اکنون امکانات ترابری و  بندری عراق به هیچ  وجه متناسب  با نیازهای عراق نیست و با توجه به این که باید اولویت را به نیازهای جنگی اختصاص دهد واردکردن این همه چیز برای عراق ازدشوارترین کارها است. مغازه های عراق خالی شده و قیمت ها خیلی بالا رفته است. از باب مثال از داخل عراق گزارش داریم که الان قیمت پرتقال بیش از صد تومان است.  اجناس وارداتی بسیار گران است. تولید داخلی هم کم است و گرانتر و تامین زندگی مردم برای عراق یک مشکل بسیارجدی است.

 

عدم همکاری مردم

در کنار این مشکلات، چیزهای دیگری هم بود که از عوارض جنگ نیستندو حالاخود را نشان میدهند که یکی ازآنها مشکل عدم همکاری اکثریت مردم است، همان گونه که قبلا گفتیم اکثریت مردم با دولت مخالفند و با آن همکاری نمی کنند زندانیان فراوان سیاسی که طبق ارقام واصله نزدیک ۱۰۰الی ۱۵۰هزار نفر هستندــ البته رقم دقیق را من نمیدانم ولی نقل میکنندــ آن هم با وضعی که رژیم عراق دارد که معمولا با زندانیان سیاسی آن نهایت قساوت و شدت اعمال می شود و خانوادۀ اکثر این زندانیها تبعید شده اند و اموالشان مصادره شده است و اگر هم در داخل هستند تحت محاصره می باشندفشار آنچنان است که برای نمونه اخیرا یک جا شصت نفر از خانواده مرحوم آیه الله حکیم که سی و چند نفرشان از علماء و شخصیت ها هستند دستگیر و یک دفعه خانوادۀ ایشان رابدون سرپرست کردند و بسیاری ازخانواده ها و عشیره ها هستندکه با آنها این گونه برخوردمیشود کردها را میدانیم که با حزب بعث نیستند و باآنها می جنگند و مشکل در حدی است که گفته می شود به کردهای طالبانی باج  می دهندوجلال طالبانی را کم و بیش با خودشان دارندتابتوانند باکردهای دیگربجنگندیابامنافقین ماهمکاری کنند. . . درصورتی که قبلا هیچ اعتنائی به آنها نمی کردند.

 

مشکل دریافت کمک

در این شرائط و با مشکلاتی که عراق دارد طبعا حمایت کشورهای مرتجع منطقه هم ضعیف می شود،  آن ها امکاناتشان کم شده و منبع  لایزال نیستند. کشورهای کوچکی هستند که مقداری ذخیره ارزی داشتند و دادند و بنادر و راه هایشان کشش محدودی دارد که نمی تواند به طور طولانی در اختیار بعثیها باشد آنها به نوبه خود مشکلات راه و بندر و. . .  دارند و برخی ازآنها مشکلات ارزی پیدا میکنند و برای همیشه نمیتوانند دوام بیاورند. از طرفی آنها هم خیلی بیشتر از آنچه را گفتیم می دادند و به آینده عراق خوشبین نیستند. کم کم می خواهند خودشان را تا حدی از شر آینده شوم عراق، نجات دهند و ازحرف های صدام هم پیدا است که اخیرا بعضی از کشورهای خلیج را به همکاری با ما وکمک به ما متهم  و ازآنها گله کرده است  و اخیرا میبینیم که عراقیها روی شورویها

بیشتر تکیه کرده اند و مسافرتها زیادتر شده و شورویها هم دارند کمک بیشتری به آنها می کنندو این دلیل آن است که حمایت این طرف را ضعیف می بیند و برای رژیم بعث هم فرقی نمیکند آنها حمایت می خواهنددر دامن هرکس که باشد مرتجع یا غیر مرتجع ابرقدرت غرب یا شرق، به هرجا دست میزند و حالا شوروی برای آینده شروع به باجگیری کرده است.

درب ها از اطراف به روی عراق در حال بسته شدن است حتی فرانسه که آن همه در آنجا سرمایه گذاری کرده و آبرویش را در گرو گذاشته، اخیرا مثل گذشته حاضر به کمک نیست و مسئولان عراق به آنجا رفتند و التماس کردند که اقساط  بدهی شان را به  تاخیر بیندازند و پیشنهاد کردندکه فرانسه سه میلیون بشکه نفت را به طور سلف از آنها بخرد که در آینده به فرانسه تحویل دهند یابه وسیله کشورهای عربی دیگر تحویل دهند تا بتوانند اقساط بدهی شان را پرداخت نمایند. شرکت های فرانسوی نیز به نوبه خود دچار مشکلات اقتصادی هستند.  مشکلات اقتصادی دارد دولت سوسیالیست فرانسه را از پا در می آورد و یکی از عوامل آن، سرمایه گذاریهای بی حساب در عراق است بنابراین آنها هم نمی توانند به کمکهای خود ادامه دهند. اینها همه با سیلی صورت خود را سرخ نگهداشته اند و واقعیت را رو نمیکنند، نمیخواهند این همه به ما بها بدهند و قبول کنند که مقاومت ما در میدان های جنگ چه مشکلاتی برای همه اینها فراهم کرده است. عراق حتی ژاپن را تهدید می کند که اگر بخواهید پتروشیمی ایران رابسازیدما میزنیم یعنی ژاپن که آن همه همکاری با عراق داشته و میدانیم اگر عراقی ها بخواهند در مقابل آن ها بایستند چه مشکلاتی برایشان بوجود می آید، بن بست به جائی رسیده که ناچاراست این گونه تهدید کند البته ژاپنی ها هم رسما به عراق گفته اند که اینجا یکی از مراکز مهم منافع ما است و اگر بزنید روی روابط ما با شما اثر می گذارد  و همین جواب برای رژیم عراق کافی است.

 

 

روند جنگ

ممکن است ملت ما از رکود ظاهری جبهه ها گاهی رنج ببرند و بگویند چرا جبهه ها فعال نیست ولی بااین مقدمات وتوضیحاتی که بیان شد می توانیم به روشنی بگوئیم که ما جنگ را  با حساب، و به مصلحت دو ملت عراق و ایران پیش می بریم. برای ما امکان دارد در این شرائط  هجومی بکنیم  ولی مقداری از  نیرو های خوب حزب اللهی مان را از دست بدهیم و تعدادی هم  از عراقیها کشته شوند که ما تمایل به آن هم نداریم چون اینها کسانی هستند که می مانند و در آینده می توانند مفید باشند همان گونه که اسرای عراقی موجود در اردو گاههای ما اکثرشان می توانند در آینده در خدمت مردم عراق باشندو به همین جهت ما از تلف کردن این نیروها از دو طرف پرهیز داریم گرچه از بعثیها که عناصر کثیفی هستند هر تعداد که در جنگ کشته می شوند و هر چه به سرشان بیاید به مصلحت کشور است لیکن بعثیها بیشتر در پشت جبهه ها و در سطوح فرماندهی هستند وکمتر در  دسترس نیروهای ما می آیند بنابراین ما  مصلحت نمی دانیم که در یک حرکت قوی  بخواهیم  یک دفعه با دادن تلفات زیاد از طرفین و خرابیهای زیاد کار را تمام کنیم گرچه باید بگوئیم که اگر هم بخواهیم همچنان کار آسانی نیست و اگر هم به  این گونه بخواهیم بجنگیم باز هم طولانی و با مخاطره است.  در چنین شرائطی باید منتظر بود که عراق برای نجات از این مخمصه به ماجراجویی‌هائی دست بزند تا بحران به وجود آید و دیگران دخالت کنند و او را نجات دهند و الان در مجموع، حرکات عراقی ها می تواند حالت بحران آفرینی را نشان دهد.  در خلیج فارس علی رغم این که می دانند دوستان و حامیان خود را می رنجانند دست به ماجراجوئی  می زنند و هر روز تلاش می کنند تا بتوانند یک چاه نفت دیگری را منفجر کنند تا نفت زیادتر ی در آب ها بریزد و در نتیجه فشار دنیا برای صلح روی ما زیاد شود و از طرفی قضیه را به هم مربوط کردند و گفتند مسأله جنبه سیاسی دارد و باید درکل حل شود نه فقط در خلیج فارس. این یک ماجراجوئی بود که همه هم پیمانان رژیم عراق مخصوصا کشور های خلیج فارس فهمیدند و طبعا چنین کارهائی آثار معکوس در پی دارد و کسانی که سه سال به عراق کمک کردندو ا ز او حمایت نمودنداینک انتظار نداشتندکه عراق این گونه آن ها را تحت فشار قرار دهد و آن ها را با خطر کم آبی مواجه کند و از طرفی اگر بندر های آن ها دچار مشکل  شود برای خود عراق هم  مشکلات می آفریند  با  این خصوصیات روشن است که این کار چیزی جزماجراجوئی نمیتواندباشدهمچنین است موشکهائی که به شهرهای دزفول واندیمشک میزندو شایددر آینده نیز به شهرهای دیگر  بتواند بزند این کار صرفا به منظور  ایجاد بحرانی است که وجدان جهانی را تحریک و ما را  وارد به عمل تندی کند تا بحران تشدید شود و امکان دخالت نیروهای بزرگتر یا اعمال فشارهای شدید بین المللی را فراهم کند.  عراق این گونه ماجراجوئیها را خواهدداشت و باید دانست که این تنهاراه اوست وراه دیگری برای او متصورنیست ولی راه مااین نیست.  البته اگر نمیخواستیم  مسائل اسلامی و انسانی را مراعات کنیم، برای ما تشدید بحران در داخل عراق خیلی آسان بود. اگر ما شرق عراق رازیر گلوله توپ بگیریم و یکی دو میلیون آواره را در قسمتهای مرکزی عراق سرازیر کنیم یک دفعه بحران در عراق بالا می گیرد. مهاجرین جا نخواهند داشت، قیمت ها بالا می رود امکاناتی که اکنون درشرق دارند ازدستشان گرفته می شود، بسیاری ازکارخانه ها خراب

میشودتولیدات پائین می آید و مشکلات فراوانی رابه وجود می آورد و شاید سقوط رژیم عراق را بسیارنزدیک کند. البته به خاطر مسلمان های عراق و بویژه شرق آن که بالمآل متحدان آینده جمهوری اسلامی هستند و نباید رنجیده شوند و صدمه ببینند ما این کار را نمی کنیم، گر چه نمی توان گفت برای همیشه این کار را نمی کنیم چون میدانیم که وقتی کفار در یکی از جنگها با پیغمبر (ص)مسلمانهای اسیر  را آورده بودند و سپر خود قرار داده بودند، در هنگام جنگ دستور اسلام چنین بود که برای پیروزی لشگر اسلام  مانعی ندارد چند نفر مسلمان شهید شوند،  بنابراین اگر لازم شد ما هم  مانعی نمی بینیم ولی تاکنون ما چنین ضرورتی را تشخیص نداده ایم و اگر امام تشخیص دهندو اجازه فرماینداین کارانجام خواهدشد.  بنابراین سیاست جنگی مامیتواند  باشد که در مرزها روی دشمن فشار وارد کنیم تا آنها نتوانند مشکلاتشان رابرطرف کنند و هر جا هم لازم بود وممکن است تلفات کمتری از طرفین داشته باشد ما میتوانیم جلو برویم نگذاریم جنگ در حال رکود بماند چون ممکن است رکودجنگ برای دشمن ایجاداعتمادکندو بتواندمقداری دنبال حل مشکلاتش برود. بنابراین ما از حادثه آفرینی و بحران ایجادکردن عراق نباید بترسیم و ملت ما باید این راتحمل کند بخصوص من به شهرهائی که در معرض این خطر هستندعرض می کنم که فداکاری در این است که مقاومت  کنند. تفاوتی نداردکه انسان در جبهه شهید شود یا در آن شهرها چون آنجا هم جبهه است. بهر حال اگر بنا باشد که این جنگ، پیروزمندانه ختم شود و بتوانیم ثمرات خون شهدا را برای انقلاب بگیریم و ارواح شهدا را راضی کنیم اینگونه نارحتی ها را باید تحمل کنیم و وقتی حساب کنیم این حرکتها در مجموع به اندازه یکی از عملیات کوچک برای ما تلفات ندارد. البته چون افراد غیرنظامی وزن و بچه ها  صدمه می بینند و کسانی که در خانه هایشان در حال زندگی کردن هستند احساس امنیت لازم را نمی کنند، دشوار است ولی جنگ این مسائل را دارد و اگر واقعا بخواهیم جنگ را پیروزمندانه تمام کنیم اینگونه امور را داریم و اگر بخواهیم از اهدافمان دست برداریم و تسلیم خواسته های دشمنانمان شویم طبعا باید از این گونه مشکلات بترسیم.  ضمنا همان گونه که گفتیم برای مانیز، جنگ مشکلاتی را دارد و اینطور نیست که ما راحت باشیم ولی مشکلاتی که عراق دارد ما نداریم. ما مشکل ارزی نداریم، مشکل خرید در دنیا هیچ نداریم، ملت ما آمادگی همکاری و تحمل مشکلات جنگ را دارد، مشکلات منافقین و ضد انقلاب داخلی را حل کردیم. در حالیکه مجاهدین عراقی همواره فعالیتشان راتشدید می کنند و تلاششان زیادتر می شود، در سطح جهانی دنیا اعتمادش به مابه عنوان یک  کشور ماندنی همواره بیشتر می شود و عراق را کشوری رو به زوال می بینند، در مجموع عراق در جهت منفی پیش می رود و مادر همه ابعاد آینده بهتری در پیش داریم. می بینیم که از روز اول جنگ تابه حالا بسیاری ازطرحهای عمرانی مان که راکد بود فعال و تولیدکارخانه هایمان را بالا بردیم،  وضع  کشاورزی و شیلاتمان را بهتر کردیم، دانشگاه ها را  باز  و مراکز آموزشی فعال شده و در مجموع  یک حالت سازندگی کامل وجود دارد و  معکوس این در عراق است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *