نقد و انتقاد در ترازوی معرفت و فضیلت

عبدالله اصفهانی

معنا و مفهوم

واژه نقد در فرهنگ‌های گوناگون به معنای جدا کردن سره از ناسره آمده است. در گذشته این کلمه در مفهوم مزبور به کار نمی‌رفته است و به جای لفظ انتقاد در ادوار کهن حق‌گویی و نکته‌گیری به کار برده می‌شده است،(۱) حافظ می‌گوید:

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

سعدی نیز گفته است:

سعدیا چندان که می‌دانی بگوی

حق نشاید گفتن الاّ آشکار

هر که را خوف و طمع در کار نیست

از خطا باکش نباشد و از تتار

برخلاف آنچه در بادی امر به ذهن می‌رسد انتقاد از مذمت و عیب‌جویی جداست و اصولاً دیدگاه و نکته‌ای در معرض نقد و بررسی قرار می‌گیرد که واجد مرحله‌ای از رشد و کمال باشد، در غیر این صورت ارزیابی اظهارنظرها و اندیشه‌ها مایه اتلاف وقت و عمر است.  مسلماً محصولات فکری و ادبی و ذوقی هر قدر هم حاوی ارزش باشند، از انتقاد مصون نیستند و نمی‌توان آنها را فراتر و برتر از نقد و تحلیل برشمرد. آثار ادبی و هنری هر قدر کمال و جاذبه بیشتری داشته باشند، افزون‌تر از دیگر آثار درخور قضاوت و نقد هستند.(۲)

از دیدگاه شهید آیت‌الله مطهری نقد موهبتی بزرگ است که خداوند به ما عنایت فرموده است: «یکی از اصول مهم در تربیت، بیدار کردن حس انتقاد است به‌نحوی که تربیت‌شونده نه آن‌چنان مرعوب محیط و خصوصاً مظاهر جدید باشد که دربست هر چه را که می‌بیند بپذیرد و نه حالت بدبینی و یا کودکی داشته باشد و نتواند خوبی‌ها و بدی‌ها را از هم تفکیک کند.»

به باور این متفکر شهید، انتقاد عامل پیشرفت و حرکت است و کارها را اصلاح می‌نماید و سکوت و کتمان، بر معایب می‌افزاید. عجیب است که ما از نقادی هراس داریم و خیال می‌کنیم مواردی باید نقد شوند که مورد توجه و احترام نیستند. ما متأسفانه انتقاد را منافی احترام می‌دانیم.

در انتقاد درست، منتقِد و منتقَد باید رشد و صلاحیت لازم را داشته باشند، یعنی نه انتقادکننده اهل عیب‌جویی، ‌ملامت،‌ لکه‌دار کردن و خدشه وارد نمودن باشد و نه انتقادشده نازک نارنجی، اهل قهر و نفرت باشد. برخی عیب‌جویی‌ها که در قالب انتقاد مطرح می‌شوند در واقع رواج دهنده فساد، تخریب شخصیت، تنزل‌دهنده اخلاق و فضیلت جامعه و مصداق تهمت و غیبت هستند، اما انتقاد اصولی، دلسوزانه و مشفقانه، ارتقادهنده، پالایش‌کننده و تحول‌آفرین است.(۳) حضرت علی«ع» می‌فرمایند: «کسی که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت بر او برایش دشوار باشد، عمل به آن برایش مشکل‌تر است.»(۴)

سنجش و ارزیابی همراه با عدل و انصاف در پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی و نگرش دوسویه به رفتارها و عملکردها و دیدن دردها و ادامه درمان، مفهوم نقد را روشن می‌کند. متفکر شهید علامه مطهری  می‌گوید: «قوه نقادی و انتقاد کردن به معنای عیب گرفتن نیست. معنای انتقاد یک شیئی را در محک قرار دادن و به وسیله محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است. انتقاد از یک کتاب معنایش این نیست که حتماً باید معایب آن نمودار بشوند، بلکه باید هر چه از معایب و محاسن داشته باشد آشکار شوند.»(۵)

در منابع روایی و آموزه‌های معصومین آمده است که‌ حق را هر جا مشاهده کردید، بپذیرید، اگرچه از اهل باطل باشد و باطل را اگرچه از زبان حق‌گویان بیان شود، قبول نکنید. همواره سخن‌ها را نقد کنید، زیرا گاهی گمراهی را همچون امتزاج درهمی از مس با نقره به وسیله آیه‌ای از کتاب خدا آراسته‌اند تا فردی را فریب دهند و به اشتباه افکنند، از این رو در اولین نگاه، درهم خالص و تقلبی یکی می‌نماید، ولی اهل بصیرت قادرند آنها را از هم باز شناسند.(۶)

 

ضرورت نقد و فواید آن

انسان از نعمت اندیشه برخوردار است و تفکر ناب، جان‌مایه آدمی را تشکیل می‌دهد، اما نمی‌توان انتظار داشت که هرگونه اظهارنظری به صرف عقلانی بودن از هر نقدی مصون باشد. تولید فکری هر چند حق مسلم همگان است، اما نمی‌توان به نقد بی‌اعتنا بود و آن را در این فرایند، امری تشریفاتی تلقی کرد، زیرا گردش مستمر چرخه عقل و خردورزی محتاج مهیا بودن بستر نقد است. این ویژگی قدرت استدلال را محک می‌زند و در واقع عقل سلیم در مسند قضاوت در باره محصول خود قرار می‌گیرد. البته نقد و ارزیابی هم خود باید تلاشی عاقلانه و دور از هرگونه گرایش‌ها و آلودگی‌های غرض‌ورزانه باشد.

نگرش عقلانی مبتنی بر این معرفت است که ما انسان‌ها به‌رغم برخورداری از توانایی تفکر دانای همه امور نیستیم و به همه مسائل اشراف نداریم. به‌علاوه احتمال دارد تفکر ما به هیجانات، احساسات و برخی عصبیت‌های درونی آمیخته باشد. همچنین انسان موجود کاملی نیست و به همین دلیل باید در مسیر رشد معنوی قرار گیرد تا به مدارج عالی گام نهد. او برای طی این طریق و نیل به پختگی فکری و معرفتی نیاز به هم‌اندیشی و استفاده از دیدگاه‌های دیگران دارد. برای کسی که می‌خواهد این پویایی پرمایه و پایا را داشته باشد، نه تنها شوق به معرفت و  بصیرت ضرورت دارد، بلکه باید از نگرش‌های انتقادی و افکار و نظرهای مخالف و هر آنچه به‌نوعی در تقابل با دیدگاه او قرار دارد، استقبال کند تا زمینه برای تقویت ژرف‌اندیشی و نکته‌سنجی‌های خردمندانه‌ای که در فرایند کمال‌یابی او لازم هستند، فراهم شود.

طعم نقد، چه بسا در ابتدا تلخ و گزنده باشد و مخاطب را آزرده‌خاطر کند، اما با گذشت زمان و تغییر شرایط به شیرینی مبدل می‌شود و درنهایت نشانی از نیک‌اندیشی، خیرخواهی و دلسوزی منتقد به شمار می‌آید.

از نقد افکار و آرای خویش با وجود برخی ناگواری‌ها باید استقبال کنیم، نه از آن باب که با نمایش‌های فروتنانه و جلوه‌گری‌های دلفریبانه بخواهیم در میان اقشار جامعه محبوبیت پیدا کنیم، بلکه از این جهت که نقد نیاز اصلی و محوری ماست. ضرورت نقد زمانی بیشتر آشکار می‌گردد که بدانیم هر تفکر و دیدگاهی نزد صاحب آن از نوعی جذابیت، شیفتگی و محبوبیت برخوردار است. این عارضه با نوعی اغواگری و فریبندگی توأم می‌شود، اما نقدها، ارزیابی‌ها و تحلیل‌ها پدیدآورندگان افکار را در پیراستن اندیشه و پالودن آن از شوائب یاری می‌رسانند و اندیشه در پرتو انتقاد از هرگونه سستی و خام‌اندیشی، ابهام و مجامله فاصله می‌گیرد و به مرحله پختگی، سلامتی و پرباری می‌رسد.(۷)

حق انتقاد در جامعه‌ای که مدعی ترقی و تعالی است از دو جهت محرز شناخته شده است. یکی آنکه آدمی حرّ به دنیا می‌آید و شرافت انسانی‌اش ایجاب می‌کند که موضع‌گیری‌ها، رفتارها و آرای او به دیگران لطمه‌ای وارد نسازد. دوم اینکه هر عقل سالمی گرفتار نفس اماره است و چنانچه اصلاح و ارشادی در برابر نبیند و دیدگان بیداری نگران کارش نباشد، طغیان می‌کند و فاجعه می‌آفریند.

اگر در نظام انتخاباتی بر اساس رأی اکثریت، تشکیلات اداری و سیاسی یا پارلمانی دراختیار گروهی قرار گیرد که اکثریت رأی را به خود اختصاص داده‌اند، این بدان معنا نیست که وقتی زمام امور دراختیار فرد مورد نظر آنان قرار گرفت، دیگران که در انتخابات مذکور مشارکتی فعال و پرثمر داشته‌اند به‌کلی خلع‌ید شوند، در گوشه‌ای دم فرو بندند واگر هم بخواهند دیدگاهی را مطرح کنند آن را نوعی انتقام‌جویی، تفکر عصبی و حتی عامیانه و مطرود تلقی نمایند. اگر به آنها که روی کار آمده‌اند حق فرمانروایی داده شده، به افرادی هم که نامزد مورد نظرشان رأی نیاورده، حق اظهارنظر، نظارت توأم با تعهد، تدین و احساس مسئولیت و انتقاد سالم و منطقی داده شده است که از حق حکومت دیگران کمتر نیست. اکثریت و اقلیت هر دو شهروند یک کشور و از دیدگاه قانون و حقوق انسانی مساویند، از این رو نباید از هیچ‌کدام حقی سلب گردد.

به‌علاوه جامعه در حال تحرک، رشد و پویایی است و چه بسا اکثریت امروز به اقلیتی در فردا تبدیل شود و از جناحی که به عوامل حکومتی پیوسته‌اند، گروهی گسسته‌های روزهای آینده باشند و لذا نمی‌توان مسلم‌ترین ویژگی‌ آنها را که حق اظهارنظر است نادیده گرفت.(۸)

البته در جامعه افرادی هستند که به دلیل نیت مسموم، رفتار مذموم و اعمال سوء صلاحیت اظهارنظر درباره مسائل کشور از آنان سلب گردیده است و کمترین مجازات آنان سکوت است تا  در این دریای باصلابت، امواج هراسناک ناامنی را به وجود نیاورند. از عیب‌جویان آشوب‌آفرین که بگذریم، اقشار دیگر، صلاحیت اظهارنظر انتقادی را دارند و نمی‌توان آنان را محجور، عامی  و تعبیر به کنجی نشسته صم بکم را در باره‌ اینها صادق دانست. قرآن کریم می‌فرماید: «ناپاک و پاکیزه با یکدیگر مساوی نیستند، هر چند فراوانی آنها تو را به شگفتی وادار سازد. پس ای صاحبان خرد پرهیزگاری کنید باشد که رستگار شوید».(۹)

حضرت علی«ع» با آن کمالات ملکوتی و درجات عالی عصمت چه نیکو در این باره بیان فرموده‌اند: «مرا برای اطاعت نمودن از پروردگار و رفتار پسندیده با شما به ستودن نیکو مستائید. حقوقی که باقی مانده و از ادای آنها هنوز فارغ نگردیده‌ام و واجب‌هایی که ملزم به اجرای آنها هستم بسیارند. با من سخنانی را که با گردنکشان (برای خوش آمدن آنها) بر زبان می‌آورید مگویید و آنچه را که از مردم عصبانی پنهان می‌دارید، در برخورد با من مپوشانید. درباره‌ام این گمان را مبرید که اگر حقی گفته شود مرا دشوار آید و نه گمان درخواست بزرگ نمودن خود را، زیرا کسی که درباره گوش دادن سخن حق یا دادگری درستی که به او پیشنهاد می‌شود اظهار ناخرسندی می‌کند، عمل به حق و عدالت برای او مشکل‌تر است. ای یارانم از شما می‌خواهم هرگز از سخن حق و انتقاد درست و از اینکه مشورت خود را با من مطرح سازید کوتاهی نکنید.(۱۰)

متفکر شهید آیت‌الله مطهری خاطرنشان می‌سازد: «حضرت علی«ع» در وجود خویش و روح بزرگوارش به چنان وارستگی و آزادگی‌ای رسیده بود که این گونه به دیگران میدان می‌داد که آزادانه حقایق را بازگویند و از تذکر، نصیحت و نقد اجتناب نکنند، زیرا کسی که برحق و به دنبال احقاق حق آحاد  جامعه است و می‌خواهد از حق‌جویان دفاع کند، از شنیدن سخنان ناصحانه و حق‌گویانه پروایی ندارد.»(۱۱)

حضرت علی«ع» در بخشی از نامه‌ای که خطاب به مالک اشتر نخعی نوشته‌اند فرموده‌اند: «تا می‌توانی با پرهیزگاران و راستگویان پیوند برقرار کن و آنان را چنان تربیت کن که تو را فراوان نستایند و برای اعمال ناروایی که انجام نداده‌ای تشویق نکنند که ستایش (حتی) به اندازه، خودپسندی می‌آورد و آدمی را به سرکشی وادار می‌سازد. با دانشمندان فراوان گفت‌وگو و با حکیمان زیاد بحث کن که (این روند) مایه آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشته است.»(۱۲)

امام خمینی«ره» می‌فرماید: «ماها نباید گمان کنیم هر چه می‌گوییم و می‌کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسان‌ها.»(۱۳)

مقام معظم رهبری در پاسخ به سئوال دانشجویی مبنی بر اینکه آیا انتقاد کردن به معنای تکمیل کردن پازل دشمن است، تأکید کردند: «من به هیچ وجه اعتقادی به انتقاد نکردن ندارم، بلکه همواره اصرار دارم جریان دانشجویی موضع انتقادی خود را حفظ کند، اما در بیان انتقادها باید به این نکته توجه شود که طرح آن به گونه‌ای باشد که مقصود دشمن را برآورده نکند.»(۱۴)

 

میزان مطمئن

رشد فکری و فرهنگی، توسعه اجتماعی و پیشرفت در جنبه‌های گوناگون زندگی علمی و آموزشی تا حد قابل‌توجهی با نقدهای صادقانه و تیزبینانه شتاب افزون‌تری به خود می‌گیرد و هیچ‌ کسی از یادآوری و انتقاد مصلحان صادق بی‌نیاز نیست. در این صورت فضای جامعه دگرگون می‌شود و انتقادهای سالم و سازنده جای انتقام‌های خصومت‌آمیز و مخرب را می‌گیرد. این وضع نویدبخش، نورانی و امیدوارکننده و احیاکننده اصل اخوت دینی است. قرآن می‌فرماید: « فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوَانًا؛(۱۵) خداوند دل‌هایتان را نسبت به هم مهربان ساخت و به لطف، برادر شدید: « وَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِم»(۱۶) دل‌هایتان را به یکدیگر الفت داد. همچنین روند مذکور بر اساس اصل تعاون بر نیکی (تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى)(۱۷) دعوت به خیر (وَلْتَکُن مِّنکُم أُمَّهٌ یَدعُونَ إِلَى الْخَیر)(۱۸) امر به معروف و نهی از منکر (یَأْمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَیَنهَونَ عَنِ الْمُنکَر)(۱۹) تواصی به حق (وَتَوَاصَوا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوا بِالصَّبر)(۲۰) خود را در تمام زوایا و شئون جامعه اسلامی بروز می‌دهد و همگان خود را در منظر پذیرش یادآوری‌های خیرخواهانه قرار می‌دهند و نقد را به عنوان هدیه‌ای باارزش و تحفه‌ای سودمند قبول می‌کنند، چنان که در روایتی آمده است: «محبوب‌ترین دوستان و برادران من آنهایی هستند که عیوب و کاستی‌های مرا برایم بازگو کنند.» (۲۱)

بنابراین در فرهنگ اسلامی، انتقاد به قصد اصلاح، برطرف کردن ناروایی‌ها و کج‌روی‌ها و سالم کردن محصولات فکری، فرهنگی و ترویجی مورد حمایت قرار گرفته و قرآن در این زمینه، معیارها و موازین ارزنده‌ای را تعیین کرده است: «سخن ناروای آنان را به نیکوترین وجه پاسخ گو، ما به سخن آنان آگاه‌تریم».(۲۲) «با بهترین طریق با آنان مناظره و بحث کن».(۲۳) «اگر فاسقی برایتان خبری آورد، آن را تصدیق نکنید تا در آن تحقیق کنید».(۲۴) «هرگز از آنچه که بدان علم و اطمینان نداری پیروی مکن».(۲۵)

در منابع دینی افزون بر پذیرش نقد، هر انسانی باید به خودکاوی نیز بپردازد و قبل از اینکه لغزش‌ها، عیوب و خطاهای دیگران را پیگیری و تجسس کند، در جست‌وجوی زدودن کاستی‌ها و عیب‌های خود باشد. امیرمؤمنان حضرت علی«ع» فرموده‌اند: «خوشا به حال کسی که اهتمام به عیوب خویش وی را از عیب‌جویی درباره دیگران بازدارد.»(۲۶)

حضرت امام حسین«ع» می‌فرمایند: «از نشانه‌های عالم آن است که گفتار و کردار خویش را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد و با تمام حقایق امور و فنون آگاهی و شناخت یابد.» (۲۷)

در منابع اعتقادی و آموزه‌های اسلامی به واژه‌هایی چون نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتباع احسن و نظایر آن برمی‌خوریم که در ذیل آنها به مقوله نقد و انتقاد توجه شده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «پس به بندگان من که به سخن‌ها گوش فرامی‌دهند و نیکوترین آنها را برمی‌گزیند و پیروی می‌کنند مژده بده.» (۲۸)

کسانی که با دقت و معرفت و بصیرت به مطالب و اظهارات دیگران گوش فرا داده و در ضمن آنها را مورد نقد و بررسی هم قرار می‌دهند، محتوای آنها، پیامدها و آثارشان را می‌سنجند و آنگاه دست به گزینش می‌زنند. آنان به این هم اکتفا نمی‌کنند و هنگام برگزیدن نیز خوب‌ها و نیکوترها را ارزیابی می‌کنند و با بررسی‌های همه‌جانبه، سخن بهتر و پیشنهاد سودمندتر و طرح منطقی و خردمندانه را برمی‌گزیند. قرآن کریم به اهل ایمان توصیه می‌کند: «اندرز ده، زیرا اندرز برای مؤمنان مفید است.»(۲۹)

یادآوری غفلت‌ها، فراموشی‌ها و برخی جهالت‌ها را به هوشیاری، آگاهی و بیداری مبدل می‌سازد و افراد را به مراقبت‌های افزون‌تر و حضوری جدی‌تر دعوت می‌کند. در جامعه‌ای که یادآوران و اهل اندرزهای ارزنده در صحنه هستند، کم‌کاری، کار ناقص، نارسایی، ضعف در طرح‌ها و برنامه‌ها، اشتباهات اداری و اجرایی، موازی‌کاری، بیهودگی، اتلاف امکانات و نیروها کمتر دیده می‌شود و هریک از مردم به عنوان دیده‌بانی بیدار، وظیفه خود می‌دانند که درباره تصمیم‌گیری‌ها و اعمال و کارکرد دیگران نقش هشداردهنده و تذکردهنده داشته باشند. کارگزاران لایق و شایسته نه تنها هرگز به افراد چاپلوس و مداح و اهل غلو میدان نمی‌دهند، بلکه افرادی را برمی‌گزینند که ضمن تأیید کارنامه مطلوب آنان، به نقد رفتار و کردارشان می‌پردازند و همچون آینه، محاسن و معایب را نشان می‌دهند. امام صادق«ع» فرموده‌اند: « الْمُومِنُ أَخُ الْمُومِنِ عَیْنَهُ وَ دَلِیلَه؛(۳۰) مؤمن، برادر مؤمن دیگر و به منزله چشم و راهنمای اوست.»

امام کاظم«ع» نیز یادآور گردیده‌اند: «بخشی را به رفت و آمد با برادران دینی مورد وثوقی که از کاستی‌ها و عیوب شما خبر دارند و به دور از هرگونه ناخالصی آنها را به شما تذکر می‌دهند، اختصاص دهید.»(۳۱)

آن حضرت در کلام دیگری فرموده‌اند: «از واجب‌ترین حقوق برادر دینی تو این است که وی را نسبت به خیر و صلاحش مطلع نمایی و هیچ چیزی را که برای امور دنیوی و اخروی او مفید است از او مخفی نسازی.»(۳۲)

ضرورت دارد منتقد، کاستی‌های برادران خود را به گونه‌ای یادآوری کند که این روند، آبرو و عزت آنان را مخدوش ننماید و موجبات شرمندگی دوستان را فراهم نسازد. امام حسن عسکری«ع» فرموده‌اند: «کسی که برادر خود را در خفا موعظه می‌نماید، بر جلوه‌های او و زیبایی‌هایش می‌افزاید، ولی اگر آشکارا و در حضور جمع به وی اندرز دهد، باعث زشتی او می‌گردد.»(۳۳)

اندرزگویی، طرح انتقادها و بیان تذکرات برای اصلاح امور افراد باید با رعایت ادب و احترام، ملایمت و محبت توأم باشد. رسول اکرم«ص» می‌فرمایند: «به مردم خالصانه اندرز گویید، نسبت به آنان ملایم و مهربان باشید و با سخنان دلنشین و لطیف دعوتشان نمایید. به‌علاوه از تفاوت‌های خلق و خوی آنان آگاه باشید تا بتوانید هر گروهی را در جای خود مستقر سازید و با هر فردی به تناسب خلقش برخورد نمایید.»(۳۴)

هدف اصلی منتقد باید اصلاح رفتار نادرست یا ادعاهای خلاف باشد و در این مسیر نباید شخصیت افراد را مورد تهاجم اهانت‌آمیز قرار دهد و کدورت‌ها را زنده کند. امام باقر«ع» با شخصی مشغول گفت‌وگو بودند و آن فرد پرحرفی کرد. حضرت به منظور انتقاد از این روش مذموم، او را به طور مستقیم هدف نقد قرار ندادند و نیز در خصوص زیاد حرف زدنش بیانی نفرمودند. تنها ارزش و اهمیت کلام را خاطر نشان ساختند و به وی فهماندند که سخن را کوچک مشمار و این سرمایه گرانقدر را بی‌مورد و نابجا به کار مبر.(۳۵)

اگر منتقدی به انگیزه برتری‌جویی، تفوق‌طلبی و تشخص و نه با هدف کشف حقیقت و روشن شدن مطلب، نکته‌ای را به فرد مورد نظر یادآور شود، هر چند اظهاراتش اصولی و منطقی باشند، از سوی او با عکس‌العمل منفی، تند و خشن مواجه می‌شود و شخص مورد انتقاد حالت تهاجمی به خود می‌گیرد و برای اثبات افکار و رفتار و عقاید خود مقاومت می‌کند. این گونه نقدها نه تنها مشکلاتی را حل نمی‌کنند، بلکه پیوندهای دوستانه و خوش‌بینی‌ها را زایل می‌سازند و در پاره‌ای از موارد امکان دارد به انتقام‌جویی خصمانه منجر شوند. به همین دلیل حضرت رسول اکرم«ص» فرموده‌اند: «بنده خدا قادر نخواهد بود جوهر ایمان را در وجود خود کامل نماید مگر آنکه از بحث‌های خصومت‌آمیز بپرهیزد، اگرچه حق با او باشد.»(۳۶) امام هادی«ع» نیز هشدار داده‌اند: «جدال منفی و بحث‌های آمیخته به خشونت، دوستی باسابقه را از میان می‌برد، پیوندهای استوار را می‌گسلد و کمترین خسران آن این است که هریک از دو طرف می‌خواهد بر دیگری غلبه یابد و این عارضه خود سبب اصلی جدایی، تفرقه و پراکندگی است.(۳۷)

 

از منظر امام خمینی

در فرهنگ اسلامی نقد از جایگاه والایی برخوردار است و مروجان و تربیت‌یافتگان این مکتب پویا و رشددهنده، آن را به عنوان اصلی ضروری و لازم در زندگی فردی و اجتماعی جوامع اسلامی پذیرفته‌اند. امام خمینی که در اقیانوس قرآن و عترت به غواصی پرداخته و در فرزانگی و فروزندگی، فضل و فضیلت و سلوک معنوی به سیره معصومین تأسی می‌کرد، انتقاد کردن و انتقادپذیری را به عنوان فرهنگی بالنده در جامعه مطرح ساخت و تأکید کرد که ترقی، خلاقیت و حیات علمی و فکری جامعه در پرتو کنجکاوی‌های هوشمندانه، پرسش و پاسخ‌های عالمانه و نقد و انتقاد صادقانه محقق می‌شود. انتقاد به‌جا و سازنده و بر حق باعث رشد و موجب هدایت هر دو جریان می‌شود. هیچ‌کسی نباید خود را مبرّای از انتقاد ببیند.(۳۸)

آن روح قدسی مدام به شاگردان خویش سفارش می‌کرد که به هر سخنی که گفته می‌شود، به نظر تنقید بنگرید، هر چند که صاحب سخن بزرگ هم باشد. نباید فوراً حرف او را بپذیرید، بلکه باید دقت و بررسی کنید.(۳۹)

ایشان در مقام رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیان‌گزار نظام جمهوری اسلامی با شجاعت تمام فرمود: «هر فردی حق دارد مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمانان را استیضاح و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع‌کننده بدهد.»(۴۰)

البته آنکه می‌خواهد در سنگر دفاع از ارزش‌ها، جلوی خلاف‌ها و خطاها و برخی عارضه‌ها را بگیرد، باید از سلاح آگاهی و بصیرت برخورد باشد، وظیفه خود را درست بشناسد، جوانب امر را درنظر بگیرد و مراقب باشد در این مسیر سوژه به دست دشمن ندهد و به جای اصلاح امور،  هدف‌های ناپاک خفاشان شب‌پرست را تأمین نکند. از این روی امام اخطار می‌دهد: «انتقاد غیر از انتقام‌جویی است. انتقاد صحیح باید بشود. هر کس از هر کس می‌تواند انتقاد صحیح بکند، اما اگر قلم که دستش گرفت انتقاد کند برای انتقام‌جویی، این همان قلم شیطان است.»(۴۱)

باید مطالب نشریات رو به انتقاد سالم، مصلحت‌اندیشی و هدایت باشد، اما گاهی ممکن است یک انتقادی از باب اینکه با سلامت نفس نوشته نشده است، باعث بدتر شدن وضع بشود.»(۴۲)

امام در بیانی دیگر بین نصیحت و تخریب تفکیک قائل می‌شود: وقتی که انسان از یک کسی گله دارد یا می‌بیند نقیصه‌ای در کار او هست، می‌تواند نصیحت کند و باید هم بکند، اما لسان نصیحت غیر از لسان لجن‌مال کردن است.»(۴۳)

همچنین آن بزرگوار مرز بین انتقاد با برخی اغراض شخصی را روشن می‌کند: «انتقاد هم اگر داریم، البته اگر کوتاهی شده باشد باید نوشته شود. نمی‌گوییم آن را ننویسید، اما انتقاد غیر از غرض‌ورزی است. یک وقت یک قلمی می‌خواهد مسئله‌ای را که کوچک است بزرگ کند، چند مقابل کند، تیتر بزرگ بنویسد و (در ذیل آن) هر چه را که می‌خواهد بنویسد که البته این غرض‌ورزی است. یک وقت قلمی می‌خواهد جامعه را اصلاح کند، هم خوبش را می‌گوید و هم آنچه را که ناقص است،  اما نه به شکل انتقاد غرض‌آلود، نه برای تضعیف.»(۴۴)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ آویزه سخن‌ها، محمدعلی اسلامی ندوشن، ص ۵۷.

۲ـ از چیزهای دیگر، عبدالحسین زرین‌کوب، صص ۱۶۸ـ۱۶۷.

۳ـ یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۱۳، ص ۲۱۲ و نیز ص ۲۱۶.

۴ـ نهج‌البلاغه، خطبه ۲۱۶.

۵ـ اسلام و مقتضیات زمان، شهید آیت‌الله مطهری، ج اول، ص ۲۸۵.

۶ـ اثباه الهداه بالنصوص و المعجزات، شیخ حرّ عاملی، ج ۱، ص ۷۱.

۷ـ نظرها و اندیشه‌ها، احمد راسخی لنگرودی، روزنامه اطلاعات، ۱۷ شهریورماه ۱۳۹۲.

۸ـ سخن‌ها را بشنویم، صص ۶۱ـ۵۹.

۹ـ مائده، ۱۰۰.

۱۰ـ نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۸.

۱۱ـ آزادی معنوی، علامه شهید مطهری، صص ۲۴ـ۲۳.

۱۲ـ فرازهایی از نامه ۵۳ نهج‌البلاغه.

۱۳ـ صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰.

۱۴ـ فرازی از بیانات رهبری در جمع نخبگان و فعالان دانشجویی، جام جم، ۱۸ مردادماه ۱۳۹۱.

۱۵ـ آل‌عمران، ۱۰۳.

۱۶ـ انفال، ۶۳.

۱۷ـ مائده، ۲.

۱۸ـ آل‌عمران، ۱۰۴.

۱۹ـ همان.

۲۰ـ والعصر، ۳.

۲۱ـ تحف‌العقول، ابن شعبه حرّانی، ص ۲۷، اصول کافی، ج ۲، ص ۶۳۹.

۲۲ـ مؤمنون، ۹۶.

۲۳ـ نحل، ۱۲۵.

۲۴ـ‌ حجرات، ۶.

۲۵ـ الاسراء، ۳۶.

۲۶ـ نهج‌البلاغه، ص ۱۸۵.

۲۷ـ تحف‌العقول، ص ۱۷۹.

۲۸ـ زمر، ۱۸.

۲۹ـ ذاریات، ۵۵.

۳۰ـ‌ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۳۳.

۳۱ـ‌ تحف‌العقول، ص ۳۰۲.

۳۲ـ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۰۵.

۳۳ـ همان مأخذ، ج ۷۸، ص ۳۷۴، تحف‌العقول، ص ۳۶۸.

۳۴ـ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۱۴.

۳۵ـ الروضه من الکافی، کلینی، ص ۱۴۸.

۳۶ـ سفینه البحار، محدث قمی، ج ۴، ص ۳۵۸.

۳۷ـ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۱۶.

۳۸ـ صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۴۸.

۳۹ـ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج ۲، ص ۱۴۹.

۴۰ـ همان مأخذ، ج ۴، ص ۱۹۰.

۴۱ـ مطبوعات و رسانه‌ها از دیدگاه امام خمینی، تنظیم: رسول سعادتمند، ص ۱۰۳.

۴۲ـ همان، ص ۱۰۴.

۴۳ـ صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۳۷.

۴۴ـ همان، ج ۱۴، ص ۷.

 

 

 

سوتیترها:

۱٫

به باور شهید مطهری، انتقاد عامل پیشرفت و حرکت است و کارها را اصلاح می‌نماید و سکوت و کتمان، بر معایب می‌افزاید. عجیب است که ما از نقادی هراس داریم و خیال می‌کنیم مواردی باید نقد شوند که مورد توجه و احترام نیستند. ما متأسفانه انتقاد را منافی احترام می‌دانیم.

 

۲٫

ضرورت دارد منتقد، کاستی‌های برادران خود را به گونه‌ای یادآوری کند که این روند، آبرو و عزت آنان را مخدوش ننماید و موجبات شرمندگی دوستان را فراهم نسازد. امام حسن عسکری«ع» فرموده‌اند: «کسی که برادر خود را در خفا موعظه می‌نماید، بر جلوه‌های او و زیبایی‌هایش می‌افزاید، ولی اگر آشکارا و در حضور جمع به وی اندرز دهد، باعث زشتی او می‌گردد

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *