فلسطين و منافع ملى ما
قسمت اولاستاد حسين مظفر
ولتجدن اشد الناس عداوه للذين آمنوااليهود(1)
برپايى همايش فلسطين نگاه ايرانى در دانشگاه تربيت مدرس در روزهاى دوم و سوم آذرماه سال گذشته و ارائه نقطه نظرهاى خلاف انتظار و مغاير با آرمانها و ارزشهاى انقلاب اسلامى در همايش مزبور حساسيت ها و عكس العمل هايى را در سطح جامعه و در ميان اصحاب فكر و انديشه برانگيخت كه قابل تإمل و تعمق و موجب بسى شگفتى و حيرت گرديد.
اگر چه نظرات ارائه شده تحت عنوان مباحث علمى آن هم در سنگر دانشگاه در فضاى فرهنگى كشور و گفتمان آزاد مطرح گرديد تراوشات فكرى خود سخنرانان بوده و هيچ سنخيتى با جوهره تفكر اسلام ناب و انديشه هاى اصيل امام ندارد و نمى تواند سخن و موضع مسئولان نظام جمهورى اسلامى ايران تلقى شود ولى, به لحاظ اهميت مسإله در ارائه نقطه نظرهاى انحرافى و مرتجعانه در همايش و زيرسوال بردن انديشه والاى امام و آرمانهاى بين المللى انقلاب اسلامى و ايجاد ترديد و ابهام پيرامون مهمترين استراتژى امام و انقلاب اسلامى در مورد فلسطين از آغاز شكل گيرى مبارزات و خدشه بر آرمانهاى مقدسى كه مردم مسلمان و مبارز فلسطينى طى بيش از نيم قرن براى آن جهاد كردند و جان و مال و هستى خويش را در راه آن ايثار نمودند, نمى توان از كنار آن به سادگى گذشت و لازم است مطالب مطروحه با حساسيت بيشترى مورد نقد و آسيب شناسى جدى قرار گرفته و كالبد شكافى گردد. و معلوم شود خاستگاه برگزارى همايش و علت ارائه مطالب خلاف سياستهاى نظام و انقلاب اسلامى چه بوده و چرا در زمانى كه سياستهاى ددمنشانه و اعمال خشونت هاى وحشيانه قصاب صبرا و شتيلا, موج يإس و نااميدى و ناامنى و فرار و مهاجرت معكوس را براى آنان به ارمغان آورده و افسران و سربازان صهيونيستى از انجام مإموريت در مناطق اشغالى سرباز مى زنند و در موقعيتى كه محاكمه شارون در دادگاه بين المللى جنايات جنگى سازمان ملل پيشنهاد مى گردد و از همه مهمتر چرا در زمانى كه گسترش قيام انتفاضه فلسطينى با دو ويژگى اسلامى بودن و مردمى بودن و حماسه آفرينى هاى شهادت طلبانه جوانان مسلمان فلسطينى خواب راحت را از غاصبان صهيونيست ربوده و خشم و كينه مسلمانان جهان در روز راهپيمايى سراسرى روز جهانى قدس, آخرين مشروعيت رژيم اشغالگر را هدف گرفته, سخنان و نظراتى ارائه مى شود كه مإيوس كننده مجاهدان جان بركف و مايه خشنودى سردمداران كفر و الحاد و صهيونيست ها مى گردد.
به نظر مى رسد بخشى از نظرات ارائه شده ناظر بر عدم درك صحيح از ماهيت شكل گيرى پديده سرطانى صهيونيسم همچنين كم اطلاعى از مبانى آرمانهاى اسلامى و انديشه جهانى و فرامليتى اسلام ناب محمدى (ص) و بخش ديگرى نيز مربوط به فضاى روحى روانى ترس و رعب و انفعال ناشى از رجزخوانى هاى استكبار جهانى است كه به بهانه مبارزه با تروريسم در جوامع و انسانهاى مرعوب ايجاد كرده مى باشد.
آيا واقعا مسإله فلسطين فقط يك مسإله ملى و قومى است و فقط مربوط به فلسطينيان يا اعراب است و به ما ايرانى ها مربوط نيست و به زعم آقايان نبايد كاسه از آش داغتر شد؟
آيا بين منافع ملى و آموزه هاى اسلامى و دينى در مسإله فلسطين تضاد و تعارض است؟ و از اين دو بايد به منافع ملى انديشيد و آرمان هاى دينى و اسلامى را فداى منافع ملى كرد؟!
آيا واقعا مسإله فلسطين پاى ميزهاى مذاكره صلح و سازش حل و فصل مى گردد و نبايد با روند سازش مخالفت كرد؟!
آيا واقعا اگر ايران اسلامى به اميد منافع ملى دست از حمايت فلسطين بردارد مشكلات فلسطينيان حل مى شود و ايران نيز جايگاه مطلوب و مورد پسند خود را در نظام بين المللى بويژه نزد سلطه گران غارتگر پيدا مى كند؟!
پاسخ به سوالات فوق منوط به تبيين برخى مسائل بنيادين مى باشد كه ذيلا به آنها پرداخته مى گردد.ماهيت فرهنگى سياسى پديده صهيونيزم
برخى اظهارنظرهاى انجام شده ناظر بر عدم درك صحيح و درست از ماهيت شكل گيرى پديده سرطانى صهيونيسم است. مطالعه برخى از آرمانها و اهداف ارائه شده توسط سردمداران رژيم صهيونيستى و نظريه پردازان انديشه صهيونيسم در مورد نژاد پرستى و قوم گرايى صهيونيست ها, ترور و خشونت گرايى و نظامى گرى آنان و اخراج فلسطينيان و ايجاد جامعه يهودى, توسعه طلبى و طرح مسإله اسرائيل و كشور بدون مرز و دولتى براى يهوديان جهان و مشابه آن كه نشإت گرفته از ده فرمان جنبش صهيونيسم است, پاسخ مستدل و محكمى بر ساده انگارى هاى نظريات ارائه شده است و بيانگر اين مسإله است كه موضعگيرى اين كشور يا آن كشور و يا تغيير شيوه مبارزه از حالت فعال به انفعال و تن دادن به صلح و سازش و سكوت هرگز عامل بازدارنده صهيونيست ها براى پيگيرى اهداف توسعه طلبانه و جنايتكارانه آنان نخواهد شد. و ثمره اى جز خوارى و ذلت و حقارت براى كشورهايى كه به بهانه حفظ منافع ملى خود در برابر ظلم و جنايات ددمنشانه صهيونيست ها نسبت به مردم مظلوم و ستمديده فلسطينى سكوت مى كنند نخواهد داشت و استمرار اين روش ذلت بار طولى نخواهد كشيد كه با قدرت يافتن و سيطره وسيع صهيونيسم, منافع ملى خيالى صاحبان اين ايده نيز در زير چكمه هاى نژاد پرستى قوم يهود عنود پايان خواهد يافت.
نژادپرستى صهيونيست ها
تئودور هرتزل از انديشه پردازان قوم صهيون, جريان دينى بودن يهود را نفى مى كند و بر جريان قومى يهود تإكيد مى نمايد و مى گويد:
((ملت يهود تنها يك طايفه يا دين نيست, بلكه يك جريان قوم گرايانه است. به همين دليل يهوديان از هر نژاد, كشور, مليت, طبقه و فرهنگ بايد در راه يك هدف مانند ملتى واحد در كنار هم به فعاليت بپردازند.))(2)
هرتزل پس از تإكيد بر جريان قوم گرايانه يهود به برترى نژاد يهود بر ديگر ملل تإكيد مى نمايد و گويد: (يهود ملتى است كاملا متمايز و برتر نسبت به ساير ملل و ابنإ بشر)
همانگونه كه ملاحظه مى شود نژاد پرستى جزء آرمان و مرام صهيونيست هاست. اين تفكر كه به يهوديان باورانده كه يهود قوم برگزيده است و در زمره بهترين و باهوش ترين ابنإ بشر هستند موجب گرديده كه به آنان جسارت داده تا سرزمين, اموال و املاك فلسطينيان و مردم عرب را تصرف و مصادره نموده و خانه ها را بر سرشان خراب كنند و بر خرابه هاى آنان سكونت يابند و سرود برترى بخوانند.
نژاد پرستى صهيونيست ها به حدى آشكار است كه در پرتكل يازدهم صهيونيسم آمده:
((غير يهوديان مانند رمه گوسفند و ما به منزله گرگ, و شما مى دانيد كه اگر گرگ به گله بزند چه بر سر گوسفندها مىآيد.))سلطه جوئى و توسعه طلبى صهيونيستها
روحيه سلطه گرى صهيونيست ها به نحو گستاخانه اى در اظهارات مدير صندوق ملى اراضى يهود در سال 1940 بخوبى مشهود است او مى گويد:
((در اين مملكت جايى براى دو ملت نيست. اگر اعراب اين كشور را ترك كنند جا براى ما باز خواهد شد و اگر اعراب بمانند كشور باريك, بدبخت و بى نوا خواهد شد. اسرائيل وقتى بوجود خواهد آمد كه اعراب از اين جا به كشورهاى همسايه منتقل شوند. فقط با چنين نقل و انتقالى كشور قادر خواهد شد كه ميليون ها نفر از برادران ما را جذب كند.))
اسحاق شامير نخست وزير گذشته رژيم صهيونيستى روحيه سلطه طلبى صهيونيسم را چنين به تصوير مى كشاند :
((سرزمين اسرائيل از آن ملت اسرائيل است و تا آخر خواهد بود و هيچ شريكى را بر سرزمين خود نمى پذيرد.))
نتانياهو در مراسم استقبال از نماينده حزب ليكود اعلام مى كند:
((اسرائيل تنها به مرزهايى كه سازمان ملل براى آن در نظر گرفته محدود نمى شود بلكه مرزهاى واقعى اسرائيل را خدا تعيين كرده است)).
وايزمن رئيس جمهور گذشته رژيم صهيونيستى گويد:
((اسرائيل مساوى 20/770 كيلومتر مربع ميان مديترانه و اردن و سوريه و لبنان نيست اسرائيل يك شبكه موجود جهانى است و اگر غير از اين بود اسرائيل در اولين جنگ از ميان رفته بود)).ولادمير جايوتنسكى بر ضرورت اخراج و آوارگى فلسطينيان تإكيد مى كند و مى گويد:
((فلسطين بايد از آن يهوديان باشد. بايد اعراب را با استفاده از تمامى راه كارها مجبور به خروج از آن كرد. ما آنان را دست آخر مجبور به خروج از فلسطين و اردن خواهيم كرد تا به بيابان هايشان بازگردند و ما دولت يهود را در دو سوى اردن برپا سازيم.))(3)
صهيونيست ها اعتقاد دارند كه سرزمين موعود آنان از فرات تا نيل بايد در اختيار دولت يهود و ساكنان اين مناطق باشد و ساكنان اين مناطق بايد اموال آنان مصادره و در صورت مقاومت بايد قتل عام شوند.هشدارهاى امام در مورد توسعه طلبى رژيم صهيونيستى
بى جا نيست كه معمار كبير انقلاب اسلامى از روزهاى آغازين شكل گيرى نهضت اسلامى خطر توسعه طلبى صهيونيست ها را به شيوه هاى مختلف گوشزد كرده و از آن به عنوان جرثومه فساد ياد كرده كه اگر با او مقابله نشود موجب گسترش فساد مى شود.
امام در يكى از فرمايشاتشان مى فرمايند:
((اگر جلوى اين جرثومه فساد گرفته نشود طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نمى كند فقط بر فلسطين و مسجدالاقصى. همه را مى خواهد غلبه كند.))
و در (4) جاى ديگر مى فرمايد:
((من قريب 20 سال است كه به كشورهاى عربى توصيه مى كنم كه با هم مجتمع شويد و اين ماده فساد را طرد كنيد. اگر اسرائيل قدرت پيدا كند اكتفا به بيت المقدس نمى كند.))(5)
امام به توسعه طلبى اين ماده سرطانى اشاره كرده و مى فرمايند:
((يك همچو جرثومه فسادى را شما بايد با اتفاق خودتان از بين برداريد. اگر از بين برنداريد اين يك ماده سرطانى است كه سرايت مى كند به جاهاى ديگر. اكتفا به جولان نمى كند رإى آنها اين است كه اسرائيل از همه نژادها بالاتر است و از فرات تا نيل هم مال اوست… اسرائيل قناعت نمى كند به آنجايى كه هست. قدم به قدم پيش مى رود. و هر قدمى كه رفت هى مى گويد ما كارى نداريم. فردا قدم بالاترى برمى دارد امروز لبنان است فردا خداى نخواسته سوريه پس فردا عراق و…))
((من كرارا تذكر داده ام كه اسرائيل از نيل تا فرات را از خود مى داند و شما را غاصب سرزمين هاى خويش مى شمرد اگر چه اكنون جرإت اظهار نظر صريح آن را ندارد. ))(6)جواز ترور و خشونت در انديشه صهيونيست ها
روحيه ترور و قتل و كشتار غير يهوديان جزء ماهيت قوم نژادپرست و غاصب صهيونيست هاست و از بيان آن نيز هيچ ابائى ندارند.
مناخيم بگين نخست وزير گذشته رژيم صهيونيستى در خاطراتش گويد:
((سازمان هاى تروريستى صهيونيست ها اقدام به اخراج اعراب كرده و با كشتار اعراب كار اخراج را سرعت بخشيدند)).
او ادامه مى دهد: ((ما به عنوان صهيونيسم به كارايى ترور فيزيكى اعتقاد داريم. ))(7)
روزنبرگ در كتاب خود بنام (جايگاه تروريسم در انديشه صهيونيستى) مى نويسد:
((روحيه صهيونيست ها روحيه اى شرور است كه حاضر به پذيرش صلح نيست. در واقع روحيه اى تجاوزگر است كه اگر كسى را براى كشتن نيابد خود را خواهد كشت.))(8)
آنانكه در اين همايش بر سياست سازشكارانه با رژيم صهيونيستى تاكيد كردند و گفته اند ما در خصوص مخالفت با روند سازش اشتباه كرديم و معتقد بودند كه قرارداد اسلو راه مطلوبى جهت رسيدن فلسطينى ها به حقشان بود و نظر داده اند كه در صورت سازش فلسطينى ها و اسرائيلى ها ما با آن مخالفتى نخواهيم كرد و آنرا خواهيم پذيرفت))
خوبست مرورى كارشناسانه و البته منصفانه بر مذاكرات ذلت بار گذشته كه با حمايت ها و واسطه گرىهاى دلال هاى صهيونيست انجام شده داشته باشند و ببينند آيا تاكنون مذاكره و سازش هاى گذشته دستاوردى جز افزايش نيرنگ و فريب و خونريزى و قربانى و آوارگى داشته است ؟
آيا با كسانى كه نظامى گرى و تجاوزگرى را جايگزين منطق و گفت وگو مى كنند و تئورى ائتلاف براى جنگ را براى سلطه گرى و توسعه طلبى خود مطرح مى كنند. و تروريسم دولتى را براى ترور خانه بخانه رهبراى فلسطينى تصويب مى نمايند و گفتمان قلدرى و برترى نژادى و خشونت را جايگزين صلح و آرامش ارائه مى دهند مى توان گفت و گو كرد و پاى ميز مذاكره عزتمدارانه با آنان نشست؟! و آيا تاكنون سردمداران رژيم صهيونيستى حيات خود و موفقيت خود را در گفت و گوهاى سازش و مذاكره هاى فريبكارانه تثبيت و تقويت نكرده و از اين بابت منافع زيادى به جيب نزده اند؟!
وقتى رئيس جمهورى ايران كه خود طراح گفت و گوى تمدن ها هستند در پاسخ به سوالى كه شما با اسرائيل و آمريكا گفتمان كنيد مى فرمايند (آمريكا و اسرائيل اهل گفتمان نيستند و آنها فقط نظر خود را تحميل مى كنند و مى گويند ملت ها يا با ما هستند يا بر ما. شما مى خواهيد مشكل را با گفتمان حل كنيد؟)
چگونه است كه عده اى نغمه صلح و سازش و گفت و گو با قلدران سلطه گرى را مطرح مى كنند كه در طول تاريخ مذاكرات سازش كارانه كمترين امتيازى براى مسلمانان فلسطينى بدست نيامده است؟انديشه قتل عام همراه با تحقير مسلمانان
هرتزل بنيانگذار جنبش صهيونيسم در كتاب خود (دولت يهودى) گستاخانه جواز شكار دسته جمعى را صادر مى كند و مخالفان خود را حيوانات درنده اى مى داند كه لياقت تك تير نيستند. او مى نويسد:
((فرض كنيم كه ما خواهان پاكسازى يك كشور از حيوانات درنده آن باشيم. بديهى است كه ما تير و كمان برنخواهيم داشت تا تك تك بدنبال خرس ها برويم بلكه يك برنامه شكار دسته جمعى ترتيب داده و با يورش به حيوانات با استفاده از ارتشى از تيراندازان ماهر وپرتاب بمب هاى شديدالانفجار در ميان اين حيوانات آنان را از بين خواهيم برد.))(9)
نژاد پرستى و برترى جوئى صهيونيست ها آنچنان موجب تحقير شخصيت و كرامت مسلمانان گرديده كه سردمداران رژيم صهيونيستى علنا و گستاخانه اعراب مسلمان را مورد اهانت قرار مى دهند و جان و مال و ناموس آنان را به بازيچه مى گيرند.
رافائل ايتان گويد:
((عرب ها جيرجيرك هايى هستند كه بايد بدترين خشونت را عليه آنها بكار ببريم خشونت هايى چون اعدام. زندان و تخريب خانه هايشان بايد بكار برد.
اعراب هيچ حقى بر ما ندارند. آنان بايد در خدمت دولت ما باشند در مقابل هر سنگى كه به سوى ما پرتاب مى شود بايد ده ها شهرك بسازيم)).(10)
ديويد بن گوريون اولين نخست وزير رژيم صهيونيستى در كتاب خود ( تاريخ هاگانا) مى نويسد:
((هيچ جايى از فلسطين متعلق به غير يهوديان نيست ما به اعراب خواهيم گفت كه از آنجا خارج شوند واگر آنها اين كار را نكردند ما آنان را به زور اخراج خواهيم كرد. وضعيت فلسطين تنها با اعمال زور حل و فصل مى شود)).(11)
برنامه شرطى كردن نسل كشى در ارتش جزء برنامه هاى صهيونيست هاست و بخاطر همين مسإله اكثر سربازان اسرائيلى با روحيه تنفر و انزجار و نسل كشى مسلمانان شرطى شده اند و اين برنامه غير انسانى در سال 1990 توسط يكى از سرهنگ هاى رژيم صهيونيستى اعلام شد (به نقل از كتاب محاكمه صهيونيسم)
اينكه مردم برخورد ددمنشانه و وحشى گرىهاى صهيونيست ها را در برخورد با زنان و كودكان و مردم مسلمان فلسطين در سيماى جمهورى اسلامى ايران مشاهده مى كنند گوشه اى از خوى و مرام و آرمان ددمنشانه آنهاست. خوى وحشى گرى و سبعيت بخاطر روح نژادپرستى در عمق وجود آنهاست. اينكه با سنگ استخوان دستان نازك جوانان فلسطينى را مى شكنند. اينكه موى سر جوانان را مى گيرند و محكم به ديوار مى كوبند و مى تركانند, اينكه كودكان معصوم را در آغوش پدرشان مظلومانه به گلوله مى بندند, اينكه با بولدوزر و موشك هاى هوا به زمين خانه هاى فلسطينى را بر سرشان خراب مى كنند, اينكه با هلى كوپتر افراد مبارز را به موشك مى بندند و مبارزان را در خيابان يا داخل ماشين ها يا خانه هايشان به گلوله مى بندند. همه اينها از اعتقادات قوم يهود عنود و خوى ددمنشى و سبعيت اين رژيم نژاد پرست است.
اينكه قرآن خطر يهوديت منحرف از شريعت موسى را بشدت مورد مذمت قرار مى دهد و نمودهاى خيانت, عهدشكنى, تمرد, تحريف را به اين قوم نژاد پرست نسبت مى دهد, مى خواهد انسانها را به ماهيت پليد اين قوم عنود توجه دهد.
و بديهى است اين ماهيت پليد هرگز, نه گفت و گويى را برمى تابد و نه صلح و سازش عدالت گونه را. تجربه نيم قرن گذشته نيز ثابت كرده كه فلسطين و آزادى رهايى بخش اين پيكره اسلامى از چنگال اشغالگران صهيونيسم در پشت ميزهاى مذاكره حل نخواهد شد و معامله بر سر حقوق ملت فلسطين به معناى خيانت به آرمان مردم مسلمانى است كه بيش از نيم قرن مورد تجاوز و ستم قرار گرفته و نتيجه اى جز ذلت و حقارت از پشت ميزهاى مذاكره عايدش نگشته است.
مقام معظم رهبرى فلسفه پيدايش غده سرطانى صهيونيسم را براى مقابله با كشورهاى اسلامى و ايجاد تفرقه و تشتت در ميان امت اسلام مى دانند و اين خوى تجاوزكارانه را چنين ترسيم مى نمايند:
((غرب و قدرت هاى غربى از آغاز پيدايش غده سرطانى صهيونيسم در اين منطقه با هم تعامل دوجانبه اى داشتند, وظيفه اسرائيل اين بوده كه منافع قدرتهاى متجاوز غربى را در منطقه اسلامى حفظ كند. يعنى هميشه رو در روى كشورهاى اسلامى و تهديد دايمى بالفعلى قرار داشته باشد و كشورهاى اسلامى رادر يك دغدغه اى دايمى نگهدارى, تا آنها نتوانند با هم متحد شوند و يك مجموعه همدل و هم جهت را بوجود بياورند و از امكانات و ثروت و نيروى انسانى خود براى منافعشان استفاده كنند. متقابلا وظيفه آنها هم اين بوده است كه اين غده سرطانى را در اين منطقه با همه وجود نگهدارند البته امروز اين نقش بيشتر از همه بر عهده آمريكاست.))(12)
مطالب فوق الذكر گوشه اى از ماهيت نژادپرستانه و سلطه گرى و غارتگرى و تجاوز و ترور و خشونت رژيم غاصب صهيونيستى است كه به صراحت پرده از انديشه پليد و ضدمردمى و ضد اسلامى اين قوم عنود برمى دارد.
آيا با اين وصف مى توان قبول كرد كه دشمنى اسرائيل بستگى به دشمنى ايران با آنان دارد؟ و اگر ايران دشمنى نكند و موضعگيرى نكند آنان از خوى تجاوزگرى و سلطه گرى دست برمى دارند؟ آيا واقعا اسرائيل يك تهديد استراتژيك براى جهان اسلام و كل منطقه و ايران بشمار نمىآيد؟ و آيا موضعگيرى سازش كارانه و ذلت بار مى تواند مانع تجاوزگرى آنها شود؟
آيا واقعا مخالفت هاى ايران با فرايند سازش در پيمان هاى كمپ ديويد و اسلو باعث افزايش كينه ها شده است و يا كينه هاى اسرائيل و روحيه تجاوزگرى و سلطه جويى او مستقل از مخالفت هاى ايران بوده است؟توطئه قوى كردن مسإله فسطين
يكى از مطالب ايراد شده در همايش فلسطين, نگاه ايرانى تإكيد بر ملى بودن مسإله فلسطين است, گفته اند ((قضيه فلسطين قبل از اينكه اسلامى باشد ملى و مربوط به فلسطينيان است.))
ـ ((فلسطين مربوط به فلسطينى است و ما حق دخالت نداريم)) ـ ((فلسطينى ها حمايت ما را قبول ندارند)) ـ
يكى از سخنرانان در اظهارات خود گفته است:
((ما حق نداريم براى مردم فلسطين تعيين تكليف كنيم و حق تصميم گيرى بجاى آنها را نداريم. ما حق نداريم تندتر از اهالى فلسطين حركت كنيم. ايران زمانى مى تواند در مورد فلسطين سخن بگويد كه قبلا رضايت مردم آن سرزمين را فراهم كرده باشد.
مسإله فلسطين در درجه اول يك مسإله ملى و مرتبط با آن اهالى است و نگاه آرمانى اسلامى را زمانى مى توان پذيرفت كه قبلا توسط مسلمانان فلسطينى مورد پذيرش قرار گرفته باشد)).
ملى گرايى و تكيه بر ناسيوناليسم افراطى يكى از شيوه هاى استعمارى براى ايجاد تفرقه در ميان ملت هاى مسلمان است.
ملى گرايى همراه با تعصب هاى كور و منازعات قومى و قبيله اى و دعواهاى مرزى (نه به معناى وطن دوستى) از ترفندهاى ماهرانه و فريبكارانه استعمار نو محسوب مى شود.
يكى از فريب ها و حيله هاى غرب و رسانه هاى صهيونيستى با استفاده از شيوه هاى تبليغى روزنامه هاى غرب, مسإله تقليل اهداف و آرمانهاى بلند فلسطين در حد منازعات و اختلافات بين اعراب و اسرائيل است.
تإكيد بر عربى تلقى كردن مسإله فلسطينى و منطقه اى شمردن آرمان مردم فلسطين و تبديل آن به اختلافات منطقه اى و درون كشورى به قصد بى اهميت جلوه دادن مسإله فلسطين و تبديل آن به يك مسإله درگيرى مليت و نژاد عرب با مليت و نژاد يهود و نهايت صهيونيست ها و به عبارت ديگر اختلاف و جنگ بين دو نوع ملى گرايى است. در حالى كه ناكارآمدى اين شيوه استعمارى و ماهيت فريبكارانه اين سياست برآگاهان سياسى كشورهاى اسلامى بيش از گذشته روشن است و حربه قومى و ملى كردن مسإله فلسطين, امروزه به يك حربه زنگ زده بى خاصيت مبدل شده كه حتى خود صاحبان اين نظريه در اين دوران مجبور به پس گرفتن ايده خود گرديده اند, مطرح شدن اين حربه ناكارآمد آن هم از سوى برخى نظريه پردازان ايرانى جاى بسى شگفتى و حيرت است.
كيست كه نداند امروز مسإله فلسطين مسإله جهان اسلام است؟ نه مسإله قومى و ملى مربوط به فلسطين؟ و چه كسى است كه انكار نمايد تجاوز صهيونيست ها به مردم فلسطين تجاوز عليه اسلام و همه كشورهاى اسلامى است نه فقط فلسطين؟ تمام تلاش رسانه هاى غربى صهيونيستى در اين است كه مسإله فلسطينى را به يك درگيرى قومى و ملى تبديل كنند تا هم امكان بيشترى براى حمايت و تقويت نژاد پرستان صهيونيست باشد و هم مردم مبارز و مجاهد و مسلمان فلسطينى را از حمايت مسلمانان عالم محروم سازند و فلسطينيان را يكه و تنها گذارند.
بسيارى از كمك هاى رژريم هاى فاسد گذشته از جمله رژيم شاه ايران كه جرإت و جسارت علنى اقدام عليه مسلمانان را نداشتند با همين بهانه جنگ قومى و ملى بوده كه به اسرائيل كمك مى كردند.
نهايت سعى و تلاش حضرت امام در طول ساليان مبارزه با اين غده سرطانى افشاى همين توطئه استعمارى قومى كردن و ملى كردن مسإله فلسطين و در مقابل آن بين المللى كردن مسإله قدس و فلسطين است.
مطرح كردن جملاتى از سوى حضرت امام از قبل (مسإله قدس مسإله اسلام است, فلسطين پاره تن اسلام است. مسلمانان بايد مسإله فلسطين را مسإله خودشان بدانند, و اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان هر سال در 6 ماه پس از پيروزى انقلاب به عنوان روز جهانى قدس و دعوت از همه مسلمانان جهان براى اعلام انزجار از رژيم صهيونيستى و حمايت از آرمان فلسطين براى مقابله با اين توطئه و خارج كردن مسإله فلسطين از محدوده منطقه اى و عربى است .
و اتفاقا اعلام جهانى بودن فلسطين يكى از بزرگترين ضربه ها بر پيكر رژيم غاصب و نژاد پرست صهيونيستى و حاميان آنان بود چرا كه با اعلام و گسترش اين سياست جان تازه اى در كالبد فلسطينيان دميده شد و موجب گرديد حاميان فلسطين و قدس شريف و ملت مبارز و ستمديده فلسطين را از يكصدو پنجاه ميليون اعراب به حدود يك و نيم ميليارد مسلمان گسترش دهد.
گسترش موج اسلام خواهى در درون فلسطينيان و شدت يافتن مقاومت مسلمانان, حربه فريب و خدعه ملى كردن مسإله فلسطين را زنگ زده كرد و آهنگ رسانه هاى صهيونيستى را نيز از تبليغات مسموم قومى و ملى دانستن مبارزات فلسطينى ها به رشد اصولگرايى و بنيادگرايى اسلامى تغيير داد و نهايت با فريبكارى ديگرى با لقب دادن تروريست هاى اسلامى وارد فاز فريب و نيرنگ ديگرى ساخت تا به نحو ديگر ضربه خود را بر پيكر قهرمانان فلسطينى وارد سازد.
موضعگيرىهاى امام نشان داد كه آرمان فلسطين تنها يك آرمان منطقه اى و قومى نيست بلكه آرمان جهانى و انسانى و اسلامى است كه همه آزاديخواهان جهان و طرفداران حقوق انسانى را از مدعيان دروغين و سياست بازان حقوق بشر جدا مى سازد.
بديهى است كه فلسطين و پايتخت آن بيت المقدس قبله اول مسلمين و معراجگاه رسول خدا بشمار مى رود و طبعا اشغال آن به عنوان بخشى از پيكره اسلام نمى تواند يك امر ملى مربوط به فقط فلسطينيان تلقى گردد.
بدون ترديد تحقق آرمانهاى بر حق مردم فلسطين و تنبيه متجاوزان به حقوق كليه مسلمانان جهان, تنها در سايه جهانى كردن آرمان فلسطين و قدس و وحدت و يكپارچگى مسلمانان جهان در برابر صهيونيسم بين المللى امكان پذير است و هيچ عامل سياسى يا فرهنگى ديگر و هيچ روند جهانى ديگرى نمى تواند به مثابه آن چنان قدرت سياسى ايجاد كند كه موجب در هم شكستن مقاومت صهيونيسم و حاميان سلطه گر او در برابر خواست مسلمانان فلسطين گردد.
بويژه اينكه رژيم صهيونيستى با در اختيار داشتنن سلاح هاى پيشرفته و تسليحات هسته اى و عدم امضإ هيچ پيمان بين المللى در مورد كنترل و منع توليد سلاح هاى غيرمتعارف و پيوند استراتژيك آمريكا و اسرائيل, يك تهديد جدى و خطر دائمى براى جهان اسلام بشمار مىآيد. و نبايد مسلمانان ساير بلاد با ساده انديشى در نگرش قومى و درون كشورى به فلسطين ازاين خطر بزرگ غفلت نمايند.
البته قابل انكار نيست كه افشاگرى امام نسبت به توطئه هاى جنايتكارانه رژيم ددمنش صهيونيستى و آرمان هاى مطروحه از سوى انقلاب اسلامى ايران و دميدن روح آزاديخواهى و جهاد و شهادت طلبى و جرإت و جسارت عليه متجاوزان صهيونيستى, تحقق اهداف پليد صهيونيست ها را با كندى و شكست روبرو ساخته و خشم و عصبانيت آنان را عليه خود برانگيخته است اين كه شيمون پرز ايران را تهديدى استراتژيك مى داند و مى گويد:
((اسرائيل از سوى هيچ كشورى به جز ايران تهديد نمى شود واين كشور بزرگترين تهديد بر ضد امنيت و موجوديت اسرائيل است))(13)
و اسحاق رابين نخست وزير مقتول اسرائيل مى گويد:
((در صورت هر گونه جنگ احتمالى هراس اسرائيل از ايران است))آيا اين افتخار است يا اشكال ؟
آيا اين گونه اظهارات عمق چالش اسرائيل با جمهورى اسلامى را نمى رساند.
فاعتبروا يا اولى الابصار
ادامه داردپى نوشت ها:
1 . سوره مائده, آيه 81.
2 . ده فرمان جنبش صهيونيسم, نوشته انيس صايغ, ترجمه سعيد.
3 . هفته نامه اردنى المجد.
4 . تبيان, دفتر چهارم ص 109.
5 . همان, ص 95.
6 . همان, ص9.
7 . هفته نامه اردنى المجد.
8 . همان.
9 . همان.
0 . همان.
1 . همان.
2 . ديدار رهبر معظم انقلاب با اعضإ شركت كننده در همايش رسانه هاى جهان اسلام در دفاع از انتفاضه 13 / 11 / 80.
3 . رسالت 11 / 6 / 78.