طراوت عبادت در سيره امام خمينى ( قدس سره) غلامرضا گلى زواره
باطن نماز
عزت اندر طاعت آمد اى فهيم
شو معزز نزد خلاق كريم
نماز ارتباطى صميمانه و عاشقانه بين عبد و معبود است كه رايحه روان بخش آن دل هاى نگران را سرشار از آرامش و صفا مى كند و جان هاى خسته را طراواتى ديگر مى بخشد.
حكيمان عارف و سالكان راستين طريق حق به رازها و رمزهاى نماز توجه داشته اند, از جمله حضرت امام خمينى در برخى نوشته هاى خود و از جمله كتاب ((آداب الصلوه)) بر اين نكته تصريح و تاكيد نموده كه نماز غير از اين ظاهرى كه دارد و آداب مخصوص خودش را بايد رعايت كرد معنايى ژرف و باطنى شگفت دارد. و مى افزايد: همان گونه كه وقتى موازين شرعى را در خصوص ظاهر نماز رعايت نكنيم به آن خلل وارد ساخته ايم مراعات نكردن آداب باطنى نيز حالت معنوى اين عبادت را كه برترين و مهمترين واجبات است و پايه و ستون دين شمرده مى شود و بدون آن اعمال ديگر پذيرفته نمى باشد, زايل خواهد ساخت.
امام به خواننده شيفته عبادت چنين آگاهى مى دهد كه به صورت و حالات ظاهرى نماز اكتفا نكند و خود را از كمالات باطنى و بركت عمقى آن, كه سعادت ابدى او را تضمين مى كند, بى نصيب ننمايد. انسانى كه جوهر عبوديت را دريافت و به عزت مقام ربوبيت پى برد خودبينى, خودخواهى و گردن كشى را به كنارى مى نهد و خاكسارى و فروتنى و خوش خويى را پيشه خويش مى سازد.
از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه آن حضرت فرموده اند اگر كسى نماز را سبك بشمارد از شفاعتشان محروم مى شود. روزى خدمت ايشان (امام خمينى) عرض شد: سبك شمردن نماز شايد به اين معنا باشد كه شخص يك وقت نمازش را بخواند و وقتى ديگر در خواندن آن اهمال ورزد. امام در جواب فرمود: اين كه خلاف شرع است, منظور امام صادق (عليه السلام) اين بوده است كه وقتى ظهر مى شود و فرد در اول وقت نماز نمى خواند در واقع به چيز ديگرى رجحان داده است.
اگر در معناى فتواهاى امام دقيق شويم, مشاهده خواهيم كرد كه به تمام دستورهاى دينى يك بعد معنوى داده اند نه اين كه ظاهر را كنار بگذارند و تنها به معنا توجه كنند هر دو را مهم و اساسى مى دانستند, نظرشان اين بود كه شرع ظواهرى براى نماز دارد كه اجراى آن لازم مى باشد و در عين حال عبادتى چون نماز داراى عمق و روحى است كه بايد به آن نيز پرداخت. در باره عبادت امام مى فرمايد: بابى است كه خداوند از روى رحمتش باز كرده است يعنى مثلا در مورد نماز نمى توانيم شكر او را كه تعليم و اجازه خواندن به ما داده است به جاى آوريم. امام بر اين باور بودند كه با نماز انسان مى تواند به خدا نزديك شود و مى فرمود: همين سوره حمد را ببينيد مگر ما عقلمان نمى رسد كه چنين يا دنباله اش را بگوئيم ولى خود خداست كه اين ها را به زبان ما آورده و القا كرده و گفته كه وقتى مى خواهيد با من حرف بزنيد اين چنين حرف بزنيد.(1)
امام به صراحت بيان كرده اند كه عبادت ابزار رسيدن به عشق الهى است و در وادى عشق نبايد به عبادتى چون نماز به چشم وسيله اى براى رسيدن به بهشت نگاه كرد, مى فرماينداگر تمام شروط عبادت را كه شرع مقرر كرده رعايت كنيم تازه كاسبى كرده ايم و كار مى كنيم تا جزايش را بگيريم اما انسانى كه به باطن و مغز نماز پى برده براى عبادت جزا نمى خواهد بلكه از اين كار لذت مى برد. وقتى برخى اطرافيان نيمه هاى شب آهسته وارد اتاق امام مى شدند معاشقه او را با خدا احساس مى كردند و با چنان خضوع و خشوعى نماز مى خواندند و قيام و ركوع و سجود مى كردند كه حقا وصف ناپذير است. قيافه امام در دل شب و هنگام نماز كاملا برافروخته مى شد و چنان اشك از ديده ها بر گونه هايش سرازير مى گرديد كه گاهى دستمال, كفاف اشكشان را نمى داد و كنار دستشان حوله مى گذاشتند و اين واقعا گريه شوق و نوعى معاشقه بود, در نامه هايشان به عبادت خيلى تكيه مى كردند و مى فرمودند: عبادت يك سكوى پرش است در واقع معاشقه است بين عاشق و معشوق. در عبادت از يك سو همه ناز است و از سوى ديگر همه نياز; يعنى يك كسى كه در نهايت فقر به سر مى برد مى ايستد در مقابل كسى كه همه چيز و كمال مطلق است, مى فرمودند: انسان عابد و عاشق كسى است كه شب در مقابل خدا مى ايستد و مى گويد اى همه ناز پاسخ بده به اين همه نياز. عبادت مسلمان عارفانه است, چنين كسى از همه چيز خودش مى گذرد (به خاطر محبت) نهايتا از نام خود و جان خويش فراتر مى رود و هستى خود را در راه معشوق فنا مى داند.(2)
در ديدگاه امام انسان هنگام نماز در وادى امن پروردگار قدم مى نهد پس بايد روح و نفس خويش را براى چنين جايگاهى مهيا كند, حصول ايمان به حقايق, ادراك عظمت و هيبت جمال و جلال الهى و احساس خوف و خشوع بر اثر اين حالت, اطمينان قلبى مى تواند براى گام نهادن در اين مسير به آدمى كمك كند.
امام خاطر نشان ساخته اند كه زمانى براى عبادت انتخاب شود كه نفس اقبال دارد و خستگى و فرسودگى به آن راه ندارد, نبايد اجازه داد عبادت بر روح تحميل شود و در هنگام كسالت و كدر بودن روح و روان بايد از اين برنامه عبادى احتراز جست. فزون از طاقت بر نفس نبايد فشار آورده شود, زيرا نشاط و بهجت و انبساط خاطر ناشى از آن را به تحليل مى برد. امام مى افزايد بايد راز و رمزهاى عبادت را به قلب تفهيم كرد و تكرار اذكار و ادعيه و مداومت بر اين امور معنوى براى آن است كه زبان قلب گشوده شود و دل ذاكر گردد.
به فرمايش حضرت امام خمينى آن گاه نماز جايگاه حقيقى خويش را خواهد يافت كه دل در گرو ياد خدا و مشحون از حب به الله باشد و شخص نمازگزار اگر دلى غافل و ساهى داشته باشد عبادتش از صحنه حقيقى و معنوى عارى بوده و چون حالت لقلقه زبان دارد عبادتش بى تإثير مى شود و وقتى هواى نفس بر باطن و ملكوت نماز غلبه يافت گاهى چندين دهه نماز خواندن هم نه تنها ثمراتى روحانى ندارد بلكه غرور ناشى از چنين عباداتى خود پرونده قلب پاك را تيره و تار مى نمايد. امام خمينى در آثارى كه پيرامون بعد ملكوتى و باطن نماز به نگارش درآورده اند به خواننده تاكيد مى فرمايند كه نمازگزار بايد پليدىهايى را كه مانع از حضور قلب و قرارگرفتن در وادى قرب مى شود از خود دور كند. گناهان اعم از كوچك و بزرگ و نافرمانى خداوند و بعضى از خوىهاى پليد, ما را از اين فيوضات آسمانى محروم مى نمايد پس بايد با توبه نصوح به تطهير درون پرداخت و باطن را از خلق هاى پست خالى كرد و به صفات نيك آراسته نمود و همان گونه كه طبق موازين شرعى ظاهر بدن و لباس را از نجاسات و آلودگى دور مى كنيم و خود را براى اقامه نماز پاك مى نمائيم درون را نيز بايد مطهر و مهذب ساخت تا نور حق بر صحيفه دل بتابد و زنگارها را بزدايد.
مهياى ميهمانى الهى
حضرت امام خمينى هر وقت وضو مى گرفتند تمام جزئيات آن را رو به قبله انجام مى دادند حتى اگر دست شويى رو به قبله نبود در هر مورد پس از اين كه يك كف دست آب برمى داشتند, شير را مى بستند و رو به قبله آب را به صورت يا به دست مى زدند. (3) آيه الله قديرى مى گويد: من تا حدودى شاهد برخى از عبادت هاى حضرت امام بوده ام چيزى كه برايم قابل توجه بود يكى مداومت در عمل و ديگرى دقت در انجام عبادت ها مطابق دستورهاى وارده بدون كم و زياد. من دو مرتبه وضو گرفتن امام عزيز را ديده ام درست مثل وضوى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) كه در روايات ذكر شده است تنهابراى هر يك از صورت و دست ها به يك مشت آب اكتفا مى كردند و با يك مرتبه شستن وضو مى گرفتند.(4)
در واقع حضرت امام بر مبناى تعهد و بنا به اعتقاد عميق به موازين شرعى و اسلامى مى كوشيدند همان را عمل كنند كه مى فرمودند اگر وقت وضو گرفتن به يكى از اعضاى خانواده تذكر مى دادند كه آب را بيش از حد مصرف نكنيد اين عمل را خودشان نيز دقيقا انجام مى دادند. دكتر بروجردى مى گويد يك روز شيشه كوچك قرص را دست پسرم ديدم كه مايعى داخل آن بود پرسيدم اين چيست؟ گفت: دوستان مدرسه ام از من خواسته بودند قدرى از آب وضوى امام را به عنوان تبرك برايشان ببرم من هم هنگام وضو طشتى بردم و زير دست پدر بزرگ گذاشتم اما آبى كه از وضوى ايشان توى ظرف ريخت آن قدر كم بود كه ناچار شدم سرنگ بياورم و به وسيله آن اين شيشه را پركنم تازه پر هم نشد گفتم آقا آب وضوى شما همين است لبخندى تحويلم دادند و گفتند اين باقى مانده آب واجبات وضو بوده است. (5)
حضرت امام براى نماز تميزترين جامه ها را برتن مى كردند و بعد از تطهير و گرفتن وضو ريش مبارك را شانه مى كردند, عطر مى زدند و بعد از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز مى ايستادند.(6) حتى در هنگام بيمارى و درحال خونريزى و با وجود زخم بزرگ در ناحيه شكم موقع نماز تميزترين جامه ها را كه از آلودگى دور بود بر تن مى كر(7)دند.
وقتى امام به نوفل لوشاتو وارد شدند رعايت دقيق موازين شرعى را براى انجام امور عبادى در اولويت قرار دادند و نخستين سوالى كه كردند اين بود كه قبله كجاست؟ خوب آنهايى كه مسيحى بودند از اين موضوع اطلاع نداشتند. مسلمانى هم در آن منطقه سكونت نداشت كه جهت قبله را بداند چون نمى خواستند نماز را به تاخير بيندازند جهت قبله را پيدا كردند و به سوى آن نماز خواندند, يكى از ياران ايشان كه در آنجا حضور داشته مى گويد: عصر بود كه حضرت امام مرا فرا خواندند و فرمودند: اين قبله نما را بگيريد و به مسجد پاريس ببريد و ببينيد كه در آنجا قبله را چگونه نشان مى دهد همان جهت را حفظ كنيد و بيائيد در اينجا نيز قبله را مشخص كنيد. در هر صورت قبله نما را گرفتم و به همراه يكى از برادران به مسجد جامع پاريس رفتم و جهت قبله را كه قبله نما نشان مى داد با قبله آن جا تطبيق كردم پس از آن نيز به نوفل لوشاتو برگشتم و قبله منزل امام را مشخص نمودم.(8)
امام قبل از فرا رسيدن وقت نماز به تلاوت قرآن كريم مى پرداختند و پس از برگذاركردن نماز مغرب و عشإ به داخل حياط خانه مى رفتند و رو به قبله مى ايستادند و در حالى كه با انگشت به سوى قبله اشاره مى نمودند حدود پنج دقيقه دعايى را زير لب زمزمه مى كردند.(9)
حجه الاسلام والمسلمين احمد احمدى خاطر نشان ساخته است: هنگام نماز مغرب در حياط منزل قديمى امام در يخچال قاضى براى نماز مغرب حاضر شديم امام به اقامه نماز مبادرت نمودند و آن چنان با حضور تام نماز خواندند كه پس از نماز به يكى از دوستان نگريستم و گفتم نماز يعنى اين.(10)
امام هميشه قبل از اذان ظهر روز جمعه غسل جمعه مى كردند و هيچ وقت غسل جمعه ايشان ترك نمى شد در پاريس فردى آمد و گفت: امريكايى ها آمده اند با امام مصاحبه اى انجام دهند و اين برنامه هنگامى كه پخش شود و صورت پذيرد ساير كشورهاى اروپايى هم چنين كارى را انجام مى دهند واين برنامه مى تواند براى نشان دادن موضع و حركت انقلاب موثر باشد, خواهر دباغ مى گويد: بر حسب اتفاق روز جمعه بود بنده كه خدمت امام اين موضوع را مطرح كردم, فرمودند: حالا وقت انجام مستحبات و غسل جمعه است, نه وقت مصاحبه. بعد وقتى اين مستحبات را به جاى آوردند فرمودند: من براى مصاحبه آماده ام.(11)
محافظت از اوقات اقامه
قرآن كريم يكى از شرايط افراد باايمان را محافظت و پاسدارى آنها از اوقات نمازهاى واجب خود مى داند و مى فرمايد والذين هم على صلواتهم يحافظون.(12) پس بايد سعى كرد موقع نماز هركارى را كه پيش مىآيد رها كرده و به نماز پرداخت كه اين امر بر حسب روايت جزء بهترين اعمال خير انسان است. و از معصومين روايت شده كه شيعيان را در دو مسئله امتحان كنيد: مراقبت آنها از اوقات نماز و انصافشان با مردم. در اهميت آن همين بس كه حضرت امام حسين (ع) در ظهر عاشورا با آن وضع اطفال و اهل بيت و خطرات و دشوارىهايى كه اقامه نماز در ميدان نبرد دربرداشت با فرا رسيدن وقت نماز با اصحاب فداكارش به اقامه اين فريضه الهى پرداخت تا جايى كه در حين اداى نماز اول وقت برخى از يارانش به شهادت رسيدند و يا مجروح شدند. در زيارت نامه اولياى الهى و شهيدان هم مى خوانيم: ((اشهد انك قد اقمت الصلوه)). در رساله احكام امام مى فرمايند: سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و كسى كه نماز را سبك بشمارد همچون كسى است كه نماز نمى خواند. حضرت امام مقيد بودند كه حتما نماز را اول وقت بخوانند و از تاخير نماز در وقت خود بسيار ناراحت مى شدند.
حتى قبل از اين كه موذن بانگ دلنواز اذان را از ماذنه سردهد امام به مقدمات نماز مشغول شده و با داخل شدن وقت, قامت به نماز مى بستند. نقل كرده اند كه: روزى در حضور امام بوديم, صداى اذان شنيده شد. امام برخاستند و پس از جست و جوى مختصرى مهر خود را نيافتند چون نوه كوچكش, على, آن را جا به جا كرده بود, تكه كاغذى برداشته ونمازشان را مثل هميشه اول وقت به جاى آوردند, آرى ايشان خود را مقيد به برپايى نماز در سجاده اى با تشريفات و مانند آن نمى كردند و وقت فضيلت نماز را به خاطر رعايت امور مزبور از دست نداده و محل سجده خود را تكه كاغذى قرار دادند. در واقع امام به روح نماز انديشيده و به باطن آن بيشتر توجه داشتند.
شهيد صياد شيرازى گفته است: در اوايل جنگ تحميلى عراق عليه ايران جلسه اى داشتيم كه در آن يكى از فرماندهان نظامى داشتند گزارش خود را به فرمانده كل قوا امام خمينى ارائه مى دادند, گزارش نخست كه به عرض ايشان رسيد, وى درصدد بود تا گزارش ديگرى را به استحضار آقا برساند در همين حين, آقا از جاى خويش برخاستند, برخى كه در آن جلسه بودند نگران شدند و پرسيدند: آيا مشكلى پيش آمد؟ امام خيلى عادى فرمودند: نه ولى وقت نماز است. همه از اين سخن و حركت شگفت زده شديم, برخاستيم وضو گرفتيم و با شرمندگى به ايشان اقتدا نموديم و راستى كه عجب نماز با نشاطى بود.(13)
در قرآن خوانده ايم كه نماز انسان رااز كارهاى ناروا باز مى دارد ولى غالبا نتوانسته ايم اين پيام هاى آسمانى را درك كنيم و با جانمان آميخته سازيم و نورانيت نماز را در عرصه هاى گوناگون زندگى منتشر نماييم, به حكم وظيفه اين فريضه را به جاى مىآوريم ولى به رعايت حدود و حقوق نماز كه مى تواند در همه ابعاد زندگى تاثير بگذارد و تمام خواسته هاى ما را جهت ملكوتى و معنوى بخشد, كم توجه مى كنيم.
هنگامى كه امام به نماز مى ايستادند احساس مى شد تمام وجودشان نماز مى خواند و چون چند نفر از برادران براى محافظت مى ايستادند مى فرمودند نيازى نيست در ساعت نماز بايد نماز خواند.(14)
در روز 26 ديماه سال 1357 شمسى كه شاه از ايران رفت و تومار استبداد در هم پيچيده شد در محل اقامت امام (نوفل لوشاتو) حدود چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام اجتماع نمودند, تختى گذاشتند و ايشان بر روى آن ايستادند, تمام دوربين ها مشغول فيلم بردارى از آن صحنه بود, قرار بر آن شد كه خبرنگاران به نوبت از امام سوالاتى بكنند, چند سوال كه از ايشان شد صداى اذان ظهر شنيده شد, بلافاصله امام آن صحنه را ترك نمودند و فرمودند: وقت فضيلت نماز مى گذرد. حاضرين از اين كه بر حسب ظاهر امام بدون جهت اين صحنه را ترك كردند شگفت زده شدند. كسى از امام تمنا كرد كه چند دقيقه اى صبر كنيد تا حداقل چهار پنج سوال ديگر از شما بكنند فرمودند به هيچ وجه امكان ندارد, رفتند تا نماز ظهر را اقامه كنند. (15)
ظهر آن روزى كه آيه الله سيد مصطفى خمينى (فرزند برومند امام) به شهادت رسيده بودند در منزل امام افراد زيادى براى عرض تسليت اجتماع كردند, چون حاضران آن جا را ترك نمودند و رفتند تااذان ظهر شد امام برخاستند و تشريف بردند و وضو گرفتند, فرمودند: من مى روم به مسجد, حجه الاسلام والمسلمين فرقانى مى گويد: من با ناراحتى گفتم: اى واى, آقا امروز هم برنامه هاى هميشگى نماز جماعت خود را ترك نمى كند به يكى از خادم هاى امام گفتم زود برو به خادم مسجد خبر بده. وقتى مردم فهميدند كه امام آن روز هم به مسجد مىآيند جمعيت از هر طرف به سوى مسجد آمدند, وقتى با امام به مسجد رسيديم مشاهده كرديم افراد حاضر در آن جا گريه مى كردند و ضجه مى زدند, راه را بازكردند تا آقا وارد مسجد شوند.(16)
عاطفه اشراقى (نوه امام) مى گويد: اوايل جنگ تحميلى عراق عليه ايران بود كه ناگهان صداى ضد هوايى به گوشمان رسيد و چون تا آن روز بااين صدا آشنايى نداشتيم احساس كرديم كه هر صدا به منزله انفجار يك بمب است و سراسيمه به اتاق امام رفتيم ولى ايشان در ايوان مشغول اقامه نماز و عبادت بودند, گويى اصلا صدايى نشنيده بود و حتى متوجه ورود ما به اتاقشان نشدند ما كه هيجان زده و از طرفى نگران حال امام بوديم با ديدن آن حالت احساس آرامش كرديم.(17)
شخصى نقل مى كرد: ما ابتدا به اشتباه فكر مى كرديم حضرت امام نماز اول وقت را خداى ناكرده از روى تظاهر مى خوانند و به همين خاطر سعى داشتيم جلوى آن را بگيريم, مدت زيادى در اين فكر بوديم و بارها به گونه هاى مختلف ايشان را امتحان كرديم به عنوان نمونه سفره غذا را درست اول وقت نماز مى انداختيم اما حضرت امام در اين مواقع مى فرمودند: شما غذايتان را بخوريد و من هم نمازم را مى خوانم, هرچه كه بماند من مى خورم. يا در موقع مسافرت مى فرمودند: شما برويد من هم مىآيم و به شما مى رسم. مدت ها از اين ماجرا گذشت و نه تنها نماز اول وقت حضرت امام ترك نشد بلكه ايشان ما را هم به خواندن نماز اول وقت حساس كردند.(18)
آن روز كه امام را به بيمارستان انتقال دادند سفارش فرمودند ساعت اقامه نماز را به ايشان اطلاع دهند و در مرحله اول نمازشان را خواندند و بعد به صرف غذا پرداختند. يكى از روزها ناگهان آقا متوجه شدند كه سينى حامل غذا وارد اتاق شد. ايشان پرسيدند: مگر وقت اقامه نماز فرا رسيده است؟ حاضران گفتند: آرى. امام با نهيبى رو به حاضران نمودند و فرمودند: پس چرا مرا بيدار نكرديد؟ كه در جواب گفته بودند: به دليل وضع خاص شما نخواستيم بيدارتان كنيم, امام با ناراحتى گفتند: چرا با من اين گونه برخورد مى نماييد غذا را پس ببريد تا من نماز را اقامه كنم.(19) در بيمارستان نه تنها حضرت امام عبادت خود را ترك نكردند بلكه با شور و حال بيشترى به فريضه نماز پرداختند. دكتر ايرج فاضل مى گويد: در ايامى كه امام در بيمارستان تحت معالجه و عمل جراحى بودند لوله تنفسى در تراشه ايشان بود. وقتى اين لوله در مجراى تنفسى قرار مى گيرد بيمار نمى تواند صحبت كند, اما با وجودى كه اين لوله به ايشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتى نماز شب خود را ترك نكردند.(20)
در همان روزهاى آخر حيات دنيوى كه امام در بيمارستان تحت مراقبت هاى ويژه بود و ديگر احساس نمودند كه وقت كوچ به سراى سرور فرا رسيده است خواستند اهل خانه را ببينند, همه اطراف تخت ايشان جمع شدند, امام فرمودند: راه سختى در پيش رو داريد معصيت نكنيد, بعد گفتند مى خواهم بخوابم و در آن حال به اغما فرو رفتند و نماز ظهر و عصر را به سختى خواندند, خيلى در همان اوضاع تاسف بار مراقب نماز بودند و سفارش اين فريضه را به اطرافيان مى كردند و مى گفتند: در مورد نمازتان اهمال نكنيد, همين كه شما مى گوييد اول اين كار را بكنيم بعد نماز بخوانم خلاف است, اين سخن را نگوييد به نمازتان اهميت دهيد و آن را در وقت خودش بخوانيد. وقت نماز مغرب و عشا در همان روز آخر مرتب فرياد مى زدند: آقا نماز, آقا نماز مثل اين كه كوهى روى پلك هاى چشم هاى ايشان باشد با سختى ديده ها را گشودند بعد مشاهده گرديد آقا نماز مى خواند (با انگشتان) و لبانشان تكان مى خورد, سرهاى انگشتان را به تشك مى زدند و اهل خانه كه حضور داشتند متوجه شدند ايشان در همان حال هم نماز مى خواند.(21)
در صبح روز آخر يكى از همراهان امام كه در كنار ايشان ايستاده بود و بغض گلويش را به شدت مى فشرد و صورتش از اشك خيس شده بود وقتى ديد كه امام زير لب شهادتين مى گويد دلش فرو ريخت, به سرعت به سوى آقا خم شد, اما ديد كه امام مشغول گفتن اذان و اقامه است آن هم براى نمازهاى مستحبى پس از نماز پلك هاى آقا روى هم افتاد و به آهستگى به خواب رفت, ساعتى بعد يكى از اعضاى دفتر امام با چهره اى غمناك و محزون به كنار تخت آقا آمد بيست دقيقه به اذان ظهر باقى مانده بود آهسته نزديك گوش امام گفت: آقا وقت نماز است. با شنيدن اين سخن آقا از خواب پريد و حالت اضطرابى در صورتش هويدا شد, بعد آن شخص خطاب به امام عرض كرد: از اول وقت نماز نگذشته و لحظاتى تا هنگام اقامه نماز ظهر باقى است.
سينه امام باز بود و با ناراحتى و به زحمت نفس مى كشيد آن قسمت هايى از بدن ايشان كه تحت جراحى قرار گرفته بود درد مى كرد با اين وجود براى نماز لباس سفيد و تميزى آوردند وكمك كردند كه امام آن لباس تميز را بپوشد. محاسن امام را شانه زدند, عطر مخصوص آقا را چون به او زدند در فضاى اتاق بوى آن پيچيد. آرى در حالت بيمارى و آن لحظات سخت ايشان بهترين و تميزترين لباس را بر تن نمود و همچون حالت عادى و سلامتى با وضع آراسته و مرتب مشغول نماز گرديدند. پس از خواندن نماز چهره آقا شكفته شد, نشاط عجيبى در صورتش به چشم مى خورد و در نگاه هايش آرامش خاصى قابل مشاهده بود.(22)
اثرات روح بخش نماز
امام مقيد بودند كه اطرافيان واهل خانه دستورهاى شرعى و تكاليف الهى را انجام دهند تا از گناهان دور باشند. البته امور مذهبى و دينى را به آنان ديكته نمى نمود بلكه وقتى خودشان رفتار آقا را در انجام وظايف مذهبى ـ عبادى ملاحظه مى كردند ناخودآگاه تاثير روح بخش و جانفزاى خود را مى بخشيد و اهل خانه مى كوشيدند از ايشان به عنوان الگو پيروى كنند و همچون امام باشند و يا لااقل رفتار و اعمال خود رابه آن بزرگوار نزديك كنند.
فريده مصطفوى (دخترامام) مى گويد: امام وقتى به ما مى گفتند بايد نماز بخوانيد خودشان از نيم ساعت به ظهر وضو مى گرفتند و مشغول نماز مى شدند و ما هم داخل حياط مشغول بازى بوديم, يك مرتبه هم نيامدند صدا كنند كه دخترها بايستيد براى نماز, بياييد من ايستاده ام پشت سر من, يا خودتان نماز بخوانيد. تمام سال اول امام اذان نماز را مى خواندند ولى يك بار هم به ما نگفتند كه الان دست از كارتان برداريد. موقع اذان است, دست از بازى تان برداريد و بايستيد براى نماز ولى مى فرمودند: شما بايد در طول اين ساعت نماز بخوانيد واى به حال كسى كه در طول اين ساعت نماز را نخواند, آن وقت اگر آن نماز را نخواند بايد از خانه بيرون برود; يعنى اصلا اولاد آقا نباشد. اين گونه با او برخورد مى شد. صبح هم كسى را از خواب بيدار نمى كردند و مى گفتند: خودتان اگر بيدار مى شويد بلند شده و نماز بخوانيد اگر بيدار نشديد( در دوران قبل از تكليف) مقيد باشيد كه ظهر قبل از نماز ظهر و عصرتان نماز صبحتان را قضا كنيد. زمستان هم كه بلند مى شديم و مى رفتيم سر حوض تا وضو بگيريم اگر مثلا كمى آب گرم داشتند مى فرمودند: بياييد با اين آب وضو بگيريد اگر نبود كه هيچ. (23)وى در خاطره اى ديگر مى گويد: يادم هست تازه مكلف شده و شب خوابيده بودم كه آقا با اخوى وارد شدند خيلى سرحال و خوشحال بودند, از من پرسيدند: آيا نماز خوانده اى؟ من فكر كردم چون آقا الان سر حال هستند ديگر نماز خواندن من هم برايشان مسئله اى نمى باشد. گفتم: نه! ايشان به قدرى تغيير حالت دادند و عصبانى شدند كه ناراحتى سراسر وجودشان را فراگرفت و من خيلى ناراحت شدم كه چرا با آن سخن و نيز عملم مجلس به آن شادى را تلخ ساختم.(24) حتى يك روز قبل از اين كه امام به بيمارستان بروند به اهل خانه و بستگان در مورد اهميت نماز اول وقت و سستى ننمودن در اقامه اين فريضه توصيه فرمودند.(25)
خانم شهام مشاور خاطر نشان ساخته است: امام تازه به ايران برگشته بودند و ما هم براى ديدن امام از قم به تهران عزيمت نموديم تا در خانه يكى از دوستان نزديك امام كه قرار بود به مهمانى كوچكى برود, رفتيم و به اتفاق او در اين ميهمانى ساده كه در منزل امام برگزار مى شد شركت كنيم. روز ميهمانى همه در آن جا جمع شديم ما كه تا آن روز موفق به ديدار رهبر نشده بوديم از فريده خانم (دخترامام) خواستيم تا ما را به ديدار امام ببرند. ايشان گفتند تنها زمانى مى شود آقا را ديد كه براى وضو تشريف مى برند, نزديكى هاى ظهر نزد امام كه در حال وضو گرفتن بودند رفتيم, صبر كرديم تا وضويشان به پايان برسد بعد كنارشان رفتيم و چون امام متوجه ما شدند احوال پرسى كردند از ايشان خواستيم ما را نصيحت كنند تنها يك جمله گفتند: به نماز اهميت بدهيد.(26)
اگر شاگردى كه در درس امام ـ در مسجد اعظم يا مسجد سلماسى شركت مى كرد پس از درس و در آخر وقت براى نماز خواندن از جا برمى خاست از اين كه او نمازش را تا اين وقت به تاخير انداخته بود, امام ناراحت مى شد, توجه ايشان باعث گرديد كه شاگردان براى خواندن نماز اول وقت تلاش كنند و اين از جمله بركات مهم درس آن بزرگوار بود.(27)
تقيد و تعبد
امام در تعبد به مسائل شرعى و رعايت كامل سنن الهى واقعا كم نظير بود و در اين جهت گوى سبقت را از اقران ربوده و مقام بالايى را احراز كرده بودند, از جمله ابعاد شخصيت امام مراقبت بر حضور در نماز جماعت بود, چون مرحوم آيه الله خوانسارى از مراجع بزرگ بود و از حيث علم وعمل نمونه بود و سابقه مبارزاتى مشهورى داشت و در جنگ مسلمين عراق عليه قواى متجاوز انگليس شركت كرده بود حضرت امام به طور مرتب و منظم در نماز ايشان شركت مى كردند و هر وقت هم كه آن مرد بزرگ حاضر نمى شدند ايشان امامت جمعيت نماز خوان را به عهده مى گرفتند و به محض اين كه نماز مغرب و عشا تمام مى شد بلافاصله به حرم مشرف مى شدند.(28)
حجه الاسلام و المسلمين سيدمحمد سجادى اصفهانى مى گويد: وقتى امام از نجف به سوى مرز كويت حركت كردند در مسير به شهر بصره رسيديم و وارد مسجدى شديم كه به برادران اهل تسنن تعلق داشت بعد از اين كه امام وضو گرفتند, فرمودند: اگر اين جا مانديم بايد نماز را با امام جماعت اين مسجد بخوانيم, بيان چنين مطلبى از سوى ايشان بيانگر شدت تعبد و نهايت فروتنى و صفاى فوق العاده امام بود و اين كه در تمام حركت ها و رفتارشان دنبال رضاى خدا و اطاعت از اوامر الهى بود وگرنه مجتهدى در اين درجه از مقام علمى و سياسى با آن شخصيت و موقعيت اجتماعى و دينى كمتر حاضر به انجام چنين كارى مى شود, اما چون در آنجا وقت نماز فرا نرسيد حركت خود را به سوى مرز ادامه داديم. در همان نقطه مرزى اتاقى به عنوان مسجد بود, آن جا نماز را با امام خوانديم. (29)
حضرت امام نماز مغرب و عشا را در مدرسه بزرگ مرحوم آيه الله بروجردى در نجف مى خواندند. هنگام مغرب كه امام وارد مى شد جمعيت بى تابانه به پا مى خاست و فرياد صلوات, غريو شادى و صداى گريه شوق به هم مىآميخت. (30) آيه الله عميد زنجانى خاطر نشان ساخته است: در سال هاى اوليه اقامت در نجف اشرف كه در منزل و يا در مدرسه آيه الله بروجردى اقامه نماز جماعت مى فرمودند همواره پشت سر ايشان مى ايستادم و اگر در صف اول هم بودم نزديك به محل سجاده ايشان قرار مى گرفتم درك و احساس حالت حضور قلب امام در نماز جالب و آموزنده بود, در نماز بسيار ساده و عارى از تكلف بودند ولى براى خواص اين نوع سادگى نيز حاكى از عمق عرفان, خلوص و صفاى عبوديت امام بود.(31)
آيه الله قديرى گفته است: وقتى حضرت امام در ماه مبارك رمضان در فصل گرماى نجف اشرف براى نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم آيه الله بروجردى تشريف مىآوردند, هر روز اول هشت ركعت نوافل ظهر را مى خواندند و بعد نمازظهر را با اذان و اقامه نسبتا طولانى به جاى مىآوردند و بعد از تعقيبات نماز ظهر, هشت ركعت نوافل عصر را مى خواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه به جاى آورده و پس از تعقيبات تشريف مى بردند. اين برنامه درآن سن و سال و در هواى گرم نجف با حالت روزه آسان نمى باشد حتى جوان ها هم موفق نيستند, اما ايشان با اقبال تمام اين گونه در عبادت جديت مى كردند كه خود در تربيت طلاب اثر داشت و مشاهده مى شد برخى كه حتى حال خواندن نماز واجب را نداشتند از اين شيوه امام تبعيت مى كردند و در آن وقت نوافل را مى خواندند. اين كيفيت كار مربوط به روزهاى غير جمعه بود اما در روزهاى جمعه, نوافل را در منزل مى خواندند و در مدرسه بدون خواندن نافله دو نماز را جمع مى كردند و اجازه اذان براى نماز عصر نمى دادند. اين, كاشف از دفت آن بزرگوار در انجام عبادات مطابق دستور موظف است.(32)
در يكى از روزها طلبه هاى مدرسه آيه الله بروجردى نجف كه منتظر نماز جماعت بودند, پس از گذشتن از اول وقت نماز هرچه منتظر ماندند امام خمينى نيامد چون آنها نيك مى دانستند كه سابقه ندارد امام نماز اول وقت را ترك كند, از نيامدن آقا نگران شدند بعد فهميدند امام نماز را در منزل خوانده است و چون دليل نيامدن را پرسيدند يكى از اعضاى خانه امام با مهربانى در جواب طلبه ها گفت: يكى از آقايان خدمت آقا رسيدند و گفتند احتمالا نماز جماعت در مدرسه براى برخى طلبه ها ايجاد مزاحمت مى كند امام هم براى همين احتمال از برگزارى چنين نماز جماعتى صرف نظر كردند, سرانجام مراجعين به اين نتيجه رسيدند كه از آن به بعد هيچ كس سجاده اش را در مقابل حجره هاى مدرسه نيندازد تا رفت و آمد آنها حتى در موقع نماز هم آزاد باشد. و چون امام احساس كردند از برخى طلبه ها رفع مزاحمت شده است قبول كردند كه براى اقامه نماز جماعت دوباره به آن مدرسه بروند.(33)
اوايل پيروزى انقلاب اسلامى شهيد رجائى عنوان كردند كه مو سسات دولتى نيم ساعت براى انجام فريضه نماز ظهر و عصر تعطيل باشند با اين كه برنامه جالب وآموزنده اى بود وقتى كه نظر امام را درباره آن پرسيدند, فرمودند: اگر به وقت و كار كسى لطمه وارد نمى شود اين كار را انجام بدهيد.
دكتر بروجردى, داماد امام, گفته است: چند ماه قبل از آن كه رحلت حضرت امام فرا برسد به خانواده ما فرمودند: ممكن است شما فرصت اين را نداشته باشيد كه در آن لحظه اول وقت نماز بخوانيد يا وضعى داشته باشيد كه اول وقت نتوانيد به نماز بايستيد اما همين كه دلتان براى نماز اول وقت تپيد ثواب آن نصيبتان مى شود. البته استحباب نماز اول وقت سبب گشايش روزى مى شود و راه بهشت را براى انسان باز مى كند.(34)
يكى از پزشكان قم نقل مى كرد: هنگامى كه خبر دادند امام دچار نارسايى قلبى شده اند خودم را به بالين ايشان رساندم و فشار خونشان را گرفتم فشارسنج عدد پنج را نشان داد كه از نظر پزشكى خطرناك بود. اقدامات درمانى را انجام دادم و پس از دو ساعت كه وضع عمومى امام قدرى بهتر شد ولى هنوز خطرناك بود كه حركت كنند. ديدم مى خواهند از جاى برخيزند, عرض كردم چرا برخاستيد؟ فرمودند: نماز! عرض كردم شما در فقه مجتهديد و من در طب متخصص. به نظر من حركت كردن براى شما ممنوع است, بهتر است خوابيده نماز بخوانيد ايشان پذيرفت و با دقت به نظر من عمل فرمودند.(35)
اشك هاى شبانه
امام مقيد بودند نافله ها, مستحبات و تعقيبات نماز را به طور كامل و آن گونه كه موازين شرعى مقرر كرد به جاى آورند وهرگونه شرايطى كه پيش مىآمد ايشان را از انجام اين امور عبادى باز نمى داشت, گرما, سرما, حالات بحرانى اجتماعى ـ سياسى و نيز بيمارى در اين برنامه تاثيرى نمى گذاشت. حجه الاسلام والمسلمين رودبارى مى گويد: در ماه مبارك رمضان همچون ساير ماه ها نماز ظهر و عصر را با امام در مسجد شيخ واقع در بازار حويش نجف به جا مىآوردم ولى نماز مغرب و عشا را با حضرت آيه الله سيدعبدالعلى سبزوارى مى خواندم, زيرا حضرت امام با آن كهولت سن و ضعف حتى در ايامى كه ماه رمضان مصادف با گرماى طاقت فرسا در روزهاى بلند تابستان بود مقيد به انجام نافله مغرب و عشإ بودند در حالى كه ما با اين كه جوان بوديم و تاب مقاومت بيشترى داشتيم مايل بوديم هر چه زودتر نماز مغرب و عشا را بدون نافله به پايان برسانيم و به افطار برسيم.(36)
امام ظهرها از ساعت يازده و نيم تا يك بعداز ظهر مشغول نماز بودند, يكى از خواهرانى كه در بيت ايشان مشغول خدمت بوده, گفته است: از دفتر زياد به من قند و آب مى دادند كه ببرم و تبرك كنم, هرچه لاى در را مى گشودم كه براى تبرك نمودن يا استخاره كردن نزدشان بروم مى ديدم در حال نمازند. ايستاده, نشسته, خوابيده, همه اش نماز نافله مى خواندند.(37)
امام خمينى از اوان جوانى كه مشغول تحصيل بودند در نماز شب جديت داشتند, همسر امام گفته است: از سن بيست و هشت سالگى نماز شب امام ترك نشده, يعنى از ابتداى ازدواجشان, به فرمايش آيه الله فاضل لنكرانى امام هفتاد سال نماز شب خود را به صورت متواتر خواندند; نماز شبى كه خداوند در قرآن مى فرمايد: كسى كه چنين تهجدى را داشته باشد خداوند او را به مقام شايسته اى مى رساند. حجه الاسلام والمسلمين توسلى خاطر نشان نموده است كه: به جرات مى توانم بگويم كه تهجد امام تا آخرين لحظه هاى حياتشان ترك نشد, نمازشان هميشه اول وقت بود چه در دوران جوانى و چه پس از آن, دو ساعت مانده به اذان صبح بيدار مى شدند و در اين مدت قرائت قرآن مى كردند. شب ها يكى از برادران پاسدار پشت در اتاق ايشان مى خوابيد. يك وقت از وى پرسيدم: شما كه مدتى شب ها مراقب امام بوديد خاطره اى از آن بزرگوار داريد؟ گفت: بله شب ها معمولا دو ساعت به اذان صبح بيدار بودند, يك شب متوجه شدم با صداى بلند گريه مى كنند من هم متإثر شدم و بناى گريه را گذاشتم امام براى تجديد وضو بيرون آمدند چون متوجه من شدند فرمودند: تا جوان هستى قدر بدان و خدا را عبادت كن, لذت عبادت در جوانى است, آدمى وقتى پير مى شود دلش مى خواهد عبادت كند اما حال و توان برايش نيست. (38)
آيه الله مرتضى بنى فضل در باره عبادت و تهجد امام خمينى مى گويد: يكى از علماى تهران قبل از سال 1341 شمسى مى گفت: شبى ميهمان مرحوم آيه الله حاج سيدمصطفى خمينى بودم. بحث هايى كه بين من و آن شهيد صورت گرفت تا نيمه هاى شب تداوم يافت, سپس خوابيديم كه ناگهان با شنيدن صداى گريه و ناله هراسان از خواب بيدار شدم و حاج آقا مصطفى را صدا زدم و گفتم: مثل اين كه در همسايگى كسى در گذشته است و برايش مى گريند.
گوش داد و گفت: صداى گريه حاج آقايم (حاج آقا مصطفى حضرت امام را حاج آقا مى گفت) است, مشغول نماز شب و گريه و ناله است.(39)
حجه الاسلام والمسلمين على اكبر مسعودى درخصوص تهجد امام به خاطره اى اشاره كرده و چنين گفته است:
حضرت امام برخى شب ها از منزل واقع در قم خارج و درباغى كه حوالى خانه شان بود به نماز مشغول مى شدند. يك شب حوالى اذان صبح بود كه از آنجا كه محل عبورم بود گذشتم. شنيدم كسى ناله مى كند. رفتم تا به كنار ديوار منزل رسيدم ديدم آقايى سر بر سجده گذاشته و با خداى خويش راز و نياز مى كند و در همان حال اشك پهناى صورتش را پوشانده است. خجالت كشيدم كه جلوتر بروم كنار باغ ايستادم تا هنگام رفتن آن آقا, او را ببينم و بدانم كه چه كسى است. سرانجام وقتى كه نمازش به پايان رسيد و از جا برخاست كه برود خوب كه در سيمايش نگريستم ديدم حضرت امام است.(40)
صديقه مصطفوى (دختر امام) اظهار داشته است: يادم مىآيد از دوران كودكى كم خواب بودم. چندين بار نيمه هاى شب بيدار مى شدم و مكرر نماز شب آقا را مى ديدم. از خود مى پرسيدم: چرا آقا در هنگام شب اين قدر مى گريد خيلى از شب ها مهتاب بود و در پرتو روشنايى آن اشك چشم آقا را مشاهده مى كردم و اين وضع براى من كه طفلى بيش نبودم شگفت بود. در دورانى هم كه به نجف مى رفتم و بچه هاى كوچك داشتم و شب ها بيدار مى شدم آقا در اتاقشان كه رو به روى محل اقامت ما بود در ايوان كوچكى نماز شب مى خواندند و من احساس مى كردم براى اين كه صدايشان را نشنويم گريه شبشان را با بلند گويى كه مناجات پخش مى كرد تطبيق مى دادند من چون بيدار بودم صداى گريه آقا را مى شنيدم. (41)
حجه الاسلام والمسلمين حسن ثقفى گفته است: هنگامى كه امام براى اقامه نماز شب برمى خيزند مقيدند بى سرو صدا باشد, يادم است در پاريس دو اتاق كوچك بود و من كه آن جا مى خوابيدم مى ديدم امام خيلى آهسته و واقعا مثل يك سايه برمى خاستند و بدون سر وصدا وضو مى گرفتند و نماز شب را بر پا مى داشتند.
برخى خويشاوندان كه از پانزده سالگى با امام بوده اند گفته اند از دوران نوجوانى كه با امام در خمين بوديم آقا يك چراغ موشى كوچك مى گرفتند و مى رفتند به يك قسمت ديگر كه هيچ كس بيدار نشود و نماز شب مى خواندند, همسر امام مى گويند تا حالا نشده كه من از نماز شب ايشان بيدار شوم چون چراغ را مطلقا روشن نمى كردند, حتى چراغ دست شويى را روشن نمى گذاشتند تا كسى بيدار نشود, هنگام وضوى نماز شب يك ابر زير شير آب مى نهادند كه صداى چكه و ريزش آب موجب بيدارشدن كسى نگردد. (42)
آيه الله سيد مصطفى خوانسارى صحنه اى از عبادت امام را اين گونه نقل كرده است:
يك سال در قم برف زيادى آمده و سيل, نصف اين شهر را خراب كرده بود, در همان وضع با آن شدت سرما و يخ بندان امام نيمه هاى شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فيضيه مىآمد و به هر زحمتى بود يخ حوض مدرسه را مى شكست و وضو مى گرفت و زير مدرس مى رفت و در تاريكى مشغول تهجدش مى شد حال چه حالى داشت, نمى توانم بازگو كنم, با يك سرور و شادى معنوى نماز شب را به جاى مىآورد و هنگام اذان مىآمد مسجد بالاسر و پشت سر آيه الله حاج ميرزا جواد ملكى به نماز مى ايستاد و بعد برمى گشت و مشغول مباحثاتش مى شد.(43)
بانو فاطمه طباطبايى گفته است: در سال 1349 شمسى با حاج احمدآقا ازدواج كردم و در سال 1352 شمسى با همسر و فرزند نه ماهه ام به عراق رفتم. نيمه شب بود كه به منزل امام (پدر همسرايشان) رسيديم, خودشان آمدند, در را باز كردند, چند دقيقه اى به احوال پرسى گذشت و بعد نماز شب را شروع كردند, اين براى من خيلى شگفت آور بود, زيرا نماز شب واجب نبود و مى توانستند قدرى ديرتر بخوانند اما با وجود اين كه علاقه زيادى به پسرشان, حاج احمد آقا, داشتند و چند سالى بود كه از ايشان دور بودند مشغول نماز شدند بعدها پى بردم اين رفتار به دليل علاقه وافرشان به نماز بوده است.(44)
حضرت امام در نخستين شب اقامتشان در پاريس در آپارتمان كوچكى اقامت كردند, هنگام خواب به اتاق خود رفتند, ساعت دو بعد از نيمه شب كه به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نيم بعد از نيمه شب بود از اتاق خود بيرون آمدند, وضو گرفتند و برگشتند, هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود, يكى از اطرافيان مى گويد: تعجب كرديم كه چرا ايشان زود از خواب برخاسته اند, صبح معما حل شد, زيرا امام فرمودند: اين جا چه طور است؟ ديشب هر چه نشستم كه صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد, مشخص گرديد كه ايشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شده اند, خدمتشان عرض كرديم, افق اين جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد فرمودند: بياييد ساعت مرا درست كنيد.(45)
حتى در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال 1357 شمسى اين برنامه عبادى امام ترك نشد. يكى از اصحابشان كه در هواپيما بوده نقل مى كند: به احترام آقا طبقه بالاى هواپيما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت كند و كسى مزاحمشان نباشد, من جسارت كردم و گفتم بروم ببينم امام در چه حالى است, وقتى به طبقه بالا رفتم ديدم امام مشغول نمازند ودر حال ريختن اشك هستند.(46)
يك روز در قم حضرت امام بيمار شدند به دستور پزشكان مى بايست به تهران انتقال يابند, هوا بسيار سرد بود و برف مى باريد. يخ بندان عجيبى در جاده ها وجود داشت. حضرت امام با اين كه چندين ساعت در آمبولانس بودند به محض آن كه به بيمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جاى آوردند.(47)
بعد از عمل جراحى هر لحظه كه امام مشكل خاصى نداشتند چشمان خود را روى هم مى نهادند و مى خوابيدند حتى پزشكان به اين شك مى افتادند كه نكند اثر داروهاى بيهوشى است كه ايشان را به اين صورت در مىآورد. اما زمانى كه وقت نماز شب فرامى رسيد خودشان بيدار مى شدند و مى فرمودند وقت نماز است(48) و اين در حالى بود كه براى به خواب رفتنشان به امام دارو مى دادند اما به همان حالت عادى راس ساعت دو بعد از نيمه شب نماز شب را اقامه مى كردند و حتى شور و حال افزون ترى داشتند. يكى از نزديكان امام نقل مى كرد وقتى وارد اتاق بيمارستان شدم ايشان را در حالت عجيبى يافتم. آن قدر گريسته بودند كه تمامى چهره منورشان خيس شده بود, هنوز هم اشك هاى مباركشان چون بارانى جارى بود و چنان با خداى خود راز ونياز مى كردند كه من تحت تاثير قرار گرفتم, وقتى متوجه من شدند با حوله اى كه بر شانه داشتند صورت خود را خشك كردند.(49)
سياست برخاسته از ديانت
حضرت امام خمينى در كتاب ((كشف اسرار)) كه در سنين جوانى و مقارن با نخستين سال هاى حكومت استبدادى محمدرضا شاه نوشتند اشاره كوتاهى به مساله نماز جمعه كردند ولى در كتاب تحريرالوسيله كه در زمان تبعيد به تركيه تإليف فرمودند به طور مشروح پيرامون آن مسائلى را ذكر كردند. ايشان در پيامى به مناسبت عيد فطر سال 1358 شمسى فرموده اند:
((… اسلام دين سياست است, دينى است كه در احكام آن سياست به وضوح ديده مى شود, هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستان ها گرفته تا دهات و قرإ و قصبات چند مرتبه برپا مى شود تا اين كه مسلمين از احوال خودشان و حال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و از طرفى هر هفته يك اجتماع بزرگ تشكيل مى شود تا نماز جمعه كه مشتمل بر دوخطبه است و در آن بايد مسائل روز و احتياجات كشور از جهات سياسى, اجتماعى و اقتصادى مطرح شود برپا گردد. اسلام مردم را براى مقاصد بزرگ به اين اجتماعات دعوت كرده است….))(50)
همچنين امام تإكيد نموده اند: نماز جمعه از اهميت سياسى فوق العاده اى برخوردار است و مى افزايند:
اسلام دين سياست است و هر كس خيال كند كه جداى از مسائل سياسى است جاهل بوده و از اين آيين و سياست آگاهى ندارد. اين سخن واضح و قاطع امام در احياى نماز جمعه به عنوان تجلى تركيب اسلام و سياست نقش فوق العاده مهمى داشته است. در بيانى خطاب به كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات كه شركت كنندگان آن از سوى امام پذيرفته شده بودند فرمودند:
((… نماز جمعه يكى از بزرگ ترين پديده هاى اسلامى و يكى از مهم ترين ره آوردهاى انقلاب اسلامى ما است اگر اين انقلاب اسلامى جز اين نماز جمعه به ماچيز ديگرى نداده بود براى ملت ما و مسلمين كافى بود…))(51)
نخستين امام جمعه اى كه از طرف حضرت امام تعيين شد مرحوم آيه الله طالقانى بود كه اولين خطبه خود را در روز پنجم مرداد 1358 شمسى ايراد فرمودند. يكى از تجليات مهم حضور دايمى مردم ايران در صحنه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عبارت از شركت آنهادر نماز جمعه بود و جالب توجه است كه حضرت امام تمام اقشار ملت از جمله زنان را هم به شركت در نماز جمعه تشويق فرمودند. يكى از استفتائاتى كه از ايشان شده اين است كه: آيا شركت بانوان در نمازهاى جماعت يوميه و نماز جمعه كراهت دارد يا خير؟ امام در جواب فرموده اند: كراهت ندارد بلكه در بعضى موارد مطلوب است. (52)
زهرا اشراقى (نوه امام) مى گويد آن زمان كه در مراسم نماز جمعه بمب گذارى كرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شركت كرده بودم. مادرم و ديگر افراد فاميل در خانه آقا بودند, چون از من خبرى نشده بود همه نگران شده بودند وقتى وارد خانه شدم, ديدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتى؟ تو كه باردار بودى چرا رفتى؟ به خاطر بچه ات هم كه شده نبايد مى رفتى. اين را هم بگويم كه از قبل شايع شده بود كه آن مراسم نماز را صداميان بمباران مى كنند يا در آن بمب مى گذارند, نگرانى مادرم هم از اين بابت بود. ولى امام كه سر ميز ناهار نشسته بودند با خنده اى به من گفتند: سالمى؟ من تشكر كردم. ايشان آهسته در گوشم گفتند: خيلى كارخوبى كردى كه رفتى, خيلى از تو خوشم آمد كه به چنين نمازى رفتى. (53)
حرمت مسجد
با وجود آن كه حضرت امام نسبت به امور عبادى و نمازهاى واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدى و عميق داشت از اين كه به اين عنوان شهرتى بيايد پرهيز داشت و يك بار شخصى به نام عليرضا آقا خانى كه برادر شهيد اميرحسين آقا خانى بود طى نامه اى خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به كوچك تر هديه مى دهد و نيز چنين مرسوم مى باشد كه جواب هديه را با هديه مى دهند. اين فرزند كوچك به طمع آن كه از پدر بزرگوار خود هديه اى دريافت كند هديه اى ناقابل خدمت پدر عزيز خود فرستاده است ان شإالله مورد قبول واقع شود, اگر ميل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت كه فرزند كوچك خود را مورد رحمت و تفقد قرار دهند لطف فرموده عباى كهنه اى از خويش را كه سال ها با آن نماز گزارده ايد مرحمت فرمائيد تاان شإالله حقير نيز با آن سال ها نماز بگذارم شايد به حرمت آن عباى مقدس نماز ما هم قبول ذات اقدس احديت قرار گيرد. حضرت امام طى نامه اى جواب وى را داد و از او و امثال اين جوان تشكر كرد و پارچه اى برايش فرستاد. در نامه دفتر امام كه در كنار آن پارچه مقدس بود اين مطالب را مى شد خواند:
(( باسمه تعالى, جناب آقاى عليرضا آقا خانى, نامه شما و هديه ارزشمندتان خدمت امام رسيد و در مورد درخواستى كه كرده بوديد حضرت امام فرمودند: من عبايى كه نماز بسيار در آن خوانده باشم ندارم ولى اين پارچه را كه براى شما فرستاده اند, فرمودند در آن زياد نماز خوانده ام وما نيز آن را جهت شما ارسال داشتيم.)) (54)
در نجف امام اغلب نماز ظهر را در منزلشان مى خواندند و به مسجد نمى رفتند, مسجدى در نزديكى محل اقامت ايشان بود كه به مسجد ترك ها اشتهارداشت ولى آن گونه كه نقل كرده اند شيخ انصارى در آن نماز مى خواند و درس مى گفت و به همين دليل به آن مدرسه شيخ هم مى گفتند. در اين مسجد مرحوم بحرالعلوم ـ ازعلماى نجف ـ نماز اقامه مى نمود و چون دچار كسالت شد ديگر به آن جا حاضر نشد هر چه خدمت امام مىآمدند كه در اين مسجد نماز بخوانند اخلاق و فروتنى آن بزرگوار اجازه نمى داد و قبول نمى كردند. مرحوم بحرالعلوم كه مردى بزرگوار و از مشاهير حوزه بود خودش كسى را نزد امام فرستاد, اما ايشان به منظور اجتناب از شهرت قبول نمى كردند تا آن كه خود آن عالم با كهولت سنشان خدمت امام آمدند و گفتند: اگر شما نياييد من نماز نمى خوانم تااين كه قبول كردند.(55)
قبل از تبعيد حضرت امام صاحب يكى از كارخانه هاى بزرگ تهران مسجدى ساخته بود و از ايشان خواسته بود تا براى آن امام جماعتى مشخص كند. امام با اكراه پيشنهاد وى را پذيرفت و بعد از تعيين يك روحانى به عنوان امام جماعت آن مسجد خطاب به وى فرمودند: شما علاوه بر تبليغ و ارشاد دوموضوع را نبايد از ياد ببريد. اول اين كه در اين مسجد نامى از من برده نشود و بعد برخورد شما با بانى مسجد به گونه اى باشد كه خيال نكند چشم به ثروت او داريم. (56)
امام در يكى از سفرهايشان كه مصادف با ماه رمضان بود, در مسجدى دور افتاده متروك و بسيار كوچك كه بيش از يك اتاق گلى نداشت به اقامه نماز جماعت مى پرداختند, اين در حالى بود كه عده اى از علما به ايشان پيشنهاد كردند كه در مسجد جامع شهر اقامه جماعت كنند, اما آن بزرگوار نپذيرفته و فرمودند: در مسجد جامع كسى هست كه اقامه جماعت كند ولى در اين جا كسى نيست, از اين رو بايد اين مسجد را احيا كرد.(57)
