بررسی اوضاع ایران و عراق بعد از عملیات محرم. . .

حجهالاسلام والمسلمین

هاشمی رفسنجانی

 

امروز ما در جنگ بهترین وضع را داریم، و در آینده با لطف خداوند و در صورتی که صلاحیت جذب امداد غیبی الهی داشته باشیم، بهتر خواهدشد.

«اینک که نوبت به گفتاری جدید میرسد تحولات جنگی مرحله تازه‌ای را آغاز میکند این وضع جدیدی که عملیات مسلم بن عقیل و عملیات محرم بوجود آوردند، یک مرحله تازه‌ای است که ایجاب می­ کند تحولهای نظامی، تبلیغاتی و اقتصادی جنگ را بررسی کنیم. »

تحول نظامی

عراق،  پس از شکست در عملیات «فتح المبین» دست به یک فریب کاری زد و آن این که قرار خود را عقب نشینی نامید،  و از آن پس، اسم عقب نشینی را، عقب نشینی از خاک ایران و رفتن به مرز گذاشت! درحالی که هر دوسخن دروغ بود و این دروغها هم جنبه نظامی داشت و هم جنبه تبلیغاتی .

با این سخن خواست خودش را دردنیا صلح طلب معرفی کند و آن چهره‌ی زشتی که به خاطر تجاوز به ایران پیدا کرده بود، آن را جبران کند. از لحاظ نظامی هم چون دید، نمی تواند در خاک ایران دفاع کند و نیروهایش یا کشته و یا اسیر میشوند و امکاناتش به غنیمت خواهد رفت،  لذا پناه آورد به نقاطی که برایش قابل دفاع بود.

نظامیان عراقی دقیقا حساب کردندو طرح ریزی نمودند و آن‌گاه نقاط حساس استراژکی‌یی را که در غرب و مرزهای غربی ما بود، نگهداشتند و سنگربندی کردند و مقداری از نیروهایشان که در دشت پراکنده بود را منتقل کردند به جاهائی که لازم داشتند و مقداری  را هم دراین نقاط قابل دفاع، متمرکزکردند. و این یکی از آرزوهای دیرینه بعثی هابوده که ارتفاعات غرب ایران را در کنترل خود داشته باشند،  و تلاششان در گذشته هم – دررابطه با رژیم شاه- همین بود که این ارتفاعات رابدست بیاورند،  و درقرار داد سال۷۵ الجزایر هم باید اصل تلاششان این بوده باشد، آنها در شط العرب یک امتیاز داده بودند ولی درغرب امتیازات زیاید گرفته بودند که اکنون در اشغال آنها است و از آن امتیازات سابق هم جلوتری رفتند و مقدارزیادی از ارتفاعات ما را گرفتند. مثلاً، حتی شهر «نفت شهر» راهم، که جنبه ی اقتصادی داشت و برای آنها قابل حفظ بود، آنرا هم گرفته بودند یعنی کاملا نشان می‌دهد که فرار بوده است به جائی قابل دفاع. آنها جائی را انتخاب کردند که اگر مذاکرات صلح هم پیش بیاید،  با نیرنگهایی بتوانند آنجا را نگهدارند.

بنابراین، دراین نقاط، نیروهای نسبتاً کمی نگهداشته و بقیه را به جنوب – جائی که ارتفاعات نبود- برده بود که بتواند جلوی نیروهای ما دفاع کند.

کاری که رزمندگان ما کردند بسیار جالب بود. [۱] نخست، قسمت عمده این ارتفاعات را در دو عملیات مسلم بن عقیل و محرم باز پس گرفتند، که عراقی‌ها روی آنها خیلی حساب می­کردند، حتی جزو آرزوهای آنها بود که به هر قیمت شده مارا درمذاکرات صلح خسته کنند و اینجاها را نگهدارند.  قبلا هم جاهای حساس دیگری را از قبیل میمک گرفته بودند که عراق روی آنها خیلی حساب می­کرد.

این منطقه هائی را که ما باز پس گرفتیم، غیر از جنبه ی ارزشهای نظامی،  ارزشهای اقتصادی هم دارد. زیرا بسیاری ازاین مناطق، نفت خیز است. حوضچه های نسبتا غنی نفتی است که هم ما وهم عراقیها سرمایه گذاری کردیم.  ویکی از کارهای عراقی ها این بوده که در آن جائی که حوضچه مشترک بوده،  چاه بیشتر زده بودند، و این هم یکی از خیانت های شاه بود که در این مورد،  کوتاهی کرد و آنها داشتند نفت حوضچه مشترک را می­بردند.  پس از انقلاب ما شروع کرده بودیم به سرمایه گذاری زیادتری، دکلهای بیشتری برده بودیم و چاه می­زدیم که حق خودمان را بتوانیم برداشت کنیم.

عراقی ها حمله کردند و دکلهای ما ر ا بردند و در این ۲۷ ماه هرچه توان داشتند از این حوضچه نفت کشیدند البته دراین منطقه های مشترک، عراقی ها خیلی بیشتر از ما چاه دارند زیرا:

۱-درزمان شاه، ازما جلوتر بودندو نگذاشتند که پس از انقلاب، ما خودمان را برسانیم.

۲- در فاصله جنگ،  چون این منطقه دراختیار آنها بود،  هرچه توانستند بر امکانات خود افزودند تا بیشترین استفاده را از حوضچه ها بکنند.

و درهرصورت، گرفتن این نقطه ها برای عراق، بسیار مشکل و دردناک است.

اهمیت عملیات مسلم بن عقیل

با عملیات مسلم بن عقیل، که مشرف بر شهر « مندلی » عراق شدیم، فاصله ما تا بغداد از صد کیلومتر هم کمتر شد. البته اگر از راه جاده بخواهیم برویم ممکن است ۱۰۵ کیلومتر باشد، زیرا اول باید به طرف بعقوبه برویم و از آنجا به بغداد، ولی  ارتش که این طور نمیرود! اگر روزی بناشد که با قدرت نظامی برویم، ارتش، دریک خط مستقیم حرکت کرده و تا بغداد نود و چند کیلومتر بیشتر فاصله نخواهد داشت. و هرگاه نیروهای ما به ۴۰ کیلومتری بغداد برسند، دیگر بغداد نمی­تواند مقاومت کند یعنی پایتختی که زیر آتش مستقیم توپها باشد به هیچ وجه قابل مقاومت نیست،  زیرا نه نیروهای اصلی کشور می‌توانند در آنجا بمانند- چون دائما در معرض خطرند-و نه مردم می­توانند بمانند،  و به طور کلی تعادل پایتخت اگر بهم خورد،  امکان زندگی در کشور نخواهد بود.

بنابراین ما ازمندلی،  موقعیت بسیار عظیمی بدستمان آمده که فقط اگر ۵۰ کیلومتر پیشروی کنیم،  بغداد توان مقاومت را از دست خواهد داذ. در عمل هم نشان داده ایم که اگر بنا داشته باشیم به هرسو جلوروی کنیم، با مقداری فداکاری و پشتکار می­توانیم .  عراقی ها هم دراین گونه موارد زود تسلیم می شوند به هر حال، اینجا یک نقطه خطری برای عراق است.

اهمیت عملیات محرم

نقطه دوم همین جایی است که در عملیات محرم گرفتیم که از ۱۰تا۳۰ کیلومتر است.  البته در بعضی از قسمتها فرق میکند .  و اگر ما عراقی ها  را از شرق دجله محروم کنیم – که خیلی آسان است – غرب دجله هم برای عراق قابل ماندن نیست،  چون ازهمین نقطه تا پایین، اکثرا باتلاق و بیابان وکویراست که حتی جاده هم نمی توانند بکشند. مقدار زیادی از آن طرف برای آنها خطر دارد. زیرا این بخش عراق،  یعنی از مرکز تا پایین – جنوب و شرق- از دستشان میرود. چون اینجا نفت، امکانات و جاده‌های مهم استراتژیک و اقتصادی ندارند و تحملش برای آنها بسیار مشکل است.

