قلمرو شورا در منابع اسلامى

حجةالاسلام والمسلمين محمدرضا مصطفى پور
از مهمترين اصول اجتماعى اسلام اصل شورا و مشاوره است كه در منابع اسلامى با دقت و اهميت خاصى مطرح و در سيره پيامبر اكرم(ص) و پيشوايان بزرگ اسلام جايگاه ويژه‏اى دارد به طورى كه مى‏توان گفت: «نهاد شورا» ستون فقرات نظام اسلامى و شيوه‏اى اجتناب‏ناپذير در مديريت جامعه اسلامى و جامعه مؤمنان مى‏باشد.
قرآن كريم در چهار آيه موضوع شورا را مطرح كرده است.
1- در آيه 159 سوره آل عمران به پيامبر اسلام (ص) دستور مى‏دهد در امور، با مسلمانان مشورت كند و آن را از رموز پيروزى و موفقيت آن حضرت مى‏داند «فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لوكنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على اللّه».
2- در آيه 38 سوره شورى، هنگام بيان اوصاف برجسته مؤمنان مى‏فرمايد: «و الذين استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى بينهم؛آنها كسانى هستند كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را بر پاى دارند و كارهايشان بين آنان با مشورت انجام مى‏شود.
3- سوره بقره آيه 233 مى‏فرمايد: اگر در مورد بازداشتن كودك از شير قصد تصميم‏گيرى داريد مشورت كنيد «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما» اين آيه مى‏گويد اگر در مورد ديگرى حتى اگر كودك شير خوارى باشد بخواهيد تصميم‏گيرى كنيد. بايد مشورت نماييد، حالا اين مشورت بين پدر و مادر باشد چنانكه بعضى گفته‏اند و يا مشاوره با ديگرى مثل پزشك باشد و يا اينكه هم پدر و مادر با هم مشورت كنند و هم با صاحب‏نظران مثل پزشك مشورت نمايند.(1) از اين آيه استفاده مى‏شود كه پدر يا مادر با همه علاقه و عاطفه‏اى كه به فرزندشان دارند خداوند اجازه نمى‏دهد در امر تربيت و پرورش فرزندشان استبداد به خرج دهند بلكه بايد با هم يا با ديگران مشورت كنند. و بعد از مشورت آنچه را كه مصلحت است تصميم‏گيرى نمايند.
4- سوره زمر آيه 18 مى‏فرمايد: «فبشّر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه؛ پس بندگان مرا كه سخن را مى‏شنوند و نيكوترين را پيروى مى‏كنند بشارت ده.»
مرحوم علامه طباطبايى مى‏نويسد، آيه «و امرهم شورى بينهم» از نظر من نزديك به آيه فوق مى‏باشد(2) زيرا شورا و مشورت براى رسيدن به آراء نظريه‏هاى خوب يا بهترين آراء و نظريه هاست و در اين آيه هم مى‏فرمايد:بندگان خدا سخن را مى‏شنوند و بهترين را انتخاب و پيروى مى‏كنند.
روايات و احاديث اسلامى به عنوان دومين منابع دين، شورا و مشاوره را مورد تأكيد قرار داده و از مسلمين خواسته است در امور از استبداد رأى و تك روى پرهيز نموده و با ديگران مشورت نمايند در غير اين صورت رأى او بى ارزش بوده و موجب هلاكت و نابودى مى‏گردد. على (ع) فرمود: «لارأى لمن انفرد به »(3)و فرمود: «لاتستبد برأيك فمن استبد برأيه هلك».(4)
پيامبر اسلام مشورت را يكى از اسباب حيات جامعه و ترك آن را يكى از اسباب مرگ جامعه معرفى كرده است «اذا كان امرائكم خياركم و اغنياءكم سمحا ئكم و امركم شورى بينكم فظهر الارض خيرلكم من بطنها و اذاكان امرائكم شراركم و اغنيائكم بخلائكم و لم يكن امركم شورى بينكم فبطن الارض خيرلكم من ظهرها».(5)
مشاوره موجب رشد انديشه و تفكر در جامعه اسلامى و مشاركت مردم در سرنوشت خويش، سبب تحكيم پيوندهاى اجتماعى و تقويت روحيه مسئوليت پذيرى و مشاركت در امور و از بين رفتن روحيه بى تفاوتى و انزواگرايى مى‏گردد.
مهمترين جنبه يك حكومت مردمى بودن آن است كه نقش پشتوانه را اجراء مى‏كند و مردم با اعتبار يافتن و شركت در امور نقش واقعى خود را مى‏يابند و لذا در قرآن خطاب به پيامبر(ص) فرمود: «يا ايها النبى حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين»(6) اى پيامبر خداوند و مؤمنان كه از تو پيروى مى‏كنند براى حمايت تو كافى است و با كمك آنان مى‏توانى به هدف خود نائل شوى. يكى از راه‏هاى مشاركت مردم در امور در قالب مشاوره با آنهاست و لذا مشاركت در قالب مشورت پشتوانه‏اى بس عظيم براى هر نظامى است، على(ع) فرمود: «لامظاهرة اوثق من المشارة»(7) هيچ پشتيبانى مطمئن‏تر از مشورت نيست.
به لحاظ اين كه مشاوره با صاحب نظران و عاقلان باعث دريافت حقيقت و دورى از خطاء و لغزش است على (ع) فرمودند: «الاستشارة عين الهداية و قد خاطر من استغنى برأيه»(8) مشورت عين هدايت است و كسى كه تنها به فكر خود اكتفا كند خويشتن را به خطر انداخته است.
جامعه‏اى كه فاقد سنت مشورت است در تب و تاب خود محوريها و خودسريها مى‏سوزد و دچار عدم تعادل مى‏شود و لذا براى سلامت در تصميم‏گيرى‏ها پيامبر اسلام (ص) فرمود: «من اراد امراً فشاور فيه و قضى هدى لارشد الامور»(9) هر كس تصميم به اجراى كارى گيرد و سپس براى آن مشورت كند و انجام دهد به بهترين راه دست يافته است. على (ع) فرمود: «اذا عزمت فاستشر»(10)هر گاه عزم كارى كردى مشورت كن مشورت كردن مايه پشت گرمى و رسيدن به حق و دورى از خطاء و لغزش و در نتيجه دورى از ندامت و پشيمانى است. على(ع) فرمود: «شاور ذوى العقول تأمن الزّلل و الندم »(11)با صاحبان خرد مشورت كن تا از لغزش‏ها و پشيمانيها ايمن گردى.
سيره و سنت پيامبر هم بر همين اصل استوار بود تا آنجايى كه در احاديث آمده است پيامبر اسلام زياد با اصحاب مشورت مى‏كرد.(12) و از ابوهريره نقل شده است كه گفت: هيچكس را نديدم كه با اصحاب خود بيشتر از رسول خدا با اصحاب خود مشورت نمايد.(13)
نمونه‏هايى از مشورت پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع)
پيامبر همانطوريكه از طرف خداوند مأموريت يافت تا با مردم مشورت كند سيره عمل آن حضرت نيز حكايت از مشورت آن حضرت مى‏كند امام رضا(ع) مى‏فرمايد: «انّ رسول الله (ص) كان يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد»(14) رسول خدا با اصحابش مشورت مى‏كرد سپس بر آنچه كه اراده مى‏كرد تصميم مى‏گرفت. از اين روايت استفاده مى‏شود كه سيره مستمر و هميشگى پيامبر مشورت با مردم بود و لذا نمونه هايى از مشورتهاى آن حضرت به اشاره بيان مى‏شود.
1- پيامبر در جنگ بدر در سه مورد مشورت كرد.
اول: درباره اصل جنگ با اصحاب مشورت كرد. پس از اظهار نظر از طرف افراد، پيامبر براى جلب نظر انصار فرمود: «اشيروا علىّ يا ايها الناس» اى مردم نظر مشورتى خود را بيان كنيد. سعدابن معاذ انصارى سخنانى گفت كه پيامبر اكرم پس از شنيدن آن بلافاصله دستور حركت صادر كرد.(15)
دوم: در انتخاب و تعيين موضع نبرد با اصحاب مشورت كرد.
سوم: درباره اسيران جنگ بدر با اصحاب مشورت كرد.(16)
2- در جنگ احد پيامبر شورايى تشكيل داد و از نحوه برخورد با لشكر قريش مشورت كرد و در نهايت برخلاف نظر خود كه خروج از مدينه را نمى‏پسنديد تسليم نظر كسانى شد كه نظر به خروج از مدينه را داشتند.(17)
3- در جنگ احزاب پيامبر براى مقابله با سپاه عظيم مشركان در دو مورد مشورت كرد اول: در كيفيت رويارويى با دشمن مشورت كرد كه سلمان فارسى در اين مجلس پيشنهاد حفر خندق را داد و پيامبر رأى او را اخذ كرد و دستور حفر خندق را صادر كرد.(18)
دوم: قبايلى به انگيزه مادى در جنگ شركت كرده بود نظر اين بود كه در قبال پرداخت يك سوم ميوه‏هاى مدينه با آنها صلح نمايد ولى پيامبر بعد از دريافت صلحنامه و امضاء آن با اصحاب مشورت كرد كه سعد ابن معاذ و سعد ابن عباده نظر به رد صلح دادند پيامبر نظر آنان را پذيرفت و به آن عمل كرد.
4- در پيكارهاى بنى قريظه و بنى نضير در برخورد با يهود مدينه مشورت صورت گرفت.(19)
5 – در ماجراى حديبيه پس از آنكه مشركان مانع ادامه حركت كاروان زيارتى مسلمانان به سوى مكه شدند، رسول خدا با ياران به مشورت پرداخت، در مقام مشورت گفتند: ما براى زيارت آمده‏ايم نه براى جنگ كه در نتيجه منجر به صلح با قريش شد.(20)
6- در جنگ خيبر براى انتخاب منزلگاه مناسب با اصحاب مشورت نمود كه براساس نظر حباب ابن منذر عمل كرد و محل استقرار نيرو را تغيير داد.
7- هنگام فتح مكه زمانى كه رسول خدا شنيد ابوسفيان به اردوگاه مى‏آيد مشورت كرد.
8 – در غزوه طائف پس از محاصره دشمن درباره ماندن و ادامه محاصره مشورت صورت گرفت.(21)
9- در غزوه تبوك نيز آن حضرت با اصحاب خود مشورت كرد.(22)
10- درباره اسيران هوازن با اصحاب مشورت فرمود.
11- در ماجراى تهمت به عايشه، با على(ع) و زيدبن حارثه مشورت كرد و سرانجام نظر على را ترجيح داد.(23)
12- در اعزام افراد براى اداره امور يك منطقه و فرماندارى و حكومت بخشى از مناطق تحت اداره مسلمانان مشورت مى‏كرد.(24)
رسول خدا نه تنها خود پاى بند اين اصل بود بلكه به اصحاب و تربيت يافته گان مكتب خود سفارش مى‏كرد كه به اين اصل پايبند باشند.
نمونه‏اى از مشورت در زندگى امامان معصوم(ع)
1- على (ع) هنگامى كه مى‏خواست به شام برود با مهاجرين و انصار مشورت كرد.(25)
2- امام صادق با فضيل بن يسار يكى از اصحاب خود مشورت مى‏كند، فضيل مى‏گويد: مانند من طرف مشورت تو واقع مى‏شود. حضرت فرمود:وقتى كسى با تو مشورت كرد نظر بده.(26)
3- امام هفتم (ع) با اهل بيت و شيعيان خود مشورت مى‏كند.
موسى‏بن مهدى موسى ابن جعفر(ع) را تهديد كرد. على بن يقطين آن حضرت را در جريان امر قرار داد حضرت اهل بيت و شيعيان خود را جمع كرد و از آنها در مورد كيفيت رويارويى با اين خبر مشورت كرد.(27)
4- امام هفتم با غلام سياه خود مشورت كرد با اينكه عقل و انديشه آن حضرت برترين انديشه بود، فردى گفت آيا مثل شما عاقلى با غلامى مشورت مى‏كند حضرت فرمود: خداوند حق را بر زبان او مى‏گشايد و آشكار مى‏سازد.(28)
5 – امام رضا(ع) با يكى از اصحاب خود مشورت كرد. طرف به امام گفت آيا مثل تو مانند من مشورت مى‏كند. امام با حالت غضب فرمود: پيامبر پيوسته با اصحاب خود مشورت مى‏كرد.(29)
6- امام جواد(ع) از على بن مهزيار خواست كه با فردى مشورت كند و نظر او را در مورد چگونگى رويارويى با سلطان و اينكه در شهر او چه چيزى رواست دريافت كند زيرا مشورت مبارك است.(30)
علاوه بر اينها در دوران حكومت خلفاى راشدين به تأسى از پيامبر آنها با على(ع) مشورت مى‏كردند و بعد از دريافت نظر آن حضرت، از او پيروى مى‏كردند كه نمونه‏هاى آن عبارتند:
1- مشورت در فتح ايران.(31)
2- مشورت در فتح بيت المقدس.(32)
3- در تعيين مبدأ تاريخ اسلام.(33)
با دقت در مجموعه آنچه كه در متون و منابع دين آمده است روشن مى‏شود كه شورا در معارف اسلامى از جايگاه و اهميت ويژه‏اى برخوردار است.
1- شورا فضيلتى انسانى است زيرا اهل مشورت از طرفى از استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى كه عامل سقوط انسانيت است بدورند و از سويى به شخصيت ديگران اعتراف مى‏نمايند.
2- شورا راه صحيح براى رسيدن به حقيقت و دريافت بهترين نظريه هاست.
3- نماد مساوات انسانى و آزادانديشى است.
4- اعتقاد به حق مشاركت براى افراد جامعه با نظارت كردن و انتقاد نمودن است.
5 – راهى به سوى وحدت امت اسلامى از طريق ايجاد احساس مسئوليت در مردم.
6- دورانديشى و محكم كارى در امور را به همراه دارد.
با توجه به اهميت شورا در اسلام و نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى انسان لازم است به چند مطلب بپردازيم.
شورا در لغت و اصطلاح
شورا در لغت به معنى مشورت كردن و رأى زدن است و در عربى در چيدن عسل از خانه زنبور عسل، رياضت دادن اسبان تا سوار شوند بر آنها در وقت فروش و آزمايش، فربه شدن و هويدا كردن استعمال شده است.(34)
در مقاييس اللغه در اصل به معنى ابداء و اظهار چيزى و گرفتن چيزى استعمال شده است بعد مى‏گويد: «فكان المستشير ياخذالرأى من غيره» مستشير رأى خود از ديگرى دريافت مى‏كند و در مفردات هم آن را به اخراج عسل از كندو معنى كرده است سپس مى‏گويد: «التشاور و المشاورة و المشورة استخراج الرأى بمراجعة البعض الى البعض من قولهم شرت العسل اذا اتخذته من موضعه و استخرجته منه» يعنى تشاور و مشاوره و مشورت به معنى استخراج رأى و نظر از از طريق مراجعه به ديگران است كه از گفتار آنان در دريافت عسل از جايش و استخراج آن از كندو اقتباس شده است.(35) بنابراين شورا در اصل به معنى مكيدن زنبور از شيره گلها است. و كسى كه با ديگران مشورت مى‏كند آراء نظرات آنان را دريافت مى‏كند و همانطوريكه زنبور عسل با تلاش و جستجو گلها و گياهان مناسب را شناسايى و سپس شيره آنها را مى‏مكد پس از آن در درون خود آن را پالايش و سپس به صورت عسل شيرين خارج مى‏سازد و انسان از آن استفاده مى‏كند، انسانها نيز افراد واجد شرائط را شناسائى و با آنها رأى زنى كرده و آراء آنان را بيابند و سپس با مقايسه بين آنها بهترين رأى را جذب و بكار ببندد. و لذا در تعريف اصطلاحى شورا و مشورت گفته‏اند: آگاهى از رأى كارشناسان براى رسيدن به بهترين نظريه و رأى، نظرى كه به صواب و حق نزديك باشد.(36)
حضرت على (ع) در سفارشاتش به فرزندش محمد بن حنفيه فرمود: «اضمم آراء الرجال بعضها ببعض ثم اختر اقربها من الصواب و ابعدها من الارتياب…خاطر بنفسه من استغنى برأيه و من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء».(37)آراء ديگران را با همديگر ضميمه كن سپس بهترين آنها را كه به صواب و درستى نزديكتر و از باطل و خطاء دورتر است انتخاب كن زيرا كسى كه خود رأى باشد در معرض خطر است و كسى كه از آراء ديگران استقبال كند موارد خطاء را مى‏شناسد.
موضوع و قلمرو شورا
بعد از بيان اهميت شورا و معنا و ماهيت آن به تبيين قلمرو و موضوع شورا مى‏پردازيم. براى بيان قلمرو شورا بايد اولاً بدانيم هدف شورا چيست و ثانياً مراد از امر در قرآن چه مى‏باشد؟ آيا مقيّد و محدود است يا مطلق و اگر محدود است به چه چيزى محدود است و ثالثاً شرائط مشاور چيست؟ و رابعاً آيا شورا موضوعيت دارد يا طريقت دارد يعنى آيا شورا براى رسيدن به معرفت و آگاهى است و لذا در تصميم‏گيرى مؤثر است يا احترام به حق ديگران است و تصميم با مدير است گرچه مخالف نظر ديگران باشد.
هدف شورا
با توجه به آنچه كه در اهميت شورا و ماهيت شورا گفته شد هدف شورا به طور كلى دو چيز است:
1- اجتناب از خودمحورى و استبداد رأى و خودكامگى و انحصارطلبى و در نتيجه از پيامدهاى آن از قبيل از دست دادن ارزشهاى انسانى، ندامت و لغزش بدور بودن.
2- رسيدن به معرفت و آگاهى و غنا بخشيدن به انديشه و فكر در پرتو تضارب آراء و دست‏يابى به توافق جمعى.
و لذا در تفاسير قرآن در اينكه چرا پيامبر(ص) با اينكه از منبع وحى حقايق را دريافت مى‏كرد مأمور به مشورت شد وجوهى ذكر كرده‏اند كه همه آنها به اين دو هدف بر مى‏گردد. آنها عبارتند از:
1- مشاوره براى شخصيت دادن به افراد
2- براى رشد فكرى مردم
3- براى اينكه مردم بدانند حكومت او استبدادى نيست‏
4- براى اينكه خلق خدا بدانند نزد خدا احترام دارند
5 – براى اينكه نظر خواهى از ديگران عاديست‏
6- براى اقتداء و تأسى امت به حضرت‏
7- براى آزمايش افراد و اينكه افراد صاحب نظر و عاقل تشخيص داده شوند
8 – براى استفاده از تأييد مردم و توافق جمعى‏
9- در صورت شكست انتقاد بى‏جا نكنند
10- براى آگاهى مشورت شوندگان به اينكه نظر صحيح كدام است.(38)
آيا شورا موضوعيت دارد يا طريقيت‏
با توجه به اهداف شوراء روشن مى‏شود كه شورا هم موضوعيت دارد و هم طريقيت دارد توضيح مطلب اينكه: گاهى هدف شورا دست يابى به واقعيت و كم كردن خطا در انديشه و عمل است اين نوع مشورت طريقى است و براى كسى مطلوب است كه خود متحيّر و از واقعيت بى اطلاع مى‏باشد و براى خروج از تحيّر و اطلاع از واقع بايد مشورت كرد. كه در اين صورت مشورت مقيد به عدم علم به واقعيت و حقيقت است و لذا بايد افرادى را به عنوان مشاور انتخاب كند كه نسبت به موضوع تخصص و آگاهى داشته باشند اين نوع مشورت است كه در تصميم‏گيرى مؤثر است.
گاهى هدف مشورت رعايت حقوق ديگران يعنى مشورت شوندگان و دست يابى به واقعيت مقصود اصلى نيست، اين نوع مشورت خود موضوعيت دارد يعنى مشورت به اين دليل است كه رعايت حقوق ديگران و احترام به آنهاست، در واقع مشورت شونده حقى به گردن مشورت كننده دارد كه بايد آن حق را دريافت كند. لذا مشورت كننده چه عالم باشد و چه نباشد بايد با او مشورت كرد گرچه در تصميم‏گيرى مؤثّر نباشد.
گاهى هدف مشورت هم دست‏يابى به واقع است و هم رعايت حقوق ديگران مى‏باشد كه در واقع جمع بين دو جهت طريقت و موضوعيت است به اين بيان كه تشكيل شورا در روند تصميم‏گيرى به هدف دستيابى به واقع و حقيقت از حقوق مردم محسوب مى‏شود از آيات و روايات استفاده مى‏شود هر دو جهت مورد نظر است.
كلمه امر و مراد از آن‏
با توجه به اينكه در قرآن كريم شورا به كلمه امر قرين گرديده است چه آنجا كه خطاب به پيامبر است «وشاورهم فى الامر» و چه آنجايى كه ويژگى جامعه مؤمنان مطرح مى‏شود «و امرهم شورى بينهم» لازم است بدانيم مراد از كلمه امر چيست؟ عموم مفسران عامه و خاصه مى‏گويند: امرى كه در اين آيات به كار رفته مقيّد است به مواردى كه وحى در آن نازل نشده باشد و لذا در مواردى كه از او امر و نواهى الهى و فرامين پيامبر خارج باشد جاى مشورت است و در نتيجه در همه شؤون و ابعاد زندگى چه فردى باشد و چه اجتماعى مى‏توان مشورت كرد. صاحب المنار مى‏نويسد: فرمان مشورت در همه امور مربوط به سياست امت و مصالح دنيوى آنها را در بر مى‏گيرد. وى سپس مى‏گويد: مراد از امر امور دنيوى است كه حكومت قائم به آن است نه امر دينى محض كه مدار آن وحى است. سرّ مسئله را اين چنين بيان مى‏كند، اگر مسائل دينى مانند عقايد و عبادات و حلال و حرام مورد مشورت قرار گيرد از دين بودن خارج و خصلت بشرى به خود مى‏گيرند در حالى كه دين الهى است، و نظر كسى در آن دخيل نيست و از اصحاب پيامبر زمانى نظر خود را به آن حضرت عرضه مى‏كردند كه اطمينان پيدا كنند در آن مورد وحى وجود ندارد.(39)
مرحوم علامه طباطبايى مى‏نويسد: اگر در حدود شرعى مشورت روا باشد تشريع و شريعت لغو خواهد شد.(40)
قرآن هم مؤيد اين مطلب است زيرا هم به پيامبر مى‏گويد: بايد بر اساس فرمان خدا حكومت كنى «انّا انزلنا اليك الكتاب لتحكم بين الناس بما اريك اللّه»(41) ما اين كتاب را به حق برتو نازل كرديم تا به آنچه كه خداوند به تو آموخته در ميان مردم حكومتى كنى. از اين آيه استفاده مى‏شود كه رسول خدا موظف است بر اساس فرمان خدا حكومت كند، درباره عموم مؤمنان هم مى‏فرمايد: «و ما كان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبيناً»(42) هيچ مرد و زن با ايمان حق ندارند كه هرگاه خدا و پيامبرش دستورى دادند از پيش خود اختيارى داشته باشند و هر كس نافرمانى خدا و رسول او را پيشه سازد در گمراهى آشكار به سر مى‏برد.
نويسنده كتاب دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلاميه مى‏نويسد: گرچه لفظ امر به حسب لغت و مفهوم همه شؤون فردى و اجتماعى اعم از سياسى اقتصادى و فرهنگى و دفاعى را شامل مى‏شودو مشورت در همه اين مسائل حتى امور فردى مهم و پسنديده است اما متبادر از امر و قدر متيقن آن همان مشورت در مسائل حكومتى و اداره امور جامعه است كه از مهمترين آنها مسئله جنگ و دفاع است.(43)
مرحوم نائينى(ره) مى‏نويسد: دلالت كلمه (فى الامر) كه مفرد محلّى و مفيد عموم اطلاقى است بر اينكه متعلق مشورت مقررّه در شريعت مطهّره كليه امور سياسيه است هم در غايت وضوح است و خروج احكام الهيه از اين عموم از باب تخصص است نه تخصيص.(44)
با توجه به آنچه استفاده مى‏شود قلمرو شورا مواردى است كه وحى در آن وارد نشده باشد و شريعت در آن رابطه فاقد حكم باشد ولى در امورى كه خدا و پيامبر در آن حكمى ندارند مى‏توان مشورت كرد.
شرائط مشاور
يكى از مطالبى كه در تعيين قلمرو شورا مؤثر است شرائطى است كه از متون اسلامى براى مشاور ذكر شده است، در اينكه اعضاى شورا بايد واجد چه صفاتى بوده و از چه اوصافى بر كنار باشند و اگر فاقد اين اوصاف باشند نمى‏توانند در امور مسلمين اظهار نظر نمايند مى‏توان قلمرو شورا را مشخص كرد، شرائط مشاوران دو دسته ثبوتى و سلبى هستند.
صفات ثبوتى مشاوران‏
1- اسلام: اولين شرط عضويت در شورا كه موضوع آن رسيدگى به امور مسلمين است مسلمان بودن است زيرا يكى از حدودى كه در شورى بايد رعايت شود راز دارى است خدا فرموده است غير مسلمان را بطانه و همراز نگريد «يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونكم لايألونكم خبالاً ودّوا ما عنتم»(45)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد محرم اسرارى از غير خود انتخاب نكنيد آنها از هر گونه شر و فساد درباره شما كوتاهى نمى‏كنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد.
