زن و تجمل پرستى

زن و تجمل پرستى

قسمت اول

فاطمه علوى

 

 

 × مقام معظم رهبرى:

 تشديد نوگرايى و مدگرايى در مصرف، كار محاسبه شده
صهيونيستها و سردمداران سياستهاى استعمارى است و بايد با ارائه بحثهاى اسلامى،
گرايش به شكلهاى غلط مصرف و تجمل كه در جوامع جاهلى رشد داده مى‏شود از جامعه
اسلامى ريشه‏كن گردد و به اين ترتيب بسيارى از مشكلات، نظير بدحجابى و رواج فساد و
فحشا كه معلول همان باورها و فرهنگهاى استعمارى است از بين خواهد رفت.1

 

 پيش درآمد

 از خصوصيات زنان، لطافت روحى و عاطفى و جمال دوستى و جمال
طلبى آنهاست، از اين رو زن به گلى خوشبو تشبيه شده كه نياز به مراقبتهاى ويژه
دارد؛ زيرا در مقابل برخى صدمات، آسيب‏پذير و شكننده‏تر است، گرچه همين لطافت
روحى، راه دل را – كه براى رسيدن به حقيقت، راهى مستقيم و بدون قيل و قالهاى منطقى
و علمى است – بر آنان هموارتر مى‏سازد و تعابير به ظاهر متضاد در روايات در مورد
زنان، اشاره به هر يك از اين دو بعد روحى است:

 امام صادق‏عليه السلام فرمودند: “أكثر الخير فى النّساء؛2
زنان سهم بيشترى از خوبى دارند.”

 و اميرالمؤمنين على‏عليه السلام مى‏فرمايند: “انّ النّساء
همّهنّ زينة الحياة الدنيا…؛3 همانا همّت زنان، در زينت و آرايش زندگى دنياست…
.”.

 اين دو بيان هر يك اشاره به يكى از دو بعد مقابل هم دارد.

 اينك بجاست تا از خطرات تجمل براى زنان سخن به ميان آوريم
و از هشدارهاى دين در اين راه بهره جوييم، زيرا كه مسؤوليتهاى زن ايرانى در شرايط
زمانى حاضر بر كسى پوشيده نيست و عمل كردن به وظايف يا خداى نخواسته بى‏خبرى از
آنها نجات دهنده و يا گرفتار كننده خواهد بود و بسا سرنوشت كلى انقلاب و نظام را
رقم زند.

 بارى با چنين زمينه‏اى در سه موضوع كلى: 1- تبرج 2- چشم و
هم چشمى 3- وظايف همسران روحانيان و مسؤولان، سخن خواهيم گفت.

 

 تبرج

 

 “تبرج” در لغت به معناى ظاهر كردن زينتها و زيباييهاى زن بر
غيرمحارم است و از ماده “بُرج” اخذ شده كه به معناى بنايى بلند است كه در معرض ديد
همگان قرار مى‏گيرد.4

 قرآن زنان را از تبرج، برحذر داشته است:

 “… و لاتبرّجْنَ تبرّج الجاهلية…؛5بسان جاهليت نخستين، در ميان
مردم ظاهر نشويد.”

 جالب آن كه اين منع، دو آيه پس از يادآورى منافات
دنياخواهى با آخرت طلبى و خداپرستى ذكر شده است – كه درباره آن گفت و گو خواهد شد
– يعنى تنها زنى در دام تبرج و خودنمايى مى‏افتد كه رابطه خود را با خدا گسسته
باشد.

 ترديد نيست كه در شرايط كنونى بدحجابى به عنوان يك
ناهنجارى اجتماعى، بخشى از زنان را فرا گرفته است ولى سؤال اين است كه چسان برخى
از زنان كه خود را مسلمان مى‏دانند و قرآن مى‏خوانند و به حقانيت آن اعتراف دارند،
نماز مى‏خوانند، روزه مى‏گيرند، حج مى‏گزارند و مى‏دانند كه حجاب ضرورى دين و واجب
روشن الهى است، ليكن در عمل پوشش را رعايت نمى‏كنند؟

 اساسى‏ترين عامل ايجاد چنين زيستى، ميل به تجمل‏پرستى است،
زيرا زنى كه خود را در مقابل نامحرمان مى‏پوشاند، مشكل مى‏تواند مدل لباسهايى را
كه بر تن دارد مقابل انظار عمومى به نمايش درآورد.

