اخلاق دراسلام

قسمت ششم
حضرت آیت الله مشکینی
اختصاصی پاسداراسلام
امر دوازدهم
صفات متعلق احکام نیستند
درعلم اخلاق از واجب و حرام بحث نمی شود زیرا که وجوب و حرمت مربوط به افعال است خواه افعال قلبی باشد یا افعال جوارحی و بدنی و بهمین جهت در علم اصول عقاید از حرمت برخی عقیده ها و باورها و وجوب برخی دیگراز عقاید و باورها بحث میشود و همچنین در علم فقه، افعال بدنی، واجب و حرام مورد بحث قرار می گیرد.
بنابراین همیشه احکام واجب و احکام محرم و دیگراحکام فقط روی افعال میرود و افعال است که متعلق احکام تکلیفی و وضعی قرار می¬گیرد اما صفات انسانی متعلق وجوب وحرمت و احکام دیگر قرار نمی گیردوبه همین جهت درباب اخلاق که بحث ازصفات است مسأله وجوب وحرمت نیز مورد بحث قرار نمی گیرد.
درهمین رابطه در علم اصول بخشی است درباره حسن فعلی و حسن فاعلی و همچنین قبح فعلی وقبح فاعلی مبنی براین که احکام برحسن و قبح فعلی تعلق می -گیرد نه برحسن و قبح فاعلی و این بدانجهت است که صفات نفسانی خود به خود نه متعلق وجوب میشود نه متعلق حرمت ، مثلا حسد، و بخل و … همچنین تواضع و شجاعت و … صفات بد یا خوبی هستند که ممکن است درانسان وجود داشته باشند ولی خود این صفات خود بخود حلال وحرام نیستند و بخاطراین که مثلا شخصی صفت بخل دارد خداوند او را عذاب نمی کند مگران که آن اثر خارجی داشته باشد و این بخل باعث شود انسان واجبات انفاقی خودش را انجام ندهد و این اثر خارجی است که متعلق حرمت میشود و الا خود آن صفت فی نفسه حرمت ندارد یا وجود صفت حسد درانسان که طبق روایتی در همه افراد با شدت و ضعف وجود دارد به عنوان یک صفت نمیتواند متعلق حرمت باشد تا وقتی که منشأ یک عمل و فعل خارجی برعلیه محسود شود و آن فعل است که متعلق حکم شرعی میشود.
بنابراین صفات متعلق احکام نمیشوند خواه صفات حسنه یا صفات رذیله و بهمین جهت در علم اخلاق بجای بحث ازوجوب و حرمت از حسن و قبح بحث میشود.
درعلم اخلاق بحث میشود درباره اینکه فلان صفت، صفت حسن و خوب است و باید آنرا تحصیل یا تکمیل کرد و آن صفات دیگر زشت و قبیح است وباید از آنها اجتناب کرد، یا آنها را از صفحه قلب زدود.
گاهی هم دراخلاق از افعال بحث میشود و این بدانجهت است که گاهی صفات مولد افعال است و گاهی افعال مولد صفات چنانچه قبلا نیز به این مطلب اشاره کردیم مثلا صفت حسد ممکن است باعث شود که انسان دست به کار زشتی بزندو سخاوت موجب شود انسان کارنیکی را انجام دهدو در علم اخلاق بحث میشود که این صفتها این افعال را ایجاد میکند و طبعا آن افعال متعلق حکم شرعی میشوندو هم چنین ممکن است انسان صفت شجاعت را دارا باشد ولی با جدیت و زحمت و کوشش و برخلاف خواسته ی نفسش بکوشد این صفت را تحصیل کند و دراین صورت عمل سبب تولد صفت میشود. بنابراین افعال با صفات رابطه متقابل دارند گاهی افعال معلول صفات است وگاهی افعال خارجی علت برای حدوث و حصول باتقویت صفتها¬ی روانی میشوند. بنابراین اگر هم گاهی در علم اخلاق به این مناسبت از افعال و حرمت و وجوب آنها بحث میشود یک بحث اصلی نیست.
بعد از مقدماتی که دراینجا بیان کردیم بحث اخلاق را آغاز میکنیم گرچه شاید درآینده مقدمات دیگری را در خلال بحث اخلاق بیان نمائیم که هنگام تدوین مجموع این مباحث- که انشا الله به صورت کتاب در خواهد آمد –آنها را به مقدماتی که بیان کردیم ضمیمه خواهیم کرد.
تکبر
یکی از صفاتی که درانسان وجود دارد صفت کبراست که از صفات رذیله محسوب میشود، صفت کبر گاهی ممکن است که از شاخه های قوه غضبیه باشد و از آن نشأت بگیرد و دراین صورت انگیزه تکبران است که انسان می خواهد بر دیگران مسلط و غالب شود و آنان را تحت کنترل خود قرار دهد.
و گاهی صفت کبراز قوه بهیمیه نشأت میگرد و انسان از خوف این که منافع خودرا از دست بدهد از زیربارحق شانه خالی می کند و در هر صورت کبر عبارت از خود بزرگ دیدن است و این یکی از رذائل اخلاقی است.
در رابطه با این صفت، قرآن مجید سه گونه تعبیر دارد:
۱-کبر
۲-تکبر
۳-استکبار
کبر عبارت از ذات همان صفتی است که در نفس انسان وجود دارد و منشأ پدید آمدن افعالی دراین رابطه میشود و افعالی که از این صفت نشأت میگیرد تکبر یا استکبار نامیده میشود، بنابراین تجلی و ظهوران صفت درونی تکبر یا استکباراست .
تکبراز باب تفعل و استکباراز باب استفعال است که تکبرمرتبه اول و استکبارمرحله بالاتر تجلی و ظهور کبراست.
قبح صفت کبر نسبی است به این معنی که قبح این صفت و بروز آن نسبت به موارد، متفاوت است چرا که گاهی تکبر در برابرانسانهای معمولی است وگاهی تکبر و استکبار در مقابل فرستادگان خدا و پیامبران است و گاهی در برابر پروردگار عالمیان، پس همه این موارد کبراست، و بروز آن تکبر و استکباراست منتهی کبر و تکبر و استکبار دربرابرانسانها قبیح و نسبت به انبیاء و دوستان خدا دارای قبح بیشتری و نسبت به «الله» دارای قبحی عظیم است. تمام یا اغلب مواردی که خداوند متعال در قرآن کریم از کبر و تکبر و استکبار نکوهش فرموده است و برای آن وعده و وعیدهائی داده است مربوط به کبر و تکبر در مقابل خدا و اولیاء خداست . آیه ای که کبر را به عنوان یک صفت بیان داشته است آیه ۵۶ سوره غافرات: «اِن فی صُدُورِهِم اِلّا کِبر»
درسینه های آنان چیزی جز کبر نیست.
دراین آیه تصریح شده است که کبر به عنوان یک صفت در قلب و روان آنها است بنابراین از این صفت بعنوان کبر در قرآن یاد شده است.
همچنین درایات شریفه قرآن می بینیم نوعا تکبر و استکبار در مقابل خدا و رسول، خدا و انبیاء استعمال شده است، مثلا درایه ۳۵ سور ه صافات میفرماید»
•         
درباره کفاری که در عالم قیامت مورد سرزنش و توبیخ قرار می¬گیرند میفرماید:(آنان کسانی هستند که وقتی در دنیا کلمه توحید به آنها عرضه شده و دعوت به توحید می شدند استکبار می ورزیدند)
و همان کبر درونی شان به ظهور می¬پیوست و از قبول حق امتناع می¬کردند.
آیه ۶۰ سوره غافر میفرماید:
«•        »
همانا کسانیکه از عبادت (خضوع دربرابر من) استکبار می ورزند ذلیلانه وارد دوزخ میشوند.
آیه ی (۷۴) سوره ص میفرماید:
«     »
جز ابلیس که استکبار نمود و در زمره کافران قرار گرفت.
مخالفت ابلیس را در برابر فرمان خدا استکبار ذکر می نماید.
آیه (۳۹) سوره قصص میفرماید:
      
فرعون خود ولشگریانش درزمین – درمقابل دعوت حضرت موسی-استکبار ورزیدند.
***
از امام زین العابدین (ع)نقل شده است که فرمود:
« اَوَّلُ ما عُصیَ اللهُ بِهِ الکِبر»
اولین چیزی که بدان نافرمانی و معصیت پروردگار متعال انجام گرفت، کبر بود.
حکیمی از حضرت صادق (ع) سؤال کرد:
کمترین الحاد- انحراف در عقیده –چیست؟
حضرت میفرماید : «اَلکِبرادناه»
کمترین الحاد تکبراست، تکبرانحراف از طریق مستقیم است آن هم تکبر دربرابر (الله) و رسالت و دستورات الهی اما کبر بربندگان خدا نیز از صفات زشت است و اگر به مرحله ظهور و عمل برسد از گناهان کبیره است.
***
گفتیم که کبر به عنوان یک صفت درونی از رذائل اخلاقی محسوب می¬شود لکن بروز و تجلی آن صفت درمقام عمل که همان تکبر و استکباراست اگر در برابر خداوند باشد دراین صورت موجب کفراست و چنانچه درمقابل بندگان خدا باشد و با ظهور و تجلی آن انسان مرتکب گناهان شود نتیجه آن فسق است بنابراین کبر که یکی از صفات رذیله است در مرحله ی ظهور و عمل گاهی سبب کفر و گاهی موجب فسق است به عبارت دیگراگر کبر در مرحله ظهور موجب مخالفت و نپذیرفتن خدا و دستورات واجبه و رسالت و اصول اعتقادات شود موجب کفراست و اگر در تکبر بربندگان خدا تجلی کند گناه و موجب فسق است.
موارد تکبر
موارد تکبر در مقابل مردم و مثالهای آن فراوان است انسان اگر خود را در برابر بندگان خدا بزرگ ببیند و دیگران را کوچک شمارد ممکن است کبراو در مثالهای زیر بارز شود.
انسانی که ازپذیرش راهنمایی و خیراندیشی دیگران سرباز زند و زیر بار ضوابط و مقرراتی که جامعه برعهده اوگذاشته نرود گرچه صلاح و خیراو درانها باشد.
انسانی که در جستجوی تفوق و برتری دیگران را با بدگویی تحقیر نماید و از این که خود را با مردم دریک ردیف ببیند رنج می برد و در مواردی که تقدم و تأخری در کار باشد مانند وارد شدن درمکانی یا نشستن در مجلسی، سعی مینماید مقدم و بالاتراز دیگران قرار گیرد و از اینکه از دیگران عقب بماند و یا در مکان پائین تر بنشیند احساس سنگینی و ناراحتی نماید.
انسانی که همواره انتظار دارد دیگران به او سلام کنند و خود در سلام پیشی نمی گیرد.
انسانی که هرگاه میخواهد دیگران را موعظه نماید با درشتی و تندی سخن می گوید(اذا وعظ عنف) و آنگاه که دیگری او را اندرز گوید خوشایندش نیست( و اذا وعظ عنف )و در دل میگوید توکه هستی که مرا موعظه می کنی و اگر کسی سخن او را رد کند ناراحت میشود و اگر سخن حقی را بشنود تسلیم شدن دربرابران برایش سنگین است و…
موارد مذکوره و امثال آن که در برخی موارد آن ممکن است گناه نباشد ولی دراکثر موارد گناه و موجب فسق میشود حکایت از وجود صفت کبر در درون چنین انسانی دارد.
و از این آثار و امثال آن می توان به وجود این صفت در درون یک انسان پی برد.
انسان می تواند با دقت و تامل در خود و دیدن آثار کبر در خویش از وجود مرض کبر در روانش آگاه شود.
***
از پیغمبر گرامی اسلام روایت شده است که فرمود:
«لا یَدخُلُ الجَنَّه َ مَن کانَ فی قَلبهِ مِثقالُ حَبَّه ٍ مِن خَردَلٍ مِن کِبر»
کسی که در دلش به اندازه حبه خردلی از کبر باشد دربهشت داخل نمیشود.
این مطلب هم هست که آیا منظور، دراین روایت فقط کبر و تکبر دربرابر خدا و رسول خدا است که موجب کفراست یا تکبر درمقابل مردم که باعث فسق است نیز مشمول این روایت میشود و چنین کسی نیز حق ورود دربهشت را ندارد. و به هرحال صفت کبر یکی از صفات نفسانی و روحی انسان است که از قوه ی غضبیه یا بهیمیه سرچشمه گرفته است و از مهمترین اموری است که انسان باید آن را مورد توجه قرار دهد و درازاله آن کوشش نماید .
ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *