قسمت بیست و ششم
آیت الله حسین نوری
در راه ریشه کن ساختن فقر
فاجعه بزرگ بشریت
بررسی گرسنگی از دیدگاه علم
در قسمت های پیشین این سلسله بحث ها پیرامون مفاسد و تباهی های ناشی از سیستم سرمایه داری به شیوه غربی، و سیستم های اقتصادی تابع آن سخن گفتیم و تعدای از این مفسده ها را بطور فشرده مورد بحث و بررسی قرار دادیم و در ضمن تصویری که از اوضاع حاکم بر جوامع تحت سلطه سرمایه داری ارائه دادیم به طرح مسائلی پیرامون “فقر ملت های تحت ستم و استعمار و استثمار” که امپریالیسم و سیستم اقتصادی آن، بر آنها تحمیل کرده است، پرداختم.
و در طرح و بررسی این مسائل، برای انعکاس گوشه ای از این مصیبت عظیم یا فاجعه بزرگ بشری موضوع “گرسنگی ” را مورد بحث قرار دادیم اکنون لازم است انواع و اشکال گرسنگی و عوارض و عواقب شوم آنرا در جامعه بشری بتوفیق خداوند متعال بازنگری و بررسی کنیم تا به عمق و اهمیت تعالیم حیات بخش اسلام که کوشش دامنه دار و نجات بخشی را برای از بین بردن “فقر ” این مصیبت بزرگ بشریت بکار برده است، بهتر و بیشتر بشناسیم.
چنان که می دانیم، پدیده دهشت زای “گرسنگی”، از دیدگاه اهل تحقیق و پژوهشگران مسائل انسانی و اجتماعی، بر دو نوع تقسیم می شود، و هر نوع آن نیز از دیدگاههای گوناگونی مورد بحث و بررسی و چاره جویی و راه حلیابی قرار می گیرد.
نوع اول گرسنگی، که نوع شناخته شده تر آن نیز هست، و عامه مردم، غالباً تنها همان را به عنوان پدیده و مسأله “گرسنگی” می شناسند، عبارت از گرسنگی آشکار و حاد، یا “گرسنگی کمی” است. دراین نوع گرسنگی، که غالباً در قحطی ها و خشکسالی ها و جنگ های خانمانسوز بروز می کند، مسأله به عنوان سد جوع مطرح است. یعنی در این نوع گرسنگی، گروهی از مردم از عدم دسترسی به قوت لایموت رنج می برند و بسیاری از آنان، بر اثر نداشتن ابتدائی ترین مواد سیرکننده رو به مرگ می روند.
اما در نوع دوم گرسنگی، که عامه مردم با آن آشنا نیستند و به همین جهت آن را “گرسنگی مخفی ” هم نامیده اند، مسأله نه از دیدگاه کیفیت و حداقل نان شکم سیر کن، بلکه از نظر کیفیت مطرح است، یعنی در این نوع گرسنگی، مسأله این نیست که شکم مردم خالی می ماند، مسأله این نیست که انسانها از فرط گرسنگی رو به ضعف و لاغری مفرط می گذراند و سلولهایشان به شدت فرسوده و مضمحل می شود. بلکه مسأله این است که مردم شکم خود را سیر می کنند، حتی در مواردی از چند نوع غذای گوناگون هم بهره مند می شوند، ولی با این حال باز هم گرسنه اند!
چرا؟ برای اینکه آنچه آنها می خورند، فاقد مقدار زیادی از مواد حیاتی و لازمی است که برای بدن انسان و تأمین نیازهای او ضرورت دارد و همین فقدان مواد لازم در غذاهای انسان است که امروزه به صورت شایع ترین پدیده یعنی: “گرسنگی کیفی” در جهان مطرح است و میلیونها انسان را به تدریج قربانی می کند و سلامت و زندگی آنها را مورد تهدید جدی قرار می دهد.
بنابراین اگر امروزه گفته می شود که بیش از دو سوم مردم جهان یا بالغ بر ۸۵ درصد انسان های روی زمین گرسنه اند که به حدود ۳ میلیارد نفر نزدیک می شود، منظور آن نیست که نزدیک ۳ میلیارد نفر قوت لایموت ندارند و شب ها با شکم گرسنه سر به بالین می نهند. بلکه منظور آن است که حدود ۳ میلیارد نفر از مردم دنیا، غذائی می خورند که مواد لازم و حیاتی مورد نیاز بدن آنها، در آن وجود ندارد. و همین نوع گرسنگی کیفی و نیرویی، و به عبارتی همین گرسنگی مخفی است که امروزه بلای عظیم جوامع انسانی و فاجعه بشریت شناخته شده است.
سه گروه ماده حیاتی و مورد نیاز انسان
بطوری که بیش از این هم گفتیم، بر اساس محاسبات اهل تحقیق جدود ۴۰ ماده اساسی مهم، برای تأمین احتیاجات و حفظ تعادل کامل دستگاه بدن انسان، ضرورت قطعی دارد که تمام آنها نیز تنها از راه تغذیه صحیح و کامل می تواند به بدن برسد. در توضیح بیشتر این مطلب، باید گفت که پژوهشگران، این ۴۰ ماده مهم و حیاتی را، در سه گروه بزرگ و عمومی دسته بندی کرده اند، که هرکدام شامل چندین ماده غذایی است که در دهها و صدها شکل از اشکال خوراکی های انسان وجود دارد، البته به شرطی که انسان، به این نوع خوراکی ها دسترسی داشته باشد.
سه گروه ماده غذایی مورد نیاز انسان عبارتند از: مواد پروتئینی، مواد معدنی، و انواع ویتامینها، اینها هستند که مواد اصلی و اساسی مورد نیاز انسان را تشکیل می دهند، و اینها هستند که در صورت فقدان و یا کمبودشان، انسان دچار گرسنگی کیفی می گردد و سلامت و زندگی اش مورد تهدید قرار می گیرد و آسیب پذیر می شود.
پس انسان برای آن که بطور کامل و طبیعی زندگی کند، و تعادل و نیروی کامل و لازم برای کار و حفظ و ترمیم دستگاه بدن یا ماشین انسانی خود را داشته باشد، باید به این سه گروه ماده حیاتی دسترسی داشته باشد و آنها را مورد استفاده قرار دهد. و هرگاه حتی یکی از این مواد سه گانه به بدن انسان نرسد، باید گفت که چنین انسانی به غذای کامل و مورد نیاز خود دست نیافته، و در واقع یک “انسان گرسنه” و قربانی سیستم های اقتصادی حاکم و استعمار و استثمار ناشی از آنها است.
برای آن که بدانیم این نوع گرسنگی، چگونه چنگال مخوف خود را در جسم و جان انسانهای جهان امروز فرو کرده است و چگونه عصاره سلامت و حیات آنها را می مکد، و نیز برای آن که بصورت واضح تری با اشکال و ابعاد این نوع از گرسنگی آشنا شویم، لازم است که بحث کوتاهی درباره این مواد سه گانه داشته باشیم.
به عبارت دیگر، ابتدا باید بدانیم آن کدام مواد غذایی و حیاتی است که برای حفظ تعادل و تأمین نیروی کار و ترمیم بدن انسان ضرورت دارد، تا بعداً مسأله کمبود و یا حتی فقدان کامل این مواد را در زندگی انسان امروز بهتر بشناسیم، زیرا مادامی که این مواد و نقش و تأثیر آنها را در زندگی انسان شناخته باشیم، از یک سو متوجه نخواهیم شد که اکثریت مردم دنیا از کدام مواد غذایی لازم و حیاتی محرومند و از کدام گرسنگی رنج می برند، و از سوی دیگر اساساً واقعیت وجود چنین گرسنگی دهشتناکی را درک نخواهیم کرد.
در این قسمت از بحث خود، تا جایی که در حوصله این مقالات باشد، راجع به این مواد سه گانه حیاتی، و نقش و تأثیر آنها در زندگی انسان بحث می کنیم، تا موضوع گرسنگی درجوامع امروز بشری، از دیدگاههای روشن تری مطرح شده باشد.
پروتئین چیست و چگونه تهیه می شود؟
یکی از مسائل مهم و اساسی که فقدان یا کمبود آن، در “گرسنگی کیفی ” مطرح است، عبارت از نقصان یا فقدان موادپروتئینی در غذای انسان است، با آن که پروتئین ها، عناصر اصلی و اساسی ساختمان “پروتوپلاسمای زنده” را در گستره حیات تشکیل می دهند و لذا در واقع می توان آنها را ماده اصلی حیات نامید، باز هم با کمال تأسف باید اعتراف کرد که بدبختانه عمومی ترین و شایع ترین اشکال نقصان مواد غذایی در گرسنگی کیفی، نقصان همین مواد پروتئینی در غذای انسان ها است.
ابتدا باید دانست که اصولاً پروتئین ها چیستند، و چگونه و در کجا پیدا می شوند و چگونه در دسترس انسان قرار می گیرند؟
پاسخ این است که : پروتئین ها یک دسته از مواد شیمیایی، با ترکیبی پیچیده هستند، که در وهله اول در انواع گیاهان تولید و یافت می شوند. بدین صورت که گیاهان، با بکار بردن ازت خاک و کربن هوا و سایر عناصر محیط و نیز با استفاده از اثر نیرو بخش نور آفتاب، این دسته مواد شیمیایی را تهیه و تولید می کنند و البته این تنها گیاهان هستند که از چنین امکان خداداد و این معجزه خلاقه یی که گوشه یی کوچک از معجزات الهی در عرصه آفرینش و حیات است، برخوردار هستند. سوای گیاهان، دیگر هیچ موجودی درطبیعت، قادر به چنین کاری نیست. و لذا چون انسان و حیوانات، با وجود برخورداری از یک زندگی فعال تر و پرتحرک تر، قدرت خلق مواد زنده به وسیله مواد غیر آلی را ندارند، همیشه برای ادامه زندگی، تابع دنیای نباتات هستند.