2- تعقل: پيشوايان حق سفارش كرده‏اند كه با انسان‏هاى عاقل مشورت كنيد نه افراد كم خرد رسول خدا(ص) فرمود: «استرشدوا العاقل ولاتعصوه فتندموا»(46) با انسان عاقل مشورت كنيد و او را نافرمانى نكنيد كه پشيمان مى‏شويد. و باز فرمود: «مشاورة العاقل الناصح رشدٌ و يمن و توفيق من اللّه فاذا اشار عليك العاقل الناصح فاياك و الخلاف فانّ فى ذلك العطب»(47) مشورت با انسان عاقل خيرخواه رشد و بركت و توفيق الهى است پس هرگاه انسان عاقل خيرخواه نظر مشورتى داد از مخالفت با آن بپرهيز كه سختى بدنبال خواهد داشت و لذا مشورت با زنان عاقل مورد توجه قرار گرفته است.
على(ع) فرمود: «اياك و مشاورة النساء الامن جربت بكمال عقل»(48) از مشورت با زنان اجتناب كنيد مگر آنكه كمال عقلانى او به ثبوت رسيده باشد.
3- تقوى‏
پيامبر خدا(ص)فرمود: با اهل تقوا و پرهيزكارى مشورت كنيد: «شاور المتقين الذين يؤثرون الآخرة على الدنيا و يؤثرون على انفسهم فى اموركم.»
با متقين مشورت كنيد كه آنها كسانى هستند كه آخرت را بر دنيا ترجيح مى‏دهند و كارهاى شما را بر امور خويش مقدّم مى‏دارند.
4- تجربه‏
مشورت با كسانى كه اهل تجربه هستند مى‏تواند انسان را از خطاها مصون و به راه صحيح رهنمون باشد و لذا يكى از شرائط مستشار تجربه است. على عليه السلام فرمود: «افضل من شاورت ذوى التجارب»(49) برترين كسى كه با وى مشورت مى‏كنى بايد داراى تجربه‏ها باشد. امام صادق(ع) فرمود: «شاور فى امورك مما يقتضى الدين من فيه خمسة خصال، عقل و حلم و تجربة و نصح و تقوى فاستعمل الخمسة و اعزم و توكل على اللّه فان ذلك يؤديك الى الصواب.»(50)
در كارها با كسانى مشورت كن كه داراى پنج خصلت باشند، عقل، حلم و بردبارى، تجربه، نصح و خيرخواهى، تقوى اين پنج خصلت را به كارگير و تصميم بگير و بر خدا توكّل كن كه اين كار تو را به حق مى‏رساند.
على عليه السلام فرمود: «خير من شاورت ذووى النهى و العلم و اولواالتجارب و الحزم»(51) بهترين كسى كه با او مشورت كنى صاحبان خرد و انديشه و خداوندان تجربه‏ها و دورانديشى هستند.
5 – علم‏
يكى از شرائط مشاوران آنست كه عالمان صالح باشند. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «شاور و العلماء الصالحين فاذا عزمتم على امضاء ذلك فتوكّلوا على اللّه»(52) با علماى صالح مشورت كنيد و چون تصميم بر اجراى آن گرفتيد به خدا توكّل كنيد.
6- حلم 7- نصح 8 – حزم 9- راز دار بودن‏
صفات سلبى مشاوران‏
صفات منفى مشاوران عبارت است: 1- جبن و ترسو بودن 2- بخيل 3- حريص 4- استبداد رأى 5 – حماقت و سفاهت 6- تلوّن 7-جهل 8 – دروغگويى…
على (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالك اشتر فرمود: «ولاتدخلنّ فى مشورتك بخيلاً يعدل بك عن الفضل و يعدك الفقر و لاجباناً يضعفك عن الامور و لاحريصاً يزين لك الشرّه فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتّى يجمعها سوءالظن باللّه».(53)
بخيل را در مشورت دخالت مده زيرا كه تو را از احسان منصرف مى‏كند و از نيازمندى مى‏ترساند، با افراد ترسو مشورت مكن زيرا در كارها روحيه‏ات را ضعيف مى‏كند حريص را مشاور انتخاب نكن كه حرص را با ستمگرى در نظرت زينت مى‏دهد. بخل و ترس و حرص غرايز و تمايلات مختلفى هستند كه از بدگمانى به خدا سرچشمه مى‏گيرد.
با توجه به مطالبى كه تا كنون گفته شد مطالب ذيل استنتاج مى‏شود:
1- موضوع شورا فقط فرد نيست انسان فقط در مصالح فردى ملزم به مشورت باشد بلكه جامعه هم موضوع شورا است كه در همه شؤون اجتماعى بايد مشورت كرد.
2- در تمام سطوح مديريت چه مديريت كلان و چه مديريت عالى و چه ميانى و خدماتى بايد كارها را با مشورت انجام دهند چنانكه پيامبر اكرم(ص) به عنوان مدير كلان و عالى جامعه و به عنوان زعيم و رهبر سياسى از طرف خدا مأمور شده بود كه مشورت كند و هم سيره عملى آن حضرت بر مشورت در همه شؤون زندگى استمرار داشت و لذا مديران به عنوان ادامه دهندگان زعامت و رهبرى آن حضرت بايد به آن عنايت داشته و در همه كارها مشورت نمايند.
3- همه امورى كه به مصالح مسلمين مربوط مى‏شود در قلمرو شورا قرار گيرد.
4- شورا در نظام اسلامى محدود است اولاً به امورى كه حكمى از طرف خداوند و رسول او در آن وارد نشده باشد و لذا جامعه اسلامى حق به شور گذاشتن احكام صريح اسلامى و فرامين پيامبر خدا را ندارد و ثانياً افرادى كه به عنوان مشاور برگزيده مى‏شوند از شرائط و ويژگى‏هايى برخوردار باشند كه برخى از آن‏ها از صفات ثبوتى كه بايد آن‏ها را داشته باشند و برخى از صفات سلبى هستند كه بايد از آن بركنار باشند.
پى‏نوشت‏ها: –
1. شورى در قرآن و حديث، ص‏47و48.
2. تفسير الميزان، ج‏18.
3. بحار ج‏72، ص 105.
4. غررالحكم، ج 6، ص 296.
5. تحف العقول، ص 26.
6. سوره انفال، آيه 64.
7. محاسن برقى، ص 601.
8. بحار، ج‏72، ص‏104.
9. الدرالمنثور، ج 6، ص 10.
10. غررالحكم، ج 1، ص 275.
11. غررالحكم، ج 4، ص 179.
12. تفسير الحلالين، ص 82.
13. سنن بيهقى، ج 7، ص 45.
14. محاسن برقى، ص 601.
15. المغازى، ج 1، ص 48.
16. مسند احمد، ج 3، ص 243.
17. سيره ابن هشام، ج 3، ص 66، مغازى، ج‏1،ص‏209.
18. المغازى، ج 1، ص 444.
19. سنن بيهقى،ج 9، ص 218.
20. تفسير ابن كثير، ج‏1، ص‏220.
21. سيره حلبى، ج‏3، ص 161.
22. فتح البارى، 10/82 -83.
23. مسند احمد، ج‏1، ص‏95.
24. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 49.
25. نهج السعاده، ج 2، ص 92.
26. محاسن برقى، ص 601.
27. شورا در قرآن و حديث، ص 62.
28. محاسن برقى، ص 602.
29. وسائل الشيعه، ج‏8، ص 428.
30. همان.
31. خطبه 146، نهج البلاغه.
32. ثمرة الاوراق، در حاشيه المستطرف، ج‏2، ص 15.
33. شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 113.
34. فرهنگ معين، ج 2، ص 2085.
35. مفردات راغب، ص 350.
36. الشورى و اثرها فى الدموقراطيه.
37. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 385و388.
38. شورى در قرآن و حديث، ص 31 و 36.
39. تفسير المنار، ج 4، ص 199 و 200؛ تفسير كشاف، ج 1، ص 432 ؛ صفوة التفاسير، ج 1، ص 240؛ مجمع البيان، ج 1، ص 527 و ج 9، ص 33 ؛ زاد المسير،ج 2، ص 48؛ الاساس فى العشير، ج 2، ص 916؛ القرآن و العقل، ج 1، ص 264.
40. الميزان، ج 4، ص 58.
41. سوره نساء، آيه 105.
42. سوره احزاب، آيه 36.
43. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 33.
44. تنبيه الامه و تنزيه المله، ص 53.
45. سوره آل عمران، آيه 118.
46. بحارالانوار، ج 72، ص 100.
47. بحارالانوار، ج 88، ص 254.
48. همان، ج 100، ص 253.
49. شورى در قرآن و حديث، ص 82.
50. غررالحكم، ج 1، ص 205.
51. شورى در قرآن و حديث، ص 87.
52. همان، ص 83.
53. همان، ص 82.