امدادهای غیبی در جهاد
قسمت چهاردهم
حجه الاسلام والمسلمین طاهری خرم آبادی
یکی از مباحث مهم قرآن درآیات جهاد نصرت الهی و امدادهای غیبی است که با شرائطی شامل رزمندگان و مجاهدین می گردد قبل از آنکه به بررسی این آیات بپردازیم لازم است پیرامون عوامل غیبی بحثی کوتاه عنوان کنیم : غیب،یعنی نهان وآنچه از حواس ظاهری ما مستور است، و در مقابل آن شهود و یا شهادت، یعنی آنچه که برای ما قابل درک با حواس ظاهری است، قرآن این دو کلمه را در مقابل هم قرار داده است :” عالم الغیب والشهاده “. از نظر فلسفه الهی ومکتب های آسمانی مسلم و واضح است که هستی و واقعیت،منحصر به واقعیت های مادی وطبیعی نیست،بر خلاف فلسفه مادی که واقعیت را مساوی با ماده می دانند وچیزی غیر از قوا وعوامل طبیعی وموجودات مادی را ثابت و واقعی نمی دانند. از نظر مکتب های مادی،جهان وهستی غیت وشهودی ندارد و عالم غیب و نهان بدین معنی مفهوم صحیحی نخواهد داشت ولی از نظر مکتب های الهی،هستی و واقعیت های الهی،هستی وواقعیت به دو عالم غیب وشهادت،و نهان وآشکار،طبیعت و ماوراء طبیعت تقسیم می شود وعالم طبیعت وماده، محدود به زمان و مکان وابعاد دیگر است، عالم قوه واستعداد است، عالم حرکت وتکامل است. ولی عالم غیب وموجودات غیبی،برون از این ابعاد ومحدویتها هستند گرچه آنها هم محدود بحد امکانی می باشند وآن موجودی که حد ندارد و واقعیت مطلق وکمال مطلق است وسرچشمه همه این واقعیتهای مادی وغیر مادی است، خداوند است.بر این اساس،انسان محدود به ابعاد مادی ومحصور د رچهار چوب زمان ومکان با حس محدود خود نمی تواند غیب ونهان جهان و عالم غیر محدود را درک کند وبرای درک آن واقعیتها باید از ابزار عقل و وحی استمداد جوید. پیامبران الهی وسیله اتصال عالم غیب و شهادتند،آنها آمده اند تا مردم را به عالم غیب وماورای محسوسات وطبیعت،راهنمائی کنند ومردم مؤمن به غیب شوند ومیان آنان وغیب جهان رابطه برقرار سازند ولذا در قرآن ایمان به غیب بعنوان یکی از برجسته ترین ویژگیهای مردو مؤمن وبا تقوی معرفی شده است :
“… الذین یؤمنون بالغیب ویقیمون “”الصلوه…”
قرآن پر است ازبیان حوادث ومسائلی که به غیب جهان بستگی دارد وبا عوامل طبیعی توجیه پذیر نیست. معجزات انبیاء که قرآن موارد زیادی از آنها را ذکر نموده یکی از مواردی است که با عوامل وعلل غیر طبیعی سروکار دارد،وجود ملائکه،جن،روح، عرش، کرسی،لوح،قلم،قیامت،عالم برزخ،بهشت،جهنم،وعذابها ونعمتهای آن جهان و…..و…. همه اینها از موجودات غیبی و نهانی جهان هستی بشمار می روند وقرآن از وجود آنها خبر می دهد. گذشته از اینکه همه اشیاء وموجودات از غیب سرچشمه می گیرند واز غیب مدد می یابند وسراسر عالم ماده وطبیعت پدیده ای است یافت شده از غیب،ومددی است غیبی در زندگی بشر گاهی به یک سلسله مددهای غیبی برمی خوریم که بشر مورد عنایت ولطف خاص خداوند واقع می گردد،البته این امدادها وعنایت های الهی گزاف وبدون قید وشرط نیست وبر اساس لیاقتها وفراهم ساختن شرائط، انسان مشمول الطاف خفیفه پروردگار می گردد ودر ظلمتها وتاریکیها وشدتها وسختیها او را مدد می کند:
” والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ”
آری، هدایت الهی و راه یافتن به راه خدا و صراط مستقیم ورسیدن به بکوی مقصود مجاهده می خواهد ورایگان ومجانی نخواهد بود.
امدادهای غیبی در جهاد:
از جمله این مددهای غیبی،نصرت ویاری خداوند است که بصورتهای گوناگون ودر صحنه نبرد حق علیه باطل شامل حال رزمندگان می شود وقوای غیبی جهان به یاری آنها می شتابند وپیروزی نصیب آنها می گردد. قرآن،این مسئله را در ضمن متجاوز از ۴۰ آیه بیان داشته است که بطور اجمال،این آیات به چند گروه تقسیم می شوند :
۱- آیاتی که از نصرت ویاری الهی نام می برد وچگونگی آنرا بیان نفرموده است.
۲- آیاتی که از یکسلسه امدادهای غیبی ونحوه وچگونگی آن نام می برد.
۳- آیاتی که به شرائط یاری ونصرت الهی اشاره نموده است.
اکنون به بیان هر یک بطور اختصار می پردازیم :آیات گروه اول
۱- “ونوحااذ نادی من قبل فاستجبنا له فنجیناه واهله من الکرب الغظیم، ونصرناه من القوم الذبن کذبوا بایاتا انهم کانوا قوم سوء فاغرقناهم اجمعین.[۱] ” ونوح را یادآور شو آنگاه که از پیش، مارا خواند پس اجابت نمودیم واو واهلش را از گرفتاری بزرگ نجات دادیم ویاریش نمودیم بر قومی که آیات ما را تکذیب نمودند براستی آنان قومی بد بودند پس همه شان را غرق نمودیم. دراین آیه به نصرت الهی نسبت به حضرت نوح تصریح شده است،نصرت خدا بصورت طوفانی سهمگین قوم نوح را غرق نمود. دعائی که نوح از پیش داشته است آیه دیگر بدان اشاره می کند،آنجا که می فرماید:
“رب انی مغلوب فانتصر “- ای خدای من! من مغلوبم (ودشمن برمن غالب شده است ) مرا یاری نما، ودرجای دیگر می گوید :”رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا”[۲] خدایا روی زمین ازکافرین کسی راباقی مگذار.
۲- “انا لننصر رسلنا والذین امنوا فی الحیوه الدنیا ویوم یقوم الاشهاد [۳]” ما هر آینه رسولانمان و آنها که ایمان آورده اند را در زندگی دنیا و روزی که گواهان بپا می ایستند ( منظور روز قیامت است) یاری می کنیم. این آیه با تاکید به دو کلمه “انا و”لام” که بر سر ننصر درآمده است و عده قطعی به نصرت انبیاء ومؤمنین در این دنیا میدهد.
۳- “ولقد ارسلنا من قبلک رسلا الی قومهم فجاؤ هم بالبینات فانتقمنا من الذین اجرموا وکان حقا علینا نصرالمؤمنین.”[۴] همانا فرستادیم قبل از تو رسولانی بسوی قوم خود پس آمدند بسوی آنان بامعجزات (عده ای ایمان آوردند وعده ای مجرم وعاصی گردیدند ) پس انتقام گرفتیم از مجرمین ولازم است بر ما نصرت ویاری مؤمنین. از جمله مددهای غسبی الهی،نصرت ویاری خداوند است که بصورتهای گوناگون و در صحنه نبرد حق علیه باطل،شامل حال رزمندگان می شود و پیروزی نصیب آنها می گردد.
۴- “ان اینصرکم الله فلا غالب لکم وان یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده وعلی الله فلیتوکل المؤمنین [۵]“.اگر خدا شما را یاری کند بر شما کسی غالب نخواهد شد واگر رها سازد شما را پس کیست که پس از او شما رایاری کند و مؤمنین باید بر خداوند توکل نمایند.
۵-“ولقد مننا علی موسی وهارون ونجینا هما وقومهما من الکرب العظیم ونصرنا هم فکانوا هم الغالبین.[۶]“–ما بر موسی وهارون منت گذاردیم وآنان وقومشان را از گرفتاری بزرگ نجان بخشیدیم ویاری نمودیمشان پس آنان بودند که پیروز شدند.
۶- “ولقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون [۷]“.همانا پیشی گرفت کلمه ما (حتمی است )برای بندگان مرسل ما که آنان حتما یاری شده هستند ولشگر ما حتما غالب وپیروزند منظور از “کلمه ” حکم وقضای حتمی الهی است که در حق رسولان خود صادر فرموده است ومنظور از پیش قرار دادن این قضا وحکم که از آن تعبیر به “سبقت “شده است تقدم (پیش قرار گرفتن )زمانی نیست زیرا خداوند وفعل او محدود به زمان نیست بلکه منظور مقدم بودن این قضا وحکم است از جهت نفوذ وغلبه وتاثیری که دارد برغیر آن. همچنین مطلب را با تاکید زیاد مطرح نموده است، کلمه ان ولام در لهم وخود تکرار ضمیر (هم ) والف ولام ” در المنصورون همه برای تاکید مفاد ومقصود در آیه است بلکه دلالت به حصر می کند وفقط آنها هستند که در نهایت پیروزند ودرنتیجه،نصرت نمودن انبیاء یکی از مقدمات حتمی الهی است. بعد می فرمانید که لشگر ما هر آینه غالب خواهند بود. گروه بهم فشرده ای که از فرمان واحدی پیروی کنند “جند ” نامیده می شود ومنظور در آیه،آن گروهی است که به امر وفرمان الهی در راه او جهاد می کنند، ودر آیه دیگری باتعبیر دیگری این مطلب بیان شده است، می فرماید ” فان حزب الله هم الغالبون [۸]“.
همانا حزب خدا غالب وپیروزند.
درهر حال از این آیات استفاده می شود که هم انبیاء وهم پیروان آنها از مؤمنینی که در راه او قدم برمی دارند پیروزند ومشمول نصرت الهی هستند ونسبت دادن “جند” و “حزب ” به الله،کمال اهمیت و بزرگی این گروه رامی سارند، یعنی اینها سپاه خدا وگروه هستند نه سپاه وگروه این وآن، به او پیوسته اند واز او مدد ونصرت می گیرند واز او فرمان می برند وبه او متکی ومتصل اند،البته مادامی که جند الهی وحزب الله باشند وبه فرمان او عمل نمایند ودر راه اومجاهده کنند نه آنگاه که فقط نامی از ایمان را دارا باشند وپیوند واقعی با خدا نداشته باشند.
۷- “واذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فآواکم وایدکم بنصره ورزقکم من الطیبات لعلم تشکرون.[۹] – به یاد آورید آنگاه که شما در زمین اندک ومستضعف بودید ومی ترسیدید که مردم شما رابسرعت از هر طرف بربایندو از بین ببرند پس شما را خداوند ماوی ومسکن داد و با نصرتش تقویت وتائید کرد. در این آیه اشاره به صدراسلام وزمانی که مسلمین در چنگال کفار قریش بودند شده است وآنها را متذکر نعمت های الهی -که از جمله آنها نصرت ویاری آنها است – می نماید تا شاید سپاسگزار باشند.
۸- “وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک اله هوالذی اَیدک بنصره وبالمومنین.[۱۰]” –اگر اراده نموده اند با تو نیرنگ نمایند پس خدا تو را کافی است،او است کسی که تو را یاری خود وبوسیله مؤمنین تاییدو تقویت نمود. برای دقت بیشتر در آیه وبیان آن به آیه قبل از آن باید توجه داشت :
“وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هوالسمیع العلیم “. یعنی اگر دشمن تمایل به صلح ومسالمت نمود تو هم میل بدان کن وبرخدا توکل نما که او شنونده وآگاه است. مقصود از آیه آن است که با توکل نمودن برخدا واعتماد براو – باتوجه باینکه او به هرچیزی آگاه و بصیر وشنونده است – دیگر تو را خوفی از اینکه حیله ومکری از ناحیه آنها بتو برسد ویا در پوشش صلح غافلگیرانه هجوم آورند،نیست زیرا خدائی که برهمه چیز آگاه است وهیچ چیز او را عاجز وغافلگیر نمی کند تو را کفایت می کند وتوکل واعتماد تو براو است. سپس همین مطلب را در این آیه ( آیه ۶۲ ) بابیان واضح تری بیان می فرماید که اگر اراده کنند که با تو خدعه ونیرنگ نمایند وزیر پوشش صلح ؛خیانت کنند پس بدان که خدا تو را کفایت می کند زیرا ماتو را امر به توکل نمودیم ونتیجه توکل برخدا آن است که خدا متوکلین را کفایت نماید، چنانچه می فرماید.
“ومن یتوکل علی الله فهو حسبه اِن الله بالغ امره قدجعل الله لکل شیئ قدراً [۱۱]“البته معنی توکل آن نیست که انسان اسباب ظاهری را رها کند وبه آنها توسل نجوید وتلاش وپیگیری نکند و اگر مثلا در برابر دشمن است تهیه قدرت ونیرو ننماید، چه اینکه درآیه قبل از این (آیه ۶۰) امر به تهیه قدرت ونیرو در برابر دشمن می فرماید:”واعدا لهم مااستطعتم من قوهٍ ومن رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم…” وقهرا اگر معنی توکل این باشد که آدمی به اسباب ظاهری تن ندهد واعتنا نکند با آیه قبل تناقض وتناقی خواهد داشت،پس مراد از توکل آنست که سبب وعلت رافقط در اسباب ظاهری نه بیند زیرا آنچه از اسباب وعلل برانسان آشکار است مقداری بسیار ناچیز است از علل واسباب خفیه. وآن سبب تام وعلت تامه ای که تخلف ناپذیر است ومعلول از آن جدا نیست همه اسباب وعلل است که همراه با اراده خدا است، بنا براین،توکل اعتماد نمودن به خدای بزرگ است که به با خواست واراده او، اسباب وعلل میگردد وموثر واقع می شود،پس انسان متوکل کسی است که در عین حالیکه به سراغ همه اسباب وعلل ظاهری وطبیعی می رود وبه آنها دست می یابد ولی تنها اعتمادش برآنها نیست ومی داند که اینها با اسباب وعلل مخفی دیگری که وجود دارد –بااراده الهی – کارساز است وبدون اراده او اثربخش نیست :” لا مؤثر فی الوجود الاالله “. این آیات ودیگر آیات توکل، خود گواه بسیار روشنی است براینکه غیر از اسباب ظاهری و عادی اسباب وعلل دیگری هم وجود داد که اگر این اسباب وعلل ظاهری به انسانی متوکل ومؤمن خیانت نمود،اگر دشمن او را غافلگیر کرد واگر توطئه ها ونقشه های دشمن هم درست حساب شده باشد باز آن اسباب وعلل مخفی الهی به یاری این انسان متکی به خدا می شتابند و او رایاری می کنند،سپس برای اینکه دلیلی و برهانی روشن بر این مدعی آورده باشد وکفایت وعنایت خداوند را در شرائط حساس مدلل سازد می فرماید: “هو الذی اَیدک بنصره”. یعنی او است که همیشه تو را با نصرت ویاری خودش تایید وتقویت نموده است که این خود اشاره و توجهی است به موارد امدادهای غیبی ونصرت های الهی که نسبت به رسول خدا (ص ) شده است. وگویا اشاره است به جریانات و حوادث گذشته از قبیل داستان هجرت پیامبر ونزدیک شدن دشمن به غار ثور و داستان بدرواحد و….که در ضمن بعضی از آیات فرموده است : ” اِلا تنصروه فقد نصره الله ” – اگر شما او را یاری نکنید خداوند او را یاری کرده و می کند.
۹- آیاتی چند در قرآن بیانگر درخواست ودعای مردان مؤمن ومجاهدی است که خدا را به نصرت ویاری طلبیده اند مانند آیات زیر:
“ربنا آَفرغ علینا صبراً وثبت اَقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین”. [۱۲]
-پروردگارا صبر را بر ما فرو فرست وما راثابت قدم فرما وما را بر قوم کافر پیروز گردان.
“وکأین من نبی قاتل معه ربیوی کثیرٌ فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله وما ضعفوا وما استکانوا والله یحب الصابرین، وما کان قولهم الا ّ اَن قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا واسرافنا فی اَمرنا وثبت اَقدامنا ونصرنا علی القوم الکافرینَ”.[۱۳]
چه بسیار پیغمبری که همراه او مردانی الهی ورجالی ربانی قتال نمودند و در برابر مصیبت ها درراه خدا سستی ننمودند وضعف وزبونی وتضرع وزاری نکردند وبا صبر وشکیبائی مقاومت کردند وخداوند هم صابرین را دوست دارد وسخنی نداشتند جز اینکه می گفتند، خدایا از گناهانی واسرافهائی که نموده ایم درگذر وما را ثابت قدم دار وبرقوم کافر یاریمان ده. ودر ضمن دعا و درخواستی که از مؤمنین در آخرین آیه از سوره بقره نقل می فرماید آمده است : “اَنت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین َ”
–خدایا تو ولی وسرپرست ما هستی پس ما را بر قوم کافر یاری فرما. در اینجا با کلمه” فا”معبریر “انصرنا” در آمده است مسئله نصرت ویاری خدا بعنوان یکی از آثار ونتائج ولایت خداوند بیان شده است. بنا براین پس از آنکه با جمله “انت مولانا “اقرار واعتراف به ولایت خداوند می نمایند،از او می خواهند که مؤمنین را بر کفار یاری فرماید یعنی نتیجه ومقتضای والایت خداوند بر مؤمنین نصرت ویاری او است. از زبان لوط پیامبر قرآن نقل می کند : “قال رب انصرنی علی القوم المفسدین “. – خدایا مرا بر قوم مفسد یاری فرما.[۱۴] واز نوح پیغمبر حکایت می فرماید:
” قال رب انصرنی بما کذبون”.[۱۵]
ودر آیه دیگری خطاب به مؤمنین میفرماید:
“ام حسبتم ان تدخلوا الجنه ولما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء والضراء وزلزلوا حتی یقول الرسول والذین امنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب”.[۱۶]
یعنی گمان کرده اید که داخل بهشت می شوید و حال آنکه نرسیده است بشما آنچه را که به پیشینیان شما رسیده است بشما آنچه را که به پیشینیان شما رسیده بود از شدتها وزیانها وآنان را اضطراب ووحشت فرا گرفت تا آنجا که رسول وآنها که با او بودند از مؤمنین می گفتند پس کی نصرت ویاری خدا میرسد وآیا وقت آن نشده است که نصرت الهی شامل ما گردد؟ در جواب آنها گفته شد آگاه باشید که نصرت خدا نزدیک است. البته بحث در اطراف جملات آیه در فصلهای بعد خواهد آمد ولی آنچه مناسب با این بحث است اینست که مسئله نصرت ویاری خدا از مسائلی است که امم واقوام پیشین و انبیاء همه در انتظارش بوده اند که در مواقع حساس وشدتها آن را از خداوند طلب می نمودند واین بدنبال وعده ای بوده است که خداوند بهمه رهروان راهش وانبیاء ورسولانش داده است وفرموده است:
“ولقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورن ” “وکان حقا علینا نصر المؤمنین “. ۱۰- آیاتی دیگر در قرآن می خوانیم که خداوند را با صفت نصیر ومولا توصیف می کند از قبیل آیه
“وان تولوا فاعلموا ان الله مولیکم نعم المولی ونعم النصیر[۱۷]”
آیه قبل از این آیه مردم را فرمان به قتال با کفار ومشرکین می دهد ومی فرماید:
“قاتلوهم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله فان انتهوا فان الله بما یعملون بصیر ”
–با آنها بجنگید تا شرک وظلالت ریشه کن شود واز میان برود اگر آنان از کفر دست برداشتند پس خداوند به آنچه را که عمل می کنند بصیر وآگاه است یعنی اعمال وافکار وعقائد آنها پوشیده از خداوند نیست وزیر نظر قرار دارند و راست و دروغ ایمان ونفاق آنها برای خدائیکه پاداش دهنده اعمال است آشکار ومعلوم است واگر از کفر والحاد دست برنداشتند ودین خدا را نپذیرفتند. پس بدانید که خدا مولا وپشتیبان شما است وبهترین یاری کننده است،یعنی از امتناع وسرسختی کفار بخود خوف وهراس راه ندهید واز عِده وقدرت آنان نترسبد و با آنها بجنگید وبدانید که خداوند شما را یاری می دهد وپیروز خواهید شد ودر هر حال آیات در این مورد زیاد است مسئله نصرت الهی وامدادهای غیبی مخصوصا جنگ حق علیه باطل،از مسائل مسلّم قرآنی و اسلامی است.
[۱] -سوره انبیاء آیه های ۷۶و۷۷
[۲] -سوره،نوح آیه ۲۷
[۳] -سوره،مؤمن آیه ۵۱
[۴] – سوره،روم آیه۴۷
[۵] – سوره آل عمران آیه ۱۶۰
[۶] -سوره صافات آیه های ۱۱۳- ۱۱۶
[۷] -سوره صافات آیه های ۱۷۱-۱۷۳
[۸] – سوره مائده آیه ۵۶
[۹] -سوره انفال،آیه ۲۶- ۶۲
[۱۰] -سوره انفال آیه ۲۶-۶۲
[۱۱] – سورره طلاق، آیه ۳
[۱۲] – سوره بقره،آیه ۲۵۰
[۱۳] -سوره آل عمران؛آیه های ۱۴۶-۱۴۷
[۱۴] – سوره عنکبوت آیه ۳۰
[۱۵] – سوره مؤمنون، آیه۲۶
[۱۶] – سوره بقره،آیه ۲۱۴٫
[۱۷] – سوره انفال، آیه ۴۰٫