از همین روست که گفته می شود: انسان تنها در جایی زندگی می کند که دارای پایگاه زندگی نباتی باشد، و به عبارت دیگر می توان گفت که انسان همواره باید با گیاهخواری به زندگی ادامه دهد، و این امر با استفاده مستقیم از خوراک های گیاهی و با استفاده غیر مستقیم از طریق تغذیه گوشت حیواناتی که به نوبه خود با گیاهان تغذیه می کنند، عملی می شود.
به گفته یکی از پژوهشگران: برخلاف آنچه در نظر اول مینماید، مساحت قابل سکنای انسان در نواحی قطبی، محدود به منطقه زندگی گوزن ها، یعنی آن گوزن هایی که به مصرف تغذیه انسانهای قطبی می رسند نیست. بلکه محدود به مناطقی است که دارای علوفه کافی برای تغذیه به گوزنها باشد و در آنجا که عدم تابش آفتاب مانع رشد گیاهان است، انسان نمی تواند مسکن کند.
بدین ترتیب، چون حیوانات هم از طریق تغذیه گیاهان، صاحب مواد پروتئینی می شوند، در نتیجه انسان که هم گیاهان و هم گوشت حیوانات را مورد تغذیه قرار می دهد، از دو نوع پروتئین استفاده می کند که عبارتند از: پروتئین نباتی و پروتئین حیوانی. اما نکته مهم در اینجا آن است که هر یک از انواع نباتی و حیوانی، دارای پروتئین مخصوص خود هستند که از نظر ساختمان شیمیایی و مواد ترکیب کننده و ” اسیدهای آمینه” موجود در آنها، با انواع دیگر، تفاوت دارند. ارزش بیولوژیکی پروتئین بستگی دارد به میزان غنای آن از لحاظ اسید های آمینه، که مصالح ساختمانی ذره ای آن را می سازند. مطالعات جدید دانشمندان هم نشان داده است که لااقل ده نوع اسید آمینه برای تغذیه انسان لازم است که برخی از آنها برای رشد و نمو و برخی دیگر برای حفظ سلامت افراد بالغ ضرورت دارد. اما در ساختمان همه پروتئین ها، تمام اسید آمینه های واجب و لازم، وجود ندارند، بلکه معمولاً تنها در آن دسته از پرتئین هایی که ریشه حیوانی دارند، مثلاً در ” گوشت ” و ” شیر” و “تخم مرغ” می توان تمام این اسید آمینه ها را یافت، و از همین رو، این مواد را “پروتئین کامل” نامند. ولی پروتئین هایی که ریشه نباتی دارند، تقریباً همیشه از یک یا چند نوع اسید آمینه محرومند و از همین رو آنها را ” پروتئین های ناقص ” نامیده اند.
بنابراین انسان برای آن که بتواند بطور عادی و طبیعی به زندگی ادامه دهد، باید همواره مقداری پروتئین حیوانی را در برنامه های غذایی خود مورد مصرف قرار دهد. بطوری که متخصصان می گویند، برای حفظ تعادل کامل یک رژیم غذایی صحیح و مورد نیاز ( و البته این غیر از زندگی های تجملی و پر مصرف است) باید همواره نیمی از پروتئین مورد لزوم را، از گروه پروتئین های حیوانی به مصرف رسانید، اما خوراکی هایی که می توانند این پروتئین های کامل را به بدن برسانند، در همه جا از گران ترین محصولات محسوب می شوند و به این ترتیب، مصرف این مقدار پروتئین حیوانی و رساندن اسیدهای آمینه مورد لزوم به بدن، بسیار دشوار می شود. زیرا اکثریت طبقات مردم از تأمین هزینه های چنین مواد حیاتی و لازمی، محرومند.
برای روشن تر شدن مسأله، باید گفت که طبق تحقیقات متخصصین، تمام طبقات محروم در سراسر جهان، اعم از مناطق فقیر و غنی، نوعاً قدرت مالی آن را ندارند که این مقدار پروتئین را که لازمه یک تغذیه کامل و واجب ( نه تجمل و پر مصرف) است. به مصرف رسانند.
به همین جهات است که گفته می شود عمومی ترین و شایع ترین اشکال نقصان مواد غذایی در “گرسنگی کیفی”، همین کمبود مواد پروتئینی در زمان ما و در جامعه بشری امروز است. و البته دشواری مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم این کمبود، عواقبی وخیم و شوم دارد، بطوری که نسل های بشر را پی در پی تهدید می کند و سلامت جسم و جان آنها را با مخاطرات جدی و اسف انگیزی مواجه می سازد.
که انشاء الله در بحث های آینده، این موضوع روشن تر خواهد شد.
ادامه دارد