مقدمه
نظر به حضور باشکوه خیل عاشقان حضرت ابا عبدالله(ع) در راهپیماییهای اربعین در سالهای اخیر، در خدمت استاد طاهرزاده در رابطه با پیادهرویِ شکوهمند اربعینِ سالار شهیدان، سؤالاتی را مطرح کردیم؛ به امید آنکه بتوانیم بهترین نگاه را به این رخداد عظیم داشته باشیم.
*در حرکت اربعینیِ مردم در این سالها چه چیز را باید احساس کرد و مدّنظر قرار داد؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. شیعه موضوع اربعین را به عنوان یک فرهنگ مدّنظر دارد، به همان معنایی که در حرکت انبیا و اولیای الهی بهخصوص در مورد حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهالسلام» داریم که حضرتِ حق میقات و ملاقات او را با چهل شب یعنی «اربعینِ لیل» به تمام و کمال رساند تا نشان دهد اربعین، رمز کمال است و در اربعین حقیقت هر کاری ظهور میکند و مسیری که با خلوص همراه باشد پس از چهل روز خود را در جلوه حکمت به میان میآورد.(۱)
ابتدا باید روشن شود یعنی چه که میگوییم اربعین جهت بلوغ اعمال الهی، یک فرهنگ است، تا بعداً به موضوع اربعینِ عاشورا بیشتر نگاه بیندازیم.
عنایت داشته باشید فرهنگ مقابله با انبیای الهی همیشه فرهنگ کمیّتگرا بوده است و دشمنان انبیا همیشه به کمیّتها امیدوار بودهاند و نه به کیفیتها و به امور الهی و معنوی. امیدواری به اسلحهها در این دوران یک نمونه امیدواری به کمیّتهاست، در حالی که روش انبیا این است که در عین استفاده از کمیّتها، نگاه شان به نقش کیفیتها در عالم است، و در واقع کمیّتها بهانه است تا خداوند خودش را ماورای کمیّتها نشان بدهد. اینکه خدا شمشیر را بهدست انبیا میدهد، غیر از این است که شمشیر به دست کفار میافتد، کفار همه امیدشان به شمشیر است، ولی خداوند شمشیر را بهدست انبیا میدهد تا افقی برتر از این ابزارها برای شان محسوس شود، به همین جهت شما ملاحظه میکنید انبیا از شمشیر و اسلحه و کمیّتها استفاده میکنند، ولی همیشه در مسیر حرکت خود به جاهایی میرسند که خداوند در این عرصهها خودش به صحنه آید و کاری را که باید بکند ظاهر شود.(۲) اینجاست که میبینیم کیفیتی که عرض شد به صورت نسیمهای رحمانی در تاریخ، ماورای کمیّتها به ظهور میرسد به همان معنایی که حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه متذکر شدند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، زیرا واقعاً اسلحهها و فعالیت رزمندگان عزیز در حدّی نبود که بتواند با قدرت نظامی دشمن مقابله کند.
حرکات بدون بنبست
با نظر به حضور کیفیتها در فعالیتهای الهی شما به این نتیجه میرسید که حرکت انبیا و اولیای الهی هرگز بنبست ندارد، زیرا بنبست مربوط به فعالیتهای مادی و کمیّتگراست. اساساً اگر دقت شود در حرکات انبیا و اولیا و فعالیتهای معنوی، بنبست معنا نمیدهد تا کسی در این مسیرها بگوید نمیدانم چه کار کنم و برای ادامه کار تحلیل نداشته باشد، زیرا عامل محرک انسان در تاریخ، تنها امور مادی نبوده که اگر انسان از امور مادی شکست خورد از حرکت بازایستد.
شیعه براساس زیرساختهای معنویِ خود در مسیری که انتخاب کرده هیچ وقت متوقف نمیشود، بل در یک حرکت مستمر همواره از هویت معنوی و کیفی خود بهره میبرد. شواهد تاریخیِ زیادی در این رابطه هست. از نمونههایی که شیعه به بنبست نمیرسد زیرا با اسلحهها و کمیّتها حیات خود را تعریف نکرده است؛ موضوع اربعین حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است که ۴۰ روز بعد از واقعه عاشورا مطرح شد. اربعینِ عاشورا از این جهت که قاعده بیبنبست بودنِ حرکات معنوی و الهی را نشان میدهد، تابلوی بسیار زلالی است.
حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام در این رابطه یکی از شاخصههای مؤمن را زیارت اربعین معرفی میکنند،(۳) زیرا در زیارت اربعین رجوع به امامی است که در معادلات آن تاریخ ۴۰ روز قبلش کشته شده و به ظاهر تمامشده است. این فرق میکند با نحوه شهادت بقیۀ ائمه علیهمالسلام لذا بصیرت خاصی باید در میان باشد تا در آن فضای تاریخی پس از ۴۰ روز از شهادت امام حسین(ع) به آن صورت خاص به آن امام رجوع شود.
عرض بنده در رابطه با اربعین به این معناست که اربعینِ حضرت سیدالشهدا(ع) مثل کامل شدن اربعین موسوی[حضرت موسی کلیم الله]، محل ظهور و به نتیجه رسیدن نهضت آن حضرت است که ۴۰ روز پیش در عاشورا شروع شد و نه تنها پس از ۴۰ روز فراموش نشد، بلکه به بلوغ خود رسید. این فرهنگ را ما با نظر به اربعین پاس میداریم و متوجه هستیم این حرکت، یک فرهنگ است، فرهنگی که نشان میدهد امام معصومی که آن طور به شهادت رسیده و بدن مبارکشان در زیر سم اسبها قرار گرفته؛ به طوری که از نظر کمیّتگراها کار آن امام به پایان رسیده، آن امام تمام نشده است. حقیقتی در عالم مدّنظر شیعیان است که ما با شهادت امام، هیچ احساس تمام شدن نمیکنیم. این نشان میدهد معادلات دیگری در عالم جریان دارد و شیعه متوجه آن معادلات است و روی چنین اساسی در هر اربعینی به امام رجوع میکند، چرا که میداند اسلحهها نقشآفرین نیستند و کمیّتها اساس عالم را تشکیل نمیدهند و به کارگیری ابزارها بهانه است تا معلوم شود ابزارها سرنوشت کارها را تعیین نمیکنند.
جنبش حزبالله با نظر به فرهنگ اربعین میتواند مقابل اسرائیل بایستد و تاریخ جدیدی را در این دوران رقم بزند که در نتیجه آن، رزمندگان فلسطین در غزه آن طور مقابل حملههای شبانهروزی اسرائیل ایستادگی کنند و برای خود معنای جدیدی پدید آورند. اسرائیل را فرهنگ اربعین نابود میکند و آلسعود را به چنین بیآبروییهایی میکشاند.
ماورایِ اسلحهها
اربعین یعنی ما نیز در محاصره کامل توسط لشکر یزید اسلحه بهدست میگیریم همانطور که انبیا در مقابل کفار اسلحه بهدست گرفتند، اما میدانیم ماورای اسلحهها در حال رقم زدن حضور تاریخی خاصی هستیم که معادلات جهان استکبار را به هم میزند. در همین رابطه وقتی حزبالله در جنگ ۳۳ روزه با اسرائیل، هیبت اسلحههای این رژیم نامشروع را شکست، رهبر معنوی انصار حزبالله در یمن حرکت خاص خود را شکل میدهد و نگران قدرت تسلیحاتی آلسعود نمیشود، به همان معنایی که حرکت امام خمینی(رض) در ۱۵ خرداد ۴۲ با فرهنگ اربعینیِ پیروزی خون بر شمشیر پایهگذاری شد. ۱۵ خردادی که ما مثل کربلا کشته دادیم ولی متوقف نشدیم.
شیعه در اربعین نشان داد در اوج پیروزیِ اسلحهها، این کیفیتها هستند که نقشآفرین بودهاند زیرا حرکات معنوی و الهی باطن دارند و اسلحهها حجاب باطن آن حرکات نمیشوند؛ مگر آنکه حرکات الهی از باطن خود تهی شوند و از این جهت اصرار بزرگان دین بر فعالیتهای فرهنگی جهت معنا دادن به حرکات دینی از این روست که آن باطن همیشه مدّنظر باشد و جامعه اسلامی در ظاهرِ دین متوقف نشود و حضور نرم معنویت جای خود را به حضور سخت مادیت ندهد.
راز بالندگی، احساس عاشورایی در اربعین است که یک احساس فردی نیست، بلکه احساسی است اجتماعی و موجب تقابل با استکبار میگردد، زیرا ناظر به واقعیتی است که در عالم به وقوع پیوسته و میتواند به بهترین شکل مناسبات انسانی را به سوی جامعهای معنوی و عدالتمحور مدیریت کند.
اساساً شیعه در تمام طول تاریخ، هویت کیفیتگرای خود را حفظ نموده و با آن زندگی کرده و جلو رفته است؛ به همان شکلی که عهد خود را با حرکت کیفیِ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در فرهنگ اربعینی حفظ نموده است. ولی شیعه در سالهای اخیر به خود آمده که نمیتواند با مدرنیته به جهت روحیه استکباری ای که در آن وسعت یافته، زندگی دینی خود را ادامه بدهد و مدرنیته مزاحم زندگی دینیِ تمدنساز شیعه است. از وقتی شیعه فهمید مدرنیته با رویکرد استکباریاش مزاحم ادامه زندگی دینیِ تمدنساز است، نطفههای انقلاب اسلامی شکل گرفت و منجر به تحقق انقلاب اسلامی شد و بزرگداشت اربعین نیز با هویت دیگری ظهور کرد و میرود تا این نوع حرکت که در این اربعینها شروع شده، حالت هویتبخشی برای همه شیعیان داشته باشد.
حضور انقلاب اسلامی در هر جا که حرکتی قدسی در میان است
هویتبخشیِ حرکت اربعین از آن جهت در حال رشد است که شیعه متوجه شده غرب در حال بیهویت کردن ملتها و استحاله آنها در فرهنگ غربی است. از این جهت موضوع تقابل ۲ کشور در میان نیست بلکه تقابلِ ۲ تمدن در ۲ زمین متفاوت در میان است، در حالی که تقابل روسیه با آمریکا در یک زمین و در فضای فرهنگ مدرنیته است. هستند افرادی که میخواهند هویت دینی داشته باشند و از فضای سکولاریته غرب هم خود را آزاد کنند، اما چون معنای تمدن دینی را نمیدانند، ناخودآگاه ادامه غرب میشوند و اگر هم ادامه غرب نباشند، مقابل غرب نخواهند بود و همین امر موجب میشود از طریق تمدنِ حاکم یعنی تمدن غربی، بلعیده شوند. از این جهت باید اربعین را به عنوان حضور هویت خاص شیعه در راستای تقابلِ تمدنی با فرهنگ سکولاریته غرب، مدّنظر قرار داد و متوجه بود اگر انقلاب اسلامی حضور فرهنگ قدسیِ این تاریخ است، هر جا حرکتی قدسی در میان باشد، حتماً انقلاب اسلامی به عنوان مددکار ـ و نه تصاحب کننده آن حرکت قدسی ـ باید در میدان باشد، چه آن میدان در ونزوئلا باشد و چه عراق. البته معنای این حضور آن نیست که انقلاب اسلامی بخواهد آن حرکت را با سلیقه خود مدیریت کند، بلکه تنها باید متذکر هویت ضدسکولار آن حرکت باشیم تا در عین آنکه از طریق فرهنگ سکولاریته تصاحب نشود، از رویکرد تمدنیِ آن نیز غفلت نگردد.
در سالهای اخیر بیشتر روشن شد فرهنگی که غرب به بشریت عرضه کرد اولاً: به گفته «یورگن هابرماس» و عمومِ پُستمدرنها یک پروژه ناتمام است. ثانیاً: در ذات خود ضدمعنوی است، به همان معنایی که «رنه گنون» در کتاب «سیطره کمیّت» متذکر این مسأله شده است. این ۲ مسأله موجب شده فضای تقابلِ تمدنی با رویکرد کیفی، مقابل فرهنگ غربی ظهور کند و روز به روز به اندازهای که غرب چهره ضدمعنوی خود را بیشتر نشان دهد، این تقابل بیشتر ظهور نماید و شور خاص خود را پیدا کند. اگر تعریف انسان بر مبنای «اُمانیسم» شد و میل و هوسِ او ملاک بدی و خوبی و هست و نیست قرار گرفت، نوع زندگی و سبک زندگی شکل خاصی به خود میگیرد که در غرب شاهد آن هستید، ولی اگر انسان را بر مبنای نگاهی که اسلام به انسان دارد معنا کنیم، به کلی نوع زندگی و سبک آن فرق خواهد کرد. در آن صورت تعجب نمیکنید که در عراق در یک خانه، چندین خانواده زندگی کنند؛ آن هم به صورتی بسیار ساده، زیرا آن مردم نمیخواهند دنیا برای شان چندان بزرگ باشد؛ در همین رابطه ملاحظه میکنید در عین این که ثروت چندانی ندارند راحت میتوانند از دنیا بگذرند و از زوّار حضرت امام حسین علیهالسلام به شکل ایثارگرانه و شایسته پذیرایی کنند.
نمونه فوق یک نمونه است که چگونه ماورای ملاکهای غربی خود را ببینیم، هرچند این کار، کار آسانی نیست و به قول مرحوم دکتر فردید قلب ما از غرب عبور کرده است ولی عقلمان هنوز از غرب عبور نکرده است و همه چیز را با عقل غربی مورد ارزیابی قرار میدهیم، گرچه گرایش به غرب نداریم ولی هنوز خانه و زندگیمان را با عقل غربی شکل میدهیم؛ یعنی تقابل تمدنی با غرب داریم، ولی در زمین غرب زندگی میکنیم. باید آرامآرام به جایی برسیم تا در زمینی که خودمان برای تمدن آینده تعریف کردهایم وارد شویم و حرکت کنیم؛ و این از بحثهای بسیار مهمی است که باید از اجمال درآید و تفصیل یابد.
احساس امّتِ واحده بودن در اربعین
*این شخصی که گوسفند و شتر و گوسالهاش را ذبح میکند تا برای زوّار امام حسین علیهالسلام طعام درست کند، اصلاً معنای مبارزه با غرب را آن طور که ما معنا میکنیم، میفهمد؟
آری! میفهمد ـ و از این جهت اربعین ایرانی و عراقی هم در میان نیست ـ ولی این مبارزه را به معنای تاریخی که در آن قرار دارد، میفهمد.
شیعه با شعور و درک خود همیشه کیفیت را بر کمیّت غالب کرده است تا در حیات دینیِ بدون بنبست حرکت کند و اربعینی که در حال ظهور است، انعکاس همان فرهنگ در این تاریخ است تا آرامآرام در فضای سیطره فرهنگ غربی، معنای خود را نشان دهد و احساس یک امت بودن به شیعه و در نهایت به جهان اسلام برگردد. بعد از سیطره فرهنگ غرب بر جهان اسلام ما به فرقههایی تبدیل شدیم و از جهاتی مقابل هم قرار گرفتیم و حال با نظر به شخصیت امامی که در راستای تحقق معنویت شهید شده، از سکولاریسم عبور میکنیم و این شروع تحقق انسجامی است که از دست رفته است.
حضور اربعین در این سالها نشان میدهد ظرفیتهای مهمی در این رخداد به میدان آمده تا بر خلاف سالها تبلیغِ سکولاریسم، عزمِ باقی ماندن در الهیات دینی و وفاداری به عقل قدسی به ظهور برسد و امکان تجربه جهان دیگری مدّنظر بشریت قرار گیرد. این است آنچه میتوان این روزها در حرکت اربعین مردم احساس کرد.
عبور از سیطره کمّیتها
*اینکه فرمودهاید شهدای ما در دوران دفاع مقدس همین فضای اربعین را داشتند، آیا ما هم در این تاریخ در فضای اربعین میتوانیم آن شور و صفای رزمندگان را تجربه کنیم؟
حتماً میتوانیم! مشروط به آن که مثل رزمندگانِ دفاع مقدس شرایط تاریخی خود را درست درک کنیم. بنده در اینجا نمیخواهم مفصلاً این نکته را مطرح کنم، ولی همین اندازه که متوجه شویم حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه تاریخ جدیدی بنا کردند و آن، تاریخِ روبهرو شدن با تاریخ سیطره کمیّتها بود، میفهمیم در کجای تاریخ هستیم و چه چیزی را باید نشانه بگیریم و از کجا عبور کنیم و به سوی کدام مقصد حرکت نماییم. این تاریخ ماست و شهدا در این فرهنگ و در این زمان در فضای توحید افعالی و توحید صفاتی پروریده شدند و با این فرهنگ، انقلاب اسلامی شکل گرفت. این انقلاب توسط یک شخص آگاه به مسائل سیاسی محقق نشد که جایی برای کمّیتها و ابزارهای قدرت قائل باشد. این انقلاب توسط یک عارفِ به حضور همهجانبه خدا در عالم ظهور کرد، تازه عارفی که عارف به حاکمیّت اسمالله در این تاریخ بود. ملاحظه میکنید که ما در حال حاضر در اوج قدرت اسلحهها نسبت به تاریخ گذشته هستیم. تصورش را هم نمیتوان کرد که شخصی به نام امام خمینی رضوانالله تعالی علیه، ماورای حضوری که اسلحهها دارند بیاید و بگوید آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. این راز آن چیزی است که رزمندگان ما در جبهه تکهتکه میشدند ولی پیروزی را حس میکردند و امروز هم اگر متوجه غلبه کیفیت بر کمیّت شویم با همان احساس عمل میکنیم و هدفگیری مینماییم و حرکت میکنیم و شور و صفای رزمندگان را در خود مییابیم.
نگاهِ اصالت دادن به کیفیت در مقابل کمیّتِ ۳۰ هزار نفری دشمن موجب شد امام حسین علیهالسلام تکهتکه شوند، ولی پیروز بمانند و این در اولین اربعین ظهور کرد و معلوم شد محاسبه حضرت سیدالشهدا علیهالسلام درست بود. دلیل پیروزی امام حسین علیهالسلام را در وسط میدان کربلا در روز عاشورا نباید جستوجو کرد، آن پیروزی را در اولین اربعین و در اربعینهای بعدی جستوجو نمایید. اربعین امام حسین علیهالسلام یعنی شما بعد از ۴۰ روز که از شهادت امام گذشته اظهار میداری: «السلام علیک یا حجهالله». تعبیرهای زیارت اربعین را ببینید؛ یعنی ای سیدالشهدا! تو حجت ما هستی و بر تو سلام میکنیم و ما هم با تو و در کنار تو هستیم.
البته عرایض بنده در رابطه با حضور تاریخیِ شیعه از طریق اربعین دارای اجمال است و نیاز به تفصیل دارد، عین مسائل مدرنیته که بعد از مدتی تفصیل پیدا کرده و تا حدّی قابل فهم شد. إنشاءاللّه معنای حضور تاریخی ما در این زمانه نیز آرامآرام قابل فهم میگردد.
بین رزمندگانِ دفاع مقدس و کسانی که در پیادهروی اربعین شرکت میکنند این وجه مشترک هست که هر دو احساس حضور در تاریخی را میکنند که توسط حضرت امام خمینی(رض) شکل گرفت و همه سعی دارند رسالت تاریخیِ تحقق این تاریخ را به عهده بگیرند، منتها به شکلهای مختلف.
در تقابل تمدنیِ پیشآمده، یک روح است که افراد را دربرگرفته و احساس مشترکی است که همه در آن قرار دارند و از این جهت بین آن خانمی که برای زوّار نان میپزد و ظاهراً نمیداند چرا آن کار را میکند، و بین آن طلبه و استاد دانشگاهی که میدانند با حضور در پیادهروی اربعین در حال تغییر دادن معادلات جهانند، هیچ فرقی نیست؛ دقیقاً هر دو در صحنه تقابلِ تاریخی بین کیفیت با کمیّت وارد شدهاند و احساس حضوری دارند که زبانِ تبیین آن هنوز ظهور نکرده است، زیرا این حضور، احساس حضور خاصی است که قلبها درک میکنند، ولی عقلها هنوز مفهوم درستی از آن نیافتهاند و به همین جهت هم همه بیشتر از نظر قلبی نسبت به همدیگر احساس نزدیکی دارند هرچند از نظر عقلی از همدیگر فاصله داشته باشند.
باید متوجه باشیم پروژه مدرنیته شکست خورده است. در این رابطه باید خود را معنا کنیم و تاریخمان را بسازیم. این مسأله اصلی تاریخ ماست و غفلت از آن، غفلت از اساسیترین مسأله زندگی است.
امیدی بزرگ
*در جایی فرموده بودید این پیادهرویِ اربعین که در این سالها شروع شده، از این جهت تمدنساز است و یک تاریخ به حساب میآید که ملاحظه میشود چگونه دستها و دلها به سوی هدفی مشخص اشاره دارد و یا در جایی دیگر گفتهاید غرب هم از یک جهت یک تمدن است با عقل خاصی که دارد که در زمان خود دستها و دلهای مردمِ آن سرزمین برای تحقق اهدافی مشخص در کنار هم قرار گرفت. با توجه به این امر آیا میتوان گفت عملاً تقابل تمدن اسلامی با تمدن غربی به صورت بالفعل وارد مرحله عملیاتی خود شده و از مرحله تئوریکِ خود گذشته است؟
همیشه هر وقت تمدنی به صحنه تاریخ آمده همینطور بوده که دستها و دلهای آن ملت در کنار هم قرار میگرفته و همه به هدفی واحد اشاره میکردند و به سوی آن جلو میرفتند. غرب با این تصور تمدن خود را شروع کرد که آینده تاریخ را بسازد و اندیشمندان آن دوران بهخصوص فیلسوفان، آدمهای جدّی و مصممی بودند برای یک کار بزرگ و با تمام وجود به صحنه آمدند تا به گمان خود آینده بشر را بسازند، بعد که به نفس امّاره گرفتار شدند ـ که داستانش مفصل است ـ همه چیز برعکس شد و روحیه استعمارگری، همه آن انگیزهها را در حجاب برد. مسلّم همه تمدنها وقتی ظهور میکنند که دلها و دستها همه یکی میشود، آن هم به سوی یک هدف متعالی؛ اگرنه آن چنان پیوندی که منجر به یک تمدن شود به میان نمیآید، حال اگر صاحبان آن تمدن بعدها نتوانند نفس امّاره را کنترل کنند، منجر به انحطاط آن تمدن میشود و در نهایت به سقوط آن میانجامد. در غرب هدفِ بهرهبرداری از طبیعت برای زندگی بهتر منجر به استعمار شد، زیرا در متن آن حرکت نحوهای از سکولاریته نهفته بود. تفاوت ما با غرب این است که زیرساختهای انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی را انگیزههای سکولار تعیین نکرده است، بلکه رجوع به عالم قدس و معنویت و کیفیتهای عالمِ وجود تعیین نموده و این امید بزرگی را به میان آورده، امیدی که اگر از انگیزههای قدسی و الهی عدول نشود، واقعاً به نتیجه میرسد، زیرا انگیزه اصلی این حرکت، ایجاد عالَمی است که اسلام حرف اول و آخر را بزند.
اگر از این زوّار که سیلآسا در حال حرکتند بپرسید با چه انگیزهای این حرکت را شروع کردید، ممکن است از واژههای مشهور استفاده کنند که مثلاً میخواهیم به زیارت برویم، درست هم میگویند ولی در باطن این سخنها و در باطن این زیارت، نظر به نوعی از زندگی معنوی دارند که میخواهند آن نوع زندگی را به تاریخ خود برگردانند. در انقلاب اسلامی هم این موضوع مشهود بود که مثلاً مادربزرگ بنده با نیت آن که حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه به عنوان یک مجتهد فرمودهاند در تظاهرات شرکت کنند، میآمدند ولی در باطن این سخن نظر به نوعی از جامعه داشتند که در آن جامعه، اسلام باید همه مناسبات را تعیین کند، به همان معنای تحقق تمدن اسلامی. مادربزرگ بنده حتی نمیگفت شاه نمیخواهیم، اما طوری ما را تشویق میکرد که در عمل همان میشد که شاه باید برود. این یک بحث اساسی است که متوجه باشیم گاهی بار تاریخی واژهها بیشتر از معنایی است که ظاهر آن واژهها نشان میدهند، مثل همین حرکت تاریخی مردمی که در حال پیادهروی به سوی کربلا هستند. بار تاریخی این کار، احساسی است که میرود تا سرنوشت این ملت را شکل دهد و بر اثر آن تمدنی مناسب این روح و روحیه ظهور کند.
در رابطه با بعضی از واژههایی که روح تاریخ زمانه را مینمایانند خدمتتان عرض کنم که در اواخر عمر رژیم شاهنشاهی یکی از روزهایی که از اصفهان برای درس خواندن به قم میرفتم، خدمت رفقایی که در ایوان مدرسه حجت نشسته بودند رسیدم، پرسیدند شعار جدید را شنیدهای؟ گفتم نه! گفتند شعارِ جدید عبارت است از: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». باور بفرمایید احساس کردم تمام معنای مبارزه در این ۳ کلمه ظهور کرده است. اینقدر این شعار در آن زمان حرف داشت که غیرممکن است آن احساس را شمایی که در آن تاریخ نبودهاید، در این زمان در خود بیابید. این شعار، زبان سالها مبارزه بود و سالها طول کشید تا این شعار ظهور کرد، چندین سال همه میخواستند همین را بگویند ولی زبانِ اظهار آن تولّد نیافته بود. هرکس آن شعار را میشنید حس میکرد فتحی صورت گرفته است. شما ممکن است در این زمان این شعار را یک جمله عادی به حساب آورید، ولی در آن زمان این یک شعار نبود، یک احساس چندساله بود که در این جمله به ظهور آمده بود. در همین رابطه عرض کردم واژههای مناسب حرکت اربعینی که در این تاریخ شکل گرفته، هنوز متولّد نشده و با واژههای تاریخ گذشته نمیتوان آنچه را در حالِ وقوع است گزارش داد.
مردمی که در راهپیمایی اربعین در این تاریخ شرکت میکنند هنوز زبانی برای توصیف احساس خود ندارند و ممکن است وقتی از انگیزه کارشان سؤال کنید با زبان مشهورات جواب دهند در حالی که احساس تاریخی آنها چیز دیگری است.
حرکتی در اولین مرحله
*آیا به همان صورتی که استکبار سعی دارد به انقلاب اسلامی ضربه بزند و فکر انقلابی را در حجاب ببرد، امکان این کار برای حرکتی که در اربعین شکل گرفته است وجود دارد؟
مسلّم وجود دارد زیرا هویت فرهنگ مدرنیته ضدمعنویت است و با هر حرکتی که در فرهنگ غربی نگنجد مقابله میکند، ولی ما با روحیهای که دائماً سعی داریم حرکات خود را بازخوانی کنیم و ضعفهای آن را تقلیل دهیم، میتوانیم از فتنههای غرب عبور کنیم به همان معنایی که انقلاب اسلامی دائماً از طریق رهبر حکیم انقلاب حفظهالله، نسبت به اهداف خود بازخوانی میشود.
انقلاب اسلامی دارای ۳ مرحله بود. مرحله اول انقلاب، طوری بود که دشمن اصلاً نمیتوانست آن را ببیند. در مرحله دوم که یک مرتبه انقلاب صورت عملیاتی به خود گرفت، انقلاب خیلی جلوتر از آنچه دشمنان فکر میکردند جلو رفت، آنچنان با سرعت جلو میرفت که تا دشمن میخواست قدم دیروز را بررسی کند، انقلاب چند قدم جلوتر رفته بود. در مرحله سومِ انقلاب بود که دشمن توانست خود را بازخوانی کند و انواع فتنهها و کودتاها و جنگ ۸ ساله را به انقلاب تحمیل نماید که البته ملاحظه کردید چون انقلاب در زمین دشمن بازی نمیکرد توانست از نقشههای دشمن جان به در برد. در مورد حرکت اربعین در مقایسه با انقلاب اسلامی، ما در مرحله اول هستیم و دشمن هنوز نمیفهمد معنای این حرکت چیست. از این مرحله که گذشت و حرکت جهانی شیعه معنادار شد، حتماً تقابل شروع میشود. تفاوت قضیه آن است که بحمدالله دشمن در فهم حرکت کیفیِ اربعین فوقالعاده ضعیف شده است و به یک معنا ما با مرحله انحطاط مدرنیته روبهرو هستیم تا آن حدّ که برای مقابله با این جریان دست به دامن آلسعود و تکفیریها میشود که در نتیجه با شکست آلسعود به عنوان دفع یکی از موانع حرکت معنوی جهان اسلام کار ما سرعت بیشتری به خود میگیرد.
کار بزرگی در حال وقوع است
*رهبر بزرگوار انقلاب حفظهالله در سخنرانی مورخ ۲ اردیبهشت ۹۲، یکی از واجبترین کارها در فعالیتهای فرهنگی را آفتشناسی آن فعالیتها عنوان فرمودند، در آفتشناسی نیاز به شناخت ملاک داریم تا آن آفتهایی که دامنگیرِ انقلاب اسلامی شد برای حرکت اربعین پیش نیاید. به نظر شما چه ملاکهایی را برای شناخت آفتهای حرکتِ اربعین باید مدّنظر داشته باشیم؟
چند چیز را باید مدّنظر داشت، یکی اینکه مواظب باشیم در زمین دشمن که همان فرهنگ مدرنیته است با ملاکهای آن فرهنگ بازی نکنیم، به این معنا که دقت داشته باشیم با نگاه غربی همدیگر را و حرکات این مردم را نگاه نکنیم و نخواهیم همه چیز مطابق ارزشهای غربی جلو رود. دیگر این که سعی کنیم تعریف درستی از این حرکت داشته باشیم. در مورد اربعین ۲ تعریف، مقابل ما وجود دارد؛ یکی اینکه حرکت اربعین را صرفاً یک عبادتِ فردی تعریف کنیم، دیگر آنکه آن را در عین قدسی و معنوی بودن، حرکتی اجتماعیـ سیاسی بدانیم برای آنکه از آن طریق دستورات دین به جامعه برگردد و از آن به بعد فرهنگ سکولاریته مناسبات اجتماعی ـ تربیتی ما را مدیریت نکند. اگر تعریف این حرکت درست شد، افق آینده آن روشن میشود و معلوم میشود کجا باید برویم و فعلاً کجا هستیم و در حال حاضر چه انتظاری باید از این حرکت داشته باشیم و چگونه باید در متن این حرکت به حضور در تاریخی دیگر فکر کرد و روشنکننده آن راهی که راه حضور در تاریخ دیگر است، چیست؟ اگر این حرکت درست تعریف شود، میتوانیم به دگرگونیِ معنای سیاست امیدوار باشیم؛ چیزی که با انقلاب اسلامی شروع شده است. با تعریف درست این حرکت تلقی تازهای از زندگی پدید میآید، زیرا هیچ اصلاحی ممکن نیست جز با آمادگی روحی و اخلاقی مشترک مردمان و داشتن طرحی برای آینده و این در حرکت اربعینی مردم به چشم میخورد، هرچند فعلاً در ابتدای این حرکت هستیم.
چیستیِ حرکت اربعینیِ این تاریخ
*شما در تعریفی که برای انقلاب اسلامی دارید، حقیقت انقلاب را برمیگردانید به شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی(رض) به آن معنا که چون انقلاب اسلامی به قلب امام خمینی اشراق شده، سیره ایشان محل تفصیل انقلاب اسلامی است. حال سؤال این است: آیا میتوانیم حرکت اربعین را به سیره امام حسین علیهالسلام برگردانیم یا موضوع را باید به شکل دیگری تفسیر کرد؟
همینطور که میفرمایید ما ذات و گوهر انقلاب اسلامی را ـ به همان معنایی که بر قلب امام خمینی رضوانالله تعالی علیه اشراق شده ـ بر میگردانیم به اراده الهی در این تاریخ برای عبور از فرهنگ مادی این دوران. در حرکت اربعین هم همان اراده الهی است که در این زمان به صحنه آمده است، تا بعد از ۴۰۰ سال که از رنسانس غرب گذشته است، بشر را متذکر یک فتح تاریخی کند. منتها همانطور که انقلاب اسلامی در ذیل حرکت امام حسین علیهالسلام انجام شد و ۱۵ خرداد ۴۲، حضرت امام خمینی رضوانالله تعالیعلیه بحث پیروزی خون بر شمشیر را مطرح کردند، در این زمان نیز این ایده حضرت امام حسین علیهالسلام است که در حرکت اربعینیِ مردم ظهور کرده تا راهی که انقلاب اسلامی در مقابل بشرِ این دوران گشود، به صورتی وسیعتر در جهان شیعی به ظهور برسد و نفی کلّی استکبار را رقم بزند و پیرو آن، حکّام دستنشانده استکبار نیز از میان برداشته شوند.
پس از ۴۰۰ سال از رنسانس ـ به عنوان یک حرکت برای زندگی برتر به روش سکولار ـ معلوم شد آن روش نمیتواند جواب نیازهای اصلی بشر را بدهد و در تاریخی که با حرکت اربعین در حال ظهور است، این پیام به گوش میرسد که در ۴۰۰ سال گذشته هیچ نفعی عاید بشر نشد و این حضوری که شما در حرکت اربعینی مردم ملاحظه میکنید نشانهای است از اینکه مردم میخواهند بیرون از فرهنگ غرب، زندگی خود را معنا ببخشند.
در انقلاب اسلامی مردم سریعاً تذکرات و رهنمودهای حضرت امام رضوانالله تعالی علیه را تصدیق میکردند، زیرا حرف امام، حرف مردم بود. خداوند در سوره آلعمران میفرماید: ای پیغمبر! بگو؛ «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَینا؛(۴) ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده ایمان آوردیم. یعنی نور وحی الهی بر قلب سلمانها و ابوذرها هم به صورت اجمال نازل شده است. ولی صاحب این حقیقت به صورت تفصیلی حضرت پیامبر اعظم صلواتاللّه علیه و آله هستند. در حال حاضر هم نوری بر قلب شیعه اربعینی نازل شده. آفت مهم این حرکت آن است که حقیقت این حرکت را نبینیم و آفت دیگر آن است که این حرکت معنوی را صرفاً کمّی نگاه کنیم. نباید اجازه داد موضوعی به این بزرگی تفسیر کمّی بشود و در حدّ یک حرکت سیاسی تقلیل یابد که در آن صورت حقیقت آن در حجاب میرود، همانطور که اگر در حدّ یک حرکت معنویِ فردی تقلیل یابد، حقیقت آن در حجاب میرود.
بر روی همین شهادتها باید حساب باز کرد
*با توجه به آنچه از صحبتهای شما دریافت کردیم؛ اولاً: وظیفه ما به تفصیل و تبیین کشیدن اجمال حرکت مردم است با نظر انداختن به استکبارستیزیِ این حرکت تا آنچه در ذهن مردم است به بهترین شکل در این تاریخ به صحنه بیاید. ثانیاً: تذکر به این نکته است که پیادهروی اربعین در راستای تمدن مهدوی است و این مورد نیز باید مدّنظر باشد بدون آنکه بخواهیم به عنوان قیّم مردم کارها را در دست بگیریم و از شکوفایی بومی و طبیعی آن حرکت که در هر ملتی شکل خاص خود را دارد، جلوگیری نماییم.
این برداشت درستی است که حرکت اربعینی در زیر سایه امام حسین علیهالسلام در تاریخِ طلوع انقلاب اسلامی، حرکتی ضداستکباری است و با هویت خاصی که دارد تلاش میکند به جای سیطره فرهنگ سکولاریته، معنویت و کیفیت، اصالت پیدا کند.
بهترین نگاه نهتنها به کربلا بلکه به عالم، نگاه جابر بن عبدالله رحمهالله علیه است و این نگاه، نگاهی است که فرهنگ اربعینی را شکل میدهد. لذا در اوج سیطره ظاهری کمیّتها و شهادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و شهادت اصحاب حضرت، متوجه است که باید بر روی همین شهادتها حساب باز کرد زیرا همیشه باید بر روی حضور کیفیتها در تاریخ حساب باز کنیم و همین نگاه است که به شما میگوید امیدوار باشید که مردم مظلوم یمن و بحرین و فلسطین حتماً پیروز میشوند، زیرا همیشه در فضای سیطره کمیتها اگر حرکتی مرعوب سیطره کمیتها نشود، ضعف کمّیتها و قوّت کیفیتها ظهور میکند. اساساً جهت تاریخ در جهت همان فتح تاریخیِ شهدای کربلا در اربعین است. هر مظلومی که ذیل فرهنگ امام حسین علیهالسلام در مقابل غلبه استکبارِ فکری ـ فرهنگی قرار گیرد، پیروز میشود. شما در این زمانه ملاحظه کردید چطور مردم غزه در مقابل سیل غلبه اسلحهها پیروز شدند ولی کرانه باختری به جهت غفلت از مقابله با استکبار، سالهاست مزۀ پیروزی را نچشیده. شاخههای جهادی غزه با فرهنگ حسینی مقابله با اسرائیل را شکل دادند و با این که عموماً سنی مذهبند، با صراحت گفتند ما به حسین[علیهالسلام] اقتدا کردیم، به این معنا که در فضای مقابله با دشمن و در فضایِ بهکارگیری اسلحهها به چیزی ماورای اسلحهها امید بستند. اینکه رهبر معظم انقلاب میفرمایند کرانه باختری هم باید مسلح شود، به جهت آن است که در دل بهکارگیری اسلحهها، ایثار حسینی ظهور میکند.
عقلِ فهم اربعین
با عقل پوزیتیویستی و کمیّتگرا؛ این حرکات که شما در پیادهروی اربعین دارید، خرافه محسوب میشود.
اما عقلی که شیعه از طریق اربعین به آن رسیده و به وسیله آن اربعین را فهم کرده، عقلِ کیفیتگراست و تنها از این عقل است که ماورای سیطره کمیّتها، به کار میآید و نه تنها خرافه نیست بلکه به جدّیترین و واقعیترین واقعیات نظر دارد، واقعیاتی که روح فرهنگ کمیّتگرایِ یزیدی از دیدن و درک آن محروم است. سوبژکتیویته که سراسر غرب را فراگرفته است، آنها را به خرافیترین ملتها در طول تاریخ تبدیل کرده و امروز مردم غرب با فرهنگ تجدد در حال گذران عمر در این خرافاتند. سوبژکتیویته میگوید آنچه انسان به حکم ذهن خود واقعی میداند، واقعی است، زیرا انسان هرگز به حقیقت دست نمییابد پس آنچه را تصور میکند واقعی است، به عنوان واقعیت باید پذیرفت. تحت تأپیر این نگاه به چیزهایی باور دارند که آن چیزها هیچ حضور کیفی در عالم ندارند و به هیچ حقیقتی، ماورای عالم ماده اشاره نمیکنند. حرکت اربعینی شیعه در این تاریخ، حرکتی است برای عبور از این پندارها و از این خرافهها و نظر به کیفیترین تمدن که همان تمدن مهدوی است. این حرکت، حرکتی است که ریشه در روح انسانها دارد و باید اجازه دهیم ظهور کند، نه آنکه با تصدیگری و قیّممآبی بخواهیم در کنترل ما درآید. خداوند در راستای به صحنه آوردنِ مردم در حیات دینی، به رسول خود صلواتاللّه علیه و آله میفرماید: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّر، لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛(۵) ای پیامبر! به مردم تذکر بده، روح آنها آن تذکرات را میشناسد، بنا نیست تو بر آنها سیطره پیدا کنی.
اربعین؛ حرکتی پایدار و رو به جلو
*شما انقلاب را به ۳ مرحله تقسیم کردید و فرمودید در مرحله سوم، غرب نسبت به انقلاب به خود آمد و دست به انواع فتنهها زد و ما با غرب وارد تقابل فرهنگی شدیم. غرب، فرهنگ الهیِ انقلاب ما را نشانه گرفت و ما هر اندازه بتوانیم با اصالت دادن به کیفیتها، از فرهنگ سکولار غرب عبور کنیم، چهرههای متعالی انقلاب را ظاهر میکنیم. حال در حرکت اربعینی هم باید بر روی همین کیفیت تأکید کرد تا گرفتار حجابها و آفات این حرکت نشویم و یا گزینههای دیگری هم برای به ظهور آمدن چهرههای متعالی این حرکت وجود دارد؟
باب خوبی را جهت تفکر در این مورد باز کردید که برمیگردد به تجربه ما نسبت به انقلاب اسلامی و راز ریزشهایی که پیش آمد. آنهایی که نسبتشان را با انقلاب اسلامی غلط تعریف کرده بودند، بدون استثنا ریزش کردند و عملاً امید دشمن را جهت سیطره بر انقلاب اسلامی زیاد نمودند. آنها تعریفی که از انقلاب اسلامی برای خودشان داشتند چیزی نبود جز زندگی در زیر سایه استکبار، در عین دیانت فردی. در رابطه با حرکت اربعین هم این آفت هست، به همین جهت هرچه تعریف خود را نسبت به این حرکت دقیقتر کنیم، این حرکت با ریزش کمتری جلو میرود. ما تجربهای را که در حرکت اربعین داریم، در انقلاب اسلامی نداشتیم لذا در حال حاضر حرکات استکبار را دقیقتر و خوبتر میتوانیم رصد کرده و پیشبینی کنیم. مسلّم آمریکا به عنوان نماینده روح استکبار در این تاریخ، به انحطاط رسیده و هر تمدنی که به انحطاط برسد سقوط خواهد کرد. نمونۀ انحطاط آمریکا این که به جایی رسیده که برای رسیدن به اهدافش به ارتجاعیترین جریانهای موجودِ منطقه تکیه کرده است و بنده امید دارم حرکت اربعینی شیعه به بهترین شکل نشان دهد آمریکا چه اندازه ناتوان است. ابرقدرتها با هیبت زنده هستند، اگر هیبتشان بشکند خلاص میشوند و اتفاقاً هیبت آمریکا در همین منطقه ما بیشتر ظهور دارد و در اینجا هم هست که بهتر میشکند و در نتیجه با تبیین قدسی حرکت اربعینی با ریزشهای چشمگیری روبهرو نخواهیم بود زیرا از یک طرف آنهایی که انگیزههای سکولار دارند وارد این نوع حرکات نمیشوند تا بعد از مدتی بخواهند بروند و از طرف دیگر استکبار جهانی گرفتار انحطاط شده و جذابیت سابق خود را از دست داده است. از این جهت میتوان گفت حرکت اربعینی که در حال حاضر شروع شده، حرکتی است پایدار و رو به جلو.
مشکلترین قسمت کار به میان آوردن زبانی است که این فکر را تبیین کند که اراده الهی ماورای اراده استکبار، به صحنه این تاریخ آمده است تا بشریت از این طریق راه اُنس با خدا را در همه مناسبات فردی و اجتماعی بیابد و گمان نکند سیاست از دیانت جداست. به محض آن که میخواهید روح استکبارستیزیِ حرکت اربعین را مدّنظرها قرار دهید، طرف مقابل، این واژهها را سیاسیِ صِرف میشناسد و عملاً روح این حرکت درست تبیین نمیشود مگر آن که زبانی ظهور کند که مخاطَبِ ما را متوجه کند چگونه میتوان در حرکات استکبارستیزی نظر به عالم قدس و معنا داشت.
تجربه روح مهدوی در اربعین
*در جایی فرموده بودید نگاههای انقلابیون واقعی و سالم به انقلاب نگاههای متفاوت بود و در نگاهشان به انقلاب حالت شدت و ضعف و تشکیک وجود داشت. آیا در نگاه به اربعین هم موضوع همینطور است و اگر اینچنین است معیار و ملاک برای کامل ترین نگاه چیست؟
مسلّم نگاه به هر امر قدسی همیشه تشکیکی است، اعم از نگاه به انقلاب اسلامی و یا به حرکت اربعین و یا حتی نگاه به اصل اسلام. در بین انقلابیون عدهای میخواستند شاه برود برای اینکه شاه متدین نیست و به بیحجابی دامن میزند، بدون آن که متوجه باشند باید از طریق انقلاب اسلامی از استکبار عبور کرد و حضرت امام رضوانالله تعالی علیه آرامآرام مردم را متوجه حقیقت انقلاب کردند. شاید بتوان گفت در ابتدای امر به ندرت کسی مانند حضرت امام میدانست این انقلاب تا کجاها حرف دارد و کجاها را نشانه گرفته است، کمکم مردم متذکر امری شدند که به صورت اجمالی در خود داشتند و به امام نزدیک شدند. در حرکت اربعین هم موضوع همینطور است، به نظر میرسد حداقلِ قصه این است که همه میخواهند برگردند به سرنوشت دینی، تا آنکه سرنوشت انسانها را دین معلوم کند، اما سرنوشت دینی را چطور معنا میکنند؟ به صورت فردی و یا تمدنی؟ إنشاءاللّه مقداری که جلو میآییم، موضوعِ نظام دینی مدّنظرها قرار میگیرد، به همان معنایی که به مهدویت نظر دارد و متوجه میشود در این مسیر باید از استکبار عبور کند. همانطور که ما باید از صفویه عبور میکردیم تا به انقلاب اسلامی میرسیدیم. ما در انقلاب مشروطه هنوز در شاکله صفویه به سر میبردیم و شاه بود که نقش تعیینکننده در سرنوشت مملکت را به دست داشت نه شریعت الهی، و سلسله صفویه طوری نبودند که بخواهند جدای از غرب، راه خود را ادامه دهند حتی بعد از صفویه در انقلاب مشروطه، قانون اساسیِ مشروطه از بلژیک گرفته میشود و مبنایش نگاه اُمانیستی است. در اربعین نیز باید به مرور موانع را پشت سر بگذاریم تا آنجا که دستها و دلها با گفتمانی که افقش مهدویت است یکی بشود.
یکی از عراقیها گفته بود ما در موسم اربعین، از نظر ایثار، حال و هوای دیگری داریم که در غیر آن زمان آن طور نیستیم. در اربعین هویت فرهنگ مهدوی برای آنها پیش میآید که در ایثار، نهایت تلاش را دارند و مال و ثروت دنیا برایشان بیارزش میشود؛ ولی در غیر زمان اربعین به عنوان یک تاجر و یا یک کاسب به منافع خود فکر میکنند. با توجه به این نکته عرض میکنم اگر ما با نظر به فرهنگ اربعین به شخصیت خود وسعت بدهیم و نسبتمان را با همدیگر اربعینی کنیم، دست و دلهایمان یکی میشود و مثل فضای اربعین خیلی راحت میتوانیم کنار همدیگر باشیم، چون کیفیتها بر کمیّتها غالب شده است و همیشه اینطور بوده که وقتی تنها کمیّت بر روح و روان افراد و جوامع حاکم باشد، خصومت به میان میآید و جوامع متلاشی میشوند چون همه گرگ همدیگر میگردند ولی وقتی کیفیتها حاکم باشد روحها وسعت مییابد و انسانها راحت همدیگر را تحمل میکنند، این شاخصه هویت مهدوی است که شنیدهاید در آن فرهنگ، گرگ و گوسفند بر سر یک آخور غذا میخورند؛ به این معنا که خصومتها به مدارا و رفاقت تبدیل میشود و شما در اربعین این نوع رابطه را میبینید که چگونه افراد خیلی راحت همدیگر را تحمل میکنند و نسبت به همدیگر ایثار دارند.
*ملاحظه میکنید که امروز پدیده داعش به صورتی که به یک معنا ادعای کیفیتگرایی دارد، از گرایش مردم به دین در حال سوءاستفاده است؛ اولاً: میتوان گفت این کاری که اینها مدّنظر دارند، کیفیتگرایی است؟ ثانیاً: تفاوت حرکت اربعین که یک حرکت کیفیتگراست با حرکت داعشیها چیست و چگونه باید عمل کرد که این حرکت به آن سمت و سو سوق پیدا نکند؟
ابتدا باید عرض کنم حرکت داعشیها خارج از پشت پرده عوامل تحریککننده آنها که مربوط به صهیونیستهاست، یک حرکت کاملاً کمیّتگراست و همین امر موجب میشود دشمنان به راحتی بتوانند آنها را بازی دهند. به گفته آقای دکتر محمدجواد لاریجانی، نگاه داعش به اسلام همان نگاه اسرائیل به دین حضرت موسی علیهالسلام است. اسرائیل صورت آن نوع روحیه یهودیگری است که حسگرایی شاخصه آن است، یهودیتی که عباداتشان تماماً قالبی است و اصلاً چیزی به نام حضور قلب در آنها معنا ندارد، سلفیها هم دقیقاً همینطور هستند؛ به همین جهت با عرفان و عرفا سخت مخالفند و از دین قدسی تنها ظاهر آن را گرفتهاند با همان تصورات مادی، حتی در رابطه با بهشت و دوزخ تصورشان مادی است. ما کمیّت را در حد رعایت قالب دین نفی نمیکنیم بلکه معتقدیم این قالبها باطن و قلب دارند. پدیده داعش و بهطور کلی وهابیت نشان داد بهترین راه برای نجات جهان اسلام کیفیتگرایی است که در متن دین نهفته است. به همین جهت غیر از سلفیها بقیه مسلمانان هیچگونه گرایشی به داعشیها پیدا نکردند زیرا جهان اسلام به نور اسلام و به نور اهل البیت علیهمالسلام، با کیفیت زنده است.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پینوشتها
۱ـ در روایت داریم: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه؛ (جامع الأخبار، ص: ۹۴) هرکس ۴۰ روز خود را برای خدا خالص کند، چشمههای حکمت از قلب او بر زبانش جاری میشود.
۲ـ خداوند به رسول خود صلواتاللّه علیه و آله میفرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى؛(انفال/۱۷) آنگاه که نیزه میاندازی تو نیستی که نیزه میاندازی، بلکه خداست که نیزه میاندازد.
۳ـ حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام میفرمایند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاهُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ علامتهای مؤمن ۵ چیز است: ۵۰ رکعت نماز و «زیارت اربعین» و انگشتر در دست راست کردن و پیشانی بر خاک نهادن و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را بلند گفتن.
۴ـ آلعمران/ ۸۴٫
۵ـ غاشیه/ ۲۱ و ۲۲٫
سوتیتر:
- شیعه براساس زیرساختهای معنویِ خود در مسیری که انتخاب کرده هیچ وقت متوقف نمیشود، بل در یک حرکت مستمر همواره از هویت معنوی و کیفی خود بهره میبرد. شواهد تاریخیِ زیادی در این رابطه هست از نمونههایی که شیعه به بنبست نمیرسد زیرا با اسلحهها و کمیّتها حیات خود را تعریف نکرده است
جنبش حزبالله با نظر به فرهنگ اربعین میتواند مقابل اسرائیل بایستد و تاریخ جدیدی را در این دوران رقم بزند که در نتیجه آن، رزمندگان فلسطین در غزه آن طور مقابل حملههای شبانهروزی اسرائیل ایستادگی کنند و برای خود معنای جدیدی پدید آورند. اسرائیل را فرهنگ اربعین نابود میکند و آلسعود را به چنین بیآبروییهایی میکشاند.
۳٫
بین رزمندگانِ دفاع مقدس و کسانی که در پیادهروی اربعین شرکت میکنند این وجه مشترک هست که هر دو احساس حضور در تاریخی را میکنند که توسط حضرت امام خمینی(رض) شکل گرفت و همه سعی دارند رسالت تاریخیِ تحقق این تاریخ را به عهده بگیرند، منتها به شکلهای مختلف.
۴٫
با عقل پوزیتیویستی و کمیّتگرا؛ این حرکات که شما در پیادهروی اربعین دارید، خرافه محسوب میشود. اما عقلی که شیعه از طریق اربعین به آن رسیده و به وسیله آن اربعین را فهم کرده، عقلِ کیفیتگراست و تنها از این عقل است که ماورای سیطره کمیّتها، به کار میآید و نه تنها خرافه نیست بلکه به جدّیترین و واقعیترین واقعیات نظر دارد
۵٫
در مورد حرکت اربعین در مقایسه با انقلاب اسلامی، ما در مرحله اول هستیم و دشمن هنوز نمیفهمد معنای این حرکت چیست. از این مرحله که گذشت و حرکت جهانی شیعه معنادار شد، حتماً تقابل شروع میشود. تفاوت قضیه آن است که بحمدالله دشمن در فهم حرکت کیفیِ اربعین فوقالعاده ضعیف شده است
۶٫
در مورد اربعین ۲ تعریف، مقابل ما وجود دارد؛ یکی اینکه حرکت اربعین را صرفاً یک عبادتِ فردی تعریف کنیم، دیگر آنکه آن را در عین قدسی و معنوی بودن، حرکتی اجتماعیـ سیاسی بدانیم برای آنکه از آن طریق دستورات دین به جامعه برگردد و از آن به بعد فرهنگ سکولاریته مناسبات اجتماعی ـ تربیتی ما را مدیریت نکند
۷٫
حرکت اربعینی که در حال حاضر شروع شده، حرکتی است پایدار و رو به جلو. مشکلترین قسمت کار به میان آوردن زبانی است که این فکر را تبیین کند که اراده الهی ماورای اراده استکبار، به صحنه این تاریخ آمده است تا بشریت از این طریق راه اُنس با خدا را در همه مناسبات فردی و اجتماعی بیابد و گمان نکند سیاست از دیانت جداست