نغمه هاى جديد اصلاح طلبان!
حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر
واژه اصلاحات و اصلاح طلبى از ديرباز دستاويزى بوده كه مفسدان نيز بدان دست يازيده اند! هرچند واژه اصلاح با مفهوم صحيح آن كلمه مقدس است كه پيامبران خدا طلايه دار آن بوده اند. قرآن كريم از قول شعيب نبى(ص) چنين نقل مى كند:
((ان اريد الا ان الاصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله));(1) خواسته من چيزى جز اصلاح نيست آن قدر كه در توان دارم و در اين راه از خداوند توفيق مى طلبم. پيامبران خدا مصلحانى بودند كه در جوامع انسانى ظهور كردند تا با مفاسد اعتقادى و فرهنگى و سياسى و اجتماعى و اقتصادى بستيزند, مردم را از پرستش طاغوت و خدايان ساختگى برحذر دارند و به عبوديت خالص حق فرا خوانند و در پرتو مكتب آسمانى مهم از سوى خداوند به ضلالت و گمراهى و فقر و فساد و ستم و تبعيض خاتمه دهند و آنان با مجاهدات پيگير در تعقيب آرمان الهى كوشيدند و اين راه دشوار را با تحمل مشقت ها و فداكارىها ادامه دادند و اگر در فرهنگ بشر از صلاح و سداد و حق و عدل خبرى هست ريشه در مكاتب آسمانى دارد.
تعاليم عاليه اسلامى نيز با برنامه هاى جامع و كامل در اصلاح جامعه بشرى كوشيد و از فساد و افساد برحذر داشت:
((و لاتفسدوا فى الارض بعد اصلاحها));(2) در زمين فساد نكنيد بعد از آن كه اصلاح شده است.
با توجه به مبانى اسلام و اخلاق و تعاليم و شرايع آن, اصلاحات چيزى جز تلاش در حسن اجراى آن تعاليم و شرايع و ريشه كن ساختن عوامل فساد نيست و هرچه جز اين باشد افساد فى الارض است كه حرث و نسل را به تباهى مى كشد و وظيفه هر مسلمانى است كه در برابر جريان هاى فاسد مقاومت كند و زمينه هاى فساد را منتفى سازد و به مفسدان مجال ندهد و اين خود شاخه اى است از امر به معروف و نهى از منكر كه اسلام بر آن تكيد ورزيده است تا جامعه به فروپاشى و هرج و مرج كشيده نشود.
در اين مطلب جاى گفت و گو نيست, اما تمام سخن اين جاست كه هر مدعى اصلاحات در دعواى خود صداقت ندارد و همان گونه كه اشاره شد بسيارند مفسدانى كه زير لواى اصلاح طلبى عامل فساد و ويرانى در جامعه بشرى مى باشند.
جالب است كه مى بينيم قرآن كريم كه فرعون را از مفسدان زمين مى داند و مى فرمايد: ((انه كان من المفسدين));(3) دستاويز فرعون را در مقابله با دعوت حضرت موسى(ع) همان اصلاح طلبى معرفى نموده و چنين نقل مى كند: ((انى اخاف ان يبدل دينكم او ان يظهر فى الارض(4) الفساد)); بيم آن دارم كه موسى دين شما را از شما بگيرد يا در زمين فساد كند!
معاويه بن ابى سفيان كه خود عنصر فاسد و عامل استبداد و قتل و غارت و بدعت در اسلام بود, هزاران هزار درهم و دينار به تحريف گرانى چون سمره بن جندب داد تا آيات قرآن را بر وفق مراد او تفسير كنند و او را در زمره مصلحان جاى دهند! و اين دين فروشان بر سر دين خود سودا كردند و شن نزول آيات را بر وفق دلخواه پسر هند تفسير و تويل نمودند و بر سر اسلام بلايى آوردند كه از سوى كفار محارب نيامد. از آن جا كه تاريخ تكرار مى شود بايد به هوش باشيم كه اين تجربه تاريخى روى ما و انقلاب اسلامى پياده نشود. و تفسيرهاى تحريف گرايانه و تويل هاى نابخردانه, اسلام را به مسخ نكشاند. و اين توطئه اى است كه در سال هاى اخير با طرح پلوراليسم و قرائت هاى مختلف از دين آغاز شده و مشتى غرب زده و دگرانديش با يدك كشيدن عنوان استادى و فيلسوف مآبى گوئيا از سوى استكبار جهانى مموريت دارند چهره اسلام را مسخ كنند و باب تفسير و تويل را در محكمات دين بگشايند كه در اين ميان مسئوليت اسلامشناسان حقيقى و انديشمندان حوزوى و دانشگاهى و محققان و صاحبان انديشه و قلم كه دل در گرو اسلام ناب محمدى(ص) دارند در اين نبرد بسيار سنگين است كه اگر غفلت روا دارند قافيه را باخته اند.
اصلاحات در فرهنگ غربى
در فرهنگ سياسى اجتماعى غرب, اصلاحات مفهوم خاص خود را دارد.
جامعه غربى قرن ها زير سلطه كليسا و انديشه هاى پدران روحانى و مسيحيت قرون وسطا اسير بود. مبشران آئين مسيح سلطه كليسا را گسترده و با سلب آزادى عمل و انديشه پيروان خود را به پذيرش بى قيد وشرط انديشه هاى مسيحى و خرافات ساختگى فرا مى خواند. كانت فيلسوف آلمانى در اين باره گفت: ((مسيح ملكوت سماوات را به زمين نزديك كرد ولى مقصود او را خوب نفهميدند و به جاى ملكوت الهى بساط سلطه كشان را پهن كردند))(5) ويكتور هوگو شاعر و نويسنده معروف فرانسوى كه انتقاداتش از مسيحيت مشهور است در يك سخنرانى بسيار طولانى و انقلابى پدران روحانى را مورد حملات سختى قرار داد و در بخشى از سخنرانى خود خطاب به ارباب كليسا گفت:
((تاريخ حزب شما در گزارش ترقيات انسانيت ثبت است اما به خط معكوس يعنى به صورت مخالف و مزاحمت. اين حزب است كه ((پرنيلى)) را به چوب بست براى اين كه گفته بود ستاره ها به زمين نمى افتند و ((كامپيلا))(6) را بيست و هفت مرتبه به شكنجه انداخت براى اين كه راز خلقت را مى جست و مى گفت عوالم نامحدود است ((هاروه))(7) را آزار كرد براى اين كه جريان خون را در بدن اثبات كرده بود, ((گاليله)) حكيم ايتاليائى را كه حركت زمين را اثبات كرد به زندان انداخت. و هر كس ستاره تازه اى كشف مى كرد, كافرش مى خواندند.
((پاسكال)) را به نام دين ((من تنى)) را به نام اخلاق و ((مولير)) را به نام اين هر دو تكفير كردند.
شما عقل انسان را محبوس مى كنيد, شما مى خواهيد تعليم و تربيت مردم را در دست بگيريد؟ شما كه مى خواهيد مردم را تربيت كنيد, ببينيم چه هنرى بروز داده ايد؟ يكى از پروردگان شما ايتالياست و يكى ديگر اسپانياست. ايتاليا كه مهد تمدن بود امروزه مردمش خط خواندن نمى دانند. اسپانيا كه يك جا از روميان آموخت و يك جا از مسلمين معرفت دريافت كرد, از دولت سر شما تمدنى را كه از روم گرفته بود و استعدادى كه از مسلمانان دريافته بود و كشورى را كه خداوند به او داده بود همه را از دست داد و به جاى اين همه نعمت ها محكمه تفتيش عقائد را دارا شد كه پنج ميليون نفوس محترم را به آتش سوزانيد يا در زندان خفه كرد))(8)
كارنامه سياه مسيحيت قرون وسطا و ضديت با علم و انديشه و تحميل منطق مردود كليسا و مسئله تثليث و خرافه ها, در حقيقت عاملى بود كه آزاد انديشان و نوگرايان غرب را به مبارزه با افكار ارتجاعى كليسا فراخواند و بر آن شدند آئين مسيحى بويژه كاتوليك را آفت زدايى كنند و اصطلاحات فرهنگى غرب در اين قالب مفهوم پيدا كرد شايد كاربرد واژه اصلاحات در آن فضاى حاكم بر غرب مفهوم درستى داشت گو اين كه تشكيلات كار دنيايى و بشرى هرگز حامى اصلاحات به مفهوم واقعى آن نبوده است اما در هر حال كسانى را كه با سنت هاى منسوخ و منحط به مبارزه برخاستند عنوان اصلاح طلبان دادند.
اين واژه به ديگر جوامع و مكاتب و جريان هاى فكرى, فرهنگى و سياسى ديگر كشورها تسرى يافت. از جمله شوروى سابق كه با تئورىهاى ارائه شده از سوى گورباچف عليه ماركسيسم و كمونيسم به شورش برخاست و با حركت هاى بعدى دولتمردان اين كشور اتحاد جماهير شوروى از هم پاشيد و ميوه اين فروپاشى را غرب و ايالات متحده امريكا چيدند و وضع چنان شد كه امام راحل(ره) در نامه تاريخى خود به گورباچف خاطر نشان ساختند و اگر ملت هاى اين بلوك جهان را استبداد ماركسيستى لينينيستى رهايى يافتند در چنگال غول ديگرى اسير آمدند كه همان امپرياليسم غرب بود و اصلاحات بالاخره از اصلاحات امريكايى سر درآورد.
اين روند اصلاح طلبى براى مدعيان اصلاحات بايد درسآموز باشد كه وقتى غربى ها از اصلاح طلبان كشورمان نام مى برند و حمايت مى كنند راه و روشى چون گورباچف و يلتسين را از آنها انتظار دارند و مترصد اين فرصت اند كه به دست اصلاح طلبان و ليبرال هاى وطنى مبانى انقلاب و ارزش هاى اسلامى نقد و تضعيف شود و مورد ترديد و انكار و بالاخره نفى و نابودى قرار گيرد و بر سر كشور همان سرنوشتى رود كه بر شوروى سابق رفت يعنى اول كودتاى فرهنگى و سپس اجتماعى و سياسى و بالاخره ((فروپاشى)) كه متسفانه برخى احزاب نان خور انقلاب! اين روزها نغمه آن را ساز كرده اند. اگر آن جريان سياسى كه متسفانه عنوان انقلابى و اسلامى را يدك مى كشد, امروزه شمشير را از رو بسته و سخنگويانشان در دانشگاه ها دين را مورد طعن و طنز قرار مى دهند و با از دست دادن مشروعيت هم چنان در مسند قدرت پا مى فشرند و اگر آن جمعيت ديگر كه در عرصه سياست چهار اسبه مى تازد از او اعلام حمايت مى كند و گروهى نماينده نوكيسه و تازه به دوران رسيده طوطى صفت نغمه حمايت از آنان را سر مى دهند و اگر ليبرال هاى به اصطلاح ورشكسته ملى مذهبى سر بلند كرده و در پى اشغال پست در كشورند و اگر برخى فيلسوف نماها كه هر از چند گاه سر در كيسه غرب دارند و تغذيه مى شوند و به وطن مىآيند و نغمه پلوراليسم و سكوراليسم را مى سرايند و اگر برخى مطبوعات, تريبون انديشه هاى اصطلاح طلبى امريكايى شده اند اين ها همه ريشه در همان حركت هدايت شده از سوى امريكا و متحدانش دارد كه برخى از روى علم و عمد و برخى از نادانى و سادگى, مهره بى اراده اجراى آن شده اند, بنابراين واژه اصلاحات نبايد براى ملت فريبنده باشد. مردم با سوء ظن و ترديد به مدعيانش بنگرند كه دشمن همان تز شوروى سابق را مى خواهد در كشور پياده كند و پياده نظام دشمن در اين حركت جاده صاف كن او شده است.
به نظر مى رسد علاوه بر ضرورت بيدارى و هشيارى از سوى ملت مسئوليت سردمداران نظام و صاحبان انديشه و قلم از رس اين عمود گرفته تا سطوح پائين تر مسئولند, اما واكنش ها بسيار ضعيف است. اگر در برابر اين حركت كه با ابزارهاى گوناگون ماهواره اى, رسانه اى و مطبوعاتى و سخنرانى و رشوه و تطميع و غيره در حال اجرا مى باشد, كمترين سستى و فتور به خرج داده شود, بر سر انقلاب همان خواهد آمد كه بر سر ديگر انقلاب ها آمده و تجربه تلخ مشروطيت يكى از نمونه هاى تاريخ صد ساله اخير كشور است.
اصلاحات در فرهنگ سياسى ما
گفتنى است كه در برابر اين حركت مرموز و هدايت شده كه از سوى احزاب ورشكسته پيشين و برخى احزاب تازه نفس به بازار آمده همراهى مى شود, مسئولان بلند پايه كشورمان به تفسير اصلاحات پرداخته اند. مثلا رياست محترم جمهورى كه خود طرح اصلاحات را در تبليغات رياست جمهورى دوره اول عنوان نمود و قطعا هدف ايشان همسوئى با مفاهيم غربى نداشت, اخيرا در چند سخنرانى به تفسير اصلاحات پرداخته تا ديگران كمتر از اين واژه سوء استفاده كنند.
ايشان در مصاحبه اى كه در كشور مالزى داشتند يادآور شدند كه ((اصلاحات با پيروزى انقلاب آغاز شد)) و بنابراين آن چه اصلاح طلبان ادعا مى كنند كه دوم خرداد مبد تاريخى اصلاحات است, يك ترفند تبليغاتى بيش نيست.
و در جاى ديگر خاطر نشان ساختند كه ((اصلاحات چيزى جز اجراى درست قانون اساسى نيست)).
و بنابراين دكترين آن حزب كه خواهان بازنگرى قانون اساسى و رفراندوم و امثال آن است مورد قبول رئيس جمهور نيست و از واژه اصلاحات سوء استفاده مى كند و پيشتاز حركتى شده اند كه سرانجام آن پشيمانى است.
و نيز در سخن ديگر رياست جمهورى است كه ((اصلاحات چيزى جز تمين مطالبات مردم نيست)).
و نيز در مراسم پايانى هفدهمين دوره مسابقات قرآنى دانشجويى گفتند:
((هدف اصلى نهضت اصلاح گرى دينى طى 150 سال از سيد جمال تا امام خمينى(ره) بازگشت به قرآن بود. هدف انقلاب اسلامى آن بود كه دانايى, زيبايى و قدرت و آفرينندگى مطلق است متحقق سازد)).
بدين ترتيب تفسير جناب آقاى خاتمى از اصلاحات همان است كه در چهار جمله فوق ملاحظه شد و مورد قبول همه مى باشد.
اما برخى اصلاح طلبان به اين مقدار راضى نيستند. آنها تجديد نظر در مبانى اسلامى و انقلابى و قانون اساسى را مى خواهند به گونه اى كه راه نفوذ براى دشمنان اين انقلاب گشوده شود و دشمنان ما را راضى كند, هرچند ژست اسلاميت و مردم سالارى دينى را نيز از دست نمى دهند و راه را گم مى كنند و شايد برخى نادانسته به اين تزوير افتاده اند كه بايد از اين خواب بيدارشان كرد.
به طور خلاصه اگر اصلاحات چنان كه مقام معظم رهبرى نيز آن را تفسير كردند كه عبارت است از مبارزه با فقر و فساد و تبعيض, و در سخنان رئيس جمهور ديديم مورد نظر باشد, چيزى است كه همه هواداران اين انقلاب و هر انسان عاقل ديگرى دل در گرو آن دارد و اين از مطالبات مردم و حق مشروع و قانونى آحاد ملت شهيد داده است. و اگر به معناى ارزش زدائى از انقلاب, آزادىهاى نامشروع, و زمينه سازى براى نفوذ بيگانه و نوعى ليبرال مآبى و اباحيگرى است, چنان كه برخى اصلاح طلبان مى گويند, و از مفاهيم سخنان و بيانيه هايشان به دست مىآيد, اين معناى اصلاحات نيست و مصداق بارز افساد, و در كشور ما مطرود است و هوادارانش خوب است سر جاى خود بنشينند و عرض خود نبرند و زحمت ديگران ندارند.والسلام