چشمه اشك در كوير غم

چشمه اشك در كوير غم

قسمت اول

غلامرضا گُلى زواره

 

 ×
سوگوارى، سنّت اهل بيت

 سوگوارى بر شهيدان كربلا و گريستن بر آن عزيزانى كه طريق شهادت را
آگاهانه برگزيدند، سنّت حسنه‏اى است كه سنگ بناى آن را رسول خداصلى الله عليه وآله
وسلم و جانشينان راستين و بر حق او يعنى ستارگان درخشان آسمان ولايت و امامت
گذاشتند.

 علامه امينى در كتاب محققانه “سيرتنا و سنتنا”1احاديث فراوانى را از
منابع تشيع و تسنن آورده كه بر اساس مضامين آنها، حضرت محمدصلى الله عليه وآله
وسلم در خانه و مسجد و مجمع اصحاب براى حضرت امام حسين‏عليه السلام عزادارى كرده
است، چنانچه حضرت امام حسين‏عليه السلام خطاب به ياران خويش فرموده‏اند، رسول
خداصلى الله عليه وآله وسلم به ايشان چنين خبر داده است:

 “يا
بُنَىَّ إِنَّكَ سَتُساقُ إِلَى الْعراقِ وَ هِىَ أَرْضٌ تُدْعى عَمُورَاً وَ
إِنَّكَ تَسْتَشْهِد بِها…؛2 اى فرزندم! تو در آينده به سوى عراق رهسپار مى‏شوى،
آن جا سرزمينى است كه تو را براى عمران آن فرا مى‏خوانند ولى تو و يارانت در آن جا
شهيد مى‏شويد.”

 علامه سيد محسن امين عاملى در يكى از آثار خويش روايتى را به اين شرح
آورده است:

 حضرت حسين بن على‏عليه السلام به پيامبر در حال وحى وارد گرديد و بر
پشت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم در حالى كه بر بازوها تكيه كرده بود، قرار
گرفت و مشغول بازى شد، در اين حال جبرييل گفت: اى محمد! بعد از تو فتنه برپا
مى‏شود و اين فرزندت را به قتل مى‏رسانند، آن گاه فرستاده الهى افزود: فرزندت را
در زمينى كه “طف” نام دارد مى‏كشند و مقدارى خاك سفيد را – كه نشانه‏اى از خاك
كربلا بود – به پيامبر داد. بعد كه جبرييل رفت، پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در
حالى كه آن خاك در دستش بود با حالت گريه به طرف اصحابش آمد، اصحاب، علت گريه
پيامبر را جويا شدند، حضرت فرمود: جبرييل به من خبر داد كه فرزندم حسين‏عليه
السلام را بعد از من در زمين طف مى‏كشند و اين تربت را برايم آورد كه در همان جا
محل دفن اوست.3

 در روايت ديگرى آمده است كه “سعد بن وهب” گويد: چون به همراهى حضرت
على‏عليه السلام به سرزمين كربلا رسيديم ديدم امام به جاى خاصّى اشاره دارد و
مى‏فرمايد: “هاهُنا،‌هاهُنا” مردى سؤال كرد منظور چيست؟ امام فرمود: خانواده
باعظمتى در اين سرزمين فرود مى‏آيند “فويلٌ لهم منكم و ويلٌ لكم منهم؛ واى بر آنان
از شما، و واى بر شما از آنان” باز پرسيد: مقصودتان چيست؟ امام افزود: واى بر آنان
از شما كه به دست شما كشته مى‏شوند، واى بر شما از آنان كه شما را خداوند به سبب
قتل آنان وارد آتش مى‏كند.4

 و در روايت ديگرى آمده است كه چون حضرت على‏عليه السلام در مسير حركت
به سوى صفّين در كربلا پياده شد، به ابن عبّاس فرمود: مى‏دانى اين چه سرزمينى است؟
ابن عباس گفت: نه، حضرت فرمود: اگر مى‏شناختى همچون من مى‏گريستى، آن گاه حضرت به
شدت گريست.5

 سوگوارى اهل بيت بر شهيدان كربلا از همان قتلگاه خوفناك آغاز گرديد،
وقتى اسرا از قبيل زنان، كودكان و دختران را، كه حضرت امام زين العابدين‏عليه
السلام چون خورشيد در بين آنان مى‏درخشيد، از كنار جنازه مطهر شهدا عبور دادند،
كاروان مزبور در حال عبور از ميدان معركه با مشاهده آن صحنه خونين و نظر افكندن به
كشته‏ها و بدنهاى پاره پاره و احياناً پيكرهاى بى‏سر به نوحه‏سرايى پرداختند و
منظره‏اى بسيار تأثرانگيز را پديد آوردند كه حتّى دشمنان هم با نظاره آن به گريه
افتادند. اين اوّلين عزادارى براى قربانيان نينوا پس از آن فاجعه هولناك بود.6

 امام سجادعليه السلام در فرصتهاى مناسب به صور گوناگون، خاطره عاشورا و
حماسه كربلا را زنده نگاه مى‏داشت، گريه‏هاى مداوم امام در اجتماعات و معابر عمومى
خونها را به جوش مى‏آورد و سرها را پر از شور مى‏نمود و اين، موجب آن شد تا مشعل
حماسه جاويد كربلا هيچ وقت خاموش نگردد. “ابن‏شهر آشوب” در “مناقب” خود آورده است
كه امام زين العابدين‏عليه السلام چندان گريست كه از آسيب ديدن چشمان مباركش
بيمناك شدند.

 شيخ “طريحى” در “منتخب” خود نقل مى‏كند كه چون ماه محرم فرا مى‏رسيد
حزن و اندوه امام صادق‏عليه السلام در مصيبت جدش امام حسين‏عليه السلام زياد مى‏شد
و مردم از اطراف و اكناف در خدمت آن فروغ امامت جمع شده و با ايشان به ياد مصايب
كربلا نوحه سرايى و عزادارى مى‏كردند.

 ابوالفرج اصفهانى در كتاب “الاغانى” نقل مى‏نمايد كه: روزى “سيدحميرى”
به محضر امام صادق‏عليه السلام مشرف گرديد، حضرت به اهل منزل دستور دادند پشت
پرده‏اى نشسته و آن وقت از سيد خواستند شعرى در رثاى امام حسين‏عليه السلام
بسرايد، او سروده‏اى سوزناك را بر زبان جارى ساخت. خود سيّد گفته است كه: ديدم اشك
چون ابر بهارى از چشمان امام بر گونه‏هايش فرو مى‏ريخت و صداى شيون زنان از اندرون
به گوش مى‏رسيد تا آن كه صادق آل محمّدعليه السلام فرمودند بس است و شاعر از آن پس
لب فرو بست.

 شيخ صدوق در “امالى” خود مى‏گويد: حضرت امام رضاعليه السلام فرمود:
شهادت حسين‏عليه السلام ديدگان ما را زخم نمود، اشك از ديدگان ما فرو ريخت، عزيز
ما در سرزمين كرب و بلا مصايب فراوانى ديد و براى ما رنج و محنتى تا روز قيامت بر
جاى گذاشت، آرى براى انسان مظلومى چون حسين‏عليه السلام بايد گريست.

 ائمه هدى علاوه بر آن كه عملاً مراسم سوگوارى خامس آل عبا را برپا
مى‏كرده‏اند، در روايات زيادى كه از آن سروران به ما رسيده و در كتابهاى مستند
روايى مضبوط است، پيروان خويش را به برپايى مراسم عزادارى و احياى اين سنّت توصيه
نموده و اثرات و ثمرات اين شعاير را تشريح نموده‏اند. سرّ اين كه اهل بيت عصمت و
طهارت بر گريه كردن و ماتم سرايى براى شهيدان كربلا تأكيد نموده‏اند، آن است كه
اين گريه‏هاى آگاهانه و خالصانه صاحبش را با حماسه كربلا پيوند مى‏دهد و اين
ارتباط عاطفى، خود باعث ازدياد معرفت است. اشك، زبان حال مردم است؛ چه زبانى
صادقتر و زلالتر و بى‏رياتر از زبانى كه كلماتش نه لفظ است و نه خط، اشك است و هر
عبارتش ناله‏اى، فرياد عاشقانه‏اى ضجه دردى، زيباترين شعر، بى‏تابترين عشق و
گدازانترين ايمان و داغترين اشتياق و لطيف‏ترين دوست داشتن و خالص‏ترين گفتن همه
در كوره دل به هم آميخته و ذوب شده و قطره‏اى به نام “اشك” را
پديد آورده‏اند. اين اشك، وقتى مقام آن بالا مى‏رود كه براى حماسه‏اى پاك، و نهضتى
مقدس بر گونه‏ها جارى گردد، اين زبان صادق و اين اندوه و درد وقتى با تعهّد و
آگاهى و شناخت محبوب و فهميدن ايمان و رشد كمالات و رويش ارزشها همراه باشد ثمرات
ارزشمندى به دنبال دارد.

 آرى، ياد حسين بن على‏عليه السلام و مجالس پرفيض عزادارى براى شهيدان
كربلا نعمت باعظمتى است كه دلها را به اقيانوس ايمان و تقوا متّصل مى‏كند. اثرات
اين سنّت نيكو در طول تاريخ بقدرى چشمگير بوده كه ستمگران و زمامداران خودسر از آن
ترسيده‏اند و گاهى همين سوگواريها و اشكها چون سيلى بنيان كن، بساط آنان را از هم
پاشيده است. ما در اين يادكردها براى كسى ماتم سرايى مى‏كنيم كه در اندام مرده
مردمان عصر خويش خون تازه و حياتى نو تزريق نمود و انسانها را از اسارت ستم رها
كرد و از مرداب رذايل نجات داد و شهادتش بقاى ايمان را سبب شد. تأكيد ائمه و
جانشينان آنان بر زنده نگاه داشتن اين آيينهاى پرشكوه به خاطر ارج نهادن به
ايثارها و فداكاريهايى است كه اگر صورت نمى‏گرفت اثرى از سنّت رسول خداصلى الله
عليه وآله وسلم و ارزشهاى دينى باقى نمى‏ماند.

 

 ×
گريه وسيله‏اى براى هدفى مقدّس

 از همان زمانى كه ذكر مصايب آن شهيد والامقام مرسوم شد چشمه‏اى از
معنويّت و فضيلت به سوى قلبها و انديشه‏هاى عاشقان ولايت و امامت جارى گرديد، اما
بايد اين نكته را در نظر داشت كه قلبى كه متوجه دنيا و زخارف آن و آلوده به گناه و
عصيان است از چنين نعمت عُظمايى محروم است و بايد از عواملى كه موجب از بين رفتن
يا كاهش اين محبت است، اجتناب نمود، پرهيز از گناهان در درجه اوّل و مكروهات در
درجه دوم به ما اين امكان را مى‏دهد تا بتوانيم از خورشيد پرفروغ عاشورا كه پرتو
افشانى آن هر روز افزونتر مى‏شود، بهتر نور بگيريم. راه حسين‏عليه السلام راه قلب
است ولى قلبى كه قساوت دارد مانع تابش نورحسينى مى‏شود، اگر كسى با دلى پاك متوجّه
مصايب كربلا شود، حتماً دلش خواهد شكست، اين دل شكسته، ارزش پيدا مى‏كند و خواهان
فضايل مى‏شود و به معنويت رغبت پيدا مى‏كند و خلاصه بر خلاف آن كه هر چه
شكسته
شود از قيمت آن كم مى‏شود، دلى كه به خاطر مصايب كربلا متأثر گردد و بشكند جايگاه
نور حسين‏عليه السلام شده و جلوه‏اى خاص مى‏يابد. امام حسين‏عليه السلام چنانچه
خود فرموده است كشته زجر و سختى است و هيچ مؤمنى او را ياد نكند مگر آن كه اشك از
ديدگانش جارى شود، گريه بر حسين آلودگيها و ناصافيها را مى‏شويد، حجابها را عقب
مى‏زند، رقّت قلب مى‏آورد و انسان را متوجه خدا مى‏كند.

 ياد حسين، موجب مغفرت، رحمت و شفاعت است امّا در برپايى مجالس سوگوارى
بايد شأن و عظمت صاحب مجلس رعايت شود چنانچه امام صادق‏عليه السلام در روايتى
فرموده‏اند:

 “معاشر
الشّيعه كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا؛7 اى گروه شيعيان! همواره زينت ما
باشيد و مايه ننگ ما نگرديد.”

 امام خمينى “قدس سره” طى بياناتى فرموده‏اند:

 “مجلس
عزا را با همان شكوهى كه پيشتر انجام مى‏گرفت و بيشتر از او حفظ كنيد… خوب بعضى
از امور هست كه بايد به وسيله آقايانى كه اهل منبر هستند در سرتاسر كشور تذكّر
داده شود به مردم…”8

 و مقام معظّم رهبرى در آستانه فرا رسيدن محرّم سال 1415 ه.ق فرمودند:

 “گاهى
ديده مى‏شود كه گوينده يك مجلس ]عزادارى[ مطلبى را نقل مى‏كند كه هم از لحاظ
استدلال و مدرك عقلى يا نقلى سست است و هم از لحاظ تأثير در ذهن يك مستمع مستبصر و
اهل منطق و استدلال ويرانگر است.”

 گريه كردن و سوگوارى براى حماسه سازان عاشورا وسيله‏اى است براى حفظ
نهضت، ايجاد وحدت و تقويت روحيه حماسى امّت مسلمان.

 امام خمينى”قدس سره” در اين خصوص مى‏فرمايند:

 “مجلس
عزا نه براى اين است كه گريه بكنند براى سيّدالشّهدا و اجر ببرند، البته اين هم
هست و ديگران را اجر اخروى نصيب مى‏كند، بلكه مهم آن، جنبه سياسى است كه ائمه ما
در صدر اسلام نقشه‏اش را كشيده‏اند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق،
اجتماع تحت يك ايده و هيچ چيز نمى‏تواند اين كار را به مقدارى كه عزاى
سيدالشّهداعليه السلام در او تأثير دارد بكند…”9

 و در جاى ديگر افزوده‏اند:

 “بايد
فكر كنيد كه اينها يك مسأله سطحى نبوده است كه مى‏خواستند جمع بشوند و گريه كنند،
خير ما ملت گريه سياسى هستيم، ما ملتى هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مى‏دهيم و
خُرد مى‏كنيم سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است.”10

 راز اين همه تأكيد و توصيه در برپايى مراسم سوگوارى براى اهل‏بيت اين
است كه:

 1- در مجالس عزادارى مردم به ريسمان الهى چنگ مى‏زنند و با جمع شدن در
اين مراسم مى‏كوشند اجر رسالت را با دوستى دودمان پيامبر، به رسول خداصلى الله
عليه وآله وسلم بپردازند.

 2- سوگوارى براى اهل بيت دعوتى است به سوى معنويّت كه به بركت آن افراد
غافل بيدار مى‏شوند، جانهاى تشنه معرفت سيراب مى‏گردند و فرهنگ اهل‏بيت به مشتاقان
فضايل معرفى مى‏گردد.

 3- با گريه و ندبه و زارى، پيوند عاطفى افراد با ائمه برقرار مى‏شود و
اين رابطه موجب جذب معنويات مى‏گردد.

 4- در هنگام ريختن اشك، شخص عزادار خود را با كسى كه برايش اشك مى‏ريزد
يكى مى‏بيند و چون جويبارى به اقيانوس حماسه شكوهمند او مى‏پيوندد.

 5- اين سنّت، جنبش و حرارتى را در تاريخ تشيّع پديد آورد به نحوى كه
قيامها و نهضتهاى مداومى كه عليه طاغوت و جبّاران زمان ترتيب يافته از چشمه جوشان
كربلا الهام گرفته است. امّت مسلمان ايران در ايّام محرّم و صفر در جهت ستيز با
استبداد مصمم‏تر و راسختر گرديد و رزمندگان اسلام در جبهه‏هاى جنگ عليه باطل با
شور حسينى و شعارهاى عاشورا و آرزوى زيارت كربلا، افتخارات قابل تحسينى را به وجود
آوردند.

 

 × از
مرثيه تا تعزيه

 مشهور است كه چون اهل بيت عصمت و طهارت از شام به مدينه بازگشتند در
حوالى مدينه براى مدتى كوتاه اقامت نمودند. اهالى مدينه با هيجان خاصّى به استقبال
آنان رفتند، در ميان مستقبلين “بشير بن جَذْلَمْ” ديده مى‏شد كه چون حضرت سجادعليه
السلام او را ديدند، فرمودند: اى بشير! پدرت شاعر بود، آيا تو هم از شاعرى بهره‏اى
دارى، وى جواب داد: آرى، خود نيز شاعرم. حضرت فرمودند: ابياتى بگو و جلوتر از ما
به مدينه برو و خبر ورود اهل‏بيت و مصيبت جانگداز كربلا را به مردم شهر پيامبر
اعلان كن. بشير مى‏گويد: من سوار اسبم شده و شتابزده به مدينه وارد شده و چون به
مسجد پيامبر رسيدم، صدا به گريه بلند كردم و اين اشعار را خواندم:

 يا
اهل يثرب لامقام لكم بها

قتل الحسين وادمعى مدرارا

 الجسم منه بكربلا مضرّج

والرأس منه على القناة يدار…

 يعنى: “اى اهل يثرب (مدينه) ديگر در شهر نمانيد چون حسين كشته شد، پس
اشك فراوان از گونه‏ها جارى كنيد. بدنش در كربلا آغشته به خون شده و سر مطهرش را
بر سرنيزه گردانيدند.”

 بعد از اين مرثيه، مدينه شكل ماتم به خود گرفت، همه اهل شهر از منازل
بيرون آمدند و به گريه و زارى پرداختند و اين ماتم سرايى تا چندين روز ادامه
داشت.11

 بنا به گفته “سبط ابن جوزى” اوّلين كسى كه درباره حماسه حسينى شعر
سرود، “عقبة بن عمرو السهمى” بود، شيخ مفيد وى را به عنوان نخستين مرثيه سراى امام
حسين‏عليه السلام ذكر كرده و سروده‏اى را از وى نقل كرده است.

 منابع ديگر و از جمله كتاب گرانقدر “اعيان الشيعه” اوّلين شاعرى را كه
براى شهيدان كربلا مرثيه سرود “سليمان بن قتّه العروى التّيمى” معرفى مى‏كند. اين
منابع مى‏افزايند: وى در سومين روز شهادت امام حسين‏عليه السلام و يارانش به وادى
طف آمد و با ديدن آن منظره جانكاه و دلخراش ابياتى را سرود.

للَّه در عصر ائمه‏عليهم السلام،
شعرايى چون كميت اسدى، سيد حميرى، دعبل خزايى به سفارش آن بزرگواران براى فداكاران
كربلا به مرثيه‏گويى پرداختند. اشعار حماسى و عميق اين ياران اهل‏بيت، بنى‏اميّه و
بى‏عباس را در هراس افكنده بود و به تعبير شهيد مطهّرى كميت‏اسدى با سروده‏هايش از
يك سپاه براى بنى‏اميّه بيشتر ضرر داشت.1 در دوران آل‏بويه كه عزادارى شكل رسمى‏تر
و گسترده‏ترى به خود گرفت و از داخل خانه‏ها به معابر و بازارها و گذرها راه پيدا
كرد، سرودن اشعار مرثيه توسعه يافت، و حتّى دانشورانى چون “صاحب‏بن عباد” كه در
دستگاه آل‏بويه نفوذ فراوان هم داشتند در مرثيه امام حسين‏عليه السلام اشعارى را
ساختند كه طىّ مراسم سوگوارى از آنها استفاده مى‏شد، “ابوبكر خوارزمى” هم در اين
دوران مرثيه مى‏گفت.

 امّا اوّلين مرثيه‏سراى اهل‏بيت در ايران “كسايى مروزى” شاعر قرن چهارم
هجرى است. در حديقه “سنايى غزنوى” هم اشعارى كه حالت مرثيه دارد، ديده مى‏شود. “سيف‏الدّين
فرغانى” شاعر اوايل قرن هفتم و اوايل قرن هشتم در بخشى از مرثيه خود درباره كربلا
مى‏گويد:

 اى
قوم در اين عزا بگرييد

بر كشته كربلا بگرييد

 با
اين دل مرده، خنده تا چند

امروز در اين عزا بگرييد…

 “مولوى”
در دفتر ششم مثنوى ابيات 777 تا 792 ضمن آن كه از عزادارى در شهر “حلب” گزارش
مى‏دهد، به مرثيه اشاراتى دارد.

 يكى از آثارى كه در اوايل قرن دهم هجرى (سال 908 ه.ق) تأليف شد و در آن
اشعار زيادى به صورت مرثيه و زبان حال ائمه ديده مى‏شود كتابى است تحت عنوان “روضةالشهداء”
از “كمال الدين حسين بن على واعظ كاشفى” اهل سبزوار. در اين اثر كه مشتمل بر يك
مقدمه و ده باب است، مؤلف حوادث مربوط به اهل‏بيت را به صورت منظوم و منثور آورده
است. روضة الشهدا كه از آثار ادبى عصر “سلطان حسين بايقرا” مى‏باشد، اولين مقتل به
زبان فارسى است و مؤلف مى‏گويد در اين كار مرهون “ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشرى”
از رجال قرن پنجم هجرى است.

 مضامين اين كتاب بعدها به عنوان مهمترين منبع در نسخه‏هاى تعزيه و مجالس
شبيه‏خوانى مورد استفاده قرار گرفت، چنانچه پيتر. جى، چلكووسكى peter.j.chelkowskiمى‏نويسد:

 “…
اوّلين سال حكومت سلسله شيعى صفوى همزمان است با به نگارش درآمدن مهمترين كتاب در
باب مصايب حسين توسط حسين واعظى كاشفى. نگارش اين كتاب قوه محركه‏اى براى پيدايش
محرم شد كه از بطن آن سبك تازه‏اى از فعاليت به نام روضه‏خوانى به وجود آمد. دو
سده و نيم بعد اين سبك به منزله رشته‏اى شد كه با آن، اشعار غنايى و متون نمايشى تعزيه
به هم بافته شدند… .”2

 عالم جليل القدر مرحوم محدّث نورى صاحب كتاب “مستدرك الوسايل” برخى
مطالب اين كتاب را كه با منابع تاريخى و روايى كربلا متباين است مورد انتقاد شديد
قرار داده و برخى دروغهاى وارد شده در آن را در كتاب خود كه تحت عنوان “لؤلؤ و
مرجان” به زيور طبع آراسته شده، آورده است، شهيد مطهّرى درباره روضةالشهداء و مؤلف
آن مى‏نويسد:

 “…ملاّ
حسين ]كاشفى[ تاريخش را كه مى‏خوانيم معلوم نيست شيعه بوده يا سنّى و اساساً
مرد بوقلمون صفتى بوده است… قبل از اين كتاب، مردم به منابع اصلى مراجعه
مى‏كردند، من نمى‏دانم اين بى‏انصاف چه كرده است، وقتى كه اين كتاب را خواندم ديدم
حتى اسمها جعلى است، داستانها را به شكل افسانه درآورده است…”3

 يكى از مشهورترين مرثيه‏ها كه در سرودن اشعار تعزيه از آن الهام گرفته
شد، سروده‏هاى محتشم كاشانى )996 – 905 ه.ق) است. تأثير اين مرثيه در تعزيه به
حدّى است كه “ژان‏كالمار” Jean calmar مى‏نويسد: “… اگر محرّكى مانند
هفت بند محتشم كاشانى نمى‏بود تعزيه خوانى به جاى مهمى نمى‏رسيد… .”4

 مرثيه‏هاى محتشم اين رشته از سروده‏ها را در عهد صفوى به اوج خود
رسانيد. پس از وى هر شاعرى كه مى‏خواست مرثيه بگويد به سبك محتشم مى‏سرود. ولى هيچ
كس نتوانست به كمال اين دوازده بند و ارزشهاى ادبى آن دست يابد. با اين وجود،
پاره‏اى از تلاشهاى مرثيه‏سرايان بعد از محتشم شايان توجّه‏اند و در مراسم عزادارى
نوحه خوانان از آنها استفاده كردند.

 به موازات تكامل مرثيه‏خوانى، اشكال گوناگون عزادارى از قبيل
روضه‏خوانى، نوحه‏خوانى، سينه‏زنى و دسته‏هاى زنجيرزنى در قالب اجتماعاتى باشكوه
در عصر صفوى شكل فراگيرى به خود گرفت، در پاره‏اى از دسته‏هاى عزادارى نوحه‏خوانان
لباسهاى نمايشى – شبيه آنچه كه اكنون تعزيه‏خوانان مى‏پوشند – پوشيده و اشعارى را
به زبان حال مى‏خواندند و گروهى كودك و نوجوان را به عنوان يادآور اسيران كربلا در
پيشاپيش دسته‏هاى سوگوار حركت مى‏دادند و اين برنامه، مقدمات تعزيه‏خوانى را پديد
آورد، سياحان اروپايى كه در قالب فرستادگان سياسى، نظامى، مبلّغ مذهبى و بازرگان
در اين دوره به دربار ايران آمدند در سفرنامه‏هاى خود به اين گونه اجتماعات اشاره
دارند.5

 قراين بيانگر آن است كه تعزيه، نخست از نوع تكامل يافته نوحه‏خوانيها
شكل يافته است چنانچه يكى از پژوهشگران شبيه‏خوانى در مقاله تعزيه و فلسفه آن چنين
مى‏نگارد:

 “تصوير
نمايشى واقعه عاشورا از رسم نوحه‏خوانيهاى سوگواران توأم با وصف آشكار واقعه به
زبان اوّل شخص و نيز از نخستين مقتل‏خوانيها پديد آمد. اين وضع از اواخر دوره
صفويه آغاز و با طىّ دوره زنديه تا اوايل عهد قاجار… ادامه داشت… .”6

 دكتر محمد جعفر محجوب نيز اين عقيده را قبول دارد كه تعزيه از دگرگونى
دسته‏هاى سينه‏زن به صورت نمايشهاى تئاترى پديد آمد.

 جمشيد ملك‏پور معتقد است كه: نطفه نمايشى تعزيه در دسته‏هاى سينه‏زن و
نوحه‏خوان بسته شد.7

 طبق گزارشهاى دو جهانگرد اروپايى به نامهاى سالامون انگليسى و وان گوگ
هلندى كه طىّ دوران نادرشاه در ايران به سر مى‏برده‏اند، در اين عصر تعزيه اجرا
مى‏شده است. اما جالبترين گزارش تعزيه از ويليام فرانكلين انگليسى Frnekilin William است كه
از برگزارى تعزيه در عصر كريم‏خان‏زند سخن گفته و خود شاهد اجراى كامل تعزيه عروسى
قاسم(ع) در شيراز بوده است.8

 در عصر قاجاريه، تعزيه رونق گسترده‏اى يافته و در زمان ناصرالدّين شاه
قاجار از نظر اشكال نمايشى و ويژگيهاى هنرى به اوج شكوه خود رسيد، اما به دليل
رسوخ فرهنگ شاهى در اين نمايش زيباى مذهبى، نسخه‏هاى آن دگرگون شد و بُعد محتوايى
تعزيه را مخدوش نمود. تعزيه‏نويسان براى خوش‏آمد سلاطين قاجار و اعوان و انصار
آنان مضامينى را وارد تعزيه كردند كه ارتباطى به سوگوارى نداشت و با ارزشهاى شيعه
و فرهنگ پوياى تشيّع متباين بود. آنان حتّى نمايشهاى مضحك و تفريحى را ترتيب دادند
كه در پايان آن رويدادهاى كربلا به نمايش گذاشته مى‏شد. كار به جايى رسيد كه مجلس
تعزيه ناصرالدين شاه و فتحعلى‏شاه قاجار ساخته شد، در اين سوگنامه‏ها سلاطين قاجار
چهره‏اى موجّه دارند و عزادار و دوستدار اهل‏بيت‏اند و از ناصرالدّين شاه به عنوان
شاه شهيد سخن گفته شده است.9

 “بقيه در صفحه 50”

 بقيه
از چشمه اشك در كوير غم

 فاصله گرفتن تعزيه از ارزشهاى شيعه و دورماندن از حالت عزادارى و
سوگوارى موجب آن شد تا علماى شيعه زبان به انتقاد از آن گشايند و برخى آن را تحريم
كنند و اميركبير با مشاهده اين وضع درصدد آن گرديد تا تعزيه را از خرافات و مطالب
وهن‏انگيز و شيوه‏اى تفريحى دور سازد و در اين راستا به شاعرى به نام “شهاب
اصفهانى” دستور سرودن چندين مجلس تعزيه را داد.10ادامه دارد

 

پى نوشتها:

  1 )
اين كتاب گرانسنگ را استاد محمد باقر موسوى همدانى با نام “راه ما راه و روش
پيامبر ماست” به زبان فارسى برگردانيده است.

 2 )
مرتضى رضوى، نهج الشهاده، ص153.

 3 )
سيد محسن امين، اقناع اللائم على اقامة الماتم، ص30.

 4 )
ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، (چاپ سوم)، ص170.

 5 )
علامه امينى، راه ما راه و روش پيامبر ماست، ترجمه محمد باقر موسوى همدانى، ص196و
197.

 6 )
نك: محمد جواد مغنيه، مجالس الحسينيه، صفحات 138 ،118 ،113 ،107 ،106.

 7 )
بحارالانوار ج11، ص310؛ اين حديث در ج78، بحار، ص372 از قول حضرت امام حسن عسكرى(ع)
با اندكى تفاوت در الفاظ، آمده است.

 8 )
صحيفه نور، ج13، ص156.

 9 )
همان، ج16، ص208 و 209.

 10 )
همان، ج13، ص156.