 اگر اين مظاهر خودنمايى، بيرون از منزل در مقابل چشم
نامحرمان با چادر و مقنعه‏اى يك شكل و يك رنگ مستور گردد، چه كسى خواهد دانست كه
او در خريد لباس و تجملات و زينت‏آلات چه غوغايى كرده است؟! جز همسر و محارم چه
كسى از آرايش و حجم زيورآلاتى كه به خود آويخته است تا وسيله تفاخر و گردن فرازى
او شود، آگاه خواهد شد و اين تجمل پرستى زمانى كه با عقده‏هاى روانى توأم باشد،
وقتى كه خود كم‏بينى با آن بياميزد و آن گاه كه توأم با غلبه فرهنگ غربى و جاهلى
در برخى محيطهاى اجتماعى شود كه در بعض ادارات و مؤسسات، و لو اندك، چادر نوعى
عقب‏ماندگى و بى‏فرهنگى تلقّى شود و حتّى چادريها را سر بدوانند و بيرون بودن فكل
و… نشانه پيشرفت و منور الفكرى باشد، به يك باره سر از وضعى در مى‏آورد كه گاه
فرنگ رفته‏ها هم نظيرش را در فرنگستان نديده‏اند!

 و البته در اين ورطه، گروهى از روى عمد و دهن كجى به
انقلاب با انگيزه‏هاى سياسى و براى شنيدن دست مريزادهاى اربابانشان، در خيابانها
ظاهر مى‏شوند و مانند بيمارى مسرى درد خويش را ميان ساده لوحان و خودباختگان ديگر
پراكنده مى‏كنند تا جايى كه مع الأسف برخى محجبان و چادرپوشان را هم ناخودآگاه تحت
تأثير قرار مى‏دهند.

 چقدر از معنويت دورند زنان و دخترانى كه تبرج را سرلوحه
برنامه زندگى خود قرار داده‏اند و خود را به ثمن بخس فروخته و خويشتن را از زير
لواى امن الهى به وادى گمراهى و سرگردانى غرب مى‏كشانند!

 خطر خودنمايى و برهنگى و زير پا نهادن حيا و عفت تنها در
آلوده كردن جوانانى كه با اين سر و وضع به آلودگى و گناه دعوت شده‏اند خلاصه
نمى‏شود، حتى ضرر آن معادل برهم زدن اركان مقدس خانواده‏ها نيست بل فراتر از
آنهاست، زيرا از آن جا كه مبدل به حربه‏اى سياسى شده اساس انقلاب و اسلام را نشانه
گرفته و به خاطر اين آسيبِ هولناك است كه دشمن با تمام قوا در اين بخش
سرمايه‏گذارى مى‏كند و عمده تبليغاتش را خصوصاً از طريق ماهواره به انجام
مى‏رساند. بنابر اين اصرار بر بدحجابى و بى‏حجابى در ام القراى جهان اسلام و آن هم
در اين برهه از زمان كه دختران با حجاب، در مهد به اصطلاح دموكراسى و حقوق بشر به
جرم پوشش از مدرسه اخراج مى‏شوند و از حقوق مسلم اجتماعى محروم، در حقيقت اعلام
جنگ عليه دين و اساس انقلاب است كه هيچ توجيه و عذر و بهانه‏اى از قبح و زشتى
گناهش نمى‏كاهد.

 رهبر حكيم و خردمند انقلاب در اين زمينه فرمودند:

 “امروز سرگرم شدن به زر و زيور براى زن انقلابى مسلمان ايرانى عيب است،
امروز سر و سينه و دست را از زيور آلات پركردن و زيور و آرايش و مد و لباس را بت
خود قرار دادن براى زن انقلابى مسلمان ايرانى ننگ است. آن زنى كه در پى اين گونه
چيزهاست، از ارزش پايينى برخوردار است. طلا براى زن ارزش آفرين نيست. بى‏اعتنايى
به مدهاى دام گونه ساخته و پرداخته دشمنان براى زن ارزش است.”6

 چرا برخى زنان مسؤوليتهاى الهى را كه نعمت عظيم انقلاب بر
دوششان نهاده است و خون سرخ شهيدان آن را امضا كرده، پشت گوش نهاده و در اين مهم
غفلت مى‏ورزند؟

 “أحَسب النّاس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لايفتنون؛7 آيا مردم
گمان كرده‏اند همين كه گفتند ايمان آورديم، رها شده‏اند و آزمايش نمى‏شوند.”

