پاسخ به شبهات تاریخی اشغال فلسطین
مجید صفاتاج
اصطلاح لابى یهود و صهیونیست به مجموعه گسترده از سازمانهاى یهودى گفته مىشود که خود را در خدمت به منافع اسرائیل و تأمین حمایت از آمریکا مىدانند. لابى و گروههاى فشار یهودى در آمریکا، پدیده ویژهاى در جامعه آمریکا به شمار مىآیند که اعضاى آن در منافع یا اهداف مشترک خاصى به توافق مىرسند و «گروههاى منافع اقتصادى» و یا «شهروندان» (Citizens groups) و یا «گروههاى قضایا» (Cause goroups) نامیده مىشوند.(۱)
به منظور ارائه تعریف جامع و تبیین دقیق کامل لابی یهود و نقش گروههای فشار صهیونیستی ابتدا به تعریف لابی و سپس به چگونگی شکلگیری لابیهای صهیونیستی و نقش آنها در ایالات متحده آمریکا اشاره میکنیم.
الف) تعریف
لابى (Lobby) واژهاى انگلیسى به معناى «سالن»، «تالار ورودى» یا «سرسرا» و نیز صحن بزرگ واقع در مجلس عوام انگلیس و مجلس سناى ایالات متحده و سالنى است که نمایندگان مجلس با مردم ملاقات مىکنند، قرار و مدارها گذاشته مىشود و مشورتها و مانورهاى سیاسى و تبادل منافع صورت مىگیرند. اما سپس این واژه به گروههاى فشارى اطلاق شد که نمایندگان آنها در این صحن بزرگ مىنشستند و مىکوشیدند که بر هیئتهاى قانونگذارى همچون سنا یا مجلس نمایندگان تأثیر بگذارند.
فعل «لابی کردن» بدین معناست که شخصى پر نفوذ که نفوذش را از ثروت، جایگاه یا نمایندگى از گروهى پر قدرت مىگیرد، از طریق مذاکره با اعضاى مجلس قانونگذار در صحن بزرگ مجلس، براى یک پیشنویس قانون، تأیید نمایندگان را کسب میکند و در مقابل، این شخص پر نفوذ در صورتى که این نمایندگان خواستههاى او را برآورده سازند یا در تحقق آن وى را مساعدت نمایند، به آنان وعده رأى مثبت یا حمایت مالى از مبارزات انتخابى را مىدهد. چنانچه این نمایندگان به تعهدات خود در قبال این شخص پرنفوذ عمل نکنند، او مىتواند علیه آنان اقدام و آنان را از آراى گروه خود محروم کند.
بنابراین واژه «لابی» در معناى مشخص و دقیق خود، به گروههاى فشارى اطلاق مىشود که موجودیت خود را به عنوان گروه فشار رسماً به ثبت رساندهاند.
اما این واژه در معناى عام خود به گروهى از سازمانها، هیئتها، گروههاى داراى منافع و گرایشهاى سیاسى گفته مىشود که ممکن است بهطور رسمى ثبت نشده باشند، اما بر حاکمان و تصمیمگیران اعمال فشار مىنمایند.(۲)
«لى اوبرین» در کتاب خود «سازمانهاى یهودى آمریکایى» مىنویسد: «لابى عبارت است از یک گروه داراى منافع ویژه که براى دستیابى به سیاستهایى فعالیت مىکند که به سود آن و همسو با منافع آن است. فعالیت لابى در زمینه تأثیرگذارى سیاسى ممکن است بر چند گونه باشد، از جمله تحمیل دیدگاههاى خاصى بر رهبران کنگره، تهیه پژوهشها و مطالعات و نیز سخنرانىهاى اعضاى کنگره و شخصیتهای سیاسى و همچنین تهیه لوایح قانونى براى ارائه به کنگره و تصویب آن.»(۳)
ب) لابیها در ایالات متحده آمریکا
در ایالات متحده آمریکا این کلمه اصطلاحى است براى خواهش مردم از نمایندگان خود براى تصویب قانون و یا تغییرى در آن به نفع گروه یا دستهاى. علاوه بر این به گروه و یا سازمان و یا نمایندگانى از مردم هم که براى تصویب و یا تغییر یک قانون از طریق مجلس و نمایندگان آن فعالیت میکنند و یا اقداماتى را انجام مىدهند، اطلاق مىشود. در مواردى هم از کلمه محفل به جاى آن استفاده شده است.
منظور از لابى (محفل سیاسى) در این مبحث گروهى است با منافع مشترک که سعى دارد با نفوذ در سیستم سیاسى کشور، قانون یا خط مشىای را در حمایت از هدف و خواستههاى خویش به تصویب برساند و یا به نفع خود تغییر دهد.
این فعالیت که عملاً نوعى دخالت و نفوذ سیاسى است، به اشکال مختلفی انجام مىشود، از جمله بحث با افراد کنگره و دیگر رهبران سیاسى، تهیه گزارشات، ایراد سخنرانیها و انجام دادن تجزیه تحلیلهاى حقوقى. در مورد اخیر بعضى از لابىها تا آنجا پیش مىروند که حتى پیشنویس قانونى طرح و یا لایحهاى را براى نمایندگان کمیتهها و کنگره تهیه مىکنند.
طرق دیگر نفوذ این گروهها عبارتند از: ایجاد ارتباط با دستیاران کلیدى و شخصیتهاى با قدرت در زمینه قانونگذارى، انتشار اطلاعات و تحریک انتخابکنندگان به زدن تلفن و نوشتن نامه به نمایندگان در باره مسائل و موضوعات مورد نظر. ترتیب دادن جلسات سخنرانى براى سیاستمداران و نمایندگان موافق و دهها روش دیگر که بسیارى از آنها جنبه تدافعى دارند.
لابىها یا گروههاى فشار متعددى در آمریکا وجود دارند که فعالیت اغلب آنها آشکار و قانونى است، هر چند که این مسئله گاه موجب به کارگیرى روشهاى پنهان و غیرقانونى مانند پرداخت رشوه نیز میشود که گاه به شکل کمکهاى مستقیم نقدى، تسهیلات معین، پیمانها و یا به شکل تهدید به انتشار برخى از اطلاعات یا حقایقى است که مىتواند موجب دشوارىهایى براى یکى از اعضاى سران حاکم و تصمیمگیران شود.
گروههاى فشار اشکال و انواع متعددى دارند. از جمله این گروهها، گروههاى فشار نژادى مانند لابى یونانی، لابى ایرلندى و اخیراً لابى عربى است. از گروههاى فشار دینى مىتوان لابى کاتولیک و لابى سکولار را نام برد.
افزون بر این گروههاى فشار شغلى، نسلى، روانى و اقتصادى نیز وجود دارند که از میان آنها مىتوان به لابى منافع نفتى، تولیدکنندگان آلبانیایىتبار، تولیدکنندگان سفیدپوست، سیبزمینىکاران، اتحادیههاى کارگرى، تولیدکنندگان تنباکو، تولیدکنندگان سیگار، مبارزهکنندگان با سیگار، سالخوردگان و همجنسبازان اشاره کرد. طبیعتاً نوعى لابى نیز براى مبارزه با انحرافات جنسى و دفاع از ارزشهاى خانواده وجود دارد.
امروزه گروههاى فشار چنان اهمیتى یافتهاند که نظام سیاسى آمریکا «دموکراسى گروههاى فشار» نامیده مىشود؛ بدین معنا که نظام سیاسى آمریکا دیگر یک نظام دموکراتیک سنتى که مستقیماً بیانگر منافع نمایندگان خود بر اساس تعداد آنان باشد و هر نفر یک رأى، نیست، بلکه بیانگر میزان فشارهایى است که گروههاى فشار مىتوانند در جهت تحمیل خواست خود بر قانونگذاران آمریکایى وارد کنند، بهنحوى که قوانین خاصى صادر و قوانین دیگرى لغو یا اصلاح شوند. بنابراین شهروند آمریکایى بهطور مستقیم در پى احقاق حق خود نیست، بلکه آن را از طریق گروههاى فشار به دست مىآورد.
گفته مىشود مهمترین گروه فشار در ایالات متحده گروه مدافع حقوق شهروندان آمریکایى در به دست آوردن سلاح گرم بدون مجوز و به کارگیرى آن براى دفاع خود است. این حق در مهاجرنشینى اشغالگرانه ایالات متحده ریشه دارد و همانند «حق» مهاجران صهیونیست در کرانه باخترى در به کارگیرى سلاح براى کشتن اعراب، «دفاع از خود» تلقی میشود.
لابى یهودى نیز یکى از همین جریانات و محافل و وابسته به سازمان یهودیان آمریکاست که در آن نمایندگان کنگره آمریکا براى تحکیم و توسعه رژیم صهیونیستى از هیچ کمکى به این رژیم فروگذار نمىکنند. این لابى فعالیت علنى خود را از زمان تأسیس اسرائیل تشدید کرد.
راههاى زیادى براى نفوذ در حکومت آمریکا که حکومتى غیرمتمرکز است وجود دارند و گروههاى ذینفع مىتوانند به طرق مختلف، سیاستهاى مورد نظر خویش را شکل دهند. قدرت لابیهاى اسرائیل نیز از توان بالاى لابىگرى آنها نشأت مىگیرد. مبناى عمل آنها شبیه تمام گروههاى فشار دیگر است، اما آنچه که لابى صهیونیستى را از دیگر گروههاى فشار متمایز مىکند، قدرت تأثیرگذارى آن است.(۴)
بنابراین نفوذ و سلطه پنهانى صهیونیسم بر آمریکا فقط از طریق رسانههاى جمعى این کشور نیست، بلکه در کنار آن عامل و شاخص مؤثر دیگرى توانسته است این سیطره نامرئى را کامل کند. شاخصى که از آن به عنوان «لابى یهود» (اسرائیل) یا گروههاى فشار یهودى (صهیونیستى) نام برده مىشود.
«پیدایش این گروههاى فشار (لابىها) نتیجه احتکار کنگره به وسیله دو حزب دموکرات و جمهوریخواه است که بر اثر آن دیگر گروههاى سیاسى با دیدگاههاى مخالف از عضویت در کنگره محروم ماندهاند. در نتیجه این گروهها به دنبال دستیابى به روشهایى براى هدایت این دو حزب به سوى هدفهاى خود هستند. یکى از برجستهترین این تشکلها، «گروههاى منافع اقتصادى»، «انجمن ملى تولیدکنندگان» نام دارد که نمایندگى بیش از ۱۶۵۰۰ مؤسسه اقتصادى و اتاق بازرگانى و بیش از پنج میلیون عضو دارد که به چهار هزار انجمن و ۱۴۰ هزار مؤسسه اقتصادى وابستهاند.
این تشکل یکى از برجستهترین و قدرتمندترین گروههاى کارگرى در آمریکا به شمار مىآید و نشانه سیستم اریستوکراسى در جامعه کارگرى آمریکاست که یکى از هدفهاى اعلام شده آن از بین بردن تبعیض نژادى است.
بهطورکلى مىتوان گروههاى فشار آمریکا را از ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سازمان برآورد کرد. به عقیده تحلیلگران، اعمال فشار و غرضورزیهاى این گروهها در آمریکا تا بدانجا رسیده است که در کنار مجلس نمایندگان و سنا به نام مجلس سوم موسوم شده است.»(۵) این گروهها، هدف اصلى خود را تأثیرگذارى بر سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه در جهت تأمین منافع رژیم اشغالگر قدس قرار دادهاند.»(۶) دلایل و بهانههایى که لابى صهیونیستى براى حمایت آمریکا از اسرائیل مىآورند بر اساس چندین مورد است. آنها دلایل خود را فقط براى ملت آمریکا، دولت و اعضاى کنگره و یهودیان در آمریکا مىآورند.
لابى صهیونیستى با این بهانهها و دلایل تلاش مىکند تا احساس همدردى ملت آمریکا را جلب و دولت آمریکا را وادار کند تا در تمام زمینهها از رژیم صهیونیستى حمایت نماید. همچنین لابى صهیونیستى سعى دارد تا یهودیان مقیم آمریکا را به ایستادن در کنار اسرائیل وادار سازد و این نگرانى را در آنها ایجاد کند که احتمال تکرار حوادثی که طى قرون نوزدهم و بیستم در اروپا افتاد، کمتر شود.
لابى صهیونیستی از ابتدا در صحنه آمریکا تلاش کرد این ادعا را مطرح کند که اسرائیل یک دولت ضعیف و محاصره شده در میان دشمنان است و نیاز به حمایت آمریکا و گروههاى طرفدار صلح در دنیا دارد. اما هنگامى که از منظر تاریخى به این دلایل و بهانهها مینگریم، درمىیابیم که اسرائیل دولتی قدرتمند در خاورمیانه و نیروى نظامى آن بیش از نیروهاى نظامى و تجهیزات سایر کشورهاى جهان است.
ضمن اینکه اسرائیل تنها رژیم خاورمیانه است که سلاح هستهاى و کشتارجمعى را در اختیار دارد و از استفاده از سلاحهای ممنوعه علیه ملت بیدفاع فلسطین و لبنان ابایى ندارد، لذا این رژیم بیشترین اقدامات تجاوزگرانه را مرتکب شده است.
آمریکا که مدعی حمایت از حقوق بشر است، قاعدتاً باید در روابط عربى و اسرائیلى طرف ضعیف و ستمدیده را بگیرد و از فلسطینیان حمایت کند که بهزور از کشورشان بیرون رانده شده و آزادىشان سلب شده است، در حالی که طرف متجاوز را گرفته است.
ادعای دوم این است که اسرائیل تنها دولت دموکراتیک در خاورمیانه است و اصول و ارزشهاى دموکراتیک خود را از آمریکا دریافت مىکند، اما واقعیتهای سیاسى چیز دیگرى را نشان میدهند. نخست آنکه این رژیم از روز اول شکلگیرى، به شکلی غیرقانونى و غیردموکراتیک و بر اساس قوانین نژادپرستانه علیه فلسطینیان به وجود آمد. آنها در مناطقى ادامه حیات میدادند که باندهاى صهیونیستى در سال ۱۹۴۸ آنها را به اشغال خود درآوردند و دولت اسرائیل را تشکیل دادند. این رژیم غاصب، اکثر زمینهاى فلسطینیان را مصادره و مالکان حقیقى آنها را از حق کشاورزى و استفاده از میوهها و حتى تشکیل دولت محروم کرد.
سپس کرانه باخترى و نوار غزه و بلندیهاى جولان را به اشغال خود درآورد و در آنجا شهرکهاى صهیونیستنشین ساخت و با سر باز زدن از اجراى قطعنامههاى بینالمللى، حق تعیین سرنوشت خود بر اساس اصل عدالت و دموکراتیک را به ملت فلسطین نداد.
گفته مىشود اسرائیل یک دولت یهودى است که بسیارى از آنها از تبعیض نژادى و ظلم و ستم در اروپا در رنج بودند؛ از این رو حق آنهاست که یک رژیم حامى داشته باشند که براى آنها امنیت و اطمینان بیاورد. تبدیل مظلوم به ظالم و اینکه حق داشته باشد از جهان متمدن بخواهد به صرف اینکه اجداد و نیاکان آنها در گذشته مورد ظلم و ستم واقع شدهاند، به یارى از ظالم برخیزد، با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست.
اما توهینآمیزترین ادعا این است که اسرائیل یک دولت الگو و شیوه و منش آن از تمام کشورهاى منطقه بهتر است. با نگاهى به شیوه و رفتار دولت اسرائیل کاملاً مشهود است که کارنامه جنایتهای اسرائیل از آلمان نازى هم سیاهتر است.(۷)
ج) چگونگى شکلگیرى و فعالیت لابى صهیونیستى
رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ با کشتار افراد بىگناه، سرزمینهاى فلسطینى را به تصرف خود درآورد و رهبران تروریستى یهود و در رأس آنها اسحاق شامیر و مناخیم بگین و دیوید بن گوریون و دیگران به این کشتار اعتراف کردند.(۸)
چند ماه پس از اعلام تأسیس دولت اسرائیل توسط بنگوریون، سازمان یهودیان آمریکا رسماً هیئتی را به اسرائیل فرستاد. آنها از نخستوزیر سئوال کردند چه چیزى نیاز دارید و بنگوریون جواب داد: آنچه ما مىخواهیم «یهود» است.
پس از آن صدها هزار یهودى به صف صهیونیسم پیوستند. در سال ۱۹۴۸ تعداد صهیونیستهاى آمریکا به حدود یک میلیون رسید، یعنى ۵۱ در صد یهودیان دنیا ساکن آمریکا بودند و سازمان صهیونیسم آمریکا بزرگترین و بانفوذترین مجموعه صهیونیسم جهان بود.
بنگوریون خواهان شریک نبود، بلکه مىخواست اسرائیل مقام اول را در تاریخ یهود داشته باشد و براى تحقق اهداف خویش، نیازمند یهودیانی بود که میخواستند به اسرائیل باز گردند و از این روی آمریکا را رقیب خود مىپنداشت.
اسرائیل از یهودیان آمریکا سه چیز میخواست: مال، نفوذ و حضورشان در اسرائیل. اما سخاوتمندان آمریکایى تنها به پشتیبانى مالى و سیاسى اسرائیل اکتفا کردند.
«جاکوب بلوشتاین» رئیس کمیته یهودى آمریکا در مورد نقش یهودیان آمریکا در تعیین آینده اسرائیل مىگوید:
«اسرائیل درگیر و دار جنگ جهانى و فاجعه کشتار یهودیان در ایجاد روحیه در یهودیان نقش بزرگى داشت. یهودیان آمریکا و جاهاى دیگر امروز باید بیش از گذشته به یهودیت خود افتخار کنند، اما ما باید با روح خالصانه و صمیمیت از اسرائیل حذر کنیم، چون تفاهم میان اسرائیل و دیگر یهودیان دو جهت دارد و اسرائیل مسئول درگیریهاى احساسات یهودیان دیگر کشورهاست… باید به صراحت بگویم که یهودیان آمریکا هرگونه اشارهاى مبنى بر زندگى در تبعیدگاه را بهشدت رد مىکنند.»
شکاف بین یهود اسرائیل و آمریکا بدینترتیب افزایش یافت، اما اسرائیل دستبردار نبود و مىدانست که امریکا قدرت دارد و قادر به هر کارى است. بعدها مجلسى به نام «لابى» تشکیل شد که پس از جنگ، مجلس صهیونیسم آمریکا نامیده شد.
«کنن» دیپلمات اسرائیلى از سلک دیپلماسى خارج شد و به این مجلس پیوست تا فشار همهجانبهاى را براى دریافت کمکهاى آمریکا براى اقتصاد آشفته اسرائیل اعمال کند و توانست در سال ۱۹۵۱ به ۶۵ میلیون دلار و در سال ۱۹۵۲ بر ۷۳ میلیون دلار دست یابد. «کنن» مهارت سیاسى خود را در کسب تأیید اسرائیل در برنامههاى دو حزب جمهورىخواه و دموکرات نشان داد و هر دو حزب درخواست اسکان یهودیان توسط اسرائیل در فلسطین و نیز ایجاد صلح در منطقه خاورمیانه توسط آمریکا را تأیید کردند. وى مىگوید:
«با توجه به اختلاف شدید بین وزارت خارجه آمریکا و یهودیان، شایسته دیدیم که سازمان جدیدی را براى ادامه فشار سیاسى ایجاد کنیم.»
سال ۱۹۵۴ سال لابى یهودى بود، زیرا در این سال مجلس صهیونیسم آمریکایى با بودجه سالانه ۵۰ هزار دلار تأسیس شد و اسرائیل نیازمند به تجهیز خود برای برخورد با مشکلاتى بود که حکومت آمریکا برایاش ایجاد کرده بود.
این لابى مدت ۲۵ سال اهرم فشار رسمى گروه یهود در «کنگره» و تنها سازمان واسطه میان گروهها و احزاب در کنفرانس یهودیان و اعضاى کنگره و عامل فشار بر آنها بود. در ابتدا هدف این مجلس جذب کمکهاى بىدریغ آمریکا به نفع اسرائیل بود و اقتصاد رژیم صهیونیستى در مجموع محتاج بخششهاى کنگره بود. بعدها لابى به یک حرکت ملى برای سیاسى کردن یهودیان آمریکا تبدیل شد.
امروزه قدرتهاى کلیدى در لابیها نظیر کمیته امورعمومى آمریکا و اسرائیل و کمیته عملیات سیاسى به نفع اسرائیل نه تنها قدرت و نفوذ خود را کتمان نمىکنند، بلکه در زمینههاى سیاسى در مورد وسعت قدرت خویش غلو هم مىکنند.
سالهاست که منابع عمده و اصلى قدرت و محافل سیاسى طرفدار اسرائیل در سنا و کنگره آمریکا و دولتهاى آمریکا اعم از جمهوریخواه یا دموکرات این موضوع را رعایت کردهاند. از طرف دیگر هیچگاه در درون هیئت حاکمه آمریکا مخالفتى جدى و اساسى با تصمیماتى که به حمایت از اسرائیل گرفته مىشود وجود نداشته است، به همین سبب مىتوان گفت که لابىها درواقع نیازى به گرفتن کمک از کنگره در مقابل دولت ندارند، چون مخالفت، عدم تمایل و یا تضادى در جهت حمایت از اسرائیل در مواضع دولت دیده نمىشود، بنابراین فعالیت لابىهاى یهودیان لزوماً حمایت از برنامههاى دولت است که آمریکا از نظر استراتژى سخت خود را بدان متعهد مىداند.
شایان ذکر است که برخلاف مسائل استراتژیکى، لابیهاى اسرائیلى در سطح تاکتیکها و مسائل مربوط به جنگ همواره چیزى بهمراتب بیشتر از آنچه که دولت آمریکا تصویب میکند میخواهند و معمولاً براى شرایط آسانتر و تسلیحات پیشرفتهتر چانه مىزنند و به علت عدم مخالفتهاى جدى از طرف هیئت حاکمه آمریکا، هدف لابیها بیشتر معطوف به جلب نیروهاى بیشتر برای حمایت از برنامههاى کمک به اسرائیل است تا کسب موافقت دولت آمریکا.
عوامل دیگرى هم که ناشى از همان خصوصیات جوامع یهودى هستند، در نفوذ و قدرت سیاسى یهودیان در کنگره و سناى آمریکا نقش دارند. به عبارت دیگر علاقهمندى یهودیان به مسائل سیاسى و اولویت اسرائیل و مسایل آن براى آنها از هر امری مهمتر است. شرکت اکثریت یهودیان در انتخابات و بهطورکلى در وقایعى که مستلزم رأى مردم است، شرکت فعالانه آنان در پرداخت و جمعآورى اعانات، داشتن ارتباط با بزرگان و نخبگان جامعه و نفوذ بر جریانات سیاسى نمونههاى محسوسى از این خصوصیات است.
موضوع رأى دادن یهودیان که یکى از علل مهم نفوذ و قدرت مورد بحث گروههاى یهودى در کنگره و سناى آمریکاست، در خور توجه بیشترى است. اگرچه در مورد رأى یهودیان اغلب اغراق مىشود، با وجود این تعداد شرکتکننده یهودیان در رأىگیریها سخت مورد توجه سیاستمداران و پشتوانهاى براى لابیهاى اسرائیل است تا نمایندگان به درخواستهاى آنان توجه بیشترى کنند. یهودیان آمریکا تنها ۵/۲ درصد جمعیت این کشور را تشکیل مىدهند، اما ۹۰ درصد آنان در انتخابات عمومى آمریکا شرکت مىکنند.
دخالت یهودیان در سیاست آمریکا در قدیم جنبه پشت صحنه داشت. به عبارت دیگر آنها به جاى اینکه خود مستقیماً کاندیدایى را براى پستى معرفى کنند، از طریق دستیاران سیاسى و مشاوران انتخاباتى، نظریات و خواستههاى خودشان را اعمال مىکردند.
البته امروزه این خصوصیت هم به میزان زیادى تغییر کرده است. در ۱۹۷۲ یهودیان فقط ۲ سناتور و ۱۲ نماینده در کنگره داشتند که اغلب هم از نواحى شمال شرقى انتخاب شده بودند، در حالى که در سال ۱۹۸۲ ۸ سناتور و ۳۱ نماینده کنگره داشتند که از سرتاسر آمریکا از جمله از ایالتهایى نظیر آلاباما، کانزاس، کلرادو، نبراسکا و اورگان انتخاب شده بودند.
لابى طرفدار اسرائیل به سبب بهره جستن از دو عامل مرتبط به هم از موقعیت مناسبى برخوردار است. یهودیان آمریکا فعالانه در انتخابات شرکت مىکنند. علاوه بر رأى، پول و بر اساس موضع سیاستمدار نسبت به اسرائیل نظر مىدهند. در مقابل سیاستمداران نیز با اتخاذ مواضع طرفدار اسرائیل از پول و رأى و همچنین حمایت یهودیان برخوردار مىشوند.
نشانه دیگر نفوذ و قدرت لابى یهودیان در آمریکا، دسترسى آنها به افراد صاحب قدرت است. البته این دسترسى منحصر به گروههای فعال سیاسى در سنا و یا کنگره آمریکا نیست، بلکه تمام سازمانهاى طرفدار اسرائیل از چنین فرصتهایى برخوردارند. به گفته یکى از مقامات، گروهها و رهبران یهودى در فاصله مارس ۱۹۸۱ تا آوریل ۱۹۸۳ حداقل ۳۵۰ ملاقات با مقامات کاخ سفید در سطوح مختلف انجام دادهاند. به عبارت دیگر روز در میان، یک ملاقات انجام شده است. با وجود طرفدارى بىچون و چراى اکثر سیاستمداران آمریکایى از اسرائیل و نظر موافق مردم، لابى اسرائیل همواره «مراقبت» را در دستور کار روز خود دارد.
حمایت از اسرائیل و طرفدارى از آن همواره عاملى بوده تا لابى اسرائیل با یک جناح سیاسى ائتلاف دائمى نداشته باشد و همواره به دنبال جناح صاحب قدرت باشد تا بتواند همیشه از جناح حاکم به نفع اسرائیل استفاده کند. نمونه چنین موضعى تغییر جهت سیاسى لابیها و طرفدارى آنها از محافظهکاران و جمهوریخواهان در زمان ریاستجمهورى ریگان است و یا اتحاد آنها با مسیحیان بنیادگرا که به قیمت زیر پا گذاشتن برنامههاى سنتى یهودیان تمام شد.
آخرین عاملى که به نفوذ و قدرت لابى طرفدار اسرائیل کمک مىکند، وجود افراد و سازمانهاى لایق و متعددى است که در مواقع ضرورى مىتوانند بهطور سیستماتیک از پایگاه مردمى خود و از ارتباطاتی که با اشخاص سرشناس و صاحب قدرت دارند، همزمان بهره بجویند. بدیهى است این مهارتهاى سازمانى موجب شده است تا امریکا همواره از نظر اخلاقى، ایدئولوژیکى و سیاسى از اسرائیل حمایت کند و نقش لابى یهودیان طرفدار اسرائیل هم از تقاضاکننده به اعمالکننده و یک نیروى اجرایى قوى تغییر یابد.(۹)
برخى معتقدند که تعداد سازمانها و محافل یهودى فعال در آمریکا بیش از ۲۰۰۰ سازمان است. «روزنامه «ژون افریک» در این باره نوشته است که ۲۸۱ سازمان یهودى و ۲۵۰ اتحادیه منطقهاى در این کشور وجود دارد، این در حالى است که روزنامه صهیونیستى «جروزالیم پست» خبر از وجود ۹۰۰ جمعیت یهودى در ایالات متحده آمریکا داده است.»(۱۰)
«در سال ۱۹۷۰ به منظور هماهنگى میان این جمعیتها و سازمانها (حدود ۱۶ سازمان) تأسیس شد و در سال ۱۹۷۵ «اتحادیه جهانى یهودیان اصلاح طلب «world unoifor progressive judaism» به اتحادیه پیوست و دیگر گروههاى غیرصهیونیستى نیز فعالیتهاى خود را با اتحادیه مزبور هماهنگ کردند؛ از جمله «کمیته آمریکایى یهودى» و «کنفرانس آمریکایى یهودى» و «سازمان ب ناى ب ریث.»(۱۱)
«تنها چیزى که براى این گروههاى فشار اهمیت دارد فقط و فقط اسرائیل است. آنها در همان حال که درباره مسائل مختلف جهان از حقوق بشر گرفته تا فقر و تنگدستى در گوشه و کنار جهان سخن مىگویند، جمعآورى و توزیع کمک مالى به رژیم صهیونیستى را به عهده دارند. این واقعیتى است که از همان آغاز ظهور و فعالیت آنها در دهه پنجاه به چشم مىخورد. بهترین دلیل بر اثبات این مدعا صحبت «دیوید استینر» (David Steiner) رئیس «آیپک» یکى از گروههاى فشار صهیونیستى است. وى در سال ۱۹۹۲ اظهار داشت:
«من به وفادارى سیاسى اعتقاد دارم. اگر کسى براى اسرائیل مفید باشد، هرکسى که مىخواهد باشد، حتى اگر برادر من با آنها برخورد کند، چون آنها دوست اسرائیل هستند، من شخصاً از آنان حمایت خواهم کرد.»(۱۲)
«پل فیندلی» سناتور اسبق آمریکا که به دلیل مواضع مستقل خود از سوى صهیونیستها تحت فشار قرار گرفت و از راه یافتن به کنگره این کشور بازماند، در باره گروههاى فشار صهیونیستى مىگوید:
«نفوذ اسرائیل بر دولت ایالات متحده، اساساً به علت آن چیزى که گروه فشار اسرائیلى نامیده مىشود به صورتی افسانهاى درآمده است. بهرغم برخى بیانیهها که متواضعانه از عدم قدرت و کارآیى این گروه سخن مىگویند، تمام سیاستمداران، روزنامهنگاران و کسانى که تجربه مستقیمى با (لابى اسرائیل) دارند به نفوذ شدید هواداران اسرائیل در کنگره و در تنظیم سیاست خارجى ایالات متحده گواهى مىدهند.»(۱۳)
این نفوذ تا آنجا در آمریکا ریشه دوانده است که ریچارد نیکسون رئیسجمهور پیشین آمریکا در این خصوص مىگوید: «مشکل آمریکا با اسرائیلیها در حل بحران خاورمیانه (در داخل اسرائیل) کمتر از مشکل آمریکا با یهودیان (در داخل آمریکا) بود.»(۱۴)
لابى صهیونیستی به دو نوع استراتژى بسیار گسترده چشم دوخته است:
اول تأثیرگذارى بر واشنگتن همراه با فشار بر کنگره و قوه مجریه بهطوری که بر هر رأى و نقطه نظرى در مورد طرح و یا تصمیمگیران تأثیرگذار باشد، مضافاً بر اینکه لابى صهیونیستی همیشه تلاش مىکند تا حمایت از اسرائیل گزینه برتر باشد.
دوم تمام تلاش خود را براى مثبت نشان دادن همیشگى اظهارات علنى اسرائیل به کار گرفته و از طریق تکرار خرافات در مورد تأسیس اسرائیل و ترویج دیدگاهها و نقطه نظرات خود در مناقشات و گفتوگوهاى سیاسى، مقاصدش را محقق میسازد. هدف این لابی جلوگیرى از هرگونه انتقادى است که گوشهایى براى شنیدن آن در صحنه سیاسى وجود دارد.(۱۵)
پینوشتها
۱ـ مجید صفاتاج، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل، جلد چهارم «سلطه صهیونیسم بر آمریکا» (تهران: انتشارات آرون، ۱۳۸۹)، ص۲۴۰٫
۲ـ مجید صفاتاج، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل، جلد پنجم «لابی صهیونیستی» (تهران: انتشارات آرون، ۱۳۸۹)، ص ۹۱۵٫
۳ـ خبرگزاری قدس، «رسانههای آمریکایی در اختیار سازمانهای صهیونیستی»، ۲۱/۴/۱۳۸۴: www.Qodsna.com
۴ـ عبدالوهاب المسیری، دایرهالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، جلد ششم، «لابیها در ایالات متحده آمریکا»، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه (تهران: دبیرخانه کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۳).
۵ـ پیشین.
۶ـ افشین اسماعیل بیگی، «نقش آمریکا و سازمانهای یهودی در تحقق اهداف سیاسی اسرائیل، دیدگاهها و تحلیلها»، دفتر مطالعات سیاسی بینالمللی، شماره ۹۱، ص۲۷٫
۷ـ مجله نداء القدس، «لابی صهیونیست و توجیهات حمایت از اسرائیل»، سال هفتم، شماره ۹۳، ۱/۵/۱۳۸۵، صص ۴۶-۴۵٫
۸ـ همان، ص ۴۶
۹ـ عبدالوهاب المسیری، پیشین
۱۰ـ نشریه نداء القدس، سال سوم، شماره ۵۱، ۱۵/۳/۱۳۷۹، ص۳۲٫
۱۱ـ این سازمان در سال ۱۸۴۳ تأسیس شد و حکم جمعیت خیریهای را داشت که برای کمک به بهبود وضع یهودیان ایجاد شده و قصد مقابله با سامیستیزی را دارد. (به نقل از علی علیزاده، گروههای فشار (لابی) یهود در آمریکا، نشریه پژوهشیار، ویژه اسرائیل، پاییز ۱۹۷۸، ص ۹۰)
۱۲- Transcrip of David Steiner’s Remarks, 22 Octobr 1992T available through the American – Arab Anti – Discrimination Committee (Washington, D.C)
۱۳ـ پل فیندلی، «فریبهای عمدی، حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل» (تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸)، ص۱۰۰٫
۱۴ـ نظام شرابی، «آمریکا و اعراب»، ترجمه عباسی عرب، جلد دوم (تهران: انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۷۵)، ص۸۵۱٫
۱۵ـ مجله نداء القدس، «لابی صهیونیست واقعیتها و اسناد»، سال هفتم، شماره ۹۳، ۱/۵/۱۳۸۵، ص۴۴٫
سوتیترها:
۱٫
لابى صهیونیستی از ابتدا در صحنه آمریکا تلاش کرد این ادعا را مطرح کند که اسرائیل یک دولت ضعیف و محاصره شده در میان دشمنان است و نیاز به حمایت آمریکا و گروههاى طرفدار صلح در دنیا دارد. اما هنگامى که از منظر تاریخى به این دلایل و بهانهها مینگریم، درمىیابیم که اسرائیل دولتی قدرتمند در خاورمیانه و نیروى نظامى آن بیش از نیروهاى نظامى و تجهیزات سایر کشورهاى جهان است.
۲٫
لابی کردن که عملاً نوعى دخالت و نفوذ سیاسى است، به اشکال مختلفی انجام مىشود، از جمله بحث با افراد کنگره و دیگر رهبران سیاسى، تهیه گزارشات، ایراد سخنرانیها و انجام دادن تجزیه تحلیلهاى حقوقى. در مورد اخیر بعضى از لابىها تا آنجا پیش مىروند که حتى پیشنویس قانونى طرح و یا لایحهاى را براى نمایندگان کمیتهها و کنگره تهیه مىکنند.
۳٫
لابی صهیونیستی تمام تلاش خود را براى مثبت نشان دادن همیشگى اظهارات علنى اسرائیل به کار گرفته و از طریق تکرار خرافات در مورد تأسیس اسرائیل و ترویج دیدگاهها و نقطه نظرات خود در مناقشات و گفتوگوهاى سیاسى، مقاصدش را محقق میسازد. هدف این لابی جلوگیرى از هرگونه انتقادى است که گوشهایى براى شنیدن آن در صحنه سیاسى وجود دارد.