• نظر قرآن دربارۀ اختلاف ادیان آسمانی چیست؟
• از نظر قرآن دین خدا یکی است.
«• …»
آل عمران ـ ۱۹
دین در نزد خدا تنها اسلام است و اختلاف اهل کتاب در دین خدا با علم به وحدت دین الهی فقط از روی ظلم و ستیزه جوئی با حق است. دین ـ به معنای گرایشی که خداوندبرای انسان ها خواسته و تشریع فرموده ـ اسلام است، یعنی تسلیم در مقابل دستورات الهی از نظر عمل و پذیرفتن حقایق مذهبی از نظر عقیده. و امّا اختلافی که در شرایع آسمانی مشاهده می شود که در اصل شریعت از هم جدا شده اند نتیجۀ عناد و ستیزه جویی اهل کتاب با حق است که حاضر نشدند در مقابل پیغمبری که خداوند طبق بشارات کتب آسمانی به آنها وعده داده بود تسلیم شوند.
ممکن است گفته شود پس اختلافی میان شریعت رسول اکرم(ص) و شریعت موسی و عیسی علیهما السلام و سایر پیغمبرانی گرامی نیست؟
جواب این است که اختلاف در جزئیات شریعت است که به ملاحظه تناسب زمان و تکامل بشریت تشریع شده است و امّا اصول و پایه های شریعت خدا در همۀ ملل یکی است. خداوند می فرماید:
« … »
شوری ـ ۱۳
خداوند برای شما همان دینی را تشریع فرموده است که به نوح سفارش نمود و آنچه را به تو وحی نمودیم و سفارش ما بود به ابراهیم و موسی و عیسی، که دین را به پا دارید و در آن اختلاف نکنید …
و سپس در آیه بعد می فرماید:
«و ما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم»
و آنها اختلاف نکردند مگر پس از دریافت تعالیم آسمانی و آن هم از روی عناد و ستیزه جوئی آنان بود. بغی، به معنای تجاوز از حد مشروع است و این که فرموده است «بینهم» یا به این معنی است که تجاوز و مقاومت در برابر حق در میان آنها متداول بود یا مراد تجاوز بر یکدیگر است و بنابراین احتمال مراد این است که تفرقه در دین را وسیله ای برای رسیدن به مقاصد ظالمانه خویش نسبت به یکدیگر قرار دادند زیرا اگر همه پای بند یک دین و یک شریعت و قانون باشند، تجاوزی واقع نمی شود.
بنابراین این برای اینکه تجاوزات خود را رنگ قانون و شریعت بدهند، هر یک برای خود دین جداگانه ساختند و چنین شد که اختلاف در شرایع به وجود آمد.
شاید گفته شود که وحدت ادیان فقط در جنبه عقیده است نه در مقام عمل و احکام. ولی چنین نیست، وحدت از نظر عقیده امری است روشن زیرا عقیده مبتنی بر واقعیتهای خارجی است و نمی شود که در آن اختلافی باشد و ممکن نیست پیغمبری بگوید روز قیامت هست و دیگری در شریعتش نفی آن باشد. این محال است زیرا باید یکی از آنها اختلاف واقع باشد و چنین امری نمی تواند منظور از آیه فوق باشد و قرائن در آیه مبارکه بر آن زیاد است و از همه واضحتر این که امر به اقامه و بر پاداشتن دین در همه شرایع شده است و این نیست مگر در مرحلۀ عمل و احکام. بعلاوه آیات بسیاری دلالت بر وحدت اصول عملی شرایع دارد. مثلاً نماز که مهمترین رکن عبادی و زکات که مهمترین رکن اجتماعی شریعت است در همه شرایع گذشته بوده. قرآن در مورد میثاق بنی اسرائیل می فرماید:
«و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل ان لا تبعدوا الا الله … و اقیموا الصلاۀ و آتوا الزکاه»
ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که نپرستید مگر خدا را (تا آنجا که میفرماید) و نماز رابه پا دارید و زکات مالتان را بپردازید.
حضرت عیسی (ع)در حالی که نوزاد بود در پاسخ آنان که به مادر بزرگوارش اعتراض کردند که این فرزند را از کجا آوردی، در ضمن سخنانی فرمود:
« • » مریم ـ ۳۱
یعنی خداوند به من سفارش فرموده است به نماز و زکات تا آخرین دم زندگی. و در مورد حضرت زکریا چنین آمده است:
« •» آل عمران ـ ۳۹
ملائکه او را ندا دادند در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود. و در مورد حضرت اسماعیل می فرماید:
« • » مریم ـ ۵۵
و همواره خاندان خویش را به نماز و زکات امر می کرد. و در مورد حضرت ابراهیم (ع)آمده است:
« » ابراهیم ـ ۴۰
خداوندا مرا برپا دارندۀ نماز قرار بده و همچنین فرزندانم را. و در مورد حضرت شعیب به نقل از معاندین قومش می فرماید:
« » هود ـ ۸۷
گفتند ای شعیب آیا نمازت تو را وادار کرده است که ما را از پرسش خدایان نیاکانمان باز داری. و در سورۀ انبیاء پس از ذکر عدهای از پیامبران می فرماید:
« …» انبیاء ـ ۷۳
ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کردند و آنان را بوسیلۀ وحی امر کردیم به انجام کارهای خیر و برپاداری نماز و پرداختن زکات …
و در وصایای جناب لقمان به فرزندش چنین آمده است:
« » لقمان ـ ۱۷
فرزندم! نماز را به پا دار و دیگران را به کار خوب وادار و از کار بد بازدار. که در این آیه به دو اصل دیگر شرایع اشاره شده است و آن امر به معروف و نهی از منکر است.
روزه نیز یکی از اصول شریعت است، در این باره قرآن می فرماید:
« …» بقره ـ ۱۸۳
ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما روزه واجب شده است. همچنانکه بر کسانی که پیش از شما بودند واجب بود.
و امّا حج که از پایه های شریعت اسلام می باشد آنچه مسلم است از زمان حضرت ابراهیم (ع)بر همه مردم واجب شده است که به آن حضرت دستور داده شد.
«و اذّن فی الناس بالحج» حج ـ ۲۷
به تمام مردم اعلام کن که حج انجام دهند. و روایات متعددی در این زمینه از اهل بیت علیهم السلام وارد شده که حضرت ابراهیم این حکم را برای تمام نسلهای آیندۀ بشریت اعلام فرموده است.
بلکه در بعضی روایات آمده است که حضرت آدم(ع) نیز به حج مشرف شده اند.
و همچنین در بعد منهیات و محرمات شریعت در اصول احکام اخلاقی نیست یعنی در همه شرایع آسمانی زنا و لواط و دروغگوئی و بهتان و قتل نفس ومانند آن حرام و ممنوع بوده است و در این رابطۀ عمل قوم لوط که منجر به هلاکت آنان شد معروف است. و در شئون قضائی و حدود و دیات نیز همچنین است. خداوند می فرماید:
« • • • …» مائده ـ ۴۵٫
و نوشتیم بر آنان (بنی اسرائیل) در کتاب (تورات) که قصاص باید در نفس به نفس و چشم به چشم به بینی و گوش به گوش و دندان به دندان باشد و در هر جراحتی قصاص همانند آن است و هر کس عفو کند و ببخشد کفارۀ گناهانش خواهد بود. و این حکم عیناً همانگونه است که در شریعت اسلام جاری است.
در شئون اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی نیز شرایع گذشته همین گونه احکام را داشته اند. در مورد نیکوئی و احسان به والدین و دیگران در پیمان بنی اسرائیل آمده است:
« •• …» بقره ـ ۸۳
یاد بیاور آنگاه که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر خویش احسان و نیکی کنید و همچنین به نزدیکان و یتیمان و مستمندان و با مردم سخن خوب بگوئید …
بلکه در خصوص نیکی به پدر و مادر از آیات استفاده می شود که این سفارش خداوند به نوع انسان است در سه آیه چنین آمده است:
«و وصینا الانسان بوالدیه حسنا (احساناً) …»
ما سفارش نیکی به پدر و مادر را به همه انسانها کرده ایم. و در مورد بازار و روش معامله با مردم در داستان حضرت شعیب (ع) مکرر آمده است که به قومش می فرمود:
« •• …» اعراف ـ ۸۵
پیمانه و وزن را کامل کنید (کم فروشی نکنید) و کالای مردم را بی ارزش جلوه ندهید یا از کالای مردم کم نکنید.
بنابراین شرایع آسمانی در اصول و پایه ها یکی هستند گر چه اختلافات زیادی در احکام جزئیه طبق مصالح و مفاسد مختلف وجود دارد و سر آن تکامل شریعت است و کاملترین آنها شریعت حضرت محمد(ص) است که در این باره خداوند در قرآن فرموده:
« …» مائده ـ ۳
اکنون دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین (شریعت کامل) برای شما برگزیدم.
در قرآن کریم به برخی از احکام مختصه شرایع سابقه اشاره شده است، مثلاً دربارۀ قوم یهود چنین آمده:
« • » انعام ـ ۱۴۶
و حرام کردیم بر یهود هر حیوان ناخن داری و از گاو و گوسفند حرام کردیم بر آنان پیه و چربی آنها را بجز آنچه در پشت و میان امعاء و لابلای استخوانهای آنها است. بدینگونه آنان را مجازات کردیم به سبب تجاوزشان و ما راستگویانیم (عمل ما حق و مطابق واقع است).
از این آیه استفاده می شود که بعضی از اختلافات منشأ آنها تشدید در احکام در اثر نافرمانی و ظلم و تجاوز بعضی از اقوام دیرین بوده است و گرنه در اصل این چیزها بر آنان حرام نبوده و لذا در جای دیگر فرموده است:
« •• …» نساء ـ ۱۶۰ و ۱۶۱
حرام کردیم بر یهود چیزهای طیب و پاکی که بر آنان حلال بود بسبب ظلم آنان و همچنین بدین سبب بسیار منع می کردند مردم را از پیروی راه خدا و ربا می گرفتند در حالی که از آن نهی شده بود و اموال مردم را به باطل می گرفتند …»
در این آیه تفصیل تجاوز آنان ذکر شده و در جای دیگر می فرماید:
«و علی الذین هادوا حرمنا ما قصصنا علیک من قبل و ما ظلمنا هم و لکن کانوا انفسهم یظلمون»
و بر یهودان حرام کردیم آنچه را که قبلاً برای تو بیان کردیم (یعنی در سورۀ انعام) و ما بر آنان ظلم نکردیم بلکه آنها به خودشان ظلم روا داشتند. یعنی این نتیجۀ اعمال آنها است.
