فاجعۀ بزرگ بشریت
آیت الله حسین نوری
قسمت سی و سوم
در دنباله بحثی که پیرامون مفاسد و مصائب اقتصاد سرمایه داری آغاز کرده این ضمن مقالات گذشته به یکی از فجیع ترین جلوه های ین مفاسد یعنی فقر و گرسنگی عمومی در جهان پرداختیم و در این باره مسائلی را با توفیق خداوند متعال مورد بحث قرار دادیم. گفتیم آن گرسنگی مخوفی که امروزه حدود ۳ میلیارد انسان را در روی کرۀ زمین تهدید می کند عبارت از دسترسی نداشتن به مواد غذائی حیاتی و لازم برای «تأمین سلامت و ترمیم فرسودگی ها و حفظ تعادل دستگاه های بدن» است و نیز در ضمن گفتیم که گروهی از این مواد اساسی و حیاتی که نقش بسیار مهمی در سلامت انسانها دارند «ویتامین ها » هستند که فقدان و نارسائی و کمبود آنها باعث امراض و عوارض گوناگون می گردد و متذکر شدیم که برای نمونه فقدان یک ویتامین مخصوصی بنام «ویتامیل A» بیماریهای عفونی چشم را بوجود می آورد عمر انسانها را کوتاه و آنها را دچار مرگ زودرس می کند، رشد بدنی کودکان و نوجوانان را متوقف میسازد، تظاهرات آشکار و پنهان مرگباری به ارمغان می آورد و حتی در مواردی موجب می شود که در انسانها انگیزۀ قتل و جنایت نیز بوجود بیاید و افرادی را قربانی تمایل خود به جنایت بسازد! چنانکه میدانیم امروه این بیماریها که تظاهرات و عوارض گوناگون کمبود یا فقدان «ویتامین A» است در کشورهای اروپا و آمریکا و مناطقی که از راه استعمار و استثمار و چپاول ملتهای ضعیف به زندگی نسبتاً مرفهی دست یافته اند بسیار کم شده است اما در مناطق دیگر بخصوص در نواحی فقیر جهان مانند کشورهای خاور دور و آمریکای لاتین و آفریقای سیاه این بیماریها و عوارض آن، همچنان بیداد می کند! مثلاً این بلای بزرگ زمانی در برزیل بروز کرد که قسمت مرکزی شمال شرق این کشور بدنبال یک خشکسالی وحشتناک دچار قحطی و گرسنگی عمومی گردید و چون در این قحطی، اکثریت قریب به اتفاق برزییلی ها به مواد غذایی دسترس نداشتند و در نتیجه دچار کمبود و فقدان ویتامین ها و از جمله «ویتامین A» شده بودند، بیماری عفونی چشم و کوری دسته جمعی عدۀ زیادی را به کام خود کشید. یک نویسندۀ برزیلی بنام «او کلیدداکونها» در اوائل همین قرن بیستم متوجه شده بود که در درورۀ قحطی و گرسنگی عمومی یک بیماری عجیب و همه گیر در میان مردم شایع شده است و آن هم به این صورت است که با غروب آفتاب و تاریک شدن هوا اکثریت عظیمی از مردم قدرت دید خود را بکلی از دست میدهند و چنان در ظلمت محض کوری فرو میروند که دیگر قادر به دیدن هیچ چیز نیستند و ناچار هر کس در یک گوشه، بی حرکت می نشیند و تا طلوع مجدّد آفتاب و روشنی روز، قدم از قدم بر نمیدارد و امروز آزمایشهای دقیق علمی این اعتقاد را تأیید کرده و به ثبوت رسانده است که بیماری «شبکوری» و کوریهای دسته جمعی علتی جز فقدان غذائی و کمبود مواد لازم در بدن انسانهای محروم ندارد، زیرا اساساً تابش آفتاب مواد ملوّنه چشم را در تمام افرادی که در معرض تابش نور خورشید هستند فرسوده می کند برای تجدید این موادّ، وجود مقدار معینی ویتامین «A» در بدن انسان لزوم دارد ولی افراد فقیر و محرومی که غذای کافی ندارند و بدنشان در نتیجه فاقد ویتامین های ضروری است به علّت کمبود ویتامین «A» قادر نیستند بلافاصله «موادّ ملوّنۀ» ضایع شده را تجدید کنند و در نتیجه دچار شبکوری میشوند.
کمبود «ویتامین» هر سال میلیونها نفر را به کام مرگ می کشاند
گرسنگی ویژۀ ویتامین ها و عوارض وحشتناک آن از قرنها پیش در میان ملل گوناگون رواج داشته و نسل ها را رو به انحطاط می برده و یا دسته دسته به کام مرگ می کشانده است. منتها، در آن زمان انسانها علت و ریشۀ این مرگ و میرها را درست نمی شناختند. یکی از مشخص ترین و مشهورترین این بیماریها، بیماری معروف و خطرناک «بری بری» است که تظاهر آن به صورت فلج های عضلانی و اختلالات عصبی ادواری و یا عوارض خطرناک دیگری بروز می کند که مبدء آنها عصبی و یا مربوط به گردش خون است. این بیماری در اکثر مناطق فقیر و محروم دنیا بیداد می کند و بویژه در نواحی خاور دور به صورت یک مرض عمومی بومی سالانه دهها و صدها هزار نفر را قربانی می سازد، قرنها بود که این بیماری در میان انسانها کشتارهای دسته جمعی وحشتانکی بر پا می کرد و کسی بعلّت و ریشۀ آن پی نمیبرد. تا آنکه از حدود یکصد سال قبل کشف شد که این بیماری مرموزی که هر ساله، در کشورهای خاوری چندین میلیون نفر- بلی، چندین میلیون نفر! را به کام مرگ و هلاکت می کشاند، چیزی نیست، مگریکی از عوارض «گرسنگی مخفی» یا کمبود موادّ غذائی لازم، برا اثر فقر و محرومیّت و از همان زمان بود که علم بشری و دانشمندان جهان مبارزهای شید و پر دامنه ای را علیه گرسنگی مردم جهان آغاز کردند. نخستین کسی که علت این بیماری مهلک را حدس زد و آن را ناشی از فقدان یک نوع مادّۀ غذائی دانست یک پزشک نیروی دریائی ژاپن بنام کاتاکی بود وی مأمور شد تا دربارۀ علّت این بیماری که چندین سال پیاپی موجب کشتار وحشتناکی در میان افراد نیروی دریایی ژاپن شده بود مطالعه کند او متوجّه شد که تقریباً ۲۰ درصد ملوانان ژاپنی به طور دائم از این بیماری رنج میبرند، و هنگام مسافرت های طولانی بر روی دریا، مر گ و میرهای دسته جمعی ناشی از آن، بین ۱۰ تا ۲۰ درصد افراد نوسان دارد «دکتر کاتاکی» بالاخره پس از مطالعات فراوان و بخصوص بعد از مقایسۀ این آمار وحشتناک با آمارنیروی دریائی کشورهای مرفّه و بویژه کشورهای غربی که هرگز دچار «بری بری» نمی شدند نتیجه گرفت: این مرض بهیچوجه مرض بومی نیست، بلکه مرض فقر، و کمبود مواد غذائی و تغذیۀ نادرست و غیر کافی ملوانان ژاپنی است زیرا غذای آنها در دوران سفر بر روی دریا تقریباً منحصر به برنج سفید کرده است! در سال ۱۸۸۲ یک کشتی ژاپنی که مدت ۲۷۲ روز بر روی دریا سفر کرده بود به ژاپن برگشت که «دکتر کاتاکی» نیز در آن به عنوان رئیس گروه پزشکی حضور داشت اما وقتی کشتی به بندر رسید پهلو گرفتن و تخلیۀ آن امری بسیار دشوار بود زیرا در آن کشتی بزرگ، تقریباً هیچ مرد سالمی وجود نداشت که قادر به حرکت و انجام کارهای بدنی باشد. وقتی که کشتی میخواست سفرش را آغاز کند ۲۷۶ نفر در آن بودند ولی حالا از آن عده ۱۹۶ نفر فلج شده بودند، ۲۵ نفر مرده بودند و ۲۸ نفر باقیمانده چنان مریض و ضعیف و فرسوده بودند که بزحمت میتوانستند کشتی را از حرکت باز دارند. به این ترتیب بیماری «بری بری» در آن سفر ده درصد جمعیت را بهلاکت رسانده و بیش از ۶۰ درصد آنها را فلج کرده و به آستانۀ مرگ کشانده و بقیه را هم ناتوان و مفلوک ساخته بود . دکتر کاتاکی، در میان رنج و اندوه مردم ژاپن که از این فاجعۀ دریایی به خشم آمده بودند، برای اثبات حدس خود دست به آزمایش مهمی زد: وی مجدداً ۲۷۶ نفر دیگر را با کشتی دیگری به سفر دریایی برد و همان مسیر قبلی را با همان شرایط طی کرد و این بار مسافرتشان ۲۸۷ روز طول کشید، منتها در این سفر مقرر شده بود که برای تغذیۀ ملوانان، گوشت و شیر و سبزی هم منظور شود، تا موادّ لازم غذایی به بدنشان برسد. و این بار وقتی کشتی به ژاپن برگشت حتی یکنفر از سرنشینان آن از بین نرفته بود و فقط ۱۴ نفر که حاضر نشده بودند از غذاهای متنوع کشتی بخورند و به همان برنج همیشگی خود اکتفا کرده بودند، به بیماری «بری بری» دچار شده بودند و این آزمایش برای «دکتر کاتاکی» مسلّم کرد که بیماری مزبور نتیجۀ کمبود و عیب و نقص در امر تغذیه است. منتها بیش از این چیزی در نیافت و نتوانست بداند که عیب کار از کجا است و در نتیجه موفق نشد طرحی هم برای مبارزه با آن ارائه دهد.تا آن که چندی بعد یک پزشک هلندی بنام «کریستیان ایکمن» با مطالعاتی که دربارۀ «بری بری» در میان بومی های جزیرۀ جاوه انجام داد، ریشه اصلی را دریافت او متوجه شد که مبتلایان کسانی هستند که غذای روزانۀ آنها را مقداری برنج پوست کنده (بدون شلتوک) تشکیل میدهد و با آزمایشهای متعدد نتیجه گرفت که بیماری ناشی از فقدان مادّه ای است که در پوست برنج وجود دارد و با گرفتن این پوست، آن مادّه از بین میرود. نظریّۀ وی در جهان علم به آسانی پذیرفته نشد و باین ترتیب طی چندین سال بعد نیز، میلیوها نفوس انسانی از مرضی به آسانی قابل پیشگیری و درمان بود تلف شدند! برای پی بردن به عظمت فاجعه کافی است گفته شود که در همین آغاز قرن بیستم یعنی بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۰ بالغ بر نیم میلیون (۰۰۰/۵۰۰) نفر در قارۀ آمریکا از بیماری «بری بری» هلاک شدند و این هم فقط برای این بود که مقامات رسمی علمی، بر اثر تعصب حاضر نبودند نظریۀ جدید دکتر «ایکمن» را بپذیرند و تأسف در این است که این عده در زمانی جان خود را از دست دادند که راه علاج آنها پیدا شده بود. منتها، لجاج و عناد ناشی از فرهنگ غربی که برای نظریات خود بیش از جان انسانها ارزش قائل هستند، موجب شد که باین مسأله توجه لازم معطوف نکنند. از آنچه گفته شد این مطلب روشن گردید که بیماری «بری بری» یکی از عوارض فقر و محرومیّت و ناشی از نرسیدن موادّ لازم به بدن است که در جوامع فقیر، کشتار و بیداد می کند. امّا در جوامع ثروتمندی که از راه استثمار و استعمار منابع حیاتی زندگی خود را تأمین می کنند هرگز کسی که گرفتار این بیماری مصیبت بار باشد دیده نمیشود! خطر و ضرر این بیماری را هرگز نباید کوچک شمرد زیرا کسی که دچار این بیماری شود اگر هم جان خود را از دست ندهد فلج می شود و زندگی بدتر از مرگ را میگذراند، و کمترین عارضۀ آن عبارت از این است که گوشت بدن بیمار فرسوده و پاهایش لاغر و ناتوان میشود ساقهایش سست می گردد و یک نوع رخوت و سستی وحشتناک از پای تا کمرش را فرا می گیرد و نیروی حرکت و فعّالیتش را منهدم می کند و به همین دلیل است نام این بیماری را «بری بری» به معنای «نمی توانم» گذاشتهاند. در بسیاری از مناطق جهان که با این بیماری مبارزه شده و از بین رفته است مشکل دیگری در نتیجۀ فراهم نبودن امکانات برای تأمین مواد غذایی لازم و کافی بوجود آمده است و آن کمبود نسبی ویتامین دیگری بنام «ویتامین B1» است و اساساً این کمبود از رایج ترین انواع کمبودها در جهان است که عوارض آن به صورت «عصبانیتّ» (کم اشتهایی) بی خوابی و استعداد خستگی سریع و مفرط، از دست دادن نشاط و نیروی حرکت و فعالیت در میان افراد کم درآمدی که غذای مناسب و کافی نمی خورند خود نمائی می کند.
