موانع اتحاد آسيا

 نظريه اتحاد آسيايى

 موانع اتحاد آسيا

 قسمت سوم

دكتر محمد رضا حافظ نيا

 

 در مقاله‏هاى پيشين، در خصوص
ويژگيهاى عمده قاره آسيا بحث شد و ضرورتها و دلايلِ توجيهى تشكيل اتحاد آسيايى
بيان گرديد. اينك به ذكر موانع و عوامل بازدارنده شكل‏گيرى آن پرداخته مى‏شود.

 

 بر سر راه پيدايش و تكامل
اتحاد آسيايى سه مشكل عمده وجود دارد كه در صورت عزم قطعى تعدادى از كشورهاى عمده
آسيا يا اكثر آنها مى‏توان بر آن فايق آمد، بنابراين، مشكلات لاينحلى نيستند كه
ايده اتحاد آسيايى را خنثى سازند ولى در صورت فقدان عزم آنها و عدم اهتمام بر
تشكيل اتحاديه ياد شده، عوامل مزبور مى‏توانند مانع جدّى بر سر راه تحقق آن به
شمار آيند.

 

 الف – بزرگى قاره آسيا و
تفكيك ناحيه‏اى آن:

 قاره آسيا از وسعت جغرافيايى
بالايى نسبت به قاره‏هاى ديگر برخوردار است و بين وسعت جغرافيايى و ميزان تجانس و
يكپارچگىِ خصيصه‏هاى طبيعى و انسانى، رابطه معكوس وجود دارد؛ يعنى هرچه فضاى
جغرافيايى كوچكتر باشد تجانس خصيصه‏هاى آن بيشتر و برعكس هر چه فضا بزرگتر و
وسيعتر باشد ميزان تجانس كمتر است. از سوى ديگر، فضاى جغرافيايى آسيا در اثر عوامل
طبيعى نظير رشته كوههاى بزرگ، كويرها، درياها، درياچه‏ها، خليجها، گذرگاهها،
فلاتها، يخچالها و جنگلها گسسته شده و يكپارچگى فضايى خود را از دست داده است.
علاوه بر آن از مناطق اقليمى سه گانه استوايى، معتدله و قطبى همراه با مناطق
فرعيتر فى ما بين نيز برخوردار است. بنابراين، سه عامل جغرافيايىِ فضا، عوارض و
اقليم در قاره آسيا با يكديگر تركيب شده و با كنش هماهنگ خود بر درجه گسستگى و
ميزان تفاوت خصيصه‏هاى ناحيه‏اى آن افزوده است. در واقع اين عوامل رابطه معكوس با
ميزان تجانس خصيصه‏ها دارند. از اين رو قاره آسيا را مى‏توان در تقسيم‏بندى
ناحيه‏اى به چند بخش تقسيم كرد كه هر بخش ضمن برخوردارى از خصيصه‏هاى مشترك عمومى
آسيا، واجد خصيصه‏هاى منطقه‏اى مشترك نيز مى‏باشد، كه بر همين اساس هر كدام از
آنها يك ناحيه ژئوپليتيكى و يك زير سيستم را در نظام قاره‏اى و بين‏المللى به وجود
مى‏آورد. در تقسيم بندى اوليه، قاره آسيا به نواحى جغرافيايى و ژئوپليتيكى زير
تقسيم مى‏شود:

 1- آسياى شرقى بحرى (دريايى):

 شامل ژاپن، كره جنوبى، تايوان،
فيليپين، برونئى، هونگ كونك و سنگاپور است كه در اين ناحيه، ژاپن از منزلت
ژئوپليتيكى و موقعيت قطبى برخوردار است. اين ناحيه به سوى تشكلى ديگر تحت عنوان جامعه
اقيانوس آرام كه متشكل از سواحل غربى و شرقى اين اقيانوس است گرايش پيدا كرده و
هويت آسيايى خود را كم كم از دست مى‏دهد. رهبرى و موقعيت قطبى جامعه اقيانوس آرام
را آمريكا عهده‏دار شده است.

 2- آسياى شرقى برى (خشكى):

 شامل چين و كره شمالى و
مغولستان است كه در اين ناحيه، چين داراى منزلت ژئوپليتيكى است. اين ناحيه و ناحيه
قبلى (در قالب جامعه اقيانوس آرام) در حال كشمكش و رقابتند و نزاع بين آنها در سطح
استراتژيك در مسائل اقتصادى، نظامى و سياسى ادامه دارد و ظاهراً ناحيه اقيانوس
آرام از ابزارهاى قويترى براى اعمال فشار عليه اين ناحيه برخوردار است.

 3- ناحيه آسياى جنوب شرقى:

 شامل اندونزى، مالزى، ويتنام،
كامبوج، تايلند، لائوس و برمه است كه در اين ناحيه، اندونزى و سپس تايلند، منزلت
ژئوپليتيكى بيشترى دارند. اين ناحيه در صحنه كشاكش و رقابت نواحى آسياى شرقى برى و
آسياى شرقى بحرى و اقيانوس آرام گرفتار آمده و دچار نزاعهاى محلى است.

 4- ناحيه آسياى جنوبى:

 شامل هند، پاكستان، بنگلادش،
سريلانكا، بوتان، نپال و مالديو است كه در آن هندوستان و سپس پاكستان از وزن و
منزلت ژئوپليتيكى بيشتر برخوردارند. اين منطقه در شمال اقيانوس هند قرار داشته و
داراى اهميت زيادى است و درگير نزاعهاى محلى و ميان ناحيه‏اى پيرامون خود است كه
در يك طرفِ اين نزاعها هندوستان قرار دارد.

 5- ناحيه آسياى جنوب غربى:

 شامل ايران، افغانستان، عمان،
امارات متحده عربى، عراق، قطر، بحرين، كويت، عربستان و يمن است كه در اين ناحيه
ايران از منزلت ژئوپليتيكى بالاتر برخوردار است. اين ناحيه ژئوپليتيكى به دليل
برخوردار بودن از بزرگترين مخزن انرژى جهان (خليج فارس) كانون حضور و رقابت
قدرتهاى جهانى (انگليس، آمريكا، شوروى سابق) گرديده و بدين لحاظ از گسستگى قدرت و
نزاعِ درون منطقه‏اى برخوردار شده است.

 6- آسياى غربى:

 شامل سوريه، لبنان، فلسطين،
تركيه، ارمنستان، آذربايجان و گرجستان است كه در بين آنها تركيه و سپس سوريه،
منزلت ژئوپليتيكى بالاترى دارند. اين ناحيه، فاقد همبستگى جغرافيايى است و خود به
سه خرده ناحيه قفقاز، تركيه و شرق مديترانه تقسيم مى‏شود كه ناحيه قفقاز و شرق
مديترانه دچار نزاعهاى محلى است و به نظر مى‏رسد تظاهر رقابتهاى بين‏المللى با
اهداف سياسى و فرهنگى باشد.

 7- ناحيه آسياى شمال غربى:

 اين ناحيه همان است كه به غلط آسياى
مركزى يا ميانه خوانده مى‏شود، زيرا اين ناحيه از نظر جغرافيايى در مركز آسيا يا
ميانه آن قرار ندارد، بلكه در حاشيه شمال غرب قاره آسيا واقع است و شامل قزاقستان،
ازبكستان، تاجيكستان، تركمنستان و قرقيزستان مى‏باشد كه قزاقستان و سپس ازبكستان
از منزلت ژئوپليتيكى بالاترى برخوردارند. پس از فروپاشى شوروى سابق اين منطقه آزاد
گرديد و دچار خلأ ژئوپليتيكى شد و رقابتهاى جهانى و منطقه‏اى در آن اوج گرفت و
احتمالاً در آينده، نزاعهاى محلى بيشترى خواهد داشت.

 8- آسياى شمالى و شمال شرقى:

 اين ناحيه تقريباً يكپارچه، بر
قلمرو منطقه سرد و قطبى شمال آسيا نيز تطبيق مى‏كند. ناحيه‏اى است بسيار بزرگ كه
در قلمرو و نفوذ كشور روسيه قرار دارد. در واقع بخشى از آسياست كه هنوز روسيه به
عنوان يك دولت اروپايى آن را در استعمار مستقيم خود دارد. اين ناحيه به دليل فقر
شديد جمعيت و دور بودن از صحنه رقابت قدرتهاى بزرگ و سختيهاى محيط طبيعى، در حال
حاضر فاقد بحران است.

 همان طور كه مشاهده مى‏شود
آسيا به هشت ناحيه جغرافيايى و ژئوپليتيكى تقسيم مى‏گردد، كه بجز مورد اخير در
بقيه موارد هر كدام قادرند يك تشكل و نظام منطقه‏اى و يا زير سيستمى را در چهارچوب
نظام قاره‏اى تشكيل دهند و على‏رغم برخوردارى از خصيصه‏هاى منطقه‏اى داراى
خصيصه‏هاى مشترك و كليترى نيز مى‏باشند كه مى‏تواند مبنايى براى سازماندهى، تشكل و
نطام قاره‏اى باشد. نظير خصيصه‏هاى تعلق به قاره آسيا، فرهنگ مشترك شرقى، تجارب و
درد تاريخى مشترك، همزيستى تاريخى در قالب تمدنها و ملتها و دولتها، احساس تهديد
مشترك از قدرتهاى برون قاره‏اى (اروپا و آمريكا)، داشتن نياز متقابل به يكديگر و
قابليت خوداتكايى خانواده آسيا.

 ضمن اين كه توسعه شبكه ارتباطى
مشترك عينى (مسيرهاى حمل و نقل) و غير عينى (رسانه‏ها)، مى‏تواند پيوندهاى خانواده
آسيا و مشتركات و ميزان تجانس آنها را افزايش دهد كه در حال حاضر چنين شبكه
ارتباطى مشتركى وجود ندارد. نكته ديگرى كه بايد مد نظر فرار گيرد اين است كه
قاره‏هاى ديگر نيز به نواحى جغرافيايى همراه با خصيصه‏هاى خاص خود تقسيم مى‏شوند و
حتى بعضى نواحى به خرده نواحى كوچكتر. ولى اين عامل نتوانسته است مانعى بر سر راه
ايجاد تشكل قاره‏اى باشد. قاره‏هاى آفريقا، اروپا و آمريكاى شمالى هر يك به نواحى
جغرافيايى كوچكتر تقسيم مى‏شوند ولى توانسته‏اند بر اساس خصيصه‏هاى مشترك و كليتر
گردهم آيند و اتحاد قاره‏اى را تشكيل دهند.

 

 ب – نزاعهاى محلى و
منطقه‏اى ميان كشورها:

 اختلاف و نزاع در نقطه مقابل
همگرايى و اتحاد قرار دارد و بنابراين به عنوان مانعى بر سر راه اتحاد، تجلى
مى‏نمايد. در قاره آسيا نيز همانند ساير قاره‏ها اختلافات و كنشهاى خصمانه بين
تعدادى از كشورها وجود دارد كه عوامل ارضى، ايدئولوژيكى، انسانى، سياسى و اقتصادى
در پيدايش آن مؤثرند. ولى اين اختلافات فراگير نيست و اكثر كشورها از چنين ويژگى
بركنارند. علاوه بر آن تعدادى از بحرانهاى آسيا داخلى هستند و ربطى به رابطه بين
دو يا چند كشور ندارند؛ مانند افغانستان، تاجيكستان، يمن، تركيه و فيليپين. اما
تعدادى از آنها ميان كشورى‏اند و دو يا چند كشور در آن دخالت دارند؛ مانند هند و
پاكستان بر سر مسأله كشمير، چين و هند، هند و سريلانكا، كامبوج و ويتنام، برمه و
بنگلادش، چين و تايوان، كره جنوبى و كره شمالى، عراق و ايران، ارمنستان و
آذربايجان.

 اين اختلافات به گونه‏اى
نيستند كه غيرقابل حل باشند ولى تحت شرايطى امكان توسعه آنها وجود دارد. اما نكته
اين است كه اولاً عامل اختلافات ياد شده در قاره‏هاى ديگر نيز وجود دارد و اختصاص
به آسيا ندارد، زيرا عموماً ماهيتى دو جانبه دارند و لذا نمى‏توانند مانع يك تشكل
چند جانبه و فراگير شوند. كما اين كه در خصوص يكى از حادترين آنها كه شامل سه مورد
اختلاف نسبتاً بزرگ مى‏باشد ما شاهد وجود اتحاد و تشكل منطقه‏اى هستيم و اين مورد
ناحيه جغرافيايى جنوب آسياست كه پيمان سارك (آت‏اات) را متشكل از كشورهاى جنوب
آسيا – بويژه هند و پاكستان – به وجود آورده است. ثانياً سازمانهاى بين‏المللى و
يا منطقه‏اى وجود دارند كه تعدادى از اعضاى آنها با يكديگر نزاع داشته و در عين
حال عضو آن سازمانند. (نمونه اوپك). ثالثاً با نگاه ديگرى به مسأله مى‏توان ادعا
كرد كه نه تنها نزاعها مانع شكل‏گيرى اتحادها نيستند بلكه اتحادها و تشكلهاى چند
جانبه قادرند در درون خود نهادهاى رفع منازعه دو جانبه را بين اعضا به وجود آورند
تا به اختلافات فى ما بين رسيدگى و آن را در درون تشكل حل و فصل كرده و مانع از
حضور بيگانگان شوند. طبيعى است كه حضور بيگانگان راه را براى تحصيل اهداف آنها در
منطقه باز مى‏نمايد. بنابراين انتظار مى‏رود اتحاد آسيايى در درون خود نهاد رفع
منازعه را به وجود آورد تا بتواند به اختلافات دو جانبه كه بعضاً چندان اهميتى
ندارند رسيدگى و آن را حل و فصل كند.

 

 ج – واكنش قدرتهاى برون
قاره‏اى (اروپا و آمريكا):

 قدرتهاى اروپايى و آمريكايى در
قرون اخير سلطه خود را بر آسيا گسترش دادند و از ضعف قدرت دولتهاى آسيايى استفاده
نموده و حضور مستقيم و غيرمستقيم خود را در آسيا تثبيت كردند. آنها خوب مى‏دانند
كه آسيا امروزه داراى وزن ژئوپليتيكى بالايى در جهان است كه اگر عوامل ژنوپليتيكى
آسيا، كه در قالب كشورهاى منفرد و فاقد قدرت يكپارچه و نيرومند است، روزى با
يكديگر تركيب شوند خواه ناخواه كانون جغرافيايى تصميم‏گيرى و رهبرى جهان از اروپا
و آمريكا و به عبارتى از بخش شمالى اقيانوس اطلس، به آسيا منتقل خواهد شد و تمام
مناسبات جهانى و نظام بين‏الملل را متحول و دگرگون خواهد ساخت. طبيعى است كه تحقق
اين امر به قيمت از دست دادن موقعيت سرورى و رهبرى جهان براى آنها، تمام مى‏شود.
از اين رو هيچ گاه موافق بروز چنين واقعه‏اى نخواهند بود. بنابراين اهتمام خود را
براى جلوگيرى از پيدايش اتحاد معنادار آسيايى به كار خواهند گرفت1 انتظار مى‏رود
در آغاز با تجزيه و تحليلهاى نظرى در خصوص امكان سنجى تشكيل اين اتحاد، مانع از
تقويت اين طرز تفكر و نزديك شدن آن به مرحله اجرا شوند و تحقق آن را بسادگى غير
عملى جلوه دهند.2 و اگر آسياييها مصمم به تشكيل آن گردند انتظار مى‏رود قدرتهاى
اروپايى و آمريكايى تلاش گسترده‏اى براى رايزنى با كشورهاى آسيايى – بويژه
طرفداران خود – جهت ممانعت از آن آغاز كنند و تدابير لازم را براى به كارگيرى
اهرمهاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى در جهت خنثى كردن تلاش كشورهاى آسيايى اتخاذ
نمايند. بديهى است هوشيارى و تصميم جدى آسياييها مى‏تواند مانع تلاشها و تدابير
قدرتهاى اروپايى و آمريكايى گردد.

 

پاورقیها:

 1. كيهان هوائى،
1372/7/28، ص 5

 2. روزنامه خبرين پاكستان،
شماره 28، ص 1994