نظر به جایگاه تاریخی که در آن به‌سر می‌بریم

مقدمه

آن‌چه سعی شده در این مقاله مدّ نظرِ قرار گیرد، نظر به نحوه‌ای از حضور تاریخی است که در آن قرار داریم، توجه به سیر تفکری است که قبل از ۱۵ خردادِ سال ۱۳۴۲ در بستر جریانی قرار گرفت که نه‌تنها در نگهبانی از دینداریِ خود مصمم است، بلکه با ظهورِ رخداد ۱۵ خرداد در صدد است تا طریقتِ دین در مناسبات اجتماعی ظهور یابد. بحث از تولد انسانی است که با پیروزی انقلاب اسلامی به صحنه آمد و متوجه است انقلاب اسلامی نحوه‌ای از وَحیِ تکوینی است بر قلب مردم و از این جهت نباید انقلاب اسلامی را در آینه‌ی محدود نظام اجرایی یعنی دولت‌ها نگاه کرد و از حضور تاریخی آن که به مرور خود را ظهور می‌دهد، غافل شد. نظر به احساسی است که ما باید در تاریخ خود پیدا کنیم و این چیزی است بالاتر از اطلاعات تاریخی و آگاهی به زمانه، بلکه بحث از بصیرتی است که هرکس باید نسبت به زمانه‌ای که در آن قرار گرفته است بدست آورد و در افق آن بصیرت، خود را در آینده‌ای خاص احساس کند، به همان معنایی که در «خودآگاهیِ تاریخی» مورد بحث قرار می‌گیرد. تا روشن شود با ظهور انقلاب اسلامی در تاریخ جهان اسلام و بخصوص در تاریخ مردم ایران، هرگز چشمِ مردم از آن برداشته نمی‌شود و با وجود عادت دویست‌ساله به فرهنگ غربی، از انقلاب اسلامی چشم بر نمی‌دارند. شواهدی تاریخی در این رابطه ذکر خواهد شد تا متوجه واقعیت مهمی باشیم که در زمانه‌ی ما رخ‌داده است. در چند سطر آخر نکته مهمی با خوانندگان در میان گذاشته شده که چگونه وقتی انسان خود را در مقابل حقیقتی پایدار احساس کرد، متعالی‌ترین حالت زندگی خود را می‌چشد و این که چگونه بدون نادیده‌گرفتن عقل تکنیکی و آن عقلی که برای بشر به صحنه آورده، با عهد قدسی خود تاریخ خود را بسازیم و این البته با تجدید نظر در تعریفی است که فرهنگ غربی نسبت به تعریف انسان ایجاد کرده است، تا در این بازخوانی انسانی به میان آید که نه در هوای زندگی ابدی ، ‌از زندگی زمینی بریده باشد و نه زندگی زمینیِ او بریده از حیات ابدی او گردد و این معنای چگونگی حضور ما در این تاریخ است. پس بحث بر سر انسانی است که وسعتی بیشتر از آن وسعتی دارد که فرهنگ مدرن برای انسان تعریف کرد و پس از سال‌ها حقیقتاً انسان‌ها متوجه چنین وسعتی شده‌اند و تنها به سخنانی گوش می‌سپارند که آن‌ها را متذکر وسعت حقیقی‌شان بگرداند و این مسئولیت بزرگ ما است که در این امر کوتاهی نکنیم و زبانی مناسب چنین تذکری را به میان آوریم تا مردم رسالت مهمی را که در این امر به عهده دارند فراموش نکنند و گرفتار همان غفلتی نشوند که حقوق‌بگیران نجومی دچار شدند و از معنابخش‌ترین زندگی که شهدا در مقابل ما گشودند محروم گردند. صحبت از بازگشت خدا به تاریخ است و این واقع‌بینانه‌ترین نگاهی است که باید از آن غفلت نکرد تا از آن‌چه به ما بخشیده شده است بهره‌ی لازم را ببریم.

۱ـ سعی بنده آن است راهی در مقابل خوانندگان گشوده شود تا نه‌تنها از رنج بی‌تاریخی رها شوند، بلکه زمینه‌ای برای تفکر در زمانه، برای خوانندگان عزیز فراهم گردد و به کسی اشاره شود که به جایگاه تاریخی خود آگاه است که عنوان اصلی این سخن است.

با پیروزی انقلاب اسلامی مولودی با هویتی خاص متولد شد، آری واقعاً از رَحِمِ تاریک تاریخ گذشته پای در دنیای روشنِ جدیدی گذاشتیم ـ چیزی که نسل ما شدیداً در طلب آن بود ـ و در واقع خودمان را پیدا کردیم. ما حقیقتاً با انقلاب اسلامی متولد شدیم و نسبت به انقلاب اسلامی، حسی قدسی پیدا کردیم. هیچ‌وقت نباید انقلاب اسلامی را به‌عنوان پدیده‌ای صرفاً سیاسی نگاه کرد، زیرا یک حقیقت غیبی است که به تاریخ ما آمده است.

انقلاب اسلامی یک حقیقت قدسی از جنس غدیر است و هر اندازه با آن انقلاب مأنوس باشیم راه ما به سمت حضرت حق گشوده‌تر خواهد شد، ولی نظام اسلامی که عبارت است از سه قوا و بخصوص نظام اجرایی که عبارت است از دولت، نسبت‌اش با آمدن دولت‌های متفاوت با انقلاب کم و زیاد هم می‌شود.

باید متوجه باشیم آن چیزی که به نام انقلاب اسلامی شروع کردیم بسیار بالاتر از آن چیزی است که در حال حاضر بخواهیم فعلیت آن را در اجرا ببینیم. ما باید نظام اسلامی  را از خطر سکولاریسم حفظ کنیم، اما ذات کارهای اجرایی، ذاتی است که به جهت درگیر بودن با امور اقتصادیِ مردم خیلی نمی‌تواند از ارزش‌های معنوی به نحو شایسته پاسداری کند.

باید دانست که عرصه‌ اجرا ما را محدود و محصور به امور روزمرّه می‌کند، ولی انقلاب اسلامی یک آرمان است. حال اگر متوجه باشیم انقلاب اسلامی یک آرمان بلند است و معنی کامل و واقعی ما در این تاریخ می‌باشد، باید انقلاب اسلامی را در صفحه تاریخ دوران خود ببینیم و هویت آن را در عرصه‌ای که به میدان آمده است شناسایی کنیم، البته نه در معنای انتزاعی و مفهومی. این مشکلی است که ما امروز داریم.

وظیفه‌ای که باید از نظر فکری و فرهنگی احساس کنیم این است که تلاش شود زبانِ ارائه و اظهار و نمایش انقلاب، در تاریخی که در آن هستیم، باشد.

 

تفاوت نگاه ذهنی و احساس حضور تاریخی

۲ـ باید به انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعیت تاریخی بنگریم و وجود آن را در این عالم احساس کنیم نه آن که در مفهوم آن متوقف شویم. گاهی شما با قرآن طوری ارتباط پیدا می‌کنید که با آیه‌ای به شعف می‌آیید و با آیه‌ای گریه می‌کنید، قرآن از شما می‌خواهد که به‌عنوان یک حقیقت، حضور آن را در متن تاریخ خود احساس کنید.

ملاحظه کنید که در حال حاضر در پیروزی جبهه‌ مقاومت در حلب، ما «خود»‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان را در آن‌جا حاضر می‌بینیم. همان «خود»ی که متعلق به «انقلاب اسلامی» است و یا در یمن هر تیری که رزمندگان می‌خورند و یا هر موشکی که می‌زنند ما خود را حاضر در آن صحنه‌ها و در این تاریخ احساس می‌کنیم. این غیر از آن است که به عنوان یک ناظرِ دلسوز ماجراهایی که در آن‌جا می‌گذرد را نگاه کنیم و اگر بشود کمک‌شان کنیم. ما این حالت دوم را انقلاب اسلامی نمی‌دانیم. انقلاب اسلامی یک حضور تاریخی است به همین معنا که اشاره کردم و این نوع حضور، زبان و تفکر خاص خود را می‌خواهد تا بتوانیم محل اظهار و نمایش انقلاب اسلامی شویم.

