حجت الاسلام یحیی سلطانی
زمامداران در حکومت اسلامی
قسمت چهارم
قطع عوامل حقدها و کینه ها:
برای اینکه بین زمامداران و مردم محبت و دوستی بهتر ایجاد شود و ریشه دار گردد باید عوامل حقدها و کینه ها ریشه کن شود. کسی که با دیدۀ حقد و کینه به دیگری نگاه می کند، کارهای نیک او را زشت و لغزش های کوچک او را بزرگ می بیند و این امر باعث می شود که روز بروز دشمنی ها بیشتر و اختلافها عمیق تر گردد و کارهای صحیح بر وجه ناصحیح توجیه شود و موضع گیری افراد علیه یکدیگر شدت یابد و بالاخره کار بجائی برسد که حلّ اختلاف ممتنع و یا مشکل گردد. بنابر نقل نهج البلاغه علی (ع) به مالک اشتر می فرماید: (با حسن رفتار خود) عقدۀ کینه ها را از دل مردم بردار و سبب دشمنی های آنها را با خودت قطع کن. «اطلق عن الناس عقده کل حقد واقطع عنک سبب کلّ وتر».
بدبینی زمامداران نسبت به مردم:
یکی از چیزهای خطرناک در نظام سیاسی، بدبینی زمامداران نسبت به مردم است. زیرا بدبینی باعث می گردد که زمامدار خشم مردم را در دل بگیرد و با آنها با شدت عمل روبرو شود و سرانجام کار او به ظلم و طغیان منتهی گردد وظلم او حکومت را متلاشی سازد.
یکی از عواملی که باعث می گردد زمامدار نسبت به مردم بدبین گردد (نعوذبالله) و خشم و کینۀ آنها را در دل بگیرد، خطاها و لغزش های مردم است. مردم در نظام سیاسی اسلام نسبت به زمامداران وظایفی دارند که باید انجام دهند. ان شاءالله در جای مناسب خود دربارۀ وظائف آنها بحث می کنیم. در اینجا موضع گیری اسلامی زمامداران را در برابر لغزش های مردم (که منجر به خشم و کینۀ آنها نگردد) توضیح می دهیم، اولاً هر زمامدار باید بداند که مردم بدون عیب نیستند و خواه ناخواه گناهانی از آنها سر می زند و باید توان تحمل بسیاری از خطاهای مردم را داشته باشند تا بتوانند خشم خود را مهار کنند و بسیاری از لغزشها را مورد عفو و اغماض قرار دهند و ثانیاً بروز گناه ازمردم تنها موجب بدبینی زمامداران نمی گردد. آنچه آنها را بدبین می کند اطلاع آنها از لغزشهای مردم است باید تا می توانند از کشف گناهان و لغزشها خودداری نمایند ودر احوالات شخصی مردم تجسّس و کنجکاوی نکنند. تجسّس در احوالات مردم از نظر اسلام جایز نیست مگر احتمال توطئه ای در جهت براندازی اسلام باشد که حفظ اساس اسلام آن را تجویز نماید.
در عهدنامه از علی (ع) نقل شده که می فرماید: (ای مالک) در مردم عیبهائی هست و زمامدار سزاوارترین کسی است که باید آن عیبها را بپوشاند. برای پرده برداری از عیبهائی که بر تو پوشیده است اقدام مکن. آنچه بر عهدۀ تو لازم می باشد این است که برای تطهیر گناهانی که آشکار شده و برای تو ثابت شده است اقدام کنی (و گناهکار را به مجازات برسانی)نسبت به گناهانی که بر تو پوشیده می ماند خداوند حاکم است (او خود می داند که با بندۀ گنه کار چه کند) تا می توانی عیبها را بپوشان (و آنها را نادیده بگیر) خداوند نیز گناهان تو را که دوست نداری ملتت بدانند برای تو می پوشاند.«فإنَّ فی الناس عیوباً الوالی احق من سترها فلا تکشفنّ عما غاب عنک منها فانّما علیک تطهیر ما ظهر لک والله یحکم علی ما غاب عنک فاستر العوره مااستطعت یسترالله منک ما تحب ستره من رعیتک». و برای اینکه عیبهای مردم بر زمامدار پوشیده بماند در عهدنامه ها آمده است که امام«ع» به مالک می فرماید: باید افرادی را که دنبال عیبجوئی مردم هستند از اطراف خود دور نمائی.
«ولیکُن ابعد رعیّتک منک واشنأهم عندک اطلبهم لمعایب الناس» باید دورترین مردم از تو و مبغوضترین آنها نزد تو افرادی باشند که بیشتر دنبال عیبجوئی مردم هستند ـ در بین مردم افرادی هستند که همیشه می خواهند علیه دیگران گزارش تهیه کنند و حاکم را نسبت به آنها بدبین نمایند ـ در رابطه با اینگونه افراد در عهدنامه از امام «ع» نقل شده که می فرماید: (ای مالک) در باور نمودن گزارش گزارشگران که کارشان عیبجوئی و سخن چینی است شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است اگر خود را بصورت خیرخواهان درآورد.
«ولا تعجلنّ الی تصدیق ساع فانّ الساعی غاش و اِن تشبّه بالنّاصحین».
خشم ملت نسبت به زمامدار:
توضیح دادیم که بدبینی زمامداران نسبت به مردم او را وادار به شدت عمل می کند و سرانجام شدت عمل به ظلم و طغیان منتهی می گردد و ظلم حکومت را متلاشی می سازد. همینطور خشم ملت نیز آنها را وادار به موضع گیری علیه حکومت می کند وموضع گیری خصمانۀ ملت سقوط قطعی حکومت را بدنبال دارد. زمامداران باید بکوشند عوامل حقدها و کینه ها که خشم ملت را برمی افروزد از میان بردارند تا ملت علیه آنها عصیان نداشته باشد.
عواملی که در ملت ایجاد نارضایتی می کند و آنها را خشمگین می نماید بسیار است که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می شود:
۱ـ ظلم وستم:
قدرت، معمولاً در انسانهای ساخته نشده وافراد عادی کبر و غرور می آفریند و انسان متکبّر چون خود را از دیگران برتر می داند آنها را به استثمار خود درمی آورد و بدین گونه ظلم و ستم را شروع می کند و ستمگری عاقبت، ملت را به ستوه می آورد و آنها را علیه زمامدار خشمگین می نماید و بالاخره ملت با خشم و عصیان علیه او می شورند و برای سقوط حکومت او قیام می کنند. علاوه براین ظلم و طغیان موجب خشم و غضب پروردگار نیز می گردد و غضب خداوند، ظالم را با ذلت و خواری سرنگون می سازد.
در عهدنامه از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که می فرماید:«ولیس شیءٌ ادعی الی تغییر نعمهالله وتعجیل نقمته من اقامهٍ علی ظلم فانّ الله سمیعٌ دعوه المضطهدین و هو للظالمین بالمرصاد» برای تغییر نعمت خداوند و آماده کردن عذاب او هیچ چیز مؤثرتراز ظلم و ستمکاری نیست محققاً خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود ودر کمین ستمکاران است.
جملۀ معروفی است که گویا از یکی از رهبران اسلام نقل شده است که می فرماید:«الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم» حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم وستمگری باقی نمی ماند.
۲ـ کشتارهای بیجا:
مؤثرترین عاملی که خشم ملت را به اوج می رساند و حکومت را متلاشی می سازد قتل ها و کشتارهای بی مورد است. در عهدنامه از علی (ع) نقل شده که می فرماید:«ایّاک والدماء و سفکها بغیر حلّها فانّه لیس شیء ادنی لنقمه ولا اعظم لتبعه و لا احری بزوال نعمه وانقطاع مده من سفک الدماء بغیر حقّها والله سبحانه مبتدیء بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماء یوم القیامه فلا تقوین سلطانک بسفک دمٍ حرام فان ذلک ممّا یضعفه و یوهنه یل یزیله و ینقله».
بترس از خونی که به ناحق ریخته شود زیرا هیچ چیزی بیش از ریختن خون ناحق عذاب را نزدیکتر و کیفر را بزرگتر نمی کند و هیچ چیزی برای زوال نعمت و تمام شدن مدت سزاوارتر از ریختن خون ناحق نمی باشد و خداوند سبحان روز قیامت نخستین حکمی را که صادر می کند (و نخستین محاکمه ای را که انجام می دهد) دربارۀ خونهائی است که مردمان به ناحق ریخته اند، پس مبادا بخواهی که با خونریزی حرام پایه های حکومت خود را محکم کنی که این خونریزی از کارهائی است که پایه های حکومت را سست می کند و بلکه آنرا ریشه کن می سازد و به دیگران انتقال می دهد. یکی از بزرگترین گناهان در اسلام قتل بیجا و به ناحق ریختن خون است. زمامدار نباید دستش به خون بی گناهان آلوده باشد. کشتن افراد و بی سرپرست گذاشتن و داغدار نمودن یک خانواده کار ساده ای نیست وخداوند از گناه آدم کشان به آسانی نمی گذرد، مگر اینکه مقتول از نظر اسلام مهدورالدم و قتل او لازم باشد که در این صورت گناه محسوب نمی گردد.
۳ـ تبعیضهای ناروا:
یکی دیگر از چیزهائی که ملت را ناراضی می سازد تبعیضهای ناروا است. ملت از کمبودهائی که عوامل غیر اختیاری آنرا بوجود آورد ناراضی نمی شوند لیکن اگر در شرائط غیر عادی برای بعضی کمبود باشد و برای بعضی نباشد موجب دلسردی و نارضایتی می گردد. اگر در اجتماع رابطه حاکم باشد و افراد مخصوصی به جهت رابطه هائی که با مسئولین دارند به مقام ومنصب و نان و نوائی برسند و دیگران در محرومیّت باشند بزودی حکومت در بین مردم زیر سؤال می رود و نارضایتی در ملت پدیدار می گردد.
در عهدنامه آمده است که امام (ع) به مالک اشتر فرمود:«ثم انّ للوالی خاصهً و بطانه فیهم استئثار و تطاول و قله انصاف فی معاملهٍ فاحسِم ماده اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال ولا تقطِعنّ لاحدٍ من حاشیتک و حامّتک قطیعه ولا یطمعنّ منک فی اعتقاد عقدهٍ تضرّ بمن یلیها من الناس فی شربٍ او عملٍ مشترک یحملون مؤنته عل غیرهم فیکون مهنأ ذلک لهم دونک و عیبه علیک فی الدنیا والآخره».
ای مالک (معمولاً) برای زمامدار یاران و دوستان نزدیکی هست (که آنها اصحاب سرّ و یاران خلوت او می باشند) و در بین این افراد کسانی هستند که برای منافع خود دست و پا می کنند (و خود را بر دیگران ترجیح می دهند) و از دیگران خود را برتر می دانند اینان در داد و ستد میانه روی و انصاف را کمتر رعایت می کنند. تو اسباب این گونه کارها را از آنها قطع کن و بدینوسیله ریشه آنها را بکن هرگز به خویشان و حاشیه نشینان خودت قطعه زمینی را (به عنوان ملک یا بهره برداری) واگذار مکن. و مبادا آنها در تو طمع داشته باشند تا باغستان یا زمین کشتزاری را در دست بگیرند که با کشت و زراعت آنها از لحاظ آب رسانی یا عمل مشترک دیگر به همسایگان آن مزرعه ضرری وارد گردد (و از قدرت تو سوء استفاده کنند) و مخارج آنرا بر دیگران تحمیل نمایند که در این صورت سود گوارای آن برای آنها است و عیب و زشتی آن در دنیا و آخرت دامن تو را خواهد گرفت.
۴ـ دوست گرائی و طرفداری از وابستگان:
از جمله کارهائی که ملت را خشمگین می کند این است که زمامدار از وابستگان خود بدون جهت طرفداری نماید بگونه ای که خویشان و نزدیکان او بر دیگران مسلط باشند واز قدرت او سوء استفاده کنند. طرفداری از وابستگان و دوست گرائی یا گروه گرایی در کتب اخلاقی تحت عنوان عصبیت آمده و ما بحث عصبیت را در مقالات انتخابات مشروحاً آورده ایم ان شاءالله خوانندگان عزیز مطالعه فرموده اند. اگر طرفداری از وابستگان بگونه ای باشد که زمامدار برای آنها در برابر قانون امتیازی قائل باشد خلاف عدالت است و اگر از اموال مسلمین سهم بیشتری به آنها بدهد بسیار نکوهیده و ناپسند و از گناهان بزرگ است.
بنابر نقل نهج البلاغه در نامه ۴۳ امیرالمؤمنین (ع) به مردی بنام معقلهبن هبیره شیبانی که عامل آن حضرت در یکی از بلاد عجم بوده است می نویسد:
«بَلَغَنی عَنک امرٌ اِن کنت فَعَلتَهُ فقد اَسخطّت اِلهک، و عَصَیتَ امامک: انّک تقسِم فَیءَ المسلمین الذّی حازه رماحهم وخیولُهُم و اُریقت علیه دماؤهم، فیمن اعتامَکَ من اعراب قومک. فوالذّی فلق الحبّه وبَرَاالنَّسَمَه لَئِن کان ذلک حقّاً لَتَجِدَنَّ لک عَلَیَّ هواناً ولَتَخِفَّنَّ عندی میزاناً فلا تستَهِن بحقّ ربّک ولا تُصِلح دُنیاک بِمَحقِ دینک فتکُونَ من الأخسرین اعمالاً».
دربارۀ تو به من گزارشی رسیده که اگر آن کار را انجام داده باشی خدای خود را به غضب آورده و امام خود را نافرمانی نموده ای (گزارش رسیده) که تو اموال مسلمین را که با جنگ و خونریزی بدست آورده اند وخون مسلمانان برای آن ریخته شده در بین اعراب از بستگانت که تو را به ریاست برگزیده اند تقسیم می نمائی. سوگند به خدائی که دانه را شکافت و روح بشر را آفرید، اگر این گزارش حق باشد (وتو این عمل را انجام داده باشی) خواهی یافت که نزد من خوار و بی مقدار هستی وتو در نزد من سبک خواهی بود (یعنی دیگر برای تو در نزد من هیچگونه ارزشی نخواهد بود) پس حق پروردگار خود را سبک مشمار ودنیای خود را با نابود نمودن دینت اصلاح مکن که در این صورت از کسانی خواهی بود که عمل آنها زیانبارترین عمل است.
۵ـ وعده های بیجا و خلف وعده ها:
یکی دیگر از کارهائی که مردم را به زمامدار بدبین می کند وعده¬های بیجا و خلف وعده ها است. اگر زمامدار نمی تواند کاری را انجام دهد نباید وعدۀ آنرا به مردم بدهد زیرا خلف وعده او را در نظر مردم دروغگو جلوه می دهد و از ارزش او کاسته می شود. خلف وعده در اسلام گناه شمرده شده و از آن مذمّت شده است. کسانی که به مردم وعده ها می دهند و برای انجام آن امروز و فردا نموده و مردم را سرگردان می کنند باید بدانند که با این عمل موجبات نارضایتی مردم را فراهم می نمایند و آنها را دشمن خود می سازند.
در عهدنامه آمده است که امیرالمؤمنین «ع» به مالک اشتر فرمود:«ایاک والمنّ علی رعیتک باحسانک اوالتزیّد فیما کان من فعلک او ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک فانّ المنّ یبطل الاحسان والتزیّد یذهب بنورالحق و الخلف یوجب المقت عندالله والناس قال الله تعالی: کبر مقتاً عندالله ان تقولوا مالا تفعلون».
بپرهیز از اینکه با کار نیکت بر ملّت منّت گذاری و یا بعنوان افتخار کار خود را بیش از آنچه هست نشان دهی وبدنبال آن خلف وعده نمائی. زیرا منّت گذاری نیکی را از بین می برد و اجر آنرا نابود می کند بزرگ جلوه دادن کار نور حقیقت را می برد و ارزش و بهای عمل را در نظر مردم کم می کند وخلف وعده موجب می گردد که انسان مورد خشم خدا و مردم واقع شود خدای تبارک و تعالی فرمود: خشم خداوند شدید می گردد اگر چیزی را بگوئید وبه آن جامۀ عمل نپوشانید.