نيت سرچشمه ارزش ها, يا كانون ضد ارزش ها
حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى
اشاره
در همه عبادت ها, نيت را مى توان روح و قلب عبادت دانست, چرا كه هر عبادتى بايد با نيت و قصد قربه الى الله انجام شود; از اين بالاتر, نيت به قدرى مهم است و نقش اساسى در تغيير و تحول دارد كه حتى اگر امور غير عبادى را با نيت صحيح الهى انجام دهيم, همان امور, عبادت خواهد شد, از اين رو پيامبر اكرم(ص) در نصايح خود به ابوذر فرمود: ((يا اباذر ليكن لك فى كل شىء نيه حتى فى النوم والاكل(1); اى ابوذر! بايد براى هر چيزى حتى خوابيدن و خوردن داراى نيت باشى.))
نيت خوب و براى خدا, به عمل ارزش مى دهد, و هر قدر كه نيت خالص تر و جامع تر باشد, ارزش عمل بيشتر خواهد شد, و به عكس نيت ناصحيح و آلوده, و يا ريا آلود, عمل را ـ گرچه ظاهرى نيك داشته باشد ـ تباه و فاقد ارزش مى كند, بر همين اساس رسول اكرم (ص) فرمود: ((انما الاعمال بالنيات(2); همانا كردارها بستگى به نيت ها دارند.))
به طور كلى همه عبادت ها بدون نيت باطل اند, و هرگاه نيت عبادت, آميخته با ريا باشد آن عبادت, باطل خواهد بود. نيت در نماز ركن اول آن است كه گرچه از روى فراموشى ترك گردد, نماز باطل است. كوتاه سخن آن كه ((صدق نيت)) روح و قلب عبادت است, و با رفتن اين نيت, آن عبادت پيكرى بى روح و بى خاصيت خواهدشد, چنان كه سعدى گويد:
سجده آن نيست كه بر خاك نهى پيشانى
صدق پيش آر كه اخلاص به پيشانى نيست
براى اين كه به اهميت نيت از ديدگاه اسلام پى ببريم به نقل دو روايت اكتفا مى كنيم:
1ـ رسول اكرم (ص) فرمود: ((يحشرالناس على نياتهم(3); انسان ها در قيامت بر اساس نيت هاى خود محشور مى شوند.))
2ـ امام صادق (ع) فرمود: ((دوزخيان از اين رو جاودانه در دوزخند, كه نيت داشتند اگر در دنيا جاودان بمانند هميشه نافرمانى خداكنند, و بهشتيان از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند, پس اين دسته و آن دسته به خاطر نيت خود, جاودانى شدند.))(4)
3ـ نيز فرمود: ((بنده مومن فقير مى گويد: پروردگارا به من مال و ثروت بده تا احسان و كارهاى نيك كنم, و چون خداوند صدق و راستى نيت او را بداند, براى او همان پاداش را مى نويسد, كه اگر انجام مى داد مى نوشت.)) (5)
4ـ پس از جنگ جمل, و پيروزى سپاه اميرمومنان على (ع) بر سپاه دشمن, شخصى از ياران آن حضرت به محضرش آمد و عرض كرد:
((اى كاش برادرم در اين جنگ حاضر بود و اين پيروزىها را مى ديد و از پاداش اين جهاد بهره مند مى گرديد.))
حضرت على (ع) به او فرمود: ((آيا قصد و خواسته برادرت اين بود كه ما پيروز شويم؟)) او عرض كرد: آرى. فرمود: ((فقد شهدنا; بنابر اين او نيز در اين نبرد با ما بوده و شركت داشته است.)) (6)
5 ـ در جنگ احد يكى از مسلمانان به نام ((قزمان)) در سپاه اسلام در ركاب پيامبر (ص) با دشمنان مى جنگيد و بسيار عالى و شجاعانه نبرد مى كرد, به طورى كه شش يا هفت نفر از دشمن را كشت, وى در اين نبرد جراحات سنگينى برداشت. او را براى مداوا به منزل بردند, يكى از مسلمانان به محضر رسول خدا (ص) آمد و از شجاعت ها و جانبازىهاى ((قزمان)) سخن گفت و او را ستود, ولى پيامبر (ص) به جاى تمجيد از او فرمود: ((او اهل دوزخ است)). آن مسلمان خبرآورنده كه از راز موضوع اطلاع نداشت, از سخن پيامبر (ص) تعجب كرد.
((قزمان)) در خانه خود بسترى شد, بسيارى تصور مى كردند او در بستر شهادت قرار گرفته و به زودى به فيض عظماى شهادت نايل مى شود. تا اين كه روزى جمعى از مسلمانان به خانه او آمده, پس از احوال پرسى به او گفتند: ((مژده باد به تو! بهشت و رضوان خدا, چرا كه در راه خير در ميدان جنگ با دشمنان متحمل آن همه زخم و رنج و زحمت شدى.))
((قزمان)) كه تا آن وقت ماهيت خود را نشان نداده بود و نيتش را آشكار نساخته بود, گفت: ((براى چه مرا مژده مى دهيد, سوگند به خدا من براى حفاظت از ملت و قبيله ام با دشمن مى جنگيدم (نه براى خدا و دفاع از اسلام) و گرنه هرگز نمى جنگيدم. ))
عجيب اين كه وقتى زخم هاى بدن او خوب نشد, كاسه صبرش لبريز گشت, تيرى به خود زد و خودكشى كرد. آن گاه مسلمانان راز سخن پيامبر (ص) را دريافتند كه فرموده بود: ((قزمان اهل دوزخ است.)) (7)
اين حادثه عجيب به روشنى نشان مى دهد كه اگر نيت, ناسالم باشد, گرچه انسان در ركاب پيامبر (ص) با دشمن بجنگد به حدى كه در ظاهر به شهادت برسد, اهل دوزخ خواهد بود.
6ـ در يكى از جنگ هاى عصر پيامبر (ص) يكى از رزمندگان اسلام در ميدان جنگ از دور به يك دشمن كه سوار بر الاغ زيبا و چالاكى بود نگريست, با خود گفت: عجب الاغى است, اگر او را در ملك خود بياورم, به نيكو متاعى رسيده ام, تصميم گرفت براى به غنيمت گرفتن آن الاغ به دشمن حمله كند, با همين نيت به دشمن حمله كرد, ولى در اين حمله كشته شد, مسلمانان كه به نيت آلوده و انحرافى او پى برده بودند, او را شهيد راه الاغ خواندند و با عنوان ((شهيد الحمار)) جنگ بى محتواى او را تخطئه كردند.(8)
و همچنين نيت هاى ريا آلود, موجب تباهى اعمال مى شود, و مطابق آيه قرآن عمل انسان را ـ گر چه ظاهرى زيبا داشته باشد ـ پوچ و بى محتوا و فاقد هر گونه ارزش خواهد كرد. (9)
نقش متقابل نيت و عمل, در سالم سازى يكديگر
مثال نيت نسبت به اعمال, مثال سرچشمه نسبت به آبى است كه از آن سرچشمه به سوى مزرعه سرازير است. هرگاه سرچشمه آلوده باشد, آبى كه از آن مى تراود نيز آلوده خواهدشد, نيت كانون مركزى اعمال است, همچون كوزه اى است كه آب دارد, اگر درون كوزه پاك و تميز باشد, آن آب نيز, پاك و تميز خواهد بود, وگرنه آب نيز آلوده است, چنان كه گفته اند: ((از كوزه برون همان تراود كه در اوست.))
اسلام نيت را سرچشمه اعمال مى داند, و در مورد پاك نمودن و پاك نگه داشتن آن سفارش بسيار نموده است, و به طور كلى ساختار وجود انسان را در رابطه تنگاتنگ با نيت مى داند, خداوند در قرآن مى فرمايد: ((قل كل يعمل على شاكلته; (10) بگو هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى كند.))
امام صادق (ع) فرمود: (( نيت بهتر از عمل است, اصلا نيت همان عمل است, سپس اين آيه را خواند و آن گاه فرمود: منظور از شاكله, همان نيت است.)) (11)
علامه طباطبائى مى نويسد: ((اين جمله كه ((نيت همان عمل است)) به اتحاد و پيوند نيت و عمل اشاره مى كند, از اين نظر كه خط عمل, منشعب از خط نيت است.)) (12)
توضيح اين كه خلق و خوى انسان به هر شكلى از خوب يا بد درآيد, بستگى به نيت او دارد, چرا كه نيت موجب عمل مى شود, و تكرار عمل بر اساس آن نيت نخست در انسان ((حالت)) سپس ((عادت)) به وجود آورده و پى آن به تدريج آن عادت به ((ملكه)) تبديل مى شود. و همين ملكه و خلق و خوى, شكل دهنده و جهت بخشنده عمل است.
نيت خوب كه از اختيار انسان نشات مى گيرد, طبيعت و خلق و خوى خوبى را در انسان به وجود مىآورد, در نتيجه آثار آن به شكل نيك در عمل آشكار مى گردد, چنان كه نيت بد, باعث خلق و خوى انحرافى و آلوده است, و زاينده عمل بد خواهد شد.
علامه طباطبائى در تفسير الميزان سخنى دارد كه خلاصه اش اين است: ((شاكله نسبت به عمل همانند روح نسبت به بدن و اعضا و جوارح است, تجربه علمى ثابت كرده كه بين ملكات و حالات نفسانى با كردار انسان, رابطه خاصى وجود دارد; مثلا عمل انسان شجاع و دلاور با عمل انسان ترسو و زبون, يكسان نيست, بنابراين كردار انسان نتيجه همان روحيات انسان است, و از آن نشات مى گيرد, البته در حد اقتضا و علت ناقصه, نه علت تامه كه موجب جبر گردد. در قرآن مى خوانيم: ((والبلد الطيب يخرج نباته باذن ربه والذى خبث لا يخرج الا نكدا(13); سرزمين پاكيزه و (شيرين) گياهش به فرمان پروردگار مى رويد, اما از سرزمين هاى بد طينت (و شوره زار) جز گياه ناچيز و بى ارزش نمى رويد.))
به اين ترتيب نيت عامل سرنوشت ساز در زندگى انسان است, از اين رو سالم سازى نيت, اهميت بسيار دارد, زيرا همان گونه كه زمين شوره زار با زمين آماده و حاصل خيز يكسان نيست, هم چنين آن كس كه داراى نيت پاك است با آن كس كه نيت آلوده دارد, هرگز يكسان نيستند.
بنابراين بايد سعى و تلاش نمود تا پس از شناخت عوامل پاك سازى و بهسازى نيت, و عوامل آلاينده و ناپاك كننده آن, كارهايى را انجام داد كه موجب پاك سازى نيت مى شوند, و از امورى كه نيت را آلوده مى سازند به شدت پرهيز كرد. چرا كه به فرموده اميرمومنان على (ع) ((النيه اساس العمل, الاعمال ثمار النيات(14); نيت پايه عمل است, و اعمال, ميوه هاى نيت ها مى باشند.))
عوامل سالم سازى نيت, امور مختلف است, مانند عبادت ها, مناجات با خدا, خوردن غذاى پاك, وراثت, محيط, همنشين, تعليم و تربيت و… در راس اين امور, عبادت ها, نقش به سزايى در سالم سازى نيت دارند, چرا كه شرط نخستين و اساسى عبادت, اخلاص است, اگر در عبادت, اخلاص نباشد, باطل و بى محتوا و بى روح است, از اين رو در همه عبادت ها شرط است كه با نيت خالص و پاك, و دور از هر گونه ريا و شائبه ريا و خودنمايى, انجام شوند.
نتيجه اين كه يكى از فلسفه هاى مهم عبادت ها, اخلاص و سالم سازى نيت است, و نيت سالم موجب اعمال سالم خواهد شد, و نيت و عمل خوب, در انسان خصلت حالت, عادت و ملكه به وجود مىآورند, و خلق و خوى انسان را مى سازند.
رابطه روزه با سالم سازى نيت
در ميان عبادت ها, هيچ كدام مانند روزه, آميخته با نيت نيست, نيت در روزه, همانند رشته تسبيح است, همان گونه كه رشته تسبيح, دانه هاى آن را نگه مى دارد و با بريدن آن, دانه ها پراكنده شده و هر كدام به جايى مى افتد, نيت در روزه رشته ارتباطى همه دقايق و لحظه هاى مدت روزه را به هم وصل مى كند, هر گاه روزه دار لحظه اى را به طور عمد, نيت خود را بشكند مثلا قصد كند كه روزه اش را باطل نمايد, روزه او باطل مى شود, گر چه مفطراتى كه روزه را باطل مى كنند انجام نداده باشد. حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ مى فرمايد: (( اگر در روزه واجب معينى مثل روزه رمضان از نيت روزه گرفتن برگردد, روزه اش باطل مى شود.))
و مرحوم آيه الله العظمى خوئى و آيه الله العظمى گلپايگانى ـ قدس سرهما ـ مى فرمايند: (( اگر در روزه واجب معينى مثل روزه ماه رمضان مردد شود كه روزه خود را باطل كند يا نه, يا قصد كند روزه خود را باطل كند, روزه اش باطل مى شود, اگر چه از قصدى كه كرده توبه نمايد, و كارى هم كه روزه را باطل مى كند انجام ندهد.)) (15)
به اين ترتيب مى بينيم نيت همچون روح نسبت به بدن, در كالبد روزه جريان دارد كه حتى يك لحظه ترديد در آن در هر وقت از ساعات روزه باشد, روزه را باطل مى نمايد. با توجه به اين كه نيت به معناى قصد روزه گرفتن براى انجام فرمان خدا, و فقط براى ذات پاك خداست, و بايد از روى اخلاص كامل باشد, بنابراين روزه عبادتى است كه روح اخلاص و بندگى مخلصانه را در انسان به وجود مىآورد.
بر همين اساس حضرت زهرا (س) در فرازى از خطبه معروف خود, در ضمن بيان فلسفه بعضى از احكام مى فرمايد: ((و جعل الله الصيام تثبيتا للاخلاص(16); خداوند روزه را وسيله استوارى و برقرارى اخلاص شما مقرر فرمود.)) و امام سجاد (ع) ماه رمضان را ((شهر التمحيص ; ماه تصفيه و پاكسازى فكر و روح))(17) دانست.
نتيجه اين كه روزه گرفتن نقش سازنده در سالم سازى كانون نيت و انديشه داشته, و موجب دفع و رفع هر گونه آلودگى فكرى و بيمارى نيت مى گردد.
شايد راز اين كه خداوند روزه را مخصوص خود دانسته همين است, آن جا كه رسول اكرم (ص) مى فرمايد كه خداوند فرمود: ((كل عمل ابن آدم هو له غير الصيام هو لى, و انا اجزى به(18); هر كار انسان براى خود او است, جز روزه گرفتن او كه براى من است, و من (بدون واسطه) پاداش آن را مى دهم.))
نيز احتمال دارد ((انا اجزى به)) باشد, يعنى من خودم پاداش آن هستم. بنابر معناى دوم, چنين به دست مىآيد كه نتيجه روزه آن است كه فكر و روح و همه وجود انسان با خداشناسى و حضور خدا آميخته مى گردد, و روزه انسان را الهى و خداگونه مى نمايد. و بنابراين معناى اول نيز چنين استفاده مى شود كه در روزه گرفتن رازى مخصوص كه همان اخلاص نيت و شست و شوى روح است, وجود دارد, كه پاداشش از ناحيه ذات پاك خدااست, كه همان رضوان و خشنودى او باشد, به اين ترتيب مى بينيم, روزه نقش مهمى در سالم سازى نيت دارد, چنان كه نيت خالص, عمل روزه را شكل و جهت الهى مى بخشد, و روزه و نيت صاف, دو عامل مكمل همديگر براى ارتقاى انسان به قرب مخصوص الهى است.
رسول اكرم (ص) در فرازى از خطبه شعبانيه خود در شان رمضان و روزه فرمود: ((و هو شهر دعيتم فيه الى ضيافه الله(19); ماه رمضان ماهى است كه شما در اين ماه به مهمانى خدا دعوت شده ايد.))
حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ در اين باره مى فرمايد: ((معناى روزه فقط امساك و خود دارى از خوردن و آشاميدن نيست, از گناهان نيز بايد خود دارى كرد, اين از آداب اوليه روزه است كه براى مبتدىها است, شما لااقل به آداب اوليه روزه عمل نماييد…. اگر توانستيد ((انقطاع الى الله)) (دلبستگى كامل به خدا) حاصل نماييد…. روزه, كنترل خود و مسلط شدن بر نفس و جلوگيرى از هر چيز غير خدايى است, روزه محرمى است به عنوان يك تكليف كه انسان انجام مى دهد, كه عمل غير خدايى انجام ندهد, و در مراحل بالاتر به هيچ چيز غير از خدا فكر نكند.))(20)
آرى روزه با شرايط و آدابش, در حقيقت موانع سر راه تكامل را برمى دارد, و دست اندازهاى حركت را صاف مى كند, نيت انسان را خالص, نيرومند و محكم مى نمايد, و در نتيجه طاغوت نفس را نابود كرده, و الله و حكومت الله را بر سراسر وجود انسان مستقر مى سازد. در پرتو روزه صحيح, انسان مظهر خدا مى شود, و عظمت خدا در انسان متجلى مى گردد. اين است معناى ضيافت و مهمانى خدا, كه ذات پاك او, چنين انسانى را به مقام قربش مى پذيرد, و از چنين شخصى پذيرايى مى كند, در حدى كه به فرموده رسول خدا (ص) در خطبه شعبانيه ((و انفاسكم فيه تسبيح و عملكم فيه مقبول; نفس هاى شما در ماه رمضان, ذكر خدا است و عمل شما در اين ماه, مورد قبول خداوند است.))
به اميد آن كه روزه داران, در پرتو ماه رمضان و روزه, اين گونه استفاده كنند, تا به بهره كافى و وافى و شافى نايل گردند.
پى نوشت ها:
1 ) علامه مجلسى, بحار الانوار, ج 77, ص 84.
2 ) كنزالعمال, حديث 7272, و بحارالانوار, ج 70,ص 221.
3 ) كنزالعمال, حديث 7245.
4 ) محدث كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 85.
5 ) همان .
6 ) نهج البلاغه, خطبه 12.
7 ) اقتباس از علامه طبرسى, اعلام الورى ,ص 94, و بحارالانوار, ج 20,ص 98.
8 ) اقتباس از استعاذه, شهيد دستغيب ,ص 45.
9 ) بقره (2) آيه 264.
10 ) اسرإ (17) آيه 84.
11 ) تفسير نورالثقلين, ج 3, ص 114.
12 ) تفسير الميزان, ج 13, ص 212.
13 ) اعراف (7) آيه 58, همان مدرك, ص 189ـ 193.
14 ) ميزان الحكمه, ج 10,ص 270.
15 ) توضيح المسائل مراجع (چاپ انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين) ج 1, ص 924, مساله 1570.
16 ) علامه سيدمحسن جبل عاملى, اعيان الشيعه, ج 1, ص 316.
17 ) صحيفه سجاديه, دعاى 44.
18 ) بحارالانوار, ج 96, ص 49 و كنزالعمال, حديث 23612.
19 ) شيخ صدوق, عيون اخبار الرضا, ج 1, ص 295.
20 ) امام خمينى, كتاب الجهاد.