زبان مفهومی یا زبان انتزاعی از ترسیم این پدیده ناتوان است و صرفاً می‌تواند از آن گزارشی ارائه کند، اما قرآن برای نشان دادن حضور اسلام در تاریخی که با اسلام شروع شد به پیامبر«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(الغاشیه/۲۱) آیا این تذکر یک تذکر مفهومی و اخلاقی است یا تذکری است از جنس آن که فرمود: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ» بگو بروید صحنه زمین را در نگاهِ تاریخی نظاره کنید تا عاقبت منکرانِ وَحی و نبوت را ببینید و بعد نسبت خود را با این دین معلوم کنید. در این آیه دعوت به یک نوع حضور تاریخی است در آینه‌ تاریخ، و این جایگاه حق و باطل را به نحو حضوری و وجودی احساس‌کردن است. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌تعالی» تلاش می کنند چیزی را در این تاریخ نشان ‌دهند که دیدنی است. تلاش می‌کنند بگویند این‌طور نیست که فکر کنیم خدا با ما نیست و گمان کنیم با تبلیغات و دروغ‌پراکنی‌های رسانه‌های دنیا، حضور ما به حاشیه می‌رود. تعبیر چندین و چندباره‌ ایشان است که می‌فرمایند: «یقیناً آینده از آن ماست». این مهم ریشه در بصیرت تاریخی دارد، و البته یک نصیحت عادی نیست. این نگاهی است که ما را به تاریخی که در حال طلوع است متذکر می‌کند. این غیر از آگاهی‌ دادن است، ایشان ما را متذکر حضورِ تاریخ‌مان می‌کنند.(۱)

تذکر غیر از آگاهی‌دادن است. چطور من به شما متذکر می‌شوم نوری بین من و شما وجود دارد؟ نمی‌توانم بگویم ببینید، چون می‌پرسید کجاست اما متذکر شدن یعنی خودتان حس می‌کنید چنین پدیده‌ای وجود دارد.

معنابخشی به انسان در این تاریخ

دوران حاضر، عصر نجات‌یافتن از توهمات فرهنگ مدرن و نظرکردن به حقیقت است و انقلاب اسلامی می‌خواهد این حقیقت را وارد عرصه‌ تاریخ کند. انقلاب اسلامی اتفاق افتاد تا نظامی شکل بگیرد که  در راستای آن بتوانیم موانع کمال انسان را برطرف کنیم، از طرفی نظام اجرایی ما در زمین مسموم مدرنیته شکل گرفته است. بنده به عنوان یک چشم‌انداز، بابی را باز می‌کنم تا در این مورد تفکر کنیم.

حتماً عنایت دارید که انسان‌ها برای عبور از تمدنی به تمدن دیگر، نمی‌توانند عهد قبلی را به این راحتی از دست دهند. اولاً: سال‌ها خود را با آن تعاریف شکل داده‌اند. ثانیاً: هنوز تعاریفِ مناسبِ ابعاد پنهان عهد قدسی ما مجال ظهور نیافته است؛ عهدی که متذکر نقدها و ضعف‌های عهد لائیک گذشته است.

اگر تذکر تاریخیِ انقلاب اسلامی در غوغایی که فرهنگ مدرنیته ایجاد کرده است به درستی ظهور کند و انسان‌ها را متذکر عهد اصیل خود بنماید، جهت‌گیری تاریخ تغییر می‌کند. اگر فرهنگ مدرنیته جهت نفی آنچه در پیش است همه قدرت خود را هم جمع بکند، عهد جدیدی که بشر با عالم قدس و معنویت بسته، بالاخره جای خود را باز می‌کند و تاریخ گواه این مطلب است. مگر چهارصد سال نظام امپراطور رُم نخواست جلوی پیام توحیدی حضرت عیسی«علیه‌السلام» را بگیرد؟ آیا موفق شدند؟ مدرنیته متذکر نفس امّاره است. «مارکس» متذکر عهدی که بیرون از مدرنیته باشد نیست، بنابراین ما هیچ‌وقت انتظار نداشتیم وعده‌های مارکس یا لنین عملی شود و باقی بماند. ولی چرا عهد غدیر با آن همه موانع و جعل حدیث، ماندنی است؟ با نگاه هستی‌شناسانه‌ تاریخی و به دور از جبهه‌بندی‌های بین شیعه و سنی به این نتیجه می‌رسیم که امویان هر کاری از دست‌شان بر می‌آمد کردند تا به هر قیمتی که شده غدیر را نفی کنند، ولی به جهت اصالت توحیدی که در متن رخداد غدیر بود، غدیر حذف نشد و پیام‌اش هر روز ظهور شفاف‌تری پیدا می‌کند.

