آیت الله حسین نوری
در راه ریشه کن ساختن فقر
فاجعه بزرگ بشری
اگر بگوئیم: مسئولین ساخت جامعه انسان ها تا با کوشش پی گیر و طرح های مؤثر و نتیجه بخش خود «فقر» را از میان بر ندارند و همه افراد را در یک زندگی نسبتاً مرفه و بدون نگرانی و درد سر اقتصادی سهیم نکنند در راه ساختن جامعه، موفقیت بدست نیاورده اند سخن گزاف نگفته ایم.
روی همین اصل است که دین اسلام ـ چنانکه مشروحاً خواهیم گفت ـ از آغاز، «فقر» را یکی از مصیبتهای بزرگ و بلایای عظیم جامعه بشری که تا سر حد نابود کردن و ساقط نمودن آنها تأثیر دارد معرفی کرد و ریشه کن ساختن آن را از اجتماع، هدف و وجهه همت خود قرار داد.
زیرا این موضوع روشن است تا هنگامی که افرادی در جامعه در آتش «فقر» میسوزند استعداد آنها به شکوفائی نمی رسد و رشد فکری و فرهنگی درباره آنها تحقق پیدا نمی کند و نیز تا «فقر» و کمبودهای اقتصادی وجود دارد تهذیب اخلاق و تربیت صحیح در سطح عموم جامعه بطور کامل و جامع صورت نمی گیرد و در نتیجه زمینه حکومت فساد و فحشاء باقی می ماند.
و تا هنگامی که تهی دستی و احتیاج شدید زندگی روح و فکر افرادی را سرکوب می کند و به آنها مجال توجه به علم و دانش و فرصت برداشتن گامهائی در راه تکنیک و صنعت نمی دهد چنین افرادی هرگز به تکامل لازم و لایق خود نمی رسند.
و نیز تا وقتی که «فقر» در جامعه وجود دارد، اجتماع از بهداشت کامل محروم و در معرض انواع بیماریهائی که خود زمینه ای برای رشد عامل انحطاط است وجود خواهد داشت.
و بالاخره تا زمانی که «فقر» وجود دارد راه نفوذ استثمار و استعمار مسدود نگردیده است و تا این راه های اهریمنی بسته نشده است، پروژه ها و طرح های دیگر دردها را چندان درمان نمی کند و کشتی جامعه را به ساحل سلامت نمی رساند.
ما در اینجا لازم نمی بینیم که در روشن ساختن مفهوم «فقر» بحث کنیم زیرا برای همه روشن است که «فقر» به معنای شدت احتیاج است و هر انسانی تا هنگامی که در لوازم زندگی خود از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن و دارو و دوا … (در حد رفع احتیاج نه در حد تجمل) محتاج است فقیر است و لازم است که گام های مؤثری در راه تأمین این قبیل نیازمندی ها برداشته شود تا این بلای بزرگ بکلی از میان برود.
تذکر این نکته نیز لازم است که هر چند «فقر» چنانکه گفته شد منحصر به احتیاج انسان ها از لحاظ مواد غذائی نیست ولی برای منعکس ساختن گوشه ای از این مصیبت عظیم، امروز کتاب های فراوانی در مورد «گرسنگی» برداشته تألیف درآورده اند تا نموداری از فقر یعنی فاجعه بزرگ بشری و آثار آن را منعکس سازند و مخصوصاً بر این موضوع تأکید دارند که دو سوم مردم جهان گرسنه اند! و ما هم اکنون در این مقاله مقداری در مورد همین موضوع یعنی «گرسنگی» بحث می کنیم و بقیه مطالب مربوط به موضوع «فقر» را بتوفیق خداوند متعال به آینده موکول می کنیم.
«گرسنگی» پدیده ای است که خود را با سیماهای گوناگون نشان می دهد: گاهی بصورت بی غذائی کامل و بنیان برانداز که قربانی های فراوانی در سطح بزرگ جامعه بشری بوجود می آورد و گاهی بصورت های مختلف کمبود مواد لازم غذائی جلوه گر می شود.
برای توضیح این مطلب باید گفت:
هنگامی که درباره گرسنگی بحث می شود فوراً تصویری از مردمی که در نتیجه قحطیهای مربوط به کمبود باران و آب و پدیده خشکسالی گرفتار کم و کسر غذائی که احیاناً آنها را تا سر حد مرگ می کشاند در نظر مجسم می گردد تا تجسمی از انسان های نیمه جان که در نتیجه جنگ های ویران کننده یا زلزله و طوفان ها با مرگ دست بگریبانند بنظر می رسد.
اما بحث ما مربوط به این نوع گرسنگی که مخصوصاً برای خبرنگاران و خوانندگانشان فقط جالب است نیست زیرا نوع دیگری از گرسنگی وجود دارد که بظاهر تا این اندازه تکان دهنده و جالب نیست اما از لحاظ تاثیر اجتماعی بمراتب مهمتر است زیرا توده های وسیعی از مردم را در بر می گیرد و به گونه ای مداوم و نسلی بعد از نسل را مورد حمله قرار می دهد بطوری که قربانیان این نوع گرسنگی که ما آنرا «گرسنگی کیفی» می نامیم از قربانیان گرسنگی نوع اول که «گرسنگی کمی» نامیده می شود بیشتر است.
مثلاً در چین گرسنگی باندازه ای شایع است که آن کشور را «سرزمین گرسنگی» می نامند که بموجب مطالعات تاریخی دقیقی که در «دانشگاه نانکن» بعمل آمده ثابت شده است که در طی دوهزار سال گذشته مردم چین مجموعاً ۱۸۲۹ بار با قحطیهای بزرگ روبرو شده اند و یا بعبارت دیگر تقریباً هر سال یک قحطی در چین روی داده است و در طی این قحطیها میلیون ها افراد انسانی از گرسنگی جان سپرده اند، اما در جنب این واقعیت نکته دیگر این است که با تجزیه آماری که از مرگ و میرهای عمومی و مرگ و میر کودکان در کشورهای مختلف بعمل آمده است معلوم شده که قسمت اعظم مرگ ها بعلت کمبود مواد غذائی و «گرسنگی کیفی» بوده است این نوع گرسنگی در چین مدام کشتار می کند و مبالغه نیست اگر بگویم که در حدود پنجاه درصد از مرگ و میرهای کشور چین مستقیم یا غیر مستقیم بر اثر گرسنگی روی می دهد و آنجا که می گوئیم غیر مستقیم از این رو است که گرسنگیهای تدریجی بدن را فرسوده و ضعیف می کند و از مقاومتش می کاهد و آن را برای ابتلا به هر نوع بیماری آماده می سازد.
تعداد افرادی که باین ترتیب فدای تغذیه ناقص در یک دوران طولانی می شوند ده ها مرتبه بیشتر از کسانی است که فدای قحطیهای حاد و یا فدای بیماری های همه گیر می شوند.
در گینه جدید از هر ده کودکی که بدنیا می آید هشت نفر آن ها پیش از رسیدن به سن بلوغ می میرند بموجب بررسیهائی که بتازگی در این ناحیه بعمل آمده است علت این مرگ و میر خارق العاده ناشی از آن است که نوزادان هنگامی که بدنیا می آیند بر اثر گرسنگی طولانی مادر و پدر خود، موجودات نحیفی هستند و پس از ولادت نیز بر اثر تغذیه ناقص و ناچیز نمی توانند بدرستی رشد کنند.
اگر فرض کنیم که قحطی وحشتناکی ناگهان بر کشور «گینه جدید» مستولی شود باز باید گفت که نتیجه آن کم زیان تر از این گرسنگی مزمنی است که در آنجا حکمفرمائی می کند.
گرچه گرسنگی حاد که همان «گرسنگی کمی» است ممکن است انسان را متأثر بسازد ولی بطور قطع در هر نقطه ای از جهان که «گرسنگی کیفی» پا بصحنه بگذارد بیشتر بیداد می کند.
اخیراً کمیسیونی از متخصصین ماموریت یافت تا درباره شرائط زندگی در عقب مانده ترین نواحی جهان تحقیقات کند و بالاخره باین نتیجه رسید که شایع ترین و شدید ترین بیماری که افراد بشر را رنج می دهد همان کم غذائی است یعنی مشتمل نبودن غذاهائی که مصرف می شود بر موادی که برای بدن لازم است می باشد زیرا این بیماری آن ها را علیل می کند و برای ابتلاء به یک سلسله بیماری های دیگر هم مستعد و آماده می سازد.
اگر تعجب نکنید در حال حاضر کمبود مواد غذائی همچنان سلامت دست کم هشتاد و پنج درصد از افراد انسانی را مورد حمله قرار می دهد!(۱)
برای اینکه بطرز عمل و مکانیزم این گرسنگی مخفی که عامل وحشتناک چنین بیدادها است پی ببریم لازم است طی یک بررسی روشن کنیم که پدیده های تغذیه انسان چیست؟
ما در اینجا آن پدیده هائی را که برای حفظ سلامت اعمال حیاتی بدن روی میدهد در طی این مثال روشن می سازیم:
مجموعه اعضای بدن انسان ماشینی را بوجود می آورد که شباهت زیادی به ماشین های دیگر دارد همه اعمالی که بوسیله این ماشین انجام می گیرد همواره نتیجه یک تغییر شکل نیرو است که در خلال مکانیسم پیچیده آن صورت می گیرد، سوختی که ماشین انسانی مصرف می کند «غذا» است و این غذا بوسیله موتور انسانی سوخته می شود و نیروی لازم برای انجام اعمال حیاتی را تهیه می کند همچنانکه در هر ماشین برای تولید حرارت «زغال» یا «بنزین» سوزانده می شود.
اما این ماشین زنده یک ویژگی دارد که آنرا از ماشین های دیگر ممتاز می سازد. این ماشین قدرت آن را دارد که مواد فرسوده خویش را به وسیله کار خودش دوباره احیا و تجدید کند.
این همان معجزه ظاهری رشد و نمو و تعادل حیاتی است که دستگاه بدن انسان بوسیله خوراک به تحقق می رساند.
بنابراین غذا و خوراک است که وسائل لازم برای کار و حفظ و ترمیم ماشین انسانی را فراهم می کند.
و بدین قرار اهمیّت فوق العاده خوراک از لحاظ بیولوژی و این واقعیت مهم که خوراک حیاتی ترین نیاز بدن انسان است از همین جا سر چشمه می گیرد.
بوسیله غذا است که انسان نیروی لازم برای انجام اعمال مختلف و مواد لازم برای ترمیم بافت های بدن و تأمین مصارف فیزیولوژیکی را فراهم می آورد.
اگر غذا فقط منبع نیرو بود انسان می توانست تنها با یک نوع ماده غذائی زندگی کند همانطور که ماشین تنها با یک نوع سوخت بحرکت در می آید اما برای انسان «غذا» نه تنها سوخت است بلکه یگانه منبعی است که می تواند مصالح گوناگون تشکیل دهنده ساختمان پیچیده بدن را تأمین کند.
و از آنجا که هیچ نوع مواد دیگر نمی تواند جانشین این مواد شوند و بدن انسان نیز قادر نیست خود بخود آن ها را تولید کند بنابراین آنها را باید فقط از راه غذا به بدن برساند و در غیر این صورت است که عواقب وخیم کسر مواد غذائی در ماشین بدن پدیدار می گردد.
پس به این نتیجه می رسیم که تغذیه برای اینکه پاسخگوی نیاز بدن گردد باید کافی و کامل باشد.
یعنی: باید بتواند به مجموعه دستگاه های بدن همه نیروهای مورد نیاز و همه مواد متنوع لازم برای حفظ تعادل مادی آن را برساند.
بطوری که اهل تحقیق حساب کرده اند حدود ۴۰ ماده اساسی مهم برای حفظ تعادل کامل دستگاه بدن لازم است و این مواد باید از راه «غذا» به بدن برسد.
فردی که باندازه نیروی مصرف شده نیروی غذائی به بدنش نمی رساند از گرسنگی رنج می برد و این همان «گرسنگی کیفی» یا «گرسنگی نیروئی» است که دارای عواقب فوق العاده زیانبار است و این عواق و آثار گاهی آشکار و گاهی احتیاج به کاوش دارد بطوری که در عالم پزشکی نوین فصل جالب و پر شوری را بوجود آورده که در این میدان پژوهشگران و محققان به پژوهش فراوان پرداخته و به نتائج مهمی نائل گردیده اند.
ما بتوفیق خداوند بزرگ، مهمترین انواع این عواقب را با ویژگیهای مخصوص خود ذکر خواهیم کرد.
۱- کتاب ژئوبلیتیک گرسنگی ص ۷۱٫