اپوزیسیون
فرمایشی و سیاست گام به گام
روح الله امين آبادي
فروردین
و اردیبهشت ماه سال 57 با اربعینهای پشت سر هم سپری شد، مردم تبریز در اربعین
شهدای قم و کل کشور نیز در اربعین شهدای 29 بهمن 56 تبریز بپا خاستند. قیام خونین
مردم، رژیم را به وحشتی نفسگیر مبتلا کرد تا حدی که به فکر افتاد در مقابل انقلاب
ملت و رهبری آن، رهبری موازی بتراشد و یک اپوزیسیون فرمایشی دست و پا کند.
از منظر
رژیم و شخص شاه، آیتالله شریعتمداری میتوانست آتش انقلاب را خاموش کند و مردم را
از گرایش به امام خمینی بازدارد. اکثر مطبوعات، خبرگزاریها و رسانههای خارجی که
مسائل ایران را دنبال میکردند، در روز اول خرداد مطالبی پیرامون سخنان آیتالله کاظم
شریعتمداری درج کردند.
جالب
است که شریعتمداری در این سخنان، مشکل مردم انقلابی را نه رژیم که اجرا نشدن قانون
اساسی دانسته بود! که به نظام موجود مشروعیت میداد و در مقابل، خواستههایی بسیار
محدود را مطرح میکرد.
خبرگزاری
فرانسه در خبری که روز اول خرداد از تهران مخابره کرد نوشت: «ده روز پس از ظاهر
شدن نیروهای مسلح در شهرهای ایران که در اوایل ماه میلادی صحنه ناآرامیهای سیاسی ـ
مذهبی بود، مخالفان مذهبی اعلام کردند چنانچه قوانین اسلامی اجرا شود صلح خواهند
کرد».
این
خبرگزاری در ادامه گزارش خود آورد: «آیتالله شریعتمداری در قم حتی پا را از این هم
فراتر گذاشته و مهلتی برای تعمق و تصمیمگیری مقامات دولت ایران تعیین کرده است.
وی به خبرنگاران غربی گفته است: دولت اکنون فرصت دارد و امیدواریم پیشنهاد ما را
به صورت جدی مورد مطالعه قرار دهد».
آیتالله
شریعتمداری در توضیح نظرات خود در این باره گفت: «ما با رژیم موجود مسئلهای نداریم،
تنها خواست ما این است که رژیم کنونی قوانین اسلام را به مورد اجرا بگذارد. ما هیچگونه
اختلافی با رژیم نداریم جز اینکه این قوانین را به مرحله اجرا نمیگذارد، اگر رژیم
از قانون اساسی پیروی کند تشنج و ناآرامی پایان خواهد یافت».
وی در
بخش دیگری از سخنان خود افزود: «مردم افراطی نیستند و از یک اقلیت افراطی پیروی نخواهند
کرد و مسلح نیستند».(1)
در قدم
اول پایتان را میشکنند
جریان
ملی – مذهبی از جمله نهضت آزادی نیز موافق این رویکرد بود که شاه سلطنت کند نه
حکومت!
امام
خمینی«ره» بارها با این ایده که در عرف سیاسی به آن «سیاست گام به گام» یاد میشود
مخالفت کردند.
امام معتقد
بودند اگر اینگونه عمل شود، رژیم در همان گام اول پای سیاستمداران و سیاسیبازان
را میشکند: «من [از] تهران که میآمدم آقایان آمدند آنجا و من به آنها
عرض کردم که باید قضیه اینطور بشود؛ بنا هم دارند البته، اما مثل اینکه قدم قدم میخواهند راه بروند. در این نهضت هم بعضی قدم قدم میگفتند برویم، که حالا قدم اولش را [برداریم] من به آن آقایی
که آمد پاریس و این مطلب را گفت، گفتم در قدم اول پایتان را میشکنند.»!(2)
اپوزیسیون
فرمایشی، سیا را به اشتباه میاندازد
سخنان
آیتالله شریعتمداری که بوضوح از آن بوی مذاکره به مشام میرسید، رژیم و کشورهای
پیگیر مسائل ایران را به اشتباه انداخت.
سفارت
آمریکا در تهران در اولین روز خرداد 57 در گزارشی که به وزارت خارجه این کشور
ارسال کرد با ابراز رضایت و خوشبینی نسبت به آرامش نسبی چند روز گذشته در ایران، در
بررسی این مسئله نوشت: «… بهرغم وقایع گاه و بیگاه اینجا و آنجا یک آرامش نسبی
جایگزین آشفتگیهای اخیر در جبهه مخالفان ایران شده است، در حالی که در طول چند
ماه گذشته تقریباً روزانه یک واقعه یا بیشتر اتفاق میافتاد. شماره این وقایع
اخیراً به 3 یا 4 واقعه در هفته کاهش یافته است».
سفارت
آمریکا در بخش دیگری از گزارش خود به سعی رژیم برای فاصله انداختن میان رهبر
انقلاب و سایر روحانیان اشاره میکند و میافزاید: «برعکس آیتالله خمینی که هدفش
سرنگونی رژیم شاه است و این را پنهان نمیکند، گروهی از رهبران هدفهای محدودتری
در سر دارند. عمدتاً آنها میخواهند که به نظریاتشان توجه شود و تا زمانی که دولت
توجه کمی به آنها مبذول میداشت، آنها دلیلی برای حمایت از آیتالله خمینی
نداشتند. حالا نشانههایی وجود دارد که دولت شروع به گوش دادن کرده است».
سفارت
در ادامه گزارش خود آورده است: «ما میدانیم که تلاشهای پشت پرده در جریان است که
با مذهبیون محافظه کار باب مذاکره و گفتوگو باز شود و آنها را از آیتالله خمینی –
اگر ممکن باشد- جدا کنند. در حالی که خیلی از این رهبران مذهبی، سلطنت را به عنوان
یک نهاد لازم که اسلام را در مقابل رقابت کمونیستی محفوظ میدارد میبینند و هیچ
راهحلی بجز شاه به نظر نمیرسد».(3)
آمریکا
همواره در تحلیل مسائل ایران دچار اشتباه در محاسبه بوده، ولی هرگز از این
اشتباهات درس نگرفته است. چه پیش از انقلاب که نتوانستند انقلاب اسلامی و سقوط
رژیم شاه را پیشبینی کنند و چه بعد از انقلاب که با دخالتهای لجامگسیخته راه را
برای دانشجویان خط امام بازگذاشتند تا با انقلابی دیگر سفارت آن کشور را تسخیر و
به حضور درازمدت آمریکا در ایران اسلامی پایان دهند.
دریادار
«استانسفیلد ترنر» رئیس وقت سازمان سیا در کتاب «پیش از خواندن بسوزانید» بخوبی
دلیل اشتباه محاسباتی آمریکا در زمینه رهبری انقلاب را تشریح میکند: «گروه
اطلاعاتی ما در ایران بسیار محدود بود. ما به اطلاعات کافی دسترسی نداشتیم چون شاه
دولت قابل اعتماد ما بود و ما در مورد او به طور جدی و با دقت جاسوسی نمیکردیم به
همین دلیل قبل از سقوط شاه ما عوامل زیادی در ایران نداشتیم و بعد از انقلاب هم
طبیعتاً قادر به جلب افراد قابل اطمینان نبودیم».(4)
ترنر در
بخش دیگری از این کتاب مینویسد: «در کل کوتاهی ما در کسب اطلاعات بیشتر و دقیقتر
از اوضاع ایران به کارتر لطمه زد. ما متوجه نشده بودیم که پایههای سیاسی حکومت
شاه تا چه حد متزلزل بود. ما نمیدانستیم که شاه بیماری علاج ناپذیری داشت، ما از
درک آیتالله خمینی رهبر انقلاب و میزان نفوذ او عاجز بودیم».
ترنر که
با اشتباهات خود زمینه شکست کارتر را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فراهم کرده
بود، جزئیات بیشتری از آن اشتباه را عیان میکند: «بیاطلاعی ما در مورد موقعیت
شاه تا آنجا بود که کارتر در در دسامبر 1979 در سفر خود به ایران، شاه را جزیره
ثبات در منطقهای ناآرام خواند. ما هم در سیا غیر از این فکر نمیکردیم. هشت ماه
بعد از تظاهرات متعدد در تهران دفتر برآوردهای ملی، پیشنویس برآوردی درباره اوضاع
ایران را برای من ارسال داشت و ادعا کرد که شاه برای 10سال دیگر دوام خواهد آورد.
پیشنویس را پس فرستادم و متذکر شدم که با توجه به ناآرامیهای جاری در ایران
حداقل باید بپذیریم که شاه مشکل دارد. اینکه برای بررسی دقیق از موقعیت شاه و
اوضاع ایران اصرار نکردم مسلماً یک اشتباه فاحش بود».
ترنر
ادامه میدهد: «تقریباً همه ما در دستگاه امنیت ملی در زمان شاه به ایران سفر کرده
و هیچکدام نشانی از عدم ثبات ندیده بودیم. در ایران از ما شاهانه پذیرایی میشد،
اما رفت و آمد ما تحت کنترل و محدود بود».
ترنر در
نهایت مینویسد: «حکومت شاه بسرعت رو به زوال بود. او فقط 5 ماه بعد از آنکه
سازمان سیا پیشبینی کرده بود که او تا 10سال دیگر دوان خواهد آورد ایران را ترک و
خود را تبعید کرد».(5)
وی در
کتاب دیگر خود به نام « پنهانکاری و دموکراسی» با اشاره به اطلاعات ناقص
آمریکا و سازمان سیا از قدرت رهبری امام خمینی و میزان نفوذ ایشان میان اقشار
مختلف مردم در اعترافی تاریخی مینویسد: «هرگز تصور نمیکردیم که همه گروههای
ناراضی و مخالف شاه توسط یک روحانی 79 ساله به نام آیتالله خمینی که به حالت
تبعید در فرانسه بسر میبرد به هم جوش داده شوند و اگر چه بعد از سقوط شاه اتصال
این گروهها نیز از هم گسست و هر یک رو به سویی نهادند، ولی انقلاب از پا نایستاد
و همچنان به راه خود ادامه داد».(6)
برکناری
نصیری از ریاست ساواک
در۱۷ خرداد ۱۳۵۷ جمشید آموزگار طی حکمی سپهبد ناصر
مقدم را به سمت معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) منصوب
کرد. بدین ترتیب ناصر مقدم شصت ساله جانشین نعمتالله نصیری شد.
نصیری
که به مدت 14سال رئیس سازمان مخوف ساواک بود بعد از برکناری، به عنوان سفیر ایران
عازم پاکستان شد، ولی سه ماه بعد به کشور فراخوانده شد تا در یک دادگاه فرمایشی به
خاطر جنایات 14سال اخیر ساواک محاکمه شود تا باری از دوش شاه بردارد. دریغ از آنکه
انقلاب سریعتر از تحولات فرمایشی شاه پیش میرفت تا بهمن ماه همین سال بساط جور
پهلوی را برچیند و 4 روز بعد از پیروزی، نعمتالله نصیری در دادگاه انقلاب محاکمه
و اعدام شود.
سپهبد
ناصر مقدم نیز که جانشین نصیری شده بود سرنوشتی مشابه داشت، وی نیز پس از پیروزی
انقلاب دستگیر و به خاطر جنایات عدیدهای که در زمان ریاست او بر سازمان ساواک
صورت گرفته بود محاکمه و در 22 فروردین 58 اعدام شد.
پينوشتها:
1ـ بولتن
خبرگزاری پارس [محرمانه]، شماره 63، 1/3/57، صص 6و7.
2ـ صحیفه
امام، ج 6 ، ص 323.
3ـ
اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دخالتهای آمریکا در ایران 2، ج 12، صص124-126.
4ـ
ترنر، استانسفیلد، پیش از خواندن بسوزانید، ترجمه بهروز زارع، انتشارات اطلاعات،
چاپ اول، 1388، ص 211.
5ـ همان،
ص212.
6ـ ترنر،
استانسفیلد، پنهانکاری و دموکراسی، ترجمه حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، چاپ
6، 1387، ص 181.
سوتیترها:
* از
منظر رژیم و شخص شاه، آیتالله شریعتمداری میتوانست آتش انقلاب را خاموش کند و
مردم را از گرایش به امام خمینی بازدارد. جالب است که شریعتمداری صریحاً مشکل مردم
انقلابی را نه رژیم که اجرا نشدن قانون اساسی دانسته بود! که به نظام موجود
مشروعیت میداد و در مقابل، خواستههایی بسیار محدود را مطرح میکرد.
* امام
خمینی: «من [از] تهران که میآمدم آقایان آمدند آنجا و من به آنها
عرض کردم که باید قضیه اینطور بشود؛ بنا هم دارند البته، اما مثل اینکه قدم قدم میخواهند راه بروند. در این نهضت هم بعضی قدم قدم میگفتند برویم، که حالا قدم اولش را [برداریم] من به آن آقایی
که آمد پاریس و این مطلب را گفت، گفتم در قدم اول پایتان را میشکنند.»!
* رئیس
وقت سازمان سیا: «بیاطلاعی ما در مورد موقعیت شاه تا آنجا بود که کارتر در در دسامبر
1979 در سفر خود به ایران، شاه را جزیره ثبات در منطقهای ناآرام خواند. ما هم در
سیا غیر از این فکر نمیکردیم. هشت ماه بعد از تظاهرات متعدد در تهران دفتر
برآوردهای ملی، ادعا کرد که شاه برای 10سال دیگر دوام خواهد آورد. اینکه برای
بررسی دقیق از موقعیت شاه و اوضاع ایران اصرار نکردم مسلماً یک اشتباه فاحش بود».