در بصره، نقطه انتهایی شط العرب به طرف خلیج فارس( شمال غربی خلیج فارس) از نقاط حساس و حیاتی آنها است که الآن و ضعش  خیلی بداست زیرا توپهای ما منابع حیاتی آنها را در آنجا می­تواند بزند، و ناچارند که درمقابل ما نیروی عظیمی با امکانات بسیار بگذارند.

از جبهه مرکزی در جنوب –  از استان نیسان و شهرهای العماره و علی غربی و. . .  –برای آنها یک نقطه حساس دیگری است که قسمتی از جاده استراتژیک – از شمال به جنوب- درآنجا می­گذرد. (البته قسمت دیگری هم از ان طرف دارند به اضافه راه آهن.) درهرحال، این نقطه هم وضع بدی پیدا کرده زیرا دشتی است وسیع که ما در مرتفعات آن مستقر هستیم، و اگر بخواهند ازاین دشت جلوی ما را بگیرند،  می­بایست نیروی زیادی در سرتاسراین منطقه پخش کنند و چندین لشگر مجهز در دشت مندلی و دشت العماره و علی غربی مستقر کنند که برای آنها مقدور نخواهد بود.

شمال جبهه وضع بدتری دارد، زیرا آنجا هم تحت فشار است و نمی­توانند ازاین نقطه هم غافل باشند.

بنابراین، چهار جبهه بسیار سنگین برعراق تحمیل شده است:

  • دراطراف خانقین ۲- اطراف صندلی ۳- اطراف علی غربی و العماره  ۴- دراطراف  بصره، و اگر بخواهیم دقیق تر بگوئیم، پنج جبهه است زیرا در شمال بصره و جنوب شرقی بصره دو جبهه بزرگ وجود دارد. از این رو سرتاسر مرز عراق باید پر از نیرو باشد که نه جمعیت آن کشور چنین استعدادی را دارد و نه امکانات اقتصادی آن.  و اکنون عراق به شدت در برابر ما آسیب پذیر است، زیرا امروز،  دفاع برای ما بسیار آسان تر است.  برای اینکه ما اکثرا در مرتفعات هستیم و با به کاربردن مقدار کمی از فداکاری بزرگی که نیروهای ما دارند،  درهرجا که مناسب تشخیص دادیم،  می ­توانیم پیروزی بدست آوریم.

اهمیّت عملیات شمالی

جبهه دیگری که برای عراق دشواری بار آورده، در شمال است( کردستان و آذربایجان غربی) این جاده سردشت –پیرانشهر را که نیروهای ما باز پس گرفتند بسیار مهم است. این جاده برای عراق از یک جهت، بسیار مهم بود، زیرا در دست ضد انقلاب و منافقین و دموکراتها بود، که امکانات را از عراق می­آوردند و مزاحم ما میشدند، اکنون آن راه را گرفتیم و سدّی در برابر آنها شدیم.  ازطرفی مرزهای آن قسمت عراق سخت آسیب پذیراست.  مخصوصاً منطقه کردنشین عراق- که دولت عراق در آنجا هیچ سیطره ای ندارد- و نیروهای ما می­توانند از آنجا صدمه بزنند و اگر بخواهند جلو بروند هم خیلی آسان است. مخصوصاً هنگامی که شر ضد انقلاب را در کردستان کم کنیم،  که از داخل مزاحمت کم شود.

پس درحقیقت، عراق در ۶ منطقه آسیب پذیر است و ما از هر ۶ نقطه می­توانیم تهاجمی داشته باشیم،  البته حرکت بعدی ما کجا خواهد بود،  این چیزی است که الآن نمی توانیم بگوییم و لی در موقعش خواهیم گفت.

