گامهای موفقیت در زندگی مشترک/ گام هفتم
حجتالاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی
مقدمه
تا این شماره ۶ گام از گامهای موفقیت در زندگی مشترک، اعم از هدف آفرینش، کفویت و موفقیت در زندگی مشترک، ملاکهای صحیح برای تصمیمگیری و همچنین جایگاه مرد و زن در زندگی مشترک و نیز ضرورت آشنایی با حساسیتهای همسر را پیمودهایم. و اینک گام هفتم و موضوع مشاوره را پی میگیریم.
تو مو میبینی و او پیچش مو!
کمک گرفتن، فقط در بلند کردن اشیای سنگین نیست. بار بسیاری از تصمیمهای زندگی به قدری سنگین است که تو نتوانی به تنهایی بلندشان کنی.
برخی از مردم خیال میکنند مشاوره یعنی دخالت سوم شخص در زندگی؛ در حالی که مشاوره، دخالت در زندگی نیست، کمک کردن به زندگی است. مشاوره، مشارکت یک یا چند عقل دیگر برای یافتن راه صحیح است.(۱) باید پذیرفت بسیاری از ما به جهت تجربۀ کم، از برخی قاعدههای زندگی بیاطّلاع هستیم.
گاهی برخی مسائل، برای مان مسلّم و حتمی است؛ در حالی که وقتی مشاوره میکنیم، متوجّه میشویم در اشتباه به سر میبردیم. همین جهالتها، مشکلاتی در زندگی ایجاد میکند که به راحتی قابل جبران نیست.
ممکن است کسی مشکلی را به بزرگی کوه به شمار آورد؛ امّا با یک مشاوره، خودش هم به آن مشکل بخندد و آن را سبُکتر از کاه ببیند.
باخبر کردن شخص سوم از مشکل خویش، بهتر از رشد آن مشکل است؛ مشکلی که میتواند تمام زندگی را تحت شعاع خود قرار دهد.
عیب ما این است که در تمام امور دیگر زندگی، اصل مشاوره را پذیرفتهایم؛ امّا در خودِ زندگی، اینگونه نیستیم. اگر بخواهیم خانهای بخریم، ماشینی تهیّه کنیم، کاری را انتخاب کنیم یا وسیلهای را تعمیر کنیم، با اهلش مشاوره میکنیم؛ ولی وقتی در اصل زندگی به مشکل برمیخوریم، مشاوره نمیکنیم.
برخی نمیخواهند بپذیرند خامی، یکی از ویژگیهای جوانان است. جوانی که تا به حال تجربۀ زندگی مشترک را نداشته، نیازمند راهنماییهای کسی است که بتواند خامی او را جبران کند. این، بدان معنا نیست که بزرگترها نیازمند مشاوره نیستند؛ بلکه به این معناست که جوانترها، نیاز بیشتری به مشاوره دارند.
منظور ما از سفارش به مشاوره، این نیست که یک پای زن و شوهر در خانه و پای دیگرشان در اتاق مشاوره باشد. اوّل باید تلاش کنیم با مطالعه و گفتوگو با اهل فن، قواعد زندگی مشترک را بیاموزیم و سپس در مواردی که به مشکل برخورده و توان حلش را نداشتیم، به مشاور مراجعه کنیم.
باید بپذیریم ما در تمام ابعاد زندگی، کارشناس نیستیم تا بتوانیم همۀ مشکلات را با اتّکا به نظر خویش، حل کنیم. اگر کسی بنای چنین کاری را داشته باشد، زندگی خود را در معرض خطر قرار داده است.(۲) در حقیقت، مشاوره ایمن کردن کانون خانواده از افتادن در پرتگاه نیستی است.(۳)
بارها در زندگی خود، تجربه نموده و در زندگی دیگران هم مشاهده کردهایم که کاری را بدون مشورت انجام دادهایم، امّا پس از مدّتی که نتیجه را دیدهایم، پشیمان شدهایم.(۴) پس بدون شک، یکی از اصلیترین پشتوانهها در زندگی مشترک، مشاوره است.(۵)
هر کسی صلاحیّت مشاوره ندارد. مشاور، باید دارای ویژگیهایی باشد که در زیر به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
سخنان و راهکارهایی که مشاور برای حلّ مشکل ارائه میدهد، باید برخاسته از تدابیر منطقی و عاقلانه باشد. سخنان چنین مشاوری، قابل اعتماد و عمل کردنی است.(۶) مشاوری که اسیر احساسات خود یا مخاطبش باشد، نمیتواند در مشاوره، مصلحت حقیقی را در نظر بگیرد و به همین دلیل هم، قابل اعتماد نیست.(۷)
مشاوره، عرصۀ حسّاسی است که در بسیاری از موارد، شبیه به صحنۀ قضاوت میشود. ممکن است نتیجۀ یک مشاوره به سود یا زیان شخص مشاور، تمام شود. گاهی هم یکی از نزدیکان مشاور با او مشورت میکند که نتیجۀ مشاوره در زندگی او، اثربخش است و گاهی هم … . به هر حال، شرایط مختلفی در مشاوره اتّفاق میافتد که مشاور در صورتی میتواند آنچه را حقّ است بگوید؛ که از خدا بترسد.(۸)
اگر کسی به فلسفۀ مشاوره توجّه کند، بدون تردید، حکم خواهد کرد در هر زمینهای باید با کسی مشورت نمود که در آن زمینه، صاحبنظر و متخصّص باشد؛(۹) امّا گاهی در زندگی، از این مطلب روشن، غفلت میشود. برخی از زوجها راههای پیشگیری یا برونرفت از مشکلات را از کسانی میپرسند که صلاحیّتهای ابتدایی نظر دادن دربارۀ این امور را هم ندارند. بسیاری از این افرادی که طرف مشاورۀ این جوانان قرار میگیرند، شکستها و پیروزیهای اطرافیان خود را همچون قانون و قاعدۀ زندگی به دوستان و اطرافیان خود ارائه میدهند. مشاوره با چنین افرادی، اگر چه دلسوز هم باشند، زندگی انسان را به مخاطره میاندازد.(۱۰)
مشاور، تنها باید خیر و مصحلت دیگران را در نظر بگیرد. حبّ و بغضها را نباید در مشاوره دخالت داد؛ زیرا در این صورت، نمیتوان آنچه را خیر مخاطب است، در نظر گرفت. ممکن است نتیجۀ مشورت با یک مشاور خیرخواه، خلاف میلمان باشد؛ امّا این نتیجه، قابل اعتمادتر از مشورتی است که مطابق میل انسان است؛ امّا از جانب کسی باشد که خیرخواه نیست.(۱۱)
تقیّد به دین، یکی از ویژگیهای اصلی مشاور است. بدون آشنایی با دین و توجّه به آن، نمیتوان انسانها را در مسیر صحیح زندگی پیش برد. ما در برخی از گامهای گذشته، به ویژه گام «هدف زندگی»، به صورت مفصّل در این باره سخن گفتهایم که راه خوشبختی و سعادت، یکی بیش نیست و آن، راهی است که انسان را به بندگی میرساند. کسی میتواند انسان را به این مقصود برساند که با برنامۀ بندگی، آشنا و به آن، معتقد باشد.
آشنایی با دین و اعتقاد به آن، دو عنصر اساسی در وجود یک مشاور است. مشاورانی که در بندِ نظریّات روانشناسان غربی بوده، گزارههای به ظاهر علمی آنان را مانند قرآن میدانند، نمیتوانند خیر و صلاح مخاطبشان را نشان دهند.(۱۲) مشاوره با این دسته از مشاوران، بیش از آن که به سود انسان باشد، زیان دارد.(۱۳)
ما برای این که بتوانیم آنچه را در دل داریم، به راحتی به مشاور بگوییم، باید خیالمان آسوده باشد که او، این سخنان را به رسم امانت در نزد خود، نگاه میدارد. در غیر این صورت یا نمیتوانیم مشکلمان را آن گونه که هست، نزد او بیان کنیم یا این که با بیان مشکلات نزد چنین فردی، زندگی خود را در معرض خطر قرار دادهایم؛ زیرا ممکن است هویدا شدن راز ما نزد دیگران، به آبروی مان آسیب بزند یا این که مشکلات قابل توجّهی را در زندگیمان ایجاد کند.(۱۴)
مشاوره، نیازمند حوصلۀ فراوانی است؛ زیرا در بیشتر موارد، زمان بسیاری از مشاور میگیرد. اگرچه مشاوره فقط برای حلّ مشکلات پیش آمده نیست و وظیفۀ پیشگیری از مشکلات را هم دارد؛ امّا بیشتر مراجعه کنندگان به مشاور، کسانی هستند که در زندگیشان مشکلی پیش آمده و از مشاور، تقاضای راه حلّ دارند. یک مشاور برای این که بتواند راهکار مناسبی برای حلّ مشکل مخاطب خود ارائه دهد، باید به خوبی و با حوصله، مشکل او را بشنود. شنیدن مشکلات گوناگون در یک روز، ممکن است از توان انسان بکاهد و آرام آرام، او را فرد کمحوصلهای کند. باید توجّه داشت مشاوری که بردبار نیست، نمیتواند راهنمای خوبی برای حلّ مشکلات باشد.
بر خلاف تصوّر برخی که سواد را شرط اوّل و آخر یک مشاور میدانند، باید گفت همه چیز در سواد، خلاصه نمیشود. تجربه، خود، معلّم بزرگی است(۱۵) که از شرایط لازم برای یک مشاور قابل اعتماد است. بسیاری از مطالبی که در کتابها نمیتوان یافت، در دنیای تجربه، یافتنی است.(۱۶)
برای ارائۀ راه حل در مشکلات مختلف، باید دوراندیش بود تا بتوان راهکارهای درست و منطقی ارائه داد. انسان سطحینگر، فقط امروز را میبیند و توانایی دیدن آینده را ندارد؛ در حالی که در مشاوره، باید به عاقبت کارها اندیشید.(۱۷)
گاهی مشاورهها با تمام هستی یک انسان، گِرِه میخورد که در این مواقع، اظهارنظر، نیازمند جرأت و جسارت ویژه است. مشاور، ابتدا باید از علم و تجربۀ کافی برای ارائۀ راهکار در این موارد، برخوردار باشد. پس از آن هم باید جرأت کافی برای مشاوره در این موارد حسّاس را داشته باشد. احتیاط در همه جا لازم و ضروری است؛ امّا اگر احتیاط برای یک مشاور، جنبۀ ترس پیدا کند، نمیتواند راه برونرفت از مشکلات ویژه را نشان دهد. چنین مشاوری ممکن است اموری را که چندان هم سخت و بزرگ نیست، در نگاه مخاطب خود، بزرگ جلوه دهد؛ به گونهای که رویارویی با آن برای او ناممکن جلوه کند.(۱۸)
انسان بخیل، به دنیا نگاه مادّی دارد و تمام دنیا را با پول و مادیّات میسنجد. همین نگاه است که موجب میشود انسان به عیبهای دیگر نیز مبتلا شود.(۱۹) حریص هم مانند بخیل است، با این تفاوت که بخیل به آنچه دارد، دل بسته و حریص، به آنچه دارد، دل بسته و به آنچه ندارد و در دست دیگران است، چشم طمع دوخته است. انسان حریص نمیتواند نگاه واقعبینانهای به دنیا داشته باشد. او برای به دست آوردن خواستههای خود، هر کاری را جایز میشمارد. به همین دلیل هم، ترسو و بخیل در مشورتهای خود، کارهای زشت را زیبا جلوه میدهند.(۲۰) چنین کسانی، وقتی برای مشورت انتخاب میشوند، راهنماییهای خود را بر اساس همین نگاه مادّی ارائه میدهند. به همین دلیل هم نمیتوان به راهکارهای آنها اعتماد کرد؛ چرا که مقصد این دو در زندگی، متفاوت از آن چیزی است که انسان برای آن به دنیا آمده است.(۲۱)
در مراجعه به مشاور، به این نکات توجّه ویژه داشته باشید:
اوّل. مشاور را امین خود بدانید و تمام مسائلی را که در میان شما و همسرتان گذشته، بدون کم و کاست، بیان کنید. گاهی نگفتن یک نکته، موجب میشود راهکار مشاور برای حلّ مشکل شما، نتیجۀ عکس داده یا حدّاقل بیتأثیر شود.(۲۲)
دوم. مشاورهها در زندگی مشترک، وقتی نتیجهای زودهنگام و مفید میدهد که دو طرف، نزد مشاور بروند. پس حتّی المقدور با همسرتان پیش مشاور بروید.
سوم. تحمّل و حوصله را فراموش نکنید. همان طور که اشاره شد، حلّ مشکلات خانوادگی در مواردی نیازمند گذر زمان است. پس به راهنماییهای مشاور، عمل کنید و مشاورتان را – اگر درست انتخاب کردهاید – زود عوض نکنید.
چهارم. وقتی با همسرتان نزد مشاور میروید، در نوع سخن گفتنتان، دقّت کنید. مبادا غرور او را در مقابل مشاور خُرد کنید.
پنجم. اگر مشاورمان را درست انتخاب کردیم، از همان ابتدا با خود شرط کنیم به راهنماییهای او عمل کنیم؛ حتّی اگر بر خلاف میلمان بود؛ زیرا نفس امّاره در مشاوره هم بیکار نخواهد نشست و انسان را از پذیرش حق، منصرف میکند.(۲۳) اصلاً یکی از فلسفههای اصلی مشاوره آن است که انسان وقتی با مشکلی مواجه میشود و خود به دنبال راهحلّی برای آن میگردد، معمولاً با خواهشهای نفسانی خویش به دنبال راهحل میگردد؛ یعنی دوست دارد راهی را برای حلّ مشکل خود انتخاب کند که با منافع شخصی او مطابق باشد؛ در حالی که در مشاوره باید به دنبال مصلحت حقیقی بود که این مصلحت ممکن است با منافع شخصی در تعارض باشد.(۲۴)
در زندگی مشترک، مسائل مختلفی به وجود میآید که باید از منافع شخصی گذشت و فقط به مصلحت زندگی اندیشید. ورود یک مشاور در این موارد موجب میشود منافع شخصی و خواهشهای نفسانی، تعیینکنندۀ راهحل نباشد؛ زیرا یک مشاور اگر ویژگیهای لازم را داشته باشد، فقط با در نظر گرفتن مصلحت حقیقی راهنمایی میکند.
ششم. خودرأی بودن، سستاندیشی و سطحی فکر کردن، دَمدَمی مزاج بودن و لجاجت، از آفات مشاوره است. مشاوره برای صاحب این صفات، فایده ندارد؛(۲۵) زیرا خودرأی اگر مشورت هم کند، در پایان به حرف کسی عمل میکند که مطابق با میل او نظر داده است. انسان سستاندیش و سطحینگر هم توانایی فهم مشورتهای دوراندیشانه را ندارد و نمیتواند آن را بپذیرد و به آن عمل کند. دَمدَمی مزاجها شاید در جلسۀ مشاوره تمام حرفهای مشاور را تصدیق کنند؛ امّا پس از آن خیلی راحت تغییر جهت داده، آهنگ دیگری را ساز میکنند. انسان لجوج هم موفّقیت خود را در مخالفت میبیند.
هفتم. قبل از مشاوره، از خداوند، طلب خیر کنیم تا خداوند، مشاور صالحی را در مقابلمان بگذارد و آنچه را به صلاحمان است، بر زبانش جاری کند.(۲۶)
حکمیّت، مشاورهای خانوادگی در اختلافات جدی
حکمیّت را میتوان نوعی همفکری نامید که در مواردی که کار به جاهای باریک کشیده و ممکن است حرف طلاق به میان آید، پا پیش میگذارد. حکمیّت، دستوری قرآنی است. پس قبل از هر سخن دیگری، آیۀ قرآنی آن را از نظر میگذرانیم: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً؛(۲۷) و اگر از جدایى میان آن دو (زن و شوهر) بیم دارید، پس داورى از خانوادۀ آن (شوهر) و داورى از خانوادۀ آن (زن) تعیین کنید. اگر قصد اصلاح داشته باشند، خدا میانِ آن دو سازگارى خواهد داد. آرى! خدا، داناى آگاه است».
تدبّر در این آیه، نکات بسیار لطیف و زیبایی را به ما میآموزد؛ امّا از میان همۀ نکات، این نکتۀ کلیدی قابل توجّه است که خداوند در اختلاف خانوادگی وقتی صحبت از طلاق به میان میآید، به زن و شوهر اجازۀ تصمیم مستقل نمیدهد؛ بلکه پیش از تصمیم به طلاق، به آن دو دستور میدهد ۲ نفر دیگر را وارد عرصۀ اختلاف خود کنند تا آنها هم تلاش خود را برای اصلاح این زندگی انجام دهند.
نکتۀ مهم دیگر آن که؛ طلاق از نگاه قرآن به قدری خطرناک است که خداوند میفرماید: همین که ترس از جدایی پیش آمد، دو حَکَم پا پیش بگذارند؛ یعنی نباید گذاشت کار به دادخواست طلاق بینجامد. در همان مراحل ابتدایی که بیم طلاق میرود، وقت حضور حَکَمین است؛ امّا در حال حاضر، در بسیاری از موارد، وقتی پای خانوادۀ دو طرف به اختلافات باز میشود که دیگر سخنی از حَکَمیت در میان نیست؛ بلکه حرف از دادخواستِ مهریّه و طلاق و عدم تمکین و… است. در اینجا، رقابتی به راه میافتد که هر کدام از دو طرف، با استفاده از امتیازات خود، میخواهد به پیروزی برسد و دیگر، قصد اصلاح، رنگ میبازد.
به جرأت میتوان گفت اگر این حُکم قرآنی به خوبی در جامعه اجرا بشود و حَکَمها به جای دفاع کورکورانه از زن یا شوهر، تنها قصد اصلاح، و زن و شوهر هم بنای بر توافق داشته باشند، همانطور که خداوند در این آیه وعده داده است، بسیاری از پروندههای طلاق، در دادگاهها گشوده نخواهد شد؛ چه رسد به این که حکم طلاقی صادر شود.
برای تدبّر بهتر، نکاتی را دربارۀ این آیه از تفسیر نمونه از نظر میگذرانیم. این آیه، اشاره به مسألۀ بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، مىفرماید: «اگر نشانههاى شکاف و جدایى در میان دو همسر پیدا شد، براى بررسى علل و جهات ناسازگارى و فراهم نمودن مقدّمات صلح و سازش، یک داور و حَکَم از فامیل مرد و یک داور و حَکَم از فامیل زن، انتخاب کنید». سپس مىفرماید: «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما». اگر این دو حَکَم با حُسن نیّت و دلسوزى وارد کار شوند و هدف شان، اصلاح میان دو همسر باشد، خداوند، کمک مىکند و به وسیلۀ آنان میان دو همسر الفت مىدهد.
و براى اینکه به «حکمین» هشدار دهد حُسن نیّت به خرج دهند، در پایان آیه مىفرماید: «خداوند، از نیّت آنها باخبر و آگاه است؛ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً». محکمۀ صلح خانوادگى که در آیۀ فوق به آن اشاره شد، یکى از شاهکارهاى اسلام است. این محکمه امتیازاتى دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله:
- محیط خانواده، کانون احساسات و عواطف است و طبعاً مقیاسى که در این محیط باید به کار رود، با مقیاس سایر محیطها متفاوت است؛ یعنى همان گونه که در «دادگاههاى جنایى» نمىتوان با مقیاس محبّت و عاطفه کار کرد، در محیط خانواده نیز نمىتوان تنها با مقیاس خشک قانون و مقرّرات بیروح، گام برداشت. در اینجا باید حتّىالامکان، اختلافات را از طُرُق عاطفى حل کرد. لذا دستور مىدهد داوران این مَحکمه، کسانى باشند که پیوند خویشاوندى با دو همسر دارند و مىتوانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح، تحریک کنند. بدیهى است این امتیاز، تنها در این محکمه است و سایر محاکم، فاقد آن هستند.
- در محاکم عادى قضایى، طرفین دعوا مجبورند براى دفاع از خود هرگونه اسرارى که دارند را فاش سازند. مسلّم است اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبى، اسرار زناشویى خود را فاش سازند، احساسات یکدیگر را آنچنان جریحهدار مىکنند که اگر به اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، دیگر از آن صمیمیّت و محبّت سابق خبرى نخواهد بود و همانند دو فرد بیگانه مىشوند که به حکم اجبار باید وظایفى را انجام دهند. اصولاً تجربه نشان داده است زن و شوهرى که راهى آنگونه محاکم مىشوند، دیگر زن و شوهر سابق نیستند؛ ولى در محکمۀ صلح فامیلى، یا اینگونه مطالب به خاطر شرم حضور، مطرح نمىشود و یا اگر بشود، چون در برابر آشنایان و مَحرمان است، آن اثر سوء را نخواهد داشت.
- داوران در محاکم معمولى، در جریان اختلافات، غالباً بىتفاوتند و قضیّه به هر شکل خاتمه یابد، براى آنها تأثیرى ندارد. دو همسر به خانه بازگردند یا براى همیشه از یکدیگر جدا شوند، براى آنها فرق نمىکند؛ در حالى که در محکمۀ صلح فامیلى، مطلب کاملاً به عکس است؛ زیرا داوران این محکمه، از بستگان نزدیک مرد و زن هستند و جدایى یا صلح آن دو، در زندگى این عدّه، هم از نظر عاطفى و هم از نظر مسؤولیتهاى ناشى از آن، تأثیر دارد و لذا آنها نهایت کوشش را به خرج مىدهند که صلح و صمیمیّت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوى بازگردد!
- از همۀ اینها گذشته، چنین محکمهاى هیچ یک از مشکلات و هزینههاى سرسامآور و سرگردانىهاى محاکم معمولى را ندارد و بدون هیچگونه تشریفاتى، طرفین مىتوانند در کمترین مدّت به مقصود خود نائل شوند.
ناگفته روشن است حَکَمین باید از میان افراد پخته و باتدبیر و آگاه دو فامیل، انتخاب شوند.
با این امتیازات که شمردیم، معلوم مىشود شانس موفّقیت این محکمه در اصلاح میان دو همسر به مراتب بیشتر از محاکم دیگر است.
مسألۀ حَکَمین و شرایط آنها و دایرۀ نفوذ حکم و داورى آنها دربارۀ دو همسر، در فقه اسلامى مشروحاً بیان شده است، از جمله این که: دو حَکَم باید بالغ و عاقل و عادل و نسبت به کار خود، بصیر و بینا باشند.(۲۸)
پینوشتها
۱ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «کسی که با دیگران مشورت میکند، در عقل آنها شریک میشود»(غررالحکم و درر الکلم، ص۶۲۸). همچنین فرمودند: «کسی که با صاحبان خرد مشورت کند، از نور خرد دیگران بهره میبرد» (همان، ص۶۲۷).
۲ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «کسی که به رأی خویش [از مشورت با دیگران] بینیازی ورزد، خود را به خطر انداخته است» (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص۹۸). در روایت دیگری حضرت فرمودند: «آن کس که مستبدانه به نظر خویش تکیه کند، هلاک شده و آن کس که با دیگران مشورت کند، در عقل آنها شریک گشته است» (همان، ص ۱۰۴).
۳ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «کسی که مشورت میکند، به هلاکت نمیافتد» (همان، ص ۱۰۱).
۴ـ حضرت علی(ع) فرمودند: «رسول خدا مرا به سوی یمن فرستاد و فرمود: «ای علی! … کسی که مشورت کند، پشیمان نمیشود». (همان، ص ۱۰۰).
۵ـ در سفارشهای رسول خدا(ص) به امیر مؤمنان علی(ع) آمده است: «هیچ پشتوانهای محکمتر از مشاوره نیست» (همانجا).
۶ـ رسول خدا(ص) فرمودند: «از عاقل، مشورت بخواهید و از سخنش تخلّف نکنید که پشیمان میشوید» (وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۰).
۷ـ امام صادق(ع) فرمودند: «از خداوند بترس و سعی نکن در مشورت مطابق میل و هوس مشورت کننده نظر دهی؛ چرا که تلاش در جلب رضایت او پستی است» (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۱۰۴).
۸ـ امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمودند: «در کار خود با کسانی مشورت کن که از خداوند عزّ و جلّ میترسند» (همان، ص ۹۸).
۹ـ از رسول خدا(ص) پرسیدند: «محکمکاری چیست؟». فرمودند: «مشورت کردن با صاحبنظر و تبعیّت کردن از او» (همان، ص ۱۰۰).
۱۰ـ امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: «مشورت کردن با انسان جاهل دلسوز، خطرناک است» (غررالحکم و دررالکلم، ص ۷۱۱).
۱۱ـ رسول خدا(ص) فرمودند: «مشورت کردن با عاقل خیرخواه، مایۀ رشد و مبارکی و توفیقی از جانب خداست. پس هر گاه خیرخواه عاقلی مشورتی به تو داد، از مخالفت با او پرهیز کن که این مخالفت، مایۀ هلاکت است» (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۱۰۲). امام باقر(ع) فرمودند: «از کسی که تو را میگریانَد؛ امّا خیرخواه توست، پیروی کن و از کسی که تو را میخندانَد؛ امّا با تو یکرنگ نیست، پیروی مکن» (الکافی، ج ۲، ص ۶۳۸).
۱۲ـ البته در این باره سخن بسیار است که مجالی دیگر میطلبد.
۱۳ـ امام صادق(ع) فرمودند: «مشورت واقعی محقَّق نخواهد شد؛ مگر با رعایت حدود آن. کسی که حدود مشورت را بشناسد، از آن بهره خواهد برد. در غیر این صورت، ضرر مشورت از سودش برای او بیشتر خواهد بود. اوّلین این حدود، آن است که انسان با کسی که عاقل است، مشورت کند. دوم این که مشاور، آزاده باشد و پایبند به دین. سوم به انسان، نگاه دوستانه و برادرانه داشته باشد. چهارم این که او را آنچنان از رازت باخبر کنی که خود مطلّع هستی. وقتی مشاورت عاقل بود، از مشورت با او، بهره خواهی برد. وقتی [مشاور] آزاده و متدیّن بود، برای خیرخواهی تو کوشش خواهد کرد. اگر هم خود را دوست تو بداند، وقتی از رازت آگاه میشود، آن را پوشیده نگه میدارد و وقتی هم مانند تو از رازت باخبر شد، مشورت به حدّ تمام خود میرسد و خیرخواهی کامل میشود» (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۱۰۲).
۱۴ـ همانجا.
۱۵ـ امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: «تجربهها، علمی است که میتوان از آن بهره جست» (غررالحکم و دررالکلم، ص ۵۶).
۱۶ـ امام صادق(ع) فرمودند: «در اموری که مربوط به دینت میشود، با کسی مشورت کن که دارای ۵ ویژگی باشد: عقل، بردباری، تجربه، خیرخواهی و تقوا» (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۱۰۳).
۱۷ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «مشورت کردن با انسان دوراندیشِ دلسوز، مایۀ پیروزی است»(غررالحکم و دررالکلم، ص۷۱۱).
۱۸ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «در نظر خویش، انسان ترسو را شریک نکن که ارادۀ تو را نسبت به کارها ضعیف میکند و آنچه را که واقعاً بزرگ نیست، در نظرت بزرگ جلوه میدهد» (همان، ص ۷۵۶).
۱۹ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «بخل، همۀ عیبهای زشت را دربردارد و آن راهبری است که انسان را به سوی هر بدیای میکشانَد» (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۸).
۲۰ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «در مشورت خود، انسان حریص را شریک مگردان که انجام دادن کار شر را برای تو آسان میگردانَد و ظلم را در نگاه تو زیبا جلوه میدهد» (غررالحکم و دررالکلم، ص ۷۵۶).
۲۱ـ رسول خدا(ص) فرمودند: «ای علی! با ترسو مشورت نکن که راه برونرفت[از مشکل] را برای تو تنگ میکند. با بخیل مشورت نکن که نمیگذارد تو به مقصودت برسی. با حریص مشورت نکن که او زشتی حرص را نزدت خوب جلوه میدهد. ای علی! بدان که ترس و بخل و حرص، صفات واحدی هستند که سوءظن، اینها را در یک جا جمع میکند» (بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۹۹).
۲۲ـ روایتش در ویژگی «تقیّد به دین داشتن» آمد.
۲۳ـ امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی با کسی مشورت کردی که قلبت او را تصدیق مینمود، با او مخالفت نکن؛ حتّی اگر [راهنمایی او] بر خلاف چیزی بود که تو میخواستی؛ چرا که نفس از پذیرش حق، سرکشی میکند» (همان، ص ۱۰۳). پیش از این مطلب، امام صادق(ع) ۵ ویژگی برای مشاور برشمرده بودند: عقل، علم، تجربه، خیرخواهی و تقوا. بنا بر این، معنای تصدیق قلبی مشاور، دل بخواه بودن آن بدون هیچ معیار و ملاکی نیست.
۲۴ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «[در دین] به مشورت کردن تشویق شده، چرا که نظر مشاور، خالص است؛ در حالی که نظر مشورتکننده، آمیخته با هوی(خواهشهای نفسانی) است» (همان، ص ۲۷۶).
۲۵ـ امام صادق«ع» فرمودند: «به کسی که خودرأی و سستاندیش و دَمدَمی مزاج و لجوج است، مشورت مده»(بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۱۰۴).
۲۶ـ امام صادق(ع) فرمودند: «هرگاه خواستی کاری را انجام دهی، با کسی مشورت مکن تا وقتی که با خدای خویش، مشورت کنی». راوی پرسید: چگونه با خدای خویش، مشورت کنم؟ امام(ع) فرمودند: «صد مرتبه بگو «أستخیرالله؛ از خداوند طلب خیر میکنم». سپس با مردم مشورت کن که خداوند، خیر تو را بر زبان هر کسی که دوست داشته باشد، جاری میکند» (همان، ج ۸۸، ص ۲۵۳).
۲۷ـ سورۀ نساء/ آیۀ ۳۵٫
۲۸ـ تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۷۵٫
سوتیتر:
۱٫
برخی از مردم خیال میکنند مشاوره، یعنی دخالت سوم شخص در زندگی؛ در حالی که مشاوره، دخالت در زندگی نیست، کمک کردن به زندگی است. مشاوره، مشارکت یک یا چند عقل دیگر برای یافتن راه صحیح است. باید پذیرفت بسیاری از ما به جهت تجربۀ کم، از برخی قاعدههای زندگی بیاطّلاع هستیم.
۲٫
باید بپذیریم ما در تمام ابعاد زندگی، کارشناس نیستیم تا بتوانیم همۀ مشکلات را با اتّکا به نظر خویش، حل کنیم. اگر کسی بنای چنین کاری را داشته باشد، زندگی خود را در معرض خطر قرار داده است. در حقیقت، مشاوره، ایمن کردن کانون خانواده از افتادن در پرتگاه نیستی است.
۳٫
در زندگی مشترک، مسائل مختلفی به وجود میآید که باید از منافع شخصی گذشت و فقط به مصلحت زندگی اندیشید. ورود یک مشاور در این موارد موجب میشود منافع شخصی و خواهشهای نفسانی، تعیینکنندۀ راهحل نباشد؛ زیرا یک مشاور اگر ویژگیهای لازم را داشته باشد، فقط با در نظر گرفتن مصلحت حقیقی راهنمایی میکند