بیماری بَرَص و امراض دیگر نیز نتیجۀ کمبود ویتامین ها است.
عوارض کمبود ویتامین، منحصر به آنچه گفته شد نیست بکله دهها بیماری و عارضۀ دیگر که هر کدام به نوبۀ خود خطرناک و مهلت است نیز نتیجۀ همین موضوع است. به عنوان نمونه بیماری «رقّت خون» و بیماری گل سرخ که یک از نشانه هایش ظاهر شدن لکه های سرخ شبیه برگ گل رُز آتشی بر روی پوست است- و بعضی از دانشمندان آنرا نوعی از بیماری جذام می دانستند- هر دو علت غذائی دارند و در مناطقی مانند ایتالیا، رومانی این بیماری بصورت بومی وجود دارد. در آغاز همین قرن حاضر، پزشکان آمریکای شمالی گزارشهائی تهیه کردند حاکی از اینکه بیماری « پلاگر» یا «بَرَص» در جنوب کشورهای متحده عدّۀ کثیری از مردم روستاها و بخصوص سیاه پوستان فقیر را رنج میدهد. قربانیان این بیماری ابتداء دچار اختلالات گوارشی میشوند آنگاه نفرت انگیزی روی پوست بدنشان به وجود میآید سپس دچار اختلالات عصبی شدید میگردند و بالاخره دچار هذیان گوئی حواس پرتی و اوهام عجیب و غریب می شوند و احیاناً زندگیشان در تیمارستانها به پایان میرسد. و در نقاط دیگر جهان نیز این جریان وجود داشت. در طی قرنهای که این بیماری بیداد میکرد هرگز کسی موفق نشده بود علت آن را پیدا کند فقط برای همه عجیب این بود که این بیماری تنها افرادی را قربانی می کرد که متعلق به بینواترین و فقیرترین طبقات اجتماع بودند و از لحاظ خوراک و پوشاک و مسکن بدترین شرایط ممکن را داشتند. تا آنکه در زمان نخستین جنگ جهانی دکتر «ژوزف گلدن برگر» کشف کرد که بیماری «بَرَص» ناشی از یک نوع گرسنگی ویژه است در سال ۱۹۱۴ که این دانشمند مطالعات خود را آغاز کرد بیماری برص تنها در استانهای جنبوی آمریکا سالانه حدود یازده هزار نفر از فقیران را به کام مرگ میبرد در آن سال تنها در استان «می سی سی پی» ۱۱۹۲ تن از این بیماری مرده بودند. در آن سال فقط بین کودکان دو پرورشگاه، ۲۰۰ کودک مبتلا به «برص» وجود داشت که دکتر «گلدن برگر» آزمایش خود را دربارۀ آنها با افزودن گوشت و شیر و تخم مرغ به برنامۀ غذائی آنها آغاز کرد. و پس از چند روز لکّههای خشک از روی پوست آنها ناپدید شد رنگ سرخ آتشی آنها تخفیف یافت و آن کودکان خسته و افسرده که هر روز یک قدم به مرگ دردناک نزدیکتر میشدند دوباره نیروی حرکت و توانائی و شادابی خود را باز یافتند و یک سال بعد، دیگر حتی یک نشانه از بیماری در آن دو پرورشگاه وجود نداشت، باین ترتیب هم علت مخفی و مرموز بیماری و هم راه جلوگیری و درمان آن پیدا شده بود، بلی برای جلوگیری یا درمان این بیماری وحشتناک فقط کافی بود که پزشک به بیمار خود خوردن شیر و گوشت تخم مرغ را تجویز کند! امّا با آنکه سالها است راه حل این مشکل پیدا شده هنوز هم وسائل و امکانات لازم برای بکار بردن این راه حل وجود ندارد زیرا میدانیم که هنوز هم گوشت و شیر و تخم مرغ در هر نقطۀ جهان که باشد از گرانترین مواد خوراکی محسوب میشود و افراد فقیر و کم در آمد به آن دسترسی ندارند! بدین ترتیب دکتر «گلدن برگر» پس از اینکه به این کشف بزرگ موفق گردید و راز این بیماری وحشتناک را پیدا کرد بجای آنکه خود را موفق و سر بلند بداند بر عکس دچار افسردگی و یأس شد زیرا فهمید که کشف او به تنهائی برای غلبه بر این بلای بزرگ اجتماعی و اقتصادی کافی نیست. بلی علاج درد در دست او نبود زیرا درمان این بیماری با مسائل اقتصادی و سیاسی پیچیدهای، ارتباط کامل دارد که به این آسانی حل شدنی نیست. یعنی تا وقتی که اسثمار و استعمار در دنیا وجود دارد، تا هنگامی که سیستم اقتصاد سرمایه داری خود ضعفا را می مکد و آنها را در فقر و محرومیّت نگاه میدارد. متأسفانه وضع همین است و عوارض ناشی از گرسنگی به کشتار و بیداد خود به اشکال مختلف ادامه میدهد. باید توجه کنیم که برای ریشه کن ساختن فقر و محرومیّت از صحنۀ زندگی بشر برای نجات انسانها ازچنگال استثمار و استعمار و ستم و برای پی ریزی یک جامعۀ معتدل و سعادتمند که در آن از نارسائی و کمبود اقتصادی اثری و خبری وجود نداشته باشد تنها یک راه وجود دارد و آن هم پیاده کردن سیستم رفاه بخش اقتصاد اسلامی در سراسر جهان است و باید دانست که اقتصاد اسلامی نیز براین پایه استوار است که انسانها را به بازگشت به فطرت انسانیّت خود دعوت می کند و همۀ نارسائیها را نتیجۀ اعمال انسانهائی که به انسانیّت خود پشت پا زدهاند می داند. قرآن مجید در این مورد می گوید: « • • » این دو آیه بطور روشن این مطلب را میرساند که آفرینندۀ بزرگ اینجهان، تمام امکانات و تهجیزات را فراهم نموده و موادّی را که احتیاجات گوناگون انسانها را تأمین مینماید مهیّا کرده است. این آسمان فیض بخش، این زمین پر برکت با این همه معادن و دریاها و قطعات مستعّد، این آب حیات بخش، این میوههای گوناگون این کشتیهای متحرک و وسائل حمل و نقل، این نهرهای روان، این خورشید انرژیزا این ماه پر فروغ، این روز و شب و نور و ظلمت و بالأخره این انوع نعمتهای غیر قابل شمارش را بآنها عنایت فرموده است ولی ریشه هر نقص و هر کمبود و هر گرفتاری این است که «اِنَّ الأنسانَ لَظَلوم کَفّار» ظلم و کفر آن نعمت، انسانهائی که به فطرت انسانیّت خود پشت کردهاند سرچشمه همه اشکالات است کفران نعمتهای خداداد موجب میگردد که از نعمتها بهره گیری صحیح نکنند و آنها را در راه زندگی صحیح بجریان نیاندازند ظلم آنها باعث میشود که در راه «توزیع صحیح» گام برندارند و علّت بوجود آمدن فقر و نارسائی و محرومیتّ بشوند. بامید روزیکه انسانها فطرت انسانیت خود را بازیابند.
ادامه دارد