به سوی سبک
زندگی اسلامیزندگی آرمانی
حجتالاسلام والمسلمين محمدتقی
رهبر
مبانی
نظری ـ حیات طیبه
در انتخاب سبک زندگی، مبانی نظری باید مورد توجه
قرار گیرند. زندگی چیست؟ ابعاد زندگی انسان کدام است؟ چه هدفی را در زندگی دنبال
میکنیم؟ اینها و نظایر آن عواملی هستند که به زندگی جهت و سبک و سیاق میدهند
انسان
از یک سو جنبه طبیعی و مادی دارد، مانند: خوردن و آشامیدن، بهداشت و سلامت، لباس و
مسکن و مرکب و تولیدمثل و سایر ابزارها و نیازمندیهای
زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی و از سوی دیگر دارای ابعاد معنوی، اخلاقی، معرفتی،
ارزشی و آرمانی و تعامل اجتماعی است که انسان را از سایر موجودات زنده متمایز میسازد.
اسلام
برای کلیه ابعاد حیات انسان اعم از مادی و معنوی راه و روش و آموزههای جامع خاص
دارد. این آییننامه جامع انسان را قبل از تولد تا پایان زندگی همراهی میکند و او
را برای حیات پس از مرگ که حیات جاودانه و واقعی اوست مجهز و آماده میسازد. از نظر
اسلام زندگی پاک تنها در پرتو ایمان و عمل صالح ممکن است و مرد و زن با عشق به
کمال در جستوجوی آنند، هر چند خود ندانند و در انتخاب مسیر دچار انحراف شوند.
مظاهر
دنیای مادی انسان را قانع و اشباع نمیکند و به همین دلیل است که مال و جاه و لذت
و دیگر جلوههای مادی به آدمی احساس غنا و بینیازی نمیدهد، اما همین انسان وقتی
به اصل خویش بازمیگردد و مطلوب واقعی خود را پیدا میکند، دل از همه دنیا برمیگیرد
و آرامش خود را باز مییابد. این همان زندگی آرمانی و حیات طیبه است که قرآن کریم
با عبارات گوناگون و در آیات متعدد بدان پرداخته است و شریعت مطهر راه و روش تحصیل
آن را ارائه میکند: «مَن عمِل صالحاً مِّن ذَکَر او انثی و هو مؤمن فلنُحیینّه
حیاه طیبه و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛(۱) کسی که از روی
ایمان عمل شایسته کند، چه مرد و چه زن، او را به زندگی پاک زنده داریم و به
نیکوترین وجه عمل از آن را پاداش دهیم.»
و در
عین حال زندگی دنیازدگان کفرپیشه و فاقد عقل و شعور را به زندگی حیوانات مانند
کرده که جز خورد و خواب و شهوت، خواستهای ندارند و لذا آنان را فروتر از حیوانات
شمرده است: «اَم تحسبُ انّ اکثرهم یَسمعون او یعقِلون اِن هم الّا کالانعام بل هم
اضلُّ سبیلا؛(۲) آیا پنداری که بیشتر آنها میشنوند یا میفهمند؟ آنها
همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر از آنان.»
چهارپایان فراتر از خوردن و بار کشیدن چیزی نمیفهمند
و به سیر شدن قانعاند و فاقد استعداد رشد و تعالی و فرهنگ و مذهباند، به بشر نفع
میرسانند و انتظاری بیش از علوفه ندارند، لذا هر آنچه هستند مقتضای ظرفیت وجودی و
آفرینش آنهاست. ایمان، اخلاق، رشد، فضائل و علم و عمل برای آنها نامفهوم است؛ اما انسان
با مظهریت اسماء و صفات ربانی مستعد رشد و تعالی نامحدود میباشد و از کلیه نعمتهای
این جهان بهره میبرد. پیامبران برای هدایت وی مبعوث شدند و کتب آسمانی فرود آمده
و انسان را مکلف به تکالیف ساختهاند. حال اگر این استعداد و سرمایهها را به پای
امیال نفسانی و شیطانی قربانی کند از چهارپایان تنزل کرده است. از سوی دیگر انسان
با عطش نامحدودی که به قدرت و ثروت و شهوات و امیال نفسانی دارد، منشأ فساد و
تباهی و ویرانی در جهان خواهد بود و این همان چیزی است که فرشتگان در آغاز خلقت
انسان گفتند: «تجعلُ فیها مَن یُفسدُ فیها و یَسفِکُ الدّماء»، فساد و خونریزی از
خصائص انسان در این عالم مادی است، اما خداوند متعال در پاسخ آنان فرمود: «اِنّی
اعلمُ ما لا تعلمون»، «وعَلّم آدم الاسماء کُلّها».(۳)
و
خداوند «اسماء» یعنی همان حقایق و معارف ملک و ملکوت را به آدم آموخت. چیزی که فرشتگان
از فهم آن اظهار عجز و نادانی کردند و این سرمایه بزرگ آسمانی بالقوه در نسل بنیآدم
با اختلاف درجات جاری است و همین سرمایه عظیم است که شایستگی خلافت آدمیان را در
بسیط خاک رقم میزند و فرشتگان را به خضوع و تسلیم میکشاند و این هنگامی است که
این استعداد و ظرفیت را به فعلیت رسانده و در علم و عمل و رشد و کمال و تعالی و
والایی شایسته خلافت الهی گردد و سرمایههای گرانسنگ موهبتی را به پای نفس حیوانی
و امیال شیطانی قربانی نکند و در راه طلب و کسب فضایل از پا ننشیند و مظهریت اسماء
و صفات حق در عالم ممکنات را فعلیت بخشد و این است فلسفه آفرینش انسان که آفریدگار
جهان با ابزارهای درونی و برونی و حجت ظاهر و باطن آن را مهندسی نموده است. اگر
انسان با این باور و ایمان و اطمینان زندگی کند، میداند سبک زندگی را چگونه
انتخاب کند و ارسال رسل و انزال کتب برای ارائه آییننامه این زندگی بود.
در آیین
زندگی در اسلام از جنبههای مادی، حیوانی و غریزی بشر غفلت نشده و برای ابعاد آن
برنامه حکیمانه هدایتگر و واقعگرا دارد و لذا اسلام در این بعد نیز بر تمام مکتبها
و روشهای زیستن و تعامل با جهان پیرامون برتری دارد و هیچ یک از تبعات زیانبار
مکتبها و سیستمها در آن دیده نمیشود.
مائده
ربانی
رسولان
الهی و اولیاء ربانی آمدند تا بشریت را با مبدأ لایزال هستی ارتباط داده و در پرتو
معرفت آفریدگار، روح تشنه بشر را سیراب کنند و هواهای نفسانی را که سد راه سعادت
انسان است را کنترل و مدیریت کنند و در جهات معنوی به خدمت گیرند و رأفت و رحمت و
عدل و داد و جمال معنویت را در دلها بارور سازند و در چنین فضایی مدینه فاضله
ایمانی و اعلامی را بنیان نهند و این هنگامی است که انسان به جایگاه معرفتالله و
لذت معنویت دست یابد و از این مائده ربانی متنعم باشد. امام صادق«ع» میفرمایند:
«لو
یعلم الناس ما فی فصل معرفه الله تعالی ما مدوا اعینهم الی ما متع به الاعداء من
زهره الحیوه الدنیا و نعمتها و کانت دنیاهم اقلّ عندهم ممّا بطئونه بارجلهم و
لنعموا بمعرفه الله تعالی و تلذذّوا بها تلذّذ من لم یزل فی روضات الجنان مع اولیائه…
ان معرفهالله انس من کل وحشه و صاحب من کل وحده و نور من کل ظلمه و قوه من کل ضعف
و شفاء من کل سقم؛(۴) اگر مردم میدانستند در معرفت خدای متعال چه
فضیلتها است، به کالای دنیا که در دست دشمنان خدا افتاده و زرق و برق و نعمتهای
آن چشم نمیدوختند و دنیای آنها در نظرشان ناچیزتر از خاکی بود که پای خود را برآن
میگذاردند و با معرفت خدا سرشار از نعمت بودند و از آن لذت میبردند، آنگونه که
گویی در گلزار بهشت برین با اولیاء خدا غرق شادمانیاند. معرفت خدا مونس هر وحشت و
همدم تنهاییها و روشنایی هر ظلمت و نیرومندی ناتوانیها و شفای بیماریها است.»
ادبیات
عرفانی ما نیز به گونههای مختلف به این لذت و نشاط معنوی پرداختهاند، سعدی میگوید:
اگر لذت
ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس لذت نخوانی
هزاران
در از خلق بر خود ببندی
گرت باز باشد دری آسمانی
(سعدی)
در
مناجات عارفان و سرود عاشقانه آنها نیز به این چشمانداز معنوی و قصیده کمال
انسانی توجه داده شده تا انسان به رمز خلیفهالهی خود وقوف پیدا کند. آنها مقام
قرب و کشف حجب را که بلندای پرواز روح آدمی است، هدف گرفتند تا بدانجا که بهشت با
همه نعمتهایش در مقایسه با آن مقام، ناچیز و بیمقدار است و به عبارتی بهشت و حور
و قصور را در برابر مقام قرب ناچیز انگاشته و بهشت واقعی را در جوار حضرت معبود و
فنا و بقا در تجلیات ربانی جستوجو میکنند.
امام
زینالعابدین«ع» در مناجات عارفانه و عاشقانه خود با خدا چنین عرضه میدارد: «ولا
تقطعنی عنک و لا تّبعدنی منک نیا نعیمی و جنتی و یا دنیای و آخرتی، یا ارحم
الراحمین»؛(۵) مرا از خود طرد مکن و از حضور خویش مران، ای همه نعمتهای
من و ای بهشت برین! این دنیا و آخرت من! این مهربانترین مهرورزان!
لسان
الغیب حافظ شیراز از همین جا الهام گرفت و گفت:
یار با
ماست چه حاجت که زیادت طلبیم/ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
از در
خویش خدا را به بهشتم مفرست/ که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
و در
مناجات دیگر حضرت زینالعابدین«ع» است: «واستغفرک من کل لذّه بغیر ذکرک و من کل
راحه بغیر انسِکَ و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک»؛(۶) و
از پیشگاه تو استغفار میکنم از هر لذتی به جز ذکر تو و از هر آسایشی بدون انس با
تو و از هر شادمانی به غیر قرب حضور تو و از هر مشغلهای بدون طاعت تو.»
از این
دیدگاه، هر نوع لذت و راحت و اشتغال که بدون انس و قرب و اطاعت خالق باشد، گناهی
است که از آن باید استغفار کرد. گناه و استغفار اولیاء خدا از این قبیل است نه
معصیت.
و از
امیر مؤمنان«ع» در دعای کمیل است: «یا غایه آمال العارفین»
غوغای
عارفان و تمنای عاشقان/ شوق بهشت نیست که شوق لقای توست
عارف
واصل مرحوم شاهآبادی با الهام از این مکتب میگوید: «انسان عاشق سه چیز است؛
عرفان، عبودیت و عدالت.»
عرفان و
عبودیت در برابر حق و عدالت در میان خلق که سر الی الله مع الخلق است، یکی از
اسفار اربعه است.
دنیا و
آخرت در زندگی آرمانی اسلام
توجه به
این مطلب ضروری است که رسیدن به آرمان والای زندگی بشر مستلزم توجه به سازوکار
زندگی مادی و مدیریت آن به گونهای است که به هدف والای حیات لطمه نزند و به عبارت
دیگر دنیا وسیله باشد نه هدف.
از منظر
اسلام، زندگی بودن و شدن در چهارچوب مهندسی وحی الهی است نه فقط زیستن و ادامه
حیات تا مردن. از این رو، اسلام در تمام مسائل کوچک و بزرگ زندگی دستورالعمل و راه
و روشی دارد، اما حاکم بر همه اینها توجه به افق ابدیت و حیات والای آفرینش انسان
است که بدون آن زندگی پوچ و عبث خواهد بود. به بیان قرآن: «َفَحَسِبتم انّما
خلقناکم عبثاً و اَنّکم الینا لا تُرجعون».(۷)
امیرمؤمنان«ع»
میفرماید: «فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالیهیمه المربوطه همها علفها؛(۸)
آفریده نشدهام که غذاهای مطبوع مرا سرگرم کند مانند چهارپایانی که تمام همّ او
چریدن و علف خوردن است.»
و در
همین حال، آن حضرت از دنیا به عنوان یک مرکب رهوار و سکوی پرواز به جهان ابدی یاد
میکند و در پاسخ به کسی که دنیا را نکوهش میکرد میفرماید: «ای کسی که دنیا را
نکوهش میکنی در حالی که در دام فریب آن گرفتاری، به دنیا دل دادهای و از آن
نکوهش میکنی؟! دنیا سرای صدق است برای آن کس که او را باور کند. سرای عافیت است
برای آنکه زبان آن را بفهمد. سرای بینیازی است برای آن کس که از آن توشه برگیرد.
اندرزگاه است برای کسی که از آن پند آموزد، مسجد یاران خداست و معبد فرشتگان خدا و
فرودگاه وحی خدا و بازار تجارت دوستان خدا که در آن رحمت اندوزند و بهشت را به دست
آورند.»(۹)
پیام
این سخن این است:
* هستند
کسانی که دنیا را نکوهش میکنند اما در همان حال فریفته دنیایند. بنابراین در عمل
باید نشان دهند که فریفته دنیا نیستند، نه با زبان فقط.
* نگاه
به دنیا باید به عنوان یک ابزار باشد نه هدف.
* زندگی
دنیا سرمایه گرانسنگی است که نباید آن را ناچیز انگاشت و باید از آن بهره گرفت.
قرآن
کریم از زبان حضرت موسی با قارون سرمایهدار عصر خود چنین آورده است: «وابتع فیما
اتاکالله الدّارَالاخره و لاتَنس نصیبک من الدنیا و اَحسِن کَما احسناللهُ الیکَ
و لا تبغِ الفسادَ فیالارض اِنّالله لا یحبُ المفسدین؛(۱۰) از آنچه
خدا به تو داده است توشه آخرت برگیر و بهره خود از دنیا را نیز فراموش نکن و
همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و از فساد در زمین بپرهیز که خدا مفسدان
را دوست ندارد.»
بنابراین،
ثروت و داراییهای این دنیا سرمایه سعادت و جهانی انسان است، به شرط آنکه به درستی
و در چارچوب شرع از آن بهرهبرداری کنند و سبک زندگی را براساس آن سامان دهند.
پینوشتها
۱ـ نحل، ۹۸.
۲ـ فرقان، ۴۴.
۳ـ بقره، ۳۰ تا ۳۳.
۴ـ روضه کافی (ج ۸)، ص ۲۴۸ـ۲۴۲.
۵ـ مناجات المریدین، ۸.
۶ـ مناجات الذاکرین، ۱۳.
۷ـ مؤمنون، ۱۱۵.
۸ـ نهجالبلاغه، نامه ۴۵.
۹ـ نهجالبلاغه، کلمات قصار، ۱۳۱.
۱۰ـ قصص، ۷۷.
سوتیترها:
1.
اسلام برای
کلیه ابعاد حیات انسان اعم از مادی و معنوی راه و روش و آموزههای جامع خاص دارد. این
آییننامه جامع انسان را قبل از تولد تا پایان زندگی همراهی میکند و او را برای حیات
پس از مرگ که حیات جاودانه و واقعی اوست مجهز و آماده میسازد. از نظر اسلام زندگی
پاک تنها در پرتو ایمان و عمل صالح ممکن است و مرد و زن با عشق به کمال در جستوجوی
آنند، هر چند خود ندانند و در انتخاب مسیر دچار انحراف شوند.
2.
مظاهر دنیای
مادی انسان را قانع و اشباع نمیکند و به همین دلیل است که مال و جاه و لذت و دیگر
جلوههای مادی به آدمی احساس غنا و بینیازی نمیدهد، اما همین انسان وقتی به اصل خویش
بازمیگردد و مطلوب واقعی خود را پیدا میکند، دل از همه دنیا برمیگیرد و آرامش خود
را باز مییابد. این همان زندگی آرمانی و حیات طیبه است که قرآن کریم با عبارات گوناگون
و در آیات متعدد بدان پرداخته است و شریعت مطهر راه و روش تحصیل آن را ارائه میکند