با همه موانعی که ابوسفیان و امویان در مقابل پیام الهی حضرت محمد«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» ایجاد کردند، تاریخی با نام اسلام شروع شد. هر چند به قول دکتر شریعتی تا دیروز ابوسفیان آن سوی خندق بود و از امروز به نام اسلام در این سوی خندق قرار می‌گیرد بدون آن که هویت خود را عوض کند. ولی چرا شیعه متوجه است حضرت علی«علیه‌السلام» چیز دیگری است؟ حضرت علی«علیه‌السلام» یعنی همان اسلامی که شروع شده است و این چیزی نیست که کسی نداند. خلیفه می‌گوید صلاح نیست علی«علیه‌السلام» حکومت را به دست بگیرد زیرا جوان است و شوخ، اما هیچ‌کس منکر نمی‌شود ادامه دیانتی که سخن از حقیقت می‌گوید، با سقیفه به جریان نمی‌افتد.(۲)

هوشیاری شیعه در کشف حضرت علی«علیه‌السلام»

۳ـ این‌جا بحث بسیار حساس می‌شود از آن جهت که ما باید فکر کنیم آیا از حضرت علی«علیه‌السلام» باید دست بکشیم چون او مافوق طلب روزمرّه‌ مردم است؟ شیعه این کار را نکرد هر چند این انتخاب و آن پافشاری برای شیعه هزینه‌هایی به همراه داشت. و بعد هم که علی«علیه‌السلام» به صحنه حکومت آمد بعضی از بهترین یاران آن حضرت هم او را آن‌طور که شایسته جایگاه قدسیِ‌شان بود نمی‌دیدند. مالک اشتر با همه خوبی‌هایش به حضرت علی«علیه‌السلام» اصرار می‌کند که ابوموسی اشعری را در کوفه نگهدارد. مالک به حضرت نمی‌گوید هرچه شما بگویید، می‌گوید «صلاح این است که ابوموسی به عنوان حاکم کوفه بماند»؛ مالک با آن‌همه صفات خوبی که دارد هنوز به آن باورِ ناب نرسیده که مقدم بر امامش سخنی نداشته باشد. نمی‌خواهم وارد بحث‌های جزئی بشوم همین اندازه خواستم روشن شود چگونه تاریخی که با اسلام شروع شد بدون مانع نبوده است.

شیعه دید اگرچه علی«علیه‌السلام» مافوق طلب روزمرَه مردم است ولی اصیل است و در این رابطه به انتخاب سختی دست زد. زهرای مرضیه«علیهاالسلام» وقتی پیامبر«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» رحلت کرد، خیلی مضطرب‌اند چون بهتر از من و شما شرایط تاریخی را می‌دانند. گریه حضرت زهرا«علیهاالسلام» برای این است که متوجه‌اند حقیقتی که با اسلام در این تاریخ طلوع کرده می‌رود که به غروب بگراید؛ گریه آن حضرت در راستای غم «هجران حقیقت» است. این گریه فرق می‌کند با گریه‌ای که به جهت یک مصیبت عادی برای کسی پیش می‌آید. زهرای مرضیه«علیهاالسلام» اشک می‌ریزند چون می‌دانند بعد از رحلت رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» غروبی در راه است. پیامبر خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» نکته‌ای را به ایشان متذکر شدند که خیلی مهم است، فرمودند: «وَمِنّا وَاللهِ الَّذِی لا إِلهَ إِلّا هُوَ مَهْدِیُّ هذِه الْأُمَّهِ الَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلی مِنْکَبِ الْحُسَیْن‌علیه السلام، فَقالَ مِنْ هذا ثَلاثاً».(۳) قسم به خدایی که جز او خدایی نیست! مهدی این امّت از ماست، همان‌ کسی‌که عیسی بن مریم، پشت سرش به نماز می‌ایستد. سپس به شانه حسین«علیه‌السلام» زد و سه بار فرمود :از فرزندان او است…. حضرت زهرا«علیهاالسلام» خیلی خوب توانستند این خبر را درک کنند و نسبت به آینده‌ اسلام امیدوار شدند. یعنی حتی اگر خط ادامه اسلام توسط انسان‌های معصوم به حاشیه رود اما از بین نخواهد رفت و این به جهت روح توحیدی اسلام ناب است. هیچ‌گاه خلیفه اول و دوم و سوم باور نمی‌کردند امویان بعدها از طریق معاویه حاکمیت جامعه‌ اسلامی را در دست بگیرند. تعبیر خلیفه دوم درباره‌ معاویه این است که او کِسرای عرب است.(۴) یعنی می‌خواهد شاهنشاهی در کشور اسلامی راه اندازد، همین هم شد. خصوصیت شیعه این است که در این غوغاها رگه‌های اصیلی را که با جان انسان ارتباط دارند می‌بیند و حقیقتاً اگر سخن اصیلی در هر تاریخی – حتی در تاریخ حاکمیت استکبار- گفته ‌شود، آن سخن جای خود را در تاریخ باز خواهد کرد هر چند حاکمیت‌های ظالم در مقابل آن صف‌آرایی کنند.