و نظیر آن، حکم روز شنبه است که در آن روز کار کردن یا خصوص صید ماهی بر یهود حرام بوده است و در اثر مخالفت عده ای از آنان عذاب بر آنها نازل شد و به این قضیه در پنج جای قرآن اشاره شده است.
در اینجا مناسب است به نکته ای که در قرآن دربارۀ کل اختلافات شرایع آمده به طور اختصار اشاره ای شود:
زنای محصنه ای در میان اشراف یهود واقع شده بود و چون طبق احکام تورات حکم آن رجم (سنگسار) بود و آنان مایل نبودند چنین کاری نسبت به اشراف خود انجام دهند، تصمیم گرفتند رسول اکرم را به عنوان داور بپذیرند به این امید که در شریعت اسلام حکم، چنین نباشد و چون آیه رجم نازل شد بر آشفتند و نپذیرفتند در این رابطه آیاتی در سورۀ مائده نازل شد که از آیه ۴۱ تا ۵۰ مطالب مهمی در این زمینه در بردارد. البته لحن آیات مانند سایر موارد عام است و اختصاص به آن قضیه ندارد. در این آیات پس از بیان بعضی از احکام تورات و نکوهش آنان که چگونه با وجود تورات تو را به داوری می خواهند و بیان اینکه انجیل حضرت عیسی(ع) نیز مصدق تورات و هدایتی در پی آن هدایت است می فرماید:
« • • » مائده ـ ۴۸
و ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم در حالی که کتابهای گذشته را تصدیق می کند و بر آنها مسلط و مراقب آنها است، پس طبق احکام خدا در میان آنان داوری کن و پیروی هوی و هوس آنان مکن و از حکم حقی که دریافت کرده ای روی مگردان ما برای هر قومی از شماه راه و روشی معین کرده ایم و اگر خدا می خواست همه را یکنواخت می نمود (تا یک شریعت باشد) ولی خداوند می خواهد با آنچه به شما عطا فرموده است (از استعدادها و لیاقتها) شما را بیازماید (از قوه به فعلیت برساند) پس بکوشید و در کارهای خوب بر یکدیگر پیشی بگیرید. بازگشت همۀ شما به سوی خداست، آنگاه شما را نسبت به موارد اختلافتان آگاه می کند.
از این آیه روشن می شود که دین خدا اگر چه یکی است ولی راه و روش امتها طبق استعدادهای آنان مختلف است و این اختلاف برای این است که احکام شرعیه بوته های آزمایش الهی است که استعداد انسانها را شکوفا می کند و آنها را از قوه به فعلیت می رساند تا هرکس به فرا خور حال و استعداد خویش به کمال مطلوب برسد. و لذا حضرت عیسی (ع)که مبعوث شد بعضی از آن چیزهائی که بر یهود به علت تجاوز وستم آنان حرام شده بود حلال کرد. زیرا به مقدار کافی جامعه امتحان خود را پس داده بود و آنان که لیاقت داشتند آن امتحان را سرافراز و آن گروه دیگر سرافکنده پشت سر گذاشته بودند. قرآن از زبان آن حضرت در ضمن بیاناتی می فرماید:
« • …» آل عمران ـ ۵۰
من در حالی مبعوث شده ام که تصدیق می کنم تورات را که پیش از من بوده است و در عین حال حلال می کنم بر شما بعض از آن چه بر شما حرام شده بود. از این آیه این مطلب بخوبی روشن است که تغییرات احکام و حلال کردن بعضی از حرامها با تصدیق تورات از نظر اصول و پایه های اساسی دین منافاتی ندارد.
و همچنین در این آیه قرآن به عنوان مهیمن بر کتب سابقه خوانده شده است به این معنی که اصول آن شرایع و کتب را نگه می دارد و ادامه می دهد و در عین حال آنچه باید تغییر یابد از احکام فرعی شریعت تغییر می دهد.
بنابراین از بحثهای گذشته می توان چنین نتیجه گرفت که آنچه در قرآن به عنوان دین آمده است در همه دورانها یکی از و هیچ قابل تغییر و تبدیل نمی باشد و آنچه به عنوان شریعت از آن یاد شده امری است قابل تغییر طبق مصالح متغیره زمان و اختلاف دورانهای تکاملی بشریت در عین حال اصول و احکام اساسی شریعت در همه دورانها یکی است و اختلاف در جزئیات گذشته کاملترین شریعت را برای بشریت آورده است و چنین است که در روایات آمده:
«حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه.»
آنچه محمد (ص) حلال دانسته تا روز قیامت حلال است و آنچه حرام دانسته تا روز قیامت حرام است.