قسمت دوازدهم
حجه الاسلام المسلمین محمدی ری شهری
آئین دادرسی در اسلام
در مقاله ای که قبلا از نظر خوانندگان گرامی گذشت ، چهار امر از اموری که در سیستم قضایی اسلام به عنوان آیین دادرسی شناخته شده ، مطرح گردید .
در این مقاله ادامه بحث مذکور را ملاحظه می فرمایید:
۵-قاضی نباید یکی از داد خواهان را علیه دیگری راهنمایی کند
از دیدگاه اسلام قاضی نمی تواندیکی از دادخواهان را راهنمایی کند که به گونه ای در دادگاه سخن بگوید از خود دفاع کندکه طبق موازین قضایی ، دادگاه به سود او رای دهد .
امام در کتاب تحریر الوسیله د راین رابطه می فرماید: لایجوز للقاضی ان یلقن احد الخصمین شیئا یستظهر به علی خصمه .
یعنی برای قاضی جایز نیست که یکی از دادخواهان را به چیزی تلقین کند که به وسیله آن بر دیگری پیروز شود
بنابراین در سیستم قضایی اسلام قاضی نمی تواند نقش وکلای مدافع را در سیستم قضایی امروز جهان ، بازی کند .
درسیستم قضایی امروز جهان ، وکلای مدافع هدفی جزاثبات مدعای موکل خود ندارند ، و در این رابطه برای آنها فرقی ندارد که و اقعا حق با کدام طرف دعوا باشد ، وکیل اجیر موکل است تا کاری کند که مدعای او را در دادگاه به کرسی نشاند ، و لذا تلاش می کند تا او را راهنمایی کند که دادگاه از نظر موازین قضایی ، به نفع او رای دهد .
وکالت به این شکل درسیستم قضایی اسلام ممنوع است چه اینکه قاضی دادگاه به طور غیر رسمی متهم را راهنمایی کند و یا اینکه دیگری به عنوان وکیل رسمی از موکل دفاع نماید .
آری اگر قاضی تشخیص داد که واقعا حق با کیست ولی او به علت عدم آشنایی باموازین قضایی نمی تواند از خود دفاع کند در این صورت قاضی می تواند رسما او را راهنمایی کند ، همانطور که متهم نیزمی تواند از او دفاع کند .
بنابراین ،سیستم قضایی اسلام وکیل مدافع رابه شکلی که در سیستم قضایی امروز جهان مطرح است ، به رسییت نمی شناسد ، و تنها به کسی اجازه دفاع از دادخواه رامی دهدکه تشخیص داده است حق باکیست ، و در این رابطه تفاوبی میان قاضی دادگاه ، و دادستان ، و یا وکیل مدافع نیست .
۶-قاضی نباید چیزی رابه گواه تلقین نماید .
در سیستم قضایی اسلام قاضی حق ندارد که شاهد وگواهی راکه می خواهد به سود یا زیان کسی گواهی دهد ، تلقین نماید ،یعنی نمی تواتند به او یاد دهد که چگونه شهادت دهد و یااگر گواه در اثنا شهادت تردید پیدا کرد که شهادت بدهد یا شهادت ندهد ، قاضی نمی تواند او رابه گواهی دادن یاندادن ترغیب نماید .
در مستدرک الوسائل حدیثی از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که آن حضرت از تلقین شهود نهی فرموده تلقین شهود همان راهنمایی گواه است با کیفیتی که توضیح دادیم بنابراین آنچه در بعضی از پرونده ها دیده می شود که بازجو سوال رابرای گواه ،به گونه ای مطرح میکند که گویی به او تلقین می کند که چگونه جواب دهد ، بر خلاف موازین اسلامی است ، البته این در غیر مواردی است که متهم دررابطه با جرایم امنیتی بازجویی می شود ، که بازجویی جرایم امنیتی ضوابط دیگری دارد و اینجانب دراین رابطه به تفصیل بحث کرده ام و امید است درآینده ای نه چندان دور چاپ گردد.
۷-قاضی نباید بلندبر از دادخواه سخن بگوید
یکی دیگر از اموری که رعایت آن در جلسه دادگاه برای قاضی شایسته است ، این است که درسخن گفتن ادب را رعایت کند و با آرامش و متانت با متهم و دادخواه سخن بگوید و سعی کند مانند او و یا آرامتر از او سخن بگوید ، وهیچگاه به خود اجازه ندهد بر سر دادخواه فریاد بکشد و باصدای بلند با او حرف بزند .
نقل شده است که امام علی (ع) شخصی را به نام ابو الاسود دئلی به قضاوت منصوب کرد و پس از مدتی او راعزل نمود .
ابوالاسود که خود راکاملا بی تقصیر می دانست ، از این رفتار دلگیر شد، خدمت حضرت رسید و از امام علت عزل خود را جویا شد وگفت:
« لم عزلتنی وما خنت و لا جنیت ؟»
دلیل عزل من چیست در صورتی که نه خیانت کرده ام ونه جنایت ؟
امام فرمود
انی رایت کلامک یعلوکلام خصمک
یعنی درست است که خیانت و جنایتی رامرتکب نشده ای ، و لی من دادگاههای تو را که ملاحظه کردم ، دیدم در موقع سخن گفتن با داد خواه بلند تر از او سخن میگویی ، و شایسته نیست که قاضی چنین باشد .
۸-قاضی نباید د ردادگاه اظهار کسالت و ناراحتی کند .
سلمه بن کهیل می گوید از امام علی (ع ) شنیدم که به شریح قاضی سفارش می کرد و می فرمود مبادا در جلسه دادگاه اظهار ناراحتی وکج خلقی وکسالت کنی . باید توجه داشته باشی که قضاوت عبادت است و موجب پاداش الهی ، و توشه نیکویی برای آخرت ، برای کسی که بر اساس حق قضاوت کند .
طبیعی است که وقتی قاضی در جلسه دادگاه ناراحت وکسل باشد ، حوصله ندارد که به سخن طرفین دعوا و دفاعیات متهم خوب گوش کند و به همین جهت نمی تواند حق را تشخیص دهد و بر اساس حق و عدل حکم را صادر نماید .
ممکن است شما بفرمایید که کسالت وناراحتی ، دست خود قاضی نیست تا دراظهار یا عدم اظهار آن ،قاضی بتواند تصمیم بگیرد ؟
پاسخ این سوال این است که اولا – بیماری از کسالتها و کم حوصلگی ها در رابطه باکاری که انسان مشغول آن است ناشی از بی علاقگی به آن کار است ، تجربه نشان می دهد که انسان ازکاری که به آن علاقه دارد کمتر خسته می شود ،بنابراین نخستین راه ایجاد نشاط و اجتناب از کسالت به وجود آوردن انگیزه و علاقه و رغبت د رامر قضاوت است .
وقتی قاضی علاقه به امر قضاوت نداشته باشد بلکه از آن منزجر باشد و با اللتماس و در خواست آن را پذیرفته و یا اینکه بر خلاف میل خود برای تامین امور مادی خویش متصدی امر قضا کردد طبیعی است که حوصله مطالعه پرونده قطور وشنیدن سخنان طولانی طرفین دعوا و متهمین رانداشته باشد ، و خیلی زود خسته وکسل و ناراحت شود .
ولی اگر قاضی به عنوان یک تکلیف الهی و یکی از بزرگترین عبادات به امر قضا بنگرد و با قصد قربت د رجلسه دادگاه حاضر شود ،به طور طبیعی انگیزه الهی ، علاقه و نشاط در او ایجاد می کند ، و اگر احیانا چیزی که موجب ناراحتی او است پیش آید می تواند خود را کنترل کند و اظهار ننماید .
جمله این که سلمه بن کهیل از امام علی (ع) نقل نموده و ما آن را در آغاز این بحث مطرح کردیم اشاره به همین منظور است که امام با مطرح کردن اینکه امر قضا از اموری است که خداوند پاداش آن را برخود لازم نموده و از توشه های خوب جهان پس از مرگ است می خواهد در قضاوت اسلامی ایجاد انگیزه و علاقه به امر قضا نماید ، تا بی علاقه گی ، موجب کسالت و خستگی ، و در نتیجه موجب زمین ماندن این امر مهم و حیاتی ، و یا صدور احکامی که منطتق باموازین اسلامی نیست ،نگردد.
علاوه بر ایجاد انگیزه و علاقه ، رعایت اموری که در بندهای آینده مطرح می کنیم میتواند در پیشگیری از کسالت و خستگی و ایجاد نشاط در جلسه دادگاه برای قاضی موثر باشند .
۹-قاضی نباید درحال خشم در جلسه دادگاه حاضر شود .
یکی از اموری که از دیدگاه اسلام رعایت آن برای قاضی ضروری است این است که هیچ گاه در حالیکه قاضی به هر علتی عصبانی است نباید در جلسه دادگاه حاضرشود .
پیامبر اسلام (ص) می فرماید :
من ابتلی بالقضا ء فلا یقضی و هو غضبان
کسی که مبتلا به قضاوت شده ،نباید در حالیکه خشمگین است حکمی صادر نماید .
امام علی (ع) ضمن سفارش هایی در رابطه با امر قضاوت به شریح می فرماید:« وقتی که در جلسه دادگاه عصبانی شدی ، از جا برخیز و حتما درحالیکه خشمگین هستی قضاوت نکن .
دلیل این امر واضح است ، زیرا در حال خشم ، عقل نمی تواند درست کار خود را انجام دهد و قاضی آگاهانه یا ناخود آگاه تحت تاثیر خشم خود قضاوت خواهد کرد .
۱۰-قاضی نیاید در حالی که خوابش می آید ، درجلسه داگاه حاضرشود .
یکی از عواملی که موجب بی حوصلگی وکج خلقی و بالاخره مانع از تشخیص صحیح است ، خواب آودگی است . یکی ا زقضات که به علت تشخیص های نادرست و احکام خلافی که صادر کرده بود از کار برکنارشد . بر اساس آنچه برای اینجانب نقل شده درجلسات دادگاه زیاد چرت می زده و گاه می خوابیده ، هر چند که این امر ظاهرا به علت فشار کار و کثرت اشتغال بوده ولی به هر حال خطاکار بوده ،چون حق نداشته و قتی خوابش می آید در دادگاه حاضر شود ، وفشار کار مجوز برای تضییع حقوق دیگران نمی گردد .
امام علی (ع) در رابطه با این مساله می فرماید :
لا تقض و انت … من النوم سکران
یعنی « در حالیکه مست خواب هستی قضاوت نکن » .
که این مستی مانع از تشخیص حق و احقاق حقوق و احیانا موجب بیدادگری دادگاه است!
۱۱-قاضی نباید در حالی که گرسنه یا تشنه است ، در دادگاه حاضرشود .
پیامبر اسلام (ص) می فرماید :
لا یقضی القاضی بین اثنین الا و هو شبعان ریان .
نباید قاضی میان دو نفر قضاوت کند مگر در حالیکه سیر است و تشنه نیست .
امام علی (ع) نیز در رابطه با آداب قضا ضمن توصیه هایی به شریح می فرماید . در جلسه دادگاه حاضرنشو مگرپس از اینکه غذا خورده باشی .
دلیل این مساله نیز روشن است ، زیرا و قتی قاضی گرسنه یا تشنه باشد ، و لو ناخود آگاه می خواهد هر چه زودترسرو ته جلسه را به هم بیاورد و لذا این امر ممکن است مانع از تشخیص حقیقت گردد .
۱۲-قاضی نباید پیش از اینکه سخن طرفین دعوا را بشنود ، حکمی صادر کند .
مثل معروفی است که هر کس تنها به قاضی رود خوشحال بر می گردد دلیلش روشن است چون قاضی غیب نمی داند ، و بر فرض غیب هم بداند مکلف است طبق ضوابط قانون عمل کند ، و بر همین اساس پیامبر اسلام می فرماید :
« انما اقضی بینگکم بالبینات …»
یعنی «من بر اساس بینه و دلیل شرعی میان شما قضاوت می کنم »
بنابراین اگربینه ، حق رابه یکی از طرفین دعوا داد و در و اقع حق با دیگری بود ، حکم من موجب نمی شود که واقع تغییر کند و حق دیگری بر او حلال شود ، و اگر بدین ترتیب مالی بنا حق نصیب کسی شد پاره ای از آتش دوزخ نصیب او گردیده است »
بر این اساس و قتی قاضی سخن یک طرف دعوا راشنیده باشد و سخن دیگری نشنیده و یا خوب نشنیده باشد طبیعی است که حق را تشخیص ندهد و عدل را رعایت نکند.
خیلی اتفاق افتاده که انسان مطالبی را درباره کسی می شنود که مطمئن می شود او خطاکار است ، ولی پس از شنیدن دفاعیات او می بیند که درنظریه خود اشتباه کرده است.
و براین اساس در حدیث است که پیامبر اسلام (ص) به امام علی (ع) توصیه می کند که وقتی طرفین دعوا برای فصل خصومت نزد تو می آیند ، پیش از اینکه سخن دیگری را بشنوی ، به سود یکطرف حکم صادر نکن که اینکار موجب می شود بهتر بتوانی بفهمی که حق باکیست؟
۱۳-قاضی باید پیش از صدور حکم به قدر کافی تامل و دقت نماید .
یکی از مهمترین آداب قضا در اسلام این است که قاضی باید ازعجله درصدور حکم جدا خودداری کند ، و پیش از امضا نمودن حکمی را که صادر نموده ، توجه داشته باشد که به نمایندگی از خدا و حکومت الهی دارد این حکم را امضا می کند ،نکند که حق مظلومی را این امضا ضایع نماید ،ونکند که مجرمی را پیش از آنکه حق و عدل اقتضامی کند عقوبت نماید ، و بالاخره نکند که موازین قضا الهی را رعایت نکرده باشد ، و امضا حکم ، به عنوان حکم قطعی شرعی ، افتراء به خدا و به اسلام باشد .
امام علی (ع) به شریح قاضی می فرمود :
لسانک عبدک مالم تتکلم ، فاذا تکلمت فانت عبده، فانظر ما تقضی ؟ و فیم تقضی وکیف تقضی.
یعنی مادامیکه سخن نگفته ای و در باره مسله ای اظهار نظرنکرده ای و قضاوت ننموده ای زبانت بنده تو و دراختیا تو است که می توانی به هر گونه مصلحت بدانی از آن استفاده کنی ، و لی وقتی سخن گفتی و در رابطه با چیزی اظهار نظرنمودی وحکم صادر کردی ، تو بنده زبان و در اخنتیار او قرار می گیری تا اینکه این حکم تو را به کجاببرد ،و چه سرنوشتی را برای تو انتخاب کند بهشت یا دوزخ؟
بنابر این باید هنگام صدور حکم ،نیک بنگری که چه حکمی صادر می کنی ؟ و در چه رابطه ای حکم می دهی ؟و چگونه قضاوت می نمایی که اگر بر خلاف موازین الهی باشد سرنوشتی جز دو زخ نخواهی داشت.
ادامه دارد