اسماعیل نساجی زواره
مقدمه:
نهم اردیبهشت ماه (۱۲۴۵ه.ش)یادآور طلوع خورشید منظومه معرفت و عرفان حضرت آیتالله سید علی آقا قاضی طباطبایی(ره) است. به بهانه میلاد فرخنده این عارف فرزانه، نگاشته ذیل که مبین راهبردهای سازنده ایشان در عرصه تعلیم و تربیت است به سالکان کوی معرفت و پویندگان راه حقیقت تقدیم میگردد.
آغازین سخن
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک(۱)
تاریخ درخشان و پرافتخار حوزههای علمیه شیعه، همواره شاهد ظهور عالمان کبیر و عارفان بصیری بوده که با همتی بلند و عزمی راسخ، مراتب علم و معرفت را یکی پس از دیگری طی نموده و به درجات متعال نائل گردیدهاند. این هادیان الهی بسان ستارگان فروزان با پرتوافشانی خود در راستای رشد و بالندگی جامعه اسلامی و احیای ارزشهای راستین تلاشهای وافری را مبذول داشتهاند و با تفکر پاک و اندیشه ناب، سرگشتگان وادی حیرت را از ظلمت و تاریکی نجات دادهاند؛ چنان که نبیمکرم«ص» میفرماید: « {إنما مَثَلُ العلماءِ فی الأرضِ مثلُ النُّجومِ فی السَّماءِ لِتَهتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحرِ؛(۲) همانا دانشمندان بر روی زمین همچون ستارگان در آسمان هستند که مردم در تاریکیهای خشکی و دریا به کمک آنها هدایت میشوند.»
یکی از ستارگان پرفروغ در منظومه معرفت و عرفان، سیدالعارفین و حجتالذاکرین حضرت آیتالله العظمی سیدعلی آقا قاضی طباطبایی«ره» است. وی با تلاش و مجاهدت فراوان توانست در تمام معارف اسلامی صاحبنظر شود و در وادی عرفان و خداشناسی قله معرفت را فتح نماید. آنچه از سیره این شیر بیشه تقوا و اسوه معرفت برمیآید، این است که پس از پیمودن مسیر عبودیت و اخلاق، با شجاعت و صلابت، مشعل منیری را به دست گرفت تا در مسیر سالکان کوی عشق پرتوافشانی کند و این روشنگری در افکار بلند و سیره تربیتیاش نمودی برجسته دارد.
محضر نورانی این رادمرد الهی، بارقهای از محفل انس و بارگاه قدسی بود و دل خویش را وقف ساحت مقدس معبود خویش نمود. او عاشق پاکباختهای بود که توانست خود را بر ساحل قرآن و عترت برساند و از این دو دریای بیکران بابرکت، جرعههای جانبخشی را برای شیفتگان مکتب اهلبیت«ع» به ارمغان آورد. این عارف وارسته، نهر خروشانی از عرفان و معرفت بود که به حق میتوان او را از ذخایر الهی و مفاخر تشیع برشمرد؛ زیرا نور خدا در نهانخانه دلش نفوذ کرد و با تهذیب نفس، به مقام حقیقت رسید.
ایشان عمری را در راه اعتلای کلمه حق گذراند و با اخلاصی کمنظیر، در راه اسلام و قرآن گام برداشت و بازدهی بسیار عالی را در قلمرو عرفان و معرفت از خویش باقی گذاشت و با افکار بلند و عارفانهاش تأثیری عمیق در بین مشتاقان معرفت و طالبان اخلاق گذاشت و تربیتیافتگانی زبده را به جامعه اسلامی تقدیم نمود.
نگارنده در این نوشتار درصدد است که به تبیین اندیشههای نورانی این عارف فرزانه و فقیه دردانه در گستره تعلیم و تربیت بپردازد. امید است که مورد توجه پویندگان راه معرفت قرار گیرد.
تکریم شاگردان
یکی از روشهای صحیح و کارآمد در تربیت انسان، روش احترام و تکریم شخصیت است. این شیوه در حقیقت پشتوانه سلامت روان بشر و از مهمترین عوامل رشد شخصیت اوست. خداوند متعال در قرآن کریم، بنیآدم را تکریم نموده است و هیچ موجودی را برتر از او نیافریده است: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا؛(۳) ما فرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکبهای راهور سوار کردیم و از انواع غذاهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم.»
از آیه مزبور چنین استفاده میشود که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکی کرامت و دیگری برتری بر سایر مخلوقات. منظور از تکریم انسان، اعطای خصوصیاتی به او که در سایر موجودات و پدیدهها نیست و منظور از برتری، اعطای خصوصیاتی است به انسان که دیگر موجودات در آن شرکت هستند، ولی انسان در حد اعلا از آن برخوردار است.
حضرت آیتالله میرزاعلی آقا قاضی معتقد بود نظر به اینکه انسان از این دو مزیت عالی و فطری برخوردار است، احترام و تکریم شاگرد یک وظیفه اساسی برای استاد است که در حوزه تعلیم و تربیت، هیچ عاملی نباید مانع از تحقق آن شود؛ بنابراین در سیره تربیتی خود، توجه خاصی به این موضوع داشت. آن عارف وارسته، به همه شاگرداناش به دیده کرامت و بزرگواری مینگریست و تلاش میکرد بزرگی و عزت نفس را در آنان تقویت کند. ایشان شاگرداناش را بچههای خود میدانست و آن قدر با آنان مهربان و بیتکلف بود که وقتی فهمید شاگردش آیتالله کشمیری خرمای دری دوست دارد، به در منزلاش میرفت و برایش از آن نوع خرما میبرد.(۴)
وقتی با شاگرداناش راه میرفت، پشت سر آنان حرکت میکرد و هر چه میگفتند آقا! شما جلو باشید، میگفت: نه من عقب میآیم، شما جلو بروید.(۵)
اگر بچههای کم سن و سال در جلسه تدریس وی حاضر میشدند، از جا بلند میشد و آنان را احترام میکرد و هر چه شاگردان میگفتند: اینها بچه هستند، میفرمود: بگذارید آنان هم یاد بگیرند.(۶)
تهذیب نفس
این عارف روشنضمیر برای کسب معرفت نفس دستور داده است که انسان سالک باید در هر شبانهروز حداقل نیمساعت را معین کند و به نفس خود توجه نماید. در اثر این توجه، رفتهرفته معرفت نفس برای وی حاصل شده و به مقصود خواهد رسید.(۷) ایشان به استناد این کلام گهربار حضرت علی«ع» که فرمودند: « قَصَمَ ظَهْری صِنْفانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جاهِلٌ مُتَنَسِّک؛(۸) دو گروه کمر مرا شکستند: دانشمند بیشرم و حیا و نادان مقدسمآب.» ایشان معتقد بود که انسان غیرمهذب هر چه بیشتر علم بیاموزد، ضررش برای خود و جامعه بیشتر خواهد بود.
آن بزرگوار با تأسی از سیره پیشوایان معصوم«ع» قلباش را از اغیاری نظیر حب ریاست، مال، نفس، شهرت و دنیا خالی کرد؛ بهطوری که همه چیز را با چشم الهی میدید؛ زیرا دلهایی که با تزکیه، تصفیه و عبادت مطهر گردیدهاند و ذهنهایی که از اشتغالات دنیوی اعراض نمودهاند و به عالم بالا توجه دارند، فرودگاه حکمتهای عرشی و فیوضات ربانی هستند.
مرحوم علامه طباطبایی«ره» میفرماید: در سال ۱۳۰۴ هـ ش که برای تحصیل به نجف مشرف شدم، از اوضاع این شهر شریف بیاطلاع بودم. نمیدانستم کجا بروم و چه بکنم؟ در بین راه همواره در فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی بمانم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مورد رضایت خداوند متعال باشد؟ وقتی به نجف اشرف رسیدم، به بارگاه حضرت علی«ع» روی کردم و گفتم: یا امیرالمؤمنین«ع»! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شدهام، ولی نمیدانم چه روشی را در پیش گیرم و چه برنامهای را انتخاب کنم؟ از شما میخواهم که مرا به آنچه که مصلحت است راهنمایی کنید. منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، قبل از اینکه در درس شرکت کنم، در منزل نشسته بودم و در مورد آینده خود فکر میکردم. ناگهان در خانه زده شد. در را باز کردم و دیدم که یکی از علمای بزرگ سلام کرد و داخل منزل شد. آن عالم، چهرهای جذاب و نورانی داشت.
کمکم گفتوگو را شروع کرد و با من انس گرفت. در ضمن سخنان خود به نکته مهمی اشاره کرد و گفت: «کسی که برای تحصیل علم به نجف میآید، شایسته است که علاوه بر تحصیل دانش، به فکر تهذیب نفس خویش باشد.» این جمله را گفت و از منزل خارج شد. سخنان او مرا شیفته کرد و تا زمانی که در نجف بودم، از محضر آن عالم پرهیزگار بهره میبردم.»(۹)
مرحوم علامه طباطبایی هر موقع از تهذیب نفس و کمالات معنوی سخن به میان میآمد، میگفت: «ما هر چه داریم از مرحوم آقای حاج میرزا علیآقای قاضی داریم.»
جذب شاگردان
یکی از مهمترین ویژگیهای یک معلم و استاد توانمند در فرایند تعلیم و تربیت، جذب شاگردان است. آیتالله سید محمدحسین همدانی صاحب تفسیر ارزنده «انوار درخشان» میفرماید: «در سال ۱۳۴۸ هـ ق که من در مدرسه قوام نجف اشرف درس میخواندم، مرحوم میرزا علی آقا قاضی به آنجا تشریف آوردند و از تولیت مدرسه یک حجره برای تهجد و عبادت درخواست کردند. در آنجا بود که من شیفته این عالم جلیلالقدر شدم. چند ماهی از آمدن آن بزرگوار به مدرسه میگذشت که من خدمت ایشان رفتم و تقاضا کردم که کتاب جامعالسعادات مرحوم ملامهدی نراقی را برای من بخواند و ایشان با کمال بزرگواری پذیرفت. سپس قرار شد من در کنار درسهای دیگر، در ساعات فراغت، خدمتشان برسم تا این کتاب را تدریس کنند. اما چه درسی! واقعاً درس عرفانی بود! بعد از چندی، تمام اذکار من میرزا علی آقای قاضی«ره» شده بود. به هیچ درسی توجه نمیکردم و تنها درس ایشان مورد توجه من بود. وقتی تدریس را شروع میکرد، تمام دروس دیگر از خاطرم میرفت و تنها محو آن بزرگوار میشدم. تمام روز به چیزی جز سخنان گهربار این عارف فکر نمیکردم. رفتهرفته در اثر بیداریهای شبانه در من تغییراتی به وجود آمد.»(۱۰)
دعوت به استقامت و پایداری
مرحوم آیتالله قاضی«ره» انسان صبوری بود. او برای اینکه ابواب آسمان به رویاش گشوده شود، چهل سال صبر و استقامت کرد. در سیره تربیتیاش خاطرنشان میکند که انسان بدون استقامت به جایی نمیرسد؛ لذا به شاگردان خود میگفت اگر طالب حقیقت هستید، به جستوجو ادامه دهید. اگر الان به هدف نرسیدید، بالاخره زمانی خواهید رسید. وی میفرمود: «انسان هیچ وقت نباید در زندگی مأیوس شود و به خاطر دیرکرد نتیجه، نباید دست از سیر و سلوک بردارد، زیرا ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشاند و سپس ناگهان به اندازه گردن شتر آب زلال و روان جاری شود. هر کس در راه تلاش و کوشش، خداوند را درنظر بگیرد، خداوند برای رسیدن به اهداف و مقاصد برایش کافی است.»(۱۱)
آن عارف روشنضمیر که خود نماد استقامت در سیر و سلوک بود، شاگردان خود را نیز به استقامت و پایداری در امور توصیه میکرد. آیتالله مرندی«ره» یکی از شاگردان نامدار ایشان نقل میکند که: سیدعلی آقا قاضی در همت و تلاش مورچه را مثل میزد که با چه زحمت و کوششی برای خود توشه جمع میکند و هنگام انتقال دانه به لانه، بارها از بلندی پرت میشود، ولی ناامید نمیشود و دوباره به تلاش خود ادامه میدهد و سرانجام خود را به مقصد میرساند.(۱۲) ایشان ادامه میدهد که آقای قاضی، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میدانست. این یک مقام بسیار عالی است که انسان از مرز خارج نشود و در برابر احکام شرع مقدس اسلام تعبد کامل داشته باشد.(۱۳)
همچنین مرحوم آیتالله شیخ عباس قوچانی«ره» وصی آن عارف بیبدیل میگوید: «از لحاظ توکل بر خدا، احدی را مانند آقای قاضی ندیدم. او همچون کوه استوار بود، بهطوری که ابداً مسائل مختلف اجتماعی و زندگی خم بر ابروی ایشان نمیآورد! آری او کوه بود! وی در راه سیر و سلوک آن قدر استقامت و صبر کرد تا لطف و عنایت حضرت حق از هر جهت برایش جاری شد؛ به گونهای که خود میگوید: هر چه را میخواستم تماماً به دست آوردم.»(۱۴)
تأکید بر فریضه نماز
آن عالم فرزانه به استناد آیه شریفه « وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشا وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»(۱۵) به خواندن نمازهای پنجگانه در اول وقت بسیار مقید بود.
حضرت آیتالله بهجت«ره» از قول ایشان نقل میکند که فرمود: «هر کس نمازهای واجب یومیه را اول وقت بخواند، به همه مقامات معنوی خواهد رسید.»(۱۶)
وی در منزل خود تدریس میکرد و نماز جماعت را نیز به همراه شاگردان در خانه اقامه میکرد و بسیار با طمأنینه میخواند. آن عارف وارسته، خطاب به یکی از شاگرداناش این گونه نوشته است: «شما را سفارش میکنم به اینکه نمازهای یومیه را در وقت فضیلت در مسجد بخوانید؛ زیرا مسجد برای مؤمن همانند آب است برای ماهی.»(۱۷)
مرحوم علامه طباطبایی میگوید: «هنگامی که در نجف اشرف به درس و بحث مشغول بودم، یکی از روهای مرحوم قاضی به من برخورد کرد و بدون مقدمه گفت: اگر طالب دنیایی، نماز شب بخوان و اگر طالب آخرت هستی، باز هم نماز شب بخوان.»(۱۸) آری! از دیدگاه میرزا سیدعلی آقا قاضی«ره» فریضه نماز و نوافل انسان را به قله تقوا صعود میدهد و هر چه نماز کاملتر اقامه گردد، سالک به مراتب والاتری از تقوا دست مییابد.
انس با قرآن
استناد به آموزههای وحیانی در مکتب تربیتی، سیدعلی آقا قاضی«ره» جایگاه ویژهای دارد. او خود مفسر آیات الهی بود و بهره فراوانی از این کتاب آسمانی میبرد. این عارف فاضل، مصداق روشن و کامل «عبادالرحمان» بود که خداوند متعال در وصف آنان میفرماید: « وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا ؛(۱۹) و آنان کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان یادآوری شود، کورکورانه در آن آیات ننگرند، بلکه با دل آگاه و چشم بینا آنها را مشاهده میکنند تا به مقام معرفتشان افزوده شود.»
سیره درخشان این عارف گرانمایه در عمل آکنده از آموزههای قرآنی بود و در طول زندگیاش هرگز از قرآن جدا نشد و همدم قرآن بود. در توصیه به شاگرداناش میگفت: «علیکم بقراءه القرآن فی اللیل بالصوت الحسن الحزین فهو شراب المؤمنین؛(۲۰) بر شما باد به قرائت قرآن در شب با صدای زیبا و غمانگیز، زیرا آن شراب مؤمنان است.»
شاگردان ایشان نیز تربیتشده مکتب قرآن بودند، بهطوری که علامه طباطبایی«ره» بزرگترین اثر تفسیری «المیزان فی تفسیر القرآن» را نوشت و با این کار ارزندهاش، علم تفسیر را در حوزههای علمیه رونقی دوباره داد.
آیتالله حسنزاده آملی (دامت توفیقاته) از استاد خود علامه طباطبایی«ره» این گونه نقل میکند که مرحوم طباطبایی«ره» فرمود: استاد ما، عارف عظیم و سالک مستقیم مرحوم آیتالله حاج علی آقای قاضی«ره» اولین دستوری که به هر شاگرد خود میداد، ذکر یونسیه «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» بود که به حالت سجده خوانده شود.(۲۱) آن سالک راه قرآن، برای رفع اضطراب و ناراحتیهای روحی، خواندن آیه «اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ »(۲۲) را سفارش میکرد و برای تقویت حافظه، خواندن آیتالکرسی و معوذتین (سوره ناس و فلق) را توصیه میکرد.
فرزند ایشان آقای سید محمدحسن قاضی، درباره روش یادگیری قرآن خواندن مادرش این گونه نقل میکند: «مادرم به آقای قاضی میگفت که من سالهای سال است که در منزل شما هستم و قرآن خواندن را به من یاد ندادهای. آقا فرمود: تو قرآن را باز کن؛ مقابل هر سطر یک صلوات بفرست و بعد بخوان. وی به همین سبک صلوات میفرستاد و قرآن میخواند. بعدها که ما بزرگ شدیم و خواندن و نوشتن را آموختیم، من نزد مادرم میآمدم و به او میگفتم: این آیهای که میخوانم کجای قرآن است؟ وی پیدا میکرد و نشان میداد؛ یعنی خواندن و نوشتن بلد نبود، ولی اشاره میکرد که فلان صفحه قرآن است و سطر آن را هم تعیین میکرد.(۲۳)
پرورش جسم در کنار تربیت روان
مرحوم قاضی«ره» در سیره تربیتی خود بر این نکته تأکید داشت که تربیت و تعالی انسان از رهگذر تربیت بدن امکانپذیر است. نظر ایشان نه دنیاگرایی بود و نه ترک دنیا، بلکه در عین خلوت داشتن با خویشتن، بهرهمندی از نعمتهای دنیا را مورد توجه قرار میداد. در این زمینه فرزند ایشان سید محمدحسن قاضی میگوید: «روش آقای قاضی برخلاف روش استادش مرحوم ملاحسین قلی همدانی«ره» بود. وی انسانی بسیار بزرگ و وارسته بود و روشاش ترک دنیا و دل کندن از آن بود، ولی آقای قاضی میفرمود تنعمات مادی، همسر، فرزندان و دنیایتان را داشته باشید و در همین زندگی طبیعی و عادی به سمت خدا حرکت کنید؛ از این رو، ظاهر ایشان بسیار مرتب و تمیز بود. موها و دستهایشان را حنا میزد و به تمیز بودن کفش خیلی اهمیت میداد و عطر و بوی خوش استعمال میکرد و میفرمود: این بدن مرکب ماست و باید به آن رسیدگی شود.(۲۴) از دیدگاه این غواص اقیانوس معرفت، نباید در زندگی تن را رها کرد، بلکه جسم مَرکبی است برای روح که سالک میتواند با آن مدارج معنوی را طی کند.(۲۵)
توجه به ظرفیت شاگردان
این معلم الهی با استناد به کلام گهربار حضرت محمد«ص» که فرمودند: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الانْبِیَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم ؛(۲۶) ما پیامبران مأمور هستیم که با مردم به اندازه تواناییهایشان سخن بگوییم» براساس توانمندی با شاگردان خود سخن میگفت. ایشان توان دریافتی و ذوق مخاطباش را درنظر میگرفت و خاطر شنونده را با تلخی و ابهام و تکلف نمیآزرد. آثار اخلاقی به جا مانده از این عالم ربانی از آفت تکلف پیراسته است و روانی آن آثار به گونهای است که پیام خود را بهروشنی عرضه میکند.
مرحوم علامه طباطبایی«ره» در خصوص توجه به اندازه درک و گنجایش وجودی هر فرد میفرماید: «مرحوم قاضی«ره» به آن دسته از شاگردان خود که از لحاظ گنجایش مبحث اعتماد داشت، در مقوله توحید صحبت میکرد و با هرکدام به مقتضای استعداد و حالات و رفتارشان سخن میگفت. بعضی زودتر رشد میکردند و بعضی دیگر این طور نبودند و رشدشان به تأخیر میافتاد و بعضی از شاگرداناش پس از ۱۰ تا ۱۲ سال رفت و آمد از مبحث توحید چیزی سر درنمیآوردند.»(۲۷)
ایشان کلاسهای مختلف در سطوح گوناگون داشت و استعداد و مراتب شاگردان را مراعات میکرد. این مربی انسانساز، در برابر هر شنونده یا شاگردی که قرآن داشت، توان فکری و ظرفیت دریافتی او را درنظر میگرفت و در فرایند تعلیم و تربیت واقعبینانه و دقیق عمل میکرد. مباحث را میسنجید و درخور گنجایش روحی و فکری مخاطب مطرح میساخت. به هر گروه و مخاطبی که پند و اندرز میداد، میکوشید که از توان و کشش آنان بالاتر نباشد و افکار بلند معنوی را بر هر اندیشهای تحمیل نمیکرد.
پرهیز از سختگیری در تربیت
حضرت آیتالله قاضی«ره» در فرایند تعلیم و تربیت از سختگیری بهشدت اجتناب میکرد، زیرا معتقد بود که اکراه و اجبار در هر کاری نتیجه معکوس میدهد. وقتی از فرزند ایشان آقا سید محمدحسن قاضی در مورد به سن تکلیف رسیدن فرزندان آقای قاضی سئوال کردند، جواب داد که پدرمان هیچگونه سختگیری در مورد تربیت فرزندان به کار نمیبرد. مثلاً مادرمان خیلی مقید بود که ما را برای اذان بیدار کند، ولی ایشان از روی مهربانی و دلسوزی میگفت که به بچهها سخت نگیرید، حالا خیلی وقت دارند. او با بچهها خیلی مهربان بود و همه را با احترام و محبت صدا میکرد. آن عارف متهجد، دوست داشت که هر کاری در وقت و زمان خودش انجام گیرد، نه زودتر از آن.
هرگاه برخی از فرزنداناش که هنوز در سنین نوجوانی بودند و به تقلید از ایشان برای نماز شب بیدار میشدند، آنان را نهی میکرد و میگفت بروید بخوابید. وی با فکر باز با مسائل نوجوانان و جوانان برخورد میکرد و متعصب و محدوداندیش نبود. در امر تحصیل بچههای خود از شیوه اجبار استفاده نمیکرد، بلکه آنان را آزاد میگذاشت. از این رو، برخی از فرزندان وی طلبه شدند و بعضی به دنبال کارهای دیگر رفتند.(۲۸)
استفاده از روش یادآوری
در حوزه تعلیم و تربیت، استفاده از روش «یادآوری» سبب میشود که دانستهها در وجود متربی نهادینه گردند؛ زیرا خداوند خطاب به پیامبرش«ص» میفرماید: « وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ۵۵ ؛(۲۹) یادآوری کن زیرا یادآوری برای مؤمنان سودمند است.»
آیتالله سید محمدحسین حسینی تهرانی در کتاب «روح مجرد» میفرماید: «آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهشهای مادی، شهوی و غضبی که غالباً از شهوت و زیادهروی در لذتها برمیخیزد، روایت خاصی را به شاگردان خویش دستور میداد تا بنویسند و به آن عمل کنند و اضافه میکرد که آن را در جیب خود بگذارند و هفتهای یکی دو بار مطالعه کنند. آن بزرگوار در پاسخ سئوال یکی از شاگرداناش توصیه میکند که کتابهای عرفانی و اخلاقی را بیشتر مطالعه کند. سپس اضافه میکند که برای نهادینه شدن مطالب در ذهن باید آنها را تکرار و یادآوری کرد.»(۳۰)
ایجاد انگیزه
اولین فروغ امامت حضرت علی«ع» در مورد تأثیر کلام فرزانگان بر شیفتگان میفرماید: « إِنَّ کَلاَمَ الْحُکَمَاءِ إِذَا کَانَ صَوَاباً کَانَ دَوَاءً، وَإِذَا کَانَ خَطَأً کَانَ دَاءً. ؛(۳۱) سخن عالمان هنگامی که درست باشد، مانند داروست و اگر اشتباه باشد درد است.» همچنین آن امام همام«ع» در کتاب شریف نهجالبلاغه خاطرنشان میکند که: «رُبَّ قَوْل أَنْفَذُ مِنْ صَوْل. ؛(۳۲) چه بسا گفتاری که از شمشیر برّان نافذتر است.»
مرحوم میرزا علی آقا قاضی با الهام از رهنمودهای سازنده پیشوایان معصوم«ع» در وجود شاگردان و رهروان خویش انگیزه و رغبت ایجاد میکرد. هر کس یک ساعت پای درس ایشان مینشست، یک دنیا معرفت و آگاهی پیدا میکرد؛ وقتی صحبت میکرد، همه گریه میکردند.(۳۳)
آیتالله سید هاشم رضوی کشمیری از شاگردان استاد قاضی میگوید: «وقتی به محضر آقای قاضی میرفتیم، چنان انبساط روحی، شادی و ابتهاجی به ما دست میداد که تمام مشکلات، سختیها و ناملایمات زندگی روزمره را از جان و تن ما میزدود.»(۳۴)
تواضع
تواضع راستین از آن کسانی است که خدا را به وحدانیت شناخته و هستی خویش را در آن گم کردهاند و برای خویش هستی و وجودی نمیبینند:(۳۵) « عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْیُنِهِمْ. ؛(۳۶) آفریدگار در اندیشه آنان بزرگ است، پس هر چه جز اوست، در مقابل دیدگانشان ناچیز است.» این همان چیزی است که حضرت علی«ع» در وصف عارفان مکتبش میفرماید: «از کارهای اندک خویش خرسند نیستند و کارهای بسیار را زیاد نمیبینند. خویش را متهم میکنند و از کارهای خود ترسان هستند.»(۳۷)
آیتالله قاضی«ره» غبار کوی پیشوایان معصوم«ع» بود. درک عظمت حق، آنچنان وی را خاضع و خاشع کرده بود که تمام تجملات و خودنماییها را از ایشان سلب کرده بود. او به گونهای فروتن شده بود که دیگر «خودی» نمیدید که بخواهد به مطرح کردن آن بپردازد، اگرچه جهانی بس بیانتها در درون داشت، وقتی میخواست خویشتن را توصیف کند، میفرمود: من لنگه کفش انسانهای کامل هم نمیشوم.» در مجلس روضه حضرت اباعبدالله«ص» خودش کفشهای میهمانان امام حسین«ع» را جفت و تمیز میکرد؛ بهطوری که بعضی افراد به او خرده میگرفتند که انسان بزرگ نباید چنین کاری بکند.(۳۸)
دختر این عالم ربانی، بانو سیده فاطمه قاضی، درباره تواضع ایشان میگوید: «مرحوم پدرم خودشان را خیلی کم میگرفتند. همیشه میگفتند که من چیزی بلد نیستم. حتی وقتی بچهها یا نوهها به ایشان میگفتند آیتالله! میگفت نه، نه، من آیتالله نیستم. خیلی خودشان را پایین میدانستند. هیچگاه درصدر مجلس نمینشستند و هر گاه شاگردان و مهمانان در منزل به سراغشان میآمدند برای احترام به آنان میایستادند.»(۳۹)
حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی (دامت توفیقاته) در مورد تواضع این عارف فرزانه میفرماید: «حضرت استاد در کمتر مسئلهای از مسائل دینی و حکمتهای قرآنی بود که تحلیل شایستهای نداشته باشد، ولی اگر احیاناً مسائلی رخ میداد که ایشان جوانب آن را کاملاً بررسی نکرده بود، با شهامت کامل میگفت که نمیدانم.»(۴۰)
ختام سخن
مرحوم آیتالله میرزا علی آقای قاضی«ره» در طول عمر بابرکت خویش توانست مراحل عالی عرفان را طی کند و به مقامات متعالی دست یابد. او متواضعانه با کولهباری از دانش و معرفت در میان خاکیان زیست و رنجهای فراوانی را متحمل گردید. برخی از جاهلان و غرضورزان با غیظ غلیظ و کینههای کهنه موجبات آزردگی وی را فراهم ساختند، اما این مضایق و مصائب، اندیشههای عرفانی آن بزرگوار را در حصر و حبس قرار نداد و نتوانست مانع پرتوافشانی این خورشید درخشان در منظومه عرفان شود.
ستاره زندگانی سید علی قاضی«ره» پس از عمری تلاش و مجاهدت در سال ۱۳۶۶هـ ق در سن ۸۳ سالگی غروب کرد و روح او به ملکوت اعلی پیوست و پیکر مطهرش در نجف اشرف، قبرستان وادیالسلام، در کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.
آنچه که این عالم ربانی را ابرمرد عرفان و معرفت کرد، تنها زهد و عبادتش نبود. رمز موفقیت این عارف بصیر آن بود که تمام امور زندگیاش اعم از علم، معنویت، اخلاق، معاشرت و… در پرتو افکار عرفانی و راهبردهای تربیتیاش شکل گرفته بود. معرفت توحیدی وی خورشیدی بود که پرتوهای آن تمام زندگیاش را دربرگرفته و از او عارفی بیبدیل و انسانی جامع و کامل ساخته بود، بهطوری که عرشیان و ملکوتیان، حیران و سرگشته وی شده بودند.
پینوشتها
۱ـ مثنوی معنوی، جلالالدین محمد بلخی، دفتر پنجم، ص ۷۱۶٫
۲ـ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج ۲، ص ۲۵٫
۳ـ اسرا، ۷۰٫
۴ـ اسوه عارفان، صادق حسنزاده و محمود طیار مراغی، ص ۱۱۳٫
۵ـ صلح کل، جمعی از نویسندگان، مؤسسه فرهنگی ـ مطالعاتی شمسالشموس، ۱۳۸۲، ص ۱۵۷٫
۶ـ همان، ص ۱۷۰٫
۷ـ همراه با فرزانگان، علیرضا رجالی تهرانی، ص ۲۱۳٫
۸ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۱٫
۹ـ یادبود یادواره علامه طباطبایی در کازرون، منوچهر مظفریان، ۱۳۶۹ ش، صص ۱۱۲ـ۱۱۱٫
۱۰ـ نگین عرفان، واحد پژوهش انتشارات هنارس ۰۱۳۹۰ ش)، ص ۴۲٫
۱۱ـ عطش (ناگفتههایی از سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیتالله سیدعلی آقا قاضی)، هیئت تحریریه مؤسسه فرهنگی ـ مطالعاتی شمسالشموس، (۱۳۸۸ ش)، ص ۱۲۹٫
۱۲ـ بحر خروشان، حسین روحانینژاد، ص ۱۲۰٫
۱۳ـ مردی از ملکوت، محمدباقر نجفزاده، ص ۱۶٫
۱۴ـ اقلیم وجود، محمد لک علیآبادی، ص ۵۸٫
۱۵ـ عنکبوت، ۴۵٫
۱۶ـ زمرم عرفان (یادنامه فقیه عارف حضرت آیتالله محمدتقی بهجت)، محمد محمدی ریشهری، ص ۷۹٫
۱۷ـ اقلیم وجود، ص ۷۱٫
۱۸ـ جرعههای جانبخش، غلامرضا گلیزواره، ص ۵۸٫
۱۹ـ فرقان، ۷۳٫
۲۰ـ دریای عرفان (زندگینامه و شرح احوال آیتالله سیدعلی قاضی) هادی هاشمیان، ص ۱۲۸٫
۲۱ـ چشمه توحید، واحد پژوهش انتشارات هنارس (۱۳۹۰ ش)، ص ۱۸٫
۲۲ـ مؤمنون، ۹۷٫
۲۳ـ اقلیم وجود، صص ۴۵ـ۴۴٫
۲۴ـ همان، ص ۸۱٫
۲۵ـ بحر خروشان، ص ۱۰۷٫
۲۶ـ تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، ص ۳۲٫
۲۷ـ اقلیم وجود، ص ۶۲٫
۲۸ـ بحر خروشان، ص ۱۰۵٫
۲۹ـ ذاریات، ۵۵٫
۳۰ـ اقلیم وجود، ص ۶۰٫
۳۱ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۲۶۵، ص ۶۹۲٫
۳۲ـ همان، حکمت ۳۹۴، ص ۷۲۴٫
۳۳ـ صلح کل، صص ۱۶۹ـ۱۶۸٫
۳۴ـ چشمه توحید، ص ۸۹٫
۳۵ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج ۱۱، ص ۲۹۸٫
۳۶ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۳، ص ۴۰۲٫
۳۷ـ همان، ص ۴۰۴٫
۳۸ـ صلح کل، ص ۴۸٫
۳۹ـ عطش، ص ۱۶۷٫
۴۰ـ شمس الوحی تبریزی، عبدالله جوادی آملی، صص ۲۴۲ـ۲۴۱٫
سوتیتر:
۱٫
ایشان عمری را در راه اعتلای کلمه حق گذراند و با اخلاصی کمنظیر، در راه اسلام و قرآن گام برداشت و بازدهی بسیار عالی را در قلمرو عرفان و معرفت از خویش باقی گذاشت و با افکار بلند و عارفانهاش تأثیری عمیق در بین مشتاقان معرفت و طالبان اخلاق گذاشت و تربیتیافتگانی زبده را به جامعه اسلامی تقدیم نمود.