 حال كه خودنمايى و بدحجابى و هتك حريم الهى نمودِ روشن
تجمل پرستى و دنيادوستى است، چرا بدحجابان بند اسارت نگسلند و خود را از اين خفت
نرهانند و با توبه نصوح به درگاه ايزدى و اراده‏اى استوار به رحمت بيكران الهى باز
نگردند؟

 هنوز داغ تمسخرها، فشار قوانين طاغوتى و محروميت از بسيارى
حقوق اجتماعى در دل زنان باحجاب، در زمان رژيم منحوس پهلوى، باقى است، كه امروز
بازگشت جاهليت اوليه را در برخى محيطها نظاره مى‏كنند. گاه دختران نسل نو را
مى‏بينند كه با وجود رسيدن به سن تكليف، با سر برهنه در خيابانها ظاهر مى‏شوند؛
دخترانى كه اى بسا مادر بزرگانشان زير شلاق ظلم رضا خان كتك خوردند و در خانه‏ها
محبوس ماندند وليكن از حجاب خود، دست نشستند و پدرانِ همسن و سالانشان براى زدودن
آثار كفر، سينه سپر كرده، به ميدان رفتند و جان باختند و آخرين سفارش آنها حفظ
حجاب به عنوان اصيل‏ترين سنگر زنان بود و مادرانشان خون دل و سختى فقدان همسران را
از چشمان پركين دشمنان پوشاندند و صبر نمودند تا اسلام زنده بماند و به نسلهاى
آينده تحويل داده شود.

 چقدر دردآور و سخت است ديدن مناظر بدحجابى و احياناً
بى‏حجابى كه صداى نزديك آمدن گامهاى ارزشهاى طاغوت را به گوش مى‏رساند. و دشوارتر،
سكوت تأييدگر جامعه در برابر اين گناه فاحش و فساد ريشه‏دار است، تا جايى كه در
بعضى محيطها اگر مؤمنى لب به اعتراض بگشايد و نهى از منكر نمايد، سايرين متعجبانه
كار غريبش را نظاره كرده و حتى گاه ملامتش نيز مى‏كنند. در جايى كه قرآن، تاج عزت
را بر سر مؤمنين قرار مى‏دهد و آن را مختص آنان مى‏داند، چرا در جامعه اسلامى زنان
باحجاب و ناهيان از منكر، كه اكثريت جامعه‏اند از قدرت كافى برخوردار نباشند و در
عوض عده‏اى بدحجاب و خودباخته – گرچه اندك – در خيابانها جولان داده، آبروى انقلاب
و اسلام را به تاراج برند؟

 اين على‏عليه السلام است كه به جوامع اسلامى هشدار مى‏دهد
كه:

 “]از نشانه‏هاى انحراف دولتها و ملتها از حريم حق[، تعطيل احكام
است به گونه‏اى كه مردم از پايمال شدن حقوق بزرگ و تعطيل آن و يا از باطل بزرگى كه
انجام مى‏شود، وحشتى به دل راه نمى‏دهند و اين جاست كه نيكان، ذليل شده و بدان عزت
مى‏يابند.”8

 كجايند گروههاى امر به معروف و نهى از منكر كه با صرف
هزينه‏ها و بودجه‏هاى كلان براى مبارزه با همين امر تشكيل يافته‏اند؟ آيا شادى
دشمن از بدحجابى برخى زنان ايرانى – كه با چاپ عكسهاى اين خودفراموشان، داد سخن
مى‏دهند، كه زن از اسارت حجاب! در ايران رها شده – نبايد هشدارى براى ما باشد كه
بدانيم در اين بعد به خطا مى‏رويم و قاطعيت و روشنگرى لازم را نداشته‏ايم؟

 زنان با ايمان اين مرز و بوم بويژه خانواده‏هاى گرامى
شهدا، مفقودين، جانبازان، آزادگان كه رنج و دردها را در انقلاب و پس از آن با تمام
وجود، لمس نموده و در راه اعتلاى آن، عزيزترينها را باخته‏اند، دردمندانه سؤال
مى‏كنند: چرا با اين بليّه بزرگ اجتماعى و ناهنجارى رنج‏آور به شكل ريشه‏اى و
پيگير مبارزه نمى‏شود؟ چرا مسؤولين مؤثر در كنترل اين بليه، از موضعى كاملاً
انفعالى برخورد مى‏كنند؟ عملكردى كه كاملاً احساس مى‏شود براى خالى نبودن عريضه و
طى كردن سلسله مراتب ادارى است نه انجام يك وظيفه مهم دينى و اجتماعى.

 همينان مى‏پرسند: اگر پوشيدن لباس تحت كنترل نيست، تبليغ
نوع پوشش و توليد لباسهاى داخلى كه تحت كنترل است، آيا نمى‏توان عملاً آنان را تحت
نظارت قرار داد و اى بسا با پيگيرى از ميان توليديها، مغرضين مفسدى شناسايى شوند
كه براى بدنام كردن زنان و جوانان ايرانى دست به توليد لباسهاى جلف و خلاف فرهنگ
اسلامى – ايرانى، و بالاتر از آن موهن و متهتك شأن آنان، مى‏زنند؟

 آيا بالأخره روزى فرا مى‏رسد كه دولت، دستورالعملى مبنى بر
حذف تمامى حروف و كلمات و عكسهاى غربى، به توليديهاى لباس صادر نمايد و اجراى آن
را به طور جدّى پيگيرى كند؟ آيا زنان با ايمان به چشم خود خواهند ديد روزى را كه
خريد لباسهاى موقّر براى آنان آسان شود و نياز به زير پا گذاشتن مغازه‏ها براى
يافتن آن در لابه‏لاى انبوه لباسهاى سبك نباشد؟

 اگر عده‏اى بر مُد پافشارى مى‏كنند، چرا همواره خارجيان
مُد را ديكته كنند – كه معمولاً در شكل آن فساد موجود در جامعه خويش را لحاظ
مى‏كنند – آيا ما كه همواره ابتكار عمل را به دست داشته‏ايم نمى‏توانيم ابداع
كننده مُدهاى اسلامى و صادر كننده آن به ديگر كشورها باشيم؛ كه اين عصر، دوره روى
آوردن زنان خسته از برهنگى در سراسر دنيا از هر مكتبى كه باشند به پوشش است؛ چرا
ما شكل اين پوشش را تعيين نكنيم؟

 قطعاً مى‏توان از ميان انبوه نمايشگاههاى تجارى و صنعتى
نمايشگاهى را نيز براى ارائه و فروش لباسهاى برگرفته از فرهنگ اسلامى و سنّت اصيل
ايرانى، برپا كرد.

 نيز به يقين مى‏توان از ورود لوازم صددرصد تجمّلى و باب
ميل قشر رفاه‏طلب و نيز لوازم آرايش وارداتى توليد شده از جسد جنينهاى سقط شده از
دختركان غربى و لباسهايى كه در وراى جملات و تصاوير زشت و موهن و فاسد خويش، اغراض
سوء سياسى دشمن را در كشور اعمال مى‏كنند، جلوگيرى نمود.

 

 مسؤوليت مردمى

  براى اصلاح معضلات اجتماعى، از جمله بدحجابى، تنها مسؤولان
دولتى در اين باب وظيفه ندارند كه مردم نيز در آن نقش عمده‏اى ايفا مى‏كنند.

 امير مؤمنان على‏عليه السلام مى‏فرمايند:

 “مردم، نيك كردار نمى‏شوند مگر با نيكى مسؤولان و مسؤولان به نيكى
نمى‏گرايند مگر با پايدارى مردم و چون مردم، حق مسؤول حكومت را ادا نمايند و
حكمران هم حق رعيت را رعايت كند، حق بين آنان عزت يافته مناهج دين برپا گرديده و
پرچمهاى عدالت، برپا شده سنن الهى به گونه‏اى معتدل جريان مى‏يابد و اين گونه زمان
اصلاح مى‏شود و مى‏توان به پايدارى آن دولت اميد بست و مطامع دشمن تبديل به يأس
خواهد شد.”9

 مهمترين وظيفه مردمى در راه اصلاح كاستيها، امر به معروف و
نهى از منكر است؛ امام صادق‏عليه السلام فرمودند: “در كتاب رسول اللّه يافتيم كه:
… زمانى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند و نيكوكاران از خاندان
من را پيروى نكنند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط مى‏سازد و نيكوكردارانشان دعا
مى‏كنند اما مستجاب نمى‏شود.”10

 و امام زين العابدين‏عليه السلام ضايع كردن امر به معروف و
نهى از منكر را از گناهانى مى‏شمارند كه موجب نزول بلا مى‏شوند.11

 كمترين فايده امر به معروف و نهى از منكر جلوگيرى از عادى
و علنى شدن گناه و پيشگيرى از گسترش بيشتر آن است.

 

 نقش شوهران

 

 نوع برداشتهاى موجود در اجتماع در كشاندن زنان سست ايمان
به تجمل پرستى نقش بسزايى دارد و نمونه بارز و مهم و مؤثر آن برخورد شوهران و
پدران با مسأله تجمل پرستى است. در خانواده‏هاى اسيرِ اين بليّه، يكى از دو صورت
وجود دارد:

 يا مرد خانه تشخص خود و خانواده‏اش را در رها كردن عيال و
فرزندان، و حتى خود، در وادى تجمّل پرستى مى‏بيند؛ و يا آن كه خود با اصل آن مخالف
است ليكن يا در برابر خواست تجمل پرستانه همسر و فرزندان حالت انفعالى دارد و
مى‏پذيرد و يا تحت تأثير محيطهاى مرتبط، خود و خانواده‏اش را ناچار به پيروى از
خواست و پسند ديگران مى‏بيند.

 اما گروه اول مردان، بايد بدانند كه مرد به عنوان ولى و
سرپرست خانواده مسؤوليت سنگينى بر عهده دارد و نان آورى جزئى از وظايف اوست، بلكه
صلاح و فساد خانواده به دست او بوده موظف به نظارت و حساسيت نسبت به شرايطى است كه
عفاف خانواده را تهديد مى‏نمايد.

 قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم: “كان ابى ابراهيم
غيوراً و انا اغير منه و ارغم اللّه انف من لايغار من المؤمنين؛ پدرم ابراهيم غيور
بود و من از او غيرتمندترم و خداوند، بينى مردى را از مؤمنان كه غيرت ندارد به خاك
مى‏مالد (خوار و ذليلش مى‏سازد).”12

 و نيز فرمود: “غيرت از ايمان سرچشمه مى‏گيرد.”13

 اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود: “كسى كه در چهار چيز از
زنش پيروى كند خداوند او را با بينى در آتش دوزخ مى‏افكند كه يكى از آن چهار چيز
پوشيدن لباس نازك و بدن نما از طرف زن در مقابل نامحرم است.”14

 خداوند خطاب به دسته دوم يعنى آنان كه مرعوب مردم يا همسر
و خانواده خويشند چنين مى‏فرمايد:

 “فلاتخشون النّاس واخشون ولاتشتروا بآياتى ثمناً قليلاً؛15 از مردم
نهراسيد و تنها از من بترسيد و نشانه‏هايم را با قيمتى اندك نفروشيد.”

 و مى‏فرمايد: “قو أنفسكم واهليكم ناراً وقودها الناس و
الحجارة؛16 خود و خانواده خويش را از آتش عذاب الهى نگاهداريد، آتشى كه مردم و سنگ
هيزم آنند.”

 و امام صادق‏عليه السلام فرمودند: “هركه آفريدگان را در
نافرمانى آفريدگار پيروى كند، براستى كه آنان را پرستيده است.”17

 

 مسؤوليت زنان

  عمده نيرويى كه مى‏تواند در مقابل جريان تجمّل پرستى و
بدحجابى قد علم كند و به طور كامل بر آن غلبه يابد خود زنان هستند.

 حجاب هديه الهى به زن مسلمان است تا مرزها را مشخص نمايد و
از تعرّض به ساحت زن پيشگيرى نمايد.

 خداوند خطاب به رسولش مى‏فرمايد:

 “اى پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنين بگو كه چادر يا
روسريهاى بلند خود را بر خود فرو پوشند كه اين مناسبتر از آن است كه به بى‏عفتى و
بى‏خيالى شناخته شوند تا مورد آزار واقع نشوند و خداوند آمرزنده و مهربان است.”18

 قرآن، پيامد مهم برهنگى و خودنمايى زن در خيابان را
بى‏ارزش نمودن او و به طمع افتادن فاسدان نسبت به او مى‏داند.

 آرى به جرأت مى‏توان ادعا كرد چنانچه زنى با رعايت كامل
حجاب در خيابان و مجامع عمومى ظاهر شود و در سخن گفتن و راه رفتن و حركات، رعايت
كامل عفاف را نمايد، هرگز مورد تعرض قرار نمى‏گيرد.

 چنين است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند:

 “حيا و شرم ده جزو است كه نه جزو آن در زنان و يك جزو در مردان
است.”19

 يعنى براى رعايت حيا در جامعه نه قسمت مسؤوليت آن به زنان
و تنها يك جزو آن به مردان باز مى‏گردد و چنين است كه رعايت حجاب و عفاف از وظايف
مهم بانوان براى سالم سازى محيط و روابط اجتماعى است، اگرچه مردان هم به عفاف در
نگاه و صحبت با زنان فرا خوانده شده‏اند.

 امام جعفر صادق‏عليه السلام فرمودند:

 “براى زن مسلمان شايسته نيست كه روسرى و مقنعه‏اى به سر زند و
پيراهنهايى بپوشد كه چيزى از سر و بدن او را نپوشاند.”20

 و پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند:

 “بهترين زنان شما زنى است كه عفيف باشد.”21

 جالب است بدانيم كه:

 “مطالعاتى كه در شناخت عوامل زيبايى به عمل آمده است ثابت كرده كه
جسم زيبا، بازتاب حالات روحى و درونى انسان است كه بى‏ترديد از درونى آگاه متفكر و
ساخته شده متجلى گشته است… .

 در بانوان نيز هر چه بر پرورش ذات پرداخته شود زيبايى
پديدار مى‏گردد كه با درونى زيبا هماهنگ است و حالات او در كردار و رفتار همواره
داراى خصوصيات انحصارى است…

 به اين ترتيب زيبايى جاودانه بستگى به ساختن و پرداختن
درون دارد.”22

 قابل توجه آن كه دسته‏اى از روايات نيز حجاب را حافظ و
بركت دهنده و تداوم بخش زيبايى و جمال زن مى‏دانند.

 اميرالمؤمنين على‏عليه السلام فرمودند: “صيانة المرأة انعم
لحالها و أدوم لجمالها؛23 ]حجاب[ و حفظ زن براى حالش بهتر است و زيبايى‏اش را
پاينده‏تر مى‏سازد.”

 علاوه بر آن فرمودند: “زكاة الجمال العفاف؛24 زكات زيبايى،
عفت است.”

 يعنى همان گونه كه حق جامعه از مال زكات آن است و حق مردم
از علم، نشر آن و… حق بهرمندى از زيبايى نيز، گرامى داشت عفاف و حجاب است.

 

 حجاب برتر

  مقام معظم رهبرى فرمودند:

 “هيچ بحثى درباره پوشش زن نبايد متأثر از هجوم تبليغات غرب باشد.
البته حجاب زن به چادر منحصر نمى‏شود؛ اما چادر بهترين نوع حجاب و نشانه ملى ماست
و هيچ منافاتى با فعاليتهاى زنان مسلمان در مسائل سياسى اجتماعى و فرهنگى ندارد.”25

 در تاريخ معاصر، ميزان چادر پوشان همواره يكى از ملاكهاى
سنجش عدم وابستگى ملت ما به قدرتهاى استكبارى بوده و لذا بارها مورد تهاجم دشمنان
اسلام قرار گرفته است. رضاخان ملعون در اولين گامهاى اسلام زدايى خود تلاش كرد
همپاى مبارزه با روحانيت، حجاب و چادر را از سر زنان بكشد26 كه با مقاومت دليرانه
اكثر زنان، ازمحدوده‏اى خاص، فراتر نرفت.

 در مراحل مختلف انقلاب اسلامى، چادر آنقدر اهميت يافت كه
زنان در راهپيمايى‏ها با اين پوشش شركت كردند و با اين ابزار كوبنده – كه از اولين
نشانه‏ها و قدمهاى خودآگاهى زنان بود – خشم و نفرت خويش را در مقابل رژيم منحوس
پهلوى به نمايش گذاردند.

 به هر حال چادر خصوصاً با پيروزى انقلاب اسلامى از صرف
وسيله پوشش به حربه سياسى مؤثرى مبدل شد و مدعيان به اصطلاح حقوق بشر و رسانه‏هاى
غربى براى زدودن چادر از سر زنان و بدبين كردن مردم جهان نسبت به آن زحمتها كشيده
و دست به تبليغات گسترده‏اى زدند، كتابها نوشته، فيلمها ساخته و ساعتها وقت راديو
و تلويزيون را به آن اختصاص دادند و حتى برخى كمپانيهاى توليد لباس با توليد
تى‏شرتهايى با تصوير زن محجب به چادر به شكل مسخره، در اين راه با ديگران همسويى
نمودند.

 متأسفانه در داخل نيز آن گونه كه مى‏بايست ذهن قشر بانوان
بويژه نسل نو، نه تنها نسبت به اهميت و محاسن آن جلب نشد، بلكه از سوى برخى مراكز
و قدرتهاى‏فكرى و فرهنگى مورد بى‏مهرى و انتقاد نيز واقع شد.

 برخى آن را دست و پاگير و مانع فعاليتهاى اجتماعى دانستند
حتى سمينارى با هدف بررسى امكان تغيير كيفيت آن برقرار نمودند و گروهى از مطبوعات
– بى‏توجه به اوج‏گيرى تبليغات سوء غربى عليه چادر و صدماتى كه گروه آسيب پذير
فرهنگى جامعه از تهاجم فرهنگى غرب متحمل شده – در قالبى به ظاهر عام و در واقع با
هدف مبارزه جدى با چادر حملاتى را آغاز نمودند.

 دسته‏اى آن را غير بهداشتى دانستند و مانع رسيدن هوا به مو
و پوست بدن و ارائه طريق دادند كه “]روسرى[ علاوه بر چهره، بخشى از مو را هم
مى‏تواند در معرض نور و هوا قرار دهد”! و گروه ديگر در مخالفت با چادر استدلالهاى
روان شناسانه آوردند كه: “سياه، رنگ آخر است و باعث پريشانى و افسردگى مى‏شود!” و
گروه ديگر با نظريات جامعه شناسانه به مقنعه و در اصل به چادر تاختند كه “مقنعه
اصلاً جامه ايرانى نيست و روسرى آزادى بيشترى دارد و انسان را تحت فشار قرار
نمى‏دهد!” و دسته‏اى ديگر، نيز به بانوان متحمل بار سنگين مقنعه! ارائه طريق دادند
كه:

 “با روسرى كلفت‏تر و پيچيدن آن به طورى كه كاركرد مقنعه را داشته
باشد مى‏توان از تحميل آن گريخت!” و اين گونه مشكل “همشهرى”ها را براى ايجاد “جامعه
سالم”!! حل نمودند.27

 وليكن نتيجه خواسته يا ناخواسته تمامى آنها در نهايت حذف و
كم رنگ كردن پوشش در ميان بانوان است كه بى‏ترديد پيروى از خواست دشمنان انقلاب به
شمار مى‏رود.

 سيماى جمهورى اسلامى در گذشته نيز در اين زمينه اثرات غير
سازنده‏اى داشته است، در نمايشها و سريالها معمولاً زنان بى‏سواد و با سطح فرهنگ
پايين يا پيرزنانى – كه در اسلام از حكم مؤكد حجاب معافند – با چادر و آنها كه
تحصيلكرده و خوش فكر و جوان هستند، با مانتو و روسرى ظاهر مى‏گرديدند. هنوز هم
اثرات اين بى‏دقتى در برخى نمايشها مشهود است و گاه چادر را به عنوان پوشش دم دستى
معرفى مى‏كنند وقتى خانم خانه براى خريد نان به سر كوچه مى‏رود چادر بر سر دارد و
وقتى ميهمان دارد يا به ميهمانى مى‏رود چادر را كنار گذاشته، اين بار با بلوز و
دامن و روسرى يا مانتو و روسرى و احياناً كمى آرايش، ظاهر مى‏شود، در خيابان چادر
مى‏پوشد و در مقابل نامحرمان فاميل روسرى يا برعكس در خانه به عنوان يك نوع لباس
خانه چادر را به خود مى‏پيچد و چون به خيابان مى‏رود آن را به عنوان لباسى غيررسمى
كنار مى‏گذارد!

 البته اين نكته را هم بايد افزود كه اقدامهايى مانند: ظاهر
شدن گروهى از زنان و دختران مجرى در سيما با چادر گامى مؤثر در شكستن باورهاى غلطى
است كه در سطوحى از جامعه وجود داشته است.

 در هجوم عليه چادر، تعجب از برخى مجله‏هاى دگرانديش نيست
كه طى گزارشهاى خود، حرفهاى دل را از زبان مصاحبه شوندگان و يا در قالب سؤال مطرح
مى‏سازند و از نفى سياهى لباس، چادر سياه را مورد هجوم قرار مى‏دهند، تعجب از
مجله‏هاى متعهدى است كه در انتخاب تيتر در هنگام نقل استفتايى در مورد چادر، قسمتى
را برمى‏گزينند كه “چادر را غير ضرورى” ناميده‏اند و قسمت بعدى را كه “چادر را
بهترين شكل حجاب” دانسته‏اند در متن خبر آورده‏اند!

 به هر حال چادر هنوز هم اصيل‏ترين و بهترين شكل مبارزه با
تجمل‏گرايى و مدپرستى و بدحجابى است، كه پرهيز از اجبارهاى بى‏محتوا در برخى
محيطها و تبيين اهميت و معرفى مثبت آن در صدا و سيما و ديگر رسانه‏ها از اقداماتى
است كه در مقابله با تهاجم فرهنگى و پرهيز نسل جوان و دختران از دام رنگينى كه غرب
برايشان گسترده، بسيار مؤثر خواهد بود.

 ادامه دارد

 پاورقيها:

1) 69/10/17

 2)
وسائل الشيعه، ج14، ص11.

 3)
صبحى صالح، نهج البلاغه (انتشارات دارالهجرة) ص215، خ153.

 4)
ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص211 و 212.

 5)
احزاب (33) آيه33.

6) 68/10/27

 7)
عنكبوت (29) آيه3.

 8)
صبحى صالح، نهج البلاغه، ص334، خ216.

 9)
همان.

 10)
وسائل الشيعه، ج11، ص513.

 11)
همان، ص520.

 12)
وسائل الشيعه، ج14، باب 77، ص109.

 13)
همان.

 14)
خصال، ص196.

 15)
مائده (5) آيه44.

 16)
تحريم (66) آيه6.

 17)
وسائل الشيعه، ج11، ص423.

 18)
احزاب (33) آيه‏هاى 33 و 59.

 19)
كنزالعمال، حديث 69، ص57.

 20)
مكارم الاخلاق، ص93.

 21)
وسائل الشيعه، ج14، ص15.

 22)
ريچارد هيلتمن، آموزش يوگا، ترجمه مهرداد پارسا، ص219.

 23)
غررالحكم، ج1، ص453.

 24)
همان.

25) 70/10/4

 26)
رك: حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (چاپ پنجم: انتشارات اطلاعات) ج1، ص70 –
68 و سيد جلال الدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر ايران، (انتشارات اسلامى) ج1، ص121 –
120.

 27)
رك: ضميمه روزنامه همشهرى مورخ 73/10/15 و ماهنامه جامعه سالم شماره اسفند 73 به
نقل از فرهنگ آفرينش، سال دوم، شماره 95، ص6.