دانستنى هايى از قرآن
باز خواست
((ولاتقف ما ليس لك به علم ان السمع والبصر والفواد كل اولئك كان عنه مسئولا)).
(سوره اسرإ, آيه36)
هرگز بر آنچه كه علم و آگاهى ندارى پيروى مكن كه همانا چشم و گوش و دل, همه مورد بازخواست و پرسش قرار خواهند گرفت.
تقف: از ماده قفا ـ يقفو گرفته شده و به معناى متابعت و پيروى كردن است. و به همين مناسبت قافيه شعر را قافيه گويند زيرا آخر هر مصراع از آخر مصراعهاى پيش از خود تبعيت و پيروى مى كند.
در اين آيه شريفه يكى از مهمترين و آموزنده ترين برنامه هاى زندگى بيان شده است. خداوند به ما هشدار مى دهد: چيزى را كه نشنيده اى و نديده اى و ندانسته اى و به آن علم نداشته اى نگو شنيده ام يا دانسته ام … پشت سر مردم حرف مزن.. غيبت مكن.. شايعه هاى مغرضانه يا جاهلانه را بى تحقيق و بررسى تكرار مكن.. شهادت دروغ نده.. بايد تمام تصميم ها و كردارهايت روى علم و آگاهى باشد. و اصلا به چيزى كه علم به صحت آن ندارى نبايد معتقد شوى و چيزى را كه نمى دانى نبايد بازگو كنى و كارى را كه به آن علم ندارى نبايد انجام دهى زيرا تمام اينها مصاديق پيروى كردن از علم غير است.
بنابراين, به گمان و ظن و پندار نبايد اهميت داد. چه بسا با يك گمان غلط, ملتى را به جان هم بياندازى و يا ميان قبيله و يا خانواده اى اختلاف ايجاد كنى. چه بسا يك سخن ناروا و يا يك شايعه, موجب خون ريزى و جنايت هاى ناخواسته و غير قابل جبران گردد. بايد زياد مواظب بود كه زبان سرخ گاهى سر سبز مى دهد بر باد. و نه در آخرت كه حتى در دنيا موجب فتنه انگيزيهاى فراوان مى شود. يك گمان بد گاهى گناه به حساب مىآيد و روزگار انسان را تباه مى كند ((ان بعض الظن اثم)) و اين گمانى است كه منطبق با علم و درايت نيست و موجب اختلاف و فتنه مى شود. اينكه در روايت آمده است پيش از سخن گفتن آن را بسنج و با تفكر و انديشه سخن بگو براى اين است كه اگر يك سخن ناروا و غلط از ميان دو لب خارج شد برگشتنش محال و غير قابل امكان است. پس بدان چه مى گوئى و چرا مى گوئى و انگيزه سخنت چيست.
حاصل سخن آنكه نبايد انسان از چيزهايى كه به آنها علم ندارد پيروى و متابعت كند زيرا خداوند از گوش و چشم و قلب (يعنى حواس ظاهرى و حواس باطنى) كه وسائل تحصيل علم هستند, بازخواست خواهد كرد. و به عبارت ديگر: نه مى توان شايعات و سخن پراكنيهاى بيهوده را مقياس داورى و شهادت قرار داد و نه قرائن ظنى و اخبار غير قطعى كه از منابع غير موثق مى رسد.
و به هر حال تمام حواس و اعضاى بدن در روز قيامت به زبان مىآيند و عليه انسان گواهى مى دهند. گويا اين موجود دو پا در آنجا نيز كه حاكم مطلق خداى متعال است, دست و پا مى كند كه با عذرها و بهانه هاى واهى خود را تبرئه كند و يا اعمال زشت خويش را انكار نمايد (زهى بى شرمى) ولى كورخوانده است كه در برابر محكمه عدل الهى, زبان بسته مى شود و اعضا و جوارح انسان به سخن مىآيند ((يوم نختم على افواههم و تكلمنا إيديهم و تشهد إرجلهم بما كانوا يعملون)) روزى كه بر دهانشان مهر مى زنيم و دستهايشان با ما سخن مى گويند و پاهايشان گواهى مى دهند به آنچه انجام داده اند!
در آنجا از گوش مى پرسند: آيا آنچه درباره فلان آقا شنيدى, قطعى و يقينى بود و از راه علم به دست آمده بود يا به سخن هر كس گوش دادى و چون از او خوشت نمىآمد يا جزء گروه و خط شما نبود, بدون پيروى از علم و بدون بررسى و تحقيق, آنچه را درباره اش شنيدى بازگو كردى و شايعه ها را مانند جاهلان پخش نمودى! اگر آن روز با لذت اين سخنان ناروا را ميان مردم منتشر نمودى, امروز با سرافكندگى با آتش جهنم روبرو شو و اگر آن روز كسانى بودند كه تو را در اين سخنان يارى مى دادند و تو را تشويق مى كردند امروز كسى به داد تو نمى رسد و آنها خود گرفتار اعمال ناپسندشان هستند! راستى چرا نمى انديشيم و چرا عبرت نمى گيريم؟ نه ما عمر نوح خواهيم داشت و نه عمر نوح ما را به كار خواهد آيد. بايد مواظب حرف زدنمان بيش از پيش باشيم و با تهمت ها و دروغ ها و غيبت ها بار خود را سنگين تر نكنيم كه اگر خداوند از حق خود بگذرد از حق ديگران نمى گذرد! هشدارتان باد عزيزان! نكند به خاطر هواى نفس از ظن و گمان پيروى كنى و با جهالت امتى را سر در گم نمائى. ((ان يتبعون الا الظن و ما تهوى الانفس)) آنها فقط از گمان و پندار پيروى مى كنند و از هواى نفس خود دستور مى گيرند. هواى نفس بر شما چيره نشود تا به دروغ مردم را به هلاكت افكنيد و يا حيران و سرگردان نمائيد ((فتصيبوا قوما بجهاله و تصبحوا على ما فعلتم نادمين)) قومى را از روى نادانى و هواى نفس به بدبختى اندازيد و آنگاه از كردار زشت خويش پشيمان گرديد. ((حتى اذا ما جاوها شهد عليهم سمعهم و إبصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون)) و وقتى به صحنه محشر وارد شوند گوش و ديدگان و پوست بدنشان بر آنها گواهى دهد. و آن روز نزديك است ((يوم يرونه بعيدا و نراه قريبا)) آنها آن روز را دير به نظر مىآورند و ما آن را نزديك مى دانيم, از غضب و خشم الهى بهراسيد و بايد بهراسيم كه هرچه عذاب الهى سخت و دردناك باشد, خشمش دردناكتر است و هرچه بهشت و نعيمش گوارا و شيرين باشد, رضايت و خشنوديش شيرين تر و گواراتر است.
به اميد كسب رضايت الهى و دورى جستن از تباهى ها و بيهودگيها.