استاد اصغرطاهرزاده
بر کسی پوشیده نیست که راه تکامل هر قومی از درون آن قوم گشوده میشود و جامعه در این راستاست که به شکلی واقعبینانه به راز پیروزیها و شکستهای خود پی میبرد و از سنتهایی که عامل پیروزی اوست غفلت نمیکند. رویکرد تاریخی به رویدادها موجب میشود تا پدیدهها را از تمام زوایای ممکن ببینیم و این تصور برای ما ایجاد نشود که حوادث تاریخی از یکدیگر منقطع هستند. از این منظر میتوان نگاه تاریخی همهجانبهای به شخصیت امام مجتبی«ع» داشت و با رویکردی پدیدارشناسانه به حادثه مهم صلح ایشان با معاویه نگریست.
آنچه تا به حال در مورد امام حسن«ع» گفته شده ارزشمندند، لکن در راستای رفع اتهام از آن امام همام در قضیه صلح با معاویه کافی نیستند. بهترین راهنما برای فهم شرایط تاریخی آن حضرت، سخن خود ایشان است در آنجا که به معاویه میفرمایند: «وَ لَوْ وَجَدْتُ أَنَا أَعْوَاناً مَا بَایَعْتُکَ یَا مُعَاوِیَه:۱ اگر یارانی داشتم که در جنگ مرا یاری میکردند، هرگز خلافت را به تو واگذار نمیکردم.» ایشان خطاب به مردم میفرمایند: «به خدا سوگند اگر ناگزیر شوم زمامداری مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنیامیه هرگز روی خوش و شادمانی نخواهید دید».۲ آیا این سخن امام، هشداری سرنوشتساز برای امروز ما نیست تا بفهمیم باید امور خود را چگونه سامان بدهیم؟
امام خمینی از یاران امام حسن«ع» که باعث شدند معاویه صلح را بر آن حضرت تحمیل کند به عنوان افراد خائن یاد میکنند تا نگاه ما به صلح آن حضرت با معاویه مرتجعانه نباشد، بلکه از خواب غفلت بیدار شویم.ارتجاع یعنی مسدودکردن راه تفکر و توسل به پُرگویی و کمشنیدن و تفکر یعنی شناخت درست دوران تاریخیای که در آن به سر میبریم. از این لحاظ میتوان گفت تفاوت شرایط کنونی ایران با زمان امام حسن«ع» از زمین تا آسمان است و ما به لطف خدا و از برکت انقلاب اسلامی، نه تنها ارتش و سپاه و بسیج قوی، بلکه مردمی هوشیار و وفادار به نظام در صحنه داریم که بهخوبی رهبری انقلاب را درک میکنند. کجای شرایط ما مشابه شرایط امام حسن مجتبی«ع» است که بگوئیم از امام حسن«ع» یاد بگیریم که چگونه صلح کنیم، غافل از اینکه صلح خائنانه بود و خائنین، آن صلح را به امام تحمیل کردند.۳
مفهوم نرمش قهرمانانه مدنظر مقام معظم رهبری این است که گاهی عقبنشینی لازم است، اما نه برای فرار از دست حریف، بلکه برای پیداکردن راهکاری جدید برای مقابله با دشمن و پیروزی بر او، لذا نباید نرمش قهرمانانه را با نرمش منفعلانه یکی گرفت.
در آن زمان معاویه روز به روز نیرومندتر شده و به عنوان یک نیروی طاغی و یاغی علیه امام حسن«ع» و به عنوان خلیفه مسلمین قیام کرده بود. بسیاری از اصحاب امام حسن«ع» به حضرت خیانت کردند و کوفه با وجود منافقین در آن، وضع ناهنجاری پیدا کرد که معلول علل و حوادث تاریخی زیادی از جمله وجود خوارج بود.
مشکل اصلی دوران امام حسن«ع» مردمی بودند که تعلیم و تربیت ندیده و اسلام را نشناخته و به عمق تعلیمات اسلامی آشنا نبودند و بیش از دیگران هم ادعای مسلمانی میکردند. در کوفه چند دستگی آزاردهندهای حکمفرما بود، مضافاً بر اینکه همیشه دست کسانی که پایبند به اصول اخلاق و انسانیت و دین و ایمان نیستند بازتر از دست کسانی است که مقید به آموزههای دینی هستند. در کوفه، معاویه با دادن رشوه، پایگاه بزرگی برای حکومت خود ساخته بود. او مرتباً جاسوسهایی را به آنجا میفرستاد تا از یک سو پولهای فراوانی را بین مردم پخش کنند و وجدانهای افراد را بخرند و از سوی دیگر با شایعهپراکنی و روحیهها را خراب کنند. در چنین شرایطی اگر امام حسن«ع» ایستادگی میکردند، در نهایت چیزی جز شکست نصیب ایشان نمیشد..
فرض کنیم که ما در تاریخ خود با چنین معاویهای روبهرو بودیم. آیا حکیمانهترین اقدام غیر از کاری بود که امام حسن«ع» انجام دادند؟ و از آن مهمتر ،آیا فهم موقعیت امام حسن«ع» به ما کمک بزرگی نمیکند که نگذاریم جامعه ما به وضعیتی دچار شود که تبلیغات امثال معاویه در آن تأثیر بگذارد؟ خطر بزرگتر آن است که در یک خطای راهبردی با شبیهسازی جامعه انقلابی ایران اسلامی با جامعه کوفه، با دست خویش زمینه تسلیم را فراهم آوریم.
معاویه به عنوان یک مرد صد در صد سیاسی، همین که در ذیل تفکر حزب اُموی مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد، تمام مفاد قرارداد صلحنامه را زیر پا میگذارد و به هیچ یک از آنها عمل نمیکند. او وقتی به کوفه آمد صریحاً گفت: «مردم کوفه! من در گذشته به این دلیل با شما نجنگیدم که نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج بروید و زکات بدهید، «وَلکن لِآمُرَ عَلیْکُم» بلکه جنگیدم تا امیر و رئیس شما باشم.»
امام حسن«ع» کنارهگیری کردند تا ماهیت امویها که بر مردم مخفی و مستور بود، آشکار گردد و نهضت عاشورا از نظر تاریخی قیام موجهی باشد. لذا اگر امام حسن«ع» بعد از معاویه زنده میماندند و در موقعیت امام حسین«ع» قرار میگرفتند، قطعاً قیام میکردند.
حضرت علی«ع» در اواخر عمر از اصحاب با وفایشان که در صفین کشته شدند یاد کردند و فرمودند: «أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْن؟»۴ کجا هستند برادران من که به راه حق رفتند و با حق در گذشتند؟ کجاست عمّار؟ و کجاست پسر تیهان؟ (مالک بن تیهان انصارى) و کجاست ذو الشّهادتین؟ و بعد گریستند. ایشان این خطابه را در نماز جمعه خواندند و از مردم برای جنگ با معاویه دعوت کردند..نوشتهاند که هنوز جمعه دیگر فرا نرسیده بود که حضرت ضربت خوردند و شهید شدند.
این موقعیت که حضرت علی«ع» از یاران باوفایشان یاد و از بیوفایی مردم کوفه گلایه میکنند، به امام حسن«ع» به ارث رسید و مردمی به «ساباط» آمدند که با نیزه به پای حضرت زدند. امام حسن«ع» لشکری متشکل از تعدادی اندک در نخیله کوفه جمع کردند و خود ده روز آنجا بودند، اما فقط چهارهزار نفر جمع شدند.
شناحت بسیاری از افراد جامعه آن روز از معاویه این بود که او هر چند که آدم بدی است، اما حاکم خوبی است و وقتی به حکومت برسد، هیچ فرقی میان مردم کوفه و غیرکوفه نخواهد گذاشت، مخصوصاً معاویه از خود یک نوع حلم سیاسی بروز داده بود و لذا کمتر کسی او را یک حاکم جائر میدانست و تنها بهعنوان یک مرد جاهطلب شناخته شده بود. ماهیت واقعی معاویه در دوران صلح امام حسن«ع» آشکار گردید.
عدهای که با صلح امام حسن«ع» مخالف بودند، نزد امام حسین«ع» رفتند و گفتند: «ما این صلح را قبول نداریم آیا بیاییم و با تو بیعت کنیم؟» ایشان فرمودند: «نه، من تابع برادرم حسن هستم.» وقتی امثال سلیمان صُرد خزاعى و بعضى از افراد دلسوز بعد از شهادت امام حسن«ع» به امام حسین«ع» پیشنهاد مقابله با معاویه را دادند، ایشان در پاسخ فرمودند: «هذا ما لا یکون و لا یصلح»؛۵ قیام بر ضد معاویه در چنین شرائطى نه امکان دارد و نه صلاح است.» ویژگىهاى معاویه روشن مىسازد که چرا در زمان او مصلحت نبود که قیامى صورت گیرد، زیرا خون مردم ریخته مىشد بیآنکه نتیجهاى به دنبال داشته باشد.
دسیسههای امویان با گسیل جاسوسان به شام و بدبین کردن قبایل و مردم نسبت به سبط پیامبر و استفاده مؤثر از زر و سیم و خریدن بزرگان قبایل کوفه، کار را به نافرمانی و سستعنصری و تنبلی یاران امام کشاند و عرصه را بر آن حضرت تنگ کرد، همان ویژگیهائی که پدر بزرگوار ایشان را نیز در تنگنا قرار داد، بهطوری که آن حضرت بارها زبان به انتقاد از یاران خود گشودند و فرمودند: «سوگند به خدا دوست دارم معاویه در باره شما با من داد و ستدی کند مانند داد و ستد صراف (که یک دینار طلا میدهد و ده درهم نقره میگیرد) او نیز ده نفر از شما را از من بگیرد و یک نفر از لشکریانش را بدهد»۶ امام حسن«ع» در چنین وضعیتی چاره را در صلح با معاویه یافتند.
با توجه به این رویداد تاریخی اولاً باید مواظب بود جامعه به چنین ورطهای نیفتد. ثانیاً حکمت امام حسن«ع» در چنین شرایط تاریخیای از یاد نرود. به گواهی دهها سند تاریخی، امام تمام تلاش خود را برای برکناری معاویه از حکومت به کار بردند و حتی به نبرد هم اندیشیدند؛ لکن ضعف اراده شیعیان و قلّت فرمانبران مطیع، مانع از تحقق این امر گردید. سرانجام و در شرایطی که گروهی از سران سپاه امام«ع» در خفا با معاویه مکاتبه کردند و حتی وعده دستگیری و تسلیم امام را هم دادند، ایشان نسبت به جان خود و اندک شیعیان مخلصی که ضامن بقای اصل اسلام در آینده بودند، احساس خطر کردند و با قبول «صلح مشروط» علاوه بر حفظ جان آنان، موجبات فرو افتادن پرده از چهره واقعی معاویه و امویان را نزد مردم مهیا ساختند.
با توجه به آنچه گذشت شبیهسازی موقعیت امروزه با دوران امام حسن«ع» اشتباهی استراتژیک است و پیامی جز این برای دشمن نمیفرستد که مسئولان کشور ما دستشان بسته است. بدیهی است دشمنی که گمان کند مدیران کشور ما خود را در شرایط صلح امام حسن«ع» میدانند، قطعاً خود را در جایگاه و موقعیت معاویه خواهند دید.
جای تعجب است که یکی از تلخترین حوادث صدر اسلام که باید «درس عبرت» برای امت اسلامی و خصوصاً خواص جامعه باشد، بهعنوان «الگو» برای رفتار خواص و امت ترویج و تشویق میشود تا آنها هم، امامشان را به تنگنا ببرند و مجبورش کنند از حکم جهاد و مقاومت عقبنشینی کند و راه تعامل با ظالمان جهان را در پیش گیرد.
اگرچه پذیرش صلح تحمیلی برای امام حسن«ع» در شرایط خیانت یاران، برای آینده اسلام و امت از سوی امام معصوم بهترین انتخاب بود، اما تاریخ از اصحاب امام حسن«ع» و کوفیان دنیاطلب و سستعنصر که فریب معاویه را خوردند و امامشان را به محاق بردند، همیشه به بدی یاد خواهد کرد. اساساً حادثه تلخ صلح امام حسن«ع» و پذیرش حکمیت از سوی امام علی«ع» برای «عبرت» امت اسلامی است، نه برای «الگو گرفتن» تا با کمکاری و سستی و غفلت و دنیاطلبی کاری کنند که امام شان مجبور به عقب نشینی و پذیرش ظلم شود.
مسلماً نه صلح امام حسن«ع» برای ملت ایران قابل تجویز است، نه ملت ایران، مردم کوفهاند و نه در میان یاران مقام معظم رهبری، زمامدارانی چون عبیدالله بن عباسها و اشعثها وجود دارند. کسانی که صلح حسنی را به مذاکرات هستهای ربط میدهند و دل به وعدههای استکبار جهانی بستهاند، خوب است بدانند که معاویه به هیچ یک از بندهای آن صلحنامه عمل نکرد و همان طور که حسنبنعلی«ع» پیشبینی کرده بودند، کوفیان سازشکار و عافیت طلب از صلح با معاویه به هیچ آسایشی در دنیا دست نیافتند و در نافرمانی از امامشان، ننگی ابدی را پذیرا شدند. تدبیر الهی امام حسن«ع»، کلیت اسلام و معدود یاران انقلابی ایشان را حفظ کرد تا در کربلا پرده از چهره کریه خاندان اموی کنار برود.
تنهاترین سردار
اگر آنچه را که بر حسن بن علی«ع»، تنهاترین سردار اسلام گذشت، با دقت مطالعه کنیم، هرگز آرزوی تحقق دو باره آن را نخواهیم کرد. ما داریم از امامی سخن میگوییم که در بحبوحه جنگ توسط یکی از یارانش ترور و بهشدت از ناحیه ران پا مجروح شد. جمعی از یارانش به خیمه او حمله و اموال آنجا را غارت کردند و حتی جانماز از زیر پای حضرت کشیدند. ما از امام غریبی میگوییم که عبیداللّهبنعباس را که از خویشان وی و از نخستین افرادى بود که مردم را به بیعت با امام تشویق کرد، به عنوان فرمانده لشکر با دوازده هزار نفر به «مسکن»، شمالىترین نقطه عراق اعزام فرمود، امّا وسوسههاى معاویه او را تحت تأثیر قرار داد و معاویه مطمئنترین فرمانده امام را با یک میلیون درم که نصفش را نقد پرداخت، به اردوگاه خود کشاند. در نتیجه هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهیان امام به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.
پس از عبیداللّهبنعباس، نوبت فرماندهى به قیسبنسعد رسید. لشکریان معاویه و منافقان با شایعه کشتهشدن آن حضرت، روحیه سپاهیان را تضعیف کردند. عدهاى از کارگزاران معاویه هم که به مدائن آمدند و با امام حسن«ع» ملاقات کردند، زمزمه پذیرش صلح به وسیله امام«ع» را در بین مردم شایع کردند. از طرفى یکى از خوارج تروریست نیزهاى به ران حضرت زد، بهحدى که استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحت سختی برداشت. در هر حال براى امام«ع» شرایطی پیش آمد که جز صلح با معاویه راه دیگرى باقی نماند.
آری! اینگونه بود که حسنبن علی«ع» تنهاترین سردار لقب گرفت، تلخترین حوادث تاریخ اسلام رقم خورد و امام پذیرای صلح تحمیلی معاویه شد. ایشان در این زمینه فرمودند: «من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با او نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانهروز با او مىجنگیدم تا کار یکسره شود.»
بنابراین هرگز نباید شرایط امروز کشور و مذاکرات هستهای را با این رویداد دردناک و عبرتآموز تاریخ اسلام مقایسه کرد. ما با مقاومت و عزّت و تحت مدیریت رهبری شجاع و دانا و از زبان ایشان که در عید فطر امسال فرمودند: «امریکا تسلیم ایران را مگر به خواب ببیند. سیاست ما در مقابل امریکای مستکبر هیچ تغییری نخواهد کرد»، همچنان پایدار ایستادهایم.
اگر قرار است از صلح امام حسن«ع» و یا هر واقعه تاریخی دیگر تفسیری ارائه شود، لازم است که زمینههای شکلگیری واقعه مطرح و سپس با شرایط حال مقایسه شود. در این چهارچوب روشن شدن این نکات ضروری است.
اولاً: صلح چگونه شکل گرفت؟ ثانیاً: مفاد صلح، عزّتآفرین بودند یا نه؟ ثالثاً: نتیجه آن صلح چه شد؟ همه این ابعاد را باید تحلیل و تفسیر کرد. حضرت در شرایطی قرار گرفتند که بر اساس برخی از منابع تاریخی تنها ۱۷ نفر برای ایشان باقی مانده بودند.
در این ماجرا چهار نکته مهم وجود دارد:
- امام حسن مجتبی«ع» هنگامی که از کوفه حرکت کردند، برای نوشتن صلح به مدائن نرفتند، بلکه عازم نبرد با معاویه به عنوان نماد نفاق در جامعه اسلام بودند.
۲- ضعف حامیان امام و سپاهیان حضرت و نیز فتنه معاویه شرایط را به سمت صلح برد.
- مفاد صلح بهنحوی نوشته شد که در نهایت چهره معاویه و بنیامیه را رسوا کرد.
- صلح امام حسن«ع» با نمایاندن چهره نفاق بنیامیه، زمینهساز واقعه عاشورا و قیام امام حسین«ع» شد و به قول شیخ راضی آل یاسین «کربلا پیش از آنکه حسینى باشد حسنى بود.»۷
بر این اساس تطبیق شرایط امروز ما با دوره امام حسن«ع» جای بحث جدّی دارد.
با توجه به تبعیت و سلامت دولتمردان در اجرای الزامات و مصالح نظام و نیز حمایت بیش از ۸۰ درصدی مردم از تصمیمات نظام (مطابق نظرسنجیهای مختلف از جمله نظرسنجی اخیر دانشگاههای تهران مریلند) جمهوری اسلامی در شرایط ضعف در تصمیمگیری که بر امام حسن«ع» تحمیل شد، قرار ندارد. البته میتوانیم از صلحنامه عزتمندانه امام حسن«ع» که در شرایط ضعف نوشته شد، درس بگیریم، حال آنکه ما در شرایط قوت قرار داریم و لذا بدیهی است که باید توافقی عزتمندانه و مطابق با منافع ملی را امضا کنیم.
تفکر در سیره اولیاء الهی بر قدرت اندیشیدن انسان برای مواجهه با مسائل زمانه میافزاید. اتفاقاً اگر زمانه امام حسن«ع» درست شناخته نشود، ممکن است زمانی که نباید تن به صلحی تحمیلی بدهیم، خود را به دست خویش گرفتار کنیم.
موضعگیری امام حسن«ع» در آن شرایط تاریخی یکی از بزرگترین دستاوردهای تفکر بشری برای فهم قواعد فراگیر حاکم بر زندگی است تا هرکسی زمانه خود را بهگونهای بشناسد و از آرمانهای خویش به شکلی پاسداری کند که دشمن برای نفوذ در جبهه خودی طمع نکند.
هر متفکری در ذیل تجربههای تاریخی خود میاندیشد و مقطع تاریخی مقابله امام حسن«ع» با معاویه یکی از مهمترین مقاطع تاریخی جهان اسلام برای تفکر و فهم معانی جدید از تاریخ معاصر ماست. شایسته نیست برای حل مسائل خود تاریخ را به عقب برگردانیم و از داشتن روحیه انقلابی غفلت کنیم.
پینوشتها:
۱ـ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۴، ص: ۲۳
۲ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیه، ۱۹۶۱ م، ج ۱۶، ص ۲۸٫
۳ـ آقای رئیس جمهور اخیرا در تاریخ ۱۱ تیرماه در جمع استانداران با اشاره به ماجرای صلح امام حسن مجتبی«ع» فرمودند: «امام حسن«ع» میخواهند به ما یاد بدهند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت و جامعه اسلامی تصمیم گرفت…شجاعت در مراحل و مقاطع مختلف و در برابر شرایط گوناگون تاریخی معنای خاص خود را دارد و امام حسن مجتبی«ع» آن تصمیم سخت را اتخاذ کردند و ما هم باید راه و مسیر ایشان را دنبال کنیم.» در بدو ورود به صحبتهای اخیر دکتر روحانی با دو موضوع روبهرو هستیم. نخست، چیستی صلح امام حسن مجتبی«ع»، دوم، الزامات توجه به جملات و تعابیری که مقامات کشور این روزها به کار می برند با توجه به شرایط حساس مذاکرات هستهای.
۴ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۲
۵ـ انساب الاشراف، ج ۳، ۱۵۱
۶ـ نهجالبلاغه فیض الاسلام، خطبه ۹۶
۷ـ به کتاب «صلح امام حسن«علیهالسلام»؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ» نوشته «شیخ راضی آل یاسین و ترجمه حضرت آیتاللّه خامنهای است، رجوع شود.
سوتیترها:
۱٫
جای تعجب است که یکی از تلخترین حوادث صدر اسلام که باید «درس عبرت» برای امت اسلامی و خصوصاً خواص جامعه باشد، بهعنوان «الگو» برای رفتار خواص و امت ترویج و تشویق میشود تا آنها هم، امامشان را به تنگنا ببرند و مجبورش کنند از حکم جهاد و مقاومت عقبنشینی کند و راه تعامل با ظالمان جهان را در پیش گیرد.
۲٫
کسانی که صلح حسنی را به مذاکرات هستهای ربط میدهند و دل به وعدههای استکبار جهانی بستهاند، خوب است بدانند که معاویه به هیچ یک از بندهای آن صلحنامه عمل نکرد و همان طور که حسنبنعلی«ع» پیشبینی کرده بودند، کوفیان سازشکار و عافیت طلب از صلح با معاویه به هیچ آسایشی در دنیا دست نیافتند و در نافرمانی از امامشان، ننگی ابدی را پذیرا شدند