آیتالله
حاج آقا مجتبی تهرانی
اشاره:
بحث راجع به خطبه شريفهاي بود که امام حسین«عليهالسلام» در سال پنجاه و هشت
هجری، يعني دو سال قبل از واقعه عاشورا در منا ایراد فرمودند. همان طور که اشاره شد، این خطبه سه بخش دارد که
بخش اوّل آن را در شمارههاي گذشته تقديم
کردیم. در بخش دوم حضرت به سراغ آیات
قرآنی در باب امر به معروف و نهی از منکر ميروند.
شما از
يهود و نصاري بدتريد!
برخي
روایاتي جعل کرده بودند که کسی حق ندارد به امرا اعتراض كند ولو آنها هر غلطی
بکنند و هر كبيرهاي مرتکب شوند، مردم باید از آنها اطاعت کنند. حضرت به همین
افرادی که در آنجا بودند، یعنی صحابه و تابعین خطاب کردند: «اعْتَبِرُوا أَيُّهَا
النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِيَاءَه.» در این قسمت
از خطبه حضار، مخاطب امام نیستند و به عبارتی دیگر «مخاطب» دیگر جنبه صنفی و شخصی
ندارد، بلكه مخاطب ایشان، عموم مردم هستند؛ حضرت «یا ایها الناس» را به کار ميبرد
که ای مردم، از پندهای الهی به اولیائش، پند بگیرید. تعبير «ای حاضران» يا «ای
مؤمنان» نیست. حتی حضرت، قيدي هم نیاورد که خطاب سخنش را منحصر به صحابه و تابعین
و به اصطلاح دانه درشتهاي جامعه کند؛ مخاطب حضرت همه مردم هستند.
حالا از
این نكته مسئله بسیار زیبایی به دست ميآيد که توضیح ميدهم. بعد از آنکه حضرت این
جملات را ميگويند، ميفرمايند: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ»، خدا
احبار و ربانیون، یعنی چهرههاي مذهبی یهود و نصارا را نكوهش کرده است براي اینکه
آنها ظالمانی كه كارشان منکرات و فساد بود را ميديدند، اما نهیشان نميكردند. «فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ
عَنْ ذَلِك» حضرت روي اين مسئله دست ميگذرد و موضوع را سمت دین یهود
و نصارا ميبرد؛ این یعنی اینکه شما از يهوديها و نصرانيها هم بدتر هستید!
امر به
معروف و نهي از منكر، قوام ديگر فرائض
خدا
آنها را نکوهش ميكند که چرا اینهایی که به عنوان چهرههاي مذهبی در جامعه هستند،
در مقابل فساد و منکرات نميايستند و نهی از منكر نميكنند. تعلیل را دقت کنید «فَبَدَأَ
اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ
لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا
هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا» خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع و آن را
واجب كرده است براي اينكه ميداند اگر به فرائضی که در دین مقدس اسلام وارد شده
است عمل شود، احکام الهي بپا داشته ميشود، یعنی مردم معروف را انجام ميدهند و از
منکر پرهیز ميكنند، همه اینها در صورتی است که امر به معروف و نهی از منکر انجام
شود: «وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ
دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَام» که اگر این کار انجام شود، مردم به
اسلام دعوت ميشوند.
امام
حسین «دردِ دین» داشت!
پس درد
امام حسين درد دین است، درد اسلام است، نه درد حکومت. امام دنبال حکومت نبود. او ميدانست
كه بنياميه ميخواهند براندازی کنند، اما نه براندازی حكومت، بلكه قصدشان
براندازی دین و آیین اسلام بود. آنها لاابالیگری را در جامعه ترویج ميكردند، چون
این كارشان موجب براندازي دين میشود و امر به معروف و نهی از منکر جلوی این
براندازي را ميگيرد، یعنی نميگذارد چنین چیزی در جامعه اتفاق بیفتد.
گفتیم:
امام حسین در وصیتنامهای كه به برادرش محمدبنحنفیه نوشت و در مدینه به او داد،
فرمود: من دارم برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر ميروم، قيام من برای ریاست
و اینها نیست. در خطبهای هم که حضرت خواندند، فرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ
الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُنْتَهَى عَنْه» اینها
مربوط به بحثهايي است که قبلاً کردم.
اسلام و
کفر از اعمال بیرونی جامعه فهمیده ميشود
در
اينجا نكتهاي را تذکّر ميدهم که قبلاً به آن اشاره كردهام و الآن هم چون مربوط
به بحثم هست، باید بگویم. منظور از «دین»ی که ميگوييم، مجموعهاي از اعمال درونی
و بیرونی است. اما در مورد اعمال درونی، معلوم نميشود كه در ذهن شما چه ميگذرد
يا به چه چیزی اعتقاد دارید. من در دل شما نیستم و اینها را نميفهمم. پس ما از
کجا ميتوانيم دین یک شخص یا جامعه را کشف کنیم؟ راه شناسایی دین و آیین شخص و
جامعه چیست؟ راه آن اعمال بیرونی است نه درونی. این که چه کارهایی انجام ميدهد و
چه کارهایی را ترک ميكند؛ از اینجا ميتوان فهمید که شخص يا جامعه چه دینی دارد.
در
اینجا امام حسین ميگويد: اگر امر به معروف و نهی از منکر اقامه شود، اینجاست که
اسلام در جامعه درست پیاده شده است، چون ما كه از اعمال درونی افراد چیزی نميفهميم.
نه ميفهميم مسلمان است و نه ميفهميم کافر است، اسلام و كفر جامعه را هم از اعمال
بیرونی ميفهميم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به کارهای بیرونی.
مؤمن بيدين
کیست!؟
از
پیغمبر اكرم دارد كه فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ
الضَّعِيفَ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ»؛ خدا مؤمن ضعیف النفسی را که دین
ندارد، مبغوض ميدارد. چه مؤمنی است که دین ندارد!؟ «فَقِيلَ لَهُ وَ مَا
الْمُؤْمِنُ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ» سؤال کردند چه طور شد؟ مؤمن ضعیفی که
دین ندارد کیست؟ «قَالَ الَّذِي لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ» كسي
كه نهی از منکر نميكند. این سخن پیغمبر، این نکته را مطرح ميكند كه ما به وسیله
کارهای بیروني افراد ميفهميم كه چه كسي دين دارد و چه کسی ندارد. ممکن است كسي از
نظر درونی به کار خلاف و حرام اعتقاد نداشته باشد و خودش هم انجام ندهد، ولی از
نظر بیرونی وقتي دیگران آن كار را ميكنند، بيتفاوت از كنار آن ميگذرد. پيامبر ميفرمايد:
این شخص دین ندارد، مؤمن ضعیفی است که دین ندارد. مؤمن است چون درونش واقعاً
اعتقاد دارد، اما دین ندارد چون از نظر ظاهر مُبرِزي ندارد که گویا باشد چه دین و
آیینی دارد.
چهرهاي
دیگر از امر به معروف و نهي از منكر در روايات عامه
در
اینجا من نكتهاي را عرض کنم كه در گذشته هم اشاره كردهام. کسانی که آمدند آن روایات مجعول
را در جامعه اسلامی از پیغمبر اکرم پخش کردند که با امرایتان، حتي اگر از آنها منکَر
و کبائر هم ديديد، مقابله نکنید و از آنان اطاعت كنيد، همان افراد از دستشان در
رفته است و رواياتي را در باب امر به معروف و نهي از منكر نقل كردهاند. در کنزالعُمال
دارد، دیگران هم دارند، اما چون آن روايت جعلي را از اين نقل کردم، اينجا هم از
خود آن نقل ميكنم. دارد كه پیغمبر اکرم فرمود: «قال لا ینبغی
لنفس مؤمنه تَری مَن یَعص الله فلا تنکر علیه» برای هیچ نفس
مؤمنی سزاوار نیست كه ببیند کسی معصیت خدا را ميكند، ولی نهي از منكرش نکند. شما
که گفتید: جایز نیست عليه رهبر فاسد قيام كرد! ميگفتيد: هر کاری که او ميكند،
باید اطاعتش کنید! پس این روايت دیگر چیست؟ آن روايات چه بود كه نقل کردید و این
امر به معروف و نهی از منکر چیست كه نقل ميكنيد؟!
امر به
معروف و نهی از منکر حاکمان ظالم، بالاترین جهاد
باز هم
در همین کتاب از پیغمبر اکرم دارد كه فرمودند: «افضل الجهاد کلمه
عدل عند امام جائر»؛ با فضیلتترین جهاد، سخن عادلانه گفتن نزد پیشوای ستمگر
است. حضرت در اینجا بحث را بسيار زيبا به صورت قالبي مطرح کرد. امام، يعني كسی که
زمام امور مسلمین را در دست گرفته است. شما که گفتيد: کسی حق ندارد به امیر چیزی
بگوید، اما اینجا به نقل از پیغمبر ميگوييد: «افضل الجهاد کلمه
عدل عند امام جائر»؟!
روایتی
را از پیغمبر اکرم«ص» نقل میکنند که در صحاح هست، به نظرم ابيعمامه است که نقل ميكند،
ميگويد: «عرض لرسول الله رجلٌ عند الجمرة الاولی فقال یا رسول الله
ای الجهاد افضل؟» وقتي كه پیغمبر اکرم به حج رفته بود، در جمرۀ اول، حضرت داشت
رمی ميكرد كه شخصي سؤال کرد: در بین جهادها، فضیلت کدام جهاد از همه بالاتر است؟
«فَسَکت»؛ آقا جوابش را نفرمود. «فلمّا رمی جمره
الثانیه» جمره اولی تمام شد و سراغ جمره دوم رفتند. آنجا شروع
کردند رمی کردن كه «سأله: ای الجهاد افضل؟» باز جلو آمد و
همان سؤال را كرد، «فسکت». حضرت جوابش را نداد و سکوت کرد. «فلما رمی
جمره العقبه»، دارد جمره عقبه را هم كه انجام دادند «وضع رجله
لیرکبه» حضرت پایش را در رکاب گذاشت که سوار شود و برود، چون حضرت روی زمین
ایستاده بود، اما مرکبش همراهش بود، «قال: این سائل» کسی که از من
آن سؤال را کرد کجا است؟ «قال: انا یا رسول الله» من
اینجا در خدمتتان هستم. «قال: کلمه حق تقال عند زی سلطان جائر»؛
بهترين جهادها، کلمه حقی است كه نزد كسي بگويي كه سلطه بر ابدان پیدا کرده است و
سزاوار آن نیست. این عجیب است که اینها را هم خودشان نقل ميكنند.
روایتی
عجیب از راویان احادیث جعلی!
کنز
العمال روايت دیگری را از پیغمبر اکرم نقل میکند که آن را ميخوانم، خواندنی هم
هست. یادم نیست در گذشته به این برخورد کرده باشم، اخیراً به اين روايت برخورد
کردم. همانهایی که آن روايات جعلي را نقل کردند و من هم برایتان خواندم كه اگر
کسی امارت مسلمین را در دست گرفته است ـ خلافت یا امامت؛ هرچه ميخواهيد تعبیر
کنید! ما در الفاظ دعوا نداریم ـ هر کاری کرد تا وقتي که نماز ميخواند، گناهش
برای خودش است و ثواب تو هم برای خودت است، به او کاری نداشته باشید! همین افرادي
كه ميگويند: حق هیچ تعرّضي نسبت به امير، خليفه يا امام نداريد، به بحث امر به
معروف و نهی از منکر كه ميرسند، مجبورند این اخبار را هم نقل کنند؛ نميتوانند
روايات را اسقاط کنند، چون اين روايات در سطح جامعه پر بوده است. به خاطر آیات و
رواياتي که در اين زمينه آمده است، مجبور ميشوند بگویند.
دارد كه
پيامبر فرمود: «لتأمرن بالمعروف ولتنهون عن المنكر» امر به معروف
و نهی از منکر کنيد، «أو ليبعثن الله عليكم العجم» اگر خودتان
اين كار را نکردید، خدا عدهاي از عجم را عليه شما مبعوث ميكند، «فليضربن رقابكم،
وليكونن أشداء لا يفرون» آنها كه سر کار ميآيند گردنهايتان را ميزنند و
راه فرار هم ندارید. بدانید، خدا نمينشيند تماشا کند كه شما دینش را به ملعبه و
بازیچه بگیرید. این را خودشان نقل ميكنند.
بخش دوم
خطبه، تماماً خطاب به عموم مردم
ما خیلی
روایت در اين مورد داریم، ولی چون بحث، بحث مفصلی است فقط اشاره ميكنم. مطلبی را
که ميخواستم عرض کنم آن چيزي بود كه امام حسین«ع» در بخش دوم خطبه برای مردم مطرح
ميفرمايد: «أیّها النّاس» و من به خاطر همين، این بخش را از بخش
سوم جدا کردم. اين بخش خطاب به مردم است که ای مردم حواستان را جمع کنید و به
احبار و بزرگان امّت تذكر دهيد.
«مردم»
باید «علما» را امر به معروف و نهی از منکر کنند!
حضرت در
اینجا «مردم» را پیش ميكشد. اينجا بحث كساني نيست که در جامعه وجاهت دینی داشتند
و وظيفهشان حمایت از دین بود، ولي به خاطر تطمیع یا تهدید به اين وظيفه عمل
نکردند. اينجا بحث در مورد علمايي نيست كه چون ترسيدهاند یا به آنها پول دادهاند
و نانخور آنها هستند يا وعاظ السلاطین و مزدور هستند و پول ميگيرند تا تعریف کنند.
معاویه تمام این کارها را کرده بود و همه را در ارتباط با معاویه نقل کردم. در
اينجا امام حسین«ع» ميگويد: اي مردم! شما خیال نکنید تکلیف از شما ساقط است، اگر
اینها به وظيفهشان عمل نميكنند، تکلیف از شما ساقط نیست، شما باید اینها را امر
به معروف و نهی از منکر کنید. نکته اساسی اینجاست. امیرالمؤمنین علی«علیهالسلام»
در قوالب گوناگون و تحت عنوان «نصیحۀ لائمه المسلمین»
خیرخواهی کردن برای ائمه مسلمین، این مسئله را مطرح ميكند.
دینداری
ظاهری روش بنیامیه است!
اصلاً
ما دستور داریم که باید تذکر بدهیم و اينكه چون مثلاً معاویه در یک جایگاه کذاست
حق نداریم چیزی بگوییم، در اسلام نيست. این است که تعبیر کردم دینداری ظاهری با اسلامشناسي
و دينشناسي فرق دارد. ائمه ما آمدند گفتند: دینشناس شو؛ نه دیندار ظاهری! سوءاستفاده
از حماقت افراد، کار معاویه است نه کار ما. ما افرادی هستیم که از طرف خدا مبعوث شدهايم
که به افراد و جامعه، شعور دینی تزریق کنیم، مردم را دينشناس و اسلامشناس کنیم،
لذا حتی اگر در منِ علی هم چيزي دیدید، بیاييد و به من بگوييد.
امر به
معروف و نهی از منکر رهبران جامعه شرایط دارد
من
موازین شرعی را به تو گفتهام، یک سنخ ضروریات هم داریم که آنها را ميدانيد، آيا
اگر دیدید چيزي برخلاف آن موازين و ضروريات از امیر یا حاکمی صادر ميشود نباید به
او بگویید؟ آيا «یجب علیَّ اطاعته»؛ اطاعتش واجب است؟ نه؛ این
نیست، بلكه «یجب علیَّ امر بالمعروف و نهی عن المنکر» اگر
واقعاً منكري را از امير يا حاكم ديديد، امر به معروف و نهي از منكر واجب است.
البته با رعايت شرایط، یک وقت اشتباه نکنید. عدهاي هستند كه از آن طرف ميغلطند.
سخن
امام حسین، همیشه یک چیز بود: اسلام
در
اینجا که امام حسین تعبیر به «ناس» ميكند، ميگويد:
مردم! به همهتان ميگويم، ببينيد خدا چگونه آن رهبران دینی در جامعه را كه به
جهاتي کوتاه آمدند، نکوهش ميكند. نباید اينطوري شود، اگر این رویه لاابالیگری
در جامعه ادامه پیدا کند و به تعبیری منکر، معروف و معروف، منکر شود، دیگر از دین
خبری نیست که نیست. آنجا دیگر «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»؛ حرفی
که امام حسین در مدینه به مروان زد. فرداي آن شبی که حاکم مدینه امام حسین را
خواست و گفت: بیعت کن و حضرت گفت: بيعت نميكنم، در کوچه مروان با ايشان برخورد
کرد و به امام حسین گفت من نصیحتت ميكنم كه بیا با یزید بیعت کن. امام فرمود چه ميگويي؟
کسی مثل یزید که مُعلن به فسق است، زمام امور مسلمین را به دست گيرد؟ در اينجا
فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ» یعنی باید
فاتحه اسلام را خواند.
تمام حرفهاي
امام حسین با هم هماهنگي دارد، هيچجا نميبينيم که حرفهاي حضرت، حتي تفاوت کوچکی
داشته باشد، هدف نهايياش هم دين بود. ايشان ميگفت من بروم هدف بماند، اسلام بماند.
حضرت در
بخش دوم خطبه، سراغ توده مردم رفته است که شما هم وظیفه دارید؛ نه اینکه بنشینید
تماشا کنید. تو برو به عالِم بگو: آقا! خودتان فرمودید این حلال است و این حرام
است، حالا چه طور شده كه خودتان عمل نميكنيد؟ البته اين كار را با رعايت شرایطش
انجام بده.
* خدا
آنها را نکوهش ميكند که چرا کسانی که به عنوان چهرههاي مذهبی در جامعه هستند، در
مقابل فساد و منکرات نميايستند و نهی از منكر نميكنند. خدا از امر به معروف و
نهی از منکر شروع و آن را واجب كرده است براي اينكه ميداند اگر به فرائضی که در
دین مقدس اسلام وارد شده است عمل شود، احکام الهي بپا داشته ميشود و مردم به
اسلام رو ميآورند.
*درد
امام حسين درد دین است، درد اسلام است، نه درد حکومت. امام دنبال حکومت نبود. او ميدانست
كه بنياميه ميخواهند براندازی کنند، اما نه براندازی حكومت، بلكه قصدشان
براندازی دین و آیین اسلام بود. آنها لاابالیگری را در جامعه ترویج ميكردند، چون
این كارشان موجب براندازي دين ميشود و امر به معروف و نهی از منکر جلوی این
براندازي را ميگيرد.
*دین، مجموعهاي
از اعمال درونی و بیرونی است. در مورد اعمال درونی، معلوم نميشود كه در ذهن شما
چه ميگذرد يا به چه چیزی اعتقاد دارید. من در دل شما نیستم و اینها را نميفهمم.
پس ما از کجا ميتوانيم دین یک شخص یا جامعه را کشف کنیم؟ راه آن اعمال بیرونی است
نه درونی. اینکه چه کارهایی انجام ميدهد و چه کارهایی را ترک ميكند.