مقدمه
هشدار و هدايت، انذار و بشارت، تنبيه و تشويق، دو اصل مهم تربيتى و اجتماعى بشمار مىروند، كه بسيارى از انگيزههاى تربيتى و حركتهاى اجتماعى به وسيله اين دو شكل مىگيرد.
از آن جا كه انسان مجموعهاى از بيم و اميد و تركيبى از جلب منفعت و دفع ضرر است، بايد در تربيت و اداره او نيز اين دو اصل در نظر باشد تا تعادل وجودى پيدا كند.
پيامبران و اولياى الهى در سيره تربيتى و اجتماعى خود اين دو اصل را به كار گرفتند و بر اساس اين دو، مكتب و سيره دينى و ارزشى خود را استوار ساختند.
در قرآن كريم واژههاى «تبشير» و «انذار» فراوان به كار گرفته شده و از آن استفاده مىشود كه: هر يك از آن دو شرط لازم هستند ولى شرط كافى نيستند، هنگامى كه اين دو با هم در حركتهاى فردى و اجتماعى نقش آفرينى كنند نتيجه مطلوب و دست يافتنى خواهند داشت.
«تبشير» مژده دادن، نويد دادن و به سمت جلو پيش بردن است. «انذار» اعلام خطر كردن، هشدار دادن و موانع را گوشزد نمودن است. تبشير، جنبه «قائد» را دارد يعنى جلوكش، كسى كه مهار شتر يا اسب را گرفته و به پيش مىراند و مىكشد، (انذار) جايگاه «سائق» را دارد يعنى به آن كه حيوان را از پشت سر مىراند و به سمت و سوى جلو مىكشاند «سائق» گويند. اين دو اگر با هم عمل كنند، نتيجه كارشان يكى است و آن حركت به جلو، از اين رو براى هدايت بشر هر دو ضرورى مىباشند.
در اين سلسله از نوشتارها به نكات انذارى و هشدارى مىپردازيم چون بر اين باوريم كه شناخت درد نيمى از درمان است و آدمى اگر موانع راه را بشناسد و آنها را كنار بنهد زودتر و سالمتر به مقصد مىرسد.
البته در بررسى هشدارها به هدايتها نيز پرداخته خواهد شد و روشن است تا ديو بيرون نرود فرشته رخ نمىنمايد. هشدار در فرهنگ دينى
در فرهنگ دينى واژهها و تعبيرهاى گوناگونى به كار رفته است كه از مجموع آنها مىتوان «هشدار» را استنباط كرد، از جمله واژههاى :انذار، ويل، اَلا، و ايّاك يا ايّاكم.
انذار را اين گونه معنى كردهاند: «اخبار فيه تخويف و تحذير»(1) خبر دادن و گزارشى كه در آن ترساندن و برحذر داشتن باشد. به طلايه دار لشكر كه خطر دشمن را به اطلاع لشكريان مىرساند «نذير» گويند، كنيه خروس «ابوالمنذر» است، زيرا كه خروس به خوابيدهها هشدار مىدهد «ويل» نيز معمولاً در جايى به كار مىرود كه امر نامطلوبى است و گوينده مىخواهد مخاطب را از آن باز دارد تا مرتكب آن شود «اَلا» نيز هشدار باش و بيدار باش است به كسانى كه حركتى را آغاز كردند و يا مكتبى را پذيرفتهاند تا به خطرها و موانع راه آشنا بشوند و خود را از آن دور نگه دارند.
از جمله تعبيرها و واژه هايى كه بار هشدارى دارد. تعبير «اياك» و يا «اياكم» است كه در بسيارى از روايات به اين وسيله پيشوايان معصوم اعلام خطر كرده و پيروان خويش را از انجام آن عمل اجتماعى و يا رفتار اخلاقى نهى نمودهاند.
در اين نوشتار به هشدارهايى خواهيم پرداخت كه: اولاً با اين واژه و تعبير در روايات آمده باشد و ثانياً به مواردى اشاره خواهيم كرد كه جنبه اجتماعى داشته باشند. در پايان اين مقدمه ذكر اين نكته خالى از فايده نخواهد بود كه: در برخى از روايات با به كارگيرى واژه «اياك يا اياكم» اخطار و اعلام خطر شده است و در برابر با تعبير «عليكم» راه درست و سالم ترسيم گرديده است، از اين رو بايد گفت «اياكم» هشدارهاى اجتماعى را گوشزد مىكند، «عليكم» راههاى هدايت را نشان مىدهد، به ديگر سخن «اياكم» انذار است و «عليكم» تبشير و بشارت. هشدار و هدايت
امام صادق (ع) فرمود:
«ايّاكم و مجالسة الملوك و ابناء الدّنيا، ففى ذلك ذهاب دينكم، و يعقّبكم نفاقاً و ذالك داء دوىّ لا شفاء له. و يورث قساوة القلب و يسلبكم الخشوع. و عليكم بالأشكال من النّاس و الاوساط من النّاس فعندهم تجدون معادن الجواهر».(2)
از هم نشينى با شاهان و دنيا زدگان دورى گزينيد زيرا در اين مجالست، دين شما از دست مىرود، نفاق و دورويى (كه دردى بى درمان است) دامنگير شما مىشود، سنگدلى و سلب خشوع شما را مىگيرد. بر شما باد كه با همنوعان مانند خودتان رفت و آمد كنيد زيرا معدنهاى گرانبها در ميان اين گونه مردم است.
همانگونه كه روشن است اين بيان نورانى شامل «هشدار» و «هدايت» است، امام صادق(ع) با تعبير «اياكم» اعلام خطر فرموده و با تعبير «عليكم» راه درست را نموده است و اين خود آموزش روشن تربيتى آن بزرگوار و همه امامان نيز هست كه اگر از چيزى و يا كارى نهى مىكنند، راه برون رفت را نيز نشان مىدهند.
گر ببندد راه يك پستان بر او
مىگشايد راه صد بستان بر او
اين سيره و روش تربيتى را امامان از قرآن مجيد آموختهاند كه در قرآن هر جا از كار و روش ناهنجار و ناشايستى نهى شده است، راه درست و سالم نيز پيشنهاد و ارائه گرديده است.
در مثل، در داستان حضرت لوط و مردم بى ادب و بى فرهنگ زمان او كه به گناه زشت و غير انسانى هم جنس بازى گرفتار شده بودند و اين رخداد اجتماعى به حالت يك بحران و فاجعه اجتماعى در آمده بود، آن حضرت به آنان فرمود:
«قال يا قوم هؤلاء بناتى هنّ اطهر لكم»(3)
گفت اى قوم من! اينها دختران منند(كه مىتوانيد با آنان ازدواج كنيد) آنها براى شما پاكترند.
لوط آن پيامبر الهى به قوم سركش و لجام گسيخته و فرو رفته در شهوت جنسى، پيشنهاد خردمندانه مىدهد، در كنار نهى از منكر، ارائه معروف مىكند، هم هشدار مىدهد و هم هدايت مىكند روشن است اگر در جامعهاى معروفها رواج يابند و فضاى معروف گسترى بر جامعه حاكم شود به خودى خود منكرها زمينه ظهور كمترى پيدا مىكنند. از امام مجتبى(ع) پرسيدند: «ما السداد؟ قال: دفع المنكر بالمعروف»(4) سداد و صلاح جامعه چيست؟ فرمود: جلوگيرى از منكر به وسيله معروف.
نمونه ديگر در قرآن داستان احداث مسجد «ضرار» و مسجد «قبا» است. قرآن اگر دستور به تخريب مسجد ضرار به عنوان زايشگاه فساد و مركز توطئه و نفاق، مىدهد، در كنار آن از مسجد قبا به عنوان پايگاه معنوى و معروف گستر سخن مىگويد:
«لمسجد اسّس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه»(5) همانا مسجدى كه از روز نخست بر اساس تقوا بنا نهاده شده سزاوارتر است كه در آن نماز برپا دارى.
نتيجه سخن آن كه: روش تربيتى قرآن و اهل بيت آن است كه پيروان خود را از انجام منكر پرهيز مىدهند و به انجام معروف تشويق مىكنند. اگر نهى و ترمز در كلام آنها فراوان است امر و تشويق و رهنمون نيز در در لابلاى سخنان و سيره آنها كاملاً مشهود و ملموس است.
اين نكته تربيتى و اجتماعى را مىتوان از مجموع حديث نورانى فوق كه از مكتب امام صادق(ع) به ما رسيده است استفاده كرد پس از ياد آورى اين برداشت مىپردازيم به شرح و توضيح محورهايى كه در اين بيان نورانى عنوان شده است:
امام صادق(ع) فرمود: از دو گروه گريزان باش و با آنان مجالست نكن.
الف: زورمداران
ب: زرسالاران
آنهايى كه به زور و قدرت سياسى و نظامى خود مىبالند و سلطه گرى و ستم و زورگويى و تزوير تار و پود زندگى آنان را فرا گرفته يعنى پادشاهان و رهبران ستمكار، مانند باتلاقى هستند كه هر كس به آنان نزديك شود به تدريج در لجن گناه آنان فرو مىرود و اندك اندك راههاى فلاح و نجات را به روى خود مىبندد.
و نيز كسانى كه بنده پول و ثروتند و از دنيا جز خور و خواب و شهوت چيز ديگرى نمىدانند و به معناى واقعى دنيا زده و دنيا محورند، با آنان نيز رفت و آمد و معاشرت و مجالست زيانبار است .
امام صادق(ع) فرموده با اين دو دسته معاشرت نكن كه اگر با آنان نزديك شدى پى آمدهاى ناگوارى دامن گيرت خواهد شد: * دين زدايى
معلوم است در جامعهاى كه ارزشهاى مادى حاكم است و زرق و برق دنيا و قدرت و ثروت حرف اول را مىزند، در چنين فضايى انسان دين دار احساس غريبى و تنهايى مىكند، اگر قدرت و توان بر خورد با نظام حاكم را دارد بايد انجام وظيفه كند و اگر توان آن را ندارد دست كم بايد خود را از معركه دور نگهدارد تا آلوده نشود. و دين و اعتقاداتش سست نگردد.
امام صادق(ع) يكى از پى آمدهاى ناگوار مجالست با شاهان و فرزندان دنيا را دين زدايى و از بين رفتن باورها و اعتقادات راستين برشمرده است. * نفاق زايى
پى آمد ديگر آن است، انسانى كه با اصحاب زر و زور نشست و برخاست دارد يا بايد موضع شفاف بگيرد و در برابر غارتگرى و خيانتهاى آنان راست قامت به ايستد و يا بايد كار آنان را توجيه كرده و با آنها سازش نمايد و به ظاهر مشى و مرام آنها را بپذيرد گرچه در باطن به آن ايمان نداشته باشد و اين روش ناخود آگاه او را در دام نفاق گرفتار مىسازد، از اين رو امام(ع) پديده نفاق را يكى از آثار همنشينى با طاغوتهاى سياسى و اقتصادى برشمرده و از آن پرهيز داده است. * قساوت و سنگدلى
سومين پى آمد همكارى و همراهى با رهبران ستمكار و ثروتمندان گنهكار آن است كه آدمى به تدريج از فضاى ياد و ذكر خدا دور مىشود و همه چيز را با عينك پول و ثروت و قدرت مىبيند و در نتيجه خانه دل و جانش در حجاب قرار مىگيرد و زمينه سنگدلى و تاريكى روح و روان در او ايجاد مىشود.
در روايت ديگرى از پيامبر اعظم(ص) نقل شده است كه فرمودند: «از همنشينى با مردگان دورى گزينيد» پرسيده شد مقصود از مردگان كيانند؟ فرمود: «كلّ غنّى مترفٍ»(6) هر ثروتمند عياش و اسرافكار.
بنابراين دلمردگى، سنگدلى يكى از پى آمدهاى ناگوار مراوده و دوستى با زورمندان و زرسالاران دنيازده است. * خشوع را مىگيرد
چهارمين اثر مجالست با آن دو دستهاى كه گفته شد آن است كه حالت زيباى خشوع از آدم گرفته مىشود. خشوع حالتى است درونى كه به وسيله ارتباط و اتصال انسان با خدا حاصل مىشود و اين حالت درونى در رفتار و كردار اجتماعى انسان نيز اثر مىكند و متجلى مىشود. انسان خاشع در برابر قدرت خداوند ادب و فروتنى دارد، خود را قطرهاى از درياى بيكران عالم هستى مىبيند. خود را مانند كاهى در برابر كوه و ذرهاى در برابر قدرت خداوند متعال مىشمارد. هنگامى كه با صاحبان ظاهرى قدرت و ثروت نشست و برخاست داشته باشد به تدريج در حوزه جاذبه قدرت و ثروت آنان قرار مىگيرد و آن حالت تسليم مطلق در برابر پروردگار در وى تضعيف مىشود، از اين رو امام صادق(ع) نسبت به اين موضوع هشدار داده است. * گوهرهاى گرانبها
در پايان اين حديث شريف امام صادق (ع) توصيه مىكنند كه سعى كنيد در زندگى با كسانى طرح دوستى و رفاقت بيفكنيد و با كسانى رفت و آمد داشته باشيد كه از لحاظ پايگاه اجتماعى همسان و نزديك به شما باشند زيرا در بين اين گونه افراد گنجينهها و معدنهاى گرانبهايى وجود دارد كه مىتوان آنها را كشف كرد.
در كوچه و بازار و در بين انسانهاى بى نام و نشان و بى ادعا روحيههاى بزرگ و همتهاى والا مىتوان ديد كه بر اثر نيّت و عملكرد خدا پسندانه و خالصانه ارج و قيمت بالايى پيدا كردهاند و از آن جا كه محب پروردگار هستند «محبوب» او هم شدهاند.
بايد چراغ در دست گرفت و دور شهر گشت و با اين گونه كسان كه كميابند و گمنامند طرح دوستى و مجالست افكند تا در پرتو وجودى آنان به سوى خدا و قرب الهى راهى را جستجو نمود. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. رياض السالكين، سيد على خان مدنى، ج7، ص117. 2. ميزان الحكمه، ج 2، ص 63. 3. سوره هود، آيه 78. 4. بحار الانوار. 5. سوره توبه، آيه 108. 6. ميزان الحكمة، ج 2، ص 63.