این را هم اضافه کنم که مرزهای ایران و عراق  به طور طبیعی چنین است،  یعنی مرزهای عراق آسیب –پذیراست. و کشور عراق بخاطر همین وضعی که در مقابل ما دارد، این تجاوز را به ما کرد که این وضع را به هم بزند.  خوزستان ر ا که می­خواستند جداکنند مسأله‌ی جداگانه ای است ولی مهمترین انگیزه این بود که می­خواستند قسمت هایی از این مرزها را از ما بگیرند که در آِینده خیالشان راحت باشد، و خوشبختانه به هیچ یک از اهدافشان نرسیدند بلکه برای آنها گرفتاری  پیش آمد. این تحول نظامی را عملیات مسلم بن عقیل و محرم بوجود آورد.

عملیات رمضان هم از این جهت مهم بود که نیروهای ما، سد را شکستند و وارد خاک  عراق شدند .  درآنجا یک دشتی  وجود دارد که اگر عراق بخواهد بصره و اطراف بصره را حفظ کند،  باید همیشه چند لشگر آماده داشته باشد، و این از ارزشهای عملیات رمضان بود که عراق را ناچار کرد بیش از این سرمایه گذاری کند،  عراق باید د ر طول مرزهایش – ازکردستان گرفته تا خلیج فارس – نیروهای عظیمی بچیند، چو ن از هرنقطه آسیب پذیر است.

جنبه تبلیغاتی

عراقی‌ها به دلیل این که به ما بدهکارند لذا از مدتی بیش از یکسال است که شعار آتش بس می­دهند، چون آتش بس وقتی که شد،  مذاکره می­شود و مذاکره هم ۱۰ سال می‌تواند ادامه داشته باشد، عراق تمام آرزوهایش این بود که چنین وضعی را به وجود بیاورد و هنوز هم تلاششان همین است، آمریکا هم همین تلاش رامیکند. شوروی هم شاید مایل باشد که چنین وضعی پیش بیاید و آن این که حالت مذاکره مسلح راشروع کنند و ادعای صلح طلبی کنند ، زیرا آنها که از ما چیزی طلب ندارند ، آنها بودند که به ما تجاوز کردند و این  همه خسارت را  به بار آوردند و باید تنبیه شوند . آنها با کمال میل حاضرند از هم اکنون به مرز خود برگردند ولی پس ازاین برما لازم می­شود که مذاکرات را ادامه بدهیم و آنها هم همیشه می­توانند جلسه را  تأخیر بیندازند،  بهانه بگیرند و مطالب جدید ر ا مطرح کنند. درآن صورت یک حالتی پیدا می­شود که عراق به عنوان سد کشورهای خلیج فارس و به عنوان حامی آنها و جلوگیری کننده  از پیشرفت و صدور انقلاب میشود. و همچنین مرکز ی می­شود برا ی جلب حمایتهائی از دشمنان انقلاب و امپریالیست ها و ابرقدرتها و ارتجاع،  و از آنها باج میگیرد و در مقابل ما می ایستند.  و ازآن طرف ما به حقمان نمی رسیم و انقلاب هم به خطر می­افتد، عراق هم از دو سال پیش،  که به ما حمله کرد و مقدار زیادی از خاک ما را اشغال کرد، فکر می­کرد که ما به هیچ وجه توان مقاومت و باز پس گرفتن زمینهای خود را نداریم و ناچاریم با صلح و مذاکرات طولانی و ذلت از شر آنها راحت شده و آنها را از خاکمان بیرون کنیم!

و­لی – بحمد الله – ما قدرت پیدا کردیم وملت ما وارد صحنه شد و برای دنیا ثابت شد که ما قدرت دفاع از خودمان و گرفتن حقوقمان را داریم. دراین جا از نظر تبلیغاتی، یک جو دشواری برای ما به وجود آمده، به این معنی که ما چاره ای جز ادامه جنگ نداریم تا حقوق ازدست رفته خود را  برگردانیم و به هیچ قیمتی نمی توانیم صلح وآتش بس را – تا وقتی که  حقوقمان را نداده‌اند- بپذیریم.  و اگر برنامه مذاکرات پیش آمد، معنایش این است که –پس از آن همه ضررها و زیآنها- دریک حالت بدی برای همیشه بمانیم، زیرا درآن حالت، ناچاریم همواره خودمان را قوی نگهداریم،  اسلحه بخریم،  نیروهائی را پشت جبهه مستقر کنیم و خلاصه آن امکاناتی که باید توی راه سازی، کشاورزی وسد سازی بکار گیریم،  باید ببریم پشت جبهه، و از طرفی چون حالت جنگی وجود دارد ناچاریم با تملق و باج دادن به کشورهای دیگر، تا اندازه ای حمایت سیاسی و آرای آنها ر ادر صحنه جهانی داشته باشیم، و همچنین برای خرید اسلحه، خرید آرای بین المللی و تبلیغات به دیگران باج بدهیم، و از طرفی دیگر، حقوقمان ضایع شده، کشورمان را هم باید بازسازی کنیم، که نمی­توانیم. شور وشوق مردم هم ازبین میرود، چون مردم دیگر آن حالت خطری که الان می­بینید، درصورت متارکه نمی­بینند و دنبال زندگی خودشان می­روند. بنابراین برای ما به هیچ وجه مصلحت نیست،  تا حقوقمان را مطمئنا بدست نیاروده ایم زیر بار متارکه برویم.

ازاین رو می­بینیم، زمینه تبلیغات برای عراق فراهم شده است ازاین جهت که او می‌تواندشعار صلح بدهد و ما نمی­توانیم، چون به محض این که ما شعار صلح بدهیم، در مخمصه می­افتیم و عراق هم شروع می­کند به باجگیری ازکویت، قطر، امارات، عمان، عربستان صعودی، بحرین و اردن و از بنادر آنها هم به خاطر فرصتی که برایشان پیش آمده،  که برگردند به دنیای عرب،  کمک می­کنند. شوروی و آمریکا و غربیها هم ازخدا می­خواهند چنین زمینه ای پیش بیاید تا هرچه بخواهند،  بتوانند تحمیل کنند! پس ما آن را نمی­توانیم بپذیریم.

شعار صلح معلق

ما همیشه باید شعار صلح معلق بدهیم،  یعنی بگوییم:  ما صلح می­خواهیم، به شرط این که حقوق مارا بدهند و این یک واقعیتی است.  ولی درهرصورت بوقهای دنیا،  کم در اختیار مااست واز طرفی چون ما رسما حاضر نیستیم، بدون گرفتن حقوق،  صلح کنیم،  زمینه ای است که سمپاشی کنند و بگویند:  اینها آتش افروز و جنگ افروزند !و واقعیت را به مردم نرسانند و مظلومیت مارا اعلام نکنند، بنا براین الان حربه ی تبلیغاتی دست دشمن است، جو تبلیغات هم دست آنها است و برای ما یک مرحله دشواری از نظر  تبلیغاتی و جود دارد که بتوانیم ، لااقل به مستضعفین دنیا مطلب را برسانیم که گول نخورند و کشور مظلومی را که ۲۷ ماه است گرفتار جنگ می­باشد، متهم نکنند،  و بدانند که ما خسارت می­دهیم،  شهید می­دهیم و ازخاک خودمان دفاع می­کنیم . . .  و هنوز هم در خاک ما هستند، نفت شهر ما و بعض مناطق دیگر دردست دشمن است. .  ما همین قدر می­خواهیم به دنیا بگوئیم:

ما جنگ طلب نیستیم . . . حقو ق پایمال شده خو د را می خواهیم بگیریم.

ازطرفی، اگر ما بخواهیم شعار صلح بدهیم، مقداری از حماسه و شور رزمندگانمان کم می­شود . حتی صلح معلق هم که می خواهیم بگوئیم، همین اشکال را داریم. بنابراین ما در حال حاضر نیاز به یک هجوم تبلیغاتی و سرمایه گذاری روی تبلیغات داریم که از این راه ، محقق بودن و مظلوم بودن خودمان رابه دنیا ثابت کنیم، فقط نقطه مثبتی که وجود دارد این است که پس از هرپیروزی که به دست می­آوریم، این دولتها ی ارتجاعی -که معمولاً ترسو هستند- از ان جو تبلیغات،  مقداری فروکش می­کنند و در سایه آتش گلوله‌هایمان و فداکاری رزمندگان عزیزمان،  تا حدودی حق ما در دنیا جامی­افتد. پس ما در سایه‌ی رکود و آرامش جبهه ها نمی­توانیم حرفمان را بزنیم، بلکه فقط درسایه ی عملیات می­توانیم با دنیا سخن بگوییم، متاسفانه دنیا، دنیای زشت و پلیدی است، اگر دنیا پاک بود و زبآنها،  زبآنهای حقگویی بودند، خیلی آسان می­توانستند حرف ما را بفهمند و اعلام کنند، بنابراین ما الان باید با زبان قدرت خودمان را مطرح کنیم و در سایه آن، حرفمان را بزنیم که همین گونه هم داریم عمل می­کنیم.

جنبه اقتصادی

از لحاظ اقتصادی وضع ما خیلی بهتر از عراق است. همانطور که در بُعد نظامی گفتم، ما روز به روز به طرف بهتر شدن و تقویت مواضعمان پیشرفت می­کنیم. امروز در بهترین وضع-پس از جنگ تا الان-هستیم و قطعا فردا بهتر از امروز خواهد بود،  البته با لطف خداوند و در صورتی که ما صلاحیت جذب امداد غیبی الهی داشته باشیم،   این وضع ادامه دارد.

ازلحاظ اقتصادی نسبتا وضع ما بهتر از گذشته است:

  • ازلحاظ منابع ارزی وضع ما بهتر شده، آن هم در سایه ی پیروزی ها و در سایه جنگ است نه در سایه کل مسائل، یعنی همین موفقیتهای نظامی و دفع حملات هوائی عراق و حفظ منابع نفتی و امکانات صدور نفت، همه اینها در سایه پیروزی های نظامی بدست آمده است.
  • اعتماد دنیا جذب شده است، که امروز ایران را یک منبع مورد اعتمادی می­دانند، بندرهایمان و راه هایمان مورد استفاده قرا ر میگیرد و مجموعه  اینها مربوط به جنگ می­شود.
  • از لحاظ اسلحه هم وضع ما بهتر است زیرا امروز، ابتکار عمل در دست ماست، گلوله هایمان را در جائی که مجبور نیستیم، خرج نمی­کنیم. وانگهی مقدار زیادی از اسلحه را خودمان تأمین می‌کنیم، عراقیها هم منبع خوبی برای ما هستند! چون عراقی ها درسرتاسرمرزشان آسیب پذیرند، هرجا احساس کردیم که احتیاج به اسلحه داریم، با یک هجوم مقداری را بدست می‌آوریم! همانطورکه در عملیات محرم، وسائل جنگی، مهمات و وسائل مهندسی زیادی بدست آوردیم.
  • منابع فروش اسلحه دردنیا بیشتر به روی ما باز شده است و امکانات مهمات سازی ماهم قوی شده، و خلاصه اسلحه خیلی ارزان تر ازسابق بدست ما میرسد و دفاع از مرزمان، مثل گذشته خرج نمی­برد.
  • عده زیادی از آوارگان به اماکن خودشان برگشته اند، بازسازی مناطق آسیب دیده آغاز شده و مردم در این زمینه شور وشوق بی سابقه‌ای نشان می­دهند، هرگاه انسان گزارشات مربوط به نقاط مخروبه جنگی را می­خواند. خیلی خوشحال می­شود خصوصا وقتی که می­بیند مردم بازسازی را تقبل کرده‌اند، مقدمات کار فراهم شده و مشغول شده اند و از طرفی، برای نیروهای آواره نیز کار پیدا شده و از حالت بطالتی که ممکن بود در اردوگاه ها داشته باشند نجات پیدا کرده اند. جهاد سازندگی هم در اطراف مناطق امکانات زندگی را به نحو احسن فراهم می­کند، راه های جدید و امکاناتی که الان در هرشهری برای بازسازی درست می­شود، برای ادامه سازندگی آن منطقه هم سرمایه خوبی خواهدبود.

و به طور کلی این بازسازی و شور و شوقی که درپشت جبهه دیده می­­شود، برای ما بسیار خوب است زیرا خرابی ها یمان ترمیم میشود و کشور ساخته می شود .  این بازسازی هم اشتغال را و هم شورانگیز است وهم امید دهند. و ضمنا نیروهای انسانی بسیاری-که معطل بودند- به کار گرفته می­شوند.

وضع اقتصادی عراق

درهرصورت، فکر می­کنیم وضع اقتصادی ما-از لحاظ جنگی – به مراتب بهتر ازعراق باشد،  زیرا همه چیز در عراق متکی به خارج است، آن هم به بنادر دیگران! یعنی تمام امکاناتش را باید از کویت، بحرین، قطر، دبی، سعودی،  اردن و کشورهای دیگر تامین کند. منابع ارزی دشمن هم به آخر رسیده،  می خواهد با فشار از کشورهای دیگر وام بگیرد، آنها هم به آن خاطرجمعی که اول بار وام داده بودند معلوم نیست الان وام بدهند برای اینکه امروز فهمیدند اینجا حساب درکار است و ما هم خصومت های آنها را بی جواب نخواهیم گذاشت، درعین حال، ممکن است فشار آمریکا و ارتجاع آنقدر زیاد شود که باز هم عراق را تغذیه کنند.

فشاری که سوریها دارند روی عراق میآورند-ازطریق مرزهای غرب عراق- بسیار خوب است. دراین نقطه دشواریهایی در راه و بنادر و لوله نفتی که  از آنجا عبور می دادند، برای عرا ق ایجاد شده است.

چاه‌های نفتی‌ئی که ما اخیر گرفته ایم، عراق را به مقدار زیادی تغذیه می­کردند و الان این منبع اقتصادی آنها هم بسته شده است.

وقتی که منطقه ای به مساحت۷۰۰-۸۰۰ کیلومتر وبه عرض۲۰-۳۰ کیلومتر ناامن باشد-با اینکه قسمت زیادی ازاین منطقه مسکونی است- دشواری اقتصادی زیادی برا ی عراق ایجاد می­شود،  نظیر همان دشواریهایی که ما در اوائل جنگ داشتیم و اینک به عراق منتقل شد ه است.

تأکید مجدد برلزوم تبلیغات

درکوتاه سخن،  می­توانیم بگوییم،  جنگ به جائی رسیده که ما باید از دست بالا و با قدرت حرف بزنیم و شور جهاد را باید حفظ کنیم. گوینده ها، نویسنده ها، وزارت خارجه و وزارت ارشاد ما باید مسئله تبلیغات را حل کنند زیر ا ما در موضعی هستیم که نمی توانیم شعارصلح بدهیم بلکه باید شعار صلح معلق بدهیم، بعلاوه اینکه اصولا ما نمی­توانیم هیچ وقت صلح با صدام را بپذیریم یعنی حداکثر در صورتی که حقوقمان را بپردازند،  می­توانیم متارکه را قبول کنیم، و متارکه بادادن حقوق به معنای سقوط صدام است و اوهم که به این آسانی زیر باز نخواهد رفت و ما هم به کمتر از آن نمی توانیم قانع باشیم.  کار مهم و مشکل ما اداره تبلیغات جنگ است که دردنیا، ذی حق شناخته شویم وهمین طورکه مظلوم هستیم ، معرفی شویم، که البته روی این جهت هم مقداری تلاش شده و به خواست خدا حق جای خودرا در جامعه باز خواهد کرد.

 

[۱] . البته این مسائل در شورای عالی دفاع بحث شد و در آنجا تصمیماتش گرفته شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *