با چه كسى دوستى كنيم
قسمت دوم
حجة الاسلام سيد جواد حسينى
دوست خوب يا كيمياى ناب
از مهمترين نيازهاى زندگى انسان و خواستههاى معصومين(ع) داشتن دوست شايسته است. در دعاهاى ماه رمضان، ماه استجابت دعا، يكى از مهمترين خواستههاى انسان همين امر شمرده شده است. در دعاى روز هشتم مىخوانيم: خدايا! مرا موفق بدار به چند چيز، از جمله: «و صحبة الكرام؛ همراهى با انسانهاى بزرگوار!» و در دعاى روز سيزدهم درخواست مىكنيم: «و وفقنى للتّقى و صحبة الابرار؛ موفقم بدار براى تقوا و رفاقت نيكان!» و در دعاى روز شانزدهم زمزمه مىكنيم: «و وفقنى فيه لموافقة الابرار؛ در اين روز موفقم بدار به هماهنگى و دوستى با نيكان!»(1)
اما اگر رفيق شايسته يافت نشد، با همه نيازهايى كه انسان دارد، به تنهايى توصيه شده است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الجليس الصّالح خيرٌ من الوحدة والوحدة خيرٌ من جليس السّوء؛(2) همنشينى صالح بهتر از تنهايى است، ولى تنهايى بهتر از همنشينى بد (و نامناسب) است.» سفيان ثورى از امام صادق(ع) پرسيد: چرا از مردم فاصله گرفتهاى؟ حضرت فرمود: «يا سفيان فسد الزّمان و تغيّر الاخوان فرأيت الانفراد اسكن للفؤاد؛(3) اى سفيان!(ديدم) زمان فاسد شده و برادران (و دوستان) تغيير كردهاند. پس (اين گونه صلاح) ديدم كه تنهايى آرامش بيشترى دارد.»
امّا نكتهاى كه بايد توجه شود، اين است كه دوست و يا دوستان شايسته به اين سادگيها نصيب انسان نمىشود.
قرآن مىفرمايد: «و قليلٌ ما هم؛(4) عدّه آنان كم است.»
و پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: «اقل ما يكون فى آخر الزّمان اخٌ يوثق به اودرهم حلالٍ(5) كميابترين چيزها در آخرالزمان دوست مورد اعتماد و درهم (پول) حلال است.»
امام هادى (ع) درباره دوستان نيك فرمود: «و اعلم ايّها السائل انّهم اعزّ من الكبريت الاحمر؛(6) بدان اى پرسشگر! كه اين گونه دوستان (خوب) از كبريت احمر (و كيميا) كميابترند.»
و على(ع) فرمود: «من طلب صديق صدقٍ و فيا طلب ما لايوجد؛(7) هر كس دنبال رفيق راستگو و با وفا باشد، به دنبال چيز ناياب مىگردد.»پيام اين روايات اين است كه دوستان صالح را بايد همانند اشياء ناياب جستجو كنيم.
ويژگيهاى دوستان شايسته
مهمترين بخش آيين دوست يابى، شناخت اوصاف دوستان نيك و شايسته است. در اين بخش، به مهمترين اوصاف ياران نيك از ديدگاه قرآن و روايات اشاره مىكنيم:
الف: ديدگاه قرآن
1. اهل ايمان
قرآن مىفرمايد: «و انّ كثيراً من الخلطاء ليبغى بعضهم على بعض الّا الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات و قليلٌ ماهم؛(8) بسيارى از دوستان به يكديگر ستم مىكنند، مگر آنهايى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح و شايسته دارند. اما عدّه آنان كم است.»
2. پروا پيشگان
در قرآن مىخوانيم: «الاخلّاء يومئذٍ بعضهم لبعضٍ عدوٌّ الّا المتّقين؛(9) دوستان در آن روز(قيامت) دشمن يكديگرند، مگر پرهيزكاران.» معلوم مىشود دوستى با متقين پايدار و ثمر بخش است.
3. اهل عبادت و بندگى
گروهى از سران مشرك قريش نزد پيامبر اكرم(ص) آمدند و گفتند: اى محمد(ص)! آيا به همراهى با اين گونه افراد(تازه مسلمانان فقير و…) خشنود نشدهاى و توقع دارى ما از آنها پيروى كنيم و در كنار آنها قرار گيريم! اگر آنها را از خود دورسازى، شايد نزد تو آييم و از تو پيروى كنيم و به عنوان دوستانت در اطرافت باشيم. اينجا بود كه اين آيه نازل شد: «ولاتطرد الّذين يدعون ربّهم بالغداة و العشىّ يريدون وجهه؛(10) و كسانى را كه صبح و شام خدا را مىخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، از خود دور مكن!…اگر آنها را طرد كنى، از ستمگران خواهى بود.»
از آيه فوق استفاده مىشود كه دوستان اهل عبادت و اخلاص را به هيچ قيمتى نبايد از دست داد.
4. انياء و راستگويان
قرآن گاهى افرادى را به عنوان دوستان و رفقاى نمونه معرّفى مىكند از جمله مىفرمايد: «كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنها تمام كرده، از پيامبران و شهدا و صالحان «و حسن اولئك رفيقاً؛(11) و آنها رفيقان خوبى هستند.»
ب: ديدگاه روايات
در روايات نشانههاى فراوانى براى دوست و رفيق شايسته بيان شده كه به اهم آنها اشاره مىشود:
1. اهل دين و معرفت
امام سجاد(ع) فرمود: «جالسوا اهل الدّين و المعرفة؛(12) با دين داران و اهل معرفت (آنهايى كه به مسائل دينى، ولايت و امامت آشنايى دارند) همنشين شويد!»
2. راستگويان
على(ع) فرمود: «عليك باخوان الصدق فاكثر من اكتسابهم فانّهم عدّةٌ عند الرّخاء و جنّةٌ عند البلاء؛(13) بر شما باد به برادران (اهل) راستى پس بيشتر (چنين دوستانى را) بدست آوريد زيرا آنها در راحتى كمك كارند و سپر بلا است در گرفتارى.»
3. دوستان بزرگ منش
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اسعد الناس من خالط كرام النّاس؛(14) خوشبختترين مردم كسى است كه با بزرگواران رفت و آمد دارد.»
4. دانشمندان و خردمندان
همان حضرت فرمود: «سائلوا العلماء و خالصوا الحكماء و جالسوا الفقراء؛(15)از دانشمندان سؤال كنيد و با حكماء رفت و آمد داشته باشيد و با فقراء همنشين شويد.»
و على(ع) فرمود: «اكثر الصّلاح و الصّواب فى صحبة اولى النّهى و الالباب؛(16) بيشترين مصلحتها و درستىها در همراهى با صاحبان عقل و خرد و انديشه است.»
لقمان(ع) نيز به فرزندش چنين فرمود: «يا بنىّ صاحب العلماء و اقرب منهم و جالسهم و زرهم فى بيوتهم فلعلّك تشبهم فتكون معهم؛(17) فرزندم! با دانشمندان دوستى كن و به آنها نزديك و همنشين باش و به زيارت آنها در خانههايشان برو! باشد كه شبيه آنها شوى و با آنها(در دنيا و آخرت) باشى!»
5. انسانهاى كامل
حضرت على(ع) فرمود: «من دعاك الى الدّار الباقية و اعانك على العمل لهافهو الصّديق الشّفيق؛(18) كسى كه تو را به سوى خانه جاودانه بهشت بخواند و بر عمل براى آن يارىات كند، پس همو دوست مهربان است.»
و از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه حواريّون عيسى(ع) پرسيدند: «يا روح اللّه من نجالس، قال: من يذكّركم اللّه رؤيته و يزيد فى عملكم منطقه و يرغبكم فى الآخرة عمله؛(19) اى روح اللّه! با چه كسانى همنشين باشيم؟ فرمود: با كسى كه ديدن او شما را به ياد خدا اندازد و سخنانش بر علم شما بيفزايد و رفتارش شما را به كار نيك ترغيب و تشويق كند.»
6. هنگام خشم باطل نگويد
امام صادق(ع) فرمود: «لا تسمّ الرّجل صديقاً سمة معرفةٍ حتّى تختبره بثلاثٍ تغضبه فتنظر غضبه يخرجه من الحقّ الى الباطل و عند الدّينار و الدرهم و حتى تسافر معه؛(20) مرد را دوست با معرفت ننام، مگر آن كه او را در سه مورد آزمايش كنى: 1. هنگام خشم، پس بنگر غضب او را از حق به سوى باطل بيرون مىبرد؟ 2. در نزد طلا و نقره (كه آيا خيانت نمىكند؟) 3. هنگام مسافرت با او(كه آيا اخلاق نيك دارد؟).»
7. بر هواى نفس خويش مسلّط باشد
امام سجّاد(ع) مىفرمايد: «هرگاه ديديد مردى را كه خوش برخورد است و هيأت و روشش خوب است و از خود زهد و عبادت نشان مىدهد و در حركات خود خيلى شكسته نفسى مىكند، پس مهلت دهيد(و عجله نكنيد) و شما را گول نزند، زيرا چه بسيارند افرادى كه از به دست آوردن دنيا عاجزند و به دنيا نرسيدن آنها به خاطر ناتوانى جسمى يا عدم لياقت و كمبود شخصيت يا ترس آنهاست، (نه به خاطر ايمان و تقوا. آرى، چون ناتوان يابى شخصيت و يا ترسو هستند) دين را دامى براى رسيدن به دنيا قرار مىدهند و دائماً مردم را با ظاهر خود گول مىزنند و اگر مىتوانستند به حرام برسند، خود را در آن مىانداختند.
و اگر ديديد كه از مال حرام هم دورى مىكند صبر كنيد (و عجله نكنيد و زود درباره او قضاوت ننماييد) زيرا خواستههاى مردم مختلف است و چه بسيارند افرادى كه از مال حرام كناره مىگيرند، هرچند مال حرام زياد باشد( تحت تأثير قرار نمىگيرند) امّا خود را بر اعمال ناپسند وادار مىكنند و مرتكب حرام مىشوند.
همين كه ديديد او از تمام اعمال ناپسند هم دورى مىكند، بازهم عجله نكنيد و شما را گول نزند تا ببينيد انگيزه عقل او چيست، زيرا بسيارند افرادى كه از تمام اعمال بد دورى مىكنند، امّا عقل متين (و درايت عقلانى) ندارند.
پس از روى نادانى به جاى اصلاح، دست به افساد مىزند.
و اگر ديديد داراى عقل متينى هم هست، باز شما را گول نزند و صبر كنيد تا ببينيد آيا با هواى نفس خود عقل خود را مىكوبد يا با كمك عقل عليه هواى نفس گام برمى دارد و نسبت به رياستهاى باطل چقدر علاقهمند است، زيرا در ميان مردم كسانى هستند كه در دنيا و آخرت زيان كارند، چرا كه دنيا را رها مىكنند، نه براى خدا، بلكه براى رسيدن به رياست باطله (زيرا لذّت رياست نزد او به مراتب از لذّت مال و دنيا بيشتر است). و در پايان فرمود: «ولكن الرّجل كل الرّجل نعم الرّجل الّذى جعل هواه تبعاً لامر اللّه و قواه مبذولة فى رضى اللّه يرى الذّلّ مع الحق اقرب الى عزّ الابد مع العزّ فى الباطل و يعلم انّ قليل ما يحتمله من ضرّائها يؤدّيه الى دوام النّعم فى دارٍ لاتبيد ولاتنفد و انّ كثير ما يلحقه من سرّائها ان اتّبع هواه يؤدّيه الى عذاب لا انقطاع له ولايزول فذلكم الرّجل نعم الرّجل فبه فتمسّكوا و بسنته فاقتدوا و الى ربّكم به فتوسّلوا فانّه لاتردّ له دعوةٌ و لا تخيب له طلبةٌ؛(21) ولكن مرد واقعى و انسان خوب كسى است كه هواى خويش را پيرو فرمان خدا قرار مىدهد و قدرت خويش را بذل شده و در مسير رضايت و خشنودى الهى بذل مىكند از منظر او ذلت ظاهرى براى حق به عزت جاودانه نزديكتر است تا عزت ظاهرى براى باطل. نعمتها در خانه ابدى مىشود كه پايانناپذير است. (و مىداند) بر حقيقت كه بسيارى از آن خوشىهايى كه به او مىرسد هواى خود را پيروى كند منجر به عذاب دائمى زوالناپذير مىشود. پس متوجه (و بيدار) باشيد اين مرد بهترين مرد است پس به او تمسّك جوييد و به روشهاى او اقتدا كنيد و به سوى پروردگار خويش چنين شخصى را وسيله قرار دهيد كه دعاى او رد خور و خواستهاش رد نمىشود.»
9. رياست خيلى تغييرش ندهد
امام صادق(ع) فرمود: «اذا كان لك صديقٌ فولّى ولايةً فاصبته على العشر ممّا كان عليه قبل ولايته فليس بصديق سوء؛ هرگاه دوستى داشتى كه به رياستى رسيد و يكدهم علاقه و وفادارى قبل از رياستش را نسبت به تو حفظ كرد دوست بدى نيست.» امان از رياست.
10. انسان صالح باشد
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اربع من سعادة المرء الخلطاء الصّالحون و الولد البارّ و المرأة المؤاتية و ان تكون معيشته فى بلده؛(22) چهار چيز از سعادت مرد (و انسان) است: 1. دوستان صالح 2. فرزند نيكوكار 3. همسر موافق و هماهنگ 4. (كسب و) زندگى در محل و شهر خود.»
11. برادر دينى
على(ع) فرمود: «من فقد اخاً فى اللّه فكانّها فقد اشرف اعضائه؛(23) كسى كه برادر دينى خود را از دست دهد، گويا شريفترين اعضاى خود را از دست داده.»
12. دوستى او برايت زينت باشد
امام صادق(ع) فرمود: «اصحب من تزيّن به ولاتصحب من يتزيّن بك؛(24) با كسى يار (و رفيق) باش كه براى تو (همراهى او) زينت باشد، نه با كسى كه به وسيله تو كسب زينت (و افتخار) مىكند.»
13. پشتكار داشته باشد
على (ع) فرمود: «والمودّة قرابة مستفادة ولاتأمننّ ملولاً؛(25) دوستى نوعى خويشاوندى اكتسابى است. با كسى كه پشتكار ندارد، دوست و آشنا نباش!»
در پايان اين بخش برخى دوستان نمونه را معرّفى مىكنيم:
بهترين دوستان
1. بسيار سازگار
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «خير الاصحاب من قلّ شقاقه و كثر وفاقه؛(26)بهترين رفيقت كسى است كه جدايى (و قهر او) كم باشد و سازگارى(و دوران آشتى او) زياد.»
2. كمك كار بر بندگى
على(ع) فرمود: «المعين على الطاعة خير الاصحاب؛(27) يارى كننده بر طاعت (خداوند) بهترين يار است.»
3. دوستان قديمى
على (ع) فرمود: «اختر لكلّ شىءٍ جديده و من الاخوان اقدمهم؛(28) از هر چيزى تازهاش را برگزين، ولى از دوستان، قديمىتر آنها را (كه امتحان خود را در طريق دوستى نشان داده) انتخاب كن!»
حق دوستى
نكته ديگرى كه بعد از انتخاب دوستان شايسته اهميت دارد، حفظ دوستان است. و يكى از راههاى حفظ ايشان، مراعات حق دوستى است. بنابراين، شايسته است تلاش كنيم حقوق دوستى را به خوبى ادا كنيم. حضرت على(ع) فرمود: «ولاتضيعنّ حقّ اخيك اتّكالاً على ما بينك و بينه؛(29) هيچ گاه با اعتماد به رفاقتى كه بين تو و دوستانت وجود دارد، حق آنها را ضايع مكن!»
حقوق دوستى و دوستان فراوان است كه به اهم آنهااشاره مىشود:
1. خيرخواه هم باشند: على(ع) فرمود: «و امحض اخاك النّصيحة حسنة كانت او قبيحة؛(30) همواره دوست خود را با پندهاى مخلصانه، اندرز ده چه خوب باشد و چه به ظاهر زشت (كه او را برنجاند).»
2. حامى هم باشند: على(ع) فرمود: «لايكون الصّديق صديقاً حتّى تحفظ اخاه فى ثلاثٍ فى نكبة و غيبته و وفاته؛(31) دوست نمىتواند دوست واقعى باشد، مگر آنكه رشته دوستى را در سه حالت حفظ كند دوستش را فراموش نكند: 1- در هنگام فقر و تنگدستى 2. در زمانى كه حضور ندارد(و در مسافرت است)، 3. و پس از مرگش (نسبت به اهل و عيال و يا انجام كار خير براى او).»
3. با خوشرويى برخورد كنند: على(ع) فرمود: «والبشاشة صبالة المودّة؛(32) خوشرويى وام دوستى (و مايه دوستيابى) است.»
4. در آشتى پيش قدم شوى: على(ع) فرمود: «احمل نفسك من اخيك عند صرمه على الصّلة؛(33)نفس خود را نسبت به برادرت به برقرارى پيوند(دوستى و تداوم آن) وادار كن!»
5. هديهاش را بهتر پاسخ دهى: آن حضرت فرمود: «…و اذا اسديت اليك يد فكافيها بما يربى عليها و الفضل مع ذلك للبادى؛(34)…و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش! ولى با اين حال، برترى از آن آغاز كننده است.» و فرمود: «برادرت را با احسانى كه در حق او مىكنى، سرزنش كن شرّ او را با بخشش بازگردان.»(35)
6. اجتناب از عيب گويى و اعتنا نكردن به سخن چين: على(ع) فرمود: «فكيف بالعائب الّذى عاب اخاه و عيّره ببلواة؛(36) چرا و چگونه آن عيب جو، عيب برادر خويش گويد؟ و او را به بلايى كه گرفتار است، سرزنش مىكند.»
و نيز فرمود: «من اطاع الواشى ضيّع الصّديق؛(37) هر كس سخن چين (و دروغ پرداز) را پيروى كند، دوستى را به نابودى كشانده است.»
7. پرهيز از حسادت: على(ع) فرمود: «حسد الصديق من سقم المودّة؛(38)حسادت نسبت به دوست، (از نشانههاى) بيمارى (و غير واقعى بودن) دوستى است.» و در جاى ديگر فرمود: «فان رأى احدكم لاخيه غفيرة فى اهلٍ او مالٍ او نفسٍ فلا تكوننّ له فتنة؛(39)پس اگر يكى از شما براى برادر خود، برترى در مال و همسر و نيروى بدنى مشاهده كند، مبادا اين برترى موجب فتنه انگيزى (حسادت) او شود.»
8. اجتناب از بد رفتارى با دوست: اميرالمؤمنين على(ع) فرمود: «وليس جزاء من سرّك ان تسوءه؛(40) و پاداش (دوستى) كه تو را خوشحال كرده، اين نيست كه با او بد رفتارى كنى.»
9. پرهيز از بدگمانى: على (ع) فرمود: «لايغلبنّ عليك سوء الظّن فانّه لايدع بينك و بين صديقٍ صفحاً؛(41) چيره نشود بر تو بد گمانى (نسبت به دوستت) زيرا بدگمانى بين شما و دوستت گذشت را از بين مىبرد.»
10. ممنوعيت فخر فروشى: حضرت امير(ع) فرمود: «اذا احتشم الرّجل اخاه فقد فارقه؛(42)هرگاه مرد نسبت به برادرش بزرگى (و فخر) كند، از او جدا شده (و دوستى را قطع كرده.»
11. پرهيز از مناقشه: آن حضرت فرمود: «من ناقش الاخوان قلّ صديقه؛(43) هر كس با برادران(دوستان) مناقشه كند، دوستان او كم شود.»
12. از شوخى نابجا و مباهات: على(ع) فرمود: «ان اردت ان يصفولك ودّ اخيك فلا تمازحنّه ولاتمارينّه ولاتباهينّه ولاتشارّنّه؛(44)اگر مىخواهى دوستى باصفا داشته باشى، با برادر و دوستت شوخى (نابجا) نكن، جدل نكن و مباهات(و فخرفروشى) و خصومت نكن!»
و امام هادى(ع) فرمود: «مراء و جدل (ناحق)،دوستى كهن را فاسد(و نابود) و عقدههاى عميق را باز مىكند و كمترين چيزى كه در آن هست، طلب چيرهگى بر دوست است و چيرهگى و غلبه خواهى، اساس و پايه عوامل قطع ارتباطها(ى دوستان) است.»(45)
به سه حديث جالب و جامع به عنوان جمع بندى اين بخش توجه شود: «يك. امام حسن(ع) به جناده فرمود: «چنانچه نفس، تو را وا دار كرد كه رفيقى براى خود انتخاب كنى، اينها را برگزين (و اين حقوق را مراعات كن): 1. دوستى او براى تو مايه زينت باشد. 2. اگر خدمتى به او كردى، تو را حفظ كند 3. اگر صلهاى به او كردى، صله تو را حفظ كند 4. اگر دستى به سوى او دراز كردى، آن را محترم شمارد (و تو را رد نكند)؛ 5. اگر از او كمك خواستى (اعم از مالى و غير آن)، يارى و كمكت كند 6. اگر چيزى به او گفتى، تصديقت كند 7. اگر به تو شكستى وارد شود، آن را اصلاح (و جبران) كند 8. اگر خوبى از تو ديد، به زبان آورد(و آن را اظهار كند) 9. اگر از او حاجتى خواستى، روا كند 10. و اگر ساكت بمانى، او با پرسش از حال تو جويا شود.»(46)
دو. امام صادق(ع) فرمود:«لاتكون الصّداقة الّا بحدودها فمن كانت فيه هذه الحددو او شىء منها فانسبه الى الصّداقة و من لم يكن فيه شىء منها فلا تنسبه الى شىءٍ من الصّداقة فادّلها ان تكون سريرته و علانيته لك واحدةً و الثّانى ان يرى زينك زينه و شينك شينه والثّالثة ان لا تغبّره عليك ولاية و لا مالٌ و الرّابعة ان لايمنعك شيئاً تناله مقدرته و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لايسلمك عند النّكبات؛(47) دوستى جز با حدود( و مراعات حقوقش) امكانپذير نيست. پس كسى كه اين حدود(و حقوق) يا بخشى از آن در او باشد، او را دوست بدان و كسى كه هيچ يك از اين شرائط در او نيست، چيزى از دوستى در او نيست:
نخستين شرط دوستى آن است كه باطن و ظاهرش براى تو يكى باشد؛دوم اين است كه زينت و آبروى تو را زينت و آبروى خود بداند و عيب و زشتى تو را عيب و زشتى خود ببيند، سوم اينكه مقام و مال، وضع او را نسبت به تو تغيير ندهد، چهارم اينكه آنچه را در قدرت دارد، از تو مضايقه نكند؛ و پنجم كه جامع همه اين صفات است، آن است كه تو را به هنگام نكبتها (و پشت كردن روزگار) رها نكند.»
سه. امام سجاد(ع) فرمود: «امّا حقّ الصّاحب فان تصحبه بالتّفضّل و الانصاف و تكرمه كما يكرمك ولاتدعه يسبق الى مكرمةٍ فان سبق كافأته وتودّه كما يودّك و تزجره عمّا يهمّ به من معصيةٍ وكن عليه رحمةً ولاتكن عليه عذاباً؛(48) اما حق دوستت آن است كه با او با فضل و انصاف رفتار كنى و گرامى بدارى او را چنان كه تو را گرامى مىدارد و اجازه ندهى كه به گرامى داشتن (و كار نيكى نسبت به تو) پيشى بگيرد. پس اگر سبقت گرفت، جبران كنى و دوست بدارى چنان كه دوستت مىدارد و باز دارى آنجا كه قصد گناهى دارد. و بر او مهربان باش و مايه عذاب و رنجش او نباش!»
حدود دوستى
1. اطمينان نكردن بيش از حد به دوست
على(ع) فرمود: «ابذل لصديقك كلّ المودّة ولاتبذل له كلّ الطّمأنينة؛(49) براى دوستت تمام دوستى را بذل كن، ولى اطمينان كامل (و صددرصد نداشته باش و تمام آن) را بذل نكن.»
2. مدارا در دوستى
آن حضرت فرمود: «احبب حبيبك هوناً ما عسى ان يكون بغيضك يوماً ما و ابغض بغيضك هوناً ما عسى ان يكون حبيبك يوماً ما؛(50) در دوستى با دوستت مدارا كن (و بيش از اندازه اظهار محبت نكن!) شايد روزى دشمن تو گردد و در دشمنى با دشمن نيز مدارا كن! شايد روزى دوست تو گردد.»
و نيز فرمود: «اگر دوستى بيش از حد شد و از حد منطقى گذشت، خطر ساز است و باعث مىشود كه انسان عيبها را نبيند.»(51)
3. اول امتحان بعد اطمينان
«لاتثق بايك قبل الخبرة؛ به برادر(و دوستت) پيش از آزمودن اعتماد نكن.»
4. دوستى به اندازه پاكى
انسان گاهى ممكن است دوستان متعددى داشته باشد. اظهار محبت و دوستى به هر يك به اندازه پاكى و پايبندى آنها به مسائل دينى و شرعى بايد باشد. على (ع) در اين خصوص فرمود: «احبب الاخوان على قدر التّقوى؛(52) برادران (و دوستان) را به اندازه تقوا (و تعهد هر كدام) دوست بدار!»
در مقابل دوستان ناباب
آخرين مطلب اين است كه انسان گاهى خواهى نخواهى به دوستان غير مناسب و رفقاى ناباب سر و كار پيدا مىكند. چگونه رفتار كند و چه كارهايى انجام دهد كه از زيانهاى اين نوع دوستى در امان باشد؟
چند امر قابل توصيه است:
1. هيچ سخنى را بدون تأمل و سنجش نپذيريم، چنان كه قرآن كريم مىفرمايد: «ولاتقف ماليس لك به علمٌ؛(53) (هرگز بدون تأمّل از كسى پيروى نكن) و امرى را كه آگاهى ندارى، دنبال نكن!»
2. روح خويش را تقويت كنيم؛ زيرا تا دشمن عامل نفوذى نداشته باشد، نمىتواند در كشورى راه پيدا كند. در كشور جان هم آن گاه رفيق بد و يا شيطان مىتواند نفوذ كند كه عامل نفوذى (ستون پنجم) داشته باشد و آن هواهاى درون آدمى است. اگر هواها تحت كنترل قرار گيرند، هيچ كسى نمىتواند به انسان آسيب و زيان برساند. قرآن كريم مىفرمايد: «يا ايّها الّذين آمنوا عليكم انفسكم لاينصركم من ضلّ اذا اهديتم؛(54) اى مؤمنان! بر شما باد به خود (سازى)تان! آنگاه كه هدايت يافتيد شما را گمراهان زيان نرسانند.»
پىنوشتها: –
1. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، اعمال روزهاى ماه مبارك رمضان.
2. بحارالانوار، ج 74، ص 189.
3. همان، ج 47، ص 116.
4. سوره ص، آيه 24.
5. تحف العقول، ص 38.
6. وسائل الشيعه، ج 8، ص 404 و 405، ح 1.
7. غررالحكم، ح 9727.
8. سوره ص، آيه 24.
9. سوره زخرف، آيه 67.
10. سوره انعام، آيه 52.
11. سوره نساء، آيه 69.
12. بحارالانوار، ج 74، ص 196.
13. همان، ص 187.
14. امالى صدوق، ص 14، منتخب الميزان، ص 29.
15. بحارالانوار، ج 71، ص 188.
16. غررالحكم، ح 9768، منتخب الميزان، ص 290.
17. بحارالانوار، ج 71، ص 188.
18. غررالحكم، ص 424، ح 9737.
19. بحارالانوار، ج 74،ص 149.
20. امالى طوسى، ص 646.
21. بحارالانوار، دارالكتب الاسلامية، ج 74، ص 184؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 317. چاپ بيروت ج 2، ص 84.
22. وسائل الشيعه، ج 3، ص 206.
23. غررالحكم، ص 723.
24. منتخب ميزان الحكمه، ص 290.
25. نهج البلاغه، محمد دشتى، حكمت 211.
26. منتخب ميزان الحكمه، ص 291.
27. غررالحكم، ص 416، ح 9508.
28. همان، ح 9514.
29. نهج البلاغه، نامه 31.
30. همان.
31. همان، حكمت 134.
32. همان، حكمت 6.
33. همان، نامه 31.
34. همان، حكمت 62.
35. همان، حكمت 158.
36. همان، خطبه 140.
37. همان، حكمت 239.
38. همان، حكمت 218.
39. همان، خطبه 23.
40. همان، نامه 31.
41. بحارالانوار، ج 74، ص 207.
42. همان، ج 71، ص 165.
43. غررالحكم، ص 419، ح 9607.
44. بحارالانوار، ج 75، ص 291.
45. منتخب ميزان الحكمة، ص 291، ح 3508.
46. كنزالعرفان، ج 2، ص 26.
47. اصول كافى، ج2، ص 467؛ منتخب ميزان الحكمة، ص291.
48. بحارالانوار، ج 74، ص 7، ح 1؛ منتخب ميزان الحكمة، ص291.
49. بحارالانوار، ج 71، ص 166، ح 29.
50. نهج البلاغه، حكمت 268.
51. همان، خطبه 109.
52. غررالحكم، ص 416، ح 9498.
53. بحارالانوار، ج 74، ص 187، ح 7.
54. سوره اسراء، آيه 36.
55. سوره مائده، آيه 105.