امام به انجام شعائر دينى خيلى مقيد بودند, به طور مثال درباره آداب مسجد آمده است كه چنانچه كسى به مسجدى وارد شود مستحب است كه دوركعت نماز به عنوان تحيت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدى وارد مى شدند نماز تحيت را به جاى مىآوردند. مسجدى بود به نام گذر قلعه كه آيه الله خوانسارى در آن جا نماز مى خواند, امام به عنوان ماموم و نمازگزار در آن حاضر مى شد و در غياب مرحوم خوانسارى هم امامت مسجد مزبور را مى نمودند. وقتى دقت مى شد اطرافيان توجه مى كردند امام علاوه بر نافله ها نماز تحيت مسجد را هم مى خواندند.(58)
آيه الله محمديزدى مى گويد: زمانى كه حضرت امام در قم تشريف داشتند يكى از دوستان ايشان از كربلا آمده بودند اظهار علاقه كردند كه به ديدنشان بروند, اتفاقا روزى كه قرار شد برويم باران آمده و كوچه ها پر از گل بود. در خدمت امام با درشكه تا سر كوچه رفتيم. پسر آن آقا براى آن كه راه آقا كوتاه شود راهنمايى كرد تا وارد حياط مسجد شديم و از مجاور مسجد از در فرعى خارج شديم و از كوچه سر درآورديم, بعد از پيچ و خم كوتاهى به منزل دوست امام رسيديم و ديدار دو آشناصورت گرفت, وقتى امام برگشتند باز به در آن مسجد رسيديم و خواستيم از همان راه برگرديم تا مسير كوتاه شود و امام اذيت نشود اماايشان فرمودند: مسجد را نبايد مسير عبور قرار داد از كوچه برويم. گفتيم آقا گل است ناراحت مى شويد, گفتند مانعى ندارد و راهشان را گرفتند و رفتند ما هم دنبالشان راه افتاديم. (59)
حضرت امام صرف سهم مبارك امام(ع) را براى احداث مسجد اجازه نمى دادند مگر به دو شرط: يكى آن مسجد مورد نياز باشد و ديگر آن كه بودجه آن از طريق ديگرى تامين نشود. بنا به فرمايش جناب حجه الاسلام والمسلمين رحيميان اگر سوال كننده به دو شرط مذكور توجه داشت و در متن سوال آنها را قيد كرده بود مى فرمودند: ((در فرض مذكور مجازند پرداخت كنند)) اما در مورد تزئينات و تهيه لوازم غير ضرورى و درجه دوم از قبيل سنگ ,كاشى, فرش و… معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعى را نمى دادند. نمونه هاى بسيارى داشت از جمله اين كه يك نفر استجازه كرده بود كه مبلغ سى هزار تومان بابت سهم مبارك امام براى فرش مسجدى در خيابان اباذر تهران پرداخت كنئ, فرمودند: اجازه نمى دهم. (60)
در واقع امام به شكوه معنوى و جلوه هاى باطنى مسجد و اماكن مذهبى و جلسه هاى دينى و عبادى توجه داشت. حجه الاسلام والمسلمين مهرى خاطر نشان ساخته است: روزى در نجف خدمت امام رسيدم واز مسائلى كه در تركيه بود از ايشان پرسيدم فرمودند: مسجدى در حوالى محل اقامت ما بود كه روزهاى جمعه به آن مكان مى رفتيم. لااقل پنج هزار نفر در اين مسجد حاضر مى شدند به قدر پنج كلمه صداى بلند كسى از اين پنج هزار نفر نمى شنيد و زياد مرا در حيرت انداخته بود كه چرا ما مثلا اين ابهت و جلالت را حفظ نكنيم. فكر كردم اگر يك خارجى اين مسجد را ببيند و بعد هم بيايد در نجف مسجد هندى را مشاهده كند بعد مسجد قم را نظاره گر باشد و نماز خواندن ما را, قطعا خواهد گفت نمازها اين است نه آن كه ما داريم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نكرديم. اگر يكى از حاضران در مسجد تركيه مثلا درست نايستاده بود و رفيقش مى خواست به اين حالى كند به اشاره به او مى گفت: عقب بيايد و انگشتانش را مقابل انگشتان ديگران قرار دهد و صف را مستقيم جلوه دهند به طورى كه اگر نگاه مى كردى تمام سر انگشتان نمازگزاران مقابل هم بود. حتى به زبان به يكديگر نمى گفتند درست قرار بگيريد اين قدر با هم بيگانه بودند. امام فرمود: اين موارد مرا متاثر مى كرد واز ديدن چنين برنامه هايى ناراحت مى شدم. (61)
پى نوشت ها:
1. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 182.
2. همان, ص 180.
3. خلوتى با خويشتن, ص 77.
4. پا به پاى آفتاب, ج 4,ص 102.
5. مجموعه مقالات كنگره بررسى انديشه و آثار تربيتى حضرت امام خمينى, ص 387, مجله حضور, شماره اول, ص 37.
6. گل هاى باغ خاطره, ص 115.
7. همان ,ص 138.
8. پابه پاى آفتاب, ج 2,ص 152.
9.همان, ج 1,ص 247.
10.صحيفه دل ,ص 20.
11 سرگذشت هاى ويژه از زندگى امام خمينى, ج 4, ص 31.
12. سوره مومنون, آيه23.
13.مجموعه مقالات …, ص 387و566.
14. پابه پاى آفتاب, ج 1 ,ص 322.
15. مجله نور علم, دوره سوم, شماره هفتم, ص 102.
16. خلوتى با خويشتن ,ص 16.
17.مجله زن روز, شماره 1267, خرداد 1369.
18. گلهاى باغ خاطره, ص 14.
19.پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 259.
20. روزنامه اطلاعات, 28 خرداد 1368.
21. پا به پاى آفتاب , ج 1,ص 119.
22. محمد ناصرى, بوى عطر نماز, ص 42.
23. روزنامه كيهان, شماره 16614 و 16560.
24. همان, شماره 16612.
25. روزنامه اطلاعات شماره 21742.
26. روزنامه رسالت, شماره 3979.
27. مجله حضور, يادمان يوم الله سيزده آبان .
28. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 292 و ج سوم, ص 198ـ199.
29. همان, ج 3, ص 232و233.
30. در سايه آفتاب, ص 59.
31. صحيفه دل, ص 103.
32. خلوتى با خويشتن ,ص ;30 صحيفه دل, ص 117 و ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى, خرداد 1370.
33. بوى عطر نماز, ص 22ـ23.
34. پا به پاى آفتاب, ج 1,ص 162.
35. همان, ص 181.
36. صحيفه دل, ص 72.
37. پابه پاى آفتاب, ج 2, ص 55.
38. روزنامه جوان, شماره 73, روزنامه قدس ,شماره 3361, روزنامه كيهان, شماره هاى 16563 و 16571و روزنامه اطلاعات, شماره 21717.
39. پابه پاى آفتاب, ج 2, ص 314.
40. همان, ج 4,ص 152.
41. مجله سروش, شماره 476, تير 1368 ه.ش و ماخذ قبل ج 1, ص 87.
42. پا به پاى آفتاب, ج1, ص157 و 142و 216.
43. مجله حوزه, شماره 32, ص 52, ماخذ قبلى, ج 3, ص49.
44. مجله دانشگاه انقلاب, شماره مسلسل 75.
45. روزنامه كيهان, شماره 16605.
46. پا به پاى آفتاب, ج 3, ص 243.
47. روزنامه كيهان, شماره 16538.
48. اظهارات غلامرضا باطنى از اعضاى تيم پزشكى حضرت امام خمينى, مجله حضور, شماره 19ص 313.
49. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 256 و ج2, ص 259.
50. عبادت وخود سازى (رساله نوين امام خمينى, ج اول), ترجمه و توضيح از عبدالكريم بى آزار شيرازى ,ص 103.
51. مجله حضور, شماره 20, ص 133.
52. همان, ص 136.
53. روزنامه كيهان, شماره 16598و نيز ماخذ قبل, ج 1, ص 198.
54. بوى عطر نماز, ص 35ـ36.
55. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 104.
56. گل هاى باغ خاطره, ص 43, و روزنامه كيهان, شماره 16602.
57.روزنامه كيهان, شماره 16583.
58. همان, شماره 16555.
59. همان, شماره 16594 و نيز پابه پاى آفتاب, ج 4, ص 331.
60. همان, شماره 16597.
61. سرگذشت هاى ويژه از زندگى امام خمينى, ج 6, ص 160ـ;161 خلوتى با خويشتنن, ص 18ـ19 و روزنامه كيهان ,شماره 16593.