نقش مغفول ‌ايران در پايه‌گذاري جنبش غيرمتعهدها

در حاشیه برگزاری شانزدهمین اجلاس غير متعهدها در
تهران

دكتر سيد محمود كاشاني

  ديباچه

اجلاس كارشناسان،
وزيران امور خارجه و سران کشورهای غیرمتعهد از ششم الی یازدهم شهريور ١٣٩١ در
تهران برگزار شد. برگزاري اين اجلاس در جاي خود فرصت گرانبهايي براي كشور ما و يك
موفقيت براي جمهوري اسلامي ايران بود.  

‌ در روزهاي آغاز
برنامه اجلاس غيرمتعهدها، يكي از روزنامه‌هاي داخلي و تلويزيون بي‌بي‌سي  فارسي كه از هر فرصتي براي تبليغات به سود مصدق
بهره‌برداري مي‌كند، كوشش كردند براي مصدق كه در دوران اشغال ايران از سوي متفقين
مورد كمترين تعرّضي قرار نگرفت، نقش پيشگامي در پايه‌گذاري انديشه عدم‌تعهد در
برابر بلوك‌هاي شرق و غرب را تبليغ كنند و در اين راستا به يك جعل تاريخي به نام
«سياست موازنه منفي» توسّل جستند.

در هنگامي كه ايران
در اشغال متفقين بود، دولت شوروي به دنبال گرفتن امتياز نفت در بخش‌هاي شمالي
ايران و شركت‌هاي نفتي امريكايي به دنبال گرفتن امتياز نفت در بخش‌هاي ديگري از
ايران بودند. شركت نفت انگليس از ورود رقيبان تازه‌نفسي كه حق امتياز بيشتري به
ايران مي‌پرداختند، ناراضي بود. سيدضياءالدين طباطبايي، از نمايندگان دوره ١٤ مجلس،
طرحي را تدوين کرد، ‌ولي اين طرح را از طريق مصدق كه به ظاهر در طیف نمايندگان
اقليت بود، به مجلس تقديم نمود. اين طرح كه موضوع آن تحريم واگذاري امتياز نفت در
دوران اشغال ايران به دولت‌ها و شركت‌هاي خارجي بود، در ١١ آذر ١٣٢٣ به تصويب رسيد
و در نتيجه دولت شوروي و شركت‌هاي آمريكايي از دستيابي به خواستة خود بازماندند،
ولي امتياز نفت جنوب همچنان به طور بلامنازع در اختيار شركت نفت انگليس باقي ماند.

به اين ترتيب تصويب
اين قانون هيچ ارتباطي به انديشه بي‌طرفي و نفي وابستگي در برابر بلوك‌هاي شرق و
غرب نداشت. اين در حالي بود كه مصدق در برابر اشغالگري متفقّين هيچ اعتراضي نكرد و
به ستايش از آنان نيز پرداخت و گفت: «نظريات متفقين ما جز خوبي و احسان چيزي نيست».(1)

  منحرف كردن ذهن مردم از واقعيت‌هاي تاريخي در رسانه‌هاي
خارجي ناشي از بسته بودن دریچه صدا و سيماست. هر چند صدا و سيما برگزاري اين اجلاس را
به خوبي پوشش داد و تفسيرهاي گوناگوني دربارة اهميت آن داشت، ولي در اين ميان نقش
تاريخي و ارزشمند ايران در جنبش غيرمتعهدها و آينده آن مورد بررسي قرار نگرفت كه
در اين نوشته به آن مي‌پردازم:

 

 نقش تاريخي ايران

در دوراني كه بسياري از كشورهاي آسيايي و آفريقايي و
آمريكاي لاتين زير سلطة استعماري قدرت‌هاي بزرگ به سر مي‌بردند، ايران به دليل
داشتن فرهنگ و تمّدن كهن و داشتن يك نيروي بزرگ در خاورميانه هيچ‌گاه گرفتار سلطة
استعماري نشد، اگر چه از نفوذ ناآشكار عوامل
بيگانگان در سطوح بالايي كشور در رنج بود.(2)

با آغاز درگيري‌ها
در اروپا در جنگ جهاني دوم، دولت ايران در ١١ شهريور ١٣١٨ برابر با ٣ سپتامبر ١٩٣٩
اعلام بي‌طرفي كرد. هر چند كشورهاي درگير در جنگ برپايه موازين حقوق بين‌الملل
وظيفه داشتند به بي‌طرفي ايران احترام گذارند، ولي انگلستان و شوروي بي‌طرفي ايران
را ناديده گرفتند و در سوم شهريور ١٣٢٠، كشور ما را با نيروي نظامي مورد تجاوز و
اشغال قراردادند.

به اين ترتيب كشور
ما ناخواسته درگير پيامدهاي شوم جنگ جهاني دوم شد و متفقين، دولت ايران را وادار
كردند برخلاف تمايل ملت ايران وارد اتحادي با آنان در جنگ با آلمان شود. در همين
حال نيروي مقاومتي در كشور در حال شكل‌گيري بود كه انگلستان با پيش‌بيني آن،
دستگيري گروه بزرگي از شخصيت‌هاي سياسي و نظامي 
را در دستور كار خود قرارداد.

دولت ايران كه به
دليل اشغالگري متفقين، حاكميت ملي خود را از دست داده بود، آيت‌الله كاشاني و
گروهي ديگر را دستگير کرد و تحويل مقامات نظامي انگليس داد كه در كمپ نظامي انگليس
در اراك زنداني شدند و يا از كشور تبعيد گرديدند.

‌ايستادگي در برابر
اشغالگري متفقين و نفوذ قدرت‌هاي خارجي در كشور ما با ‌مبارزات آيت‌الله كاشاني و دعوت
از مردم به حضور در انتخابات مجلس آغاز ‌و زمينه‌ساز حضور مردم در صحنه سياسي كشور
شد. آيت‌الله كاشاني ‌كه مورد پيگرد متفقين بود و مخفي به سر مي‌برد، به عنوان
نماينده مردم در مجلس چهاردهم از تهران انتخاب گرديد، ولي انگلستان كه با ادعاي
پايان بخشيدن به استبداد به كشور ما لشگركشي كرده بود، موجبات دستگيري و تبعيد وي را
به اراك فراهم ساخت و اين تبعيد تا پايان جنگ دوم و تسليم ژاپن ادامه يافت. آيت‌الله
كاشاني در متن دستنويسي در زندان انگليس‌ها در اراك چنين نوشت: «معلوم نيست كلمة
آزادي كه انگليس و آمريكا براي آن جنگ مي‌كنند، در قاموس آنها چه معني دارد. مقصود
از آن استعمار دنيا و مكيدن خون بشر است يا آنكه آزادي خودشان است و عبوديت ساير
بشر …».(3)

آيت‌الله كاشاني پس
از آزادي از زندان انگليس‌ها در اراك و كرمانشاه در شهريور ١٣٢٤ به تهران بازگشت و
بر تلاش‌هاي خود براي حضور مردم در انتخابات مجلس دوره پانزدهم افزود. وي در يك
سفر سياسي به گيلان و مازندران در شهرهاي شمالي كشور اجتماعات بزرگي برپا ساخت و
در اين شهرها ‌خود و ديگر سخنرانان مردم را به حضور در انتخابات فراخواندند. وی پس
از بازگشت از مسافرت انتخاباتي شمال كشور، راه خراسان را در پيش گرفت و پس از
برگزاري اجتماعات بزرگي در شهرهاي گوناگون ميانه راه، به دستور احمد قوام نخست
وزير در سبزوار دستگير و با همراهان به قزوين تبعيد گرديد.

وي پس از بازگشت از
اين تبعيد در شهريور ١٣٢٦ بر دامنة مبارزة خود براي متحد ساختن مردم افزود. در
همين هنگام تصميم نامشروع سازمان ملل متحد در زمينه تقسيم فلسطين اعلام گرديد. آيت‌الله
كاشاني نسبت به پيامدهاي اين تصميم هشدار داد و در اعلاميه‌اي در ١١ دي ١٣٢٦ در
مخالفت با تشكيل دولت يهودي در فلسطين گفت: «معلوم نيست وطن بودن فلسطين براي
مهاجرين يهودي آلماني، روسي، آمريكايي و غيره مطابق كدام منطق و قانون است كه رأي
به تقسيم آن مي‌دهند. اگر مي‌خواهند يهود را از خود راضي كنند و استفاده‌هايي را
كه منظور است از آنها بنمايند، در مملكت خود به آنها جا بدهند و آنها را مستقل
كنند. در هر صورت تشكيل دولت يهودي، در آتيه كانون مفاسد بزرگ براي مسلمين خاورميانه
و بلكه تمام دنيا خواهد بود و زيان آن تنها متوجه اعراب فلسطين‌ نمي‌گردد. علي اَي
ّحال بر تمام مسلمين عالم است از هر طريقي كه مي‌شود از اين ظلم فاحش جلوگيري
نموده و رفع اين مزاحمت را از مسلمين فلسطين بنمايند».

آيت‌الله كاشاني
بار ديگر به دليل ايستادگي در برابر تحميل يك قرارداد نفتي ناعادلانه از سوي
انگلستان به كشور و برگزاري انتخابات فرمايشي دوره شانزدهم مجلس، در شب هنگام ١٥
بهمن ١٣٢٧ بازداشت و اين بار به لبنان تبعيد شد. وي در ٨ ارديبهشت ١٣٢٨ پيامي به
نمايندگان مجلس پانزدهم فرستاد كه مي‌توان آن را منشور نهضت ملي ايران نام نهاد و
در آغاز اين پيام بر اين حقيقت تأكيد كرد كه: «اَهَمّ وسايل پيشرفت و ترقي و آسايش
يك ملّتي همانا آزادي حقيقي و عدالت اجتماعي است… كه ملت اسير خيالات خام و خودخواهي
و شهوتراني ديكتاتورمآبان نباشد».

وي در پايان اين
پيام ، شاه را مخاطب قرارداد و نوشت: «شاها! مملكت حاجت شديد به عدالت اجتماعي
حقيقي دارد، آن هم موقوف به آزادي و اصلاح مجلس است نه به ديكتاتوري …».(4)

اين مبارزه پر شور
با پيوستن گروهي از نمايندگان مجلس به حركت آيت‌الله كاشاني سرانجام به پيروزي
رسيد و با ملي كردن صنعت نفت، اصلاح قانون انتخابات و برگزاري انتخابات آزاد نيز
در دستوركار نهضت ملي ايران قرار گرفت. از اين پس شاهد تلاش‌هاي آيت‌الله كاشاني
براي پايه‌گذاري يك سياست خارجي مستقل از بلوك‌هاي شرق و غرب هستيم و اين هدفي بود
كه در گفتگو با خبرنگاران و شخصيت‌هاي سياسي خارجي بارها مورد تاييد قرار گرفت.

وي در گفت‌وگويي با
نمايندگان خبرگزاري فرانسه روز ٢٧ ارديبهشت ١٣٣٠ در پاسخ به اين پرسش‌كه: «آيا
ايران بهتر است بي طرف بماند يا به يكي از دو بلوك جهاني بپيوندند؟» پاسخ داد: «ملت
ايران از نزاع و جدال و جنگ و خونريزي متنّفر است و بدين جهت بركناري ايران از
الحاق به بلوك غربي يا شرقي اصلح به حال ايران و آن دولت‌هاست».(5)

آيت‌الله كاشاني در
گفت‌وگوي ديگري با خبرنگار روزنامه مصري، در ٢٣ تير ١٣٣٠ در پاسخ به اين پرسش كه
در صورت بروز جنگ احتمالي سوم، دولت‌هاي اسلامي چه روشي بايد در پيش بگيرند، پاسخ
داد: «من به كليه دولت‌هاي اسلامي توصيه مي‌كنم در صورت بروز جنگ جهاني فقط روش بي‌طرفي
را در پيش بگيرند. ما هم در ايران همين سياست بي‌طرفي را دنبال مي‌كنيم. نه تنها
دول اسلامي بلكه دولت‌هاي غيرمسلمان شرق را دعوت مي‌كنم كه سياست خود را براساس بي‌طرف
ماندن در جنگ احتمالي آينده تنظيم كنند. ملت‌هاي مسلمان و غيرمسلمان شرق كه صدها
ميليون مي‌شوند، يك نيروي عظيمي را تشكيل مي‌دهند كه نمي‌توان آن را ناديده گرفت.
اين نيروي عظيم مي‌تواند خدمت بزرگي به نفع صلح جهاني انجام دهد و در هر دو
اردوگاه شرقي و غربي تأثير داشته باشد. وقتي نيروهاي ملل شرق با يكديگر متحد باشند،
هيچ‌يك از دو جبهة شرقي و غربي جرأت نخواهند داشت به ملل و ممالك بي‌طرف شرق تجاوز
كنند…».(6)

 در مرداد ماه سال ١٣٣٠ هنگامي كه تنش‌هاي سياسي
ميان هند و پاكستان بالا گرفت و واحدهاي نظامي دو طرف در مرزها تمركز كردند، پيامي
از سوي آيت‌الله كاشاني ‌ براي جواهر لعل نهرو، نخست‌وزير هند فرستاده شد كه در آن
خواستار تنش زدايي ميان دو كشور همسايه گرديد. نهرو در پاسخ به اين پيام ، روز ٩
مرداد ١٣٣٠ پاسخ رضايت‌بخشي داد.(7) آيت‌الله كاشاني در پيام ديگري به
لياقت‌علي‌خان، نخست‌وزير پاكستان، خواستار تنش‌زدايي ميان اين دو كشور شد و در
بخشي از آن گفت: «انتظار دارم سياست دوستانه‌اي را كه تاكنون نسبت به هندوستان
داشته‌ايد، تعقيب كرده و نهايت كوشش را به عمل آوريد كه طرفين بدون توسل به قوه
قهريه و حتي بدون ايجاد جنگ اعصاب به پايان دادن به اختلافات توفيق يابند. عقيده
دارم كه نزاع ميان دو كشور مهم آسيايي به زيان قارّه آسيا تمام و موجب آن مي‌شود
كه مقامات امپرياليسم باختري، نفوذشان را به صورت ديگري در آسيا استقرار دهند.
ترديد ندارم يگانه راه‌حلي كه براي اتحاد و نيرومندي آسيا ضرورت دارد، در مرحلة
اول تشكيل يك بلوك اسلامي متحد و قوي و در مرحلة دوم ايجاد پيمان‌هاي موّدت و
اتحاد و همكاري با ساير ملل آسيايي است تا از اين راه جلو دسايس بيگانگان گرفته شود…».(8)

آيت‌الله كاشاني با
«شارول فاورل» خبرنگار فرانسوي و عضو انجمن خبرنگاران فرانسه ‌گفت‌وگويي كرد كه در
بخشي از آن چنين آمده است: آيا حضرت آيت‌الله اميدوارند كه در جنگ آينده،
كشورهاي اسلامي بتوانند يك بلوك كاملاً مستقلي تشكيل بدهند كه وارد هيچ يك از دو
بلوك روسيه شوروي و كشورهاي آنگلوساكسون و غربي نشوند؟

از كشورهاي اسلامي
از من سؤال شده است كه در جنگ احتمالي آينده تكليف مسلمين چه خواهد بود و من به
همه جواب داده‌ام بي‌طرفي كامل. مسلمانان جهان كه بيش از ٤٠٠ ميليون نفر مي‌باشند
مي‌توانند لااقل ٢٠ ميليون سرباز رشيد و شجاع داشته باشند و چنين نيرويي نه تنها
قدرت خواهد داشت كه بي‌طرفي خود را حفظ نمايد، بلكه پايه مستحكمي براي حفظ صلح
جهاني نيز تواند بود.

شما تاکنون چه
اقدامي براي اتحاد مسلمين كرده‌ايد و آيا نقشه‌اي داريد كه تمام كشورهاي مسلمان
بلوك متحّدي را تشكيل دهند و به هيچ‌يك از دو بلوك روسيه و امريكا و انگليس متمايل
نشوند و در ميان اين دو بلوك، جبهه سومي تشكيل بدهند؟

من در راه اين
اتحاد تا كنون كوشش‌هاي بسيار مؤثرّي كرده‌ام و هم اكنون مشغول نوشتن و فرستادن
لوايحي براي تمام مسلمين مي‌باشم كه در ميان اين دو بلوك بزرگ دنيا كه در مقابل هم
صف‌آرايي مي‌كنند بي‌طرفي كامل اختيار نمايند و اگر لازم مي‌دانند براي حفظ بي‌طرفي
كامل، خود را مجهّزتر و نيرومندتر سازند. من آنچه در قوّه و اقتدار دارم در راه
اين منظور بزرگ به كار مي‌برم. اما بدانيد كه اين بلوك تنها از دولت‌هاي اسلامي
تشكيل نخواهد شد و كشورهاي آسيايي ديگری هم در تشكيل اين جبهة بي‌طرف شركت خواهند
كرد، چنانكه ملت بزرگ هندوستان و آقاي جواهر لعل نهرو، ملت ما را در مبارزه بزرگ با
شركت نفت استعماري جنوب ياري‌هاي معنوي گرانبها كرده است كه بيش از پيش باعث
استحكام رشته‌هاي دوستي تاريخي ملت ايران و ملت هندوستان مي‌گردد.

آيا كنفرانسي را که
براي تشكيل جبهه سوم در ميان دو بلوك در نظر دارید، در ايران تشكيل می‌دهيد یا در
پاکستان؟

من خيال دارم از
ليدرهاي ملّيون پاكستان و كشورهاي عربي و مسلمان ديگر دعوت كنم و مقدمات اين كار
هم فراهم شده است. اميدوارم براي اول پاييز بتوانيم اين كنفرانس را در تهران تشكيل
دهيم.

در همين راستا آيت‌الله
كاشاني با فرستادن پيامي به ملت‌هاي مسلمان در ٥ شهريور ١٣٣٠ از علما و شخصيت‌هاي
سياسي اين كشورها دعوت كرد تا براي برگزاري يك كنگره اسلامي در ايران حضور يابند.
وی در بخشي از اين پيام به موضوع بي‌طرفي كشورهاي اسلامي پرداخت و اعلام كرد: «اين
كنگره وظيفه‌دار است ملل اسلامي را از جنگ‌هاي جهاني بركنار بدارد و در عين حال آنها
را به دفاع از استقلال كشورهاي خود وادار سازد و نيز از وظايف اين كنگره است كه با
كشورهاي غيراسلامي ديگر كه زير يوغ استعمار به سر مي‌برند، مساعدت كرده و در حفظ
صلح جهاني بكوشند تا آنجا كه اين جبهه اسلامي سنگري براي حفظ بشريت و پناهگاهي
براي صلح جويان و دشمنان جنگ شود…».(9)

آيت‌الله كاشاني در گفت‌وگوي ديگر با آقاي پكلاديس نويسنده و خبرنگار يوناني
در ٩ آذر ١٣٣٠ بار ديگر بر اين انديشه تاكيد كرد و گفت: «ما موفق خواهيم شد با كمك
پاكستان و هندوستان بلوك نيرومندي را در آسيا تشكيل بدهيم كه نه تنها كشورهاي ما
را از آتش جنگ محفوظ دارد، بلكه همان‌طور كه گفتم من اميدواري فراوان دارم كه
اتحاد و اتفاق ما آن قدر استوار و نيرومند گردد كه بتوانيم از جنگ آينده نيز
جلوگيري کنیم …».(10)

آيت‌الله كاشاني در گفت‌وگوي ديگري با يوسف حلمي دبير جمعيت هواداران صلح و از
نويسندگان و ناطقين زبردست كشورهاي عربي به پرسشي از او در همين زمينه پاسخ داد.
اين نويسنده مصري با اشاره به اينكه آيت‌الله كاشاني اعلاميه استكهلم مبني بر
ممنوعيت استعمال سلاح‌هاي هسته‌اي را امضاء كرده است، اين پرسش را مطرح كرد كه: «ملت
مصر اعلاميه رهبر روحاني ايراني، آيت‌الله كاشاني كه از صلح عمومي پشتيباني و
همچنين عليه استمار مبارزه مي‌كند، را با كمال اشتياق استقبال مي‌كند. به نظر من
صدور چنين اعلاميه‌هايي از طرف شخصيت بزرگي مثل آيت‌الله كه مورد محبت ملت مصر
هستند، تأثير زيادي در بسط مساعي دولت و ملت ما دارد. همچنين اعلاميه‌هاي آيت‌الله،
ملت مصر را تشويق كرده كه قرارداد تحميلي انگلستان راجع به كانال سوئز را لغو
نمايد. ضمناً دولت مصر را وادار كرده كه در هيچ‌يك از دو بلوك بزرگ سياسي وارد
نشود و همين مبارزات، دولت مصر و نمايندگان مصر در سازمان ملل را ترغيب خواهد نمود
كه از تحريم بمب اتمي پشتيباني كنند. ملت مصر از نظر آيت‌الله دربارة الغاي
قرارداد [كانال سوئز] مطلع شده و ضمناً علاقمند است كه نظر معظم له را راجع به عدم
شركت در هرگونه اتحاد نظامي و همچنين درباره ممنوع شدن قطعي استعمال سلاح اتمي
بداند، زيرا اگر جنگ جهاني ديگري بر پا شود و قشون انگليس و امريكا خاك مصر را
اشغال كنند، مصر در صف ممالكي
است كه از بمب اتمي زيان مي‌برد».

آيت‌الله كاشاني در بخشي از پاسخ تفصيلي به اين پرسش گفت: «اكنون خوشبختانه
كشورهاي وسيع هندوستان و پاكستان با همه اختلاف مذهبي كه در ميان آنهاست با من
همصدا و همقدم شده‌اند. من اطمينان دارم كه اگر اتحاد ملل شرق و اسلامي كه آرزوي
همة ماست، عملي شود، خواهيم توانست بي‌طرفي كامل خود را در ميان دو بلوك بزرگ
جهاني حفظ كنيم و حتي پايگاه استواري را براي صلح جهاني بنا نهيم و از استعمال بمب
اتمي و ساير سلاح‌هاي مخرب جلوگيري كنيم. من صلاح نمي‌دانم كه هيچ‌يك از كشورهاي
اسلامي بلكه شرقي وارد يكي از دو بلوك بزرگ سياسي بشوند، اما اينكه مصر براي
جلوگيري از استمال بمب اتمي جديّت كرده است، من فوق‌العاده خوشوقتم و مجاهده ملت
مصر در اين اقدام بشردوستانه بسيار مورد تقدير است. آرزومندم ساير ملل اسلامي بلكه
عموم كشورهاي شرقي در اين كار به ملت عزيز مصر تأسّي جويند. همان‌طور كه گفتم ما
ملت‌هاي اسلامي نبايد در هيچ اتحاديه جنگي وارد شويم، بلكه بايد كوشش كنيم كه صفوف
برادرانه خود را در مقابل سياست‌هاي استعماري، استوارتر و خلل ناپذيرتر نمائيم تا هيچ‌يك
از دو بلوك نتوانند در ميان ما رخنه كنند و برادران ما را آلت اجراي مقاصد برتري‌جويانه
و وسيلة جهانگشايي خود سازند».(11)

آيت‌الله كاشاني در
گفت‌وگوي ديگري با «آندره موروا» نويسنده و مورخ بزرگ فرانسوي به مسائل گوناگون
ايران و كشورهاي شمال افريقا پرداخت. آندره موروا پرسيد: «‌آيا نظر‌حضرت آيت‌الله
اين است كه ايران درميان بلوك‌هاي شرقي و غربي بي‌طرف بماند؟»

آيت‌الله كاشاني پاسخ
داد: «كوشش من براي اتحاد كشورهاي مسلمان بلكه كليه ملت‌هاي آسيايي براي اين است
كه ما بتوانيم در سايه اتحاد، در ميان دو بلوك نيرومند، بي‌طرفي كامل خود را حفظ
كنيم . من معتقدم و كوشش مي‌كنم كه نه تنها كشور ما بلكه هيچ‌يك از كشورهاي
خاورميانه و مسلمان وارد هيچ‌يك از دو بلوك شرقي و غربي نشوند».(12)

انديشه اتحادميان كشورهاي اسلامي و آسيايي و بي‌طرفي آنان
در برابر بلوك‌هاي غرب و شرق كه در گفت‌وگوهاي آيت‌الله كاشاني با خبرنگاران رسانه‌هاي
مهم و شخصيت‌هاي برجسته كشورها در سراسر جهان انتشار يافت، بي‌گمان پايه‌گذار جنبش
غيرمتعهدها گرديده است. اينك بايد ببينيم با اين ارادة استواري كه آيت‌الله كاشاني
در پي ايجاد يك نيروي سياسي مستقل اسلامي و آسيايي بود و با پشتوانه نيرومندي كه
نهضت ملي ايران براي سازماندهي چنين گروهي فراهم كرده بود، چرا اين انديشه ناكام
ماند و به جاي ايران، كشورهايي كه سابقه مستعمره بودن داشتند، در مقام پايه‌گذاري
جنبش غيرمتعهدها برآمدند؟

‌واقعيت اين است كه
پيروزي نهضت ملي ايران كه هدف‌هاي والايي چون استوار ساختن حاكميت ملت ايران بر
سرنوشت خود از طريق برگزاري انتخابات آزاد و عادلانه و اجراي قانون ملي كردن صنعت
نفت و بهره‌برداري از منابع طبيعي كشور به سود مردم را دنبال مي‌کرد، با سلطه‌طلبي
انگلستان ناسازگار بود. از سوي ديگر تشكيل يك اتحاديه مستقل از كشورهاي اسلامي و
آسيايي نيز منافع انگلستان در اين كشورها را تهديد مي‌كرد،  از اين رو اين دولت توانست با يك برنامه‌ريزي
دقيق از طريق عوامل داخلي خود نهضت ملي ايران را از درون مورد حمله قرار دهد.

اگرچه سال ١٣٣٠ سال
امنيت نسبي در كشور بود، ولي‌ مصدق با سياست امروز و فردا كردن، از اجراي قانون ملي كردن نفت و استفاده از
درآمدهاي آن براي رفاه و آسايش مردم ‌خودداري كرد و كشور را در تنگناي مالي و
اقتصادي قرار داد و موجبات نارضايتي عمومي را فراهم ساخت. از آغاز سال ١٣٣١ نيز
طرح‌هايي را براي بي‌ثبات كردن كشور، يكي پس از ديگري به مورد اجرا گذارد. در ٢٩
ارديبهشت ١٣٣١ با صدور يك تصويب‌نامه غيرقانوني از برگزاري انتخابات در ٣٣ حوزه
انتخابيه جلوگيري كرد و مجلس دوره هفدهم تنها با ٨٠ نماينده از ١٣٦ نماينده مقرر
در قانون انتخابات تشكيل گرديد كه ضربه‌اي به امنيت ملي كشور بود.

استعفاي پيش‌بيني
نشده مصدق در ٢٥ تير ١٣٣١ و در حالي كه هر دو مجلس به او رأي اعتماد داده و شاه
فرمان نخست‌وزيري او را صادر كرده بود، امنيت و آرامش كشور را دچار توفان ساخت.
مصدق همين مجلس نيم‌بندي را هم كه تشكيل داده بود، تحمل نكرد و توانست در مرداد و
دي ماه ١٣٣١، با وجود اعتراضات شديد آيت‌الله كاشاني و شخصيت‌هاي پيشگام نهضت ملي
ايران، به مدت يك سال و نيم اختيارات قانونگذاري را از دوره دو سالة اين مجلس
بگيرد و نظام استبدادي را جايگزين نظام قانون اساسي و اصل تفكيك قوا در كشور
نمايد.

تير خلاص به نهضت
ملي ايران نيز انحلال مجلس از سوي مصدق از طريق يك رفراندوم فرمايشي و خلاف قانون
اساسي در تير و مرداد سال ١٣٣٢ بود كه كشور را دچار تنش‌ها و بحران سياسي بزرگي
كرد و همين امر به فروپاشي نهضت ملي ايران و ناكام ماندن هدف‌هاي آن انجاميد. در چنين فضاي مسمومي كه در سال ١٣٣١ و در ماه‌هاي آغازين سال
١٣٣٢ در كشور سايه افكنده بود، انديشه تأسيس گروه كشورهاي مستقل و غيروابسته به
بلوك‌هاي شرق و غرب نمي‌توانست دنبال شود و سرانجام با براندازي نهضت ملي ايران،
كشور ما كه پرچم تشكيل چنين جنبشي را در دست داشت، بار ديگر گرفتار سياست‌هاي سلطه‌جويانه
جهاني گرديد و از نقش‌آفريني در تشكيل اجلاسي از كشورهاي مستقل اسلامي و آسيايي
باز ماند‌. ‌

با پايان يافتن جنگ
جهاني دوم ‌و آغاز جنگ سرد ميان  بلوك غرب
و اردوگاه كمونيسم،‌ سران چند كشور تصميم گرفتند گروه مستقلي را تشكيل دهند تا از
توسعه‌طلبي اين دو بلوك در امان بمانند. نخستين كنفرانس اين گروه از كشورها زير
نام غيرمتعهدها در باندونگ، سومين شهر بزرگ اندونزي درسال ١٩٥٥، دو سال پس از
براندازي نهضت ملي ايران برگزار شد. كشورهاي دعوت‌کننده به اين كنفرانس، اندونزي،
برمه، سيلان، هندوستان و پاكستان بودند. اين پنج كشور از ٢٤ كشور ديگر براي حضور
در اين كنفرانس دعوت كردند كه ايران نيز يكي از آنها بود. پايه‌گذاران كنفرانس باندونگ
و سپس كنفرانس غيرمتعهدها در بلگراد در روزهاي ١ تا ٥ سپتامبر ١٩٦١  برابر با ١٠ تا ١٥ شهريور ١٣٤٠ عموماً كشورهايي
بودند كه از استعمار انگليس و فرانسه رنج برده و پيشگامان آنان چون دكتر سوكارنو
رئيس جمهور اندونزي، جمال عبدالناصر رئيس‌جمهور مصر، جواهر لعل نهرو نخست‌وزير
هندوستان و مارشال تيتو رئيس‌جمهور يوگسلاوي، شعار بر چيدن بساط استعمار را از
جمله شعارها و هدف‌هاي اين كنفرانس‌ها قرارداده بودند.

ايران اگر چه در
كنفرانس باندونگ حضور داشت، ولي به دليل اينكه به پيمان‌هاي نظامي پيوسته و
وابستگي به غرب پيدا كرده بود، در كنفرانس بلگراد حضور نيافت. سرانجام پس از
پيروزي انقلاب، ايران به دعوت وزير خارجه كوبا به كنفرانس‌هاوانا كه در سال ١٩٧٩
تشكيل شد، پيوست و از آن هنگام توانست نقش فعاّلي را در كنفرانس غيرمتعهدها به
عهده گيرد. اكنون نیز با برگزاري اجلاس غيرمتعهدها در تهران، رياست دوره‌اي آن
براي سه سال به ايران واگذار شده است.(13)

 

پی‌نوشت‌ها

1ـ مذاكرات جلسه
١٦ اسفند ١٣٢٢ مجلس شوراي ملي.

2ـ هنگامي كه
هند هنوز مستعمره انگلستان بود و جنبش ضداستعماري در اين كشور شكل نگرفته بود،
ايران با الغاي قرارداد دارسي در سال ١٣١١ خورشيدي رو در روي انگلستان قرار گرفت.
به هنگام شكايت انگليس به شوراي جامعه ملل، علي‌اكبر داور، حقوقدان برجسته كشور ما
نطق حقوقي و سياسي ارزشمندي در برابر شكايت نماينده انگليس ايراد كرد كه از اسناد
مهم تاريخ ملت ايران است.

3ـ اسناد آيت‌الله
كاشاني، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج ٢، برگ ٢٢٥. 

4ـ اين پيام
روز ٨  ارديبهشت ١٣٢٨ در جلسه علني مجلس
خوانده شد و در مشروح مذاكرات مجلس به چاپ رسيد.

5ـ متن كامل
اين گفت‌وگو در روزنامه شاهد و اطلاعات ٢٧ ارديبهشت ١٣٣٠ به چاپ رسيده است.

6ـ روزنامه
اطلاعات، ٢٣ تير ١٣٣٠.

7ـ اين پيام‌ها
در روزنامه اطلاعات، ٥ و ٩ مرداد ١٣٣٠ چاپ شده‌اند.

8ـ روزنامه
اطلاعات، ١٢ مرداد ١٣٣٠.

9ـ روزنامه
اطلاعات، ٥ شهريور ١٣٣٠.

10ـ
روزنامه كيهان، ٩ آذر ١٣٣٠.

11ـ
روزنامه شاهد ١٦ دي ١٣٣٠، روزنامه باختر امروز ١٥ دي ١٣٣٠.

12ـ
روزنامه كيهان، ١٩ بهمن ١٣٣٠، روزنامه ايران ما، ١٨ بهمن ١٣٣٠، روزنامه شاهد ١٨
بهمن ١٣٣٠، روزنامه اطلاعات، ٢٠ بهمن ١٣٣٠.

13ـ براي آشنايي بيشتر با سابقه پيدايش و كنفرانس‌هاي غيرمتعهد‌ها
نگاه كنيد از جمله به كتاب «غيرمتعهدها از باندونگ تا‌هاوانا» تأليف دكتر سيدجلال‌الدين
مدني، نشر پايدار، سال ١٣٨٧، چاپ هفتم.

 

‌‌

 

سوتیترها

1ـ در روزهاي آغاز برنامه اجلاس غيرمتعهدها، يكي از روزنامه‌هاي
داخلي و تلويزيون بي‌بي‌سي  فارسي كه از هر
فرصتي براي تبليغات به سود مصدق بهره‌برداري مي‌كند، كوشش كردند براي مصدق كه در
دوران اشغال ايران از سوي متفقين مورد كمترين تعرّضي قرار نگرفت، نقش پيشگامي در
پايه‌گذاري انديشه عدم تعهد در برابر بلوك‌هاي شرق و غرب را تبليغ كنند و در اين راستا
به يك جعل تاريخي به نام «سياست موازنه منفي» توسّل جستند.

 

2ـ پيروزي نهضت ملي ايران ار یک سو و تشكيل يك اتحاديه مستقل
از كشورهاي اسلامي و آسيايي ار سوی دیگر، منافع انگلستان در اين كشورها را تهديد
مي‌كرد، از اين رو اين دولت توانست با يك برنامه‌ريزي دقيق از طريق عوامل داخلي
خود نهضت ملي ايران را از درون مورد حمله قرار دهد.

 

3ـ پس از پيروزي انقلاب، ايران به دعوت وزير خارجه كوبا به
كنفرانس‌هاوانا كه در سال ١٩٧٩ تشكيل شد، به جنبش غیرمتعهدها پيوست و از آن هنگام
توانست نقش فعاّلي را در كنفرانس غيرمتعهدها به عهده گيرد. اكنون نیز با برگزاري
اجلاس غيرمتعهدها در تهران، رياست دوره‌اي آن براي سه سال به ايران واگذار گرديده
است.

 

 4ـ اين كنگره و
ظيفه‌دار است ملل اسلامي را از جنگ‌هاي جهاني بركنار داشته و در عين حال آنها را
به دفاع از استقلال كشورهاي خود وادار سازد و نيز از وظايف اين كنگره است كه با
كشورهاي غيراسلامي ديگر كه زير يوغ استعمار به سر مي‌برند، مساعدت كرده و در حفظ
صلح جهاني بكوشند تا آنجا كه اين جبهه اسلامي سنگري براي حفظ بشريت و پناهگاهي
براي صلح‌جويان و دشمنان جنگ گردد.