شكّى نيست كه وحدت يك ملّت و انسجام پيروان يك مكتب باعث عزّت و قدرت و شوكت آنان مىشود، و به اين جهت در طول تاريخ كسانى با قدرت و پيروز بودهاند كه انسجام و وحدت خويش را حفظ كردهاند. حتى پيروان باطل نيز آنگاه توانستهاند به مقاصد شيطانى خويش دستيابند كه انسجام و وحدت خويش را بر محور منافع مشترك حفظ نمودهاند جامعه و ملّت اسلام نيز از اين قاعده مستثنى نيست، عزّت و اقتدار جامعه اسلامى در گرو اتحاد و انسجام آنها است چنان كه ذلّت و خوارى و بيچارگى آنان را در جدايى و تفرقه و اختلاف بايد جستجو كرد. شاهد زنده اين سخن اوضاع عصر حاضر است كه مسلمانان با اين كه اكثر منابع انرژى و نفتى و گازى دنيا را در اختيار دارند و مناطق مهم دريايى و سوق الجيشى از آن آنها مىباشد، با اين حال بيشترين درگيرىها، قتلها و غارتها و چپاولگرى توسط قدرتهاى مخالف اسلام و مسلمين، در مناطق مسلمين على الخصوص خاورميانه وجود دارد، اين نيست مگر به خاطر اختلاف شديدى كه در جامعه اسلامى حاكم است و دستهاى خيانت پيشه هر روز بر آن دامن مىزند.
بنيانگذار مكتب نجات بخش اسلام، پيامبر رحمت و عزّت دعوت خويش را با شعار توحيد آغاز كرد و تمام همّ و غمّ خويش را بر ايجاد وحدت و حفظ آن در جامعه اسلامى، بنا نهاد.
هم گفتههاى او وحدت آفرين و انسجام بخش بود و هم رفتارهاى او اتحاد بخش و اختلاف زدا بود.
به بهانه سال اتحاد ملّى و انسجام اسلامى، برآنيم كه برخى گفتهها و سخنان آن حضرت و برخى رفتارها و سيره او را بازخوانى كنيم. الف: سخنان وحدت آفرين
تذكر اين نكته ضرورى است كه اكثريت و جماعت بودن نشانه حقانيت نيست، چنان كه در اقلّيّت بودن هميشه نشانه حقانيّت نيست، آنچه در مورد روايات آتى مَد نظر است همآهنگى و همراهى با اكثريت مردم است و در مسائل حق، و يا همآهنگى و اتحاد بر محور و منافع مشتركه جامعه اسلامى است. 1- خدا با جماعت
رسول اعظم(ص) فرمود: «يداللّه مع الجماعة؛دست خدا با جماعت است.»(1) 2- جدايى از جماعت هرگز
«من فارق الجماعة شبراً خلع اللّه ربقة الاسلام من عنقه؛ هر كس يك وجب از جماعت جدا شود خدا طوق مسلمانى را از گردنش مىبرد.»
چرا كه تقويت و بقاى اسلام بستگى به همگرايى و اتحاد جامعه مسلمين دارد. 3- همگرايى رحمت و اختلاف عذاب
همچنان كه قرآن كريم بدترين بلاى زمينى را اختلاف و تفرقه در ميان مردم مىداند آنجا كه فرمود: «قل هو القادر على ان يبعث علكيم عذاباً من فوقكم اومن تحت ارجلكم او يلبسكم شيعاً و يريق بعضكم بأس بعضٍ…؛(2) بگو او قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، يا بصورت دستههاى پراكنده شما را باهم بياميزد، و طعم جنگ(و اختلاف) را به هر يك از شما بوسيله ديگرى بچشاند.»
پيامبر اكرم(ص) نيز مىفرمايد: «الجماعة رحمةٌ و الفرقة عذابٌ؛(3) همگرايى و اتفاق رحمت الهى است و تفرقه و جدايى عذاب.»
اثر اين عذاب را به خوبى امروزه ملتهاى اسلامى مشاهده مىكنند و مىبينند كه بر اثر اختلاف و تفرقه چگونه مورد اهانت و تاخت و تاز قدرتهاى جهانى و صهيونيستها قرار گرفتهاند، قبله اول آنها اشغال، كشورهاى عراق و افغانستانو… زير چكمههاى قدرت جهانخوار آمريكا به ويرانه تبديل شده است اگر كشورهاى اسلامى كمترين همگرايى و اتحاد داشتند چنين فاجعههايى رخ نمىداد. 4- تفرقه و مرگ جاهلى
در روايات بسيارى از شيعه و سنّى نقل شده كه عدم شناخت امام زمان هر عصر مساوى با مرگ در دوران جاهليت است، چرا كه امام نظام امّت و محور جامعه است. جدايى از جماعتى كه بر اين محور حركت مىكند نيز نوعى مرگ جاهليت است.
حضرت ختمى مرتبت فرمود: «من فارق الجماعة مات ميتة جاهليّة؛(4)كسى كه از جماعت جدا گردد،(و راه تفرقه را در پيش گيرد) به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.» 5 – اتحاد راهى به بهشت
ايمان و عمل صالح انسان را به بهشت مىرساند، يكى از بارزترين مصداقهاى عمل صالح همگرايى و همدلى است.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من سرّه ان يسكن بحبوحة الجنّة فليلزم الجماعة؛(5) هر كه مىخواهد در ميان بهشت جاى گيرد، همراه جماعت شود.» 6- شيطان از جماعت به دور است
هر جا همكارى و همگرايى و همدلى باشد شيطان نيز كمتر نفوذ دارد، پيامبر اكرم(ص) فرمود: «انّ الشّيطان مع الواحد و هو من الاثنين ابعد؛شيطان با يك تن است و از دو تن دورتر است.»
و در بيان ديگر فرمود: «اثنان خيرٌ من واحدٍ و ثلاثةٌ خيرٌ من اثنين و اربعةٌ خيرٌ من ثلاثةٍ فعليكم بالجماعة؛(6) دو تن از يكى بهتر است و سه تن از دو تن بهتر و چهار تن از سه بهتر پس با هم باشيد.» 7- همگرايى حتّى در غذا خوردن
همدلى و اتحاد هم در امور مهم و سرنوشت ساز جامعه اسلامى لازم و ضرورى است و هم در امور عادى و ساده همچون طعام خوردن.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «كلوا جميعاً ولاتفرّقوا فانّ طعام الواحد يكفى الاثنين و طعام الاثنين يكفى الثّلاثة و الاربعة كلوا جميعاً و لاتفرّقوا فانّ البركة مع الجماعة؛(7) با همديگر بخوريد و از هم جدا مشويد، كه غذاى يك تن براى دو تن نيز كافى است و غذاى دو تن براى سه تن و چهارتن كافى است. با همديگر بخوريد و از هم مپاشيد كه بركت با جماعت است.»
اين روايت نشان مىدهد كه همگرايى باعث بركت در غذا نيز مىشود. 8 – زمينه اتحاد را فراهم كنيد
گاه پيامبر اكرم(ص) به سفارشهايى مىپردازد كه زمينه اتحاد و همدلى را فراهم نموده و ريشه اختلاف را از بين مىبرد، از جمله فرمود: «استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبكم؛(8) با يكديگر (در مسائل مادّى و مالى) برابر باشيد نه مختلف تا دلهاى شما با هم اختلاف پيدا نكند.» در جاى ديگر فرمود: «استووا تستوى قلوبكم و تماسّوا تراحموا؛(9) با يكديگر برابر باشيد تا دلهايتان برابر شوند و با هم نزديك شويد تا مورد رحمت قرار گيريد.»
و گاه زمينهها و محورهاى اتحاد را بيان نموده و عوامل كاذب برترى را نفى مىكند: «ايّها الناس انّ ربّكم واحدٌ و انّ اباكم واحدٌ كلّكم لآدم و آدم من ترابٍ انّ اكرمكم عند اللّه اتقاكم لافضل لعربىٍ على عجمىٍّ الّا بالتّقوى؛(10) اى مردم! خداى شما يكى است و پدرتان يكى است، همه فرزند آدميد و او از خاك است. كسى از شما گرامىتر است كه پرهيزكارتر است. عرب را بر عجم برترى نيست مگر با تقوا و پرواپيشگى.» 9- شياطين بانيان تفرقه و اختلاف
هم شياطين جنّى و هم قدرتهاى شيطانى تلاششان در اين است كه بين مردم و ملّتها اختلاف ايجاد كنند تا بيشتر و بهتر بر آنها مسلّط گردند و از آنها بهتر بهره كشى نمايند.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «انّ ابليس يضع عرشه على الماء، ثمّ يبعث سراياه فادناهم منزلةً اعظمهم فتنةً يجيئى احدهم فيقول فعلت كذا و فعلت كذا فيقول ما صنعت شيئاً و يجيىء احدهم فيقول ما تركته حتّى فرّقت بينه و بين اهله فيدنيه منه و يقول نعم انت؛(11) براستى شيطان تخت خويش را بر آب گذاشته است و سپاهيان خويش را به اين سوى و آن سوى مىفرستد. هر كس گمراهى بزرگترى پديد آورد، جايگاهش بدو نزديكتر است. يكى از آنان مىآيد و مىگويد: «چنين كردم و چنان كردم» شيطان مىگويد: «كارى نكردهاى» يكى ديگر مىآيد و مىگويد: «فلان كس را رها نكردم تا ميان او و خويشانش جدايى انداختم، آن گاه شيطان او را به خود نزديك مىسازد و مىگويد:تو چقدر خوبى.»
ب: رفتارهاى وحدت آفرين
حضرت ختمى مرتبت تنها گوينده و دعوت كننده به اتحاد و همدلى نبود بلكه سيره و رفتار او كاملاً در مسير اتحاد و تقويت همدلى بود كه به نمونههايى اشاره مىشود: 1- مسجد مركز وحدت و همدلى
اوّلين اقدام حضرت در مدينه ساختن مسجد بود، مركز عبادت، وحدت، مشورت و خدمت و قضاوت، تصميمگيرىهاى كلان، محوريّت مسجد و نماز در سيره تمام انبياء به چشم مىخورد. خداوند اولين نقطه خشكى را كعبه و سپس زمين را از زير آن گسترش داد، مسجد در هر روز سه تا پنج نوبت محل اجتماع مسلمانان است و هفتهاى يكبار در روز جمعه، محل اجتماع بزرگتر آنان مىباشد، عمدهترين كاربرىهاى مسجد در صدر اسلام اين موارد بود:
مسجد مركز اسلامى و محل اجتماع مسلمانان، مسجد محل بيت المال و خزانه كشور، مسجد، پناهگاه مردم در مواقع اضطرارى و جنگ، مسجد، دادگسترى و محل صدور احكام كيفرى، مسجد، مجلس شورا و قانونگذارى، مسجد مركز تعليم و تربيت، مسجد، كتابخانه و انبار مهمّات، مسجد، آموزشگاه نظامى و تربيت بدنى، مسجد، محل پخش اعانات مالى، مسجد خوابگاه مستمندان، و آسايشگاه سربازان آماده، مسجد، محل نگهدارى غنايم(12)و…تمامى اين موارد نقش سازنده در استحكام جامعه اسلامى، وحدت و همدلى و همگرايى مردم دارد.
جالب اين است كه در هنگام ساخت مسجد نيز وحدت و همآهنگى و مشاركت عمومى تبلور يافته بود. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم كردن وسائل ساختمانى شركت كردند حتى پيامبر اكرم(ص) نيز مانند ساير مسلمانان از اطراف سنگ مىآورد. «اسير ابن صفير» جلو رفت و عرض كرد: اى رسول خدا اجازده دهيد تا سنگ را من ببرم. حضرت فرمود: «اذهب فاحمل غيره؛ برو سنگ ديگرى بياور» اين حركت حضرت باعث ترغيب و تشويق بيشتر ديگران مىشد.
يكى از مسلمانان اين شعر را خواند:
لئن قعدنا و النبىّ يعمل
فذاك منّا العمل المضلّل
هرگاه ما بنشينيم و پيامبر كار كند، چنين كارى براى ما موجب ضلال و گمراهى است.
و هنگام كار براى مسجد، شخص پيامبر و تمامى مسلمانان شعارى را تكرار مىكردند كه تقويت كننده وحدت و همگرايى مسلمانان بود.
آن شعار اين بود:
لاعيش الّا عيش الآخرة
اللهمّ ارحم الانصار و المهاجرة
زندگى حقيقى همان زندگى آخرت است. پروردگارا بر انصار و مهاجر ترحم بفرما.(13) 2- تخريب مسجد تفرقه ساز
دوازده نفر از منافقان به نام جارية بن عامر،مجمع بن جاريه،زيدبن جاريه، يزيد بن جاريه، وديعة بن ثابت، خذام بن خالد، عبداللّه بن نبتل، بجاربن عثمان، ابوحبيبة بن ازعر،معتّب بن قشير، عباد بن حنيف، ثعلبة بن حاطب،(14) مسجدى در مقابل مسجد قبا ساختند كه معروف شد به “مسجد ضرار”. پايان كار مسجد همزمان شد با بسيج لشكريان اسلام به سوى تبوك پنج نفر از منافقين در شرف حركت پيامبر اسلام (ص) سراسيمه به محضرش رسيدند و اعلام داشتند كهاى رسول خدا ما نمايندگان اشخاصى هستيم كه در محل هستند، و مسجد ساختهايم براى عدّه كمى نيازمند و براى شبهاى بارانى و سرد زمستانى، و دوست مىداريم كه پيش ما بيائيد و با ما در آن مسجد نماز بگزاريد» حضرت پاسخ قاطع را به بعد از مراجعت از تبوك محوّل نمود. وقتى حضرت از تبوك برگشت و به “ذى اوان”(15) فرود آمد خبر آن مسجد و نيّت تفرقه افكنانه بانيان آن به پيامبر وحى شد.
«والّذين اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و ارصاداً لمن حارب اللّه و رسوله من قبل و ليحلفنّ ان اردنا الّا الحسنى و اللّه يشهد انّهم لكاذبون لاتقم فيه ابدا؛(16)(گروه ديگر از منافقين) كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمانان) و (تقويت) كفر و تفرقه ميان مؤمنان و كمينگاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مىكنند كه نظرى جز نيكى (و خدمت) نداشتهايم امّا خداوند گواهى مىدهد كه آنها دروغگو هستند! هرگز در آن (مسجد) قيام (و عبادت) مكن.»
پس از نزول آيه پيامبر(ص) “عاصم بن عدى عجلانى” و “مالك بن دختم سالمى” را فراخواند و فرمود:به سوى اين مسجد كه اهل آن ستمگرند برويد و آن را خراب كنيد و آتش بزنيد، بعد از تخريب و آتش، پيامبر دستور داد كه محل آن را مزبله كرده و در آن نجاسات و مردار متعفن بريزند.(17)
چون پديد آمد كه آن مسجد نبود
خانه حيلت بُدو دام يهود
پس نبى فرمود كانرا بركنيد
مطرح خاشاك و خاكستر كنيد
صاحب مسجد، چو مسجد قلب بود
دانهها بر دام ريزى، نيست بود
پس محك زن كار خود اى مردكار
تا نسازى مسجد اهل ضرار(18)
آرى همان پيامبرى كه براى ايجاد وحدت و همدلى و عبادت خداوندى، مسجد مىسازد، وقتى احساس كند مسجد براى تفرقه و جدايى مسلمين ايجاد شده است دستور تخريب آن را مىدهد.
اين چنين كژ بازئى مىباختند
مسجدى جز مسجد او ساختند
فرش و سقف و قبهاش آراستند
ليك تفريق جماعت خواستند 3- ايجادت اخوّت و برادرى
تمركز مسلمانان در مدينه فصل جديدى در زندگانى پيامبر پديد آورد، او قبل از ورود به مدينه، فقط در صدد جلب قلوب و تبليغ آيين خود بود، ولى امروز بايد بسان يك سياستمدار پخته و كارآزموده موجوديت خود و هواداران خود را حفظ كرده و نگذارد دشمنان داخلى و خارجى در صفوف آن نفوذ كنند و وحدت و همگرايى آنان را به خطر اندازد. در اين ميان سه عامل جامعه آنروز و وحدت آن را با خطر روبرو ساخته بود.
1- خطر قريش و عموم بت پرستان شبه جزيره عربستان.
2- يهوديان يثرب، كه در داخل و خارج شهر زندگى مىكردند و ثروت و امكانات زيادى داشتند.
3- اختلافى كه ميان هواداران او و «اوس» و «خزرج» وجود داشت.
مهاجرين و انصار، از آنجا كه پرورش يافته در محيط مختلف بودند، در طرز تفكر و معاشرت فاصله زيادى با هم داشتند. وانگهى اوسيان و خزرجيان، كه جمعيّت انصار را تشكيل مىدادند، صدو بيست سال با هم نبرد كرده و دشمنان خونى يكديگر به شمار مىرفتند ولى پيامبر اكرم تمام اين مشكلات را به طرز خردمندانه از هم گشود. او درباره دو مشكل نخست، دست به كارهايى زد كه در جاى خود بيان شده است.
و مشكل اختلاف هواداران خود را با مهارت خاصى از بين برد وى از طرف خدا مأمور گشت كه مهاجرين و انصار را با يكديگر برادر كند روزى در يك انجمن عمومى در منطقه «نخيله» در حالى كه پيامبراكرم(ص) به همراه هفتصد و چهل نفر حضور داشتند جبرئيل نازل شد و فرمود: خداوند ميان فرشتگان عقد برادرى بسته است، تو نيز بين اصحاب عقد اخوّت به بند «تاخّو فى اللّه اخوين اخوين ؛ دو تا دوتا برادر دينى شويد» و حضرت نيز اين دستور را اجرا كرد.
ابوبكر با عمر، عثمان با عبدالرحمان، سلمان با ابوذر، طلحه با زبير، مصعب با ابو ايّوب انصارى، حمزه با زيد بن حارثه،ابودرداء با بلال، جعفر طيار با معاذ بن جبل، مقداد با عمار، عايشه با حفصه، امّ سلمه با صفيّه و شخص پيامبر(ص) با على(ع) و… عقد اخوّت بستند.(19)
البته اين يك دستورى نبوده كه مخصوص دوره پيامبر اكرم(ص) بوده باشد، بلكه قرآن آن را به صورت دستور هميشگى در آورده و مىفرمايد: «انّما المؤمنون اخوةٌ فاصلحوا بين اخويكم و اتّقوا اللّه لعلّكم ترحمون؛(20) همانا مؤمنان با يكديگر برادرند، پس ميان برادران خود(در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتى برقرار كنيد و از خدا پروا كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد.»
اين آيه، رابطه مؤمنان با يكديگر را همچون رابطه دو برادر دانسته كه در اين تعبير نكاتى نهفته است، از جمله:
الف: دوستى دو برادر، عميق و پايدار است ب: دوستى دو برادر، متقابل است، نه يك سويه. ج: دوستى دو برادر بر اساس فطرت و طبيعت است، نه جاذبههاى مادى و دنيوى.د: دو برادر در برابر بيگانه، يگانهاند و بازوى يكديگر. ه: اصل و ريشه دو برادر يكى است. و:توجّه به برادرى مايه گذشت و چشم پوشى است. ز: در شادى او شاد و در غم او غمگين است.(21) سفارشهايى براى تحكيم برادرى
پيامبراكرم(ص) به ابلاغ آيه قرآن درباره اخوت و انجام عمل آن در صدر اسلام اكتفا نمىكند بلكه سفارشهاى متعددى دارد براى دوام و تحكيم اين برادرى در جامعه، كه به نمونههايى اشاره مىشود:
1- جنگيدن و ناسزاگويى ممنوع
فرمود: «قتال المسلم كفرٌ و سبابه فسوقٌ ولاتحلّ لمسلمٍ ان يهجر اخاه فوق ثلاثة ايّامٍ؛ جنگيدن با مسلمان كفر(عملى) است و دشنام دادنش باعث فسق مىشود و روا نيست كه مسلمانى با برادر خويش بيش از سه روز قهر كند.»(22)
2- نگاه تند ممنوع
«ما يحلّ لمؤمنٍ ان يشتدّ الى اخيه بنظرةٍ تؤذيه؛روانيست كه مؤمنى به تندى به برادرش نگاه كند تا آزارش دهد.»(23)
3- هرچه برخود روا مىداريد به ديگران روا داريد
فرمود: «ماكرهته لنفسك فاكرهه لغيرك و ما احببته لنفسك فاحبّه لاخيك؛(24) هرچه براى خويش نمىپسندى براى ديگران مپسند و آنچه براى خويش دوست مىدارى، براى برادرت دوست بدار.»
4- دفاع از آبروى ديگران
رسول گرامى اسلام(ص) مىفرمايد: «من ذبّ عن عرض اخيه بالغيبة كان حقّاً على اللّه ان يقيه من النّار؛ هر كس در پشت سر برادر از آبروى او دفاع كند، بر خدا لازم است كه از آتش دوزخ حفظش كند.»
5 – كينه از برادر دينى نداشتن
رسول خدا(ص) فرمود: «من نظر الى اخيه نظر مودّةٍ لم يكن فى قلبه احنة لم يطرف حتّى يغفر اللّه ما تقدّم من ذنبه؛(25) هر كس به ديده مهربانى به برادر خويش نظر كند و كينه در دلش نباشد، خداوند هم گناهان گذشتهاش را مىآمرزد.»
6- وعده خلافى، هم ممنوع
و فرمود: «لاتمار اخاك و لاتمازحه ولاتعده فتخلفه؛(26) با برادر (دينىات)مجادله مكن، و با او شوخى مكن، و با او وعده شكنى مكن.»
7- يار او باش
رسول خدا(ص) فرمود: «لينصر الرّجل اخاه ظالماً او مظلوماً ان كان ظالماً فينهه فانّه له نصرةٌ و ان كان مظلوماً فينصره؛(27) آدمى بايد برادر خويش را يارى كند چه ستمگر باشد و چه ستمكش، اگر ستمگر است او را بازدار كه اين است يارى كردن او و اگر ستمكش است، يارىاش دهد.»
تمام اين سفارشات ريز و درشت هم در وحدت مذهبى و ملّى نقش سازنده و كارساز دارد و هم در وحدت و انسجام ملى و دينى نقش ايفا مىكند.
از آنچه گفتيم بخوبى مىتوان نتيجه گرفت كه پيامبر اكرم(ص) هم با سخنان ژرف و عميق خويش بر وحدت جامعه اسلامى و بيان عوامل آن پاى فشرده است و هم با سيره و رفتار خويش بخوبى ايجاد اتحاد و همدلى و همگرايى را براى جامعه اسلامى آنروز به ارمغان آورد. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. نهج الفصاحه، ترجمه ابراهيم احمديان، قم، انتشارات گلستان ادب، ص 133، شماره 1008. 2. سوره انعام، آيه 65. 3. نهج الفصاحه، همان، ص 133، ش 1009. 4. همان، ص 132، ش 1007. 5. همان، ش 1006. 6. همان، ص 132. 7. همان، ص 132. 8. همان، ص 82. 9. همان، ص 83 روايت 500 10. همان، ص 82، ش 499. 11. همان، ص 111، ش799. 12. ر.ك: فروغ ابديت، جعفر سبحانى، قم دفتر تبيلغات اسلامى، ج 1، ص 450؛ مسجد نهاد عبادت، حسن رهبرى، دبيرخانه ستاد عالى مساجد، ص 234؛ سيره پيامبر اكرم، محسن قرائتى، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ص 85. 13. فروغ ابديت، همان، ص 453 – 454. 14. مغازى، واقدى، ترجمه محمد مهدوى، دانشگاه تهران، ج 3، ص 797. 15. نام جايى است كه تا مدينه يك ساعت راه فاصله دارد. 16. سوره توبه، آيات 106 – 107. 17. مجمع البيان، طبرسى، بيروت، دارالمعرفه، دوم، 1408، ج 5، ص 110. 18. مثنوى مولوى. 19. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 38، ص 335؛ سيره ابن هشام، ج 2، ص 123 – 126. 20. سوره حجرات. 21. سيره پيامبراكرم(ص)، همان، ص 85 – 86. 22. نهج الفصاحه، همان، ص 82، ش 509. 23. همان، ص 83، ش 514. 24. همان، ش 515. 25. همان،ش 518. 26. همان. -27. همان، ص 82، ش 511.