حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی رهبر
فرهنگ و هنر در سبک زندگی اسلامی
زیربنای سبک زندگی، فرهنگ و فرهنگسازی است، پدیده فرهنگ نیز به صورت تدریجی و متأثر از عقاید، نگرشها، آرمانها، انگیزهها و باورهای یک ملت شکل میگیرد. اخلاق، عادات، سنتها و رسوم پدیدههای فرهنگیاند که در افراد و جوامع نهادینه میشوند. فرهنگ رکن اصلی تحولات اجتماعی است. از فرهنگ میتوان به زیربنای علمی و معرفتی نیز تعبیر کرد که شخصیت و هویت ملت را تشکیل میدهد. فرهنگ زیربنای فرایند پرورش در نظام تربیتی است و اصلاح رفتار به اصلاح فرهنگ است که در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی و سیاسی تأثیر مستقیم دارد. به بیان امام خمینی: «راه اصلاح یک مملکت فرهنگ آن مملکت است. اگر فرهنگ درست شود، مملکت اصلاح میشود».
تمدن بزرگ اسلامی قرنها در جهان حاکمیت داشت و هر چه از تعالی و کمال در جهان مانده از فرهنگ و مکتب آسمانی اسلام سر برآورده، وگرنه اعراب بتپرست جاهل بودند و دخترانشان را زنده به گور میکردند. این فرهنگ متعالی اسلام بود که تمدن بزرگی را در جهان پی نهاد و از سرزمین حجاز به اقطار عالم گسترش پیدا کرد.
منابع تاریخی خودی و بیگانه و حتی غربیها آکنده از آثار فرهنگ و تمدن اسلامی از فیزیک، شیمی، پزشکی، صنعت، معماری و سایر فنون و علوم تا معارف دینی و عرفانی و اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی هستند که قرنها منبع مطالعه و تدریس و سرمایه تمدن غربی بوده است. غربیها خود بدین امر اعتراف دارند که غرب در توحش قرون وسطی به سر میبرد و با رنسانس به مدت ۴ قرن از تمدن اسلام و دانش مسلمین بهره گرفتند و تمدن غربی را ساختند، هر چند از بعد انسانی و اخلاقی بهره نگرفتند و چالش تمدن غرب در همینجاست.
در عصری که تمدنهای برآمده از مکاتب غربی و شرقی ناتوانی خود را از مدیریت جهان اثبات کردهاند، مسلمانان باید بدانند که میتوانند در پرتو فرهنگ گرانسنگ اسلام تمدن بزرگ اسلامی را احیا کنند. تجربه انقلاب اسلامی ایران نشان داد که میتوان در عصر جنگ فرهنگها به سوی تمدن بزرگ اسلامی ره سپرد. این را دشمنان اسلام فهمیدهاند و نگران نفوذ اندیشه اسلامی در غرب هستند، اندیشهای که رشد و تعالی و تمدن و فرهنگ را با معنویت در آمیخته و راه نوینی را فرا روی ملتها نهاده است. تمدنی که با تمدن غربی سکولار و منفعتگرا و استعمارگر تفاوت بسیار دارد.
غربیها قرنها و سالهای طولانی است که فرهنگ اسلامی را هدف گرفته و تلاش کردهاند زندگی مسلمانان را به سبک و سیاق موردنظر خود بسازند. غربیها به مدد تکنولوژی و سیطره بر دانش نوین، فرهنگ غربی را آوردند تا فرهنگ مسلمین را استحاله کنند و نخبگان و جوامع اسلامی نتوانستند تکنولوژی و فرهنگ را از یکدیگر تفکیک کنند و منورالفکرها و غربزدگان عصر نیز پیامرسان فرهنگ غربی شدند که دیدیم.
غربیها هیچ وقت صنایع مادر را به مسلمانان ندادند، بلکه برای خود در کشورها بازار مصرف فراهم کردند و جامعهها را مصرفی و غیرمولد به بار آوردند تا ملتها دست نیازشان همواره به سوی غرب دراز باشد و سرمایههای ملی خود و ذخایر و ثروتهایشان را بدهند و کالاهای لوکس را وارد کنند. کشتیهای غولپیکر نفت به سوی غرب سرازیر و به ازای آنها لوازم آرایش و اسباببازی وارد شدند.
استعمار فرهنگی
تغییر فرهنگ جهان اسلام از آغاز موردنظر غربیها بود و در سالهای اخیر با پیشرفت تکنولوژی رسانهای شدت گرفت. آمریکاییها در دور جدید سلطه فرهنگی، تغییر فرهنگ خاورمیانه را دنبال کردند و میلیاردها دلار به این پروژه اختصاص دادند. یکی از این اقدامات این بود که گروهی از زنان عرب را به آمریکا بردند و آنها را تحت آموزشهای موردنظر خود قرار دادند. در این طرح، توجه ویژه به دانشآموزان دختر بود. اخیراً یکی از نظریهپردازان آمریکایی گفته: «به جای ا نداختن بمب، دامن کوتاه را برای مسلمانان بفرستید» هر چند این سیاست جدیدی نیست و دهها سال است که به اجرا درمیآید.
غرب در اجرای سیاست فرهنگزدایی اسلامی، انواع ابزارها و ترفندها، از ابزارهای هنری و فیلمهای هالیوودی، انیمیشن ضداخلاق، عروسک و اسباببازی، مواد مخدر، مد و لباس و لوازم آرایش، ماهواره، اینترنت و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و… را به کار گرفت. هدف نهایی غرب استحاله تدریجی فرهنگهای بومی بهویژه اسلامی، معنویتزدایی، ترویج اباحیگری جنسی، کور کردن استعدادها با میگساری و مواد مخدر و دیگر ابزارها و سرگرم کردن جوانان و غارت سرمایههای مادی و معنوی ملتهاست؛ سیاستی که سردمداران استکبار جهانی و لابی صهیونیستی مسیحی برای دیگر کشورها بهویژه مسلمانان پیش گرفتهاند.
هنر و سبک اسلامی
در فرایند فرهنگسازی و انتقال فرهنگ و تغییر نگرشها و رفتارها، هنر نقش کمنظیری دارد، تا بدانجا که برخی کشورها سه عنصر علم و اخلاق و هنر را زیربنای تمدن و فرهنگ میخوانند. هنر با عواطف و احساسات انسانها بازی میکند و عاطفه و احساس در بسیاری از عرصههای زندگی و پرورش ارزشهای متعالی و نظم اجتماعی نقش تعیینکننده دارد. تجلی هنر را در ادبیات، شعر، آهنگ و صدا، موسیقی، نمایش، نقاشی، معماری، میراث فرهنگی ملموس و ناملموس، صنایع دستی، خطاطی و حماسههای ملی و رزمی که در سازندگی نوع اخلاق و رفتار انسان ایفای نقش میکنند، میتوان مشاهده کرد.
هنر میتواند ابزار هدایت به سوی خوبیها یا بدیها باشد. آن چیزی که هنر را ارزشی یا ضدارزشی میکند، زیربنای فکری، اعتقادی و هدفگیری هنرمند است. به عبارت دیگر، هنر تجلی روح هنرمند است و اندیشه و آرمان او را بازمیگوید. بنابراین نمیتوان گفت هنر ارزشی و ضدارزشی معنا ندارد. اگر زیربنای هنر نیت پاک و کلمه طیبه ایمان باشد، ثمره پاک میدهد و اگر کلمه خبیثه و نیت ناپاک باشد، ثمر ناپاک میدهد « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا … وَمَثلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَار…».(۱)
در فرهنگ و تمدن اسلامی، هنر با چهرههای گوناگونش سابقه دیرین دارد و هماکنون با تنوع کارهای هنری میتواند نقشآفرین باشد.
حضرت امام، هنر مورد قبول اسلام را این گونه توصیف میکند: «هنر در عرفان اسلامی ترسیمکننده روش عدالت و شرافت و انصاف و ترسیمکننده تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.» و نیز میفرماید: «تنها هنری مقبول قرآن است که صیقلدهنده اسلام ناب محمدی«ص»، اسلام ائمه اطهار «ع»، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان و اسلام تازیانهخوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد.»
هنرمندان و متولیان امور هنری باید از ابزارهای هنری در جهت منافع ملی و تحکیم مبانی فرهنگ و اخلاق اسلامی بهره گیرند و سبک زندگی خود را براساس این اصول ترویج کنند.
حضرت امام رسانههای گروهی را موظف میکردند که روش زندگی شرافتمندان را با هنرها و نمایشنامهها به ملت بیاموزند و رهبر معظم نیز در مورد فیلم و نمایش گفتند: «عرصه فرهنگ، عرصه جهاد است. کاری کنید که ارتباطات عشقی بدآموز در فیلمها نباشد.»
متأسفانه در فیلمها و جشنوارهها و تئاتر و سینما به این مسئولیت در حد انتظار توجه نمیشود. برخی فیلمهایی که به بازار میآیند که اباحیگری و زندگی غربی و لیبرالیسم جنسی و… را ترویج میکنند. چه بسا هزینههای میلیاردی که از جیب ملت بابت فیلمهایی پرداخته میشوند که دستاوردی برای مردم ندارند، مانند فیلم مسابقه رانندگی و سریال کلاه پهلوی که از مصادیق اسرافکاری و تجملگرایی به نام فرهنگ است.
حضرت امام«ره» تأکید میورزد که رسانههای گروهی بهویژه صدا و سیما باید زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامهها به ملت بیاموزند.
زیبایی به سبک اسلامی
یکی از مظاهر آفرینش، جمال و زیبایی است. از دیدگاه موحد، زیبایی عالم تجلی، زیبایی خالق است. در ادعیه ما است: « اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیل» و هم اوست که زیبایی را دوست دارد: « اِنَّ اللَّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الْجَمال.»
حافظ گوید:
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه نقش می و رنگ مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
جمال و زیبایی را مراتبی است. زیبایی طبیعت، زیبایی نباتات و اشجار و گلها، زیبایی جانداران و بالاخره زیبایی معنوی و الهی و انسانی و اخلاقی که سرآمد انواع جمال و همه زیباییهاست.
حقیقت زیباشناسی این است که به همه مراتب زیبایی بنگرد، جایگاه هریک را بشناسد و به زیبایی بهنحو شایسته دل بسپارد و یا برای تحصیل آن بکوشد.
انسان با حس زیباشناسی خاص خود میتواند همه زیباییها را احساس کند، اما مهم این است که کدامیک را چگونه برگزیند. همه زیباییهای این جهان پایدار نیستند و هر یک عمر موقت و بهخصوصی دارند. گلهای رنگارنگ زیبا چند روزی بیش نپایند و رنگ و بوی آنها میپرید و از آنها جز اوراق خشک بر باد رفته چیزی باقی نمیماند. سیما و چهره انسان هم با همه زیباییهایش، رنگ میبازد و پژمرده میشود. البته زیباییهای ماندگار دیگری هست که انسان باید در پی کشف آنها باشد.
قرآن کریم در آیات بسیاری به ترسیم زیباییهای این جهان در زندگی انسان میپردازد و در عین آنکه به استفاده از زیور و زیبایی در جهت حیات واقعی و بهرهبرداری در معنویات و کمالات انسانی توصیه میکند مانند این آیه: « یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِد…»؛(۲) از شیفتگی در برابر زیباییها و زرق و برق مادی این جهان هشدار میدهد و آن را ناپایدار و عامل غرور و فریب میداند مانند این آیه: « زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآب».(۳)
امیال نفسانی همچون زن، فرزند، گنجینههای طلا و نقره و مرکب سواری رهوار، چهارپایان و کشت و زرع برای مردم زیبا و فریبندهاند، حال آنکه اینها کالای زندگی دنیا هستند، اما سرانجام نیک نزد خداست. قرآن پایان این زیباییهای مادی را به سبزهزاری مانند میکند که روزی پژمرده و خشک میشوند و در طوفان حوادث ناپدید میگردند: « اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور»؛(۴) بدانید که زندگی دنیا بازیچه، سرگرمی و زر و زیور و فخرفروشی به یکدیگر و انباشتن مال و افزودن اولاد است، مانند بارانی که کشاورزان را به شگفتی رویش نباتات وادارد و آنگاه پژمرده و زرد شود و بپوسد و در آخرت عقوبت سختی در پی دارد و یا آمرزش و رضوان الهی را و زندگی دنیا جز کالای فریب نیست.
همان گونه که آیه کریمه بیانگر است از این دنیا و کالای فریبنده آن در آخرت جز عذاب یا مغفرت اثری نمیماند. عذاب برای آنان که به دنیا دل سپردند و از آن برای آخرت بهره نجستند و آمرزش و رضوان برای آنان که دنیا را وسیله تحصیل آخرت دانستند و از آن به خوبی و با هدف والا بهره گرفتند. پیامبران خدا آمدند تا به مردم بیاموزند از متاع این دنیا چگونه استفاده کنند و آیین و سبک زندگی را براساس نقشه الهی برگزینند.
آنچه در آداب و تعالیم اسلامی با عنوان زهد و بیرغبتی به دنیا آمده و آن را نردبام صعود به مدارج عالی دانسته، در این راستا قابل تفسیر است. زندگی زاهدانه و گریز از زیباییهای مادی را در سیره پیامبران خدا و ائمه و اولیا همچون موسی و عیسی و حضرت محمد«ص» و سیره امیرالمؤمنین«ع» مشاهده میکنیم که در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه بدان پرداخته و زندگی زاهدانه آنان را سرمشق و الگوی سبک زندگی دانسته است. هر چند مانند آنان عمل کردن دشوار است، اما در راستای زندگی آنان میتوان حرکت کرد.
بنابراین، راهیان این راه باید به خود آیند و دل به مظاهر غرورانگیز دنیا نسپارند که چون پیله ابریشم آدمی را احاطه میکند و سرانجام مرگ است. فرهنگ این سبک زندگی میآموزد که از زیباییهای موقت و زودگذر مادی عبور باید کرد و به جمال و جلال معنوی روی آورد. جمال و جلالی که تبلور جمال و جلال الهی است و انسان آیینهدار این جلال و جمال و بها و عظمت است و هنگامی این جلال و جمال و زیبایی را میتوان یافت که گرد و غبار نفسانی و حیوانی را از دل و جان زدود. به قول حافظ:
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
زیبایی ایمان ادب و اخلاق عرفان و عشق، احسان و ایثار، صداقت و امانت، رشادت و شجاعت، علم و هنر و مجاهدت، حتی مصیبت و شهادت از این دست زیباییها هستند که معراج نخبگان این جهانند. هنگامی که حضرت زینب«س» با آن همه مصائب میگوید: « مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» و شهادت و مصیبت و اسارت را به عنوان یک آرمان مقدس زیبا میبیند و به رخ دشمن تبهکار میکشد، تفسیر این معناست که در راه خدا همه چیز زیباست، حتی مصائب شکننده. نمونههایی از این دست در سیره صالحان بسیار است.
ناگفته نماند که پرداختن به جمال و زیبایی ظاهری نیز در آداب و سنن اسلامی به گونههای مختلف توصیه شده است. مؤمن باید آراسته و مرتب و تمیز باشد و از زیباییهای مشروع خدا در حد نیاز استفاده کند و حتی برای مسجد و نماز از آن بهره بگیرد: « خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِد». زیباسازی و شستشوی لباس و بدن، مسواک زدن، ستردن موهای زائد، شانه زدن موی سر و صورت، عطر زدن، انگشتر به دست کردن، زینت و آراستگی زن و شوهر برای یکدیگر، نظافت لباس و خانه و مرکب و مواردی از این قبیل، پرداختن به زیبایی ظاهری در حد معقول و مشروع است.
نکته اساسی این است که ورای این ظواهر، درون و اندرون است که باید زیبا و آراسته باشد و اگر انسان از این زیبایی در حجاب باشد، زیبایی ظاهر فریبی بیش نیست. افراط در تجمل و لوازم زندگی و تزئینات و تشریفات روزافزون و پیرایش و پرداختن به زیباییهای ظاهری و غفلت از هویت انسانی و شاخصهای زیبایی معنوی، رهآورد تنگنظری مادی و غفلت از معنویات و بیگانگی با فرهنگ زیبایی حقیقی است که بسیاری از انسانها را به خود مشغول میسازد و شخصیت حقیقی خود را نادیده میگیرند.
بدآموزی فرهنگ بیگانه نیز در این میان نقش محرک بازی میکند و رسانهها و تبلیغات تجاری و آرایشی نیز به آن دامن میزنند. ریشهیابی برخی از حرکات زننده و پردهدریهای خیابانی و خودآرایی برخی از جوانان به ویژه زنان و دختران نشان میدهد کسانی که به این نمایشها ری آوردهاند از زیبایی معنوی محروم و برآنند تا خلأ روانی خود را بدینگونه جبران کنند.
و بالاخره اینکه ریشه را باید در فرهنگ و آموزش و تربیت و اخلاق یافت و چاره آن اصلاح فرهنگ و آموزش در سطوح مختلف از خانه و مدرسه و دانشگاه و رسانهها و ارائه الگوی شایسته چگونه زیستن به هر طریق ممکن است.
متأسفانه در سبک زندگی امروز، برخی از جوانان بهویژه زنان و دختران آرایشهای تند و تقلیدی و بعضاً مُضر مانند عمل بینی به حد افراط رسیده، تا آنجا که علاوه بر تولید لوازم آرایشی داخل، واردات لوازم آرایشی از خارج رکورددار واردات شده و بنا به گزارشها، بیش از واردات دارو و یکی از اقلام هزینه خانوادههاست، در حالی که این نوع آرایش در کشورهای خارج، ویژه زنان خاصی است و دیگران اگر بیحجابند این گونه آرایش نمیکنند؛ در حالی که اگر انسان با شاخصهای جمال معنوی آشنا شود، زیباییهای پایدار و انسانی را جایگزین این ظاهرفریبی میکند. برخی زنان با غفلت از این مطلب هر چه میتوانند به نمایش دادن بدن و لباس و آرایش رو میآورند و غافلند که حجاب و عفاف شاخص واقعی زیبایی آنهاست و زیباییهای آنان را پایدارتر میسازد.
امیرالمؤمنین«ع» میفرماید: « صیانَهُ المَراَهِ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها» صیانت زن به حال او سودمندتر است و زیبایی او را پایدارتر میسازد. و چه نیکو گفتهاند که حجاب از زن غنچه میسازد و بیحجابی گل پرپر!
جای تأسف است که براساس گزارشات، ایران هفدهمین کشور از نظر جمعیت است و هفتمین کشور از نظر مصرف لوازم آرایشی، در حالی که اگر زنان میدانستند لوازم آرایشی که از خارج وارد میشود از چه مواد نفرتانگیزی تهیه میشود، برای همیشه از هر چه لوازم آرایش است بهویژه آنچه از خارج با قیمت گزاف وارد میشود، متنفر میشدند، اما با بیماری تقلید چه باید کرد؟
هنر ایرانی ـ اسلامی در غربت
هنر را باید از حصار نمایش و موسیقی، خوانندگی و نوازندگی و بازیگری تئاتر و سینما و انحصار آن به اساتید این فنون آزاد کنیم و به جلوههای دیگر هنر تاریخ کهن کشورمان مجال میدانداری بدهیم. ایران اسلامی زادگاه انواع فنون و هنرهاست که صدها سال تاریخ پرافتخار هنری ما را رقم میزند و در شرق و غرب از خاورمیانه گرفته تا آمریکا و اروپا و هند و… اطراف و اکناف جهان میدرخشد.
فرش دستباف ایران، قلمزنی، خاتمکاری، مینیاتور، منبتکاری، مرصعکاری، نقاشی، کاشیکاری، حجاری، شیشهکاری، زرگری، صنایع نفیس، آبنوس، صنایع مستظرقه، صنایع دستی، خطاطی، شعر و ادبیات و… فنون و هنرهای این مرز و بوماند که در دست مردم جهان میگردند و زینتبخش موزههای کشورهای مختلفاند و ذوق و استعداد و هنر و نوآوری ایرانی ـ اسلامی را به تصویر میکشند. باید به این فرهنگ و هنر رویکردی دوباره داشت و هنرمندانش راباز شناخت و به استعداد و فطانت و قریحه و ذوق فرزندان اسلام و ایران باور داشت.
جای جای میهن اسلامی مهد هنر و پرورش هنرمندان و فناورانی است که اغلب ناشناخته ماندهاند. تنها در اصفهان صدها رشته صنایعدستی جلب نظر میکنند که دو میلیون نفر شاغل و هنرمند با آن زندگی میکنند و صادرات رسمی آن به میلیونها دلار میرسد. بدین ترتیب هنر میتواند در خدمت اقتصاد و معیشت نیز باشد و فرصتهای اشتغال و تولید را در داخل فراهم آورد و از صادرات نفتی (با وضع اسفناکی که دارد) بکاهد. متأسفانه واردات خارجی با شبیهسازی صنایع ایرانی مانند بسیاری از کالاهای دیگر بازارهای ما را قبضه کردهاند. به قول حافظ:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
ز این تغابن که خزف میشکند بازارش
این تنها صنایع دستی نیست که به چنین سرنوشتی دچار شده است. هنرهای نمایشی و موسیقی نیز چنین سرنوشتی دارند و هنر و سبک وارداتی و هالیوودی تدریجاً جای هنر ایرانی و شعر و ادب اسلامی را پر کرده و حکایت از استحاله تدریجی فرهنگ و هنر ایرانی دارد که مایه تأسف است. سالنهای کشورمان تدریجاً شاهد حضور برخی از خوانندگان و هنرمندان خارجی شدهاند که با دستمزدهای سنگین میلیاردی برنامه اجرا میکنند(۵) و پولداران مرفه بهای آن را میپردازند. مسئولین فرهنگی هنری ما نباید در برابر این رفتارها بیتفاوت باشند.
نکته دیگر تعهد هنرمند میتواند رهاورد مکتبی و سودمندی را برای ملت و میهن داشته باشد. این گونه هنرمندان بسیارندکه سیاست اصولی ما باید حمایت و میدان دادن به آنان باشد. استعدادهایی که از عمق دل و سرمایه ایمانی مایه میگیرند میتوانند در راستای فرهنگسازی به سبک اسلامی ایرانی مورد استفاده قرار گیرند.
باید به جشنوارهها و فیلمسازان متعهد میدان داد تا آثار فاخر ارائه نمایند. از سوی دیگر در برابر هنرها و هنرمندانی که ابتذال مرموز و اهداف خاص سیاسی و انحرافی را دنبال میکنند نباید آغوش گشود و فضای هنری را به آنان سپرد. این مسئولیت به عهده وزارت ارشاد اسلامی و نهادهای مربوط به فرهنگ و هنر است و نباید از این مسئولیت شانه خالی کنند.
هنرمند را هم ببینیم
خصلت آدمی ظاهربینی اوست که هنر و زیبایی و صنعت را میبیند و از پدیدآورنده غافل است، در حالی که در فرهنگ اسلامی حسن فاعلی بر حسن فعلی مقدم است؛ یعنی زیباتر از اثر هنری، خود هنرمند است. از بعد معرفتی نیز هرگاه صنع الهی را در جهان میبینیم، اول باید صانع را ببینیم.
دلی که از معرفت نور و صفا دید
به هر چه بنگرد اول خدا دید
در مورد هنرمندان نیز همین اصل باید جاری باشد. هنر را میبینیم و از هنرمند غفلت میکنیم. متأسفانه بسیاری از هنرمندان در آثار هنری کمتر دیده میشوند. فرشهای نفیس و گرانبها و صنایعدستی فاخر در نمایشگاهها به نمایش درمیآیند، اما پدیدآورنده و بافنده هرگز دیده نمیشوند و کمتر کسی به مشکلات آنها میاندیشد. بافندهای که با دستهای پینهبسته، گره گره این فرش را میزند، با نور کم و هوای سرد و اتاق بسته روی موکت زندگی میکند و اجرت بخور و نمیری میگیرد، این فرش را پدید آورده است. اثر او دست به دست میگردد و تاجر آن غَنج و دلال میفروشد و کشور به اثر خیرهکنندهاش مینازد، اما از هنرمند ریاضتکش آن خبری نیست.
قدردانی و ارزشگذاری برای هنرمندان، نخبگان، ادبا، نویسندگان، شعرا و دیگر هنرآفرینان، افزون بر جنبه انسانی و اخلاقی، تشویق و ترغیب دیگران را در گسترش فرهنگ و هنر متعهد در پی دارد که نباید نادیده گرفت.
پینوشتها
۱ـ ابراهیم، ۲۶.
۲ـ اعراف، ۳۱.
۳ـ آلعمران، ۱۴.
۴ـ حدید، ۲۰.
۵ـ روزنامه کسب و کار، ۲۷ مهرماه ۹۳.
سوتیترها:
۱٫
منابع تاریخی خودی و بیگانه و حتی غربیها آکنده از آثار فرهنگ و تمدن اسلامی از فیزیک، شیمی، پزشکی، صنعت، معماری و سایر فنون و علوم تا معارف دینی و عرفانی و اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی هستند که قرنها منبع مطالعه و تدریس و سرمایه تمدن غربی بوده است.
۲٫
غربیها خود بدین امر اعتراف دارند که غرب در توحش قرون وسطی به سر میبرد و با رنسانس به مدت ۴ قرن از تمدن اسلام و دانش مسلمین بهره گرفتند و تمدن غربی را ساختند، هر چند از بعد انسانی و اخلاقی بهره نگرفتند و چالش تمدن غرب در همینجاست.
۳٫
تعهد هنرمند میتواند رهاورد مکتبی و سودمندی را برای ملت و میهن داشته باشد. این گونه هنرمندان بسیارندکه سیاست اصولی ما باید حمایت و میدان دادن به آنان باشد. استعدادهایی که از عمق دل و سرمایه ایمانی مایه میگیرند میتوانند در راستای فرهنگسازی به سبک اسلامی ایرانی مورد استفاده قرار گیرند.