اين مقاله در صدد پاسخگويى به اين سؤال است كه زن و مرد در هدف خلقت با هم برابر و يكسانند يا چنان كه طبيعت در تسخير انسان است و براى خدمت او آفريده شده است زن براى مرد خلق شده است و بايد در خدمت مرد باشد، يا خير؟ با مطالعه اين مقاله پاسخ اين پرسش را دريابيد.
يكى از مهمترين پرسشهايى كه هر كس از خود مىپرسد آن است كه ما براى چه آفريده شدهايم و هدف آفرينش انسانها و آمدن آنها به اين جهان چيست؟ اگر ما انسانها روى اين كره خاكى زندگى نمىكرديم كجاى عالم خراب مىشد و چه مشكلى به وجود مىآمد، آيا ما بايد بدانيم چرا آمديم و چرا مىرويم؟
در جواب اين سؤال مىگوئيم: انسانى كه خدا را شناخته و به او با اسماء و صفات حسنايش معرفت پيدا كرده است جواب سؤال خود را به راحتى مىيابد زيرا وى از يك سو مىداند كه خالق اين جهان حكيم است، حتماً براى آفرينش او حكمتى است و از سوى ديگر هنگامى كه به اجزاء و اعضاى بدن خود مىنگرد براى آن هدف و فلسفهاى مىيابد:اگر خانهاى مىسازد براى هدفى است، با توجه به اين دو نكته است كه انسان خداپرست و مؤمن مىيابد كه جهان آفرينش هدفى داشته و او بايد بكوشد با نيروى عقل و علم آن را بيابد و آن را مشخص سازد و براى رسيدن به آن گام بردارد.
اما آيا خداى سبحان از آفرينش جهان هستى و از جمله انسان مىخواهد نقصى را از خود برطرف كند يا نيازى از نيازهاى خود را تأمين نمايد با آن كه او غنى مطلق و كامل مطلق است نه نقصى در او راه دارد و نه نيازى تا بخواهد با آفرينش جهان و انسان آن را بر طرف نمايد.
با توجه به بىنيازى و كمال مطلق الهى او را براى رفع نياز يا نقص نمىآفريند بلكه هدف آفرينش او پيشرفت و تكامل است و انسانها نيز براى پيشرفت و تكامل آفريده شدهاند.
به عبارت ديگر: خداى سبحان به مقتضاى حكمتش در آفرينش جهان و انسان هدفى داشته و به مقتضاى غنا و كمال لايتناهى داشتن هدف او از آفرينش چيزى نيست كه به ذات او برگردد پس بايد هدف او از خلقت جهان و انسان چيزى باشد كه مايه كمال مخلوقات باشد. و در واقع موجودات را براى تكامل آنها آفريده است.
از اين رو در آيات قرآن از عبث نبودن خلقت انسان سخن مىگويد و مىفرمايد: «افحسبتم انما خلقناكم عبثاً و انكم الينا لاترجعون»(1) آيا گمان كردهايد كه ما شما را بيهوده آفريدهايم و به سوى ما بازگشت نمىكنيد و اگر انسان عبث و بيهوده خلق نشده است پس هدف از خلقت او چيست؟ قرآن كريم در آيات متعددى از هدف خلقت انسان سخن گفته است. در جايى مىگويد: هدف خلقت آزمايش و امتحان انسانها از نظر حسن عمل است، «الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملاً»(2) او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كه كدامين بهتر عمل مىكنند.
در جايى هدف خلقت را علم آگاهى از قدرت و علم الهى مىداند و مىفرمايد: «اللّه الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان اللّه على كل شىء قدير و انّ اللّه قد احاط بكل شىء علماً»(3) خدا كسى است كه هفت آسمان را آفريده و از زمين نيز مانند آن خلق كرده است فرمان او در ميان آنها نازل مىشود تا بدانيد خدا بر هر چيز تواناست و علم او به همه موجودات احاطه دارد.
در برخى آيات هدف اصلى آفرينش را رحمت مىداند و مىفرمايد: «ولوشاء ربّك لجعل الناس امة واحدة و لايزالون مختلفين الامن رحم ربّك و لذلك خلقهم»(4) اگر پروردگارت مىخواست همه مردم را امت واحده و بدون هيچ گونه اختلاف قرار مىداد ولى آنها همواره مختلفند مگر آن چه پروردگارت رحم كند و براى همين رحمت آنها را آفريده است. و از برخى آيات استفاده مىشود كه هدف آفرينش عبوديت و سرسپردگى و بندگى در برابر خدا است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون»(5) من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند.
با تأمل در اين آيات و مفهوم آن استفاده مىشود كه اين آيات هيچ ناسازگارى ندارد زيرا اين اهداف، برخى مقدّماتى و برخى متوسط و برخى هدف نهايىاند.
هدف اصلى همه، عبوديت و بندگى خداست و مسأله علم و دانش و امتحان و آزمايش اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مىگيرند و رحمت واسعه خداوند نتيجه اين عبوديت است. پس هدف عبادتى است كه نتيجه آن تكامل انسان است. در واقع عبوديت اوج تكامل يك انسان است زيرا عبوديت آخرين درجه خضوع در برابر معبود است و كسى در برابر معبود به تعظيم و خضوع مىپردازد كه به او نزديك باشد پس كسى كه در برابر معبود قرار مىگيرد به او نزديك است.
بنابراين عبوديت آن است كه انسان جز به معبود واقعى يعنى كمال مطلق نينديشد. جز در راه او گام بر ندارد و هرچه غير اوست فراموش كند و در تمام زمينهها مطيع او بوده و در برابر ذات پاك نهايت تسليم را داشته باشد و اين است هدف نهايى آفرينش انسان كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و به او علم و آگاهى عنايت كرده تا در اقيانوس رحمت او غرق شود.
و انسانى كه براى اين هدف والا آفريده شد بايد با اختيار و اراده خويش به سوى آن هدف گام بردارد. پاسخ به يك سؤال
اگر خدا انسانها را براى عبادت آفريده است پس چرا عدّهاى از انسانها در مسير كفر گام برمىدارند با اين كه اراده خدا بر عبوديت اوست؟ در جواب مىگوييم: هدف از خلقت عبادت اجبارى نبوده است بلكه هدف عبوديت همراه با اراده و اختيار است. در واقع خداى سبحان انسان را آفريده و زمينه را براى عبوديت و اطاعت و بندگى او فراهم ساخته و او را از درون و بيرون مجهز كرده است از درون به او عقل و فطرت و عواطف و قواى مختلف عنايت كرده و از بيرون پيامبران و كتب آسمانى و برنامههاى تكاملى را براى او مهيا نموده است و اين انسان است كه خود بايد از اين زمينهها و امكانات بهرهبردارى كرده و خود را به تكامل و قرب الهى نايل گرداند.
با توجه به اين كه هدف خلفت انسان عبوديت خداست در اين هدف بين زن و مرد تفاوتى نيست زيرا هر دو انسانند و هر دو از روح و فطرت الهى برخوردارند، زمينههاى تكاملى از طرف خداوند در نهاد آنها قرار داده شده است پس در اين هدف خلقت هر دو يكسانند، اما برخى خواستند بگويند كه زن و مرد در هدف خلقت برابر نيستند كه در ادامه به اين پندار پاسخ داده مىشود. خلقت موجودات بر انسان
بر اساس آموزهها و تعاليم قرآن اشرف مخلوفات نظام آفرينش است، از اين رو خداى سبحان پس از بيان مراحل خلقت انسان و آفرينش او پس از ايجاد روح در او،با عنوان احسن الخالقين به خودش تبريك گفت و فرمود: «فتبارك اللّه احسن الخالقين»(6) و در جايى كه از آفريدههاى ديگر و رابطه آنها با انسان سخن مىگويد مىفرمايد: «اللّه الذى سخرلكم البحر لتجرى الفلك فيه بامره ولتبتغوا من فضله و لعلّكم تشكرون و سخّرلكم ما فى السموات و الارض جميعاً منه انّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون.»(7)خداى سبحان همان كسى است كه دريا را مسخر شما كرد تا كشتىها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد، او آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخته است، در اين نشانههاى مهمى است براى كسانى كه اهل فكرند.
در سوره ابراهيم نيز فرمود: «اللّه الذى خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماءً فاخرج به من الثمرات رزقالكم و سخّرلكم الفلك لتجرى فى البحر بامره و سخّرلكم الانهار و سخّرلكم الشمس و القمر دائبين و سخّرلكم الليل و النهار.»(8) خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريده و از آسمان آبى نازل كرده و با آن ميوههاى مختلف را خارج ساخت و روزى شما قرار داد و كشتى را مسخّر شما گردانيد تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را نيز مسخّر شما گرداند، خورشيد و ماه را كه با برنامه منظمى در كارند به تسخير شما درآورد و شب و روز را نيز مسخّر شما قرار داد.
از اين آيات استفاده مىشود كه موجودات مختلف آسمان و زمين در تسخير انسان قرار داده شده است و اين نشان مىدهد كه انسان از ديدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد كه همه اين موجودات به فرمان خداى سبحان مسخّر او گشتهاند يعنى يا زمام اختيارشان به دست انسان است و يا در خدمت منافع انسان حركت مىكنند در هر حال آن قدر به او عظمت داده شده است كه به صورت يك هدف عالى در مجموعه آفرينش درآمده است.
خورشيد براى او نور افشانى مىكند، انواع گياهان را مىروياند و مسير زندگى را به او نشان مىدهد، ماه چراغ شبهاى تاريك است، بادها كشتىها را در سينه اقيانوسها به حركت در مىآورند، نهرها در خدمت انسان هستند، زراعت هايش را آبيارى و دام هايش را سيراب و محيط زندگى اش را با طراوت مىسازد.
تاريكى شب همچون لباسى او را مىپوشاند و آرامش و راحتى را به او ارزانى مىدارد و سرانجام روشنايى روز او را به حركت و تلاش دعوت مىكند و گرمى و حرارت مىآفريند و در همه جا جنبش و حركت ايجاد مىكند.
ناگفته نماند از اين آيات استفاده مىشود كه تسخير در فرهنگ قرآن به دو معناست يكى در خدمت مصالح و منافع انسان بودن مانند تسخير كشتىها و درياها. و اين تسخير موجودات از طرف خداى سبحان براى انسان نشانه شخصيت و ارزش و عظمت اوست.در سوره الرحمن نيز فرمود: «والارض وضعها للانام فيها فاكهة و النخل ذات الاكمام و الحبّ ذوالعصف و الريحان.»(9) و زمينى را براى خلايق آفريده در آن ميوهها و نخلهاى پر شكوفه است و دانههايى كه همراه با ساقه و برگى است كه به صورت كاه و گياهان خوشبو در مىآيد.
آرى اين كره خاكى به عنوان يك موهبت الهى در خدمت انسان است تا قرارگاه آرام و مطمئن براى انسان باشد و در آن از ميوهها و نخلها و گياهان خوشبو و معطّر استفاده كنيد.
در سوره ملك فرمود: «هو الذى جعل لكم الارض ذلولاً فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه»(10) او كسى است كه زمين را رام شما ساخت در جادهها و طرق مختلف آن حركت كنيد و از رزق الهى كه در آن آفريده شده است استفاده كنيد.
با دقت در آيات فوق و آياتى مانند آن دريافت مىشود كه در مقايسه طبيعت و انسان، وجود انسان اصل و محور است و طبيعت تبع او براى اوست و به اصطلاح طبيعت داراى وجود تبعى است و طبيعت براى انسان آفريده شده است. يك پندار و جواب آن
برخى پنداشتهاند چنان كه طبيعت در خدمت انسان است زن نيز براى مرد آفريده شده و بايد در خدمت مردان باشد و براى اين منظور به آيه 21 سوره روم استناد كردهاند آيهاى كه مىفرمايد: «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودّة و رحمة انّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون.»(11) و از نشانههاى خدا آن است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش بيابيد و در ميان شما مودّت و رحمت قرار داد، در اين امور نشانه هايى است براى افرادى كه تفكّر مىكنند و در سوره اعراف نيز فرمود: «هوالذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»(12) اوست كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد.
از اين آيات استفاده مىشود كه زن براى آسايش و آرامش مرد آفريده شده است پس اصل در حيات مردان اند و زنان براى مردان و طفيلى آناناند.
در پاسخ به اين پندار مىگوييم:
اولاً كلمه ازواج جمع زوج است و زوج به معناى همسر مىباشد و همسر بر هر يك از مرد و زن اطلاق مىگردد و مخاطب اين آيات عموم انسانها هستند نه مردان، مىتوان فهميد كه آرامش ياد شده امرى دو سويه است به ويژه آن كه در آيه سوره روم منشأ آرامش مرد در سايه انس به زن را مودّت و رحمت مىداند كه خداى سبحان بين آنها قرار داده است و از آن به عنوان آيات الهى ياد كرده است.
به راستى وجود همسران براى انسانها كه مايه آرامش زندگى آنهاست يكى از مواهب الهى است و اين آرامش از اين جا سرچشمه مىگيرد كه اين دو مكمل يكديگر و مايه شكوفايى و نشاط و پرورش يكديگر مىباشند بطورى كه هر يك بدون ديگرى ناقص است. مرحوم علامه طباطبايى در ذيل اين آيه مىنويسد: براى سود رساندن به شما از جنس خودتان همانندانى آفريده چرا كه با همراهى جنس ديگر كارش به ثمر مىرسد و با كار هر دو مسئله توليد مثل و تكثير نسل به انجام مىرسد. بر اين اساس هر يك نقصى دارد كه به قرين خود نيازمند است و از مجموع اين دو يك واحد تام حاصل مىشود و به جهت همين نياز و نقص هر كدام به سمت ديگرى حركت مىكند و زمانى كه وصلت حاصل شد آرام مىگيرد. زيرا هر ناقصى به كمال خود مايل است و هر نيازمندى به چيزى كه رفع نياز كند ميل دارد. اين همان ميل جنسى است كه در اين دو قرين قرار داده شده است.(13)
و ثانياً اگر مراد تنها آرامش مرد در سايه زن باشد و مرد نقشى در آرامش بخشى زن نداشته باشد و به تعبير ديگر اين آرامش يك سويه باشد. اين خود نشان از ستايش زن است نه نشانه فروترى زن. زيرا در پرتو آن، اضطرابها و نگرانىها از فكر و انديشه مرد رخت برمىبندد و به نحو صحيح مىتواند در كنار همسر خود نقش واقعى خود را ايفا كند.
در واقع منشأ گرايش مرد به زن به آرميدن مرد كنار انس زن، مودّت و رحمتى است كه خداى متعال بين آنها قرار داده است و اين مودّت الهى و رحمت خدايى گرايش غريزى نر و ماده نيست چرا كه اين گرايش غريزى در حيوانها نيز موجود است ولى قرآن آن گرايش غريزى را آيه الهى نناميده است.
راز اصيل آفرينش زن، آرامش زن و مرد است نه گرايش غريزى و اطفاء نائره شهوت و خداى سبحان اصالت را در ايجاد اين آرامش به زن داده و او را در اين امر روانى اصل دانسته و مردان را مجذوب مهر زن معرفى كرده است و از اين روست كه زن محبوب رسول گرامى اسلام است.
با دقت در مطالب گفته شده استنتاج مىشود كه خلقت زن به منظور خدمت به مرد نيست بلكه يا هر دو در كنار يكديگر به آرامش برسند يا در واقع زن را محور ستايش قرار مىدهد كه با استفاده از مودّت در جهت الهى مايه آرامش مرد باشد كه او بهتر بتواند نقش خود را در جامعه و خانواده ايفا كند. زن عامل بقاء نوع بشر
زن در نظام هستى وظيفه خطير تكثير نسل را عهده دار است و خداى سبحان جسم و روان زن را با وظيفه پيش بينى شدهاش سازگار قرار داده است از اين جهت در عالم خلقت جايگاه ممتازى بدست آورده است در قرآن مىخوانيم: «نسائكم حرث لكم فأتوا حرثكم انّى شئتم»(14) همسران شما محل بذر افشانى شما هستند بنابراين هر زمان كه بخواهيد مىتوانيد با آنها آميزش نمائيد.
در اين آيه زنان به مزرعه تشبيه شدهاند، ممكن است اين تعبير براى برخى دشوار به نظر برسد و بگويد كه چرا قرآن مرد را زارع و زن را مزرعه دانسته كه مرد هرگاه بخواهد بتواند از او بهره گيرد.
در حالى كه نكته باريكى در اين تشبيه نهفته است، در حقيقت قرآن مىخواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى نشان دهد كه زن وسيله اطفاء شهوت و هوسرانى مردان نيست بلكه وسيلهاى است براى حفظ نوع بشر، اين سخن براى آنها كه نسبت به جنس زن همچون يك بازيچه يا وسيله هوسبازى مىنگرند هشدارى محسوب مىشود. اهداف اصيل دانستن كارهاى طبيعى
كارهاى طبيعى انسان بر اساس انگيزههاى مادى صورت مىگيرد ولى در وراء اين انگيزهها اهداف اصيلى هست كه قرآن كريم وى را به آنها توجه مىدهد و پيامدهاى طبيعى اعمال را رهگذرى براى آن اهداف مىداند.
براى نمونه انگيزه طبيعى انسان از تحصيل مواد خوراكى ريختن آنها كه كارى سنگين است رفع گرسنگى و لذت غذا خوردن است با آن انگيزه اصيل از خوردن غذا حفظ حيات فردى انسان است و خداى حكيم براى اين كه انسان رنج گردآورى و آماده سازى غذا را بپذيرد. انگيزهاى در او ايجاد كرده و مزد كارى به او داده است و آن لذت بردن از خوردن غذاست و از اين راه انسان با دست خود جان خود را حفظ مىكند كه هدف اصلى است.
خداى سبحان براى حفظ نوع و نسل آدمى كه تلاش و رنج فراوان مىخواهد همين گونه عمل كرده است و علاقمندى مرد به زن و فرزند را در نهاد او قرار داده است تا نسل انسان حفظ شود نه آن كه زن فقط وسيله ارضاى غريزه شهوت باشد.
ناگفته نماند خداى سبحان در اين آيه در مقام بيان رابطه زناشويى و تبيين هدف اصيل آن است نه آن كه در بيان حكمت آفرينش زن باشد. نتيجهگيرى
از مجموع مباحث استفاده مىشود كه اولاً زن و مرد در اصل هدف خلقت با هم برابرند و به حكم اين انسان اند هدف از آفرينش آن عبوديت الهى است و ثانياً تمام موجودات و مخلوقات جهان هستى به طفيلى وجود انسان و براى خدمت به انسانها آفريده شدهاند و ثالثاً آفرينش زن در نظام هستى به عنوان مكمل وجود مرد و آفرينش مرد به عنوان مكمّل وجود زن تحقق پيدا كرده است تا آنها يكديگر را تكميل كنند و نه آن كه وجود او تبعى و طفيلى بوده و براى خدمت به مرد آفريده شده باشد. و رابعاً اگر زن به عنوان كشتزار معرفى شده است در واقع در بيان تبيين هدف اصيل زناشويى است كه نسل انسانى حفظ و تداوم پيدا كند نه آن كه در مقام بيان هدف آفرينش زن باشد. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. سوره مؤمنون، آيه 115. 2. سوره ملك، آيه 2. 3. سوره طلاق، آيه 12. 4. سوره هود، آيه 118 – 119. 5. سوره ذاريات، آيه 65. 6. سوره مؤمنون،آيه 14. 7. سوره جاثيه، آيه 12 و 13. 8. سوره ابراهيم، آيه 32و 33. 9. سوره الرحمن، آيه 10 – 13. 10. سوره ملك، آيه 15. 11. سوره روم، آيه 21. 12. سوره اعراف، آيه 189. 13. الميزان، ج 16، ص 173 – 174. 14. سوره بقره آيه 223.