امپراطوری روم ۴۰۰ سال در مقابل اندیشه‌ حضرت عیسی«علیه‌السلام» و مسیحیان مقاومت کرد. از زمانی که حضرت عیسی«علیه‌السلام» دعوت خود را آغاز کردند تا وقتی که اروپا مسیحی شد، ۴۰۰ سال طول کشید و چقدر در این مدت عیسوی کشته شد – ولی سخن توحیدی حضرت عیسی«علیه‌السلام» آن‌قدر اصیل است که حتی خود قیصر مجبور به پذیرش مسیحت می‌شود- اگر امروز مسیحیت از هویت خود عدول کرده این مربوط به ذات مسیحیت نیست.

انقلاب اسلامی در ذات خود صدای توحیدی این تاریخ است و سخنان مقام معظم رهبری نیز در خطبه‌ا‌ی که در مورد انقلاب مصر به زبان عربی خطاب به آن‌هایی که در میدان التحریر بودند،ایراد فرمودند، شاهد است بر این موضوع که ما می‌خواهیم حکم خدا به وسعت انسانی آن اجرا شود نه به اندازه‌ای که شیعه مطرح می‌کند، ما نمی‌گوییم کشورهای اسلامی با تئوری ولایت فقیه، خود را اداره کنند بلکه می‌گوییم دو چیز را فراموش نکنید؛ یکی این‌که نظام استکباری زندگی جهان اسلام را مختل کرده است و دوم این که برای نجات خود به اسلام برگردید، به این معنا که اسلام حاکم باشد- به همان اندازه‌ای که الأزهر از اسلام بهره دارد. همین که دست الأزهر باز باشد برای ما رضایت‌بخش است- همین آقای احمد طیب رئیس الأزهر بیاید در جهان اهل سنت میدان‌دار شود کافی است تا اسلام به میدان ‌آید و مسلّم میدان برای استکبار تنگ می‌شود.

عبور از عهد غربیِ دویست‌ساله

۴ـ ما یک حضور تاریخی در راستای عبور از سکولاریته داریم که با انقلاب اسلامی شروع شد ولی در اجرا چه شخصی و چه دولتی باید به میدان بیاید کار ساده‌ای نیست. عهد تاریخی ما هنوز از عهد غربی منقطع نیست. هیچ وقت نباید انتظار داشت هر دولتی با هر شعاری بتواند در امور اجرائی کاملا موفق باشد. اگر بخواهیم تاریخ را بازخوانی کنیم دو چیز را باید در نظر گرفت. یکی وجود آرمان‌هایی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما قرار گرفته و دیگر وجود تنگناهایی که در اجراء داریم. عمده آن است که باید مدیران شجاعی در میدان باشند تا وجود تنگناها، آن‌ها را مرعوب نکند و آرمان‌ها به حاشیه نرود و یا فراموش نشود.

همین آموزش و پرورشی که در حال حاضر با آن روبه‌روهستیم در ابتدای انقلاب با وزارت شهید رجایی اداره می‌شد ولی به جهت تنگناهای تاریخی که داشتیم تحول چندانی در آن پیش نیامد. زیرا نتوانستیم بیرون از عهد غربی آن را اداره کنیم. این‌جاست که بایدمراقب باشیم اگر ۴۰ سال است ما هنوز از عهد غربیِ دویست ساله خود درنیامده‌ایم، انتظار نداشته باشید به این زودی‌ها با آرمان‌های خود روبه‌رو شویم. دو نکته در این رابطه باید مدّ نظر باشد تا امید به ادامه‌ راه از بین نرود؛ یکی آن‌که بدانیم هرگز عهد غربی بر عهدی که ما با حقیقت بسته‌ایم غلبه نخواهد کرد، زیرا موضوعی که در میان است موضوع تقابل توحید با استکبار است. دوم این‌که ما در این مصاف نابرابر باید جای خود را درست تعیین کنیم، جای خود را نباید در سقیفه تعیین کنیم، جای ما در جویبار زلالی است که با غدیر شروع شده و همچنان تاریخ را درمی‌نوردد و گسترش می‌ دهد، هرچند استکبار با ظاهری جذاب و اُبهتی مرعوب‌کننده در میدان باشد.

یک روز سربداران با حضور در مسیر غدیر به صحنه می‌آیند و به یک معنا شیعه میدان می‌گیرد – هرچند ضعف‌هایی در میان بود- و در شرایطی صفویه ظهور می‌کند و کشورِ شیعه شکل می‌گیرد، اگرچه به ضعف‌هایی منجر شد که کار به ظهور سلسله‌ قاجار بکشد ولی شیعه دوباره به صورت مشروطه میدان می‌گیرد. هرچند رضاخان می‌آید و کار مشروطه به شکوفایی لازم منجر نمی‌شود ولی متوقف هم نمی‌شود تا انقلاب اسلامی ظهور کرد. در صفویه شاه است که به شیخ بهایی اجازه می‌دهد  شیخ‌الاسلام باشد ولی در حال حاضر ولیّ فقیه است که رأی مردم را به مدیر اجرایی تنفیذ می‌کند. ما همیشه حضور تاریخی خود را داشته‌ایم شیعه به عنوان حکومتِ مردمی همیشه حکومت در حکومت بوده است.

ما در این مقطع از تاریخ خود می‌توانیم در راستای اهداف خود، خود را معنا کنیم ولی این انتظار را نداریم که با وجود عهد غربیِ ۲۰۰ ساله از فردا عوض شویم. می‌توانیم شدیداً امیدوار باشیم به شرطی که مختصات میدان کار خود را بدانیم. شدیداً امیدواریم زیرا ظهور توحید در تاریخی که تاریخ استکبار و تاریخِ بسته‌شدن راه آسمان معنویت بوده است، یک گشودگی است و این روزنه هیچ‌گاه در تاریخ بسته نشده است. گاهی با غلبه‌ فرهنگ غربی در خفا می‌رود و ما باید یاد بگیریم در خفا چه باید بکنیم.

شیعه در زمان زندانی بودن حضرت امام کاظم«علیه‌السلام» به خفا رفت اما در همان زمان هم آنچنان حاضر بود که پسر هارون‌الرشید، یعنی همان کسی که امام کاظم«علیه‌السلام» را زندانی کرد،‌ به نام مأمون عباسی فرزند امام کاظم یعنی امام رضا«علیهم‌السلام» را ولیعهد خود کرد، زیرا شیعه در هنگام خفا می‌داند با مبارزه‌ منفی چگونه کار را جلو ببرد، ولی دشمنان شیعه گمان می‌کنند با غلبه نظامی بر شیعه، شیعه را معدوم می‌کنند. ما در حال حاضر آن نوع مبارزه منفی را با شکل‌گرفتن پیروزی انقلاب اسلامی نداریم، دولت و قوه‌ قضائیه و قوه‌ مقننه بیرون از انقلاب اسلامی نیستند ولی این‌ به آن معنا نیست که ما از عهد غربی خود آزاد شده‌ایم، می‌بینید مردم بعضاً نماینده‌ای را انتخاب می‌کنند که با وعده‌هایی که می‌دهد جواب عهد غربی‌ مردم را مدنظرشان می‌آورد و مردم هم به او رأی می‌دهند ولی اگر همین نماینده بخواهد عهد الهی مردم را که با انقلاب اسلامی در آن وارد شده‌اند زیرپا بگذارد، به او پشت می‌کنند همان‌طور که به دولت اصلاحات – به جهت شعارهای عبور از انقلاب اسلامی- پشت کردند.

متعالی‌ترین حالت

۵ـ مردم در ابتدای دولت اصلاحات به این امید به آقای خاتمی رأی دادند که هم عهد غربی‌شان را رعایت کند و هم حقیقت انقلاب اسلامی را حفظ نماید، به گمان این که جمع این دو ممکن است. ولی یکباره متوجه شدند نظامی شکل گرفت که از مجلس گرفته تا رسانه‌ها و دولت همه درصددند ما را از حقیقتِ عهد قدسی‌مان بیرون ‌کنند و چون آقای احمدی‌نژاد دقیقاً شعارهایی را داد که با عهد قدسی مردم همخوانی داشت به ایشان رجوع شد.

همه آن‌چه عرض شد برای توجه به این نکته است که اگر عهد غربیِ ۲۰۰ساله، ما را به نوعی  به خود آغشته کرده است و در عقل و قلب ما تصرف کرده، به این معنا نیست که ادامه‌ ما با عهد غربی خواهد بود. ما در حال حاضر و در این تاریخ با همه این حرف‌ها با عهد شیعیِ انقلاب اسلامی آغاز شده‌ایم و اگر هم بعضاً در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به کسانی که به نحوی متذکر عهد غربی سال‌های گذشته ما هستند رأی می‌دهیم با این همه با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده بنا نداریم به اردوگاه ۲۰۰ سال قبل بازگردیم، این چیزی است که ما تحت عنوان حضور تاریخیِ ملت ایران ذیل انقلاب اسلامی می‌شناسیم.

انقلاب اسلامی سایه‌ای است که عموم مردمِ ما خود را در زیر آن معنا می‌کنند و جلو می‌روند. دولتی‌هایی هم که می‌آیند و می‌روند با همه تفاوت‌هایی که دارند می‌خواهند نظام اجرایی کشور را آرام‌آرام از عهد غربی به عهد قدسی سوق دهند و از این جهت همه‌ ما در آن جاده هستیم، هرچند دائماً باید خود را نسبت به اهداف اصلی بازخوانی کنیم و این کار زمان می‌برد. برخی مواقع به جهت آن عهد غربی که هنوز در ما هست، به ‌جای این‌که دو قدم جلو بیاییم دو قدم عقب می‌رویم، درست مثل سلوک فردی که گاهی انسان در فضای معنویِ خود تحت‌تأثیر عادت قبلی قرار می‌گیرد ولی دوباره خود را بازمی‌یابد، زیرا چه در امور فردی و چه امور اجتماعی، از آن زمان که انسان خود را در حضور حقیقتِ پایداری احساس کرد که در این تاریخ، توحید انقلاب اسلامی است، از آن زمان می‌تواند در معرض آنچه در آینده هست قرار گیرد و این متعالی‌ترین حالتی است که مردم ما چشیده‌اند.همچنانکه رهبر انقلاب در صحبتی که با مردم آذربایجان در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۷داشتند این‌طور متذکر آن شدند که:

«برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانان آذربایجانی، ای شجاعان میدان‌های سخت که امتحان خودتان را داده‌اید! من به شما عرض می‌کنم: بدانید که اگر ما با همین سَبک حرکت و به تعبیر رایج با همین فرمان جلو برویم، قطعاً پیروزی متعلّق به ملّت ایران است. همه فکر کنند، همه تلاش کنند، همه همّت بگمارند، همه آینده را در نظر بگیرند، همه آرمان‌ها را جلوی چشمشان نگه دارند و به سمت آن آرمان‌ها حرکت بکنند. همه، این امید مقدّس را در دلهایشان گرم نگه دارند. خدا را شکر می‌کنیم که شعله‌ امید را در دلهای ما زنده نگه داشت که یک لحظه نسبت به آینده‌ کشور ناامید نشدیم و بحمدالله آنچه را امید داشتیم، به بهتر از آن و بیشتر از آن رسیدیم؛ امّا این همه آرزوهای ما نیست، همه خواسته‌های ما نیست؛ همه خواسته‌های خدا هم از ما نیست. ما یک قدمِ کوتاهی حرکت کردیم؛ باید گا‌م‌های بلندتری برداریم و برویم و به آنچه نظام اسلامی وعده داده است که ایجاد یک جامعه‌ اسلامی عادلانه‌ی پیشروِ مقتدرِ باعزّت و باقدرت است ان‌شاءالله برسیم و مطمئنّاً هم به آن خواهیم رسید؛ ان‌شاءالله و باذن الله تعالی.».

پی‌نوشت‌ها

۱ـ مقام معظم رهبری در دیدار با بسیجیان در تاریخ ۰۳/۹/۱۳۹۵ فرمودند: در تعقیبی که فرعونیان داشتند، بنی‌اسرائیل که با موسی بودند، خوفشان برداشت، گفتند که یا موسی! الان به ما می‌رسند؛ «مُدرَکون» یعنی الان آن‌ها می‌رسند، ما را می‌گیرند و قتل‌عام می‌کنند. موسی چه جواب داد؟ حضرت موسی در جواب گفت: «قالَ کَلاّ»، هرگز چنین چیزی پیش نخواهد آمد؛ چرا؟ «اِنَّ مَعِیَ رَبّی»؛ معیّت این است. [گفت] خدا با من است، پروردگار من با من است؛ «کَلّا اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین». ببینید! معیّت الهی این‌قدر اهمیت دارد. این‌که می‌گویند: «اِنَّ ﷲَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون»، این معیّت را باید قدر دانست. اگر من و شما بتوانیم این معیّت الهی را حفظ کنیم، بدانید آمریکا که هیچ، اگر ده برابر قدرت آمریکا هم کسانی در دنیا نیرو داشته باشند، این نیرویی که خدا با او است، بر آن‌ها غلبه خواهد کرد… جمهوری اسلامی با اتّکاء به قدرت الهی و با باورکردن قدرت حضور مردم، از هیچ قدرتی در دنیا هراس ندارد. اگر کسی به تقلید از روحیّه‌های ضعیف بنی‌اسرائیل می‌گوید که «اِنّا لَمُدرَکون» – حالا به ما می‌رسند و پدر ما را در می‌آورند- ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض می‌کنیم که: «کَلاّ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»

 

۲ـ بنا به نقل ابن‏اسحاق، عامه مهاجران و تمام انصار هیچ تردیدى نداشتند که پس از رحلت پیامبر«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله»، على«علیه‌السلام» صاحب امر خواهد بود. «به الموفقیات، ص ۵۸۰، شرح ابن‏الحدید، ج ۲، ص ۲۷۳ رجوع شود.» و به همین جهت در تاریخ هست که اباذر پس از حذف على«علیه‌السلام» از حاکمیت جامعه، مى‏گفت: اى امتى که پس از رسول‏خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» متحیر مانده‏اید، اگر کسى را که خدا مقدم داشته، مقدم مى‏داشتید و کسى را که خدا مؤخر داشته، مؤخر مى‏داشتید و ولایت و وراثت را در اهل‏بیت پیامبرتان مى‏نهادید، از همه‌ نعمت‏ها از هر سو بهره‏مند مى‏شدید. (به «نثرالدر»، ج ۵، ص ۷۷- و به «تاریخ یعقوبى» ج ۲، ص ۱۷۱، نقل از کتاب «تاریخ تحول دولت و خلافت»، ص ۱۴۹ از رسول جعفریان.» رجوع شود)

۳ـ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۶

۴ـ خلیفه‌ی دوم هنگام سفر به شام معاویه را کِسرای عرب نامید (الاستیعاب، ج ‏۳، ص ۱۴۱۷)

…………………………………………………………………………

سوتیترها

۱٫

با پیروزی انقلاب اسلامی مولودی با هویتی خاص متولد شد. ما حقیقتاً با انقلاب اسلامی متولد شدیم و نسبت به انقلاب اسلامی، حسی قدسی پیدا کردیم. هیچ‌وقت نباید انقلاب اسلامی را به‌عنوان پدیده‌ای صرفاً سیاسی نگاه کرد، زیرا یک حقیقت غیبی است که به تاریخ ما آمده است

۲٫

انقلاب اسلامی یک حقیقت قدسی از جنس غدیر است و هر اندازه با آن انقلاب مأنوس باشیم راه ما به سمت حضرت حق گشوده‌تر خواهد شد، ولی نظام اسلامی که عبارت است از سه قوا و بخصوص نظام اجرایی که عبارت است از دولت، نسبت‌اش با آمدن دولت‌های متفاوت با انقلاب کم و زیاد هم می‌شود

 

۳٫

باید متوجه باشیم آن چیزی که به نام انقلاب اسلامی شروع کردیم بسیار بالاتر از آن چیزی است که در حال حاضر بخواهیم فعلیت آن را در اجرا ببینیم. ما باید نظام اسلامی  را از خطر سکولاریسم حفظ کنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *