«بررسی تحولات سوریه و یمن» در گفت و شنود «پاسداراسلام»
با دکتر سعدالله زارعی
درآمد:
تحولات سوریه و یمن که پیامدهای آن لامحاله سرنوشت جبهه مقاومت در منطقه را رقم خواهد زد، به نقطه تاریخی و سرنوشتساز خود نزدیک میشود. مقاومت دو ملت نستوه سوریه و یمن، معادلات صهیونیسم جهانی و استکبار را به هم ریخته و شرایط جدیدی را بر منطقه حاکم کرده است.
دکتر زارعی با اشراف کاملی که بر مسائل و تحولات این کشورها دارند، با حوصله تمام پاسخگوی سئوالات «پاسداراسلام» بوده و نکات جالب و بدیعی را بیان کردهاند که از لطف و همراهی ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.
¦ در جنگ میدانی با داعش، بر اساس اخباری که میشنویم اوضاع در سوریه و یمن چندان مطلوب نیست. مشکلات پیش رو در این عرصهها کدامند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد وضعیت سوریه باید بگوییم سوریه بیش از آنکه در معرض یک جنگ نظامی و شبه نظامی باشد، درگیر یک جنگ روانی و تبلیغاتی است. از جمله در هفتههای اخیر تبلیغات بسیار گستردهای صورت گرفت که بیانگر پیشرویهای داعش و تغییر وضعیت امنیتی سوریه بود و این بحثها تا جایی پیش رفت که امروز بعضیها گمان میکنند ۹۰ درصد سوریه دست مخالفین است و ده درصد در دست دولت. حتی الان وقتی سوریه را در گوگل جستجو میکنید و نقشه سوریه را به شما میدهد، منطقه خاکستری که از نظر اینها تحت تسلط داعش است، بیش از ۶۰ درصد خاک سوریه را پوشش میدهد، ۳۰ درصد هم منطقه درگیری را نشان میدهد که در آنجا جنگ و درگیری است؛ ده درصد هم منطقهای را نشان میدهد که در اختیار دولت است، در حالی که در واقع اساساً مسائل اینگونه نیستند.
¦ با این توضیحی که فرمودید واقعیت میدانی سوریه چیست؟
چند واقعیت وجود دارد که کمتر به آنها توجه میشود. یک واقعیت این است که یک ملتِ در محاصره و دارای اقتصاد ضعیف بیش از چهار سال است که دارد در برابر یک امپراتوری بزرگ سیاسی، فرهنگی، رسانهای، نظامی و امنیتی میایستد و مقاومت میکند. اگر حجم دخالتهای امریکا، اروپا، ترکیه، عربستان، رژیم صهیونیستی، قطر و بهطور کلی طیفی از کشورها را در مقابل سوریه مورد توجه قرار بدهیم و بعد به این نکته هم توجه داشته باشیم که سوریه از مهمترین پشتیبان خودش یعنی جمهوری اسلامی ایران فاصله دارد و ما حتی در یک کیلومتر مرز هم به هم نمیرسیم، این ملت در برابر این امپراتوری بزرگ مقاومت کرده است و بهرغم اینکه ما کمک کمی میتوانیم به سوریه بکنیم، سوریهایها سر پای خود هستند، پایتخت خودشان را دارند، بر بخش زیادی از مرزهایشان تسلط دارند، بر نقاط اصلی کشورشان مسلط هستند، سواحل و جادههای اصلی در اختیار دولت است. شهرهای مرکزی در اختیار دولت است. دولت موقعیت جغرافیایی به هم پیوسته دارد. از دمشق و جنوب دمشق تا منطقه لاذقیه و حما یک منطقه به هم پیوسته در اختیار دولت است و این در حالی است که ارتش سوریه در طول این مدت ارتشی است که تجهیزات جدیدی را از جایی دریافت نکرده است. یعنی در طول این چهار سال درگیری سوریه از انباشتههای خودش مصرف کرده است.
¦ یعنی ایران و روسیه به سوریه کمک تسلیحاتی نکردهاند؟
نه ما به سوریه اسلحه دادهایم و نه روسیه و این در حالی است که مخالفین دائماً توسط برخی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه تامین تسلیحاتی حمایت شدهاند و بیدریغ انواع سلاحها به آنها داده شده است. امروز میتوانیم بگوییم سلاحهای مخالفین مدرنتر از سلاحهای در اختیار دولت است، در حالی که در همه کشورها پیشرفتهترین و سنگینترین سلاحها در اختیار دولت است و معارضین اگر اسلحهای داشته باشند، اصلاً با دولت قابل قیاس نیست، ولی در سوریه این معادله معکوس است، اما در یک جمعبندی نسبتاً دقیق می توان گفت که از چهارده استان سوریه در حال حاضر پنج تا از استانها بهطور مطلق و صد در صد در اختیار دولت است. خود دمشق که به عنوان یک استان مطرح است و ریف دمشق که استان بزرگی است در اختیار دولت است و دیگر لاذقیه، طرطوس و استان حما که سیطره دولت بر آنها صد در صد است و اگر اتفاقی هم بیفتد، مثل خیلی جاهای دیگر که ممکن است بمبی کار گذاشته شود، یک اقدام تروریستی است که الان هم جریان دارد و در پایتخت امریکا هم کم و بیش این مسائل هست. در لندن و پاریس هم کم و بیش مشاهده میشود.
یک استان که استان حمص و پهناورترین استان سوریه است، غیر از دو منطقه بسیار کوچک که منطقه سُخنه با جمعیتی حدود هشت هزار نفر و طبیعتاً با وسعت بسیار کوچک و محدودی در حد یک روستای بزرگ است و شهر کوچکی در آنجا هست تَدمُر که یک شهر باستانی است و در اختیار داعش قرار دارد. بقیه استان پهناور حمص در اختیار دولت است. استان حمص با بیش از ۴۲ هزار کیلومتر مربع بهجز دو منطقه کوچک سخنه و تدمر که مجموعه مساحت اینها حدود سه تا چهار هزار کیلومتر مربع است در اختیار داعش قرار دارد.
در استان حلب که مهمترین استان سوریه بعد از دمشق محسوب میشود، تقریباً معادله به صورت ۶۵ و ۳۵ است. یعنی ۶۵ درصد در دست دولت و ۳۵ درصد در اختیار مسلحین است و این در حالی است که مناطق مسلحین آسیبپذیر و باریکهای است. مثلاً مناطق غربی و جنوبی حلب کاملاً در اختیار دولت است . سهچهارم منطقه شرقی در اختیار دولت و یکچهارم در اختیار داعش است. منطقه شمالی هم تا حد زیادی در اختیار داعش قرار دارد. تقریباً سهچهارم شهر حلب در اختیار دولت و یکچهارم در اختیار داعشیهاست.
همین طور در دیرالّزور نسبت تقریباً ۶۰ به ۴۰ است، یعنی ۶۰ درصد در اختیار دولت و ۴۰ درصد در اختیار عناصر داعشی است. در استان درعا که استان کوچکی است با مساحت ۳۷۳۰ کیلومتر مربع تقریباً ۶۵ درصد در اختیار دولت و ۳۵ درصد در اختیار داعشیهاست. در استان سویدا که ۵۵۵۰ کیلومتر مربع مساحت دارد، تقریباً ۵۰ـ۵۰ است. در استان حساس قنیطره که فقط ۱۲۰۰ کیلومتر مساحت دارد، معادله تقریباً به صورت ۶۰ به ۴۰ است.
استان حَسِکه که استان بزرگ کردی سوریه و ۲۳۳۳۴ کیلومتر مربع مساحت دارد، بخشی در اختیار ارتش و قسمتی در اختیار داعشیها و حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد در اختیار خود کردهاست و حزب کردی P.Y.D به رهبری صالح مسلم آن منطقه را اداره میکند و بین کردها و دولت سوریه توافقنامهای امضا شده است و کردها از طرف دولت در آنجا سیطره دارند.
تنها دو استان صد درصد در اختیار داعش و جبهه النصره است که اینها هم استانهای بزرگی نیستند. یکی استان رقّه در شمال دیرالّزور واقع شده است و ۱۹۶۱۶ کیلومتر مربع مساحت دارد و دیگری ادلب که در شمال غربی سوریه واقع است و ۶۰۹۷ کیلومتر مربع مساحت دارد. فقط این دو استان به صورت مطلق در اختیار داعش یا جبهه النصره است. بقیه وضعش همان بود که توضیح دادم.
اگر بخواهیم به صورت دقیق حرف بزنیم، کماکان در سوریه سیطره دولت و ارتش یک سیطره به هم پیوسته و ۷۰ به ۳۰ به نفع دولت است و این نکته بسیار حائز اهمیتی است.
نکته مهم این است که مناطق تحت حاکمیت تروریستها مناطق متصل به هم نیستند و از هم گسیختهاند. مثلاً ارتباط مسلحین در ادلب با مناطق شرقی که منطقه حلب است و در جنوب یعنی استان حماء ارتباط قطع است. همینطور بین کسانی که این روزها در منطقه زبدانی درگیری وجود دارد و حزبالله در حال پاکسازی آن است و منطقه شمال یعنی ادلب رابطهای وجود ندارد. بین کل مناطق شمالی و منطقه جنوب یعنی درعا و سویدا و قنیطره و بین شمال ارتباطی وجود ندارد. بین این دو منطقه و منطقه دیرالزور ارتباطی وجود ندارد و لذا مجموعه در هم گسیختهای در اختیار جریان تروریستی است. درعا، سویدا و قنیطره به مرزهای رژیم صهیونیستی و اردن متصل هستند و مسلحین از سوی این مرزها حمایت میشوند یا کسانی در منطقه قلمون یا زبدانی بودند از طرف جریان منتسب به خودشان در هرمل و طرابلس لبنان حمایت میشدند. کسانی که در دیرالزور هستند از طریق استان الانبار به طریقی به منطقه شمال شرق عربستان وصل میشوند.
¦ با اردن هم ارتباط دارند؟
بله، همین طور کسانی که در استان حلب یا استان ادلب هستند، به ترکیه وصل هستند. خود همین مسئله نشان میدهد اینها تحت حمایت هستند که در قلب سوریه نیستند و در حاشیه مرزها مسلط هستند، البته سوریه وضعیت شکنندهای دارد، چون به هر حال این توطئهها و فتنهها میتواند به سوریه آسیب وارد کند. وضعیت اقتصاد مالی هم در سوریه بهگونهای است که شرایط را تا حدی نگرانکننده میکنند، ولی آنچه که در فضای سایبر و اینترنت در خصوص سوریه مطرح میشود، با واقعیتهای میدانی تطبیق نمیکنند.
همین عملیاتی که حزبالله در منطقه زبدانی انجام داده و در منطقهای به وسعت بیش از هزار کیلومترمربع است، یکی از اقدامات افتخارآفرین است که به شکلی برقآسا منطقه زبدانی را که مدتها در دست تروریستها بود پاکسازی کردند. منطقه زبدانی به خاطر ارتباطی که با هرمل و طرابلس دارد، در واقع کانون پرورش تروریستها بود و اینکه حزبالله توانست به شکل برقآسایی از سمت جبل به اینجا هجوم بیاورد و مسلط شود، بسیار مسئله مهمی است، ولی ما متأسفانه در تبلیغاتمان این چیزها را ذکر نمیکنیم و یا اگر هم ذکر کنیم، توضیح نمیدهیم که معنای این عملیات و آثار آن در این منطقه چیست؟
¦ آیا اوضاع داخلی ترکیه، بهخصوص پس از شکست حزب عدالت و توسعه و کاهش شدید محبوبیت اردوغان، بر عرصه میدانی سوریه اثر خواهد گذاشت؟
شاعر میگوید «از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی مینمود» قرار بود ترکیه سوریه را تغییر بدهد، ولی الان برعکس شده و بحران سوریه آمده و سرنوشت اردوغان را در آنکارا در هالهای از ابهام قرار داده و این جزو درسها و عبرتهای تاریخ است. جالب اینجاست که در آخرین سفری که آقای اردوغان به ایران داشت که یک سفر خاص تاریخی هم بود، رهبر معظم انقلاب خیلی مستدل و متقن انتقاداتی را در مورد سیاستهای ترکیه نسبت به سوریه مطرح و فرموده بودند ما نگران آسیبهای ترکیه از این بابت هستیم و بیم آن داریم که این مسئله به ترکیه آسیب سیاسی و امنیتی بزند. این سخنان قبل از انتخابات مطرح شد و انتخابات ترکیه نشان داد چقدر دقیق بیان شدهاند.
به نظر من شرایط اردوغان شرایط گذشته نیست که بتواند یک سری سیاستهای تندروانه را پیگیری کند. به هر حال دغدغه آقای اردوغان به ناچار تا حد زیادی دغدغه داخلی خواهد بود و او چه بخواهد و چه نخواهد باید بخش اعظم انرژی خود را صرف داخل ترکیه کند، والا اگر بخواهد به این سیاستهای خطا ادامه بدهد، مسلماً حزب عدالت در انتخاباتهای بعدی از این هم بیشتر سقوط میکند. البته اردوغان یک مرد سختسر و تا حدی لجباز است و ممکن است در عین شکست به کارهایی هم دست بزند، ولی با منطق خیلی سازگار نیست.
همین الان هم از این چهار حزبی که در انتخابات برنده شدهاند، یعنی حزب عدالت و توسعه، حزب جمهوریخواه خلق، حزب دموکراتیک ملی و حزب دموکراتیک خلقها هر سه حزب دوم، سوم و چهارم مخالف دخالت ترکیه در سوریه هستند و جمع آرای اینها حدود ۶۰ درصد آرا و جمع کرسیهای اینها در مجلس از ۵۵۰ کرسی چیزی نزدیک به ۲۹۲ کرسی میشود و سهم حزب عدالت و توسعه ۲۵۸ کرسی است و لذا سهم این سه حزب بیش از حزب اردوغان است و او هیچ راهی جز اصلاح سیاستهای خارجی خود ندارد و به نظر من این مسئله قطعی است که ترکیه تا حد زیادی باید دامنش را از دخالت در سوریه جمع کند. اظهاراتی که آقای داود اوغلو که معمار سیاست خارجی ترکیه است، در باره سوریه و عراق مطرح کرد، نشاندهنده این است که این پیام به هیئت حاکمه ترکیه منتقل شده است.
¦ اجازه بفرمایید به اوضاع یمن هم بپردازیم. عربستان با هیاهوی بسیار وارد جنگ با یمن شد و حالا به دنبال راهی برای فرار از جنگ می گردد و به قول برخی کارشناسان ملتمسانه به دنبال صلح است. آیا عربستان می تواند به شکلی آبرومندانه از باتلاق یمن خارج شود؟
خروج آبرومند عربستان از جنگ و بحران یمن به دو صورت امکانپذیر است. یکی اینکه انصارالله، منصور هادی را به عنوان رئیسجمهور و دولت خالد بحاح را به عنوان نخستوزیر به رسمیت بشناسد که این میتواند برای عربستان یک پیروزی باشد، منتهی یک پیروزی کمعمق و کماثر. یادمان باشد وقتی آقای منصور هادی استعفا داد، انصارالله بیانیه داد و از منصورهادی درخواست کرد استعفایش را پس بگیرد و به کارش ادامه بدهد، یعنی در ۲ بهمن سال ۹۳، آقای منصور هادی استعفا داد و انصارالله با استعفای او مخالفت کرد و گفت بمان و کارت را ادامه بده. همینطور وقتی دولت خالد بحّاح که در همان موقع استعفا داد، انصارالله مخالفت کرد. حالا به فرض که انصارالله بپذیرد که این رئیسجمهور و این دولت برگردند و عربستان بخواهد این موضوع را به عنوان یک پیروزی به دنیا معرفی کند، این یک پیروزی واقعی نیست، چون قبل از آن هم انصارالله گفته بود برگردید، منتهی الان این موضوع امکانپذیر نیست و انصار زیر بار رئیسجمهور و دولتی که موافق حمله خارجی به کشورشان بودهاند نمیرود و طبیعی هم هست. هیچ ملتی اجازه نمیدهد کسی که دعوتکننده تهاجم خارجی به ملت خودش بوده است در قامت رئیسجمهور و نخستوزیر بخواهد کار کند. انصارالله صراحتاً اعلام کرده است که این دو را قبول ندارد.
راه دوم این است که انصارالله بپذیرد از عدن یا تَعِز خارج شود که عربستان بگوید ما جنگیدیم و انصار را از عدن خارج کردیم. سئوال این است که روزی که عربستان به یمن حمله کرد عدن در دست چه کسی بود؟ تَعِز دست چه کسی بود؟ اینها که دست انصار نبودند. شما حمله کردهای و انصارالله طی این جنگ عدن، تعز و پنج استان دیگر را گرفته است، حالا شما آمدهای میگویی آن پنج تای دیگر اشکال ندارد و دستت بماند، این دو تا را خالی کن که آقای هادی را بیاوریم و در آنجا مستقر کنیم. این هم باز پیروزی نیست، ولی عربستان الان دارد برای یکی از این دو راه تلاش میکند. میگوید یا هادی را بپذیرید یا تَعِز را تحویل بدهید. تعز را هم تحویل نمیدهید، عدن را تحویل بدهید.
این واقعاً برای عربستان یک افتضاح است. قبل از روزی که جنگ شروع شد، انصارالله هادی و بحّاح را قبول داشت و تعز و عدن در اختیار هادی بود. حالا جنگیدهاند و میگویند اینها را بدهید تا ما به همه بگویم پیروز شدهایم! واقعاً چیز عجیب و غریبی است. البته انصار زیر بار نمیرود و میگوید عدن را تحویل چه کسی بدهم؟ شما اصلاً کجا هستید که عدن را تحویلتان بدهم؟ مگر شما هستید؟
¦ تحویلگیرنده معلوم نیست!
شما کجایید؟ ارتشتان کجاست؟ قدرت و قوه شما برای اینکه از من تحویل بگیری کجاست؟ من در آنجا نیرو و سازمان دارم، استاندار و رؤسای اداره گذاشتهام و همه ادارات دارند کار میکنند و هیچ خلاء قدرتی وجود ندارد و تو هیچی نداری و میگویی بیا تحویل بده؟ به چه کسی تحویل بدهم؟ بالاخره مردم امنیت میخواهند و نمیشود همینجوری گفت نیروهای انصارالله از عدن و تَعِز خارج شوند و بعد هم القاعده بیاید شهر را بگیرد و مردم را تار و مار کند. مگر چنین چیزی ممکن است؟ واقعاً هم در مذاکرات ژنو وقتی نماینده هیئت انصارالله به نماینده سازمان ملل گفت به چه کسی تحویل بدهیم، نماینده سازمان ملل جا خورد و نتوانست جواب بدهد که وقتی عربستانیها میگویند تحویل بدهید، تحویل چه کسی بدهند؟ بگذارید انتخابات برگزار و ارتش بازسازی شود. انتخابات که برگزار شود، فرمانده کل قوا معلوم میشود، چون او را مردم انتخاب میکنند. وقتی هم که انتخاب کنند، ارتش میرود زیر نظر فرمانده کل قوا. ارتش را هم بازسازی کنید که بیاید تحویل بگیرد و امنیت مردم را هم تأمین کند. الان که ارتش متلاشی شده و بخشی از آن هم با ماست. شما هم که میگویید ما این سیستم را قبول نداریم.
عربستان در یک بنبست فوقالعاده سنگین گرفتار شده است، یک بنبست تاریخی افتضاحآمیز. عربستان گفته است یک ائتلاف اسلامی عربی حول محور من دارد در منطقه کار میکند. این ائتلاف کجاست؟ از این ائتلاف فقط جنگندههای سعودی دارند بمباران میکنند. مصریها، پاکستانیها، ترکها، سودانیها، قطریها، کویتیها، حتی اماراتیها و بحرینیها کجا هستند؟
¦ البته گفته میشود خلبانها اسرائیلی هستند.
بله و آن قدر این ائتلاف کاغذی و توخالی بود که الان عربستان دارد میگوید من رفتم و با اسرائیل وحدت کردم. صحبت بر سر وحدت عربستان و اسرائیل است. البته این وحدت که همیشه بوده است. اسناد تاریخی بیانکننده این است که از سال ۱۹۷۴ تا به حال اینها با اسرائیلیها رفت و آمد خیلی جدی دارند و بعد از بحران نفتی ۱۹۷۳ و پس از کشته شدن ملک فیصل ارتباطات خود را بسیار جدی دنبال کردند. در جنگ ۳۳ روزه شاهد بودیم. در جنگهای غزه هم همینطور. مطلب خیلی واضحی بود. اسناد آن هم منتشر شدهاند، ولی الان دیگر خیلی از پرده بیرون افتاد و خود سعودیها دارند علنی بیان میکنند که داریم با اسرائیلیها گفتگو میکنیم. شاهزادهای از ریاض به تلآویو رفته است و دارند مذاکره میکنند.
پس ائتلاف اسلامی عربی کجاست؟ چرا کمکی به عربستان نمیکنند؟ بعضی از اینها گفتند اگر به خاک عربستان حمله شود، ما در کنار عربستان خواهیم بود. الان یک ماه است که دارد به خاک عربستان حمله میشود و انصارالله رفته و بخشی از نجران را گرفته است و به بخشی دارد موشک میزند. موشکهای دور برد انصارالله دارد به خمیسمشیط میرسد و ۱۲۰ کیلومتر موشک به این منطقه و ۴۰۰ کیلومتر موشک به منطقه ریاض زده است. آقای نواز شریف و ارتش پاکستان کجا هستند؟ خود این یک شکست بزرگ برای عربستان بود که این همه هزینه کرده و ۴۰، ۵۰ سال است دارد به پاکستانیها برای امروز پول میدهد و امروز حتی یک سرباز پاکستانی هم پای کار عربستان نیست.
رژیم عربستان این همه به مصریها پول داد و حاضر شد در همین قضیه جنگ ۲۰۰ میلیارد دلار بدهد، یعنی السیسی گفت من ۲۰۰ میلیارد میخواهم، عربستان گفت من میدهم و شما پای کار بیایید. آخرش آقای السیسی به ملک سلمان گفت من در داخل مشکل دارم و اپوزیسیون اجازه نمیدهد ارتش مصر بیاید و در یمن بجنگد. البته فرماندهان ارتش مصر به السیسی گفته بودند یادت باشد ما در زمان عبدالناصر به یمن رفتیم و با ده هزار کشته یمن را ترک کردیم و ده هزار ارتشی ما کشته شدند.
از طرف دیگر اگر عربستان بخواهد بدون دستاوردی این جنگ را ترک کند، جواب مردمش را چه میخواهد بدهد؟ جواب شاهزادگان را چه میخواهد بدهد که بحث میکنند چرا مقرن بن عبدالعزیز را برکنار کردی و به جایش بن سلمان را گذاشتی؟ وقتی عربستان شکست را در یمن بپذیرد ـ که قطعاً هم باید بپذیرد و هیچ راه دیگری غیر از این ندارد ـ تازه آغاز بحران در داخل خود عربستان است و بیکفایتی اینها در اداره امور و تشخیص مسئله. حدود دو هفته پیش در دیداری که هیئتی از ایران با امیر کویت داشت، او گفته بود عربستان حتی به صورت محدود هم در یمن موفقیتی به دست نخواهد آورد یا وزیر خارجه عمان، یوسف بن علوی به هیئت ایرانی گفته بود ما از اول هم میدانستیم ارتش یمن قویتر از ارتش عربستان است و توانایی ارتش یمن را به هیچ وجه در سعودیها نمیبینیم و لذا میدانستیم عربستان شکست میخورد و به جایی نمیرسد. بنابراین شکست عربستان قطعی است. حالا اینکه چگونه میخواهند از این شکست خارج شوند بحث دیگری است.
منتهی به دلیل همین آسیبپذیری حاکمان جدید سعودی در داخل و به دلیل اینکه کشورهای اسلامی حاضر نشدند، به شکل واقعی به کمک بیایند ـ نه اینکه در جده اعلامیه بنویسند و زیر آن را ۵۰ کشور اسلامی امضا کنند که هیچ فایدهای هم برای عربستان نداشت ـ در عمل هیچ یک از این کشورها هواپیما یا سربازی را نفرستاد یا سلسله اقداماتی را که برای عربستان مؤثر باشد انجام نداد، در این شرایط عربستانیها واقعاً نگرانند که پایان بینتیجه جنگ در یمن آغاز فروپاشی آلسعود در داخل عربستان باشد.
¦ وضعیتی میدانی یمن چگونه است چند درصد از خاک یمن دست انصارالله است. نیروهای نزدیک به انصارالله یا القاعده چقدر را در اختیار دارند؟
در داخل یمن وضعیت به این صورت است. یمن ۲۱ استان دارد که از این تعداد هیجده استان در اختیار انصارالله است.
¦ بهطور کامل؟
بله با یک توضیح. توضیحش این است که در سه شهر از این هیجده استان شاهد یک سلسله اتفاقات امنیتی هستیم. یکی در خود عدن است. از کل عدن که شهر بزرگی است، سه محله در اختیار عناصری مرکب از القاعده و نیروهای منصور هادی و حزب اصلاح است. یعنی چیزی کمتر از ۲۰ درصد عدن منطقه درگیری بین انصارالله و این جریان است. یکی هم شهر تعز است در مرکز استان تَعِز که در یکی از محلات آن درگیری است. سوم در مرکز استان مآرب یعنی شهر مآرب که کل استان دست انصارالله است. مرکز استان به صورت ۴۰ـ۶۰ در دست انصار و ترکیبی است که اشاره کردم. علت اینکه در مآرب در طی دو ماه گذشته وضعیت به این صورت حفظ شده این است که منطقه تحت اختیار نیروهای میلیشیا و عناصر القاعده، منطقهای است که برق و سوخت (گاز و نفت) یمن از آنجا تأمین میشود و پتروشیمی و پالایشگاه در آنجا وجود دارد و اینها در حال حاضر فعال هستند. اگر انصارالله این منطقه را بگیرد، این امکان فراهم میشود که عربستان این تأسیسات را بمباران کند و عملاً در زمینه برق و سوخت مشکل جدی پدید بیاید. یعنی علت اینکه انصار شهر مآرب را پاکسازی نکرده است این است، والا برای انصار که کل استان را گرفته، گرفتن خود شهر هم که ۶۰ درصدش در دست اوست، کار سختی نیست. غیر از این سه وضعیتی که در این شهر عرض کردم، بقیه هیجده استان در اختیار انصارالله است و عوامل سعودی در آنجا جایی ندارند. میماند سه استان. یکی استان سوکوتراست که جزیرهای است در اقیانوس هند با فاصله زیاد از مرز و هیچ کسی بر آنجا تسلطی ندارد. یعنی در واقع جزیرهای است فارغ از انصار، القاعده و دیگران. استان دیگر مهره است که این منطقه دست قبایلی است که با انصار ارتباط دارند، ولی انصار در آنجا حضور ندارد و استان دیگر حضرموت است که استان پهناوری است.
¦ کمجمعیت هم هست؟
جمعیتش تقریباً یک میلیون و ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر است. حضرموت به سه بخش تقسیم میشود. بخش شمالی دست ارتش است و ارتش یمن در آنجا مستقر است. منطقه میانی حضر موت دست قبایل است و نه دست مخالفین و نه انصار. در منطقه جنوبی که مرکز استان در آنجاست ـ بندر مکلّا ـ دست القاعده است.
بنابراین میشود گفت منصور هادی و عوامل عربستان در هیچ استانی حضور و تسلطی ندارند که بگوییم یکی از استانها در اختیار آنهاست. انصار هم اعلام کرده است که ما شورای انقلاب داریم و از گروههای مختلف در شورا هستند و دارند مقدمات اعلان دولت موقت را فراهم میکنند که یک رئیسجمهور، نخستوزیر و دولت موقت داشته باشند که بتوانند مقدمات انتخابات را فراهم کنند، چون انتخابات نیازمند آن است که مردم شناسنامه و هویت مشخصی پیدا کنند، در حالی که هماکنون اسناد سجلّی برای برگزاری انتخابات در یمن وجود ندارد. اول باید به مردم اسناد سجلّی بدهند تا بعد بتوانند انتخابات را برگزار کنند. دارند برای این مقدمات برنامهریزی میکنند.
¦ یعنی می توان گفت که پایان جنگ به منزله آغاز فروپاشی عربستان است؛ از طرف دیگر؛ پیروزی بر عربستان چه تاثیری بر آینده نظام سیاسی یمن خواهد داشت؟
طبیعتاً این پیروزی به انصار این امکان را میدهد که در باره دولت به صورت جدی و مقبول تصمیم بگیرد، اما تصمیم انصار این نیست که یک دولت انصاری تشکیل بدهد، بلکه انصارالله دنبال دولتی است که همه طیفها و گروهها در آن حضور داشته باشند و اتفاقاً سهم انصارالله در دولت کمتر باشد، یعنی مثلاً چیزی در حدود ۳۰ درصد سهم را انصارالله بگیرد و ۷۰ درصد را واگذار کند، منتهی این ۷۰ درصد باید به احزابی واگذار شود که احزاب واقعی یمنی هستند و در روز جنگ در کنار مردم بودند، نه اینکه به احزابی داده شود که بخشی از جنگافزار دشمن در جنگ بودند. به هر حال این فرآیند سیاسی دارد طی میشود و فکر میکنم با توجه به بیانیهای که چند روز پیش دادند، به زودی این مسیر به سرانجام میرسد.
¦ بعد از چهار پنج دهه یمنیترین دولت دارد سر کار میآید.
بله، واقعاً همینطور است.
¦ ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
سوتیترها:
۱٫
۲٫
چند واقعیت در مورد سوریه وجود دارد که کمتر به آنها توجه میشود. یک واقعیت این است که یک ملتِ در محاصره و دارای اقتصاد ضعیف بیش از چهار سال است که دارد در برابر یک امپراتوری بزرگ سیاسی، فرهنگی، رسانهای، نظامی و امنیتی میایستد و مقاومت میکند.
۲٫
به نظر من شرایط اردوغان شرایط گذشته نیست که بتواند یک سری سیاستهای تندروانه را پیگیری کند. به هر حال دغدغه آقای اردوغان به ناچار تا حد زیادی دغدغه داخلی خواهد بود و او چه بخواهد و چه نخواهد باید بخش اعظم انرژی خود را صرف داخل ترکیه کند، والا اگر بخواهد به این سیاستهای خطا ادامه بدهد، مسلماً حزب عدالت در انتخاباتهای بعدی از این هم بیشتر سقوط میکند.