((واستعينوا بالصبر والصلوه و انها لكبيره الا على الخاشعين; از صبر و نماز
يارى جوئيد; (و با استقامت و مهار هوس هاى درونى و توجه به پروردگار, نيرو
بگيريد;) و اين كار, جز براى خاشعان, گران است)).(1)
بشر در سازندگى نفوس و تحول آن به نفوس الهى و در طريق تكامل در راه حق و قرب
به خداى تعالى, به دو نيرو بايد استعانت جويد و از آنها يارى طلب كند: يكى
نيروى جاذبه و ديگرى نيروى دافعه; يعنى ((صبر)) و ((صلات)). صبر براى مالكيت بر
هوا و هوس و نفس اماره است.
انسان به وسيله صبر بايد تهذيب شود و از شرور و دعوت ها و نداهاى شيطانى ـ چه
شيطان داخلى و چه شيطان خارجى ـ تخليه پيدا كند و در مقابل محرمات الهى و سختى
طاعت, صابر باشد. انسان بايد در مسير قرب الهى باصبر و صلات حركت كند.
معراج مومن
صلات, جاذب نفوس انسانى است. صلات, معراج مومن است و اين معراجيت صلات, معراجيت
واقعى است. ولى چرا نفوس عروج پيدانمى كنند؟ چرا به سوى الله حركت نمى كنند؟ چرا
به خداى تعالى تقرب پيدا نمى كنند؟ چگونه است كه هم نماز مى خواند, هم قلدرى,
سفاكى و سبعيت مى كند؟!
اين, براى اين است كه نمازش صادقانه نيست. اگر نماز صادقانه بود, عروج دارد.
دروغ بافى, آدم را به جايى نمى رساند.((اياك نعبد و اياك نستعين)); يعنى من به
حق تعالى, عبوديت محض دارم, تسليم هواى نفس نيستم, تسليم شيطان نيستم. منتهاى
حركت انسان اين است كه به هيچ موجودى وابسته نباشد و فقط به حق تعالى وابستگى
داشته باشد. آزادى نفوس وقتى است كه تمام وابستگى ها به نفوس و ارباب ها را كنار
بگذارد و فقط به خداى تعالى وابسته باشد. آزادى نفوس, عبارت از اين است كه از
خداى تعالى استعانت جويد و از احدى جز خداى تعالى, طلب نصرت نكند. منتهاى كمال
بشر اين است كه اين مقام را پيداكند. وقتى اين مقام را پيدا مى كند كه راستگو
باشد. در نماز امام زمان(عج), تكرار ((اياك نعبد و اياك نستعين)), براى اين است
كه عروج پيدا كنيد; ولى اگر صد تا دروغ گفتيد سقوط پيدا مى كنيد!
عظمت نماز
((و انها لكبيره الا على الخاشعين)). خداى تعالى مى فرمايد: نماز, كار بزرگى
است. گمان نكنيد كار آسانى است. عظمت نماز به پيكره نماز نيست; به اين نيست كه
اولش تكبير و آخرش تسليم و داراى افعال واقوال و اذكار و قيام و قعود است. اين
را بچه هاى شش ساله هم انجام مى دهند.
صلات, كبير است, چون براى توحيد و اخلاص در عبوديت است, وگرنه انسان صد سال هم
كه نماز بخواند, مشرك است. عروج بشر در مرتبه توحيد عملى و توحيد اعتقادى به
انقطاع از ماسوىالله و وابستگى به خداى تعالى است. بشر در اين مرحله, منتهاى
عبوديت را طى كرده است و منتهاى تكامل را پيدا كرده است. انبيا كه در برابر اين
جهان پرآشوب, نهضت كردند, به خاطر اين بود كه اين جهت را تكميل كرده بودند و
اتكايشان به خداى تعالى بود و غير خدا را پرستش نكردند. چون آن مقام قرب الهى را
پيدا كرده بودند, احيا و اماته مى كردند. شما هم اگر آن مقام را پيدا كنى,
مى توانى احيا و اماته كنى.
اين وسيله اى است براى عروج بشر, ولكن ما از آن استفاده نمى كنيم. جهان آفرينش
ـ به حسب ماده و آفرينش ـ كه انبيا از آن استفاده مى كردند, براى همه يكسان است.
يعنى شما هم مى توانى, آن طور كه انبيا استفاده كردند, استفاده كنى; ولى همت شما
ضعيف است. وقتى در مإكولات و مشروبات بى چاره باشى, در تشريفات بى چاره باشى,
همان جا مى مانى. توحيد, عبوديت خداى تعالى و انقطاع از ماسوىالله است.
اگر بشر به اين مرحله برسد ـ كه تكامل, رسيدن به اين مرحله است ـ از چيزهاى
ديگر صرف نظر مى كند. اگر بشر با كلمه توحيد آشنا شود تمام اختلافات شرق و غرب
تعطيل مى شود, اگر كلمه توحيد در بين اجتماع پياده شود, تمام خيانت ها تعطيل
مى شود. نماز, بزرگ است. خيلى مشكل است آدم به آن نمازى كه خدا مى خواهد موفق شود
و آثار, مال همان نماز است.
عذاب الهى
خداى تعالى اگر تمام نعمت هايش را از عالم بگيرد, همه در يك لحظه سقوط پيدا
مى كنند, تمام موجودات نابود مى شوند و زمين مورد عذاب الهى واقع مى شود و اين
عذاب, ظلم از جانب خدا نيست, چون مى گويد: تا به حال تو را اداره كرديم, هوا,
غذا, آفتاب, گندم, همه چيز داديم, الان نمى خواهيم بدهيم. اين, عذاب است, نه اين
كه چماق بر سر انسان بزنند. آنها كه از خدا مى ترسند, عذاب الهى را حس مى كنند.
عذاب خدا از تمام شكنجه ها و تبعيدها مشكل تر است. با عذاب خدا, آدم يك دقيقه هم
حياتش استمرار پيدا نمى كند. خدا همه را موفق كند كه آگاه شوند و از صلات و از
مكتب اسلام كمال استفاده را بكنند و به قرب الهى نايل شوند.
بلا, زمينه تكامل
اگر كسى بخواهد از نفوس بشرى به نفوس الهى و از نفوس نارى به نفوس نورى حركت
كند و به آن برسد و به تربيت هاى الهى تربيت شود, بايد به صبر و صلات استعانت
جويد. بايد در برابر بلا و حوادث جهانى صابر باشد, كه
حضرت على(ع) مى فرمايد:((دار بالبلإ محفوفه))(2); دنيا جهانى است كه در محاصره
بلاست. هيچ كس از حوادث جهان, مصون نيست و راهى جز صبر و تحمل در برابر بلا ندارد.
در روايات شريفه آمده است كه: ((انا معشر الانبيإ اسرع شىء البلإ الينا, ثم
الامثل فالامثل من الن اس));(3) بلا, اول سراغ دوستان خدا مى رود. بشر اگر صابر
باشد, بلا سازنده اوست. رفاه, سازنده نيست. وقتى كه راه براى انسان باز باشد و
افكار او راحت باشد, ساخته نمى شود. اگر انسان در برابر بلا صابر باشد, اين صبر
سازنده است, از او انسان درست مى كند. از صبر و تحمل در برابر بلايا, تجربيات
علمى براى او پيدا مى شود و بسيارى از مشكلات براى او حل مى شود. بايد به صبر و
صلات متوسل شد.
نماز و توحيد
نماز, كبريايى و عظمتى دارد. خداى تعالى, نماز را به عظمت توصيف مى كند. نماز
با عظمت است, ولى نه نماز ما, بلكه نماز معراجى; نمازى كه ناهى از فحشاست;
نمازى كه مقرب انسان هاى باتقواست. الان نمازخوان خيلى زياد است, ولى نمازى كه در
آن عبادت خالصانه حق باشد, نمازى كه در آن توحيد باشد, كم است. آزادى نفوس به
اين است كه موحد باشند. درباره پيغمبر خدا آمده است: ((لايخشون احدا الا الله)).
(4) اثر نماز اين است كه از هيچ موجود و صاحب قدرتى, وحشت ندارد و خشيت آنها
منحصر به خشيت الهى است. فقط از خدا مى ترسند. به همين جهت, در برابر اين جهان
پرآشوب يك تنه قيام كردند. اگر به توفيق الهى موفق شوى, بايد از اين نماز,
توحيد خالص پيدا كنى. از غير خدا استعانت نجوييد! از غير خدا نترسيد اگرچه دشمن
توپ و تانك داشته باشد. چون تمام توپ و تانك ها از حيطه قدرت خدا خارج نيست.
پرواز انسان
نماز, منتهاى عروج و كمال بشريت است. عروج بشر اين است. نه آن كه مثل
فضانوردان به فضا بروى و آسمان ها را ببينى. اگر در همين جا, به جايى رسيدى كه
غير خدا را عبادت نكردى; نه هوا و هوس خود را پرستش كردى و نه هواو هوس ديگران
را, اگر از شيطان خود و از شيطان ديگران محفوظ بودى و فقط تكيه گاهت در عبوديت,
حق تعالى بود, اين صلات كبير است و شما را به جايى مى برد كه از تمام نفوس بشرى
بى نياز مى شويد و فقط به حق تعالى احتياج داريد. به وسيله اين نماز, آگاهى هايى
براى انسان پيدا مى شود.
نماز براى اين است كه شما را پرواز دهند. چه كنيم كه مى گوييد: ما اين جا
مى خواهيم مشغول چلوكبابمان باشيم؟! تو بالاتر از اين حرف ها هستى كه اسير چلوكباب
باشى! تو بايد از اين پروازى كه انبيا و اوليا و اوصيا و صلحا دارند, سهمى
داشته باشى; گمان نكن كه آن پرواز, اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص
خدا شويم, دست از تشريفات برداريم, دست از شركمان برداريم و دست از اين بت
پرستى برداريم, مى توانيم از اين پرواز سهمى داشته باشيم. گمان نكنيد فقط اهل
مكه بت پرست بودند. ما هم اگر بندگى هوا و هوس را بكنيم, بت پرستيم. منتها بت ما,
هوا و هوس ماست.
پيغمبراسلام فرمود: (( قره عينى فى الصلوه))(5); نماز نور چشم من است. آن صلات,
صلات معراجى پيغمبر خداست, با آن صلات, در برابر شرق و غرب ايستاد و گفت: اگر ماه
را در يك دستم و خورشيد را در دست ديگرم قرار دهند, دست از حرف هايم برنمى دارم.
براى اين كه شما جاهليد, يك مشت كودك هستيد, نسبت به حقايق اسلام نابالغيد. همين
كه آدم صدساله شد, معلوم نيست بلوغ پيدا كند. بلوغ به اين است كه به حقايق اسلام
آگاهى پيدا كند. حقايق اسلام, تبليغاتى نيست, بلكه واقعى است. هركس به اين حقايق
نايل شد, متوجه مى شود كه گوهرى كه دنبال آن مى گشته است همين است.
خاشعان
ايمان معنايش اين است كه مومنان از خدا مى ترسند, از غير خدا نمى ترسند. آنها
متوجه اند. ولى ما از خدا نمى ترسيم, چون خبر نداريم عذاب او چگونه است. عذاب
خدا, عذابى است كه تمام عذاب هاى دنيا يك نمونه از آن نيست. عذاب خدا در عين اين
كه عذاب است, ظلم نيست. خدا مى گويد من بركاتم را از شما برداشتم, برويد دنبال
كارتان. نه خورشيدى, نه ماهى, نه هوايى, نه دريايى, نه عقلى, نه چشمى, نه دستى..
. اگر همه چيز از انسان گرفته شود, چه مى شود؟ اگر يك چشم يا دستت درد بگيرد,
همه جا را به هم مى ريزى. معناى عذاب الهى اين است كه خدا رحمتش را به كلى از
انسان بردارد. مگر اين قابل تحمل است؟ همان لحظه جهان به هم مى ريزد.
خاشعان كسانى هستند كه به معاد معتقدند و مى دانند بعد از اين نشئه در نشئه اى
ديگر, دار جزاست. آن جادار حساب است. حركت چشم هم شايد مورد حساب باشد. مگر
مى شود بى حساب باشد؟ اگر حساب باشد, آدم خيلى حواسش را جمع مى كند. اگر مى بينيد
صبح تا به شام برخى افراد, يا دروغ است, يا غيبت و يا تهمت, به خاطر اين است كه
نمى ترسند, نمى فهمند خدايى هست. اگر بفهمد فردا يكايك اعمالش مورد مواخذه است كه:
چرا غيبت ديگران را كردى؟ چراتهمت زدى؟ چرا آبروى كسى را بردى؟ كنترل مى شود.
خوفى كه از دستگاه خدا پيدا مى شود, از تمام جهان پيدا نمى شود.(6)
پاورقي ها:پى نوشت ها:
1 ) ((از صبر و نماز يارى جوئيد; (و با استقامت و مهار هوس هاى درونى و توجه
به پروردگار, نيرو بگيريد;) و اين كار, جز براى خاشعان, گران نيست.)) بقره(2)
آيه45.
2 ) نهج البلاغه, خطبه 226.
3 ) از ميان همه پديده هاى جهان, آن كه بيش از همه به سوى ما شتاب مى گيرد,
بلاست. و پس از ما نيز چنين است حال نيكان مردم, به ترتيب درجه و رتبه ايشان.))
پيامبراكرم(ص), بحارالانوار, ج12, ص311.
4 ) ((ازهيچ كس جز خدا بيم نداشتند.)) احزاب آيه39.
5 ) ميزان الحكمه, ج5, ص367.
6 ) درس سى و سوم و سى و چهارم از مباحث اخلاقى فقيه و عارف فقيد, با تدوين و
ويرايش اكبر اسدى كه به مناسبت تقارن اربعين آن فرزانه با ويژه نامه نماز,
تقديم شده است.