آریل شارون، نخستوزیر
پیشین رژیم صهیونیستی پس از هشت سال مرگ مغزی از دنیا رفت. فلسطینیان سرزمینهای
اشغالی و اردوگاههای فلسطینی در خارج، بهویژه در لبنان با شنیدن خبر مرگ شارون
جشن بر پا و شیرینی پخش کردند و شارون را جنایتکار جنگی نامیدند. در بخش دیگری از
سرزمین فلسطین اشغالی، جامعه صهیونیستی عزای عمومی اعلام کرد و در سوگ آنچه آن را
درگذشت قهرمان ملی نامید، عزادار شد.
نکته عجیب این است که چرا داوری انسانها درباره
یک فرد خاص تا این حد متفاوت است؟ با مرور دورههای مختلف زندگی شارون، علت این
تفاوت کاملاً آشکار میشود. آریلشارون، یهودی صهیونیست متعصب، از پدری لهستانی و
مادری روسی به دنیا آمد که برای تحقق آرمان صهیونیستی خود به فلسطین مهاجرت کردند.
در خانواده شارون، جو تعصب و خشونت به حدی حاکم بود که آریل کوچک در سال ۱۹۴۲ و
در سن ۱۴ سالگی به گروههای ترور سازمان هاگانا پیوست. پس از مدتی سازمان تروریستی
هاگانا احساس کرد شارون در قساوت بیمانند است و به همین علت مأموریت قتل
فلسطینیان در راههای بین روستاهای عربی را به او واگذار کرد.
در سال ۱۹۴۸ کوچ
عظیم بیش از ۸۰۰ هزار فلسطینی از خانه و کاشانه خود در کشور فلسطین به خارج اتفاق
افتاد و شارون یکی از فرماندهان ایجاد جو ارعاب و قتلعام در میان فلسطینیان بود.
شارون در یکی از این مأموریتها زخمی شد و به اسارت ارتش اردن درآمد. در اردن
درمان شد و سپس در چارچوب مبادله اسرا به سرزمین اشغالی فلسطین برگشت، اما حسن
رفتار عربها با این نظامی هیچ تغییری در رفتار وحشیانه او پدید نیاورد.
در سال ۱۹۵۳ بهرغم
اعلام موجودیت غاصبانه رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین، سازمان هاگانا تصمیم گرفت
باقیماندههای جامعه فلسطینی در سرزمینهای اشغالی را نیز اخراج کند و شارون مأمور
اجرای قتلعامی در روستای قبیه شد. در این جنایت ۱۷۰ فلسطینی کشته شدند. وی برای
گسترش ارعاب، پیکر کشتههای فلسطینی را مثله کرد و سر از تن آنها جدا ساخت.
شارون با این کارنامه
جنایتکارانه وارد ارتش رژیم صهیونیستی شد ودر جنگهای ۱۹۵۶ و در ۱۹۶۷ شرکت کرد. در
جنگ ۱۹۶۷ در جبهه جنگ با مصر جنگید و زمانی که ارتش صهیونیستی چند صد اسیر مصری را
تحویل شارون داد تا آنها را به پشت جبهه منتقل کند، دستور قتلعام اسرا را صادر و
آنها را در صحرای سینا دفن کرد. در جنگ ۱۹۷۳ پس از حمله ارتشهای مصر و سوریه به
اسرائیل در ماه رمضان، ارتش این رژیم در آغاز متحمل شکستهای پیدرپی شد، ولی
زمانی که شارون فرمانده حمله متقابل در جبهه مصر شد، نه تنها به محل استقرار قبلی
یعنی کانال سوئز رسید که برخلاف دستورات نظامی از آن عبور کرد و ۲۰۰ کیلومتر به
سوی قاهره پیش رفت. در این عملیات شارون همه اسرای مصری را در منطقه بحرالبقر تیرباران
و دفن و به گفته خودش، هزینه نگهداری آنها را صرفهجویی کرد.
شارون در سال ۱۹۸۲
وزیر دفاع رژیم صهیونیستی شد و دستور حمله مجدد به لبنان را صادر کرد و تا بیروت
پیش رفت و پس از چند ماه محاصره بیروت و آتشباری بر سر مردم این شهر، با سازمان
آزادیبخش فلسطین توافق کرد که آنها از بیروت خارج شوند، به شرط اینکه ارتش اشغالگر
صهیونیستی وارد اردوگاههای فلسطینی نشود. به محض خروج فلسطینیان از بیروت، شارون
با همکاری سازمانهای فالانژ مسیحی لبنان، به اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا
حمله کرد و در ظرف ۴۸ ساعت، چند هزار نفر از آنان را با ساطور و سلاح گرم و سرد به
طرز فجیعی به قتل رساند.
پس از محاکمه نمایشی
او درباره این جنایت در کنیست (پارلمان) اسرائیل که بهشدت احساسات عمومی را جریحهدار
کرد، بناچار استعفا داد. شارون در سال۲۰۰۰ همراه با صدها صهیونیست و با همکاری
نیروهای ارتش به مسجدالاقصی حمله کرد و نمازگزاران فلسطینی با چوب وسنگ از او
استقبال کردند. این اقدام گستاخانه شارون در هتک حرمت به نخستین قبله مسلمانان
موجب پیدایش انتفاضه الاقصی گردید.
در سال ۲۰۰۱ شارون
در انتخابات پارلمانی با حزب لیکود وارد انتخابات شد و بیشترین آرا را به دست آورد
و نخستوزیر این رژیم شد. در اولین اقدام این کابینه جنگی، به اردوگاه جنین در
کرانه باختری حمله کرد و دهها فلسطینی را به قتل رساند. در سال بعد ترور رهبران
فلسطینی مانند شیخ احمد یاسین و دکتر رنتیسی را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۴ با اکثر
اعضای حزب لیکود به علت منش جنایتکارانه دچار اختلاف و از آن خارج شد و حزب کادیما
را تأسیس کرد و با آن وارد انتخابات شد و یک بار دیگر بیشترین آرا را به دست آورد
و پس از چند ماه تکیه مجدد بر اریکه قدرت و نخستوزیری رژیم صهیونیستی، دچار سکته
مغزی شد و در مدت ۸ سال گذشته به کما رفت تا اینکه چند روز پیش از دنیا رفت.
آنچه در این زندگی
سیاسی دیده میشود این است که شارون به رغم قساوت و جنایت و گاه محکومیت از طرف
خود جامعه صهیونیستی، مدارج ترقی را از سربازی ساده تا فرماندهی لشکر و سپس وزارت
دفاع و نخستوزیری طی کرد. این پرسش مطرح است که چرا یک فرد جانی که سازمان بینالمللی
دیدهبان حقوق بشر او را یک جنایتکار تمامعیار جنگی مینامد، تا این حد مورد توجه
جامعه صهیونیستی قرار میگیرد؟ این واقعیت نشان میدهد که جامعه صهیونیستی به علت
ویژگیهای ذاتی، جرم و جنایت را تشویق میکند و هر کسی که کارنامه جنایی قطورتری
دارد، در این نظام فاسد استحقاق ترقی بیشتری را پیدا میکند و به بالاترین مدارج
سیاسی میرسد.
این حقیقت، گفته
امام خمینی قدس سره را یک بار دیگر در اذهان زنده میکند که فرمود: «اسراییل غده
سرطانی است، باید جدا شود که اگر باقی بماند همه منطقه را دچار بیماری میسازد.»