پيامدهاى رحلت پيامبر اكرم (ص) از ديدگاه حضرت زهراس

پيامدهاى رحلت پيامبر اكرم(ص)
از ديدگاه حضرت زهرا(س)

محمد صفر جبرئيلى


مقدمه
الف: رحلت جانسوز پيامبر اكرم (ص)
رحلت پيامبر اكرم(ص) براى حكومت اسلامى و امت اسلام حادثه اى سخت و جانسوز بود. چنانكه اميرالمومنين(ع) مى فرمايد:
((بإبى انت و امى يا رسول الله(ص) لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت غيرك من النبوه والانبإ و اخبار السمإ. خصصت حتى صرت مسليا عمن سواك و عممت حتى صار الناس فيك سوإ و لولا انك امرت بالصبر و نهيت عن الجزع, لانفدنا عليك مإالشوون. و لكان الدإ مماطلا و الكمد محالفا و قلالك…(1); پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا, با مرگ تو رشته اى پاره شد كه در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانى بود. مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلى دهنده است يعنى پس از مصيبت تو ديگر مرگها اهميتى ندارد. و از طرفى اين يك مصيبت همگانى است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود كه امر به صبر و شكيبايى فرموده اى و از بى تابى نهى نموده اى آنقدر گريه مى كردم كه اشكهايم تمام شود. و اين درد جانكاه هميشه در من مى ماند و حزن و اندوهم دائمى مى شد. كه همه اينها در مصيبت تو كم و ناچيز است.))
سختى مصيبت رحلت پيامبر به قدرى بود كه امام على مى فرمايد:
((فضجت الدار الافنيه;(2) گويا در و ديوار خانه فرياد مى زد))

ب: اجمالى از آثار پربركت بعثت پيامبر اكرم(ص)
شايد تصور آن روز براى خيلى ها امرى مشكل به نظر مى رسيد, چرا كه پيامبر توانسته بود در مدت كمى علاوه بر ايجاد الفت و اخوت و صفا و صميميت بين مردم, حكومتى عدل گستر و نظامى قانونمند را پى ريزى كند كه مردم خصوصا طبقه عامه از آن بهره مند باشند.
چنانكه حضرت اميرمومنان (ع) مى فرمايد: ((فانظروا الى مواقع نعم الله عليهم حين بعث اليهم رسولا. فعقد بملته طاعتهم. و جمع على دعوته إلفتهم, كيف نشرت النعمه عليهم جناح كرامتها و اسالت لهم جداول نعمتها والتفت المله بهم فى عوائد بركتها فاصبحوا فى نعمتها غرقين. و فى خصره عيشها فكهين. قد تربعت الامور بهم فى ظل سلطان قاهر. و آوتهم الحال الى كنف عز غالب, و تعطفت الامور عليهم فى ذرى ملك ثابت. فهم حكام على العالمين و ملوك فى اطراف الارضين يملكون الامور على من كان يملكها عليهم, و يمضون الاحكام فيمن كان يمضيها فيهم لاتغمزلهم قناه و لا تقرع لهم صفاه;(3) حال به نعمتهاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام(ص) بر آنان فروريخت بنگريد. كه چگونه اطاعت آنان را دين خود پيوند داد. و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمت هاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند و جويبارهاى آسايش و رفاه برايشان روان ساخت و تمام بركات آيين حق, آنها را در بر گرفت در ميان نعمت ها غرق شدند و در خرمى زندگانى شادمان. امور اجتماعى آنان در سايه حكومت اسلام استوار شد. در پرتو عزتى پايدار آرام يافتند و به حكومتى پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روى زمين گرديدند و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند و قوانين الهى را بر كسانى اجرا مى كردند كه مجريان احكام بودند و در گذشته كسى قدرت درهم شكستن نيروى آنان را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند.))

ج: شمه اى از حالات فرصت طلبان عصر پيامبر اكرم(ص)
شرايط قبل از اسلام و حتى بعد از حكومت اسلامى پيامبر به گونه اى نبود كه تمام كسانى كه در جزيره العرب آنروز مى زيستند از جان و دل تسليم اوامر حكومت نبوى شوند و چه بسا بودند كسانى كه نه از سر تسليم بلكه از ناچارى به بيعت حكومت حضرتش درآمده بودند. و حتى كسانى كه در حيات حضرت نتوانستند كارى كنند.
چنانكه امام على (ع) مى فرمايد: ((فاراد قومنا قتل نبينا واجتياح اصلنا و هموا بنا الهموم و فعلوا بنا الافاعيل و منعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الى جبل وعر واوقدوا لنا نارالحرب فعزم الله لنا على الذب عن حوزته والرمى من ورإ حرمته;(4) خويشاوندان ما از قريش مى خواستند پيامبرمان(ص) را بكشند و ريشه ما را درآورند و در اين راه انديشه ها از سر گذراندند و هرچه خواستند نسبت به ما انجام دادند. و زندگى خوش را از ما سلب كردند. و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن كوه هاى صعب العبور مجبور كردند و براى ما آتش جنگ افروختند. اما خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم و شر آنان را از حريم دين بازداريم.
آنان منتظر رحلت پيامبر بودند تا بتوانند به مطامع نفسانى خود دست يازند.
چنانكه امام على(ع) خطاب به برادرش عقيل نوشتند: ((فدع عنك قريشا و تركاضهم فى الضلال و تجوالهم فى الشقاق و جماحهم فى التيه, فانهم قد اجمعوا على حربى كاجماعهم على حرب رسول الله (ص) قبلى…;(5) قريش را بگذار تا در گمراهى بتازند و در جدايى سرگردان باشند. و با سركشى و دشمنى زندگى كنند همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا(ص) هماهنگ بودند.))
البته بيانات پيامبراكرم(ص) در حق اميرالمومنين و در رإس آنها در غدير خم توانسته بود از شدت و حدت آن بكاهد .
چنانكه حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند:
((…كانكم لم تعلموا ما قال يوم غدير خم, والله لقد عقد له (على عليه السلام) يومئذ الولإ ليقطع منكم بذلك منها الرجإ…;(6) گويا از آن چه رسول خدا (ص) در روز غدير خم فرمود, آگاهى نداريد؟ سوگند بخدا كه ايشان در آن روز ولايت و رهبرى امام على(ع) را مطرح كردو از مردم بيعت گرفت تا اميد شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نمايد.))
گروهى نيز توان و توفيق معرفت پيامبر و حكومت حضرتش را پيدا نكرده بودند. چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:
((قالت الاعراب آمنا, قل لم تومنوا ولكن قولوا إسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم)).(7)

د: شرايط حاد و تإسف بار بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص)
اين عوامل و عواملى ديگر دست بدست هم داده بود تا بعد از رحلت پيامبر اكرم جامعه آنروز با مشكلات خاصى مواجه شود. چنانكه امام على(ع) مى فرمايد:
((… حتى رإيت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام, يدعون الى محق دين محمد(ص) فخشيت ان لم انصر الاسلام و إهله ان إرى فيه ثلما إو هدما تكون المصيبه به اعظم من ولايتكم…;(8) تا آنجا كه ديدم گروهى از اسلام بازگشته, مى خواهند دين محمد(ص) را نابود سازند. پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را يارى نكنم, رخنه اى در آن بينم يا شاهد نابودى آن باشم كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست.))

پيامدهاى رحلت از زبان حضرت زهرا(س)
در اين مقال بنابر آن است كه پيامدهاى رحلت پيامبر اكرم(ص) از نگاه تنها يادگارش حضرت فاطمه سلام الله عليها بيان شود. او كه بضعه الرسول است(9) و به تعبير امام على(ع) بقيه النبوه(10) است و به اعتراف ديگران, خيره النسإ و ابنه خير الانبيإ, صادقه فى قولك, سابقه فى وفور عقلك(11) است.
او كه خليفه اول در جمع مردم مدينه درباره اش چنين گفته است: إنت معدن الحكمه و موطن الهدى و الرحمه و ركن الدين و عين الحجه است.(12)
و حتى عائشه نيز گفته است: ((ما رإيت احدا كان اصدق لهجه من فاطمه الا ان يكون الذى ولدها)).(13)
او كه هم مردمان مكه و مدينه را ديده و هم شاهد حيات پيامبر اكرم(ص) بوده و هم در كنار پيامبر و حضرت امير(ع) حوادث ريز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ايام كوتاه را به دقت زير نظر داشته است. آرى او مى تواند پيامدهاى تإسف بار رحلت پيامبر را خوب بيان كند. در اينجا به مواردى از آنها مى پردازيم:
آن حضرت سلام الله عليها در خطبه فدكيه(14) و خطبه اى كه بعدا در جمع زنان مدينه كه به عيادت ايشان آمده بودند(15) ايراد فرموده اند. پيامدهاى رحلت پيامبر را بيان مى كنند از جمله آنها عبارتند از :

1. ايجاد ضعف و سستى در ميان مردم.
استومع وهنه ((يا وهيه)).(16)
حضرت در خطبه اى كه در حضور زنان مدينه كه به عيادت ايشان آمده بودند نيز اين امر را تذكر دادند و با تإسف فرمودند:
((فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد وقرع الصفاه;(17) چه زشت است سستى و بازيچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش.))

2. تفرقه و اختلاف بوجود آمد.
((استنهر فتقه وانفتق رتقه;(18) تشتت و پراكندگى گسترش يافت. و وحدت و همدلى از هم گسست.))
استنهر از نهر به معناى وسعت و زيادى است, فتق به معناى جدايى و پاره پاره شدن است.
انفتق از انفتاق يعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است.
در قرآن كريم نيز آمده است كه: ((ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما;(19) (آيا كافران نديدند) كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم.))

3. اميد و آرزوهاى مسلمانان به نا اميدى تبديل شد
آنان كه به پيامبر اكرم(ص)و احكام عاليه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دين الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با ديدن حوادث بعد از آن حضرت مإيوس شده و اميدشان به يإس مبدل گشت.
((واكدت الامال)).(20)

4. به حريم پيامبر بى حرمتى شد.
((اضيع الحريم و ازيلت الحرمه عند مماته;(21) هنوز جسد مبارك پيامبر بر زمين است. در اجتماع سقيفه (22) بدون نظرخواهى از خاندان پيامبر به تعيين جانشين براى آن حضرت مى پردازند. و حق اهل بيت حضرتش را ضايع مى كنند.
چنانكه حضرت امام على(ع) مى فرمايند: فوالله ما كان يلقى فى روعى, و لا يخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده(ص) عن اهل بيته و لا انهم منحوه عنى من بعده;(23) به خدا سوگند نه در فكرم مى گذشت و نه در خاطرم مىآمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بيت او بگرداند. يا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند.))
و حتى در لحظات واپسين عمر حضرت و هنگام رحلت ايشان, هنگامى كه قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى كردند و نداى فانه يهجر سر دادند(24)
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به درب خانه تنها يادگارش آمدند و چه بى حرمتيها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا فرمود: يا ابتاه يا رسول الله هكذا كان يفعل بحبيبتك وابنتك…(25)
يا ابتاه يا رسول الله ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافه(26)
بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد.(27)

5. خط نفاق و دورويى آشكار شد
((ظهر فيكم حسكه النفاق)).(28)
حضرت در جاى ديگرى از همين خطبه, با كنايه زيبايى به اين نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:
((تشربون حسوا فى ارتغإ و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضرإ و نصبر منكم على مثل حز المدى, و وخز السنان فى الحبشإ;(29) شير را اندك اندك با آب ممزوج نموديد و به بهانه اين كه آب مى نوشيد, شير را خورديد. كنايه از نفاق است كه تظاهر به عملى مى شود كه در واقع خلاف آن است(30) و براى نابودى اهل بيت او در پشت تپه ها و درختان كمين كرديد. و ما بر اين رفتار شما كه مانند بريدن كارد و فروبردن نيزه در شكم, دردآور و كشنده است صبر مى كنيم.))

6. دين و معنويت كم رنگ شد.
((و سمل جلباب الدين))(31)
((جلباب)) چادر يا عبايى كه بدن انسان را مى پوشاند, حضرت زهرا(س) تعبير به جلباب دين فرموده. چون دين نيز تمام زواياى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مى گيرد, همانگونه كه چادر و عبإ تمام بدن انسان را در بر مى گيرد.(32)
و در عبارتى ديگر فرموده اند: ((… اطفإ إنوار الدين الجلى و اهمال سنن النبى الصفى;(33) به خاموش كردن انوار درخشان دين و بى اهميت كردن و مهمل گذاردن سنت هاى پيامبر برگزيده خدا همت گمارديد))

7. مردم دچار بى تفاوتى شدند
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پيامبر را كمك كرده بودند چنين فرمودند:
((يا معاشر الفتيه واعضإ المله, و حضنه الاسلام ما هذه الغميزه فى حقى والسنه عن ظلامتى;(34) اى گروه جوانمرد, اى بازوان ملت و ياوران اسلام, اين غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بى تفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من, چيست؟ ))

8. مردم پيمان شكنى كردند
فرمودند: ((فانى حرتم بعد البيان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام;(35) پس چرا بعد از بيان حق حيران و سرگردانيد, و بعد از آشكار كردن عقيده پنهان كارى مى كنيد و بعد از آن پيشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نموده ايد.))
حضرت زهرا سلام الله عليها, در اين فراز به حادثه غدير اشاره مى كند كه پيامبر اكرم(ص) آن را براى مردم بيان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نيز با على(ع) بيعت كردند. اما اكنون بيعت خود را شكستند.

9. مردم دچار وسوسه هاى شيطانى شدند
((تستجيبون لهتاف الشيطان الغوى;(36) به شيطان گمراه كننده پاسخ مثبت داديد))
و در جاى ديگر از خطبه فرموده اند: ((اطلع الشيطان رإسه من مغزره هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجيبين;(37) شيطان سر خود را از مخفيگاه بدرآورد. شما را فراخواند. ديد كه پاسخگوى دعوت باطل او هستيد…))
((مغزر)) يعنى مخفى گاه. در اينجا شيطان به سنگ پشت و خارپشت تشبيه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مى بيند, سرش را در لاك خود فرو مى برد. اما وقتى كه محيط را بدون خطر احساس كرد, سر خود را بيرون مىآورد. شيطان نيز تا وقتى كه پيامبراكرم(ص) زنده بودند, سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرإت نمى كرد خود را نشان دهد. ولى بعد از آن سرش را بيرون آورد و به تحريك مردم پرداخت.(38)

10ـ شتاب در شنيدن حرفهاى بيهوده و بى اساس
((معاشر الناس المسرعه الى قيل الباطل المغضيه على الفعل القبيح الخاسر;(39) اى گروه مردم كه به سوى شنيدن حرفهاى بيهوده شتاب مى كنيد, و كردار زشت زيانبار را ناديده مى گيريد.))

11. نطفه مظاهر فساد روئيدن گرفت
در پايان خطبه عيادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
((اما لعمرى لقد لقحت فنظره ريثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبيطا و ذعافا مبيدا;(40) بجان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد, بايد انتظار كشيد تا كى مرض فساد پيكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد كه پس از اين پستان شتر به جاى شير خون بدوشيد و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است.

12. فرصت طلبان به سر كار آمدند
حضرت سلام الله عليها در فرازهايى از خطبه فدكيه به گروههاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پيامبر از موقعيت بهره برند پرداخته است. و ويژگى هاى آنها را نيز بيان فرموده است.
گروههاى فرصت طلب
الف: گمراهان ساكت و منتظر.
((نطق كاظم الغاوين;(41) گمراهان خاموش به سخن درآمدند))
اينان كه در حيات پيامبر جرإت حرف زدن هم نداشتند با رحلت ايشان وارد ميدان شدند. كسانى مانند ابوسفيان را مى توان جزو اين گروه نام برد.
ب: فرومايگان بى نام و نشان.
((ونبغ خامل الاقلين;(42) آدمهاى پست و بى ارزش با قدر و منزلت شدند))
كسانى كه نه از سابقه در دين و نه فداكارى در جنگ هاى پيامبر برخوردار شدند. به بهانه ترس از فتنه در حالى كه بدن پيامبر بر زمين بود در تعيين خليفه پيامبر مردم را تحريص مى كردند.
ج. شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل.
((و هدر فنيق المبطلين;(43) شتر اهل باطل بانگ برآورد و در ميدان هاى شما به جولان درآمد.))

ويژگى هاى فرصت طلبان
حضرت در جاى ديگرى از همين خطبه ويژگى هاى آنان را چنين بيان مى كند.
1. در ظاهر ساكت و آرام بودند. وادعون فروگذاران.
2. اهل خوشگذرانى بودند. فاكهون.
3. راحت طلب و رفاه زده بودند. انتم فى رفاهيه من العيش.
4. منتظر پيش آمد حوادث براى پيامبر و اهل بيت بودند.
تتربصون بنا الدوائر.
5. اخبار و رويدادها را دنبال مى كردند.
تتولفون الاخبار.
6. در جنگ ها عقب نشينى و يا فرار مى كردند.
تنكصون عند النزال و تفرون من القتال))(44)
مى توان با مطالعه تاريخ به عنوان نمونه ملاحظه كرد كه در جنگ احد چه كسانى عقب نشينى كردند و يا فرار كردند و چه كسانى تا آخرين لحظات در كنار پيامبر اكرم(ص) باقى بودند.(45)
هرچند ممكن است با قدرى دقت و تإمل موارد ديگرى از اين پيامدهاى تإسف بار را از بيانات حضرت زهرا(س) بدست آورد, اما در اين نوشتار به همين دوازده مورد اكتفا مى شود.
متإسفانه جامعه امروز نيز با بعضى اين پيامدها گريبانگير است. اميد است با بهره گيرى از اسلام ناب و مكتب اهل بيت عليهم السلام و توجه به راه و خط امام راحل و منويات مقام معظم رهبرى در پيرايش اين آفات كوشا باشيم.

پى نوشت ها:
1. نهج البلاغه (صبحى صالح) خطبه235.
2. همان, خ 197.
3. همان, خ192, بندهاى 98 ـ 102.
4. همان, نامه9.
5. همان, نامه36.
6. نهج الحياه فرهنگ سخنان فاطمه عليهاالسلام, 138, حديث 59.
7. حجرات (49) آيه14.
8. نهج البلاغه, نامه62.
9. بحارالانوار, ج43, ص23, حديث17.
10. الاحتجاج, (اسوه) ج1, ص282.
11. همان, 270.
12. همان, 277.
13. الغدير (دارالكتب آخوندى) ج2, ص312.
14. اين خطبه در منابع متعددى آمده است. از جمله: الاحتجاج طبرسى (چاپ اسوه) ج1, شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد معتزلى, ج16, ص211 به بعد. و كتابهاى مستقلى نيز در ترجمه و شرح آن نوشته شده است از جمله: درسهايى از خطبه حضرت زهرا, حسينعلى منتظرى. شرح خطبه حضرت زهرا در دو جلد. عزالدين حسينى زنجانى, قطره اى از دريا. على ربانى گلپايگانى.
15. ر.ك به الاحتجاج, ج1, بحارالانوار, ج43, ص158 به بعد.
16. الاحتجاج, ج1, ص270.
17. همان, ص287.
18. همان, ص270.
19. انبيإ, 30.
20. الاحتجاج, ج1, ص270.
21. همان.
22. درباره سقيفه از جمله ر.ك به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد, ج2, ص20 ـ 60 و ج6, صص 5 ـ 50.
23. نهج البلاغه, نامه62.
24. الارشاد شيخ مفيد, ترجمه آقاى رسولى محلاتى چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى, ج1, ص250.
25. نهج الحياه فرهنگ سخنان فاطمه سلام الله عليها, 147.
26. همان, 250.
27. امام على. عبدالفتاح عبدالمقصود, (ترجمه به فارسى) ج1, ص328.
28. الاحتجاج, ج1, ص263 و 264.
29. همان, 266.
30. ر.ك به قطره اى از دريا, شرح خطبه حضرت زهرا, 126.
31. الاحتجاج, ج1, ص264.
32. درسهايى از خطبه حضرت زهرا, 118.
33. الاحتجاج, ج1, ص266.
34. همان, 269.
35. همان, 272.
36. همان 266.
37. همان 264.
38. درسهايى از خطبه حضرت زهرا, 120.
39. الاحتجاج ج1, ص278.
40. همان, 290.
41. همان 264.
42. همان.
43. همان.
44. همان 263.
45. ر. ك شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد, ج15, صص20 ـ 25.

. در ترجمه عبارات: بيشترين استفاده از ترجمه نهج البلاغه و نهج الحياه آقاى محمد دشتى شده است.