قسمت یازدهم
آیت الله جوادی آملی
عضو شورای عالی قضائی
شفای قرآن
طبق توصیفی که قرآن درباره خود کرده است گاهی خود را به عنوان ” و شفاء لما فی الصدور ” توصیف نموده و گاهی به عنوان ” و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین ” .
در اینجا چند موضوع قابل ملاحظه است
- مرضهای قلب چیست ؟ ۲- قرآن چگونه این مرض را معالجه می کند ؟۳ – سلامت قلب مؤمن چیست ؟ ۴- آثار سلامت قلب چه خواهد بود ؟
قرآن شفای بیماریهای قلب است
قرآن شفاست . در سوره̾ یونس ،آیه ۵۷ می فرماید : ” یٰا اَیّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰائَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ و شِفٰاءٌ لِمٰا فِی الصّدُور وَ هُدًی وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤمِنین ” . یعنی ای مردم ! شما را پند و اندرز پروردگارتان و درمان قلبها و هدایت و رحمت برای مؤمنین رسید . هر بیماری که در دل باشد قرآن آن را شفا میدهد ، البته منظور از قلب و دل ، قلبی نیست که در پشت فقرات سینه در طرف چپ هر انسان قرار گرفته ، بلکه منظور ” خرد ” است ، چنانکه در فارسی به خردمند میگوئیم : صاحب دل ، یعنی کسی که همان روح الهی و جان آدمی را دارا است . بنابراین هرچه که مرض جان هست ، قرآن آن را شفا میدهد . خواه بیماری های علمی باشد مانند شک و تردید و توهم و مانند آن ، یا بیماریهای عملی ، مانند فسق و حسد و تکبر و مانند آن .
جمله ” یا ایها الناس ” در آیه فوق خطاب به همه مردم است . منظور از ” صدر ” یعنی جان، شرح صدر یعنی وسعت روح خدائی : ” اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک ” یعنی آیا جان وسیع و باز ، به تو ندادیم ؟ ! ” رب اشرح لی صدری ” یعنی جانم را باز کن که وسیع باشد تا هیج مشکلی آنرا از پا در نیاورد .
در سوره̾ اسراء ، آیه̾ ۸۲ آمده : ” و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین”.
ــ این قرآن ، شفا و رحمت است برای کسی که اهل ایمان باشد . سپس می گوید : ” وَ لٰا یَزیدُ الظّٰالِمینَ اِلّا خََساراً ” ــ نسبت به ظالم ، خسران آور است. مؤمن از این غذای معنوی بهره می گیرد ولی ظالم در برابر آن موضع میگیرد و با او می جنگد . اگر مریض به جای اینکه دارو مصرف کند این دارو را دشمن تلقی کند و در برابر آن بایستد ، بیماریش افزایش می یابد . و این تقصیر مریض است نه دارو . مثلا کسی زخم معده دارد ، می گویند میوه̾ شیرین و خام برای شما خوب نیست ، او اگر یک سیب شیرین یا یک گلابی شیرین را مصرف کند بر دردش می افزاید . این تقصیر سیب و گلابی نیست بلکه تقصیر مزاج مریض است که در برابر آن سیب و گلابی موضع می گیرد و نمی تواند آن را هضم کند. همین میوه شیرین که باعث نمو یک انسان سالم است باعث افزایش درد انسان ناسالم می گردد . همین نور آفتاب ، که باعث رشد همه حیوانات و انسانهای سالم است، باعث تاثر و رنج چشم معیوب می شود . این نقص نور آفتاب نیست ، این ضعف ، از خود اوست . ” وَلٰا یَزیدُ الظّالِمین اِلّا خَساراً ” . ظالم باید از یک راه دیگر سالم شود، آنگاه به این قرآن تن بدهد . اول باید اعتقاد پیدا کند و بعد از آن میوه شیرین استفاده کند . یک بیمار معده ،اول باید زخم معده را معالجه کند ،بعد از آن میوه بخورد . پس قرآن ، تنها برای بیماری که شفا را پذیرفته ، شفا است .
یکی از اموری که عنوان شد این بود که قرآن چگونه بیماریها را شفا می دهد . در سوره̾ فصلت ، آیه ۴۴ می خوانیم :
” وَ لَوْ جَعَلْنٰاهُ قُرْآناً اَعْجَمِیّاً لَقٰالُوْا لَوْلٰا فُصِّلَتْ آیٰاتُهُ اَاَعْجَمِیُّ وَ عَرَبِیٌ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنوُ ا هُدًی وَ شِفاءٌ وَ اَلّذینَ لٰا یُؤْ مِنُونْ فی آذٰانِهِمْ وَ قُرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی اُولٰئِکَ یُنٰادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ “.
آنچه مورد بحث ما است این جمله است که قرآن هدایت و شفا برای مؤمنین است (للذین آمنوا ) ولی کسانی که قرآن برایشان سنگین است ( وقر به معنی سنگینی است ) یعنی دربرابر قرآن ثقل سامعه دارند ــ هم گوششان شنوا نیست و هم چشمشان بینا نیست ــ همین قرآن برای اینها کوری است . مانند شب پره ، که شب پرواز می کند ، ولی در برابر نور آفتاب حساسیت دارد . عیب ، در نور نیست ، بلکه عیب در ضعف نیروی بینائی او است. چنین کسانی از قرآن بهره نمی گیرند .
در حدیثی ، در کافی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: انسان عقلی دارد و جهلی. عقل ، ۷۵ سپاه دارد و جهل ، ۷۵ لشکر . سپس حضرت ، سپاهیان عقل و لشکریان جهل را بر میشمرد. لشکریان جهل همان بیماریهای قلبند . مانند : حسد و تکبر و خیانت و … نقش قرآن این است که این بیماریها را شفا دهد . در پایان حدیث آمده است: این فضائل ( سپاه عقل ) جز در انبیا و اولیا و بعضی از شاگردان خالصشان جمع نمی شود.
در اینجا چهار موضوع وجود دارد :
- قرآن تمام بیماریهای قلب را شفا می دهد . ۲- بیماریهای جان و قلب چیست ؟ ۳- راه معالجه چیست ؟ ۴- برد سلامت قلب و روح تا کجاست؟.
قرآن ، شک و تردید و عدم اطمینان و اضطراب و تحیر رابیماری می داند . چرا که انسان بر اثر شک و تردید به بیراهه می رود.
پس اصل مرض ،همان شک و تردید و عدم آرامش است .
فرق نفاق و بیماری قلب
مرض قلب ــ چنانچه قبلا مطرح شد ــ غیر از نفاق است . لذا قرآن ، منافقان را جدای از آنان که در دلهایشان مرض است ، میداند
در سوره̾ احزاب ، آیه های ۱۱ و ۱۲ می خوانیم : ” هنالک ابتلی المؤمنون و زلزلوا زلزالا شدیدا * و اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا “. یک حادثه̾ سنگینی در جبهه جنگ ــ ظاهرا جنگ بدر ــ پیش آمد . این حادثه آنچنان سنگین بود که همه به لرزه در آمدند . خداوند مؤمنان را لرزاند تا ثابت شود چه کسی ثابت قدم است و چه کسی ثابت قدم نیست . این زلزله̾ اجتماعی برای شناخت افراد پایدار و غیر پایدار بود . آنکه بی پایه است ، ” شجره̾ خبیثه ” است که روی زمین روئیده شده ، و آنکه پایدار است ، ” شجره̾ طیبه ” است که ریشه هایش در دل زمین است . چنانکه در قرآن ــ سوره ابراهیم ، آیه ۲۴ ــ مثل مؤمن و غیر مؤمن را چنین ترسیم میکند و می فرماید :
” الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فیالسماء . ”
سپس در آیه ۲۶ در مورد غیر مؤمن می گوید : ” و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الأرض مالها من قرار … ” درخت خبیث ، روی خاک است که باد ، با مختصر تکان آن را سرنگون می کند . و به هر حال یک زمینه اجتماعی برای امتحان کافی است که چه کسی می لرزد و چه کسی پایدار و پابر جا است . و همین ، راه شناخت مؤمن از غیر مؤمن است . وقتی جنگ بدر پیش آمد زمینه̾ تکان دادن آمد. یک عده گفتند این هم شد اسلام ؟!
به هر حال منظور ما این است که منافق قابل شفا نیست . زیرا منافق از نظر قرآن مرده است . قرآن ، مرده و زنده و مریض و سالم دارد . مرده از نظر قرآن ، کافر و منافق است . زنده ،مؤمن خالص است . منافق طوری است که به فرموده̾ قرآن : ” سواء علیهم انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون ” ــ چه بگوئی و چه نگوئی ،ایمان نمیآورد.
قرآن شفا برای زندگان است نه مردگان ،زیرا خطاب قرآن به ” ناس ” است . آنها که مرده اند ،مشمول “ناس ” نیستند . قرآن با مریضها و زنده ها کار دارد . منافقین می گویند این رهبر ،ما را فریب داد . اینهم شد حکومت ،آنهمه نا امنی ؟! …
پس آنانکه در قلبشان مرض هست . غیر از منافق میباشند . منافق باطنا کافر است و ظاهرا مسلمان . ولی ” الذین فی قلوبهم مرض ” ظاهرا مسلمانند و باطنا شاک و ضعیف الایمان هستند . چون مرض درجاتی دارد .
در سوره̾ انفال ، آیه ۴۹ نیز مرض قلب در کنار نفاق ذکر شده است . آنجا که می خوانیم : ” اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض غر هؤلاء دینهم ” . یعنی منافقان و کسانی که در قلبشان مرض است . گویند مکتب آنها ،آنها را فریب داد! این بیچاره ها فریب خوردند و مکتبشان می گوید اگر کشته شدید شهادت است و اگر زنده ماندید ، پیروزی است .
خلاصه ، مؤمنان را استهزاء می کردند . همان حرفهائی که منافقین صدر اسلام داشتند ، منافقین عصر حاضر هم دارند . از حرفهای منافقان است که می گویند مگر امکان دارد با دشمن مسلح جنگید ،در راه چه کسی کشته شویم ؟ و …
سه حالت در بشر
به هر حال بشر همانگونه که از نظر جسم ، دارای سه حالت است :
- زنده̾ سالم ۲- زنده̾ مریض ۳- مرده ، از نظر روحی نیز دارای این سه حالت است:
- زنده و سالم . و هو المؤمن الخالص ۲- زنده̾ مریض . و هو المؤمن من الشاک و ضعیف الایمان . ۳- مرده . و هو الکافر و المنافق .
این سه قسم در سوره̾ حج مطرح شده است . در آیه̾ ۵۲ به بعد می خوانیم : ” وما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القیالشیطان فی امنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله آیاته و الله علیم حکیم ” .
یعنی هر پیامبری که آمده ــ برنامه ای آورده ــ شیطان در پیش برد برنامه̾ انبیا دستکاری می کند و نمی گذارد این برنامه پیاده شود و به هدف برسد . ولی خداوند کوششهای شیطان را از بین می برد و سپس آیاتش را استوار می نماید. خدا دانا و حکیم است .
این کار شکنی شیطان در برابر سه گروه است و سه بازده دارد . چنانکه در آیه̾ بعد میفرماید : ” لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للذین فی قلوبهم مرض ” . ــ برای افراد ضعیف الایمان آزمایش است . و همچنین آنانکه قلبشان سخت و قسی است : ” و القاسیه قلوبهم ” .
” و ان الظالمین لفی شقاق بعید ” .
گروه ظالمان ، یعنی کافران و منافقان در یک شکاف دورند . اگر یک سیل خروشان بیاید که کوه را دونیم کند ، آن طرف دره با این طرف دره ،هر یک شقاق بعید است و اصلا ارتباطی با هم ندارند .
” و لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ربک فیؤ منوا به فتحبت له قلوبهم و ان الله لهاد الذین آمنو الی صراط مستقیم ” . دسته سوم مؤمن است که آن ، عالم معتقد و خردمند می باشد . مؤمن در برابر دسیسه های شیطان نمی ماند ولی منافق و کافر و مریض القلب ، در برابر دسیسه های شیطان می مانند .
این آیات نیز دلیل است که مریض القلب غیر از منافق است .
باز از آیاتی که درباره̾ منافقان و افراد مریض القلب است ، آیه̾ ۸ از سوره̾ بقره به بعد است:
” و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخره و ما هم بمؤمنین * یخادعون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون * فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون ” .
این آیات مربوط به افراد زنده ایاست که بیماری قلب دارند ، نه کافر و نه منافق که مرده اند . و آدم مرده ، مریض نیست که قابل علاج باشد. این افراد زنده ، اگر به مسیر بیایند ،قابل علاجند و چون معالجه نکردند بر مرضشان می افزاید ” فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا … ” تقصیر مرض است که از نور و میوه استفاده نمی کند ،نه تقصیر نور و میوه . در آیه̾ ۱۱ به بعد از سوره̾ بقره می خوانیم : ” و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض ، قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انوء من کما آمن السفهاء الا انهم هم السفها ولکن لا یعلمون . ”
اینها خودشان را روشنفکر می دانند و مؤمنین را جاهل و سفیه ! اینها خود سفیه هستند. وقتی به آنها گفته می شود ایمان بیاورند ،می گویند ایمان با علم سازگار نیست بشر وقتی به مرحله علم رسید،اول مرده نیست . اول راه علاج هست که با او صحبت شود هدایت شود . هدایت می شود ، نصیحت می شود تا بپذیرد . وقتی موضع گرفت و نپذیرفت ” فزادهم الله مرضا ” خداوند بر بیماریشان می افزاید .
ادامه دارد