مقدمه
در اوج مذاكرات هستهاى ايران با اتحاديه اروپا و آژانس بينالمللى مسأله عزت و اقتدار ايران اسلامى و حفظ و صيانت آن از سوى مردم و كارشناسان به شدت مورد توجه و پىگيرى بود. بر آن شديم تا با رجوع به قرآن مبانى عزت و اقتدار مسلمانان و جامعه اسلامى را تبيين نماييم. آن چه در اين نوشتار آمده است، نگاهى كوتاه است به اين مسأله، باشد كه همچون گذشته با حفظ اقتدار و عزت و درايت از كاربردهاى فنآورى هستهاى در همه زمينههاى صلحآميز بهرهمند شويم.
قرآن اصول روابط ميان خودى و غير خودى را بر احترام به حقوق انسانها، مقام انسانيت، ارزشهاى انسانى و معنوى به ويژه عدالت بنا نهاده است. در همان حال به بيان خطوط قرمزى اشاره دارد تا زمينه عزت و افتخار جامعه اسلامى در همه اشكال ارتباطى آن حفظ شود. اسلام با حفظ احترام متقابل نسبت به اقوام و اديان و پيروان آنان به هيچ كس اجازه نزديكى و تجاوز به اين خطوط قرمز را نمىدهد. كرانهمندى ارتباط جامعه اسلامى با ديگر جوامع اعتقادى اين امكان را مىدهد تا جامعه اسلامى از خطر نابودى در امان باشد. اين حساسيت از آنرو مهم است كه هويت جامعه در صورت تجاوز از حدود نه تنها دچار چالش و بحرانهاى درونى مىشود بلكه زمينه براى سقوط و تجاوز برونى را فراهم مىآورد.
براى آنكه به ديدگاه قرآن درباره مبانى اقتدار سياسى جامعهاسلامى و خطوط قرمز آن راه يابيم لازم است به معيار مرزبندى جوامع در صدر اسلام و در مدينة النبى توجه شود.در حوزه جغرافيايى حجاز، مرزهاى اعتقادى مهمترين مسأله براى تعيين هويتهاى جمعى بود. اقوام و نژادها هريك به نوعى در پارهاى از كره زمين مرزهاى جغرافيائى و ملى خود را تعيين كرده بودند اما در حجاز ، اين مرزهاى اعتقادى بود كه تعيين كننده مؤلفه اساسى به شمار مىرفت. تنشها و چالشها به طور عمده در دو شهر بزرگ حوزه حجاز – مكه و مدينه – ميان يهوديان كتابى با مشركان از سويى و با مسلمانان از سوى ديگر بود. هر چند كه بعدها با اوجگيرى و اقتدار همه جانبه اسلام يهوديان كتابى كه روزگارى ظهور پيامبر جديد را آغاز حاكميت مطلق خود بر مشركان قلمداد مىكردند، سرخورده خود به يارى مشركان شتافتند با اين همه، دستهبندىها و مرزها همچنان بر اصول اعتقادى مبتنى بود. از اينرو، پس از آنكه پيامبر حكومت اسلامى را در مدينه با پذيرش اكثريت مردم مسلمان در قالب پيمانهاى متعدد تشكيل داد، پيمانهاى جداگانهاى نيز با يهوديان منعقد كرد تا حدود روابط ميان يهوديان و مسلمانان و نحوه تعامل آنها با حكومت اسلامى مشخص گردد.
بدين ترتيب جامعه اسلامى آنان را به عنوان يك جامعه جدا از جامعه اسلامى به رسميت شناخت و حقوق خاص آنان را تأييد كرد، هر چند كه به عنوان شهروند «امت واحد» از آنان نام مىبرد و از همه حقوق شهروندان نيز برخوردار است.
با توجه به اين حقيقت تاريخى و تأكيد بر تطور مفهوم جامعه از صدر اسلام تاكنون، براى پديدارشناسى رابطه بين جوامع از ديدگاه قرآن مىتوان از آموزههاى قرآنى و گزارههائى كه چگونگى تعامل مسلمانان با ديگران را گزارش مىكند سود جست و ملاكهاى بدست آمده از اين مطالعه را به عنوان اصول اقتدار سياسى جامعه اسلامى از ديدگاه قرآن به زمان حاضر تعميم دارد. اصول حاكم بر روابط سياسى ميان جوامع از ديدگاه قرآن 1- عدالت:
يكى از اصولى كه در قرآن كريم بسيار مورد تأكيد و اهتمام قرار گرفته(1) مسأله «عدل» و عدالت است و اين عقيده در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامى اثر مىگذارد و وقتى به مرحله اجرا درآيد، مىتواند مسلمانان را به سوى مديريت صحيح در كارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد، نه تنها در كشورهاى اسلامى بلكه در كل جهان سوق دهد.
اهميت اين موضوع به حدى است كه هيچ چيز نمىتواند مانع آن گردد، و هر گونه انحراف از آن متابعت از هواى نفس است(2) در آيات قرآن به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن – چه دشمن شخصى و چه دينى – نهى شده است.
در برنامههاى اجتماعى، سياسى، نظامى و اقتصادى جامعه اسلامى عدالت بايد به عنوان زير بنا و اصل اساسى در روابط متقابل بين مسلمانان و ديگران باشد؛ چرا كه يك جامعه پيشرو، سربلند و قوى، جامعهاى است كه روى پاى خود بايستد و پيوند و ارتباطش با ديگران، پيوندى بر اساس رعايت عدالت و منافع متقابل باشد، همانطور كه قرآن مىفرمايد: «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون»(3) «نه ستم كنيد و نه زير بار ستم رويد.» هرگاه حكومتها از اين اصل اساسى غفلت كرده يا به آن پشت پا زدهاند، باعث تباهى خود و ديگران شدهاند و هرگاه به آن اصل پاىبند بودهاند از عزت و سربلندى برخوردار بودهاند. 2- تعادل در روابط و حفظ احترام متقابل:
اصل اعتماد متقابل، پشتوانه فعاليتهاى هماهنگ اجتماعى و همكارى در سطح وسيع مىباشد. همين معنا در روابط بين المللى و در سطح جهانى نيز صادق است.
يكى از مصاديق بارز و تعيين كننده به عنوان ضامن اجراى اين اصل، وفاى به عهد و پيمان مىباشد، چرا كه وفادارى به عهد و پيمان، تأكيدى بر حفظ اين هم بستگى و اعتماد متقابل است و اگر عهد و پيمان ها شكسته شود، ديگر اثرى از اين سرمايه بزرگ (اعتماد عمومى) باقى نخواهد ماند، و اين مطلب هم در داخل جامعه اسلامى، در روابط با اقليتها، و هم در سطح جهانى در ايجاد روابط با كشورهاى غيراسلامى صادق است.
به همين دليل در آيات قرآن و احاديث اسلامى، به طور گسترده به مسأله وفاى به عهد و ايستادگى در برابر سوگندها تأكيد شده است، و شكستن آن، از گناهان كبيره محسوب مىشود.(4) بدون ترديد پاىبندى به عهد و پيمان تا زمانى لازم است كه طرف مقابل به مفاد آن وفادار باشد و در صورت پيمانشكنى و عدم رعايت اصول عهدنامه از سوى يك طرف، طرف ديگر نيز ملزم به رعايت آن نخواهد بود. 3- حفظ سيادت اسلام:
حفظ سيادت اسلام و جامعه اسلامى از جمله وظايف مسؤولان نظام اسلامى است كه نقض آن از حدود اختيارات مسلمين خارج بوده و بر اساس «قاعده نفى سبيل»(5) حتى تعهدات بين المللى نيز نمىتواند ناقض آن باشد. اين اصل كلى را فقها تحت عنوان «أَلإِسْلامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلى عَلَيْهِ» به صورت يك قاعده حقوقى(6) در فروع و موارد مختلف حقوق اسلامى مورد بهره بردارى قرار دادهاند و نيز عبارت مزبور عيناً به صورت حديث در كتابهاى روايى نقل شده است(7).
بنابراين دادن هر نوع امتياز سياسى، اقتصادى، نظامى، قضايى و اجتماعى به غيرمسلمانان كه به سيادت اسلام و جامعه مسلمين لطمه وارد آورد، بى ارزش و بى اعتبار خواهد بود.
قرآن در اين زمينه مىفرمايد: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَفِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبِيْلاً».(8) و از سوى ديگر به مسلمانان هشدار مىدهد كه: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ َامَنُواْ لا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَيَاتِ إِنْ كُنتُمْ تَعْقِلُونَ».(9) «هان اى مؤمنين، غير مسلمانان را دوست مخصوص و محرم اسرار خويش نگيريد، زيرا آنان از فساد و تباه نمودن امور شما كوتاهى نمىكنند و هرچه را كه باعث رنج و زحمت شما گردد دوست مىدارند، عداوت و كينه از زبانشان هويدا گشته و آنچه كه در دل كتمان نمودهاند بيش از اينها است، ما نشانهها و دلايل را بر شما روشن نموديم، اگر شما تعقل نماييد».
وقتى دوست گرفتن افراد غير مسلمان اين چنين نتايج ناگوار به بار آورد و فرصتى به آنان دهد كه در تباه نمودن كارها و افساد امور بكوشند و توطئههاى خصمانه به راه اندازند و در شرايط سخت، از تأييد و ايجاد عوامل ناراحت كننده دريغ نورزند، و با وجود كوشش در كتمان نمودن تضاد فكرى و كينه و نفرت، به طور ناخودآگاه زبانشان به كينه توزى و بدگويى باز شود، نتايج و آثار سيادت و تسلط آنان بر مسلمين و تصدى مقامات دولتى و سياسى و نظامى و اقتصادى از طرف غير مسلمانان، چگونه خواهد بود؟(10)
بى شك هر نوع لطمه زدن به اين سيادت، خيانتى بزرگ به اسلام و جامعه اسلامى خواهد بود و صرف نظر كردن جمهورى اسلامى از حق مسلّم خود در بحث فناورى هستهاى، مىتواند راهى براى سيادت بيگانه باز كند. بنابراين مسؤولان نظام اسلامى براى پاسدارى از عزت و سربلندى جامعه اسلامى بايد تمام توان خويش را به كار برند.
اسلام هم در زمينه سياست داخلى و هم در بعد سياست خارجى اصل عزتمندى را از نظر دور نمىسازد و در روابط با غيرمسلمانان قانون نفى سبيل را مطرح مىكند «لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا»(11)
علت نهى قرآن از دوستى نزديك با يهود و نصارى اين است كه تبعيت از آرا و روش آنها، هم شكل شدن با آنها را به دنبال دارد كه با عزتمندى مسلمانى سازگار نيست. زيرا امتيازخواهى آنان پايانى ندارد و آنها جز به دست برداشتن مسلمانان از آئين خود راضى نخواهند شد. قرآن كريم مىفرمايد: «و لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتى تتبع ملتهم»(12) «يهوديان و نصارا هرگز از تو راضى نخواهند شد مگر آنكه از آيين آنها پيروى كنى»
بنابراين وقتى قرآن كريم دوستى خصوصى و بى پرده مسلمانان با افراد غير مسلمان را مضر دانسته و آن را، شايسته جامعه اسلامى نمىبيند و صريحاً از آن منع مىكند، بى شك نسبت به سپردن امور عامه مسلمانان به دست غير مسلمانان و تفويض مقامهايى كه موجب سلب سيادت مسلمانان و يا تسلط آنان بر مصالح و مقدرات جامعه اسلامى مىگردد، منع شديدتر و حساسيت بيشترى خواهد داشت. ضرورت حفظ اصل سيادت در تعهدات بين المللى
چنانكه گفته شد حفظ سيادت اسلام و جامعه اسلامى از جمله وظايف عمومى و از آن دسته ضروريات اسلامى است كه نقض آن از حدود اختيارات مسلمانان خارج بوده و تعهدات بين المللى نمىتواند ناقض آن باشد.
از اينرو در قراردادهاى بين المللى كه مسلمانان، امضا و تصويب مىنمايند، بايد اصل سيادت محفوظ بوده، به عنوان يك اصل ثابت منظور گردد و هر نوع شرايط و تعهداتى كه در اين قراردادها با اين اصل منافات داشته باشد، از نظر اسلام فاقد ارزش بوده، از درجه اعتبار ساقط است. و بر همين اساس است كه در شرايط كنونى دنيا، كه علم، فناورى، تكنولوژى و صنعت پيشرفته به مزيت اصلى در افزايش قدرت ملى، حفظ امنيت ملى و كسب ثروت براى ملتها تبديل شده است، كمترين غفلت و عدول از اين اصل اساسى و محورى مىتواند ملتهاى مسلمان را بيش از پيش در دام ذلت و تباهى و عقب افتادگى گرفتار نمايد. چرا كه توسعه تكنولوژى، حمل و نقل، ظهور ماهواره و اينترنت، افزايش رفت و آمد ميان ملتها، گسترش روابط فرهنگى و اجتماعى ميان كشورها و آسان شدن تجارت ميان ملتها، زمينه ساز كاهش فاصله كشورهاى سلطه گر و زير سلطه بوده و همين امر باعث شده كشورهاى سلطهگر به افزايش قدرت تمايل داشته باشند.
بايد توجه داشت كه دستيابى كشورها به تكنولوژى پيشرفته، منافع حياتى قدرتهاى بزرگ را به مخاطره مىاندازد، در نتيجه رقابت سالم اقتصادى به سود كشورهاى در حال توسعه و به ضرر كشورهاى سلطهگر خواهد بود. استراتژى غرب در مواجهه با مسائل هستهاى ايران
جاى تعجب نيست كه غرب و مخصوصاً آمريكا با توجه به شرايط جهانى امروز، استراتژى جديدى را براى قرن 21 تدوين كنند – و آن حضور ميليتاريستى (نظامى) در صحنه تكنولوژى براى تسلط بر منابع انرژى، مكانيسم گردش پول و رسانهها، حضور نظامى در مناطق استراتژيك جهان، تسلط بر شاهراههاى حمل و نقل در هوا، زمين و دريا، جلوگيرى از هرگونه ائتلاف و قدرت مخالف آنهاست – و براى اجراى سياستهاى خود واقعه 11 سپتامبر را آفريده، روند تحولات جهانى را دگرگون نمايند.
بر اساس اين استراتژى سلطه، بخشى از علم (تكنولوژى هستهاى، ليزر، الكترونيك، ميكروبشناسى، هوا-فضا، تكنولوژى ماهوارهاى، تكنولوژى موشكى و…) بايد در انحصار چند كشور باشد. اين درخواستها كه مخالف قوانين بين المللى است، حفظ برترى غرب، رابطه استعمارىِ قانونمند شده در روابط بين الملل و جلوگيرى از كاهش فاصله قدرت را به دنبال دارد.
از طرف ديگر، جمهورى اسلامى ايران ،به دنبال رسيدن به استقلال و خودكفايى همه جانبه و خواهان استفاده صلحآميز از تكنولوژى هستهاى است – صرفنظر كردن از اين حق طبيعى، محدود به تكنولوژى هستهاى نيز نخواهد شد، بلكه تمام تكنولوژىهاى دو منظوره مذكور را شامل خواهد شد؛ به اين معنا كه اگر در حال حاضر قدرتهاى استعمارگر به بهانه حفظ صلح و امنيت جهانى يا رقابت سالم علمى در بحث انرژى هستهاى مخالفت كرده، خواستار انحصارى كردن آن هستند، در ساير علوم دو منظوره (تكنولوژى هوا-فضا، ميكروبشناسى و…) نيز چنين ادعايى خواهند داشت و به همين دليل مىخواهند جمهورى اسلامى ايران را وادار به انجام اين بدعت كنند.(13) نتيجهگيرى
دين اسلام، مسلمانان را از افراط و تفريط در روابط بر حذر داشته و ضوابط خاصى براى آن در نظر گرفته است. علاوه بر اينكه رفتار عادلانه را در نظر داشته، به حفظ احترام متقابل مىانديشد، براى سيادت اسلام و مسلمين اهميت زيادى قائل است و هرگونه رابطه با ديگران كه باعث تسلط آنان بر مسلمانان شده، از عزت آنها بكاهد را به شدت نفى مىكند. وقتى ارتباط و پيوندشان را با خدا و رسول او گسستهاند، با مؤمنين نيز پيوندشان ظاهرى و صورى بوده و مطمئناً در باطن، به گونه ديگرى درباره آنان فكر مىكنند، به همين جهت تظاهر دشمن به دوستى نبايد آنان را غافل كند و موجب گردد كه آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمينان كنند. و ثانياً: روابط دوستانه و صميمانه مسلمان با غير مسلمان بايد در حدى باشد كه لااقل با عضويتش در پيكر اسلامى ناسازگار نباشد، يعنى به وحدت و استقلال پيكر اسلامى آسيبى نرساند و تظاهر آنان به دوستى مسلمانان نبايد موجب غفلت آنان شود و چنان كه در تاريخ نيز بارها و بارها تجربه شده است، از اين ناحيه متحمل ضربات جبرانناپذير شوند. و بايد اين روابط در حدى باشد كه عضويت در يك پيكر و جزئيت در يك كل، ايجاب مىكند؛(14) بديهى است اين مسأله، چنان كه از اطلاق آيات كريمه و سيره معصومين عليهم السلام نيز استفاده مىشود، منافاتى با احسان و نيكى به غير مسلمان ندارد.
با توجه به آنچه گفته شد يكى از راههاى رسيدن به استقلال و خودكفايى و عزتمندى، دستيابى به فناورى هستهاى است، رشد و توسعه در اين مسير حق مسلم جمهورى اسلامى ايران است و هر امرى (چه در داخل كشور و چه در خارج از كشور) سرعت اين رشد و توسعه را كاهش دهد يا در صدد جلوگيرى از آن باشد، در جهت عزتمندى كشور نبوده و بايد با آن برخورد جدى صورت گيرد. بنابراين بر مسئولين نظام اسلامى كه بايد حافظ منافع اين ملت عزتمند باشند فرض است به دفاع از منافع ملّى برخيزند و براى دستيابى به فناورى هستهاى تلاش نموده و در هيچ شرايطى بر سر عزت و سيادت مسلمانان كه موهبتى الهى به شمار مىرود معامله نكنند. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1) يكى از مفاهيم آيه «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ َامَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»(مائده /9-8) اين است كه با دشمن نيز نبايد بى عدالتى كرده، ستم روا داشت. الطبرسى، ابوعلى فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 169.
2) سوره ص/ آيه 27.
3) سوره بقره / آيه 279.
4) امير مؤمنان على عليه السلام در فرمان مالك اشتر به اهميت اين مسأله در اسلام و جاهليت اشاره كرده آن را مهم ترين و عمومىترين مسأله مىشمرد، و تأكيد مىكند كه حتى مشركان نيز به اين امر پاى بند بودهاند، زيرا عواقب دردناك پيمانشكنى را دريافته بودند.
5) اين قاعده از آيه شريفه «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبِيْلاً» (نساء/ 141) اخذ شده است كه براساس آن هر گونه سلطه و حاكميت كافران نسبت به مسلمانان و مؤمنان نفى شده است.
6) النجفى، محمد حسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج21، ص 136.
7) المتقى بن حسام الدين الهندى، كنز العمال، ج 1، ص 17.
8) نساء/141. «خداوند هرگز براى كافران نسبت به مؤمنين تسلط و حاكميت قرار نداده است».
9) سوره آل عمران، آيه 118.
10) عميد زنجانى، عباسعلى، حقوق اقليتها، ص 287-285.
11) نساء/141.
12) سوره بقره، آيه 120.
13) برگرفته از سخنرانى دكتر احمد واعظى،(عضو سابق شوراى امنيت ملى و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام) در جمع مبلغان نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها 21/7/1383.
14) ر.ك: مطهرى، مرتضى: ولاءها و ولايتها، ص 22-13