مقدمه
قرآن كريم، بهترين و زيباترين كلامى است كه خداوند حكيم نازل كرده است. قرآن، ماندگارترين اثر وحيانى است كه از ملكوتِ آسمان بر زمين فرود آمده و عظيمترين و كاملترين، دين را براىِ بشريّت به ارمغان آورده است. يكى از محورهاى مهمِ مباحث علوم قرآنى، بحث نزول قرآن، چگونگى آن، زمان و مدّت نزول، انواع و مراتب نزول قرآن است. بعد از بيان چند بحث مقدماتى به بحث نزول قرآن، مىپردازيم. 1. اولين آيه و سوره نازل شده
درباره اين كه، كدام آيه يا سوره، براى اولين بار بر پيامبر(ص) نازل شده در ميان صاحب نظران، اختلاف نظر وجود دارد. در اين زمينه چهار نظر بيان شده است:
الف: آيات سه يا پنج ابتداى سوره علق؛
ب: آيه اول سوره مدّثر؛
ج: آيه بسم اللَّه الرحمن الرحيم؛
د: سوره حمد.(1) 2. آخرين آيه و سوره
در بسيارى از روايات آمده است: آخرين آيهاى كه بر پيامبر نازل شد، آيه 281 سوره بقره بود. برخى ديگر گفتهاند: آخرين آيه، آيه اكمال دين (مائده / 3) مىباشد.(2) درباره آخرين سوره نيز بين دو سوره نصر و برائت، اختلاف نظر هست، هر چند سوره نصر، كه در سال فتح مكه (هشتم هجرى) نازل شده است، از قوّت بيشترى برخوردار است. زيرا فقط آيات نخستين سوره برائت، پس از فتح مكه (سال نهم) نازل شده است. 3. زمان نزول آيات
آنچه از آيات قرآن به دست مىآيد، بيانگر نزول قرآن در شبى از شبهاى ماه مبارك رمضان است:
1. «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِى اُنزِلَ فيهِ القُرءانُ» (بقره / 185)
2. «اِنّا اَنزَلنهُ فى لَيلَةٍ مُبرَكَةٍ» (دخان / 3)
3. «اِنّا اَنزَلنهُ فى لَيلَةِ القَدر» (قدر / 1)
از آيه اول بدست مىآيد كه قرآن در ماه رمضان نازل شده است. از آيه دوم مىتوان دريافت كه اين نزول، دريك شب مباركى انجام گرفته است. با توجه به اين دو آيه، روشن مىشود كه اين شب مبارك، يكى از شبهاى ماه رمضان است. در آيه سوم، خداوند مىفرمايد: «ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.» از ضميمه اين سه آيه، مىتوان چنين نتيجه گرفت: در ماه رمضان، شب بابركتى به نام شب قدر، وجود دارد كه قرآن در آن شب، نازل شده است. در ضمن روشن است كه آن شب عظيم، يك شب است و نه چند شب. بنابراين، زمان نزول قرآن، در يك شبِ قدر از شبهاى ماه رمضان مىباشد.
سؤالى كه در اين جا، قابل طرح است، اينكه: شب قدر، كدام يك از شبهاى اين ماه مبارك رمضان است؟
در اين زمينه، آيات قرآن، بيانى ندارند. در روايات نيز، شبهاى مختلفى، به عنوان شب قدر، معرّفى شده است. از جمله: شب نيمه شعبان، شب اول، هفدهم، نوزدهم، بيست و يكم، بيست و سوم، بيست و چهارم، بيست و پنجم و بيست و هفتم ماه رمضان.(3) با توجه به روايات اين باب، شبهاى بيست و يك و بيست و سه، از تأكيد بيشترى برخوردار مىباشد. از امام صادق(ع) سؤال شد، شب قدر كدام شب است؟ فرمودند: «آن را در يكى از دو شب بيست و يك و بيست و سه، جستجو كن»(4).
زراره از امام صادق(ع) روايت كرده است كه حضرت فرمود: «شب نوزدهم، شب تقدير، شب بيست و يكم شب تعيين و شب بيست و سوم، شب ختم و امضاى امر است.»(5)
بنابراين در نزد شيعه، شب قدر در ميان يكى از دو شب بيست و يك و بيست و سه، مورد ترديد است. هرچند با توجه به برخى از روايات ديگر، شب بيست و سوم، داراى قوّت بيشترى است. شيخ صدوق مىگويد: «مشايخ ما اتفاق نظر دارند كه شب قدر، شب 23 ماه رمضان است.»(6) با توجه به اين سخن، نزول قرآن در يكى از دو شب بيست و يك يا بيست و سه ماه رمضان، واقع شده است.
4. رابطه نزول قرآن با بعثت پيامبر(ص)
سؤالى كه قابل طرح است، اينكه: چگونه قرآن در شب قدرِ ماه رمضان، نازل شده است. در حالى كه بعثت پيامبر، بنابر قول مشهور، در بيست و هفت رجب بوده است؟ به عبارت ديگر: آيا بعثت پيامبر همزمان با نزول قرآن در ماه رمضان بوده است؟ ابتدا بايد روشن شود كه پيامبر در هنگام بعثت، چند سال داشتهاند. ديدگاههاى مختلفى در اين باره، وجود دارد. در بسيارى از روايات، سنّ شريف آن حضرت، 40 سال، و در برخى ديگر از روايات، 43 سال ذكر شده است. البته با توجه به دلايل، قرائن و شواهد مختلف، قول چهل سالگى ترجيح دارد.(7)
همچنين درباره زمان بعثت، سه احتمال داده شده است: الف: يازدهم و دوازدهم ربيع الاول سال چهلم عام الفيل. ب: بيست و هفتم رجب. ج: ماه مبارك رمضان.(8)
از ميان رواياتى كه بيانگر اين سه ديدگاه است، رواياتى كه ماه رجب را ماه بعثت آن حضرت مىدانند، بر ديگر روايات ترجيح داده مىشود: اين ترجيح به دليل زير مىباشد: 1- درباره ماه رجب، سيزده روايت وجود دارد؛ در حالى كه درباره ربيع الاول بيش از سه روايت و درباره بعثت آن حضرت در ماه رمضان، بيش از دو روايت به دست نيامده است. 2- روايات مربوط به ربيع الاول و ماه رمضان، در مورد تاريخ روز بعثت اختلاف دارند؛ در حالى كه روايات مربوط به ماه رجب، به اتفاق، روز مبعث را بيست و هفتم رجب مىدانند.
به طور كلى درباره همزمانى يا عدم همزمانى آغاز نزول قرآن با شروع بعثت پيامبر(ص) دو ديدگاه در بين صاحب نظران وجود دارد: الف: برخى معتقدند كه بعثت پيامبر با نزول پنج آيه نخست سوره علق، آغاز شده است. لذا، زمان بعثت در ماه رمضان خواهد بود.(9)
ب: در مقابل عدّهاى مىگويند كه، ابتدا، آن حضرت، در ماه رجب به پيامبرى انتخاب شدند، سپس در ماه رمضان، همان سال يا سال بعد، قرآن بر ايشان نازل شد. بنابراين بعثت پيامبر، همزمان با نزول قرآن نبوده است.(10) 5. مراحل نزول قرآن
الف: پيش از نزول: بررسى آيات آغازين سورههاى قرآن – كه ناظر به چگونگى اوصاف قرآن باشد – نشان مىدهد كه قرآن پيش از نزول آن، نزد خداوند، در «امّ الكتاب» كه همان لوح محفوظ و كتاب مكنون است، داراى اوصافى مانند: علىٌّ، مبينٌ و حكيمٌ بوده است.(11)
ب: مرحله نزول: قرآن كريم در اين مرحله، تفصيل يافته و اوصاف جديدى به خود گرفته است: «كِتابٌ اُحكِمَت ءاياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت»، «وقُرءانًا فَرَقناهُ» و «لِسانٌ عَرَبىٌّ مُبين»(12). در اين مرحله، هدف از نزول قرآن، قراءت، تلاوت، ابلاغ، هدايت، تعقل، تذكّر، شفا، رحمت، تعلّم، اتّباع و… مىباشد.
اين مراحلِ نزول قرآن، نشانگر ذومراتب بودن آن است. قرآن، كتابى الهى و داراى مراتب مختلف است. مرتبه والاى آن، همان امّ الكتاب است كه حقيقتى نزد خداى حكيم دارد. مرحله ديگر آن در دست فرشتگان و مرتبه نازلِ آن در دست مردم و به زبان عربى فصيح و آشكار است.(13) 6. نوع نزول قرآن
درباره واژه نزول و مشتقات آن در قرآن، آيات مختلفى وجود دارد. در برخى از اين آيات، نزول قرآن به صورت مطلق ذكر شده است: «كِتابٌ اَنزَلناهُ اِلَيكَ»(14) در برخى ديگر، از نزول تدريجى قرآن، سخن رفته است: «كِتابٌ اُحكِمَت آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت»(15) و «وهُوَ الَّذى اَنزَلَ اِلَيكُمُ الكِتابَ مُفَصَّلًا»(16). بنابر ادعا برخى از صاحبنظران، آياتى از قرآن، اشاره به نزول دفعى و مجموعى قرآن دارند: «اِنّا اَنزَلناهُ فى لَيلَةِ القَدر» و «ولا تَعجَل بِالقُرءانِ مِن قَبلِ اَن يُقضى اِلَيكَ وحيُهُ»(17)، «لا تُحَرِّك بِهِ لِسانَكَ لِتَعجَلَ بِه»(18). دلالت اين آيات بر نزول دفعى بدين قرار است:
چون آيات قرآن يك بار به صورت جمعى در شب قدر بر پيامبر نازل شده بود. لذا به هنگام نزول تدريجى آيات، پيامبر عجله مىكرد و بر جبرييل پيشقدم مىشد و آيات را مىخواند. اين نشان مىدهد كه آن حضرت، قبل از نزول تدريجى آيات، از قرآن اطلاع داشته است. بنابراين خداوند دستور مىدهد كه در اين كار عجله نكن و چيزى از اين قرآن را بر مردم قراءت و تلاوت نكن تا اينكه وقت مناسب ابلاغ و تبليغ آن برسد.(19)
با توجه به اين آيات و آيات مشابه ديگر، درباره نوع نزول قرآن، ديدگاههاى متفاوتى در بين صاحب نظرانِ علوم قرآنى مطرح شده است. برخى مىگويند قرآن ابتدا به صورت دفعى و يكپارچه در شب قدر از لوح محفوظ بر آسمان دنيا (بيت المعمور يا بيت العزّة) و يا بر قلب پيامبر(ص) نازل شد و از آنجا در طول مدت رسالت آن حضرت، توسط جبرييل امين دوباره بر پيامبر، نازل گشته است.
امّا عدهاى ديگر مىگويند كه قرآن فقط به صورت تدريجى و در مدّت رسالت پيامبر اسلام، به تناسب شرايط زمانى و مكانى و وقوع حوادث و رخدادهاى گوناگون، در قالب آيهها و سورههاى موجود، نازل شده است.(20) البته در كنار اين دو قول مشهور، اقوال مختلف ديگرى نيز وجود دارد كه به برخى از آنها اشارهاى كوتاه مىشود. قرآن در بيست يا بيست و سه شب قدر هر سالِ دوران رسالت، بر آسمان دنيا نازل شده است. يعنى در شب قدر هر سالِ مدت رسالت پيامبر آن اندازه از قرآن كه مورد نياز آن سال بوده، يك جا بر آن حضرت نازل شده است. سپس همان آيات و سورهها، به تدريج در طول آن سال، دوباره بر پيامبر توسط فرشته وحى فرود مىآمد.(21)
در كنار اين اقوال، برخى ديگر، توجيهاتى درباره نزول دفعى قرآن، بيان داشتهاند كه در اين جا به سخن شيخ صدوق و علّامه طباطبايى اشارهاى مىشود: شيخ صدوق مىگويد: منظور از نزول دفعى قرآن بر پيامبر در شب قدر، علم و آگاهى يافتنِ آن حضرت به محتواى كلى قرآن است.(22) علامه طباطبايى مىفرمايد: «قرآن كريم داراى دو وجود است: وجود ظاهرى تفصيل يافته در قالب الفاظ و عبارات است. وجود بسيط كه از هرگونه تجزيه، تفصيل و الفاظ خالى مىباشد. وجود باطنى قرآن، در شب قدر بر قلب آن حضرت نازل شد، سپس به تدريج وجود ظاهرى آن، در مدت رسالت پيامبر، نازل گرديد.»(23)
منشأ پيدايش دو ديدگاه كلى نزول دفعى و تدريجى قرآن
برخى تصور كردهاند كه واژه «انزال» از باب افعال به معناى نزول دفعى است و واژه «تنزيل» از باب تفعيل به معناى نزول تدريجى است.(24) و همچنين، رواياتى كه در آنها به اين تفصيل نزول دفعى و تدريجى آمده است، باعث پيدايش اين دو ديدگاه شده است.
بررسى واژه انزال و تنزيل در لغت و قرآن: در لغت، هر دو واژه از ماده نزول به معنى فرود آمدن است. در كتبِ لغت، معناى دفعى، از معانى باب افعال ذكر نشده است.(25) در معانى باب تفعيل، از معناى تكثير و مبالغه، نام برده شده است.(26) لذا، انزال و تنزيل هر دو متعدى ماده نزول هستند و فرقى باهم ندارند. استفاده معنى دفعى يا تدريجى از آن دو، نياز به قرينه خاص در هر مورد، دارد.(27)
در آيات قرآن كريم نيز، اين دو واژه در معانى متعددى به كار رفته است: در آيات ذيل «انزال» در معنى تدريج استفاده شده است: «وكَذلِكَ اَنزَلناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ» (حج/16)، «واَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» (بقره / 22) واژه «تنزيل» در معنى نزول دفعى، به كار رفته است: «لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً» (فرقان / 32)، «تَنزيلٌ مِن رَبِّ العالَمين» (واقعه / 80)، «ونَزَّلناهُ تَنزيلا» (اسراء / 106)
در آيات ديگر، انزال و تنزيل، هر دو به يك معنا استعمال شدهاند و آن معنى واحد، مطلق نزول، مورد نظر است: «واَنزَلنا اِلَيكَ الذِّكرَ» (نحل / 44)، «وقالوا ياَيُّهَا الَّذى نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ» (حجر / 6). اگر در اين دو آيه، انزلنا را به معنى نزول دفعى و «نزّل» را به معنى نزول تدريجى بگيريم، ترجمه آيه چنين خواهد شد: «ما قرآن را به طور دفعى بر تو نازل كرديم، تا تو قرآن را كه به طور تدريجى نازل شده است براى مردم تفسير كنى.»؛ و حال آن كه اين ترجمه صحيح نمىباشد.
با توجه به موارد كاربرد مختلف اين دو واژه در قرآن و نيز معانى لغوى آن دو، ادعاى نزول دفعى در «انزال» بدون دليل است و اثبات آن در تمامى مواردِ استفاده شده در قرآن، كارى بس مشكل مىباشد.(28)
لذا، در اين واژهها، معناى دفعى و تدريجى، نياز به قرينه دارد كه در هر آيه بايد به طور جداگانه مورد بررسى قرار گيرد تا روشن شود كه با توجه به قرائن، دلالت بر كدام معنا دارد.
برخى از سؤالاتى كه از صاحبانِ ديدگاه نزول دفعى، بايد پرسيده شود اين است: 1. چه ضرورتى ايجاب مىكرد كه قرآن، دو نزول داشته باشد، يكى دفعى و در آسمان، ديگرى تدريجى و در زمين، با اين كه يك نزول، آن هم تدريجى كفايت مىكرد؟
2. مراد از بيت العزّة يا بيت المعمور چيست؟
3. بعد از جمله «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن» مىفرمايد: «هدى للنّاس» اين دلالت دارد كه قرآنِ نازل شده، راهنما و هدايتگر مردم است و اين صفات با آن كه قرآن در آسمان (بيت العزّة يا بيت المعمور) باشد، سازش ندارد. زيرا چنان قرآنى، آن هم در آسمان، چگونه هدايتگر مردم خواهد بود؟(29)
با توجه به بيانات فوق، نمىتوان نزول دفعى قرآن را پذيرفت. زيرا در آيات قرآن، افرادى مورد خطاب قرار گرفتهاند، كه در هنگام خطاب، حضور نداشتهاند. در قرآن، آيات ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيّد، مبهم و مبيّن، بسيار است، كه مقتضاى اين موارد، تأخير زمانى برخى از آيات، از برخى ديگر است. همچنين، در برخى از روايات، نظير: روايات مربوط به اصحاب كهف و مسئله ظهار آمده است: گاه مردم امورى را از پيامبر سؤال مىكردند و آن حضرت مىفرمود: در اين زمينه به من چيزى وحى نشده است، لذا در انتظار بمانيد تا خداوند درباره آن به من آياتى را وحى كند.(30)
صريح آيه 32 فرقان: «وقالَ الَّذينَ كَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً…» نزول دفعى آن را رد مىكند.(31) بر اين اساس، رواياتى كه حاكى از نزول دفعى قرآنند، بدليلِ مخالفت با صريح اين آيه، كنار گذاشته مىشوند. شيخ مفيد در پاسخ به ادّعاى نزول دفعى قرآن مىگويد: اين سخن، مضمونِ خبر واحدى است كه نه موجب علم و نه موجب عمل است. اين كه قسمتى از قرآن به دنبال اسباب نزولى كه حادث مىشوند، نازل گشته است برخلاف مضمون حديث مزبور دلالت دارد.(32) زيرا اين گونه آيات، مشتمل است بر حكم آن حوادث و ذكر آنچه اتفاق افتاده است و اين ممكن نيست، مگر اينكه نزولِ اين آيات، بعد از تحقق اسباب نزول باشد. در بيان ديدگاه نزول تدريجى، ابتدا، ذكر يك مثال خالى از فايده نيست. اگر شخصى كه مشغول حفر قناتى است، هنگامى كه آب قنات بيرون مىآيد، بگويد: آب قنات روز جمعه بيرون آمد، آيا معناى اين سخن او اين است كه همه آب قنات روز جمعه بيرون آمد؟ يا اينكه در عرف زبان و محاورات عقلاً و عموم مردم مىگويند: يعنى شروع خروج آب، روز جمعه بوده است. بنابراين وقتى خداوند مىفرمايد: «ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.» يعنى شروع نزول قرآن در شب قدر بوده است. دلايل ديدگاه نزول تدريجى
1. تصريح قرآن: آيه شريفه «وقالَ الَّذينَ كَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً…» (فرقان / 32)؛ خداوند در پاسخ سؤال كافران كه پرسيدند: چرا قرآن بر رسول خدا به طور يكجا نازل نشد، در مقام انكار برنيامد و نفرمود: چنين نيست و قرآن به طور يكجا نيز بر رسول خدا نازل شده است؛ بلكه در مقام اثبات برآمد و فرمود: همان طور است كه مىگوييد؛ قرآن به طور دفعى نازل نشده است.(33)
2. مضامين قرآن: از ظاهر برخى از آيات (آيه سؤال از اصحاب كهف: 23 و 24؛ آيه تغيير قبله: بقره / 144؛ و آيه ظهار: مجادله / 2) چنين حاصل مىشود كه پيامبر حكم برخى از امور و پاسخ بعضى از سؤالات را نمىدانستند؛ لذا منتظر نزول آياتى درباره آنها مىشدند. بديهى است كه اگر قبلاً كل قرآن بر آن حضرت نازل شده بود، چنين انتظارى معنا نداشت.(34) حكمت و آثار نزول تدريجى قرآن
الف: قوّت قلب پيامبر: تجديد وحى بر پيامبر موجب دلگرمى آن حضرت مىشد و از عوامل ثبات و پايدارى ايشان در دعوت و مبارزه به شمار مىرفت.
ب: تأكيد بر حقانيّت دعوت و پشتيبانى مداوم از پيامبر: ارتباط مستمر به واسطه نزول تدريجى آيات تأييد و تأكيد بر دعوت رسالت و موجب آسان شدن تحمّل مشكلات و پايدارى در دين مىشد.
ج: مصالح مرتبط با مردم: در مقاطع زمانى و مكانى و متناسب با شرايط فردى، اجتماعى، سياسى و رويدادهاى تاريخى وجود شبهات و پرسشهاى مخالفان و موافقان و تغيير تدريجى آداب و رسوم و خرافات جاهلى، اقتضا مىكرد كه آيات قرآن به مرور نازل شود. و اجراى همزمان احكام و قوانين شرعى براى افرادى كه تازه اسلام را پذيرفتهاند، سخت و دشوار بود. لذا با نزول تدريجى آن موارد، احكام و قوانين به صورت گام به گام و مرحلهاى به اجرا درآمد. فايده ديگر آن امكان حفظ و صيانت از آيات قرآن توسط مردم بود.
د: مصالح مرتبط با قرآن: انسجام و پيوستگى ميان آيات قرآن و نبود اختلاف و تعارض به رغمِ نزول تدريجى آن، كلام الهى و وحيانى بودن آيات و در نهايت، معجزه بودن قرآن را به اثبات مىرساند.(35) پاورقي ها:پىنوشتها: – 1) سيد محمدباقر حجتى، تاريخ قرآن كريم، نشر فرهنگ اسلامى، چ ششم، 72، ص 54.
2) محمدهادى معرفت، تاريخ قرآن، سمت، چ اول، 75، ص 45.
3) طبرسى، مجمع البيان، مترجم: على كرمى، نشر فراهانى، چاپ اول، 80، ج 30، ص 1226.
4) مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 27، دارالكتب الاسلاميه، چ ششم، 68، ص 189.
5) همان، ص 189.
6) معرفت، تاريخ قرآن، ص 32.
7) جعفر نكونام، درآمدى بر تاريخگذارى قرآن، هستى نما، چاپ اول، 80، ص 206.
8) همان، ص 209.
9) همان، ص 214.
10) همان، ص 216.
11) شعراء / 2؛ يس / 1 و 2؛ زخرف / 4.
12) هود / 2؛ اسراء / 106؛ شعراء / 105.
13) جوادى آملى، قرآن در قرآن، اسراء، چاپ دوم، 78، ص 69.
14) ص / 29.
15) هود / 11.
16) انعام / 114.
17) طه / 114.
18) قيامت / 16 و 17.
19) تفسير نمونه، ج 16، ص 313؛ مجلّه پژوهشهاى قرآنى، ش 31، ص 179.
20) معرفت، علوم قرآنى، ناشر: حوزهها و مدارس علميّه خارج از كشور، چاپ اول، 79، ص 41.
21) همان، ص 42.
22) معرفت، علوم قرآنى، نشر التمهيد، چاپ اول، 78، ص 71.
23) همان، ص 72.
24) صالحى نجفآبادى، حديثهاى خيالى در مجمع البيان، نشر كوير، چ دوم، 82، ص 334.
25) علوم العربيّه، سيد هاشم حسينى تهرانى، ج 1، نشر مفيد، چ پنجم، ج 66، ص 44.
26) همان، ص 57.
27) صالحى نجفآبادى، پيشين، ص 335.
28) همان، ص 336.
29) همان، ص 324.
30) جعفر نكونام، درآمدى بر تاريخگذارى قرآن، هستى نما، چاپ اول، 80، ص 56.
31) همان، ص 55.
32) معرفت، علوم قرآنى، مؤسسه التمهيد، ص 68.
33) جعفر نكونام، پيشين، ص 56.
34) همان، ص 56.
35) مجلّه تخصى الهيات و حقوق، دانشگاه رضوى مشهد، ش 14، 83، ص 71.