پاسخ به شبهات تاریخی
مجید صفاتاج
رژیم صهیونیستی که بر اساس اندیشهها و آرمانهای رهبران جنبش صهیونیستی شکل گرفته است، ویژگیهای منحصر به فردی دارد. توسعهطلبی یکی از ویژگیهای صهیونیسم و رژیم صهیونیستی است. «توسعهطلبی اصطلاحی است که درباره نقشههای صهیونیسم جهانی که قصد اشغال تمامی فلسطین و قسمتی از سرزمینهای عربی مجاور را در سر میپروراند، به کار میرود.»(۱)
این ویژگی [توسعهطلبی] در نزد صهیونیستها مبتنی بر باورهای قومی و دینی است و ریشه در افسانههای توراتی دارد.
اشغال فلسطین، تجاوزات نظامی و ضمیمهسازی خاک دیگر کشورها مانند لبنان و بلندیهای جولان سوریه به اراضی اشغال فلسطین نتیجه مستقیم باور خرافی سران یهود به اسطوره «اسرائیل بزرگ» است.(۲)
در دین یهود، نقشه توسعهطلبانه «اسرائیل بزرگ» به معنای دولت بزرگ یهودی است که تمام یهودیان جهان در آن گرد میآیند. وجه تسمیه “اسرائیل بزرگ” بر حسب ادعاهای یهودیان که در کتاب عهد قدیم و بعضی اسفار آن آمده است، شعار اصلی توسعهطلبی در نقشه استراتژیکی اسرائیل است».(۳)
ویژگی توسعهطلبی رژیم صهیونیستی را میتوان از پرچم این رژیم و اشغال سرزمینهای فلسطین شناخت. سرزمینهایی که از مفهوم «میهن ملی» یهود که اعلامیه بالفور (۱۹۱۷م)، قطعنامه تقسیم فلسطین (۱۹۴۷م) و خطوط آتشبس موقت (۱۹۴۸م) حدود آن را معین میکردند، تجاوز کرده است. نامه زیر که از سوی یکی از دوستان نزدیک و مشاور تئودور هرتزل، به نام دیوید ترلیتسشن* ـ در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۸۹۹م ـ کمی پس از برگزاری کنگره صهیونیسم جهانی در شهر بال سوئیس ـ برای او فرستاده شده، ویژگی توسعهطلبی و منطق باطنی رژیم صهیونیستی را در سیاست خارجیاش را بهروشنی بیان میکند:
«پیش از آنکه خیلی دیر شود، میخواستم به شما یادآوری کنم که گهگاه برنامه «فلسطین بزرگ» و «اسرائیل بزرگ» را مورد توجه و عنایت قرار دهید. برنامه کنگره بال باید کلمات فلسطین بزرگ و«اسرائیل بزرگ» یا «فلسطین و سرزمینهای همسایه» را در بر داشته باشد، در غیر این صورت، تمام برنامه بیارزش خواهد بود و شما نخواهید توانست در سرزمینی به مساحت ۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع، ده میلیون یهودی را پذیرا شوید.»(۴)
یکی از بزرگان یهود به نام «ژان ایزوله» نیز سالها قبل از اعلان تأسیس رژیم نامشروع اسرائیل نوشت: «در جهان امروز تنها یک مسئله وجود دارد و آن مسئله اسرائیل است. مأموریت اسرائیل تحقق رؤیای بنیاسرائیل با حمایت سرمایهداری جهانی است. این یک خیال خام نیست. اسرائیل (یهود) نه تنها آمریکا، بلکه سراسر عالم خاکی را فتح خواهد کرد.»(۵)
اصطلاح «اسرائیل بزرگ»، تجسم واقعی توسعهطلبی صهیونیستی است زیرا صهیونیسم هرگز دولتی قانونی و شناخته شده با مرزهایی مشخص نبوده است تا بخواهد مرزهای خود را از آنچه هست فراتر ببرد. حقیقت آن است که صهیونیسم از آغاز قصد ایجاد اسرائیل بزرگ را داشت، ولی میخواست بدون آنکه از پیش مرزهای دولت موردنظر خود را اعلام کرده باشد، بهتدریج به آن جامه عمل بپوشاند. در حقیقت، اساس صهیونیسم یعنی تبدیل یهودیت به یک ملت، یک کشور و یک مذهب.
متعلق دانستن تمام یهودیان جهان به این ملت، رژیم صهیونیستی را اجباراً به اشغالگری، تجاوزطلبی و جنگهای پیدرپی و توسعهطلبانه برای فتح یک فضای حیاتی واداشته است. سراسر تاریخ تجاوزها و اشغال سرزمینهای دیگر به وسیله رژیم صهیونیستی، از این ویژگی (توسعهطلبی) و منطق بیرحمانه صهیونیسم سیاسی ناشی میشود.
صهیونیسم برای توجیه تصرف غاصبانه فلسطین و برای آنکه هدفهای توسعهطلبانه خود در کشورهای عربی را بپوشاند، به استدلالهای دینی و تاریخی متوسل میشود. توجیه دینی بر پایه پیوندهایی استوار است که دیانت قدیمی یهودی را به سرزمین فلسطین و نیز روابط روحی و معنویای که معتقدان این دین را به «زمین فلسطین» بسته است، مرتبط میسازد.(۶) بهانه تاریخی آنها پایههای خود را بر مفهوم حق تاریخی قوم یهود بر فلسطین استوار میکند. هرتزل، فلسطین را چنین توصیف کرده است: «میهن تاریخی ما که همواره و با گذشت زمان در یاد و خاطرهمان زنده است.»
از این رو در توطئه اعلام موجودیت (دولت اسرائیل)، عبارت زمین اسرائیل گهواره ملت یهودی آمده است.(۷) بنابراین توسعهطلبی صهیونیستی در زمان صهیونیسم هرتزلی (۱۹۰۵ـ۱۸۹۵م) رشد کرد.
خصوصیات توسعهطلبی صهیونیستی در قطعنامه ویژهای که در کنگره دوازدهم صهیونیستی (۱۹۲۱م) و در مورد مسئله مرزها صادر شد شکل مشخص خود را یافت. کنگره به نام ملت یهود چنین اعلام کرد: «کنگره با احساس از آسایش آگاه شده است که منطقه شرق اردن که ملت یهود به عنوان بخش متممی از زمین اسرائیل به آن مینگرد، در منطقه قیمومیت فلسطین مشمول خواهد شد. کنگره خود را ناگزیر میبیند که تأسف خود را اعلام کند، زیرا تا کنون راهحل مناسبی برای مرزهای شمالی زمین اسرائیل پیدا نشده است. کنگره همچنین از کمیته اجرایی میخواهد که از هیچ اقدامی در آینده کوتاهی نکند تا از صرفنظر کردن از یکپارچگی اداری و اقتصادی فلسطین در دو کرانه اردن و فرصت دادن به سیاست ایجاد مناطق نفوذ متعدد جلوگیری شود، زیرا این اقدام، امکانات اسکان و استعمار را که در اختیار تودههای یهودی جویای کار قرار میگیرد، کاهش خواهد داد.»(۸)
رژیم صهیونیستی که خود را کشور قلمداد میکند و به صورت کاملاً سیاسی و غیرقانونی به عضویت سازمان ملل متحد درآمده است، قانون اساسی ندارد. این امر دو مسئله را روشن میکند: اول اینکه این موضوع ناشی از تعارض عقاید و فرهنگهای صهیونیستهاست که از سراسر جهان گرد هم آمدهاند و نقاط مشترک کافی بین ساکنان سرزمین اشغالی وجود ندارد تا بتوانند بر محور آن اشتراکها قانون اساسی را تدوین کنند و دوم آنکه صهیونیستها به خاطر توسعهطلبی مرزهای خود را مشخص نمیکنند. بارها کشورها و سازمانهای بینالمللی از رژیم صهیونیستی خواستهاند محدوده خود را مشخص کند، اما اسرائیل از این امر خودداری کرده است.(۹)
رژیم صهیونیستی همواره تلاش کرده تا نیت واقعی خود را در باره الحاق سرزمینهای اشغال شده به بهانه درخواست مرزهای امن و شناسایی شده پنهان کند. این مرزهای امن از نظر اسرائیل مرزهای تَرک مخاصمه (آتشبس) پیش از جنگ ۱۹۶۷م نیست، ولی در عین حال همواره از توضیح مقصود خود در باره مرزهای امن طفره رفته و تنها ادعا میکند مقصودش مرزهای جدیدی است که از مرزهای پیشین بزرگتر است.(۱۰)
برخی از مقامات اسرائیل در تفسیر عبارت «مرزهای امن»، اجتهاد کرده و واژههایی را که در قطعنامه شماره ۲۴۲ شورای امنیت نیامده بود، به کار بردهاند. «اِبا اَبان» وزیرخارجه وقت رژیم صهیونیستی، عبارت «مرزهایی که بتوان از آنها دفاع کرد» را ابداع کرد و «گلدامایر» نخستوزیر رژیم صهیونیستی نیز عبارت «مرزهای پیشگیرانه» را به آن اضافه کرد.
از این اظهارنظرها درباره زمینهایی که قصد الحاق آنها را دارند و همچنین الحاقهای عملی شده در بیتالمقدس و جولان و ایجاد آبادیهای یهودینشین در کرانه غربی و بخش غزه و جولان به روشنی برمیآید که آنها با به کار بردن این دو عبارت تازه میخواهند بگویند که مرزها در قطعنامه تقسیم (۱۹۴۷م) مشخص شدهاند، ولی آنها مایلاند علاوه بر آنها به پشت خطهای آتشبس سال ۱۹۴۹هم دست یازند و دستاوردهای اقلیمی را که بهزور در تجاوز ژوئن ۱۹۶۷ کسب کردهاند، حفظ کنند.(۱۱)
رژیم صهیونیستی به همین دلیل و نیز به خاطر عوامل امنیتیـ اقتصادی مطابق با نظریه «مرزهای امن» که به معنی «مرزهای باز» است، بر شیوه توسعهطلبی تدریجی تکیه دارد. این امر، نپذیرفتن مرزهای رسمی را که خلاف تمام قوانین بینالمللی کنونی است، روشن میکند. دلایل امنیتی یا دفاعی اسرائیل که توسعهطلبی او را توجیه میکنند، بر اساس اندیشههای جغرافیدان آلمانی «فردریک راتزل» که «قوانین هفتگانه را برای توسعه اراضی کشور» تدوین کرده بود، استوارند. راتزل در این زمینه تا جایی اصرار میورزد که از حد اصرار جنبش نازیسم آلمان هم فراتر میرود. این قوانین عبارتند از:
– مساحت حکومت با رشد تمدن ویژه آن زیاد میشود.
– رشد حکومت فرایندی است که به دنبال مظاهر گوناگون مربوط به رشد ساکنان آن اتفاق میافتد.
– رشد آن قدر ادامه پیدا میکند تا به مرحله الحاق و انضمام (سرزمینی دیگر به خود) برسد.
– مرزهای هر حکومتی اعضای پویا و تحت پوشش آن هستند و از آن نگهداری و محافظت میکنند.
– حکومت سعی میکند مناطقی را که ارزش سیاسی دارند، جذب کند.
– عامل اولیه توسعهطلبی برای حکومت اولیه در خارج شکل میگیرد.
– تمایل عمومی به توسعهطلبی از کشوری به کشور دیگر منتقل میشود، سپس افزایش مییابد و شدت میگیرد.(۱۲)
اصرار اسرائیل به توسعهطلبی بهانهای است برای اینکه سرزمینی را به دلایل اعتقادی، دینی و تاریخی بیاساس به اشغال نظامی درآورد؛ سپس ساکنان آن را از آنجا براند و مهاجران یهودی را از چهارگوشه جهان با تبلیغ «بازگشت به سرزمین موعود»، به جای آنان وارد آن سرزمین کند؛ آنگاه با بسیج عمومی یهودیان جهان در زمینههای گوناگون و در همه سطوح تشکیلاتی و حکومتی و ملی، برای دفاع از اسرائیل و توجیه توسعهطلبی آن، به ساخت شهرکها در سرزمین دیگران بپردازد. در تئوری توسعهطلبی صهیونیسم، ارتباط مستحکم بین عقیده دینی و موجودیت سیاسی عامی که «دولت اسرائیل» نامیده میشود به حدی رسیده است که هیچ نظریه نژادپرستانه دیگری در جهان با آن برابری نمیکند.(۱۳)
به این ترتیب رژیم صهیونیستی به اشغال زمینهای عربی به دست آمده در جنگ ۱۹۶۷ ادامه داد و کوشید تا با احداث شهرکهای مهاجرنشین در تمام مناطق اشغال شده، موقعیت خود را تثبیت کند و جهانیان را در برابر کار انجام شده قرار دهد. گروهها و جنبشهای صهیونیستی در این زمینه کمکهای فراوانی کردند.
یکی از برجستهترین جنبشهای صهیونیستیِ پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ که آشکارا خواستار توسعه طلبی صهیونیستی است، «جنبش سرزمین کامل اسرائیل» است. این جنبش از عناصر افراطی احزاب گوناگون صهیونیستی، بهویژه «حیروت» تشکیل شده است. پیدایی این جنبش در پی اوجگیری موج «شووینیسم» بود و این باور را شیوع داد که فرصتی برای اسرائیل به وجود آمده تا در راه توسعه و گسترش و تحقق هدفهای استراتژیک و توسعهطلبانه صهیونیسم گام بردارد. این جنبش در شعارهای خود عنوان کرد که نباید حتی از یک وجب زمینهای اشغالی عربها عقبنشینی کرد و خواستار ادامه تأسیس مهاجرنشینها در همه این سرزمینها بود. همچنین شعار «بازگشت صهیون و همه تبعیدیان و اسکان ملت اسرائیل در سرزمین اسرائیل» را سرداد. جنبش این ادعا را مطرح کرد که هدف او بزرگتر از به دست آوردن صلح با عربهاست و هدف او «بازگرداندن ملت اسرائیل به سرزمین اسرائیل و بازگردانیدن سرزمین اسرائیل به ملت آن است».(۱۴)
جنبشهای توسعهطلب دیگری نیز پیدا شدند، از جمله جنبش «گوش ایمونیم» یا «اتحادیه ایمان» که جنبشی افراطی بود و در سال ۱۹۷۴ تشکیل شد. بیشتر اعضای این جنبش از دانشآموزان مدرسههای دینی وابسته به حزب «مفدال» و دانشجویان دانشگاه «بار ـ ایلان» بودند. شعار این جنبش، «اسکان یافتن در همه بخشهای اسرائیل» است.(۱۵)
جنبش دیگری به نام «کاخ» هم هست که با «گوش ایمونیم» همکاری میکند. این جنبش نیز یک گروه کوچک دینی و فاشیستی و بازمانده اتحادیه تروریستی «دفاع یهودی» است. جنبش «کاخ» با «گوش ایمونیم» در فعالیتهای اسکان همکاری میکند و خواستار راندن جبری و قهری عربها از فلسطین است.(۱۶)
بهترین دلیل برای فهم ویژگی توسعهطلبی رژیم صهیونیستی، پرچم این رژیم است. رنگ آبی بالا و پایین پرچم نشانگر رودهای نیل (مصر) و فرات (عراق) و رنگ سفید با علامت ستاره داوود ـ نشان یهودیان ـ نیز نشانه حکومت بر نیل تا فرات است.
پینوشتها
۱ـ الموسوعه الفلسطینیه، «التوسعیه الصهیونیه»، ج ۱ (دمشق: هیئه الموسوعه الفلسطینیه، ۱۹۸۴)، ص ۵۹۱٫
۲ـ کریمیان، احمد، یهود و صهیونیسم (تهران: بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۶)، ص۴۲٫
۳ـ د. عدنان، سید حسین، التوسّع فى الاستراتیجیه الاسرائیلیه (بیروت: دارالنفائس، ۱۹۸۹)، ص ۱۵٫
* David Trletschen.
۴ـ گارودى، روژه، ماجرای اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، منوچهر بیات مختاری (مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۴)، ص ۱۴۷٫
۵- http://www.women.org.ir/pages/?cid=5050
۶ـ رزوق، اسعد، اسرائیل الکبرى، دراسه فى الفکر التوسّعى الصهیونى (بیروت: بی نا، ۱۹۶۸)، ص ۱۹ـ۲۴٫
۷ـ الموسوعه الفلسطینیه، ج ۱، همان، ص ۵۹۳٫
۸ـ جریس، صبرى، تاریخ الصهیونیه، ج ۱ (بیروت، بی نا، ۱۹۷۷).
۹ـ محمود باقری، صهیونیسم و مسئله فلسطین (تهران: قبله اول، ۱۳۸۷)، ص۳۷٫
۱۰ـ شحاته، ابراهیم، الحدود الامنه و المعترف بها (بیروت: بی نا، ۱۹۷۴).
۱۱ـ همان.
۱۲ـ ریاض، د. محمد، الاصول للجغرافیا السیاسیه والجیوبولیتیکا، (بیروت: دارالنهضه العربیه للطباعه والنشر، ۱۹۷۴)، ص ۶۰ ـ ۵۹٫
۱۳ـ د. عدنان، سیدحسین، پیشین، ص ۲۷٫
۱۴ـ الموسوعه الفلسطینیه، «ارض اسرائیل الکامله حرکه»، ج ۱، ۱۹۸۴م، ص ۱۸۱٫
۱۵ـ همان، ص ۵۹۹٫
۱۶ـ همان.
سوتیتر:
۱٫
اصرار اسرائیل به توسعهطلبی بهانهای است برای اینکه سرزمینی را به دلایل اعتقادی، دینی و تاریخی بیاساس به اشغال نظامی درآورد؛ سپس ساکنان آن را از آنجا براند و مهاجران یهودی را از چهارگوشه جهان با تبلیغ «بازگشت به سرزمین موعود»، به جای آنان وارد آن سرزمین کند.