زنگ فروپاشى اسراييل
به نقل از نداء المقاومة
جنگ 33 روزه ارتش رژيم صهيونيستى با نيروهاى مقاومت حزب اللّه لبنان در تابستان 1385 اسطوره شكست ناپذيرى ارتش اسراييل را درهم شكست و نويد پيروزىهاى بيشتر مسلمانان بر اسراييل را داد، چهل سال پيش ارتش رژيم صهيونيستى در پنجم ماه ژوئن (15 خرداد) 1962 با حمايت كامل آمريكا و اروپا در جنگى برق آسا و كوتاه مدت موسوم به جنگ شش روزه با كشورهاى عربى مصر، اردن و سوريه اراضى وسيعى از اين سه كشور را به اشغال خود درآورد.
رژيم صهيونيستى از اين رويداد همواره به عنوان پيروزى بزرگ ياد كرد و با تبليغات زياد از آن به عنوان وسيلهاى براى شكستناپذير جلوه دادن ارتش اسراييل بهره بردارى كرد.
صحراى سينا، از مصر، باريكه غزه، شرق بيت المقدس و كرانه باخترى رود اردن از كشور اردن و بلندىهاى جولان از سوريه به اشغال كامل ارتش تجهيز شده به سلاحهاى غربى رژيم صهيونيستى درآمد.
در دهه 1980 ميلادى، غزه و صحراى سينا طبق سازش نامه «كمپ ديويد» در ازاى به رسميت شناخته شدن رژيم صهيونيستى به اعراب باز گردانده شد، لكن بيت المقدس،كرانه باخترى رود اردن و بلندىهاى جولان همچنان در اشغال رژيم صهيونيستى باقى ماند.
پيش از اين تمامى سازمانهاى بينالمللى از جنگ شش روزه اعراب و اسراييل به عنوان يك پيروزى بزرگ براى رژيم صهيونيستى ياد مىكردند اما امسال در آستانه چهلمين سالگرد اين واقعه، سازمانهاى عفو بين الملل و حقوق بشر سازمان ملل متحد از سياستهاى رژيم اشغالگر قدس در سرزمينهاى اشغالى به شدت انتقاد كردند.
«لوئيزآربور» كميسر عالى حقوق بشر سازمان ملل متحد به مناسبت چهلمين سالگرد جنگ شش روزه اعراب و اسراييل اعلام كرد: اشغال سرزمينهاى فلسطينى منشأ حقوق ملت فلسطين است.
به رغم تمام فشارها و تنشهاى داخلى، منطقهاى و بين المللى دولتمردان اسراييل به منظور تسكين آلام خود از شكست مفتضحانه در جنگ 33 روزه در برابر حزب اللّه لبنان، همواره از جنگ شش روزه به عنوان سرفصل درخشان و برگى برنده در كارنامه سياسى خود ياد مىكنند. هرچند به عقيده ناظران – اين واكنش به نوعى سرپوش نهادن به نابسامانىها و بحرانهاى شديد سياسى – نظامى و اقتصادى است كه گريبان گير اين رژيم شده است.
فارغ از هرگونه اظهار نظر در خصوص فلسفه وجودى رژيم اشغالگر قدس، و چگونگى پيدايش آن و تداوم حيات خونين آن كه توأم با اشغالگرى، قتل و كشتار فلسطينيان است، آنچه هم اكنون بيش از هر چيز ديگرى اهميت يافته و توجه صاحب نظران ژئوپلتيك و ناظران سياسى را به خود معطوف ساخته، موارد متعددى از مشكلات و مسايلى است كه از درون و بيرون دولتمردان اين كشور را به چالش فراخوانده است.
نابسامانىها و معضلاتى كه گريبانگير اين رژيم شده است، شايد به تعبيرى مصداق همان باتلاقى باشد كه رئيس جمهورى اسلامى ايران، در سخنان اخير خود از آن به عنوان عامل مضمحل كننده رژيم صهيونيستى اسراييل نام برد كه دير يا زود باعث فروپاشى و محو اين رژيم از صحنه گيتى خواهد شد.
به عقيده ناظران سياسى شكست مفتضحانه اسراييل در جنگ 33 روزه يا جنگ ششم در 21 تيرماه 1385 (12 جولاى 2006) از مهمترين عوامل وخامت اوضاع سياسى و نظامى اين كشور است.
اين جنگ با حمله گسترده رژيم صهيونيستى به جنوب لبنان آغاز شد. اين حملات كه به اصطلاح در پاسخ به اسارت دوسرباز اين رژيم توسط جنبش حزب اللّه لبنان صورت گرفت معادلات داخلى لبنان، فلسطين و جامعه امنيت محور اسراييل را دستخوش تغيير و تحولات جديدى قرار داد.
جنگ ششم بر خلاف جنگهاى پيشين اعراب و اسراييل، رژيم صهيونيستى را در موضعى انفعالى قرار داد. الگوى مقاومت اسلامى حزب اللّه از سوى ملل منطقه به عنوان الگويى مؤثر و كارا در برابر تهاجمات صهيونيستها مورد پذيرش قرار گرفت.
فارغ از پيامدهاى اجتماعى و اقتصادى جنگ براى رژيم صهيونيستى، اين جنگ موجب شد تا ژنرال «دال حالوتس» رئيس ستاد مشترك ارتش اسراييل و تعدادى از فرماندهان نظامى اين رژيم، وادار به استعفا يا بركنار شوند.
همچنين پس از اتمام جنگ كميتهاى به رهبرى «الياهو وينوگراد» براى بررسى علل شكست اين رژيم در جنگ 33 روزه با لبنان تشكيل شد.
اين كميته از 70 مسؤول سياسى و نظامى اسراييل، از جمله «ايهود اولمرت» نخست وزير و «عمير پرتز» وزير جنگ اين رژيم كه دوتن از مسببان آغاز جنگ به شمار مىروند بازجويى كرد.
اين كميته در بررسىهاى خود، اولمرت، پرتز و حالوتس را مسؤول شكست ارتش اسراييل در جنگ 33 روزه با حزب اللّه لبنان اعلام كرد.
اين شكست مفتضحانه، دستاويزى شد كه رژيم صهيونيستى به اصطلاح درپى جبران شكست خود از حزب اللّه لبنان برآيد و در استمرار اهداف توسعه طلبانه خود، دست به تحركات و واكنشهاى گستردهاى در عرصه داخلى، منطقهاى و بين المللى بزند.
از پيامدهاى اصلى و نتايج جنگ 33 روزه تشديد بحران سياسى، اقتصادى، اجتماعى و نظامى در رژيم صهيونيستى است. اين بحرانها در چند بعد قابل بررسى است.
الف) در بعد سياسى حزب حاكم كاديما به رهبرى ايهود اولمرت كه ائتلافى شكننده با احزاب كارشناس و اسراييل بيتنا تشكيل داده بود پس از جنگ 33 روزه بيش از پيش در مسير نابودى قرار گرفت.
افشاى پرونده فسادهاى اخلاقى و مالى سران رژيم صهيونيستى از «موشه كاتساو» رئيس رژيم صهيونيستى گرفته تا اولمرت نخست وزير و ساير مقامهاى ارشد، انتشار گزارشهاى متعدد از ناكارآمدى و بىكفايتى سران نظامى و سياسى اين رژيم در جنگ 33 روزه كه نتيجه نهايى آن در گزارش «وينگراد» منتشر شد، تلاش گروههاى مخالف براى كنار نهادن اولمرت، انتقادهاى شديد مردمى از عملكرد ضعيف مقامهاى رژيم صهيونيستى در حل بحرانهاى داخلى ونيز ناتوانى در برابر پاسخهاى موشكى نيروهاى مقاومت فلسطينى و حزب اللّه لبنان سبب شده تا رژيم صهيونيستى در گردابى از بحران سياسى گرفتار آيد.
اين امر سران «تل آويو» را بر آن داشته تا تغييراتى بنيادى در هرم قدرت ايجاد نمايند در حالى كه با منحرف كردن افكار عمومى به سوى ساير تحولات سرزمينهاى اشغالى و منطقه از انتشار اين تحولات خوددارى مىكنند تا شكستهاى سياسى آنها بيش از اين آشكار نگردد.
ب) در بعد اجتماعى نيز آنها با انتقادهاى شديد مردمى مواجه شدهاند. تبعيض نژادى كه عليه ساكنان اراضى اشغالى روا مىدارند، ناتوانى در تأمين امنيت در برابر پاسخهاى موشكى مقاومت، بحران بيكارى، فقر، فساد و فحشايى كه جامعه را فرا گرفته بر حجم انتقادها افزوده است.
اعتصابات كارگران و دانشجويان نمونههاى كوچكى از اين اعتراضها است.
ج) در بعد نظامى: بخش ديگر بحران داخلى صهيونيستى معطوف به ارتش است.
شكست در جنگ 33 روزه كه به منزله پايان اوهام شكست ناپذيرى ارتش صهيونيستى در عرصه جهانى بود. ناتوانى در برابر پاسخهاى موشكى و عمليات شهادت طلبانه فلسطينيان كه خواب را از نظاميان صهيونيستى ربوده است، بحران شديدى را در ارتش اين رژيم به وجود آورده است.
نتيجه اين بحرانها سرخوردگى نظاميان صهيونيست و از دست دادن روحيه آنها، روى آوردن به مواد مخدر و رفتارهاى غير اخلاقى، نافرمانى از دستورات مافوق و فرار از خدمت است.
در همين حال بسيارى از افسران ارشد از جمله دان حالوتس رئيس ستاد مشترك ارتش به خاطر كاهش بحران در ارتش و تحت فشارهاى منتقدان نظامى و سياسى وادار به استعفا شدند.
اما با همه اين اوصاف، روحيه توحّش و قساوت در قالب احساسات نژادپرستانه سربازان اسراييلى در مصاحبه روزنامه «معاريو» با آنان كاملاً هويدا است.
«اساف» يكى از سربازان واحد «غفعاتى» در ارتش اسراييل مىگويد: ما در ازاى كشتن كودكان و زنان فلسطينى مرخصى تشويقى مىگيريم.
كشتار كودكان و زنان فلسطينى، كارى عادى و مطلوب فرماندهان ارتش اسراييل است و ما از اين كار لذت مىبريم.
ارتش اسراييل با در اختيار داشتن جايگاه چهارمين ارتش قدرتمند جهان در طول 33 روز با حزب اللّه جنگيد و افكار عمومى اسراييل نيز مؤيد جنگ قاطعى بود كه به زعم آنها خطر كنونى و آينده حزب اللّه را از بين مىبرد.
اما امروز شمار بسيارى از اسراييلىها با ابراز شكوه و شكايت معتقدند كه اين جنگ بدترين حمله نظامى اسراييل از زمان ايجاد اين رژيم جعلى (در سال 1948 ميلادى) بوده است.
هم اكنون خواب به چشم 4 ميليون اسراييلى به خاطر ناتوانى دولتشان در برقرارى امنيت نمىآيد. رژيم صهيونيستى دچار بىتدبيرى و از هم گسيختگى در تصميمات نظامى خود شده است. زنگ فروپاشى اسراييل نه به زبان رئيس جمهورى اسلامى ايران، بلكه به زبان نظريهپردازان يهود و غير يهود به صدا درآمده است.
اكنون رعب و وحشت در اسراييل فراگير شده و يهوديان مهاجر در خواست خروج از سرزمينهاى اشغالى را دارند و تا چندى ديگر نيز گريز سربازان صهيونيست از مواجهه با زنان و كودكان فلسطينى را شاهد خواهيم بود و اين همان آغاز شمارش معكوس فروپاشى رژيم صهيونيستى و شكنندگى آن است.
خاورميانه جديدى كه دارد شكل مىگيرد آن نيست كه آمريكايىها پنداشته بودند. امروز آمريكا و رژيم صهيونيستى در مركز حلقه خشم مسلمانان سراسر جهان قرار گرفتهاند.
رژيم صهيونيستى يك مؤلفه ديگر را نيز نبايد فراموش كند و آن تأكيد ملت فلسطين بر ادامه انتفاضه تا تشكيل مستقل فلسطينى به پايتختى قدس شريف است.