قسمت بیست و پنجم
آیت الله مشکینی
انبیا اساتید رسمی بشر
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لولیه و الصلاه علی نبیه و آله
در مقاله های گذشته که سخن از مربیان بشر در میان بود سومین گروه از معلمان او را انیبا ذکر کردیم. این گروه عظیم که سوابق خدمات بی پایانشان از حیطه شمارش بیرون است دارای اسامی و القاب مختلف و هرنامی مظهر مقامی و هر اسمی حکایت از فضلیتی و هر لقبی کنایت از نبوغ و کمالی دارد اینان انبیاء هستند یعنی آگاهان و آگاهی بخشندگان، رسل هستند یعنی اعزامی ها از طرف ذات ربوبی به منظور هدف عظیم خلقت، سفرا هستند یعنی انتخاب و تعیین شده در کشور ادمیت از سوی ذات اقدس حق برای رسیدگی به همه امور سیاسی و اجتماعی طوائف بشری، خلفا هستند به معنی جانشینان ذات مبارک الهی که دانش سرشارشان نمونه ای از علم و اخلاق کریمه آن ها حاکی از جمال حق و قداستشان از آلودگی گناه و خطا روشنگر اسم سبحان خداوند، حجج الهی هستند به معنی اتمام کننده حجت و قطع اعذار هر بهانه جوئی که در محکمه عدل الهی مدعی جهل و اشتباه و دیگر عذرهای غیر موجه در ارتکاب جنایات و ترک و ظایف لازم خود باشند، اولیا هستند به این معنی که جامعه انسانی در مسیر زندگی خویش نیازمند سرپرستی آگاه و بینا و آزموده و دانا لازم دارد تا اطفال محوطه جهان را ولایت و حمایت کند و از هر سقوط و انحطاط محافظت نماید، و بالاخره آنان ائمه و رهبران اند که قافله انسان ها را هادی گردند و تحت حکومت عادله در آورند و از اعضاء و افراد این موجود عجیب طبقات مختلفی برای اداره نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خویشان لایقترین را برگزیند تا همه را زیر لواء وحدت منظور از خلقت درآوردند و تشکل و انسجام بخشند و جهان را مدینه فاضله سازند تا ناآگاهان بیدار شوند و هشیاران تکامل یابند و کاملان به حرکت افتند و متحرکان بشتابند و متسارعان نزدیک شوند و نزدیکان رویت کنند رویت کندگان محبت یابند و محبان عاشق گردند و عاشقان به وصل آیند و اصلان بوجد آیند و ان شوند که غرض بود و آن باشند که هدف است.
و بالجمله اساتید رسمی بشر و معلمان قانونی این طبقه انبیاء الهی و پیام آوران حضرت حق اند. قبل از هر چیز طبق دستور حق بر همه انسان ها شناخت این گروه عظیم لازم است و بی تردید اگر چنانچه جوامع بشری اینان را ولو درخور استعداد فکر خویش می شناختند گمان نمی رود احدی از انسان ها از فرامین این گروه سر باز می زد و فرمانی از آن ها را مخالفت می نمود. همه بلیات و انحرافات و سقوط و انحطاط جامعه از روز اول از این مطلب نشأت یافت که معلمان حقیقی خویش را نشناختند و جهل و هوا و شیطان و هوس آن ها را از نزدیکی و دیدار و تماس و تفاهم با آن ها جلوگیر شده و ایتام بشر و یتیمان سرگشته این طائفه از این پدران روحی مهربان تر از پدر و معلمان معنوی دلسوز تر از مادر دور افتادند، بشر باید بداند که انبیاء عظام الهی کسانی هستند که خداوند از انان چنین یاد می کند :
آن ها فرستادگانی هستند که نشانه های توحیدم را به شما بازگو می کنند.
آن ها کتاب ها و آیات مرا به سوی شما می آوردند.
آن ها برای همه جوامع بشری مجسمه رحمت و عطوفت من اند.
آن هاخود قبل از هر گروندهای به توحید و آیات و کتاب های من ایمان آورده اند.
آن ها را به سوی شما تنها به منظور ابلاغ احکام و رساندن هدف اعزام داشتیم. بر شما لازم است که گفتار و رفتار و هر حرکت و سکون آنان را الگوی زندگی خود قرار دهید.
آنان برای شما کتاب هایی پاکیزه تر از نور تلاوت می کنند
آن ها در همه وعده ها و نویدهای خویش بی تردید صادق و راست گویند.
آن ها در مقابل همه اهانت ها و تکذیب و توطئه ها ثابت و صبور و استوارند.
آن ها برنامه ای هدایت بخش و حیات افرین بر شما عرضه می دارند.
ما آن ها را به این منظور اعزام داشتیم که فرامینشان را مو به مو اجرا نمائید و ما خود در این اجرا به آن ها و به شماها کمک غیبی خواهیم نمود.
ما آنها را از میان هر ملتی به زبان خود بر مردم مبعوث کردیم.
ما به تمام آن ها معارف حقیقی و برنامه های سودمند بشری را به وسیله وحی و تعلیمات غیبی آموختیم.
اولین دستور ما برای آن ها این بود که مردم را به شناخت و پرستش ما دعوت نمایند و چنین کردند.
ما با آن ها گفتیم که بشرها را از غضب و عذاب من بیم دهند.
ما آن ها را در روز واپسین به تمام گفتار و رفتار شما گواه خواهیم گرفت.
ما در اعزام ان ها چنین بودیم که از روز اول تمدن و اجتماع بشری پیاپی و لا ینقطع آنان را به سوی مردم گسیل داشتیم.
ما در تمام نقاط حساس ابلاغ و انجام وظایف کمک های لازم را از آنان دریغ نداشتیم.
ما آن ها را بدین منظور برانگیختیم که شما در تمام مراحل اختلاف و درگیری خویش و مشکلات خود را با آن ها ارجاع نمایید.
آن ها هر معجزه و نشانه و آیه ای را که به شما عرضه داشته اند همگی از طرف ما و به دستور ما بوده.
همه آن ها را ما انتخاب کردیم و ما در انتخاب خویش دارای اختیاریم و احدی را در این مرحله حق دخالت نیست.
آن ها همگی نه فقط عادل اند یعنی به عمد مرتکب گناه و خلاف نمی شوند، بلکه همه آن ها بدون استثناء معصومند به این معنی که تحت مراقبت الطاف الهی خطا و اشتباه و غقلت و نسیانی نیز از آن ها در موضوع دریافت احکام الهی از طرف حق و هم چنین در مرحله حفظ و ابلاغ آنها و بالاخره در مرحله عمل خودشان رخ نمی دهد چه در ایام رسالت و اوقات پیامبری و چه در زمان قبل از آن و در عصر طفولیت.
آن ها علوم ودانش فراوان دارند ودر همه رشته هایی که بشرهای زمانشان به آن نیاز دارند آشنائی دارند و متخصص تر از همه اهل زمان خویش هستند وجالب توجه آن که آن ها نه مدرسه رفته اند و نه استاد دیده اند و نه درسی از معلمی غیر از انبیاء سابق خویش فراگرفته اند، علم آن ها لدنی و ذاتی و الهی است و هیچ گاهی از هیچ دانشی غقلت و نسیانی بر آن ها عارض نمی شود.
آن ها که معلمان جامعه و مأمور ابلاغ وظایف و برنامه های حق می باشند آن چنان مأموریت دارند که باید با همه مشکلات مبارزه کنند و در انجام وظایف تا پای جان بایستند و در پیاده کردن کوچکترین فرمان الهی از همه هستی خویش که از آن جمله وجود خویش است بگذرند و باید لغت تقیه را از قاموس زندگی خویش حذف کنند و البته چنین بودند و چنین کردند.
و بالاخره آن ها مبلغان و معلمان و مربیان داعیاتی هستند که در مرحله اول از (لا) و نه شروع می کنند و نه به مرحله (الّا) برسند و این روش را نخستین فرد آن ها به کار بسته و دنبال آن ها وی یکایکشان چنین بوده اند، آن ها در وهله اول دعوت به سوی طاغوتان و ستمگران و ظلم پیشگان و جنایتکاران و استبداد منشان رو آورده و گاهی یک تنه و بدون یاور و معین بزرگترین قدرت استبدادی را وجهه همت قرار داده و به سوی آنان حلمه برده اند و با قدرت منطق و نیروی ایمان آن چنان یورش برده اند که هیمنه حقشان صولت باطل را در هم شکسته و قوت حقیقتشان قنطره مجاز را فرو ریخته است و این است که خدا می فرماید (بل تقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق) ما با شمشیر حق آن چنان بر فرق باطل بکوبیم که مغزش متلاشی شود و راهی دیار عدم و نیستی گردد
آری، آن ها به همه ما سوی الله نه گفتند هوای نفس نه هوس نه منیت نه عقاید انحرافی نه اخلاق رذیله نه پندار و گفتار و کردار ناروا و هر پلیدی نه و هر غیر حق نه و هر طاغوت نه و هر استبداد و استثمار نه و هر سلطه جوئی و سلطه پذیری نه و بالاخره (لا اله الا هو و لا معبود غیره )
علی (ع) می فرماید (اتبعث فیهم النبین مبشرین و منذرین لیهلک من هلک عن بینه من حی عن بینه و لیعقل العباد عن ربهم ما جهلوا و عرفوه بر بوبیته بعد ما انکروا و یوحدوه بلاهیه بعد ما اضدوده.) خداوند طائفه انبیا را بر انگیخت که مردم را به رحمت بالغه حق بشارت و از عذابش بیم دهند که هالکان راه باطل و سالکان راه حق هر دو به حجت خویش آشنا شوند و عذری بر احدی باقی نماند.
به این جهت برگزیدیم که پلیدی جهل و نادانی از محوطه مغز بشر زدوده گردد و مقام شامخ ربوبیت حق را دریابند و از لجنزار انحراف و انکارشان رها شوند، توحید را پس از آن که بر افکار وجودشان شرک و نفاق حکومت داشت فرا گیرند.
و نیز می فرماید: خدای بزرگ از این طائفه در برابر ابلاغ همه شئون وحی پیمان استوار گرفت و بر تبلیغ مأموریت خویش مسئولیت امانت را بر عهده آنها نهاد و پیاپی به دنبال هم در تعقیب این امر آن ها را موکل فرمود آن ها مردم را از حقایق مرموز و وجدان و اسرار نهفته فطرت آگاه ساختند و سپس به همان ثروت معنوی مکنون خویش پیمان گرفتند و به صراحت گفتند که شما بشرها چنین فطرتی را دارید و باید از آن غفلت ننمایید. آن ها هزاران دلیل و حجت بر مدعای خویش اقامه کردند و تمام خزائن معارف و صفات و دفائن گنجینه های معجون در ذات انسان را با بیان بلیغ آسمانی و زبان فصیح اعجاب انگیز روشن و هویدا ساختند و همه آیات قدرت حق را در این که چنین خزائنی در وجود محدود بشریت نهفته است به منصه ظهور آوردند و در مرآی و منظر خردهای انسانی قرار دادند. آن ها در انجام وظایف خطیر خویش نه از کمی یاور و انصار هراسیدند و نه از کثرت دشمنان و انبوه مکذبین و زورمندان و زر اندوزان.
و بالجمله از سخن دور افتادم، مسأله این بود که انبیاء معلمان بشرند و مناسب آن بود که از کیفیت تعلیم و نحوه تدریس این آموزگاران راستین سخن گوییم لکن پر واضح است که باید ابتدا ولو به نحو اجمال بشناسیم که همه عرایضمان درباره شناسائی آنان قطره ای از یم و رشحه چون نم نخواهد بشود من از مقام عظیم و ارواح پاک آنان جداً استمداد می جویم که با اشاره ی چشمی این بی مقدار را کمک کنند و از ریزش الطاف خویش این علف بی نفع عالم تکوین را حیات بخشند، باشد در آینده قطره ای از اقیانوس بیکران مقامشان را بازگو نماید و شنوندگان محترام ر ا یاری دهد و صلی الله علیهم اجمعین و لاسیما علی نبینا الا عظم سیدهم و خاتمهم و علی آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین.
امیر المؤمنین علی (ع) در اولین خطبه نهج البلاغه درباره انبیا علیهم السلام چنین می فرماید:
وَاصْطَفی سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدَهِ أَنْبیَاءَ أَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ، وَعَلَی تَبْلیغِ الرِّسَالَهِ أَمَانَتَهُمْ، لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللهِ إِلَیْهِمْ، فَجَهِلُوا حَقَّهُ، واتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ، وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرفَتِهِ، وَاقتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ، فَبَعَثَ فِیهمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیاءَهُ، لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ، وَیُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ، وَیَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بَالتَّبْلِیغِ، وَیُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ، وَیُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَهِ: مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ، وَمِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ، وَمَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ، وَآجَال تُفْنِیهمْ، وَأَوْصَاب تُهْرِمُهُمْ، وَأَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یُخْلِ اللهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ، أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ، أَوْ حُجَّهٍ لاَزِمَه، أَوْ مَحَجَّهٍ قَائِمَهٍ، رُسُلٌ لاتُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ، وَلاَ کَثْرَهُ المُکَذِّبِینَ لَهُمْ: مِنْ سَابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ، أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ. عَلَی ذْلِکَ نَسَلَتِ القُرُونُ، وَمَضَتِ الدُّهُورُ، وَسَلَفَتِ الْآبَاءُ، وَخَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ.