پاسخ امام حسین«عليهالسلام» به
شبهات
حجتالاسلام سيد جواد
حسيني
امام حسین«ع» از امامان هدایتگرى است كه
لحظهاى از راهنمایى، نصیحت و هدایت مردم غافل نشده است. چه در دوران امامت پدرش
على«ع» و برادرش امام حسن«ع» و چه در دوران امامت خویش این وظیفه را به صورت تام
و تمام انجام داده است.
هدایتهاى
حضرت گاه از طریق سخنرانى و خطبهها بود و بعضى اوقات از طریق ملاقاتها و نامهها
و گاهى از مسیر پاسخ دادن به پرسشها و شبهات.
پرسشهایى
كه از آن حضرت شده و پاسخهایى كه از آن امام همام به یادگار مانده، مختلف
وگوناگوناند. در بعضى از موارد، پرسشها و شبهات اعتقادى است و زمانى سئوالهاى
تفسیرى و قرآنى و بعضاً شبهات فقهى و یا تاریخى و گاهى پرسشهاى شخصى و موردى.
آنچه
پیش رو دارید جمعآورى اهمّ پرسشها و پاسخهایى است كه از آن حضرت به یادگار
ماندهاند.
شبهات
اعتقادى
الف) قضا
و قدر
حسن بن
ابیالحسن بصرى(1) نامهاى به امام حسین«ع»نوشت و در آن از قضا و قدر
الهى پرسید. حضرت در جواب فرمودند: «فَاتَّبِعْ ما شَرَحْتُ لَكَ فِى الْقَدْرِ
مِمَّا اُفْضِىَ اِلَینا اَهْلُ الْبَیتِ، فَاِنَّهُ مَنْ لَمْ یؤْمِنْ
بِالْقَدْرِ خَیرِهِ وَشَرِّهِ فَقَدْ كَفَرَ وَمَنْ حَمَلَ الْمَعاصِىَّ عَلَى
اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللَّهِ اِفْتِراءً عَظِیماً؛ آنچه
را که از مفهوم «قدر» به ما اهل بیت«ع» رسیده است براى تو شرح مىدهم، از آن پیروى
كن! بهراستى كسى كه به قدر خوب یا بدش ایمان نیاورد، كافر شده است و كسى كه
گناهان را به حساب خداوند گذارد [و خود را تبرئه كند]، افترایى بزرگ به خداوند
بسته است.»
و در
ادامه چنین بیان داشتند: «اِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعالی لایطاعُ بِاِكْراهٍ
وَلا یعْصى بِغَلَبَةٍ وَلا یهْمِلُ الْعِبادَ فِى الْحِكْمَةِ لكِنَّهُ
الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ وَالْقادِرُ لِما عَلَیهِ اَقْدَرَهُمْ فَاِنْ
اِئتَمَرُوا بِالطَّاعَةِ لَمْ یكُنْ لَهُمْ صادّاً عَنْها مُبْطِناً وَاِنْ
ائْتَمَرُوا بِالْمَعْصِیةِ فَشاءَ اَنْ یمُنَّ عَلَیهِمْ فَیحُولَ بَینَهُمْ
وَبَینَ ما ائْتَمَرُوا بِهِ فَعَلَ وَاِنْ لَمْ یفْعَلْ فَلَیسَ هُوَ حَمَلَهُمْ
عَلَیها قَسْراً وَلا كَلَّفَهُمْ جَبْراً، بَلْ بِتَمْكِینِهِ اِیاهُمْ بَعْدَ
اِعذارِه وَاِنْذارِهِ لَهُمْ وَاحتِجاجِهِ عَلَیهِمْ طَوَّقَهُمْ وَمَكَّنَهُمْ
وَجَعَلَ لَهُمْ السَّبِیلَ اِلى اَخْذِ ما اِلَیهِ دَعاهُمْ وَتَرْكِ ما عَنْهُ
نَهاهُم» خداوند متعال، به اجبار اطاعت نمىشود و به جبر هم معصیت نمىشود و
بندگان را هم [در انتخاب راه زندگى] طبق حكمت به حال خود رها نكرده است؛ بلكه
خداوند مالك آن چیزى است كه بندگان دارند و قادر بر آن چیزى است كه بندگانش قدرت
دارند؛ پس اگر بندگان دنبال طاعت بروند، خداوند مانعشان نمىشود و اگر به دنبال
معصیت بروند، اگر بخواهد بر آنها منت مىگذارد و بین آنها و گناه مانعى ایجاد
مىكند و اگر این كار را نكند، معنایش این نیست كه پس بندگانش را قهراً بر آن
مجبور و وادار ساخته است؛ بلكه بعد از انذار و ارشاد و اتمام حجّت، آنان را بر
اعمال خویش مسلط كرده است.خدا برای بندگان خود راهى نهاده است كه بتوانند اوامر و
دستورات او را انجام دهند و منهیات او را ترك نمایند.
سپس
فرمودند: «جَعَلَهُمْ مُسْتَطیعینَ لِاَخْذِ ما اَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَىءٍ غَیرَ
آخِذِیهِ وَلِتَرْكِ ما نَهاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَىءٍ غَیرَ تارِكِیهِ وَالْحَمْدُ
لِلَّهِ الَّذِى جَعَلَ عِبادَهُ اَقْوِیاءَ لِما اَمَرَهُمْ بِهِ ینالُونَ
بِتِلْكَ الْقُوَّةِ وَما نَهاهُمْ عَنْهُ وَجَعَلَ الْعُذْرَ لِمَنْ لَمْ یجْعَلْ
لَهُ السَّبِیلَ [السَّبَبَ] حَمْداً مُقْبِلاً فَاَنَا عَلى ذلِكَ اَذْهَبُ
وَبِهِ اَقُولُ وَاللَّهِ اَنَا وَاَصْحابِى اَیضاً عَلَیهِ وَلَهُ الْحَمْدُ؛(2)
خداوند به بندگانش توانایى و نیرومندى عطا فرمود تا فرامینش را اجرا كنند و از
آنچه نهى فرموده روى گردانند. سپاس خدایى را كه بندگانش را بر انجام اوامر خود
نیرومند و توانا كرد تا با این توان و نیرو اوامر و نواهى او را بهجا آورند و
آنان را كه قدرت نداد، معذور دانست و این سپاس مورد قبول درگاهش واقع شود. من هم
رهرو این راهم و اعتقادم این است و سوگند به خدا! راه من و یارانم همین است و حمد
مخصوص اوست.»
امام
حسین«ع» در این جملات بهخوبى مسلك «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ بَلْ اَمرٌ بَینَ
الْاَمْرَین» را بیان نمودهاند. ایشان هم اختیار انسان را بهخوبى ثابت كردهاند
و هم به توحید افعالى حضرت حق و ساحت قدس او خدشه وارد ننمودهاند.
ب) شناخت
خدا
برخى
از گروههاى اسلامى كه از معارف اهل بیت«ع» دور افتادهاند، بر اثر پیروى از قیاس
در مباحث خداشناسى دچار تشبیه و تجسیم و تجسید و… گشته، براى خدا دست و پا و
چشم و… قائل شده و خدا را قابل رؤیت و دیدار دانستهاند. بهراستى تنها مذهبى كه
توحید و خداشناسى را به صورت صحیح و قابل استدلال ارائه داده است، همانا مذهب شیعه
و آن هم به بركت وجود و حضور اهل بیت«ع» است. حدیث زیر نمونهاى از بركات و
افاضات الهى اهل بیت «ع» است.
نافع
بن ازرق سئوالاتى درباره خداشناسى از امام حسین«ع» پرسید. حضرت در جواب فرمودند:
«یا نافِعُ اِنَّ مَنْ وَضَعَ دِینَهُ عَلَى الْقِیاسِ لَمْ یزَلِ الدَّهْرُ فِى
الْاِرْتِماسِ مائِلاً عَنِ الْمِنْهاجِ ظاعِناً فِى الْاِعْوِجاجِ ضالاًّ عَنِ
السَّبِیلِ قائِلاً غَیرِ الْجَمِیلِ؛ اى نافع! آن كسی كه دینش را بر پایه قیاس
بنا نهد، همواره بر [منجلاب] خطا فرو رود و از جاده مستقیم حق منحرف گردد. این
چنین فردى راه را گم مىكند [و در كجى و نادرستى گام مىنهد] و سخنان ناپسند
مىگوید.»
حضرت
ادامه مىدهند: «یابْنَ الْاَزْرَقِ اَصِفُ اِلهِى بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ
وَاُعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفْسَهُ لا یدْرَكَ بِالْحَواسِّ وَلا یقاسُ
بِالنَّاسِ فَهُوَ قَرِیبٌ غَیرُ مُلْتَصِقٍ وَبَعِیدٌ غَیرُ مُتَقَصٍّ یوَحَّدُ
وَلا یبَعَّضُ مَعْرُوفٌ بِالْآیاتِ مَوْصُوفٌ بِالْعَلاماتِ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ
الْكَبِیرُ الْمُتَعالُ؛(3) اى پسر ازرق! معبودم را آنچنان توصیف
مىكنم كه خود كرده است و آن چنان معرفى مىكنم كه خود معرفى كرده است. با حواس
درك نمىشود و با مخلوقات مقایسه نمىگردد. او [به موجودات] نزدیك است؛ ولى نه
پیوسته و متّصل و از آنان دور است؛ ولى نه با فاصله. یكتا و بىهمتاست و تجزیهپذیر
نیست. او با نشانهها [ى آفرینش] شناخته مىشود و با [قوانین هستى و] علامات
توصیف مىشود. نیست معبودى جز او كه بزرگ و بلندمرتبه است.»
ج) اهل
بیت «ع»
1. خلقت انوار
اهل بیت «ع»
انوار وجودى
پیامبر اكرم «ص» و على و فاطمه و حسن و حسین «ع» پیش از آنكه پدیدهاى آفریده شود
وجود داشت و حضرت آدم و دیگر پیامبران الهى با نام و یاد آنها راز و نیاز و طلب استغفار
مىنمودند.
حبیب بن
مظاهر اسدى روزى از حضرت امام حسین «ع» پرسید: «یا ابا عبداللّه! پیش از آفرینش آدم
شما چگونه بودید؟» حضرت فرمودند: «كُنَّا اَشْباحَ نُورٍ تَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمانِ
فَنُعَلِّمُ الْمَلائِكَةَ التَّسْبِیحَ وَالتَّهْلِیلَ وَالتَّحْمِیدَ؛(4)
ما موجودات نورانى بودیم كه بر گرد عرش الهى دور مىزدیم و به فرشتگان تسبیح و تحلیل
و تحمید را یاد مىدادیم.»
2. امداد
غیبی
جُعَید
همدانى از یاوران امام حسین «ع» بود كه همراه امام در كربلا به شهادت رسید. چون در
طول سفر دهها نمونه از علم غیب امام را دید، پرسید: «جانم فداى تو یا ابا عبداللّه!
چگونه نسبت به افراد و آینده آنان اینگونه دقیق اظهار نظر مىفرمایید؟» فرمودند: «یا
جُعَیدُ نَحْكُمُ بِحُكْمِ آلِ داوُودَ فَاِذا عُیینا عَنْ شَىءٍ تَلَقَّانا بِهِ
رَوْحُ الْقُدُسِ؛(5) اى جعید! ما به روش خاندان داود حكم مىكنیم و هر
گاه نسبت به مسئلهاى درمانده شویم، روحالقدس ما را كمك مىكند.»
3. صاحبالامر
شعیب بن
ابیحمزه نقل مىكند: روزى بر امام حسین «ع» وارد شدم و پس از سلام و احترامات لازم
پرسیدم: «آیا «صاحبالامر» شما هستید؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «آیا فرزند شماست؟»
فرمودند: «نه.» پرسیدم: «آیا فرزند فرزند شماست؟» پاسخ داد: «نه.» گفتم: «پس صاحب الامر
كیست؟» فرمودند: «اَلَّذِى یمْلأُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً، عَلى فَتْرَهٍ
مِنَ الْاَئِمَّهِ تَأْتِى كَما اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ «ص» بُعِثَ عَلى فَتْرَهٍ
مِنَ الرُّسُلِ؛(6) كسى است كه زمین را پر از عدل و داد مىكند، چنان كه
پر از ستم شده باشد. پس از آنكه دوران [طولانى] فاصلهاى از حضور امامان بگذرد، او
خواهد آمد، چنان كه رسول خدا «ص» پس از فاصلهاى از حضور پیامبران گذشته مبعوث گشت.»
عیسى خشّاب
مىگوید: «از حضرت اباعبداللّه الحسین «ع» سئوال كردم: آیا صاحبالامر شما هستید؟
حضرت پاسخ دادند: «لا وَلكِنْ صاحِبُ الْاَمْرِ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ الْمَوْتُورُ
بِاَبِیهِ الْمُكَنّى بِعَمِّهِ؛(7) نه، صاحبالامر آن مخفى شده و در نهان
است كه به خونخواهى پدرش برخواهد خواست و با لقب عمویش خوانده مىشود.»
4. قائم آل
محمد «ص»
حضرت در
جمعى فرمودند: «قائم ما قیام مىكند و از ستمگران انتقام مىگیرد.» پرسیدند: «اى فرزند
رسول خدا! قائم شما كیست؟» حضرت در پاسخ فرمودند: «السَّابِعُ مِنْ وُلْدِ اِبنِى مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِىٍّ وَهُوَ الْحُجَّهٌ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ
بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرَ بْنِ محمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ اِبْنِى وَهُوَ الَّذِى یغِیبُ
مُدَّهً طَوِیلَهً ثُمَّ یظْهَرُ وَیمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ
جَوْراً وَظُلْماً؛(8) هفتمین امام از فرزندان پسرم محمّد بن على«ع» است.
او حجّت خدا، فرزند حسن، فرزند على، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر،
فرزند محمّد، فرزند على پسر من است. اوست كه مدتی طولانى از دیدهها پنهان مىشود؛
سپس آشكار شده، زمین را پر از عدل و داد مىكند؛ چنان كه پر از ستم و تجاوز شده است.»
پاسخ به
چنین پرسشهایى در این دوران ساده جلوه مىكند، اما در دوران اختناقى كه امام حسین
«ع» در آن به سر مىبردند و مردم، كسانى چون معاویه و یزید را امیرالمؤمنین مىخواندند
و در شام، تنها اقربا وخویشان پیامبر «ص» را معاویه و یزید مىدانستند، بسیار عمیق
و كارگشا بوده است.
5. دوران
ظهور مهدى «عج»
از امام
حسین «ع» پرسیدند: پس از ظهور حضرت مهدى «عج» نیكوكارى چگونه است؟ حضرت در جواب فرمودند:
«اَلْخَیرُ كُلُّهُ فِى ذَلِكَ الزَّمَان یقُومُ قَائِمُنَا وَیدْفَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ؛(9)
همه خیرها در آن زمان است كه قائم ما قیام مىكند و همه این زشتیها را از میان برمىدارد.»
شبهات تفسیرى
در این بخش نیز حضرت پاسخهاى نغز و زیبایى دارند كه به نمونههایى اشاره
مىشود:
1. تفسیر صمد چیست؟
حضرت در جواب عدهاي كه از تفسیر واژه «صمد» پرسیدند، فرمودند:
«اَلصَّمَدُ الَّذِى لاَ جَوْفَ لَهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى قَدْ اِنْتَهَى
سُؤدَدُهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ یأْكُل وَلاَ یشْرَبُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ
ینَامُ وَالصَّمَدُ اَلدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یزَلْ وَلاَ یزَالُ؛(10)
صمد آن موجودى است كه داراى خلأ نیست. صمد آن كسى است كه سیادت و بزرگیش به نهایت
رسیده است. صمد آن وجودى است كه نمىخورد و نمىنوشد [و تغذیه ندارد.] صمد آن
وجودى است كه خواب بر او راه ندارد و صمد آن ذات ابدى است كه همواره بوده است و
نابود نمىشود.»
2. معنای وَ الشَّمْس وَ ضُحَیهَا
حارث بن عبداللّه اعور مىگوید خدمت حضرت ابا عبداللّه الحسین «ع» رسیدم
و از تفسیر سوره شمس پرسیدم و در ابتداى سخن گفتم: «وَالشَّمْسِ وَضُحها» یعنى چه؟
ایشان در جواب فرمودند: ».. یا حارِثُ ذلِكَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ «ص» قالَ
وَقُلْتُ «وَالْقَمَرِ اِذا تَلاها» قالَ ذلِكَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىُّ
بْنُ اَبِى طالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداً «ص» قالَ وَقُلْتُ «وَالنَّهارِ اِذا
جَلّیها» قالَ ذلِكَ الْقائِمُ «ع» مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ «ص» یمْلَاُ الْاَرْضَ
عَدْلاً وَقِسْطاً قالَ قُلْتُ «وَاللَّیلِ اِذا یغْشیها» قالَ ذلِكَ بَنُو
اُمَیة؛(11)… اى حارث! مراد از شمس، محمّد رسول «ص» خداست. پرسیدم:
معناى قسم به ماه كه پس از خورشید مىآید چیست؟ فرمودند: «این ماه على بن ابیطالب«ع»
است كه پس از محمد «ص» مىآید. پرسیدم: «سوگند به روز و روشنایى آن» به چه معناست؟»
فرمودند: «این روز روشن حضرت قائم «عج» از خاندان محمد«ص» است كه زمین را پر از
عدل و داد خواهد كرد.»
توجه داشته باشیم آنچه در روایت فوق آمده، در واقع بیان باطن قرآن و
از مصادیق آیات است..
امام حسین «ع» فرمودند: «كتاب خدا چهار بخش است: عبارات، رمزها،
اشارهها، لطایف و حقایق. اما عبارات، پس براى عوام مردم است، اشارات و رموزات از
آن خواص است، لطایف آن براى اولیاست و حقایق آن براى پیامبران و انبیا.»(12)
3. آیه مودّت
از حضرت اباعبداللّه «ع» در مورد آیه «قُل لَّآ أَسَْلُكُمْ عَلَیهِ
أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى»؛(13) «بگو از شما
پاداشى نمىخواهم، جز آنكه خویشاوندان مرا دوست بدارید»، توضیح خواستند. حضرت در
جواب فرمودند: «وَاَنَّ الْقَرابَةَ النَّبِىُّ اَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِها
وَعَظَّمَ حَقَّها وَجَعَلَ الْخَیرَ فِیها قَرابَتُنا اَهْلِ الْبَیتِ الَّذِینَ
اَوْجَبَ حَقَّنا عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ؛(14) خویشاوندى كه خداوند دستور
رعایت آن را داده و حق آن را بزرگ شمرده و خیر و بركات را در آن قرار داده، دوستى
و خویشاوندى ما اهل بیت پیامبر «ع» است كه رعایت حق ما را بر هر مسلمانى واجب كرده
است.»
4. آیه 41 سوره حج
از موسى بن جعفر «ع»نقل شده كه از حضرت ابا عبداللّه الحسین «ع» از
معناى آیه «الَّذِینَ إِن مَّكَّنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوهَ وَ
ءَاتَوُا الزَّكَوهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ»(15)
پرسیدند. حضرت فرمودند: «هذِهِ فِینا اَهْلِ الْبَیتِ؛(16) این آیه
درباره ما اهل بیت«ع» نازل شده است».
امام حسین «ع»فرمودند: «در قرآن خوض و مجادله نكنید و بدون علم و
آگاهى از آن سخن نگویید كه از جدّم رسول خدا «ص» شنیدم كه فرمودند كسى كه بدون علم
از قرآن سخن بگوید، جایگاهش در آتش خواهد بود.»
فلسفه
احكام
1. فلسفه
روزه
مسروق
نقل مىكند كه در روز عرفه خدمت امام حسن «ع» رفتم و ایشان را دیدم كه در جمع یاران
و دوستان نشستهاند و از غذاهاى موجود تناول مىفرمایند. كمى بعد برخاستم و خدمت
امام حسین «ع» رسیدم. دیدم كه روزهدار هستند. گفتم: «برادرتان امروز افطار مىكنند
و شما روزه دارید؟» حضرت فرمودند: «اِنَّ الْحَسَنَ كانَ اِماماً فَاَفْطَرَ لِئَلَّا
یتَّخِذَ صَوْمُهُ سُنَّهً وَلِیتَاَسّى بِهِ النَّاسُ فَلَمَّا اَنْ قُبِضَ
كُنْتُ اَنَا الْاِمام فَارَدْتُ اَنْ لا یتَّخَذَ صَوْمِى سُنَّهً فَیتَاَسَّى
النَّاسُ بِى؛(17) برادرم امام مردم است. پس امروز را روزه نگرفت تا
مردم روزهدارى او را سنّت [قطعى] نپندارند و از او پیروى كنند؛ پس هرگاه برادرم
از دنیا برود، من امام و رهبر جامعه هستم. آنگاه من هم سعى مىكنم كه مردم
روزهدارى مرا سنّت نپندارند كه از من پیروى كنند [بلكه بدانند كه مستحب است،
خواستند روزه بگیرند و یا ترك كنند].»
2.
ازدواج فرزندان آدم
از
مسائلى كه جوانان، فراوان مىپرسند، مسئله ازدواج فرزندان آدم است. آنان مىخواهند
بدانند چگونه نسل آدم فزونى یافت؟ شخصى خدمت امام حسین «ع» آمد و گفت: «آیا درست
است كه مىگویند فرزندان پسر و دختر آدم با یكدیگر ازدواج كردند؟» حضرت فرمودند:
«حاشا لِلَّهِ كانَ لِآدَمَ اِبنانِ وَهُما شَیثٌ وَعَبْدُ اللَّه، فَاَخْرَجَ
اللَّهُ لِشَیثٍ حَوْراءَ مِنَ الْجَنَّةِ وَاَخْرَجَ لِعَبْدِ اللَّهِ اِمْرَأَةً
مِنَ الْجِنِّ فَوُلِدَ لِهذا وَوُلِدَ لِذلِك؛(18) نه به خدا سوگند!
هرگز! حضرت آدم دو فرزند پسر به نام «شیث» و «عبداللّه» داشت. [وقتى هنگام ازدواج
آنها فرا رسید،] خداوند براى «شیث» زنى از جنس حوریان بهشتى و براى «عبد اللّه»
زنى از جنس جنیان آماده ساخت [كه با آن دو ازدواج كردند] و فرزندان آن دو از این
طریق به دنیا آمدند.»
پرسشهای
سیاسى و تاریخى
در این
بخش حضرت پاسخهاى فراوانى دارند كه نمونههایى را منعكس مىكنیم:
1.
جواب جابر
جابربن
عبداللّه انصارى وقتى شنید كه امام حسین «ع» آماده خارج شدن از مدینهاند، خدمت
ایشان رسید و گفت: «وقتى امكان مقابله با ستمكاران فراهم نباشد، شما هم مانند
برادرتان امام حسن «ع» با اینها صلح كنید. به تحقیق برادرتان در این سیاست موفّق
بود و شجاعت داشت.» حضرت پاسخ دادند: «یا جابِرُ قَدْ فَعَلَ اَخِى ذلِكَ بِاَمْرِ
اللَّهِ تَعالى وَ اَمْرِ رَسُولِهِ «ص» وَاِنِّى اَیضاً اَفْعَلُ بِاَمْرِ
اللَّهِ تَعالى وَاَمْرِ رَسُولِهِ؛ اى جابر! برادرم به فرمان خداى بزرگ و پیامبر
او «ص» عمل كرد [و با آنها صلح كرد] و من نیز به فرمان خدا و پیامبرش عمل مىكنم
[و قیام مىكنم].»
یعنى
شرایط حاكم بر جامعه و زمان فرق مىكند. گاهى با صلح و زمانى با قیام خونین مىشود
اسلام را حفظ كرد.(19)
2. جواب
دندانشکن به فرماندار مكه
«عمرو
بن سعید» بعد از اطلاع از تبلیغات گسترده امام حسین «ع» و اطلاع مردم از اینكه
حضرت دست به قیام مىزنند، به آن حضرت اعتراض كرد و گفت: «اى حسین! از خدا
نمىترسى كه وحدت امت اسلامى را به تفرقه و جدایى تبدیل مىكنى؟» حضرت در پاسخ
فرمودند: «لِى عَمَلِى وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِیئُونَ مِمَّآ أَعمَلُ وَ
أَنَا بَرِىءٌ مِّمَّا تَعمَلُونَ»؛(20) «عمل من به من اختصاص دارد و
عمل شما به شما. شما از آنچه من انجام مىدهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام
مىدهید بیزارم.»
3. انفاق
سیاسى
وقتى
مروان بن حكم فرماندار مدینه، فرزدق شاعر(21) را بیرون كرد، او به امام
حسین «ع» پناه برد. حضرت چهارصد دینار به او بخشیدند و او را مورد محبت قرار دادند.
برخى به امام حسین «ع» اعتراض كردند كه فرزدق شاعر خوشنامى نیست، چرا به او كمك
كردید؟ امام فرمودند: «اِنَّ خَیرَ مالِكَ ما وَقَیتَ بِهِ عِرْضَكَ وَقَدْ اَصابَ
رَسُولُ اللَّهِ «ص» كَعْبَ بْنَ زُهَیرٍ وَقالَ فِى عَبَّاسِ بْنِ مَرْداسٍ
اِقْطَعُوا لِسانَهُ عَنِّى؛(22) بهترین اموال تو آن است كه با آن
آبروى خود را حفظ كنى. رسول خدا به كعب بن زهیر پاداش دادند و در مورد عباس بن
مرداس فرمودند: با پاداش دادن، زبان او را نسبت به من ببندید.»
پینوشتها
1ـ وى
«حسن بن یسار» مادرش «خیره» كنیز «امّ سلمه» همسر رسول خدا «ص» است. او از
طرفداران مسلك «قدرى» بوده و در این زمینه مكاتباتى با امام حسن «ع» و امام حسین
«ع» داشته است. شاگردش «ابن ابى العوجا» مادى مسلك معروف است.
حسن از
منحرفین و معترضین به امیرالمؤمنین «ع» بود و بر اثر نفرین آن حضرت همیشه محزون
بود. مانند كسى كه از دفن رفیقش برگشته و یا گمشدهاى دارد. خود مىگفت: «نفرین
مرد صالحى دامن مرا گرفته است.» حضرت لقب «سامرى امت» را به او داد. (ر.ك: توحید
صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 253؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 41، ص
302.)
2ـ
بحارالانوار، ج 5، ص 123، ح 71؛ فقه الرضا، ص 408، حدیث 118؛ تحفالعقول، ص 162؛
3ـ توحید شیخ صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 79، ح
35؛ بحارالانوار، ج 4، ص 297، ح 24، ج 2، ص 302؛
4ـ
بحارالانوار، ج 60، ص 311؛ علل الشرایع، ج 1، ص 23، فرهنگ سخنان امام حسین «ع«، ص
148.
5ـ
بحارالانوار، ج 25، ص 57، ح 22؛ بصائر الدرجات، ص 452، ح 7.
6ـ عقد
الدرر، ابن عبدالعزیز مقدس شافعى (متوفاى 700 ه)، بىتا، ص 158؛ فرهنگ سخنان امام
حسین «ع»، ص 122.
7ـ بحارالانوار،
ج 51، ص 133، ح 6؛ كمالالدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 318؛ معجم احادیث المهدى، ج 3، ص
180، ح 702.
8ـ معجم
احادیث الامام المهدى «ع»، ج 3، ص 181، ح 704؛ فرهنگ سخنان امام حسین «ع»، ص
126.
9ـ عقد
الدرر، ص 63؛ فرهنگ سخنان امام حسین «ع»، ص128؛ غیبت نعمانى، ص 205، ح9.
10ـ
توحید صدوق، ص 90، ح 3؛ بحارالانوار، ج3، ص 223، ح 12؛ نورالثقلین حویزى، ج 5،
ص711، ح 68
11ـ
بحارالانوار، ج 24، ص 79، ح 20؛ تفسیر فرات كوفى، فرات بن كوفى (متوفاى 300 هجرى)،
ص 563، ح 721،
12ـ
ر.ك: بحارالانوار، ج 92، ص 20، ح 18؛ جامع الاخبار، ص 116.
13ـ
شورى، 23.
14ـ
بحارالانوار، ج 23، ص 251، ح 27.
15ـ
كسانى كه هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیم، نماز را برپا مىدارند و زكات مىدهند
و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.
16ـ
فرهنگ سخنان امام حسین «ع»، ص 211؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.
17ـ
علل الشرایع، ج 2، ص 386، ح 1؛ بحار الانوار، ج 97، ص 123، ح 3.
18ـ
مستدرك الوسائل، میرزا حسین نورى، ج14، ص 363، ح 16963؛ فرهنگ سخنان اهل بیت «ع»،
ص 87.
19ـ
فرهنگ سخنان امام حسین «ع»، ص 388.
20ـ
یونس، 41.
21ـ
همام بن غالب بن صعصعه» مشهور به «فرزدق». غالب قصیدهها و اشعار او در مدح خلفاى
غاصب اموى بود.
22ـ
بحارالانوار، ج 44، ص 189؛ عوالم بحرانى ج 17، ص 62؛ فرهنگ سخنان امام حسین «ع»،
ص 42.
سوتیتر:
1.
جابربن
عبداللّه انصارى وقتى شنید كه امام حسین «ع» آماده خارج شدن از مدینهاند، خدمت ایشان
رسید و گفت: «وقتى امكان مقابله با ستمكاران فراهم نباشد، شما هم مانند برادرتان امام
حسن «ع» با اینها صلح كنید. به تحقیق برادرتان در این سیاست موفّق بود و شجاعت داشت.»
حضرت پاسخ دادند: «اى جابر! برادرم به فرمان خداى بزرگ و پیامبر او «ص» عمل كرد [و
با آنها صلح كرد] و من نیز به فرمان خدا و پیامبرش عمل مىكنم [و قیام مىكنم].»