«تأملاتی در گذشته، حال و آیندۀ یمن»
در گفت و شنود «پاسداراسلام» با دکتر مسعود اسداللهی
اشاره:
دکتر مسعود اسداللهی کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه و استاد دانشگاه، سالها وقت خود را صرف پژوهش و تحقیق درباره جنبشهای منطقه، بهخصوص جنبش حزبالله کرده است. وی در این زمینه کتابی نیز با عنوان «از مقاومت تا پیروزی» به رشته تحریر در آورده که بهویژه در کشورهای عربی با استقبال فراوانی روبرو شده است. در گفتگو با ایشان، به بررسی سیر تحولات یمن و منطقه نشستهایم.
*با تشکراز جنابعالی که با وجود فرصت اندک، این فرصت را در اختیار نشریه «پاسدار اسلام» قرار دادید. با توجه به وقایع جاری در یمن، به عنوان نخستین پرسش، اشارهای به نحوه شکلگیری انصارالله و نقش آن در تحولات یمن داشته باشید. به نظر شما این جریان تا چه حد تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و حزب الله لبنان است؟
برای پاسخ به این سئوال و نقش حوثیها در یمن، ابتدا باید به ترکیب سیاسی یمن اشاره کنم. کشور یمن دارای سابقه طولانی تاریخی است و در آن دو یا سه مذهب عمده قابل تشخیص هستند. در شمال یمن بیشتر زیدیها و در جنوب یمن شافعیها زندگی میکنند. در دهههای اخیر هم عربستان با صرف هزینههای بسیار زیادی توانسته است وهابیت را تا حدودی در یمن رواج دهد.
زیدیها از نظر اندیشه و تفکر قرابتهائی با شیعه دارند و به تعبیری شیعه سه امامی به شمار میروند، اما از نظر فقهی پیرو فقه اهل سنت هستند. در میان زیدیها گروهی به نام حوثیها وجود دارند که گفته میشود همگی سادات هستند. یکی از شخصیتهای مهم این گروه سید بدرالدین حوثی است که پس از انقلاب اسلامی به ایران آمد و در قم ساکن شد و به تحصیلات دینی پرداخت. گفته میشود که ایشان مذهب شیعه دوازده امامی را پذیرفته بود.
در هر حال ایشان پس از بازگشت به یمن شروع به ترویج مذهب دوازده امامی در بین طایفه حوثیها کرد که قبلاً زیدی بودند. عدهای معتقدند در حال حاضر همه حوثیها پیرو مذهب شیعه دوازده امامی هستند، اما برخی بر این باورند که بخشی از آنها شیعه دوازده امامی هستند و بقیه هنوز زیدی باقی ماندهاند.
اما نکته مهم این است که آقای بدرالدین حوثی موفق شد تفکر انقلابیای را که مخالف هیمنه امریکا، اسرائیل و عربستان سعودی است، رواج بدهد. این تفکر همواره با مذهب وهابیت مخالف بوده و با آن مبارزه کرده است. این گروه بهتدریج، بهخصوص در دهه اخیر رشد و قدرت زیادی در عرصه سیاسی یمن پیدا کرد و در این زمینه تبدیل به یک بازیگر قوی شد.
اما رابطه این جریان با جمهوری اسلامی، بیشتر یک رابطه فکری و تأثیرپذیری از آموزههای انقلاب اسلامی ایران است، چون آقای بدرالدین حوثی تحصیلات حوزوی خود را در ایران انجام داده و طبعاً این افکار را به یمن منتقل کرده است. این به معنای ارتباط تشکیلاتی، نظامی و بهخصوص امنیتی نیست، بلکه نوعی علاقمندی به انقلاب اسلامی و تأثیرپذیری از دیدگاههای حضرت امام و مقام معظم رهبری بوده و هست.
اما عدهای، بهخصوص عربستانیها تلاش میکنند با وارد کردن این اتهام که این گروه وابسته به ایران است و از ایران دستور میگیرد و یا مزدور ایران است، با این نوع تعبیرات توهینآمیز این جریان را زیر سئوال ببرند، اما وقایع یمن نشان میدهد مردم آن کشور زیر بار این اتهامات نرفته و این گروه موفق شده است ائتلاف گستردهای را با قبایل و عشایر مختلف یمن، زیدیها و حتی ارتش یمن ایجاد کند. نتیجه این ائتلاف گسترده، موفقیتهای چشمگیر نظامی در صحنه یمن در ماههای اخیر بوده و این ائتلاف توانسته است سیطره گستردهای بر بخش عمدهای از خاک یمن پیدا کند.
در واقع این هم اقدامی نبود که خود آنها مایل به انجامش باشند، بلکه در دوران ریاستجمهوری آقای عبد ربه منصور هادی، وقتی دیدند حوثیها دارند قدرت روزافزونی پیدا میکنند، طرحی را تحت عنوان ایجاد استانها و ولایتهای جدید در یمن پیاده کردند، بهنحوی که قرار بود استان صعده که منطقه اصلی حضور حوثیهاست، به یک استان محاصره شده در داخل یمن تبدیل شود و ارتباطی با دریا نداشته باشد. حوثیها این تقسیمبندی را نپذیرفتند، بهخصوص که تقسیمبندی استانهای جدید بهگونهای بود که دسترسی آنها به مناطق نفتی هم قطع میشد و در محاصره کامل اقتصادی و جغرافیایی قرار میگرفتند.
حوثیها زیر بار این تقسیمبندی و شکلگیری استانی جدید نرفتند و اعتراضات خود را بیان کردند. آقای منصور هادی فکر نمیکرد این گروه بتواند به قدرتی علیه دولت وی تبدیل شود و در نتیجه به درخواستهای آنها توجه نکرد، اما حوثیها با رهبری آقای سید عبدالملک حوثی موفق شدند بهسرعت با طوایف مختلف یمن، بهخصوص در یمن شمالی ائتلاف بزرگی را تشکیل بدهند و با این ائتلاف از صعده به حرکت درآمدند و در فاصله زمانی کوتاهی توانستند صنعا را به تسلط خود در آورند.
نسبت جمعیتی حوثیها در یمن بالا نیست و درصد بزرگی را تشکیل نمیدهند، اما این موفقیت نشان میدهد که آنها موفق شدهاند ائتلاف قوی و بزرگی را تشکیل بدهند. وقتی سایر قبایل و عشایر با حوثیها ائتلاف و از آنها تبعیت میکنند، نشانه آن است که این گروه را به عنوان یک گروه مستقل قبول دارند که به خاطر منافع ملت یمن دست به اقدام زده است.
سیر تحولات اخیر یمن چگونه رقم خورد؟
سیر حوادث به این صورت بود که حوثیها ابتدا توانستند بر صنعا سیطره پید اکنند و ارگانهای مختلف را در اختیار بگیرند. در ابتدا آقای منصور هادی به عدن در جنوب یمن فرار و تلاش کرد دولت خود را در آنجا مستقر نماید و از آنجا علیه ائتلافی که صنعا را در اختیار خود گرفته بود اقدام کند، اما ائتلاف در مدت کوتاهی به عدن رسید و آقای منصور هادی به عربستان فرار کرد و پناهنده شد. این امر سبب گردید گه عربستان به بهانه بازگرداندن منصور هادی به قدرت، جنگی غیراسلامی، غیر انسانی و وحشیانه را به سبک و سیاق صهیونیستها بر یمن تحمیل کند و با دخالت مستقیم در امور داخلی آن کشور، قوانین بینالمللی را زیر پا بگذارد. این روزها شاهد جنایتهای فجیع عربستان و ارتش این کشور در یمن هستیم.
چگونه است که عربستان که تا این حد نسبت به قضایای یمن حساسیت نشان میدهد؟ در جریان بیداری اسلامی در برخی کشورهای اسلامی، چرا سعودی ها چنین حساسیتی را نشان ندادند؟
شاید بهتر باشد این سئوال را به این شکل مطرح کنید که چرا عربستان در ظرف ۶۷ سال اخیر که رژیم صهیونیستی تشکیل شده است، این حساسیت را در مورد فلسطین به خرج نداده است. مسلمانان فلسطین که اهل سنت هم هستند. چرا عربستان این همه سلاحی را که از امریکا خریده، در راه دفاع از قدس، مردم فلسطین و مردم مظلوم غزه به کار نگرفته است؟
این مسئله به چند عامل برمیگردد. دلیل اول این است که. عربستان سعودی همواره در فلک امریکا چرخیده و وابسته به آن کشور بوده است، بنابراین سلاحی را که در اختیار دارد، نه میتواند و نه میخواهد برخلاف منافع امریکا به کار بگیرد. اساساً امریکاییها به عربستان اجازه نمیدهند با این سلاحها منافع آنان را به خطر بیندازد
علت دوم دیدگاه عربستان سعودی نسبت به کل شبهجزیره عربستان است که دیدگاهی سلطهطلبانه و ایفای نقش برادر بزرگتر است. عربستان به عنوان پهناورترین کشور در شبه جزیره عربستان این را حق مسلم خود میداند که ارادهاش را بر کشورهای شبهجزیره و شیخنشینهای کوچک تحمیل کند. عربستان سعودی از ابتدا سعی کرده با نقض حاکمیت کشورهای کوچک، سیطره خود را بر شبه جزیره عربستان تکمیل کند. شیخنشینهای کوچکی مثل کویت، قطر، بحرین، امارت و… اصولاً برای دفاع از خود قدرت ذاتی ندارند تا بتوانند در مقابل اراده عربستان مقاومت کنند. به همین دلیل همیشه تابع سیاستهای عربستان بودهاند.
*بنابراین می توان گفت: یمن یک استثنا در قاعده است.
همین طور است. تنها کشوری که در شبه جزیره عربستان پتانسیل رقابت با عربستان را دارد، یمن است. یمن هم از نظر مساحت کشور نسبتا بزرگی است و هم جمعیت آن تقریباً با عربستان برابر است. در عین حال این کشور از منابع نفتی برخوردار است. از نظر جغرافیایی هم کشوری کوهستانی است و لذا جنگ زمینی با آنها تقریباً برای عربستان غیرممکن است. به همین خاطر عربستان از ابتدا تلاش کرد یمن را تضعیف کند و نگذارد این کشور روی پای خودش بایستد، لذا هنگامی که یمن به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد، عربستانیها از اینکه این کشور تجزیه و قدرت آن نصف شده بود، بسیار خوشحال و همواره از این وضعیت راضی بودند.
اما در دهه ۹۰ میلادی که نظام دو قطبی در اروپا و دنیا فروپاشید و شوروی از بین رفت، قدرت در یمن جنوبی هم که از کشورهای همپیمان شوروی بود، تضعیف و مسئله وحدت دو یمن محقق شد. عربستانیها در همان زمان هم با وحدت دو یمن مخالفت کردند، چون میدانستند اگر این وحدت تحقق یابد و یمنیها بتوانند روی پای خود بایستند، به یک قدرت رقیب برای آنها تبدیل خواهند شد، لذا عربستانیها بهشدت مخالف وحدت دو یمن بودند، اما مخالفتشان به جایی نرسید و در نهایت یمن به صورت یکپارچه در آمد. عربستانیها همواره به دنبال تضعیف یمن یکپارچه و گسترش مذهب وهابیت در آن کشور بودهاند. آنان با ایجاد اختلافات داخلی در درون یمن تلاش کردهاند همواره این کشور را در حالت بحرانی نگه دارند.
موج بیداری اسلامی که از چهار پنج سال پیش در جهان عرب شروع شد، به یمن هم رسید و در تحولاتی که اتفاق افتاد، عربستان تلاش کرد بر این موج سوار شود و ضمن سرنگون کردن علی عبدالله صالح، دولت همپیمان خود را بر سر کار بیاورد.
عربستانیها از ابتدای تحولات یمن با دخالت در سیر حوادث و با حمایت از بعضی از گروهها، بهویژه «حزب اصلاح» (شاخه سیاسی اخوانالمسلمین) یمن تلاش کردند سیر حوادث را به نفع خودشان تغییر بدهند، ولی در نهایت هنگامی که مشاهده کردند که دخالتهایشان نتیجهای ندارد و «حزب اصلاح» در مقابل حوثیها شکست خورد و آقای منصور هادی هم فرار کرد، به صورت مستقیم وارد میدان شدند.
همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کردند عربستان همواره سعی میکرد در پشت پرده و با هزینه کردن دلارهای نفتی، سیاستهای خود را پیش ببرد، اما این سیاست در یمن با شکست روبرو شد و دیدیم که عربستان به صورت علنی و وقیحانهای جنگ بسیار خونینی را بر یمن تحمیل کرده است.
*و همین توحش نشانه ضعف و استیصال عربستان است.
همین طور است. این اقدامات وحشیانه نشان میدهد که سیاستهای سنتی عربستان با شکست روبرو شده، در عین حال که پرده از نفاق عربستان هم برداشته شد. عربستان به عنوان کشور حرمین شریفین، ادعای رهبری جهان اسلام را میکند، ولی نه تنها از سلاح و ارتش خود به نفع مسلمین بهرهبرداری نکرده، بلکه وارد حمله تجاوزکارانه به ملت فقیری چون ملت مسلمان یمن هم شده است. این نشاندهنده ماهیت رژیم آلسعود و قدرت نظامی این کشور است.
*به نظر شما این جنگ فرسایشی تا کی و کجا ادامه مییابد؟
عملاً جنگی در کار نیست. این در واقع یک نوع تجاوز است. در جنگ باید دو طرف با هم درگیر باشند، اما یمنیها هیچگاه متعرض عربستان نشده بودند. در درون جامعه یمن اتفاقاتی در شرف وقوع بود که عربستانیها به آنها حمله کردند.
ملت یمن در حال حاضر در مقابل این تجاوز یکطرفه قرار گرفته و در محاصره است. محاصرهای که یمن در حال حاضر از آن رنج میبرد حتی از محاصر غزه توسط اسرائیلیها هم شدیدتر است. مردم غزه حداقل تعداد زیادی تونل داشتند که از طریق آنها مایحتاج خود را تأمین میکردند، اما یمنیها تحت محاصره شدید دریایی، زمینی و هوایی هستند. یمن دو همسایه بیشتر ندارد. عربستان و سلطنتنشین عمان. بعضی از کمکها از طریق سلطنتنشین عمان به آنها میرسد، ولی به خاطر بعد مسافت، رساندن این کمکها به صنعا و شمال یمن بسیار مشکل است.
*مقامات سعودی از تحقق اهداف شان در یمن سخن گفتهاند.آیا واقعا عربستان به اهداف مورد نظر خود دست یافته است؟
عربستان بهرغم همه جنایتهایی که آفریده، به اهداف مورد نظرش نرسیده است. اهدافی که عربستان اعلام کرده بود ابتدا خلع سلاح حوثیها، دوم عقبنشینی نیروهای ائتلاف از مناطق تصرف شده و سوم بازگشت منصور هادی به قدرت بود. در حال حاضر بهرغم وحشیگریهای عربستان، هیچ یک از این اهداف محقق نشدهاند و عربستان دارد با حقد و کینه و تنفر دست به جنگ میزند، بیآنکه افقی برای این جنگ وجود داشته باشد.
اگر جمهوری اسلامی و کشورهای مخالف این جنگ موفق به شکستن محاصره یمن شوند و بهنحوی کمکهایی را در زمینه آذوقه، دارو و امکانات اولیه به مردم یمن برسانند، قطعاً عربستان نخواهد توانست به این جنگ ادامه بدهد. عربستان با این نیت جنگ را ادامه میدهد که با فشار آوردن به ملت یمن آنها را تسلیم کند، اما ملت یمن ملت بسیار مقاومی است.
*سرانجام این تجاوز را چگونه میبینید؟
در حال حاضر کسی نمیتواند سقف زمانی برای این جنگ تعیین کند و بگوید این جنگ تا کی ادامه خواهد داشت، زیرا عربستان نه از روی عقل و منطق، بلکه از روی حقد و کینه به جنگ ادامه میدهد. هر چه جنگ بیشتر ادامه پیدا کند، حقد و عصبانیت عربستانیها بیشتر و ناتوانیشان آشکارتر میشود، چون بهرغم بمبارانهای وحشیانه راه به جایی نبردهاند.
باید جامعه جهانی بسیج شود و به عربستان فشار بیاورد. امریکاییها باید دست از حمایتشان از عربستان بردارند تا رژیم آلسعود مجبور شود دست از این حمله بردارد وگرنه ممکن است خدای ناکرده این جنگ برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند.
*اشاره کردید که یمن در محاصره است. جامعه جهانی هم که به نظر میرسد مدتهاست به خواب رفته است. ملت یمن برای مقاومت به غذا، دارو و اسلحه نیاز دارد. سرانجام این قضیه به کجا میکشد؟
کشور یمن به سلاح نیاز ندارد. معروف است که در یمن مابهازای هر فرد سه قبضه اسلحه وجود دارد. این کشور مملو از سلاح است. ارتش یمن هم از نظر تسلیحاتی قوی است و چهارمین ارتش قدرتمند عرب به شمار میرفت، بنابراین، این اتهامی که به جمهوری اسلامی میزنند که برای یمنیها سلاح میفرستد کاملاً بیپایه است. مردم یمن به سلاح احتیاج ندارند، بلکه سخت نیازمند غذا، دارو، امکانات پزشکی و بهداشتی هستند. الان مشکل بزرگ مردم یمن سوخت است.
اگر وجدان یا ادعای حقوق بشر و احترام به بشر حقیقت دارد، جامعه جهانی باید اینک به صحنه بیاید و به عربستان فشار بیاورد که به این جنگ ظالمانه پایان بدهد، وگرنه این جنگ ادامه خواهد یافت. در حال حاضر قدرت هوایی ارتش یمن از کار افتاده و برتری هوایی با عربستان است. عربستان جرئت جنگ زمینی ندارد، چون میداند بهمجرد اینکه وارد جنگ زمینی شود، شکست او در برابر ملت یمن قطعی خواهد بود، بنابراین فقط دارد جنگ را از طریق هوا و تا حدی موشکباران از ناوچههای دریایی ادامه میدهد و یمن را به خاک و خون میکشد.
در یمن ما شاهد فعالیت القاعده هم هستیم. فلسفه این حضور گسترده چیست؟
چند دهه است که القاعده در مناطق صحرایی جنوب یمن حضور مستمر و قوی دارد. این موضوع به دو علت هم بوده است. اسامه بن لادن یک شهروند عربستانی یمنیتبار بود و اجدادش یمنی بودند، لذا توجه خاصی به یمن داشت. به همین دلیل القاعده از چند دهه قبل، یعنی از ابتدای تشکیل، در جنوب یمن فعالیت داشت و پایگاهی قوی در یمن برای خود تشکیل داده بود، از همین روی امریکاییها همواره اعلام کردهاند که شاخه القاعده در یمن خطرناکترین شاخه القاعده در دنیاست. به خاطر ویژگیهای خاص این منطقه، القاعده احساس کرد آنجا بهترین مکان برای فعالیت است، بهخصوص که دولت مرکزی یمن هم در سالهای اخیر ضعیف شده و کنترل بر جنوب یمن را از دست داده بود.
امریکا بارها با هواپیماهای بدون سرنشین به مراکز تجمع القاعده یمن حمله کرده و بسیاری از رهبران و فرماندهان آن را در جنوب یمن کشته است. القاعده در حال حاضر دارد از شرایط حاکم بر یمن بهترین استفاده را میبرد و در پی تحمیل جنگ به حوثیها و ارتش یمن، بهترین فرصت برای القاعده فراهم آمده است تا برای توسعه و پیشرفت خود و تصرف اماکن جدید اقدام کند.
متأسفانه آقای ژنرال احمد العسیری، (سخنگوی رسمی ارتش عربستان) با صراحت اعلام کرده است که حمله به القاعده در دستور کار ارتش عربستان نیست. یعنی نهتنها به این گروه حمله نمیکنند، بلکه حتی طبق شواهد و قرائن موجود، برای آنان از طریق هوا اسلحه هم میفرستند. در چنین شرایطی که القاعده از حمایت عربستان هم برخوردار است، خطر آن بیشتر و تبدیل به معضل بزرگتری خواهد شد، بهخصوص که اینها از طریق جنوب یمن با دریا ارتباط دارند و میتوانند به نقل و انتقال افراد و سلاح اقدام کنند. بنابراین اگر عربستان به این جنگ تحمیلی خاتمه ندهد و بخواهد ارتش یمن و حوثیها را تضعیف کند، این وضعیت در درجه اول به نفع القاعده و در نهایت به ضرر خود عربستان خواهد بود.
القاعده به عنوان یک گروه تکفیری که خودشان را جهادی میدانند، رژیم عربستان را یک رژیم مشروع نمیداند. گروههای تکفیری غیر از خودشان بقیه را کافر میدانند. القاعده بارها در خود عربستان هم اقدامات تروریستی انجام داده است. محمد بن نایف که در حال حاضر ولیعهد اول عربستان است، پنج بار توسط القاعده ترور نافرجام شده است. عربستان میداند اگر داعش و القاعده قدرت بگیرند، علیه عربستان هم اقدام خواهند کرد.
مقام معظم رهبری چند ماه قبل در یک سخنرانی فرمودند حمایت عربستان و کشورهای عربی خلیجفارس از گروههای تکفیری در نهایت به ضرر خود آنها تمام خواهد شد، ولی متأسفانه آلسعود به دلیل حقد و کینهای که به حوثیها و ایرانیها و تشیع دارند، چشمشان را حتی بر خطراتی که خودشان را هم تهدید میکند، بستهاند و فکر میکنند با حمایت از القاعده، ایران و تشیع را تضعیف میکنند، در حالی که ماری را در آستین خود میپرورانند که بعدها به خود آنها هم حمله خواهد کرد.
پیامدهای احتمالی حمله عربستان به یمن برای خود این کشور و کشورهای اطراف آن و سایر کشورهای منطقه از نظر جنابعالی چه هستند؟
پیامدهای این جنگ برای خود عربستان و کل منطقه فوقالعاده خطرناک خواهد بود. هیچ تضمینی وجود ندارد که این جنگ در محدوده یمن باقی بماند و عربستان حمله هوایی کند و هیچ پاسخی برای او نباشد. هر لحظه این امکان وجود دارد که آتش این جنگ از کنترل خارج شود. دیدیم که هواپیمای ایرانی برای کمک رفت و هواپیماهای عربستانی آن را تهدید کردند. الان کشتی ایرانی را که آذوقه و کمک برای یمن میبرد تهدید میکنند. اگر در این میان یک عمل نسنجیده از سوی عربستان علیه هواپیما یا کشتی ایرانی صورت بگیرد، قطعاً واکنش شدید جمهوری اسلامی ایران را در پی خواهد داشت و دامنه جنگ بسیار گسترده خواهد شد.
از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که اگر این تهاجمات ادامه یابند، مردم یمن با حمله به خاک عربستان، دامنه جنگ را به داخل آن کشور بکشانند. عده زیادی از یمنیها در عربستان مقیم هستند و کار میکنند. بسیاری از بستگان آنها در این جنگها کشته یا آواره شدهاند و این احتمال وجود دارد که یمنیهای عربستان دست به اقدامات انتقامجویانه بزنند.
بنابراین این خطر وجود دارد که این جنگ از کنترل همه خارج شود و اگر این اتفاق رخ بدهد، اولین قربانی آن عربستان خواهد بود. عربستان کشور بسیار آسیبپذیری است و نمیتواند در مقابل تهدیدات جدی از خود دفاع کند. الان عربستان دارد در یک جنگ نابرابر مردم یمن را میکشد، ولی اگر در یک جنگ تمام عیار منطقهای وارد شود، قطعاً این نبرد به تجزیه عربستان منجر خواهد شد. بنابراین آنها باید سر عقل بیایند و هر چه سریعتر به جنگ پایان بدهند.
ارتباط علی عبدالله صالح با انصارالله چیست، چون ظاهراً اینها هیچ تناسبی با هم ندارند.
علی عبدالله صالح در سالهای قبل از دشمنان حوثیها بود و چندین جنگ را علیه حوثیها به راه انداخت و از سوی این گروه احساس خطر میکرد، اما در شرایط فعلی، به خاطر دشمن مشترک یعنی عربستان، نوعی ائتلاف غیررسمی بین حوثیها و علی عبدالله صالح شکل گرفته است. ارتش یمن بهطور عمده توسط علی عبدالله صالح تشکیل شده، چون او بیش از ۳۰ سال بر یمن حاکم بوده و ارتش را ایجاد کرده است. افسران ارتش یمن عمدتاً به او وفادارند و به همین خاطر به شکل فعال در این نبرد شرکت میکنند. عربستانیها چند روز قبل خانه شخصی علی عبدالله صالح را بمباران کردند. او هم بلافاصله اعلام کرد از هر کسی که با عربستان وارد جنگ شود، حمایت خواهد کرد.
به خاطر این دشمن مشترک، نوعی ائتلاف نانوشته بین حوثیها و علی عبدالله صالح وجود دارد، ولی اینکه این ائتلاف نانوشته تا کی دوام داشته باشد، چندان معلوم نیست، چون علی عبدالله صالح «روباه سیاستبازی» است و همواره در پیچها و نقطه عطفهای سیاسی، جهت خود را تغییر داده است، بنابراین نمیتوان چندان به علی عبدالله صالح اطمینان کرد و حوثیها باید هوشیار باشند که تمام استراتژی خود را بر اساس ائتلاف با علی عبدالله صالح شکل ندهند و بدانند که او در هر لحظه با یک رشوه سیاسی و یا کسب اطمینان خاطر از طرف امریکا یا عربستان که حاضرند بهنوعی او را در قدرت شریک کنند، از این ائتلاف خارج خواهد شد، بهخصوص اینکه درخواست اصلی علی عبدالله صالح این است که ریاست جمهوری به پسرش برسد. او پذیرفته که دیگر از قدرت برکنار شده، اما به دنبال آن است که پسرش احمد را به عنوان رئیسجمهور جدید به قدرت برساند. اگر عربستان و کشورهای همپیمان با آن، این مسئله را بپذیرند، قطعاً علی عبدالله صالح از ائتلاف با حوثیها خارج خواهد شد.
تحلیل شما از علل بیتوجهی رسانههای دنیا به وقایع یمن چیست؟ چرا آنگونه که باید به این وقایع نمیپردازند؟
بهرغم همه شعارهایی که در مورد آزادی و حقوق بشر داده میشود، متأسفانه ما در جهان با معیارهای دوگانهای روبرو هستیم. امریکاییها و غربیها با هر کشوری که موافق نباشند، اخبار آن را سانسور میکنند و نمیگذارند پیام مردم آن کشورها به گوش مردم جهان برسد. در اینجا هم چون امریکا دارد از عربستان حمایت میکند، میبینیم که سانسور بر رسانههای غربی و عربی حاکم است و این باعث شده که جنایتهای عربستان به سمع و نظر مردم دنیا نرسد و لذا فشار لازم از سوی افکار عمومی در غرب ایجاد نمیشود که به تبع آن حکومتهایشان تحت فشار قرار بگیرند و به جنگ پایان بدهند.
اما حجم جنایتهای عربستان بهحدی بالاست که بهرغم همه سانسورها بهتدریج این اخبار به رسانههای غربی منتقل شدهاند. در کشورهای عربی به دلیل هیمنه پولهای عربستان، رسانهها وقایع را آن گونه که باید منعکس نمیکنند، اما در هفتههای اخیر شاهد بودیم که رسانههای غربی مجبور شدند بخشهایی از این جنایتها را منتشر کنند و همین نشان میدهد حجم جنایات عربستانیها بهقدری زیاد بوده که حتی غرب هم نتوانسته کاملاً آن را سانسور کند.
امیدواریم این سانسور شکسته شود و مردم جهان متوجه جنایاتی که توسط ارتش عربستان در یمن اتفاق میافتد، بشوند و جامعه جهانی به خود تکانی بدهد و این جنگ را به پایان برساند.
با توجه به گستردگی فجایع، به نظر میرسد افکار عمومی جهان هم نسبت به قضایا کرخت شده است. با وجود جنایاتی که در سوریه و پس از آن در عراق صورت گرفت و در حال حاضر در یمن ادامه دارد، از سوی افکار عمومی جهان هم واکنش مناسبی نمیبینیم.
در این نکته که شکی نیست که ما در سطح بینالمللی، طرف مظلوم قضیه هستیم و سانسور و ستمی که در طی چند دهه به خود جمهوری اسلامی تحمیل شده است، الان در لبنان به حزبالله و بعد هم به سوریه، عراق و یمن میشود. نظام بینالملل نظام عادلانهای نیست.
در غرب سازمانهای حقوق بشری دارند جنایتهای عربستان را منعکس و محکوم میکنند. در دو سه هفته اخیر حرکتهایی شروع شده است، اما رسانهها در کنترل صهیونیستها هستند و هنوز حتی اقدامات این نهادهای حقوق بشری در رسانههای غربی هم منعکس نشدهاند. مردم غرب حالت کرختی پیدا نکردهاند، بلکه برعکس به نظر میرسد دارند از حالت کرختی خارج میشوند، اما این حرکت کند است.
البته امید ما به آنها نیست، چون خود ما ۳۰، ۴۰ سال است شاهد ظلم به جمهوری اسلامی هستیم. آنها نگذاشتند واقعیتهای ایران به گوش جهانیان برسد، با این حال ملت ایران با مقاومت و ایثار حقانیت خود را ثابت کرد. یمن هم از این قاعده مستثنی نیست. طبعاً نمیشود انتظار داشت که همه بیایند و جنایتهای عربستان را بیان و محکوم کنند، اما مقاومت ملت یمن اینها را مجبور خواهد کرد که بالاخره فکری کنند.
آیا یمن به سرنوشت مصر و تونس مبتلا نخواهد شد؟
با توجه به ترکیب اجتماعی و وضعیت یمن چنین اتفاقی برای یمن نخواهد افتاد. در تونس و مصر مقاومتی وجود نداشت.
در هر صورت امیدواری زیادی ایجاد شد.
امیدواری واقعبینانهای نبود. در تونس و مصر انقلاب تمام عیار اتفاق نیفتاد و نظام قبلی بهطور کامل وجود داشت و لذا عناصر رژیم قبلی موفق شدند دو باره به قدرت برگردند، اما در یمن نظام سیاسی و ترکیب اجتماعی کاملاً در حال دگرگونی است. شرایط یمن با تونس و مصر قابل مقایسه نیست.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
سوتیترها:
۱٫
این اقدامات وحشیانه نشان میدهد که سیاستهای سنتی عربستان با شکست روبرو شده، در عین حال که پرده از نفاق عربستان هم برداشته شد. عربستان به عنوان کشور حرمین شریفین، ادعای رهبری جهان اسلام را میکند، ولی نه تنها از سلاح و ارتش خود به نفع مسلمین بهرهبرداری نکرده، بلکه وارد حمله تجاوزکارانه به ملت فقیری چون ملت مسلمان یمن هم شده است.
۲٫
عربستانیها از ابتدای تحولات یمن با دخالت در سیر حوادث و با حمایت از بعضی از گروهها، بهویژه «حزب اصلاح» (شاخه سیاسی اخوانالمسلمین) یمن تلاش کردند سیر حوادث را به نفع خودشان تغییر بدهند، ولی در نهایت هنگامی که مشاهده کردند که دخالتهایشان نتیجهای ندارد و «حزب اصلاح» در مقابل حوثیها شکست خورد و آقای منصور هادی هم فرار کرد، به صورت مستقیم وارد میدان شدند.
۲٫
رابطه این جریان با جمهوری اسلامی، بیشتر یک رابطه فکری و تأثیرپذیری از آموزههای انقلاب اسلامی ایران است، چون آقای بدرالدین حوثی تحصیلات حوزوی خود را در ایران انجام داده و طبعاً این افکار را به یمن منتقل کرده است. این به معنای ارتباط تشکیلاتی، نظامی و بهخصوص امنیتی نیست، بلکه نوعی علاقمندی به انقلاب اسلامی و تأثیرپذیری از دیدگاههای حضرت امام و مقام معظم رهبری بوده و هست.
۳٫
محاصرهای که یمن در حال حاضر از آن رنج میبرد حتی از محاصر غزه توسط اسرائیلیها هم شدیدتر است. مردم غزه حداقل تعداد زیادی تونل داشتند که از طریق آنها مایحتاج خود را تأمین میکردند، اما یمنیها تحت محاصره شدید دریایی، زمینی و هوایی هستند.
اما حجم جنایتهای عربستان بهحدی بالاست که بهرغم همه سانسورها بهتدریج این اخبار به رسانههای غربی منتقل شدهاند. در کشورهای عربی به دلیل هیمنه پولهای عربستان، رسانهها وقایع را آن گونه که باید منعکس نمیکنند، اما در هفتههای اخیر شاهد بودیم که رسانههای غربی مجبور شدند بخشهایی از این جنایتها را منتشر کنند و همین نشان میدهد حجم جنایات عربستانیها بهقدری زیاد بوده که حتی غرب هم نتوانسته کاملاً آن را سانسور کند.