بررسی موجبات بقای صفت خوف
گفتیم که مؤمن مَؤدب باید خوف و رجا داشته باشد و دچار افراط و تفریط نشود، چرا که اگر خوف بر رجا غلبه پیدا کند، صفت یأس و اگر رجا بر خوف غالب شود، احساس ایمنی از مکر خدا در انسان ایجاد خواهد شد و این بیادبی باعث سقوط سالک میشود. در اینجا سؤالی مطرح میشود: انسان برای حفظ بقا و همچنین حفظ موازنه بین خوف و رجا چه کار میتواند انجام دهد؟
۱ـ توجه به نقص مطلق انسان
اهل معرفت میگویند کسی که میخواهد صفت خوف از او مفارقت نکند، باید نسبت به ۴ مطلب دقت و توجه داشته باشد، اول اینکه باید بداند معنویت و عبودیت انسان مؤمن در کمال نقص قرار دارد؛ یعنی هنگامی که میخواهد به عبودیت حق قیام کند باید این را بداند که او در کمال نقص است و از کسی که نقص دارد، هیچ کمالی به وجود نمیآید. همچنین حسناتی هم که از او صادر میشود به هیچ وجه لایق مقام قدس ربوبی نیست.
وقتی صادره اول، پیغمبر اکرم(ص) میفرمایند: «ما عبدناک حق عبادتک و ما عرفناک حق معرفتک»(۱) ما به کدامیک از اعمال خود میتوانیم افتخار کنیم و به کدامیک از رفتارهای خود میتوانیم بنازیم؟ آیا میتوان به چند رکعت نمازِ دست و پاشکسته خود تکیه کرد؟! منظور من این نیست که ما باید دقیقاً همان کاری را انجام دهیم که پیغمبر اکرم(ص) انجام میدادند؛ چون هر کدام از ما وظیفهای داریم که باید طبق آن عمل کنیم؛ اما آیا این اعمالی که ما انجام میدهیم، قابلیت توجه کردن دارد؟! همه اعمال ما در پیشگاه پروردگار مایه شرمساری، خجالت و سرافکندگی است، پس دقت به این مطلب به خوف انسان بقا میبخشد و آن را حفظ میکند که زائل نشود. علاوه بر این، از بسیاری مفاسد مانند «عُجب» نیز جلوگیری میکند.
۲ـ توجه به مواقف هولناک آخرت
مطلب دوم که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که باید دانست راه آخرت که در پیشِ روی ماست، خیلی دقیق و ضیق است. منازل بسیاری را باید طی کرد تا به پیشگاه پروردگار رسید. از سکرات مرگ گرفته تا قبر و برزخ، حشر و نشر، حساب و کتاب، میزان و صراط و… که علی علیهالسلام از آن به «عقبههای کئود»؛(۲) یعنی گردنههای پیچ در پیچ تعبیر فرمودهاند. اگر انسان بداند سفر آخرت چقدر پرخطر است و چه مواقفی را باید پشت سر بگذارد ـ که هیچ راهی هم برای فرار از آنها نیست ـ هرگز حالت خوف را از دست نمیدهد.
۳ـ توجه به گناهان و خطاهای گذشته
مطلب سومی که اگر در نظر انسان باشد، بقای خوف او را تضمین میکند آن است که به خطاها و گناهانی که در گذشته انجام داده است توجه داشته باشد؛ چه خطاهایی که به خاطر دارد، چه گناهانی که به خاطر ندارد و چه آنهایی که به طور کلی از آنها غافل است. گاهی ما مرتکب گناهانی میشویم که اصلاً متوجه گناه بودن آنها نیستیم و اصلاً هم برای آن پشیمان نمیشویم؛ مثل غیبتی که آبرو و زندگی کسی را از بین برده و ما فکر کردهایم اصلاً غیبت نیست. پس باید از گناهانی که از آن غافل بودهایم نیز شرمنده باشیم. شاید همین خطاها ـ نعوذبالله ـ ما را از ادامه مسیر کمال ساقط کند و یا به غضب الهی دچار سازد. باید به این فکر کرد که خداوند در مورد خطاهایی که از ما سر زده است، چگونه رفتار میکند؟! آیا ما را میبخشد یا عقوبت میکند؟!
۴ـ توجه به سوءخاتمه برخی مؤمنین
مطلب چهارمی که باعث حفظ و بقای خوف میشود این است که انسان به عاقبت افرادی که زمانی در صراط مستقیم بودند ولی در آخر زندگی دچار سوءخاتمه شدند توجه کند و عبرت بگیرد. افرادی در تاریخ بودهاند که ابتدا انسانهای مؤمن و متدینی بودهاند، اما در نهایت با دست خالی از ایمان و عمل صالح از دنیا رفتهاند. چه کسی میتواند ضمانت کند که ما از این دسته نباشیم؟! به خصوص اینکه ممکن است ما هنگام مرگ به واسطه علایق دنیوی تحت فشار قرار بگیریم و ـ نعوذبالله ـ ایمانمان را از دست بدهیم؛ این خطر خیلی جدی و محتمل است. شاید هنگام ورود به نشئه برزخ، دستمان از معنویات خالی شود و وضع امروزمان را نداشته باشیم.
معیار اصلی برای عاقبت به خیر شدن و به سعادت رسیدن، سالم عبور کردن از نشئه دنیا به نشئه آخرت است. آیا این وضعیت نامشخص، خوف ندارد؟! اگر کسی نسبت به این ۴ مطلب توجه داشته باشد، هیچگاه خوف از دلش مفارقت نکرده و تهی نمیشود.
تطبیق بحث با روایات
در این باره روایات زیادی وجود دارد و همه این فرمایشات بزرگان، برگرفته از روایات است. امام صادق(ع) در روایتی به ۲ مورد از مواردی که گفتیم اشاره داشته و میفرمایند: «المؤمن بین مخافتین»؛ مؤمن بین دو خوف قرار دارد، «ذنب قد مضی لا یدری ما صنع الله فیه»؛ یک: خوف از گناهی که در گذشته انجام داده و نمیداند خدا در مورد آن گناه با او چه میکند؟ آیا او را میبخشد و یا عقابش میکند؟! «و عمر قد بقی لا یدری ما یکتسب فیه من المهالک»؛ دوم: خوف از اینکه نمیداند باقیمانده عمرش چگونه خواهد گذشت؟! آیا باز هم سراغ گناه و ارتکاب معاصی میرود یا گذشته را جبران میکند و در مسیر طاعت و بندگی، عمرش را میگذراند؟! «فهو لا یصبح إلا خائفا»؛ لذا مؤمن با این حال، هیچ شبی را به روز نمیآورد؛ مگر اینکه خوف دارد، «ولا یصلحه إلا الخوف»؛(۳) و هیچ چیز مانند خوف و بیم او را اصلاح نمیکند؛ یعنی چارهای جز خوف ندارد و هیچ چیز حالش را خوب نمیکند.
نظیر این روایت از علی(ع) هم نقل شده است که میفرمایند: «ان المؤمن لا یصبح إلا خائفا و إن کان محسنا و لا یمسی إلا خائفا و إن کان محسنا؛ مؤمن شب را به صبح نمیرساند؛ مگر اینکه خائف است؛ حتی اگر نیکوکار باشد». این روایت سطح مطلب را بالاتر میآورد و بحث از حسنات را پیش میکشد؛ با آنکه در روایت قبل سخن از گناه بود. «لأنه بین أمرین بین وقت قد مضی لا یدری ما الله صانع به؛ چرا که او خود را بین دو چیز میبیند؛ یک: زمانی که از دست رفته و نمیداند خدا با گذشتهاش چه کار خواهد کرد». «و بین أجل قد اقترب لا یدری ما یصیبه من الهلکات؛(۴) دوم: اجلی که نزدیک شده و او نمیداند چه موجبات هلاکتی در پیش دارد و چه بلاهایی به سرش خواهد آمد».
روایت دیگر از «حمزه بن حمران» است که میگوید از امام صادق(ع) شنیدم که پیغمبر اکرم(ص) خطبهای خواندند و فرمودند: «إن المؤمن یعمل بین مخافتین؛ مؤمن بین دو خوف عمل میکند»، «بین أجل قد مضی لا یدری ما الله صانع فیه و بین أجل قد بقی؛ بین فرصتی که گذشته و نمیداند خدا در این فرصت با او چه کرده و بین فرصتی که باقی مانده و نمیداند در نهایت چه عاقبتی خواهد داشت». «فلیأخذ العبد المؤمن من نفسه لنفسه و من دنیاه لآخرته و فی الشبیبه قبل الکبر و فی الحیاه و قبل الممات؛(۵) پس بنده مؤمن باید از خودش برای خود و از دنیایش برای آخرتش بهره بگیرد و از تمام توانش استفاده کند؛ آن هم در جوانی، قبل از آنکه به پیری برسد و در زمان حیات، قبل از آنکه به مرگ و زمان رفتن برسد».(۶)
بررسی موجبات بقای صفت رجا
«اعمال صالحه» دلیلی اشتباه برای امیدواری
برای اینکه در کنار این خوف، امید و رجا نیز در انسان حفظ شود و با حفظ آن بین آن دو نیز موازنه برقرار گردد، باید به کرم و بذل و رحمت الهی توجه کند. توجه به اینکه ما با رحمت واسعه حق و فضل و کرم بینهایت پروردگار سر و کار داریم، امیدساز است.
امام باقر(ع) در روایتی میفرمایند: «قال رسولالله قال الله تبارک و تعالی لایتکل العاملون علی أعمالهم التی یعملونها لثوابی؛ پیغمبر اکرم(ص) فرمودهاند که خداوند فرموده است کسانی که برای رسیدن به ثواب من عمل نیک انجام میدهند، به اعمالشان اتکا نکنند!»، «فإنهم لواجتهدوا و أتعبوا أنفسهم أعمارهم فی عبادتی کانوا مقصرین غیربالغین فی عبادتهم کنه عبادتی فیما یطلبون عندی من کرامتی والنعیم فی جناتی و رفیع الدرجات العلی فی جواری؛(۷) چرا که اگر آنان در تمام عمر تلاش کنند و در راه عبادتم خود را به زحمت بیندازند، باز هم نمیتوانند به کُنه عبادت من دست پیدا کنند و به آنچه از کرامت و بزرگواری من میخواهند، یعنی به بهشت و جایگاه بلند نزد من برسند». پیغمبر فرمودهاند من به کنه عبادت پروردگار نرسیدم، آیا شما میخواهید برسید؟! آیا میخواهید با عبادتهایتان کرامت، نعیم جنت و مقام رفیع درجات بهشت را در جوار من درک کنید و به مقام قرب خدا برسید؟! آیا با این کارها میشود به چنین جایگاهی رسید؟!
رجای صحیح با «اعتماد به رحمت خدا و امید به فضل او»
بعد پیغمبر میفرمایند: خدای متعال پس از این خوفی که در دل بندگان میاندازد و آنان را متوجه نقایصشان میکند، دری از رحمت را به روی آنان گشوده و میفرماید: «و لکن برحمتی فلیثقوا؛ لکن همه باید به رحمت من اعتماد کنند». «و فضلی فلیرجوا؛ و به فضل من امیدوار باشند». «و إلی حسن الظن بی فلیطمئنوا؛ دلگرمیشان به گمان نیکی باشد که نسبت به من دارند». «فإن رحمتی عند ذلک تدرکهم؛ چرا که در این صورت، رحمت من آنها را درمییابد»؛ لذا اگر انسان امید و رجا داشته باشد، رحمت الهی شامل حالش میشود و باید به این وعده الهی امید داشته باشد. «و منی یبلغهم رضوانی و مغفرتی تلبسهم عفوی؛ و کرم من آنها را به رضوانم میرساند و مغفرتم لباس عفو را بر قامت آنها میپوشاند». «فإنی أنا الله الرحمن الرحیم و بذلک تسمیت؛(۸) زیرا من خدای رحمان و رحیم هستم و به همین خاطر به این نام نامیده شدهام». پس اگر ما به این مسائل توجه داشته باشیم، موازنه بین خوف و رجا حفظ میشود و از راه صواب خارج نمیشویم.
موازنه بین خوف و رجا
با توجه به نکته آخری که در روایت بود، معلوم میشود سرّ خوف و رجا در أسمای الهی است؛ آنجا که خدا موجبات رجا را میشمرد، در مقام تعلیل میفرماید: به همین خاطر است که من رحمان و رحیم نامیده شدهام. همین اشاره کافی است که ما بفهمیم سرّ خوف الهی در اسمای جلالیه پروردگار و سرّ رجای به او در أسمای جمالیه او نهفته است؛ یعنی وجود أسمای جلالیه باعث ایجاد خوف و وجود أسمای جمالیه باعث پیدایش رجا میشود. همه این اسامی باید در قلب عبد مؤمن جلوه کند تا او به ایمان کامل برسد و مؤمن گردد، اگرنه ایمان و باور به یکی از آنها برای مؤمن بودن کافی نیست، حتی یکی نباید بر دیگری ترجیح داشته باشد. خوف و رجا باید به طور مساوی در دل بنده مؤمن قرار گیرد تا ثمربخش باشد و او را در مسیر معنوی حرکت دهد.
امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند: «و ارج الله رجاء لا یجریک علی معصیته؛ به خدا امید داشته باش؛ اما امیدی که به تو جرأت معصیت ندهد». آنقدر به او رجا داشته باش که از عذابش احساس ایمنی نکنی! «و خفه خوفا لا یؤیسک من رحمته؛(۹) و از او بترس، اما نه خوفی که تو را به سرحد یأس از رحمت خدا برساند». این همان موازنه میان خوف و رجاست که باید در قلب مؤمن همیشه برقرار باشد.
ـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ
پینوشتها
۱ـ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۳؛ «تُرا آنچنان که حق عبادت تُست، عبادت نکردم و آنچنان که حق معرفت تست نشناختم».
۲ـ «تجهزوا رحمکم الله و انتقلوا بأفضل ما بحضرتکم من الزاد و هو التقوی و اعلموا أن طریقکم إلی المعاد و ممرکم علی الصراط و الهول الأعظم أمامکم علی طریقکم عقبه کئوده و منازل مهوله مخوفه لابد لکم من الممر علیها و الوقوف بها فإما برحمه من الله فنجاه من هولها و عظم خطرها و فظاعه منظرها و شده مختبرها و إما بهلکه لیس بعدها انجبار»؛ مهیا شوید خدای شما را بیامرزد، جابهجا شوید با بهترین چیزی که پیش شماست از توشه و آن توشه پرهیزکاری است، بدانید راه شما به سوی قیامت است، گذرگاه شما صراط است، بیم بزرگ در پیش شماست، بر سر راهتان گردنههای غیر قابل عبور است، منزلهای هولناک و بیمناک است که برای شما ناچار از گذشتن بر آنها است…. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۹۳٫
۳ـ الکافی، ج ۲، ص ۷۰٫
۴ـ بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۸۲٫
۵ـ الکافی، ج ۲، ص ۷۰٫
۶ـ این روایت خطاب به جوانهاست، از ما که گذشت؛ ما نزدیک مرگ هستیم؛ شما مراقب باشید پایتان در چالههای دنیا نرود، دنیا زود میگذرد… قدر جوانیتان را بدانید؛ چون روزی میآید که حسرت این روزها را میخورید…!
۷ـ این اشاره به همان مطلب اول بود که عرض کردم.
۸ـ الکافی، ج ۲، ص ۷۱٫
۹ـ تحفالعقول، ص ۳۰۴٫
سوتیتر
۱.
ایمان و باور به یکی از آنها برای مؤمن بودن کافی نیست، حتی یکی نباید بر دیگری ترجیح داشته باشد. خوف و رجا باید به طور مساوی در دل بنده مؤمن قرار بگیرد تا ثمربخش باشد و او را در مسیر معنوی حرکت دهد.