در مكتب على عليه السلام


شخصيت مولا اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ شخصيتى نيست كه امثال بنده قدرت وارد شدن در مدح و بيان اوصاف او را داشته باشند. بزرگ تر از ما درباره آن حضرت, حريم گرفته اند و فقط از دور خضوعى كرده اند و بدين وسيله ارادت و نهايت معرفتشان را اظهار كرده اند همان طور كه بلاتشبيه در مورد ذات مقدس الهى, نهايت معرفت انسان به جايى مى رسد كه عدم توانايى خود را نسبت به معرفت الهى درك مى كند, در مرتبه نازل تر معرفت اولياى خاص خدا هم اين چنين است. ما كودكانه فكر مى كنيم كه با ذكر اوصافى يا شنيدن كلماتى يا ذكر داستان هايى, از زندگى آن ها شناختى پيدا مى كنيم. ما البته در حد فهم خود معذوريم, اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ خود در نهج البلاغه مى فرمايند: ((حيواناتى كه شاخ دارند خيال مى كنند خداى آن ها هم شاخ دارد)). حد معرفت ما همين مفاهيمى است كه درك مى كنيم و آن ها را از مصاديق ممكنات و مخلوقات اخذ كرده ايم. دست يافتن به آن حد معرفتى كه بايد پيدا كنيم امكان ندارد, چون تا انسان چيزى را نچشد و نبيند و نيابد نمى تواند مفهوم صحيحى از آن داشته باشد و فقط با مفاهيم مبهمى به آن اشاره مى كند. معرفت واقعى هنگامى پيدا مى شود كه انسان شمه اى از حقيقت را يافته باشد; مثلا اگر نورى را ببينيم ما مى توانيم بگوييم اين نور يك درجه اى است هزار برابرش تا آن جايى كه ذهنمان وسعت داشته باشد بر مراتبش بيفزاييم ميليون ها برابر. اما اگر اصلا نورى نديده باشيم چه مى توانيم بگوييم چند برابرش, آن حقايقى كه انبيإ و اوليإ عظام مخصوصا انوار مقدس چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين به آن رسيده اند آن چيزهايى نيست كه ما بتوانيم با آن مفاهيمى كه بلد هستيم به آن ها اشاره كنيم. آن ها حقايقى است فراتر از آن كه ما فكر مى كنيم و مى انديشيم. ولى به اندازه فهم خود بايد تلاش كنيم تا هرچه بيش تر مفاهيمى دقيق تر و روشن تر و نزديك تر به واقع پيدا كنيم. بهترين راه آن هم اين است كه از خود آن بزرگ واران بياموزيم و ببينيم خودشان چه گفته اند, كما اين كه بهترين راه براى معرفى اوصاف الهى اين است كه از كلمات خود خداى متعال و انبيا و اوليا استفاده كنيم, وگرنه با فهم خودمان چيزى نمى توانيم بگوييم, حتى در انتخاب الفاظ هم عاجز خواهيم بود. در اين زمينه آيات و روايات و مطالب بزرگان خيلى زياد است, آن چه تذكرش مفيد است اين است كه ما توجه پيدا كنيم به اين كه اين وجود مقدس چه نعمت بزرگى براى ماست, اين كه خود او چه داشته و در چه مقامى هست عقل ما نمى رسد, اما فكر كنيم براى ما چه بركاتى داشته, بركاتى كه تنزلات و ظهوراتش را مى توانيم لمس كنيم, بشناسيم كما اين كه بهترين راه براى امثال ما در مورد شناختن خدا اين است كه نعمت هاى او را بشناسيم و از آن راه توجه به منعم پيدا كنيم. در مورد اميرمومنان على(ع) هم خوب است كه بينديشيم آن وجود مقدس براى ما انسان ها چه بركاتى داشت.
باز يك مطلب هست كه نور اين چهارده معصوم در يك نشئه اى كه نمى دانيم يعنى چى و نورشان را نمى دانيم يعنى چى؟ وساطت در تمام بركات به بركت آن ها نازل مى شود, رحمت هاى الهى به بركت آن ها به خلايق مى رسد بلكه فيض وجود به بركت آن ها به موجودات مى رسد اين ها را هم درست نمى فهميم. فلاسفه چيزهايى گفتند و در حد خودشان تلاشى كردند و تلاششان هم مشكور است اما باز حقيقتش را نمى فهميم يعنى چى؟ نور ائمه وساطت دارد يعنى چى؟ نمى فهميم حتى در روايات اهل تسنن هم هست كه خداى متعال از نور عظمت خودش نور پيغمبر اكرم(ص) و اميرالمومنين(ع) را آفريد و همه بركات عالم از آن نور خلق شد اين را هم خيلى درست نمى فهميم همين اندازه اعتراف كنيم كه يك حقيقتى هست و آن, اين كه آنان وساطتى دارند كه ما نمى فهميم. بياييم تا آن حدى كه مى فهميم صحبت كنيم, مى دانيم كه بالاترين نعمت هايى كه خداوند متعال به انسان ها از آغاز خلقت بشر تاكنون داده است نعمت اسلام و دين حق و راه صحيح به سوى اوست, آن نعمتى كه همه ما و ميليون ها و ميلياردها انسان هايى كه تا روز قيامت بيايند و از اين نعمت استفاده كنند و به سعادت برسند, اگر اين نعمت نمى بود انسان ها در ضلالت و گمراهى غرق مى بودند. اين مطلب در نهج البلاغه از سخنان خود اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ مكرر بيان شده است. البته اولين فضل اين نعمت براى وجود مقدس رسول الله(ص) است, اما اگر به حسب ظاهر وجود اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ نبود, آيا اين نعمت پايدار در اين عالم مى ماند و به ما مى رسيد يا نه؟ گاهى صحبت از قدرت خدا است و از اسباب غيبى, البته قدرت خدا نامتناهى است اما روى اسباب ظاهرى اگر اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ نبود دعوت اسلام در همان آغاز خاموش مى شد. جنگ هايى كه در زمان خود رسول الله اتفاق افتاد اگر حضور اميرالمومنين در آن جنگ ها نبود واقعا چه مى شد, يكى از آن ها جنگ خندق بود كه وقتى اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ با عمرو بن عبدود مواجه شد رسول الله(ص) فرمود: ((قد برز الايمان كله للكفر كله)) كل ايمان با كل كفر رو به رو شد, لحظه سرنوشت سازى بود, اگر على پيروز بشود ايمان پيروز شده و اگر على شكست بخورد كفر پيروز گشته است. ((قد برز الايمان كله للكفر كله)) اگر وجود اميرالمومنين در آن جنگ نبود چه سرنوشتى براى اسلام و مسلمين بود؟
در صدر اسلام و زمان رسول الله(ص) و هم بعد از وفات آن حضرت, اگر وجود مقدس اميرالمومنين(ع) نبود چقدر از حقايق اسلام باقى مى ماند؟ بركات و تعاليم ايشان بود و اين همه انحرافات پيدا شد, اگر نبود چه مى شد؟ خود آن حضرت فرمود: ((اسلام آن چنان وارونه شده مثل پوستينى كه از پشت بپوشند)).
در خود نهج البلاغه باز ببينيد چقدر درباره تحريفاتى كه در همان زمان, نسبت به اسلام شده بود اميرالمومنين ناله مى كند, هنوز چقدر از ظهور اسلام گذشته بود؟ در همان وقت چقدر از تحريف معنايى قرآن و تإويل ها و تفسيرهاى به رإى مى ناليد كه چگونه اسلام را منحرف مى كنند و حقايق عوض مى شود. با آن تدبيرها و خون دل ها دست از خلافت كشيد تا اين كه بتواند حقايق دين را حفظ كند.
پس بقاى اسلام بدون شك مرهون تعاليم اهل بيت(ع) و در رإس آن ها اميرالمومنين ـ صلوات الله عليه ـ هست, يعنى اگر من و شما و پدران و فرزندان ما از جهنم نجات پيدا كنيم يك قطره اى از بركات وجود على(ع) است. ببين چه دريايى است! خدا اين نعمت را به انسان ها عطا فرمود تا اين كه وسيله اى براى نجات آن ها از گمراهى ها و هدايت شان به سوى كمال و سعادت باشد.
معرفت ما نسبت به اميرالمومنين(ع) چه نعمت بزرگى است. در زمان خود على(ع) در همان بلاد اسلامى كه به بركت فداكارىهاى او مسلمان شده بودند و از نور اسلام بهره مند گشته بودند چند فرسخ دورتر از محل حكومت او مردم مى گفتند على كافر است و نماز نمى خواند, حتى وقتى گفتند على را در محراب كشتند گفتند مگر على نماز هم مى خواند. پنجاه سال و صد سال كه نگذشته بود, در زمان حيات خود على, مسلمان ها اين طور فكر مى كردند نه كفار! حالا بعد از هزار و چهارصد سال, باز صدها, هزارها فرسخ دور از زادگاه على خدا به ما عنايت فرموده كه على(ع) را مى شناسيم.
اما همين معرفت هم به همه ضعفى كه دارد در معرض خطر است. همان چيزى كه موجب گمراهى و انحراف معاصرين على(ع) شد در زمان ما براى ما هم وجود دارد, امروز اين زمزمه ها شروع شده كه همه مطالب نهج البلاغه درست نيست, مى گويند: چرا حوزه تصريح نمى كند كه بعضى از مطالب نهج البلاغه غلط است؟! اين مقدمه جدايى ما از على(ع) است, شما يك روزى باور خواهيد كرد كه اين مقدمه است براى اين كه على با ديگران هيچ فرقى نداشت همان طور كه ديگران بعضى حرف هايشان درست است و بعضى حرف هايشان غلط. او هم همين طور بود و نه تنها او كه پيامبرش هم فرقى با ديگران نداشت.
چطور شد كه برخى مردم گول خوردند و شمشير به روى على كشيدند؟ چون روى ساده انديشى و سادگى ديدند كه خوارج قرآن حفظ مى كنند, سحرخيزى مى كنند, پينه پيشانى دارند, گفتند مگر مى شود اين ها خلاف بكنند. آن سادگى در ما هم هست, نه در من و شما, در بزرگان هم هست, وقتى مى بينيد يك كسى حرف هايى مى زند كه اساس دين را به خطر مى اندازد مى گويند نه بابا اين حرف ها را نزنيد! چرا؟ چون او خمس مى دهد, نماز مى خواند, ريش دارد! مگر ريش او بلندتر از خوارج است؟ اگر ريش خوارج يا آن عبادت هايى كه شب تا صبح مى كردند, آن روزه ها را مى ديدى چه مى گفتى؟ آن وقت مى گفتى حق با على است يا با آن ها؟! من و شما و بزرگان ما, گول همان چيزهايى را مى خورند كه عمر سعد, اشعث بن قيس و ابن ملجم خورد.
در علل گمراهى امثال خوارج, مارقين مبادا در خود ما هم اين عوامل باشد, چى موجب اين شد كه اين ها به اين انحرافات كشيده بشوند, خود على(ع) مى فرمايد:
((انما بدو وقوع الفتن اهوإ تتبع و آرإ تبتدع)) وقوع فتنه ها (نه آشوب ها و سر و صداها بلكه فتنه هاى دينى و گمراهى ها كفرها, ارتدادها) به دو چيز است: ((آرإ تبتدع)) يكى از رإىهاى من درآوردى و حرف هاى بى اساس, برداشت هاى دلخواهى, معرفت تكامل يافته, يكى هم ((اهوإ تتبع)).
اگر مى خواهيم به راه خوارج و ساير مسلمان ها كه از اهل بيت(ع) منحرف شدند نرويم بايد هوشيارتر باشيم: ((المومن كيس)). آن چه از ابتداى اسلام تا به حال ما را فريب دادند, بس است. كمى بايد به خود بياييم, با همه مقدسات ما بازى كنند و ما باز خواب بمانيم, ولايت فقيه, امام, عصمت انبيإ و ائمه, همه هيچ. والله نوبت به خود خدا هم خواهد رسيد, شما باور نمى كنيد, چه كنم؟
ما خيلى چيزها را از بيست سال قبل گفتيم و باور نكردند و روزى فهميدند كه چوبش را خوردند, امروز هم مى گوييم باور نمى كنند, يك روزى باور خواهند كرد, اما متإسفانه وقتى باور مى كنند كه ديگر كار از كار گذشته است.
پروردگارا تو را به مقام اميرالمومنين(ع) قسم مى دهيم كه دل هاى ما را از انحراف محفوظ بدار.

پاورقي ها: